هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد استکبار جهانی و سفسطه «دمکراسی»

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد استکبار جهانی و سفسطه «دمکراسی» دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد استکبار جهانی و سفسطه «دمکراسی»


تحقیق در مورد استکبار جهانی  و سفسطه «دمکراسی»

فرمت فایل:WORD(قابل ویرایش)تعداد 38 صحفه

 

 

 

 

 

یکی ازتناقض های دنیای ما این است که همه از دمکراسی ملی خود صحبت می کنند وکسی نیست که ازدمکراسی بین دولتها و ملتها سخن بگوید .اگر هر عضو خانواده ای از دمکراسی نوع خود صحبت کند بدون اینکه دمکراسی در بین آن خانواده وجود داشته باشد سرنوشت چنین خانواده ای چه خواهد بود ؟ در جامعۀ بشری نیز اگر به فرض ،درهمۀ ملتها دمکراسی مود علاقه خود را پیاده کنند ولی میان خود دمکراسی نداشته باشند ،چنان نظام جهانی چیزی جزیک سیستم ستم گرانه و عقب مانده نخواهد بود .

امروز دمکراسی به عنوان مردم سالاری ، در خود جوامع غرب رو به انحطاط است و در سطح بین المللی ، دمکراسی و برابری در مقابل قانون وجود ندارد .«نظام جهانی و رابطۀ بین اللملی » با همۀ سازمانهای خودکه از پایان جنگ جهانی دوم به وجود آمده،به طور کلی یک سیستم«پدر سالاری» به معنی دیکتاتوری و زورگوئی آن است و نه یک سیستم دمکراسی به معنی مشارکت ،آزادی و مردم سالاری.

 

چطورمی توان درسطح ملی از « دمکراسی » غرب به عنوان مردم سالاری صحبت کرد ، وقتی که رابطۀ بین دولتها براساس نابرابری پایه گذاری شده است ونفاق ،تفرقه ، آشوب و تهمت و شخصیت کشی تحت لوای  دمکراسی دردستورروزمسکبران قراردارد.قرآن کریم می فرماید:استکبار از صفات شیطان ( سورۀ بقره ، آیۀ 34) ، از صفات کفار ( سورۀ جاثیه ، آیه 31 ) و از صفات قوم گرائی و وسعت طلبی یهود ( سورۀ بقره ، آیۀ 87 ) است و دانشجویان علوم سیاسی و اجتماعی امروز ، وجود این صفات را به خوبی می توانند در آثار متفکران سیاسی غرب مانند ماکیاولی و هابس ملاحظه کنند و خصایص مربوط به آنها را در ادبیات معاصر مربوط به صهیونیسم مشاهده کنند .خاطرات بازیگران سیاسی دورۀ ما،مانند هنری کیسینجر درسطح خارجی و دلالان سیاسی طاغوت درسطح داخلی ، می توانند اسنادی در تعریف و تبیین این ذات استکبار باشد.به طورکلی ، ادبیات مربوط به استکباردر حال فزونی است و این فرصتی است برای دانشجویان و علاقمندان به درک و فهم روابط معاصربین اللملی .

در چند هفتۀ اخیردرآمریکا ، کتابی به قلم پطروس غالی دیپلمات مصری و دبیر کل سابق سازمان ملل درمورد روابط آمریکا با این سازمان بین اللملی منتشر شده است . محتوای این کتاب  بیشتر در مورد حمایت اولیۀ آمریکا از انتخاب این دیوان سالار مصری به بزرگترین منصب سازمان ملل در سال 1991 و سپس مخالفت واشنگتن برای انتخاب مجدد او در سال 1996 به این سمت است  توضیح اینکه « غالی»، تحصیلات خود را در دانشگاههای مصر و پاریس به اتمام رسانده و سالها درامور سیاسی ، اقتصادی و حقوقی آن کشور فعالیت داشته است . «غالی»از طرف واشنگتن و قاهره و بنا به توصیۀ حسنی مبارک رییس جمهور مصر و موافقت جرج بوش رییس جمهور وقت آمریکا ، نامزد دبیر کل این سازمان بزرگ بین المللی شد .

غالی که یک دیپلمات دوستدارآمریکاست ، در شرایطی به دبیر کلی این سازمان جهانی انتخاب می شود که احساسات ضدآمریکایی وضد غربی بر اثر جنگ خلیج فارس شعله ور شده و آمریکایی ها امیدوارند که با انتصاب او در این سمت ، با یک تیر چند نشان بزنند.غالی گرچه مسلمان نیست اما انتخاب او ، وجهۀ بیشتری به مصرکه متفق اصلی آمریکا در خاورمیانه است می دهد .

سازمان ملل تحت دبیرکلی غالی،کاملاًدر سلطۀ آمریکایی ها بود و اشغال کشورهای هائیتی ، پاناما  و سومالی ، توسط آمریکا وکشتار و نسل کشی مسلمانان در چچن  و بوسنی هرزگوین زیر پنجۀ صربها وکِرِواتها، در دورۀ اول دبیرکلی اوصورت گرفت.واشنگتن علیرغم استفادۀ نامشروع از سازمان ملل از پرداخت بدهی های خود به این سازمان جهانی خودداری می کندوکنـگرۀ آمریکا که مسئـول تنظیم بودجۀ آمریکاست ازتصویـب لوایح مربوط به پرداخت این بـدهی ها سرپیـچی می کند.

 ولی طبق اظهارات غالی در این کتاب ، در آستانۀ انتخاب مجدد به دبیر کلی سازمان ملل، او مرتکب یک اشتباه بزرگ می شود،گناهی که ازطرف آمریکا به عنوان سرایدار سازمان ملل در نیویورک ، قابل عفو نبود . در ژانویۀ 1996، غالی در یک سخرانی در دانشگاه آْکسفورد ازضرورت استقلال بیشتر این گونه سازمانهای بین المللی از فشار قـدرتهای بزرگ صحبت می کند و از اینکه در غیبت چنیـن استقلال سازمانی و تصمیم گیری ، مشروعیت سازمان ملل مورد تهدید قـرار می گیرد سخن می گوید . طبق نوشته های غالی در این کتاب ، چند هفتۀ بعد سایروس ونس وزیر خارجۀ پیشین آمریکا و همراهش دیوید هامبورگ رییس بنیاد کارنگی در ملاقاتی که با غالی دارند یادداشتی رابرای او قرائت می کند .دراین یادداشت کوتاه نوشته شده است : «دولت آمریکا تصمیم گرفته است که با انتخاب مجدد شما ( به دبیـر کلی سازمان ملل) مخالفت کند» غالـی ازونـس می پرسد ، علت مخالفت واشنگتن چیست ؟ ونس جواب می دهد که به دستور وارن کریستوفر وزیر خارجۀ وقت آمریکا و کاخ سفید ، اجازه ندارد در این باره صحبت کند .

مطابق اساسنامۀ سازمان ملل،آمریکا درانتخاب دبیرکل این سازمان جهانی حق وتو داردو واشنگتن تنهارأی مخالف علیه انتخاب مجددغالی را به صندوق می اندازد و بدین ترتیب ریاست سازمان ملل ازغالی به کوفی عنان که مورد اعتماد آمریکایی هاست ،سپرده می شود.قبل از آنکه دبیر کل جدید سازمان ملل رسماً انتخاب شود،مطبوعات آمریکا با نوشتن سرمقاله های متعدد از او خداحافظی می کنند  و جیمز روبین سخنگوی وزارت خارجۀ آمریکا اظهار می دارد « سازمان ملل فقط کاری را می تواند انجام دهد که آمریکا اجازۀ آن را صادر کرده باشد .

کتاب غالی سندجالبی ازاستکبار جهانی ونمونۀ بارزی ازدیکتاتوری و ماهیت « ضد دمکراسی»نظام جهانی و روابط بین دولتهاست . این نظام استکباری حتی به پرورش یافته های خود نیز رحـم نمی کند وهمان طوری که غالی درخاتمۀ کتاب خودذکر می کند «آمریکا در همه جا از دمکراسی صحبت میکند ولی در سازمانهای بین المللی آن را رد می کند » تعجب آورنیست که در سراسر منشور و اسانامۀ سازمان ملل لغتی به نام دمکراسی وجود ندارد .

 مع الوصف این روزها غرب و دررأس آن آمریکا ازدمکراتیزم کردن سایرملل صحبت و بر پایۀ آن برنامه ریزی می کند و هواداران و فریفتگان دمکراسی غربی نیز در سطح ملی می توانند در این مورد سینه چاک کرده و ادبیات سیاسی نظامهای غربی را بدون تحلیل و بررسی انتقادی ترجمه کرده و به عنوان آخرین سخنان روز به مردم ارائه کنند .

در چنین شرایط جهانی ، مانباید استقلال فکری و صیانت عقلانی خود را از دست بدهیم بلکه باید با تکیه به آرمانهای اسلامی خود ، به سوی یک مردم سالاری اصیل حرکت کنیم .قـرآن کریـم می فرماید که اختلاف و تفرقه یکی از عذابهای الهی است که اجتناب از آن تکلیف هر ملت و امت اسلامی است.در آیۀ شریفۀ 103 سورۀ مبارک آل عمران آمده است« جملگی به رشتۀ دین خداچنگ زده ، به راههای متفرق ( مدعیان دین ساز ) نروید و بیاد آرید این نعمت بزرگ خدارا که همه به لطف خدا برادر دینی یکدیگر شدید ، در صورتی که در پرتگاه آتش بودید وخدا شما را نجات داد . باری بدین مرتبه وضوح و بدین پایۀ کمال خداوند آیاتش را برای راهنمایی شما بیان می کند باشد که به مقام سعادت هدایت شوید .

 

24/04/1378

بردگی فرهنگی و اقتصادی، هدف نخبگان غرب

یکی ازمدیران ارشد مؤسسۀ بین المللی مطالعات استراتژیک لندن ، در مقاله ای که اخیراً در مجلۀ آمریکایی «نیوزویک» منتشر کرده است و  خلاصۀ آن نیزبه صورت خبر، چندی پیش در مططبوعات چاپ شد ، به صراحت توصیه می کند ، برای اینکه غرب دشمنانش را شبیه خود کند  استراتژی دوگانه مهاروآلوده سازی فرهنگی و اقتصادی آنها ، باید دستور کاردولتمردان و سردمداران غرب باشد . مدت بیش از نیم قرن ، مطالعات «مهارکردن» نظامها یکی ازاهداف اصلی تأسیس چنین مؤسسه هایی در اروپا و آمریکا بوده و توجه به پژوهش و جمع آوری اطلاعات در مورد استراتژی نظامی ، سیاسی و اقتصادی غرب ، به این گونه سازمانها مشروعیت علمی داده است . رشتۀ مطالعات روابط بین الملل و رشد آن در غرب ودانشگاههای امروزی را نمی توان ازفعلیت نخبگان غرب در این سازمانها جدا کرد . نفوذ این گونه مؤسسات در تبیین مفاهیم و تعاریف بین المللی درشرق و به خصوص کشورهای اسلامی و دربین دولتمردان و بـه اصـطلاح « روشنفکران» دانشگاهی،خود یکی از استراتژیهای « آلوده سازی» غرب بوده است . به تقلید از غرب ، مراکز، دفترها و سازمانهایی به همین نام در کشورهای غیر غربی احداث و تأسیس شده است ، بدون اینکه چنین سازمانهایی درک کامل و قدرت کافی و مستقل از استرتژی غرب داشته باشند . بدتر آن که عقدۀ حقارت و مرعوب شدن به غرب ، باعث شده است که عملکرد و الگوی نشست های چنین مراکزی در شرق و ممالک اسلامی همیشه همراه با مهمانان ، سخنرانیها و نظریه پردازان مؤسسه هایی از لندن ، نیویورک ، ژنو و پاریس باشد. ولی آنچه دربارۀ مقالۀ مدیر مؤسسۀ بین المللی استراتژیک لندن جالب است ، اعتراف او نه دربارۀ « مهارکردن» کشورهای مستقل بلکه در « آلوده کردن » اقتصاد و فرهنگ آنهاست .آلوده کردن مؤسسات و افراد ، سیاست استعماری ثابت غرب در دویست سال اخیر بوده است ولی آنچه امروز تازگی دارد این است که این آلوده کردن ، عمودی و یک بعدی نیست بلکه همۀ جوانب یک جامعه را در بر می گیرد . از طرفی حرمت سکوت در بارۀ آلودگی ، جای خود را به اعلام قصد و نظر در مطبوعات داده است .این بار دیگر منتقدین سیاست غرب نیستند که از هجوم فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی غرب در کشورهای شرقی مناطق اسلامی سخن می گویند و استراتژی و نقشه های سازمانهای آمریکا و اروپا را زیر ذره بین امتحان و اکتشاف می دهند . بلکه این سخنگویان و برنامه ریزان خود غرب هستند که این بار آشکارا دستهای خود را باز کرده اند و مقاصد و اهداف خود را به وضوح بیان می کنند. تنها ساده لوحان و فریفتگان ظواهر غرب ، این مسأله را شعار دانسته و همچنان به فریب خود ادامه می دهند .

منظور غرب ازآلوده کردن کشورهای مستقل و نظامهایی که درمقابل آمریکا و اروپا مقاومت می کنند چیست ؟

استراتژی آلوده کردن ، استراتژی تغییر کلی محیط زیست اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و علمی و هنری یک جامعه است . توسعۀ وسایل ارتباطی و اطلاعاتی در نیم قرن اخیر ، استراتژی آلوده کردن را آسان تر کرده است .قدرتهای استعماری در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ، با وسایل تکنولوژی ارتباطی و ترابری ابتدائی فقط قشر به خصوصی از جامعه مثل نخبگان ،تحصیل کرده ها، کارمندان اداری و دیوان سالاری را برای آلودگی هدف قرار می دادند ولی دردنیای به اصطلاح «جهان شمولی » و مافوق صنعتی که به اشتباه به « دهکدۀ جهانی» معروف شده ، تقریباً تمام طبقات و نفوس یک کشور و جامعه مورد هجوم و آلودگی قرار می گیرند .

همانطور که نویسنده مقاله در نیوزویک می گوید :« ایجاد طبقه متوسط غیر سیاسی که علاقه ای به فداکاری برای ایدئولوژی رادیکال ندارد ، از راههای اصلی آلوده سازی جوامع است ... باید کشورهای اسلامی را با ترویج سکس و آیت الله هارا با فرهنگ والت دیسنی در سرزمین هایشان به محاصره در آورد. » امروز مهار کردن کافی نیست بلکه آلوده سازی مهمتر است . شبکه ها و تکنولوژی های جدید اطلاعاتی ، مفاهیم و واژه های ساخت غرب که سالهاست به صورت توصیفی و نه تحلیلی و انتقادی در افکار و نظریات و دیدگاه های دیوان سالاران ، مدیران ، دولتمردان  و گروه زیادی از روشنفکران شرق و ممالک اسلامی جا انداخته شده ، زمینه را برای این آلودگی آماده کرده است .

استراتژی «آلوده کردن» ، قدم مهمی در بردگی فرهنگی و اقتصادی عصر ما شده است . مطالعات و تجربیات چهل سالۀ من در رشتۀ روابط بین الملل دردانشگاههای غرب ، این نظریه را تأیید می کند و بررسی اسناد تاریخی تسلط غرب بر شرق در صد سال گذشته ، دلایل ارزشمندی را آشکار می سازد .در اواخر قرن نوزدهم ، دولت انگلیس یکی از کارشناسان سیاست خارجی لندن را به نام دکتر ویلیام هانتر مأمور کرد تا گزارش جامعی در بارۀ طرق مؤثرسلطه و حکومت برشبه قارۀ هندوستان تهیه کند . نتیجه مطالعات دکتر هانتر کتابی بود که در سال 1871 به نام «مسلمانان هند : آیا آنها علیه ملکه شورش خواهند کرد؟»در انگلستان به چاپ رسید . وی پس از بررسی زندگی و فرهنگ مسلمانان ،در آخرین فصل کتاب خود این پیشنهادات را ارائه داد :«نباید تدریس فقه اسلامی را به عنوان یک رشتۀ اصلی در مدارس قبول کنیم . تدریس فقه اسلامی یعنی توسعه دین اسلام در دنیا و این مسأله ، حکومت و دولت غیر اسلامی (مسیحی) را با مشکل مواجه خواهد کرد ....به جای آن باید سعی کنیم که نسلهای آینده مسلمانها را از قوانین دوران قرون وسطائی (که دورۀ طلایی تمدن اسلامی بود)دور نگاه داریم و برای این منظور باید آنها را با علوم غرب و آموزش و پرورش انگلیسی تربیت و وارد زندگی کنیم .» استراتژی امپراتوری انگلیس در آن زمان ، مهارکردن هند نبود زیرا که هند تقریباً یک قرن جلوتر مهار شده و به تصریف لندن درآمده بود ولی آلودگی مسلمانان برای انگلستان در دستور روز بود و جهت حفظ منافع استعماری ، ضروری به نظر می رسید.

در اواخر قرن نوزدهم ، این استراتژی آلوده کردن مسلمانان در دنیای غرب نیز توسط لندن به مرحلۀ اجرا درآمده بود و معمار و مغز متفکر آن ، لرد کرامر فرماندار و حاکم انگلستان بین سالهای 1883تا1907 در مصر بود . در کتابی که او در اوایل قرن بیستم به نام « مصر مدرن » براساس تجربیات خود تألیف کرد ، برای خوانندگان کتاب شکی نگذاشت که سیاست آلودگی فرهنگی به مراتب مهمتر از سیاست آلودگی سیاسی در استعمار مصر توسط انگلستان بود .در فصل نتیجه گیری ، کرامر سیاست انگلستان را چنین تشریح می کند : « پس از خروج ما (انگلیسی ها ) از مصر، باید سعی شود که دولت آن کشور با اصول تمدن غرب موافقت داشته باشد ...... نسل جدید مصر باید قبول کنند و یا مجبور شوند (با زور و قدرت ) که از تمدن حقیقی غرب اطاعت کنند » او در سراسر کتاب از تأسیس یک نظام اسلامی در مصر ترس و واهمه دارد و سیاست اصلی کشور خود را جلوگیری از ایجاد چنین حکومتی که مستقل از غرب باشد می داند.

در آستانه ورود به قرن بیست و یکم ، این استراتژی « آلوده کردن » توسط غرب که قبلاً فقط طبقه و قشر به خصوصی را در نظر داشت ، همگانی و عمومی و جهانی شده است . در سایه زیر ساختهای اطلاعاتی و ارتباطی و با تکیه بر جهان شمولی شدن سرمایه و کار و حرکت آنها در فرامرزها و با آگاهی تمام به اینکه دولتمردان و سردمداران اغلب کشورهای شرق و اسلامی بدون اینکه خود کاملاً متوجه شوند تسلیم الگوها و مفاهیم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غرب شده اند ، قدرتهای امروز غرب دایرۀ استراتژی خود را طوری تنظیم کرده اند که هدف آنها کنترل کامل همۀ طبقات جامعه اعم از کودک و جوان و پیر و کارگر و کارمند و بازاری و خانه دار و دانشگاهی است . هدف اصلی ، آلودگی محیط اجتماعی و ارزشهای حاکم برجهان است . بدون آلوگی ، این  ارزشها در جوامع سرایت نخواهد کرد .

چگونه می توان از این آلودگی جلوگیری کرد ؟قدم اول، شناخت و درک صحیح و جامع از نظامهای غرب و استراتژی و نقشه های اصلی آنهاست و این موقعی امکان پذیر است که ما آنها را با دیدگاه و ابزار و عاداتی که به ما یاد داده اند و از آنها ارث برده ایم ننگریم بلکه استقلال فکر، ابتکار و روشهای جدید سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و مطبوعاتی داشته باشیم . دوم اینکه ، فرهنگ اسلامی و میهنی خود را کاملاً شناخته و بدون مرعوب شدن و خجالت و ترس از دیگران ، الگوهای مطلوب و سالم برای جامعۀ خود تهیه ببینیم و در مرحلۀ سوم ، به ارزشهای اسلامی و جامعۀ خود ایمان داشته ، بدانها وفادار بمانیم و تا می توانیم از قدرت طلبی و طمع به جاه و مقام بپرهیزیم . به خاطر داشته باشیم که سیاست بر مبنای قدرت طلبی و طمع ، دانش بدون آشنایی  و درک صحیح از ارزشهای اسلامی و اقتصاد در غیبت ایمان و وفاداری مکتبی به معنویات ، نقطه های ضعف سیاستها و استراتژیهای قدرتهای غرب هستند .

 

3/2/1377

آوای مرگ دکترین «تجارت آزاد»

با جهانی شدن بازارها، تحت سلطۀ شرکت های غول آسا و نظام بین المللی کنونی به خصوص آمریکا ، اهمیت دکترین « تجارت آزاد» بیشتر از حفظ اصول سلامتی و بهداشت افراد و جوامع شده وعدۀ زیادی از مردم دنیا را به مرگ تهدید می کند.

این بحران نامرئی که نطفه های آن یک دهه قبل در آمریکا،در دورۀ ریاست جمهوری رونالد ریگان و جرج بوش شکل گرفت و بامذاکرات و مقررات تجارت بین المللی معروف به « گات » یا سازمان تجارت جهانی آبیاری شد و قوت پیدا کرد ، اکنون به صورت تسلط و گسترش بازارهای تنباکو و سیگار و تشویق نسل های جوان آسیا ،آفریقا ، آمریکای لاتین و اروپای شرقی به « دودی شدن » تجلی می کند . سلطه گرایی صنایع تنباکو و سیگار و نفوذ و تهاجم و بازار یابی و تبلیغاتی آنها در بین میلیونها چینی،روسی و به خصوص کشورهای در حال توسعه ، نمونه کوچکی ار تناقضات و تبعیضات نظام اقتصادی جهانی است که در آن سوداگری و منافع کارتل های بزرگ تحت لوای « تجارت آزاد» ، تنها معیار روابط اقتصادی شده است .

سلسله گزارش هایی که این هفته در روزنامۀ « واشنگتن پست» منتشر شده، نشان می دهد که چگونه مقامات آمریکا از جمله دولت بیل کلینتون،درحالی که برای بهداشت و سلامت و جلوگیری از ابتلای مردم آمریکا به سرطان ، در داخل آمریکا مردم را به ترک سیگار دعوت می کنند ، در سطح بین المللی به گسترش هر چه بیشتر بازارها و آگهی های مصرف سیگار شرکت های آمریکایی پرداخته و صادرات این کالای معتاد کننده را بین میلیونها نفوس جهان تشویق می کنند در حقیقت ، در حالی که درآمد و منافع شرکت های بزرگ تنباکو و سیگار آمریکا در سالهای اخیر به علت مبارزات و مقررات ضد سیگار در داخل به شدت کاهش یافته ، میزان تولید و فروش این شرکت ها و همچنین درآمد و منافع کلی آنها به علت گسترش بازارهای بین المللی از همیشه بیشتر شده و اکثر بازارهای دنیا را دست دارند . از نظر آمریکایی ها ، توسعه بازارهای سیگار و رفع موانع برای مصرف آن در سطح جهانی ، یک مسأله سلامتی و بهداشتی نیست بلکه فعالیت تجارتی و بازار آزاد است .

به همان نسبت که صنایع سیگارسازی آمریکا بازارهای جدید جهانی را به دست آورده و حجم کار و منافع خود را افزایش داده اند ، فعالیت این شرکتها و پشتیبانی دولت آمریکا از آنها به علت حفظ « منافع ملی » ، امراض و عواقب نامطلوب و مرگ آوری را در سطح جهانی ایجاد کرده است طبق تخمین پرفسور ریچارد پتو از دانشگاه آکسفورد انگلستان، مصرف سیگار در سطح بین المللی  سالانه باعث مرگ سه میلیون نفرمی شود ، او پیش بینی می کند که این رقم در سی سال آینده به ده میلیون نفر خواهد رسید و پنجاه میلیون از جمعیت کنونی دنیا که سن آنها 18 سال و پایین تر است ، به علت سرطان ریه و امراض ناشی از کشیدن سیگار تلف خواهند شد .

طبق گزارش « واشنگتن پست » ، کسری تجاری آمریکا در 1984 ، حدود 123 میلیارد دلار بود و با گسترش اقتصاد ژاپن و کشورهای آسیای شرقی مثل کره جنوبی ، سنگاپور ، اندونزی و مالزی ، مقامات آمریکایی سعی داشتند که این عدم توازن در صادرات و واردات را با افزایش عوارض واردات این کشورها جبران کنند . در عین حال ، سالها بود که سه شرکت عظیم تنباکو و سیگار آمریکا به نام فیلیپ موریس ، آر.ج.رنالدر و برون اند ویلیامز ، با تشکیل یک گروه تجارتی متحد تصمیم داشتند در بازراهای پرجمعیت آسیا نفوذ کنند .

 ژاپن که دومین بازار بزرگ مصرفی سیگار در دنیا بود ، به علت مقررات داخلی حاضر به وارد کردن سیگار از آمریکا نبود . کشورهای تایوان ، کره جنوبی و تایلند به علت سیاستهای اقتصادی و حفظ صنایع ملی ، دروازه های خود را به روی سیگار آمریکا باز نکرده بودند .با تهدیدهای آمریکا در مورد وضع عوارض ومالیات ، همراه با مقررات جدید « گات » سازمان تجارت جهانی و تبیلغات و آگهی های دامنه داری که شرکت های تنباکو و سیگارسازی آمریکا در این کشورها به راه انداختند ، بالاخره دردهۀاخیر، بازارهای تولید و توزیع و مصرف این منطقه به خصوص چین ، ژاپن ، کرۀ جنوبی و تایلند ، به دست صنایع سیگارسازی آمریکا افتاد.وقتی شرکتهای جهانی چند ملیتی واردیک کشور می شوند،تنها به فروش کالاهای خود اکتفا نمی کنند بلکه می خواهند طبیعت ومحیط تولید و مصرف و بازار یابی را درآن کشور دگرگون کرده و با سیاست های دراز مدت خود هماهنگ کنند و این کاری بود که آمریکایی ها و شرکت های تنباکو در آسیای شرقی شروع کردند . امروز هشتاد درصد بازارهای سیگارآسیا در دست آمریکایی ها است.

معاون رییس جمهور آمریکا، دان کوئیل در دولت جرج بوش ، سیاست اقتصادی آمریکا را در مورد تنباکو و سیگار این طور خلاصه کرد :

« خبر مهم این نیست که مردم آمریکا کمتر سیگار مصرف می کنند . ما باید دربارۀ صادرات خود فکر کنیم ، ما باید بازارهای جدید را تصرف و موانع را برطرف کنیم » سناتور جسی هلمز،در نامه ای که در 1986 به نخست وزیر ژاپن نوشت ، از او خواست که سهم سیگارهای وارداتی ازآمریکا را به ژاپن در مدت 18 ماه ، بیست درصد افزایش دهد ، در غیر این صورت آمریکا در مقابله با ژاپن عوارض جدیدی برای صادرات آن کشور وضع خواهد کرد . در ده سال گذشته ، تهاجم تبلیغاتی صنایع تنباکو و سیگار آمریکا از اسپانیا گرفته تا مالزی ،از طریق روزنامه ها،رادیو،تلوزیون ، ماهواره ها و مسابقه های ورزشی ، بعد جهانی به خود گرفت .تناقض سیاست های اقتصادی،تجاری و تبلیغاتی آمریکا در داخل و خارج این کشور به حدی بود که رییس کل بهداشت آمریکا ، دکتر اورت کوپ را وادار کرد بگوید :« خجالت آورترین کاری که این کشور کرده است ، صادرات امراض، عاجز کردن افرادرو فروش مرگ به وسیلۀ سیگار است .»امروز 21درصد سیگار مصرفی ژاپن وارداتی است وشرکتهای خارجی ، حدود7میلیارد دلار در سال فروش دارند .

سازمان بهداشت جهانی تخمین زده است که عدۀ کسانی که سیگار می کشند، از یک میلیاردنفر یا یک پنجم نفوس جهان تجاوز می کند و یک سوم جمعیت پانزده سال به بالای دنیا را تشکیل می دهد . بانک جهانی تخمین زده است درصورتی که عادت سیگارکشیدن مردم جهان عوض نشود، در سه دهۀ آینده تلفات انسانی ناشی از سیگار کشیدن از مجموع تلفات بیماری ایدز، سل و بیماری های مربوط به کودکان بیشتر خواهد شد .

عدۀ معتادان به سیگار در کشورهای چین ، اندونزی ،کرۀ جنوبی،بنگلادش، هند ،ژاپن و تایلند ، در چند سال اخیر به شدت افزایش یافته است .

تناقضات وتبعیضات تجاری وقتی آشکار می شود که علل تأسیس سازمان تجارت جهانی را با مقررات وعملیات روزانۀ آن تطبیق کنیم . یکی از دلایل تشکیل «گات» و سازمان تجارت جهانی این بود که « روابط اقتصادی و تجارتی بین ملل ، سطح زندگی مردم را بالا برده وفرصت استفاده از منابع موجود در دنیا را فراهم آورد » این سازمان جهانی،چند سال پیش در رسیدگی به شکایات آمریکا و شرکتهای سیگارسازی آن ، موانع موجود در واردات سیگار به تایلند را تخلف از مادۀ 6 گات تشخیص داده و بدین طریق پای شرکتهای خارجی از جمله آمریکایی را به این کشور باز کرد روسیه ، اروپای شرقی و جمهوریهای آسیای مرکزی از جمله کشورهای بزرگ مصرف کننده سیگار دنیا هستند.با فرو پاشی شوروی،صنایع تنباکو و سیگار آمریکا این فرصت را پیدا کردند که تولید و توزیع سیگار این کشورها را در دست بگیرند .تجربیات تلخ کشورهای سابق سوسیالیستی ، آمیخته با تبلیغات شدید آمریکایی ها،مصرف سیگار را در این مناطق با « مدرن » و غربی شدن مترادف کرد .شرکت های آمریکایی حق مارگارت تاچر نخست وزیر سابق انگلیس را به سمت مشاور و نمایندۀ خود استخدام کردند و با پرداخت دو میلیون دلار حق الزحمه او را روانۀ قزاقستان کردند تا این کشور،قرارداد انحصار دخانیات رابا شرکت فیلیپ موریس آمریکایی امضا کند .مبارزات آگهی و تبلیغاتی این شرکتها تحت لوای«آزادی بیان ومطبوعات»گسترش پیدا کرد .جمهوریهای سابق شوروی و اروپای شرقی که بزرگ ترین بازار مصرف سیگار را بعد از چین و ژاپن تشکیل می دهند ، در مدت پنج سال گذشته ، کاملاًبه دست شرکتهای آمریکایی و انگلیسی افتاد .

تنباکو و سیگار تنها صنایع آمریکایی نیستند که جهت افزایش منافع و نجات خود در رقابت با سایر کشورها ، به جریان جهانی شدن بازارها پیوسته اند .

صنایع فیلم و سمعی و بصری در آمریکا،درآمد اصلی خود را از بازارهای خارجی تأمین می کنند . در حالی که فیلم های خشونت آمیزو جنایی ساخت آمریکا بازارهای داخلی خود را از دست می دهند،این گونه صنایع فرهنگی و تفریحی تحت حمایت دولت آمریکا و مقررات جدید تجارتی ، بازارهای جدید رادرکشورهای آسیایی و آفریقایی به دست می آورند .

از طرفی درداخل آمریکاتناقضات اجتماعی وتجارتی و بازاریابی،تنگناهای جدیدی رادرجوامع محلی این کشوربه وجودآورده است ، مثلاًدرحالی که مبارزه برای منع استعمال سیگارو موادمخدردربین شهروندان آمریکایی افزایش می یابد،تبلیغات و بازاریابی مخصوصا ًجهت جلب جوانان به آشامیدنی های الکلی مثل آبجو، شراب، ودکا ، رو به ازدیاد است. بسیاری از ایستگاههای تلویزیونی محلی آمریکا که سالها از پخش آگهی مواد الکلی خودداری می کردند،دراین اواخر روش خود را عوض کرده و برای کسب درآمد بیشتر ، تبلیغات آشامیدنی های الکلی را پخش می کنند.

با تحولات سیاسی و دگرگونی های تکنولوژی و اطلاعاتی ، تجارت ملی و جهانی وارد عرصۀ جدیدی شده که تناقضات و تبعیضات آن ، مسائل اجتماعی و فرهنگی و بهداشتی جدیدی را به وجود می آورد . اقتصاد انسانی و نه اقتصاد جهانی ، موضوعی است که توجه افراد و ملل را به خود معطوف کرده است .

 

1/09/1375

ابعاد تمدن آمریکا

با شروع انقلاب اسلامی در دودهۀ قبل و به خصوص از هنگام فروپاشی شوروی و رژیم کمونیستی ، صحبت و سخنوری دربارۀ تمدن،متداول شده است. همانطور که بحث و نظر دربارۀ مفاهیم اجتماعی مانند «جامعۀ مدنی » ،«جامعۀ اطلاعاتی»، «جامعۀ سالم و غیر سالم»، در دستور روز روشنفکران و زبان سردمداران و دولتمردان قرار گرفته ، واژۀ«تمدن» نیز فضای خود رادر مذاکرات روزانه باز کرده است . نویسندگان و نظریه پردازان آمریکایی و اروپایی از جناح چپ و راست ، که دهه ها با موضوعاتی مانن « خلع سلاح »، « جنگ و صلح »،« امنیت و منافع ملی »،« توسعه و رشدو نوگرایی »،«سرمایه داری و سوسیالیزم » ،‌«جهان سوم وجهانهای دیگر»،«جغرافیای سیاسی »، «اقتصاد سیاسی»،«توازن قدرتها » سرگرم بودند و دیگران را نیز مشغول می داشتند،اکنون محور سخن را به « تمدن » کشانده اند .

«برخورد و تصادم تمدنها» ، «همکاری تمدنها» ، «توسعه و رشد تمدنها» ، «تمدن غرب» ، «تمدن اروپایی» ، «تمدن اسلامی» ، ازجمله موضوعاتی گفتاری ونوشتاری سالهای اخیر شده است . در کشورهای اسلامی نیز بالطبع به جهات و دلایل مختلف ، دامنۀ این بحث گسترش پیدا کرده است ، به خصوص در تبیین وشناسایی آن چه که امروزبه نام «تمدن آمریکا» معرفی می شود . عنوان تمدن آمریکا ، احتیاج به موشکافی دارد وگرنه معنی و درک آن سطحی بوده و ابعاد آن آشکار نمی گردد .

قبل از اینکه در این مقاله به طور خلاصه به ابعاد تمدن امروزی آمریکا به طور مبسوط به آن بپردازیم ، لازم است که تعریفی از خود تمدن داشته باشیم . از یک زاویه ، موقعیت جامعۀ انسانی با ملاحظۀ رشد و توسعۀ علم و هنر با توجه پیچیدگیهای سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی را تمدن می نامند. به تعریف دیگر ، تمدن ، نوع فرهنگ و جامعۀ توسعه یافته توسط یک گروه ، ملت،یا منطقه دریک دوره ازتاریخ است. تمدن در مقایسه با فرهنگ ، حوزه وسیع تری دارد و مردمان وگروههایی را که از جنبه های مختلف ، منفک و متمایز هستند در برمی گیرد.تمدن از نظر دیگر،اندیشۀ آرمانی حیات انسانی در جامعه را در بر دارد .

آمریکایی معاصر از آنجا که نسبتاً یک جامعۀ جوان و نظام جدید است ، در سالهای نخستین خود در قرون هفدهم وهجدهم میلادی ، تمدن مشخصی نداشت زیرا آنچه که به نام آمریکا و ینگۀ دنیا نامیده می شد ، به جز اهالی بومی و سرزمین طبیعی ، متعلق به فرهنگهای مختلفی از اروپاییان بود که به دنبال فرار از حکومتهای ظالمانۀ خود،در جستجوی زندگی و فرصت های بهتربه این سرزمین مهاجرت کرده بودند.بنابراین در مطالعۀ آمریکا در این ادوار ، ما فقط می توانیم از آمال ها،آرزوها،ارزش ها،و اهداف ایده آل این گروهها صحبت کنیم و نه از چیزی مانند تمدن آمریکا .در آن زمان ، نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا هنوز در حال ساخت بوده و ریشه نگرفته بود .تمدن آمریکا به صوررت ویژه و واقعی در قرون بعدی شکل گرفت .دگرگونی و تغییر و تبدیل ارزش های اولیۀ مهاجران  و تحولات داخلی و خارجی سیاسی ، اقتصادی،تکنولوژیکی و فرهنگی دو قرن اخیر ، ابعاد تمدن امروزی را تشکیل می دهد.آرزوها و ارزش های مورد خواست و طلب مهاجرین اولیۀ آمریکا را نباید با آنچه که واقعاً در این قرون اتفاق افتاد اشتباه کرد .

از طرفی باید به این حقیقت اعتراف کرد که امروز وقتی نظریه پردازان دربارۀ تمدن آمریکا صحبت می کنند ، منظورشان تمدن شکل گرفته در دوسه قرن گذشته است،نه تمدن آمریکایی های اصیل و بومی که هدف تهاجم مهاجرین و آمریکایی های اروپایی انگلوساکسون نژاد قرارگرفت .تمدن آمریکایی های اولیه و اصلی آمریکای شمالی را که ما امروز به نام «بومیان»یا «سرخپوستان» می شناسیم ، گرچه به وسعت و تجلی تمدن های موجود در قارۀ آمریکای جنوبی ، که حتی به قرون ما قبل مسیح بر می گردد ،نمی رسید ،مع الوصف پیچیدگی و عمق نظام اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی آنها و زندگی مادی و معنوی شان ، موضوعاتی است که متأسفانه عمداً و سهواً به هنگام نوشتن تاریخ تمدن آمریکای شمالی حذف می شود. صحبت از تمدن آمریکا بدون در نظر گرفتن این تمدن های اصلی ، یک نوع ناپختگی است ، همانطور که صحبت از تمدن آمریکا بدون بررسی و ملاحظۀ تاریخ بردگی و سیاه پوستان ، ناقص است.

آرزوها،ایده هاوارزشهای متداول گروههای اولیۀ مهاجران به آمریکا چه بودند؟این آرزوهاو ارزشهاکه ایدئولوژی آمریکایی آن زمان رابیان می کرد عبارت بودنداز :آزادی،مساوات،فردگرایی،مردمی بودن و بی قیدی .

دین و مذهب برای این عده خیلی مهم ولی یک موضوع شخصی بودو آزادی و دین را در چارچوب فردیت وعدم مداخلۀ دیگران به خصوص حکومت و دولت می دیدند . ایالات آمریکا که عدۀ آنها از سیزده تجاوز نمی کرد،اجتماعات نسبتاًکوچکی بودکه زندگی ابتدایی و روستایی وکشاورزی داشتندو دیدگاه آنها با دنیا و تمدن دو قرن بعد آمریکااصلاً قابل مقایسه نبود .مثلاً نیویورک در سال 1800یا حتی 1860 میلادی ، به نوشتۀ تاریخ نویس و فیلسوف آمریکایی آن زمان هنری آدامس ، بیشتر به روم باستان شباهت داشت تا به نیویورک 1900میلادی.

چطورشد که در مدت کمتر از دو قرن ،آمریکای « معصوم» به آمریکای « استثنایی » و ابرقدرت «متمدن » امروز رسید ؟چطور شد که برج کلیساهای متعدد این جامعه جدید به معابد آسمان خراش سرمایه داری امروز مبدل شد ؟چطور شد که سوداگری و منفعت طلبی که روزگاری به نام حرص و طمع شناخته می شد ، به عنوان نشانۀ ترقی و خوشبختی اجتماعی تجلی یافته و دراین تمدن ، مقدس گردید ؟چطور شدکه آن عدۀ کوچکی که جهت فرار از ظلم وستم وحفظ آزادی های دینی و عقیدتی خود به دنیای جدید راه پیدا کرده بودند، به زودی جای خود را به سلطه گران و سرمایه داران و دولتمردان دنیاگراو سکولار دوقرن اخیر آمریکادادند؟چطور شدکه کلوین کولیج ، یکی ازرؤسای جمهور اوایل این قرن ، اعلام کردکه « کارودستورروز «تمدن»آمریکا،کاسبی کردن و پول درآوردن است .»

آنچه در بعضی از کتابها به عنوان «انقلاب آمریکا»نوشته شده،طبق نظر بسیاری از تاریخ شناسان جنگ وشورش برای استقلال بود.در خاتمۀ قرن هجدهم میلادی،آمریکا با جمعیتی درحدود چهارمیلیون نفرکه قریب به اتفاق آن را نژاد اروپایی تشکیل می داد،موفق شده بودخودرااز سلطۀحکومتهای استعماری انگلیس و فرانسه آزاد کرده و در عین حال با سرکوب آمریکایی های اصیل النسل سرخپوست و تمدن آنها،در سرزمین وسیع و بزرگی که در واقع یک قاره محسوب می شد و از همۀ منابع طبیعی و خدادادی بهره مند بود،بنیاد یک تمدن جدید را برقرار کند . آنچه مهم است و باید به خاط داشته باشیم که رشد و توسعۀ کشوری به نام ایالات متحدۀ آمریکا که از شرق و غرب توسط دو اقیانوس بزرگ محافظت می شد ، موقعی آغاز شده بودکه این سرزمین بکر و دست نخورده در 1800میلادی، فقط پنج میلیون جمعیت داشت و در آغاز قرن بیستم از 75 میلیون تجاوز نمی کرد . در تاریخ تمدن دنیا ،چنین فرصتی با چنین شرایطی برای هیچ ملت و گروهی به وجود نیامده بود.پایه های این تمدن درچند اصل خلاصه می شد :

  • آزادی فردی
  • استثنابودن آمریکا و آمریکایی ها
  • تسلط بر طبیعت
  • قدرت طلبی و رقابت
  • تولید و انباشتن ثروت
  • جدائی دین و حکومت
  • توجه به علم جدید و تکنولوژی

با توسعۀ شهرنشینی و شهروندی،افزایش جمعیت و مهاجران و قوای انسانی جدید و صنعتی شدن کشور،آمریکاتحت نظام سرمایه داری نوین ، در مسیر تمدن امروزی خود گام برداشت.تحت اصول و شرایط فوق ، فرهنگ و جامعۀ آمریکا به کلی عوض شده بود. آزادی وفردگرایی در هم ادغام شده و عدالت اجتماعی و مسئولیت اشتراکی فراموش شده بود . مفهوم«استثنابودن آمریکا»،حس ملی گرایی ویژه وخودگرایی راتشدید کرده ومنشور«سرنوشت ومأموریت مخصوص آمریکا»رادر سیاستهای داخلی و خارجی این کشور به وجودآورده بود.اشاعۀ این دکترین سبب شدکه آمریکایی ها،خود را یک ملت برگزیده و برتر بدانند و این نوع ناسیونالیزم،گرچه به همبستگی وبسیج ملی این کشورکمک فوق العاده ای کردولی درعین حال حس امپریالیستی وسلطه گرایی راتقویت نمود.

تسلط بر طبیعت ، اثرات مثبت و منفی فوق العاده ای داشت .از طرفی این خصلت باعث شد که آمریکایی ها موانع طبیعی را جهت شناخت مرزهای جدید از بین برده،به منافع و سرزمینهای جدید دسترسی پیداکنند . ولی درعین حال کمر به نابودی زیبایی طبیعت و محیط زیست بستند . قدرت طلبی و رقابت همراه با تولید انبوه و اندوختن ثروت،مادی گرایی را یکی از خصایص اصلی تمدن آمریکا نمود و با جدایی دین و حکومت به خصوص تحت شرایط سرمایه داری ، یک خلاءبزرگ معنوی در جامعۀ آمریکا ایجاد شد . توجه به علم جدید و تکنولوژی،بدون تردید آمریکاراپیشاپیش قدرتهای بزرگ قرار داد،صدهامؤسسه دانشگاهی و تحقیقاتی تأسیس کرده،باعث اختراعات و ابتکارات متعدد و کثیری شد و نظام اقتصادی،سیاسی،نظامی و فرهنگی این کشور را تقویت نمود . ولی سؤال بزرگ و اصلی این بود که این نهادها و علوم و تکنولوژی در خدمت چه گروه و تشکیلاتی هستند و تحت چه شرایطی و به چه علت رشد و نمو پیدا می کنند؟

تمدن امروزی آمریکا،تنهابر مبنای الگوی سرمایه داری رشد و نمو نکرده است بلکه فراتر ازآن،ایدئولوژی آمریکا به صورت یک مذهب و یک روند زندگی درآمده است که اسطوره ها، تصاویرو آیین بخش مهمی ازتمدن غرب را تشکیل می دهد . برای درک این موضوع بایداصول و پایه های این تمدن را یک به یک به طور عمیق مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم .

25/10/1376


قدرت طلبی، سلطه گرایی و تمدن آمریکا

در یک فیلم سینمایی پرفروش که دوماه است در سراسر آمریکا به نمایش گذاشته شده ،رییس جمهورآمریکابه علت افشای خبر روابط نامشروع خود درکاخ سفید،انتخاب مجددخود رابه این مقام درخطردیده و با مشورت کارشناسان انگاره سازی،آژانس های تبلیغاتی و کمک یک کارگردان معروف هالیوودتصمیم می گیرد که با کشور کوچک آلبانی وارد جنگ شده و باآفریدن صحنه های مصنوعی تروریسم و عرضۀ این تصویرها به رسانه ها،توجه افکارعمومی و رأی دهندگان رااز مسائل داخلی و غیر اخلاقی کاخ سفیدبه مشکلات بین المللی منحرف کند.گرچه این فیلم،تخیلی است ولی الگوی امروزی سیاست و قدرت طلبی و رابطۀ آن رابا تمدن انگاره سازی وتصویرگرایی آمریکا نشان می دهد.دراین فیلم،رییس جمهوری آمریکا موفق می شودمجدداًبه این سمت انتخاب شود ولی وقتی که کارگردان هالیوود که نقش آن را داستین هافمن هنرپیشۀ آمریکایی بازی می کند،می خواهد نقش اودرانجام این کاربه مردم آمریکا اعلام شود،توسط سازمان نامعلومی که احتمال می رود تشکیلات جاسوسی آمریکا باشدترور می شود.

اسم این فیلم «جنبیدن سگ»است.ضرب المثلی که می پرسد«چه چیزباعث می شودکه سگ بجنبد؟»جواب این است:«سگ با دمش بازی می کند.»به عبارت دیگر اختیار عمل درسگ است نه در دمش.فیلم «جنبیدن سگ»نشان میدهد که هوش و ذکاوت سگ ازخودش به دمش منتقل شده و این باردم است که سگ را به جنبش انداخته و اختیار عمل را به دست گرفته است.به عبارت دیگر،اختیار مملکت به دست افراد نامشروع،تصویرسازان و قدرت طلبان افتاده است.

امروز درک ماهیت تمدن آمریکابدون بررسی نظام اجتماعی آن که برپایۀتمدن صنعتی و نظام سرمایه داری بناشده،غیرممکن است.نفوذ و مسیر این تمدن در دنیای امروز و برخورد با آن با فرهنگهای دیگرونتایج حاصل از این جریان،درحقیقت قسمت اعظم فعالیتهای بین المللی و تغییرات جهانی را شامل می شود. در اروپا ملیت افرادبا اجتماع،جامعه و تولد اورابطه داردو بنابراین مشکل است که یک انگلیسی را به انگلیسی نبودن و یک سوئدی را به سوئدی نبودن متهم کرد.درآمریکا،آمریکایی بودن ناشی از محل تولد نیست.هرکس که ارزشهای آمریکایی رارد کند،آمریکایی نیست .درآمریکا،آمریکایی و غیر آمریکایی بودن،بامعیارقبولی و وفاداری او به ارزش های متداول آمریکایی قضاوت می شود.خودکامگی‌ آمریکا درطول تاریخ،همیشه« باید و نباید »هارا در سیاست خارجی آمریکا متداول کرده و این کله شقی باعث شده است که آمریکایی ها در سیاست جهانی به اشتباهات خود اعتراف نکرده،همیشه حقیقت و خوبی رادر طرف خود دیده و دفاع از مواضع خود را با دفاع ازدمکراسی در آمیزند.درانفجار بمب اتمی ژاپن در جنگ دوم،جنگ کره،جنگ ویتنام،مقابله با انقلاب اسلامی ایران،سومالی،هائیتی،جنگ چند سال قبل خلیج فارس با عراق،آمریکاهمیشه خود را فرشته پنداشته و طرف مقابل رابه دیکتاتوری،عقب ماندگی و شیطنت نسبت داده است و این سیاست تبلیغاتی دولت در مغز آمریکایی ها، به جهاتی که گفته شد مؤثربوده و باعث بسیج افکار عمومی در حمایت از سیاست های خارجی این کشور شده است . فیلم« جنبیدن سگ »،قبل ازخبر افتضاحات جنسی اخیر کاخ سفید تهیه شده ولی مضمون آن شبیه تغییرات و تحولات سیاسی آمریکای معاصر است .

اسطورۀ استثنایی بودن آمریکا با دومنشورو دردوجهت موازی با یکدیگر،در قرون نوزدهم و بیستم شکل گرفت و تقویت شد.این دواصل که یکی سیاسی و دیگری روانی است،قسمت مهمی از خصایص تمدن معاصرو نظام امروزی آمریکا را بیان می کند :

  • ایجاد بزرگترین نظام یکپارچۀ جدید ملت دولت از ملیت های مختلف و ادغام آنها در فرهنگ عمومی آمریکا.
  • مأموریت آمریکابه عنوان یک نظام وآیین خدادادی و برتر.

منشور اول نه تنها اشغال نیمۀ قارۀآمریکا و ترکیب جدید « ایالات متحده » را عملی کرد بلکه در قرن نوزدهم با تصرف و الحاق ایالات جنوبی مانندکالیفرنیا و تگزاس که به مکزیک تعلق داشت،مرزهای آمریکاوسعت یافت ودورۀاستعمارگری آمریکادرسایۀ دکترین«مونروئه»در فیلیپین، کوبا ، هائیتی ، پاناما و اقیانوس آرام شروع شدوسرزمین های جدیدی مثل پورتوریکو و جزایرویرجین دردریای کارائیب که تاامروز به صورت مستعمره وقیمومیت اداره می شوند،جزولاینفک امپراتوری آمریکا شد .

منشور دوم،پایۀ اصول گرایی آمریکا و منبع مشروعیت سلطه گرایی و یکی از مهمترین اصول سیاست خارجی و جهانی این کشور شد. تاریخ نشان می دهد که آمریکا در لشگرکشی بین المللی،دخالت در امور سایر کشورها و بسیج افکار عمومی داخلی،همیشه اصل مأموریت خدادادی خود را علیه«شیطان» وبرای نجات «دمکراسی» پیش کشیده است . آمریکا در مدت سه قرن گذشته،به طور متوسط بیش از هر کشور دیگر در دنیا ،وارد جنگ و جدال شده و در تمام آنها از این اصول،حداکثر استفاده یا سوءاستفاده را کرده است .درحالی که سیاستمداران آن مدام اصل جدایی دین و سیاست را تکرار می کنند،این مأموریت «الهی»آمریکا در صحنۀ جهانی،بهانه و آلت حفظ حاکمین و منافع ملی آن شده است.در بین رؤسای جمهورآمریکا،سنت تاریخی است که هر نطق آنها برای مردم،با جملۀ « رحمت خدا برشما باشد »پایان داده شود.

در مدت دو قرن،آمریکا معنی و واژۀ آزادی را از ردیف افراد به ردیف ملی که درآن آمریکا به عنوان یک شخصیت محسوب می شود بسط داده است.امروز آمریکا بزرگترین و تنها امپراتوری است که به صورت نظام ملت دولت باقی مانده است.از قدیم،روسیه و آمریکا در طریق اخذ قدرت از طریق تصرف و بلعیدن کشورهای همجوار خود مشترک بودند با این تفاوت که روسها با تصرف کشورهای آسیای مرکزی در دورۀ پتر بزرگ و لنین ،کمتر به همبستگی آنها با روسیه و ملت سازی خود روسیه توجه کردند و بهای این اشتباه بزرگ را در انقلاب بلشویک ها و در دورؤ نظام شوروی و فروپاشی آن پرداختند.برعکس،آمریکایی ها به علل تاریخی و فرهنگی،در الحاق سرزمین های همجوار تا امروز ظاهراً موفق شده اند و این خود یکی از خصایص نظام آمریکا را تشکیل می دهد. تمدن آمریکا و اروپا هردو به تمدن کلی غرب تعلق دارند ولی فرق تمدن آمریکا با اروپا،در این بوده که آمریکایی ها برعکس اروپایی ها که با فعالیت فرامرزی و دیوان سالاری و تصرف نظامی سلطۀ خود را مستقر می کردند،تحت دو منشور ذکر شده در جذب و ادغام

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد استکبار جهانی و سفسطه «دمکراسی»
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد