هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد سیر تاریخی پیدایش پوشاک

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد سیر تاریخی پیدایش پوشاک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سیر تاریخی پیدایش پوشاک


تحقیق در مورد سیر تاریخی پیدایش پوشاک

فرمت فایل:WORD(قاببل ویرایش)تعدا 101صحفه

 

 

 

 

فصل اول نگاهی به سیر تاریخی پیدایش پوشاک

لباس همان سطح هر چیزی است و در لایه های اولیه، هر فاعل شناسان با آن درگیر می‌شود در مفهوم عربی معنای ستر کردن، پوشاندن، مخفی کردن، و حتی بدل کردن را یادآوری می شود و پوشاننده شده را آن طور به نمایش می گذارد که اقتضای ظاهری‌ اش باشد.

این امر که بشر، براینشان دادن خود را از قدیم الایام مانند حیوانات (که در زمان های خاص مثل جفت گیری یا نزاع تغییر ظاهر می دهند) مبدل شده، با هنر نقش اندازی اولین قدم د ر راه مفاهیم جدید پوشش را برداشته است، ما را به این گفته ویل دورانت که «هنر در میان قبایل وحشی از نقش تزئینی و لباس پوستی و خال کوبی برخاسته» راهنما می‌شود. بشر نخستین، در مراسم خاص، بدن خود را با رنگ ها یا نقوشی زینت می داده تا در «جلب نظر» یا «جعل نظر» خود را نوع خاصی نشان دهد. به مرور  استفاده از رنگ به دلیل عدم ثبات از میان رفت و خال کوبی (Taboo) با هزار نیش سوزن جایگزین آن شد، سیر آرایش بدن پس از استفاده از پوست حیوانات کم کم به دوران جدیدتری رسید و بشر با دستیابی به تکنولوژی نساجی الیاف را به صورت پارچه تولید کرد و مفاهیم پوشش را تحت تاثیر قرار داد. در این سیر تکامل آن نقوش و رنگهایی که با خالکوبی و رنگ کردن بدن یا با استفاده از پوست حیوانات و قطعات بدن آنها یا شاخ و برگ گیاهان، انسان را به نحوی دیگر نشان می داد یا می پوشاند به منسوجات منتقل می شد و پیشرفت فن آوری، ظواهر و نقوش جادویی، دینی، خانوادگی، طبقه بندی حرف، سطوح اجتماعی و غیره ... را به سوی تولید شکل یافته تر منسوج و البسه سوق داد و رسوم و آداب اجتماعی و نیز تکنولوژی نساجی و پوشاک را به سمت اشاعه و حفاظت از معانی و ظواهر کشاند.

هزاره دهم ق.م دوره ای است که اصطلاحاً دوران نوسنگی نامگذاری شده است و معمولاً با نامهایی چون عصر استقرار، عصر دهکده نشینی، عصر کشاورزی  و عصر دامداری نیز شهرت داشته و به عنوان یکی از ادوار مهم تاریخ تکامل بشر از بعد فنی و معنوی محسوب می شود. باید گفت، پیش  از تاریخ اطلاع دقیقی از جوامع انسانی در دست نیست و آنچه گفته شد بیشتر بر اساس حدس و گمان بوده است. به نظر می رسد، پیش از این تاریخ انسان ها همانند گله های حیوانی در رفت و آمد بوده اند و از آنان آثار مادی ملموسی جز اشیای سنگی به دست نیامده است. و اما در مورد پوشاک، بافت و تاریخ آن، که محور اصلی موضوع است و شاید بتوان آنرا به دوران پیش از نوسنگی نسبت داد، دوره ای که با نامهای میان سنگی، پارینه سنگی و یا دوره پیش از تاریخ نامگذاری شده و از دو تا هفت میلیون سال پیش آغاز و تا ده هزار سال پیش (آغاز دوره نوسنگی) ادامه داشته است. برای شناخت دقیق تر از تاریخ بافت و پوشاک آنرا در سه مقوله:

1- پارچه و طرح        2- فرم و شکل          3- دوخت لباس

مورد بررسی قرار می دهیم.

  • پارچه و طرح لباس

احتمال داده می شود اولین لباس ها توسط گروه های انسانی که به ویژه در مناطق سردسیر زندگی می کردند تهیه شده است. آنها بعد از آن که حیواناتی مانند گوزن، ماموت، گاو و حتی اسب را شکار می کردند کم کم به این نتیجه رسیدند که می توان از پوست آنها برای پاپوش و یا تن پوش استفاده کرد و قطعاً فیزیک این حیوانات و تناسب آن با یک نیم تنه برای انسان تبلور این اندیشه را در ذهن آنها بیشتر کرد که مثلاً بعد از شکار یک حیوان بزرگ، با کندن پوست آن می شود از این پوست به عنوان تن پوش استفاده نمود. هنوز هم این عادت در بعضی از انسان ها (پاره ای قبایل در آفریقا و آمریکای لاتین) وجود دارد که علاقه مندند خود را به شکل حیوانات درآورده و نقشی را ایفا نمایند. حتی در نقش برجسته های باستانی نیز گاهی موجوداتی با پیکر انسان و سر حیوانی و یا بالعکس حیواناتی که سر انسان دارند، دیده می شود.

پس این احتمال وجود  دارد که تفکرات این گونه، ریشه در دوران بسیار قدیم داشته باشند، یعنی زمانی که بشر از پوست حیوانات برای تهیه تن پوش استفاده می کرده است.

همانگونه که پیداست فرم پوست به صورتی است که گویا یک خط از زیر گردن تا انتهای بدن که به پاها و باسن ختم می شود ادامه دارد که می توان پس از جدا کردن سر، از همان خط روی پوست را برش داد، پس پوست، خود راهنمای بسیار مناسبی بود و طبیعت، خود به انسان کمک کرد تا چگونه از پوست حیوانات به عنوان البسه استفاده کند. این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق سردسیر از جمله مناطق عشایر نشین شمال خراسان و یا اسکیموهای قطب شمال دیده می شود که از پوست حیوانات برای خود لباس تهیه می کنند.

آنچه مسلم است تاریخ استفاده از پوست برای تهیه پوشاک به دوران خیلی گذشته می رسد که مطمئناً بافت در آن هنوز جایگاهی نداشته و در آغاز دوران نوسنگی می‌توان حدس زد که انسان کماکان از همان تجربه های گذشته استفاده می کرده است. ولی در نمونه هایی که از نقاط باستانی «علی کش» ، «گنج دره» و «تپه سیلک»، از سال های هفت، هشت و نه هزار قبل از میلاد به دست آمده آثاری از بافت دیده می شود که با توجه به قدرت آن می توان گفت این فن قبل از هنر سفال گری شکل گرفته است. برای نمونه در کف اتاق های این مناطق خطوط متقاطع و ضربدری به صورت بافت های بسیار ساده (یکی از رو یکی از زیر) به چشم می خورد که آثاری از الیاف  بافته شده هستند و می‌توان از اینها به عنوان نخستین نمونه های بافت نام برد.

باستان شناسان بر این گمان اند که همزمان با استفاده از الیاف گیاهانی مانند نی، (که هنوز هم در شمال ایران رواج دارد) سبد بافی با استفاده از ترکه های بید نیز معمول بوده است و به نظر می رسد که آنها برای غیر قابل نفوذ کردن و یا جلوگیری از خلل و فرج این سبدهای حصیری که عمدتاً بافت شطرنجی داشته اند ، بیرون و داخل آن را گل می زدند تا بتوانند مواد غذایی خود را در آن نگهداری کنند. باستان شناسان همچنین معتقدند که اولین اشکال نیز با همان دستی که با گل روی این سبدها کشیده شده، به وجود آمده است. به این صورت سطح بیرونی و داخل سبدهای بیدی بعد از گل مالیدن شکل سفال پیدا می کرده و خطوط متوازی به هم را نشان می داده است. علاوه بر این نقش های شطرنجی را نیز می توان دید که نمونه هایی از آن در نقش هایی که در ظرف کشف شده در «سیلک» به دست آمده و همان بافت را دارند، (به شکل خطوط افقی و عمودی) قابل مشاهده می باشد. پس اولین نمونه های قطعات منسوج (بافت) به حدود هشت هزار سال ق.م. می رسد. بنابراین انسان تا آن زمان فقط این فن را تا حدی می‌دانسته است که بتواند از نی و بید برای بافت استفاده کند. اما تجربه استفاده از سایر الیاف مربوط به زمانی است که انسان ها گوسفند و بز را اهلی کردند و با پشم آشنا شدند. در هزاره هفتم ق.م. انسان متوجه شد بعضی گوسفندها نمونه های گوشتی خوبی هستند و بعضی پشم مناسبی دارند و فهمید که می توان با پشم این حیوانات کارهای دیگر کرد و بالاخره در هزاره ششم قبل از میلاد انسان استفاده از پشم را به صورت بافت و البته به صورتی خیلی ساده و ابتدایی آغاز نمود. ولی هنوز به دلیل نداشتن ابزار قادر به چیدن نبود. در نخستین لوحه های به دست آمده که متعلق به چهار هزار سال قبل از میلاد است نیز به واژه «پشم کنی» به جای «پشم چینی» اشاره شده است و به نظر می‌رسد که در آن زمان بشر به کمک دست یا تیغ سنگی موی گوسفندان را می کنده است.

آشنایی با فلز در هزاره پنجم قبل از میلاد، انسان را قادر به ساختن اشیای فلزی کرد و احتمال می رود که ابزاری مانند قیچی نیز در این زمان ساخته شده باشد، لیکن تا هزاره چهارم ق.م. در گل نوشته های به دست آمده، اشاره ای به واژه «پشم چینی» نشده بود و این، احتمال ساخت قیچی را در هزاره قبل کم می کرد، اما قطعاً در این دوران دوک را می‌شناختند. دوک اولین و اساسی ترین وسیله برای بافت بود و کار ریسیدن پشم را با آن انجام می دادند. دوک های سفالی و چوبی اولین دوک های به دست آمده مربوط به هزاره پنجم و ششم ق.م. است (آثار به دست آمده در تپه سیلک، تپه قیچی ،‌ شهر سوخته و نیز کشورهای همجوار).

در 3500 قبل از میلاد تحول تازه ای به وجود آمد و آن تشکیل نخستین جوامع شهر نشین بود. در این دوره کارها شکل تخصصی به خود گرفتند و همانطور که در گل نوشته های به دست آمده چه از «شوش» و چه در «ارک» (واقع در جنوب بین النهرین) نیز اشاره شده، بر فراوانی و تولید محصولات پارچه ای توجه بسیاری می شده است.

یعنی جامعه قادر بوده کارگاه هایی به وجود آورد که در آن از گروه هایی از دختران و زنان برای پارچه بافی استفاده کند. در مورد چگونگی بافت قطعاً آنها تکنیک های خیلی ساده ای برای داشته اند که هنوز هم آن تکنیک ها در مناطق عشایری و بعضی شهر ها مانند یزد و کرمان رواج دارد.

در مهرهای «شوش» و «چغامیش» و به طور همزمان در «جنوب بین النهرین» که از مراکز اصلی بافت بوده است، نقش دارهای زمینی بافت را با خانمی که در حال ریسیدن نخ است و نیز نقش دو زن که در طرفین یک دار زمینی نشسته اند و به نظر می رسد در حال بافتن پارچه یا یک منسوج دیگر مثل گلیم باشند را می توان مشاهده نمود. ولی قطعاً در هزاره چهارم ق.م. بافندگی در ایران به صورت کارگاهی، به کار گروهی و یک صنعت زنانه تبدیل شده بود و معابد در بین النهرین و شوش که منابع اقتصادی در اختیارشان بوده است در اعتلای بافندگی تلاش ویژه ای می کردند. در «خوزستان» (هسته تمدن ایلام) و یا در بین النهرین  امور بافندگی یک تخصص حرفه ای برای کسب درآمد و فروش شده بود و معابد، کارگاه های مختلفی داشتند که از زن ها و دخترها به صورت گروه های متخصص در بافت استفاده می کردند.

در مورد چگونگی تکنیک های به کار رفته در بافندگی، با توجه به این که پارچه های به دست آمده از آن دوران کم است،‌اطلاعات زیادی در دست نیست. در شوش پیکره بانویی با سر گاو و نیم تنه زن به دست آمده که روی تن این پیکره که از جنس نقره است، پارچه ای با طرح های هندسی رسم شده که بر اساس آن می توان گفت هنرمندان پارچه باف در 3000 ق.م. با نقش های هندسی در بافت آشنا شده بودند. نقوش هندسی با کار بافت تناسب بسیاری دارد. بافت از یکسری حرکات عمودی و افقی تشکیل شده که تار و پود نام دارد و در واقع یک شبکه شطرنجی یا یک تصویر هندسی را تشکیل می دهد که از بهترین و ساده ترین نقوش است که آن را در بدن این پیکره ها می توان دید. همچنین با بررسی های انجام شده و آثار به دست آمده می توان نتیجه گرفت که بافندگان آن زمان قادر بودند الیاف را رنگ کنند و با آن پارچه های طرح دار درست کنند. در متونی که از سه هزار سال قبل از میلاد از مناطق «عراق» و «شوش» و «جنوب ایران» به دست آمده به کرات نشان می دهند که مردم این نقاط پارچه هایی را که تولید می نمودند برای فروش به نقاط مختلف به ویژه تمدن های «شرق ایران» و «هند» صادر و در ازای آنها ادویه جات، عطریات، سنگ های قیمتی و پرنده های نایاب وارد می کردند.

همزمان با استفاده از پشم در بین النهرین و ایران، «مصری ها» پی به الیاف کتان بردند و علاقه مند شدند که پارچه هایشان کتانی باشد. چون پارچه های کتانی مناسب با آب و هوای مصر و محل رویش طبیعی آن بود. پس دومین الیافی که انسان پی به استفاده از آن برد کتان بود. به هر حال از طریق مبادلات و تجارت، مردم آسیای جنوب غربی با الیاف کتانی آشنا شدند و به نظر می آید در سه هزار سال ق.م. کشت کتان در «شهرهای جنوبی» و «فارس» شروع شد. البته تکنیک بافت مصری ها تفاوتی با بقیه نداشت و خوشبختانه آنها در بسیاری از نقاشی های دیواری خود فرم های بافت یا دارهای بافندگی و یا شکل بافت را مطرح کرده اند. سومین محصولی که جهت تهیه پارچه شناخته شد و مورد استفاده واقع گردید کنف بود. البته کنف را در آغاز نه برای بافت بلکه از ریشه آن به عنوان مواد مخدر استفاده می کردند ولی به مرور زمان انسان متوجه شد که کنف توانایی مناسبی برای الیاف شدن و بافت دارد. در حدود 1500 ق.م. ایرانیان با پنبه آشنا شدند و پارچه های پنبه ای در کنار پارچه های دیگر قرار گرفت. ولی کماکان پارچه های پشمی به دلیل ماندگاری، سازگاری و یا شاید هم عادت در درجه اول اهمیت قرار داشتند.

  • فرم و شکل

در آغاز اشاره شد که بشر از پوست طبیعی جهت تهیه لباس استفاده می کرده است. این را هنوز هم در چوغاهایی (شولا) که در مناطق بختیاری رواج دارد و از پوست وارونه شده گوسفند تهیه می شود می توان دید. اما تعدادی پیکره مربوط به سه یا چهار هزار سال ق.م. به دست آمده است که پیراهن های بلندی را بر تن زنان و مردان نشان می‌دهد. پیراهن های بدون آستین که به صورت دو تکه تا زیر زانو هستند. فرم این لباس ها حالت شله شله دارد یعنی پارچه ای که احساس می شود یک سری طرح های مثلثی شکل منطبق دارد، (حالت پارچه پشمی آب خورده) ، در جامی که از «مرودشت» به دست آمده، تصویر دو زن با پیراهن های بلند و آستین دار با یقه های گرد به چشم می خورد و پارچه لباس آنها نیز به همان شکل است. و به نظر می آید مستقیماً از پوست استفاده کرده اند. حتی آستین پیراهن هم از پوست تهیه شده است. در بین النهرین هم چندین پیکره مرد و زن از معبد «طلعت مر» در عراق به دست آمده که متعلق به سه هزار سال قبل از میلاد است و همگی تن پوش هایی بر تن دارند که مستقیماً از پوست گوسفند تهیه شده اند، ولی در همان پیکره ها، پیکره هایی نیز به دست آمده که آن حالت را ندارند.

فرم دیگر لباس برای مردان و زنان به خصوص مردان تن پوش هایی به شکل «ساری» هندی بوده است. به طوری که نصف بدن و یک بازو از سینه بیرون و یک طرف آن آستین داشت. این قدیمی ترین نمونه های طراحی لباس بود. در دوره های بعد، در دو هزار سال ق.م. پارچه ها متنوع تر شدند. با استناد به حجاری ها، نقش های روی سیتولاها (لیوان های ته دکمه ای) و نقوشی که روی مهرها موجود است در دو تا دو هزار و پانصد سال ق.م. در جنوب ایران که مرکز تمدن بود و مناطق دیگر از آن متاثر بوده اند، لباس زنان و مردان پیران های بلندی بوده که البته در مواردی لباس زنان در قسمت کمر دو تکه شده است و احتمالاً برای این که درز یا محل دوخت مشخص نشود از کمر بند یا نواری استفاده می کردند و محل درز را محو می کردند. گاهی با فرض این که لباس از جلو چاک دار بوده است در حاشیه جلوی لباس نوارهای تزئینی (از جنس یک پارچه دیگر) می دوختند و یا حاشیه یقه و سر آستین ها را گلدوزی می کردند. در مواردی در حجاری های ایلامی دیده شده تعدادی از لباس های زنان و مردان دارای یک نیم تنه بوده است. یعنی کت ها یا پیراهن هایی که تا زیر زانو می رسیده و با کمربند بسته می شده اند.

  • دوخت

مقدمه الگو برای دوخت لباس، دانش هندسه است. پس در جوامعی مانند خوزستان، بین النهرین و مصر که قادر به طراحی و اجرای زیگورات «چغازنبیل» و «اهرام» بوده اند، و در محاسبات هندسی خود نیز بسیار پیشرفت کرده بودند. قطعاً الگو بری، اندازه گیری و ابعاد نیز در آن نقاط رایج بوده و همین طور که امروزه الگو بری به کمک کاغذ انجام می‌شود، در آنم دوره روی تخته یا چوب الگو بری می کردند و بر همان اساس می‌دوختند. دوخت پارچه به شکلی که نقش داشته باشد، مثلاً نقش های منحنی مربوط به دوران جدیدتر می باشد. در یک جمع بندی کلی می توان گفت برای زنان لباس بلند و معمولاً با آستین بلند و برای مردان لباس بلند یا کوتاه و بیشتر بدون آستین مرسوم بوده است. لباس، سر آستین ها، درزهایی که از روی شانه شروع و تا سر آستین می آمد و حاشیه لباس ها، دارای تزئینات خاصی بود که به نظر می آید عمده این تزئینات گلدوزی بوده است. بقیه فلات ایران هم که جوامع بومی بودند از همین لباس ها استفاده می کردند.

اما مهمترین تحول در طراحی لباس یا تاریخ لباس در دوره حضور آریایی ها مشاهده می شود که اساساً مدل لباس تغییر می کندو این مراحل به صورت تکامل یافته تر ادامه پیدا می کند پس از آن این مراحل به صورت تکامل یافته تر در دوران های مختلف ادامه پیدا میکند و انواع و اقسام لباس ها در طرح های گوناگون و به علل متفاوت چون راحتی و شرایط اقلیمی و .... با اضافه و کم کردن اجزاء مختلف مثل کمربند و ترک، دکمه، کلاه و کمربند و زیپ به وجود می آیند.

بنابراین هر دوره از مرحله زمانی را که بخواهیم بررسی کنیم آنچه که از حاشیه این موضوع می گذرد شیوه های تکامل یافته همین مراحل در شاخه های گسترش یافته آنهاست. آنچه در بررسی لباس در دوره و اقوام مختلف بعدی ما را متوجه می سازد این است که لباس در مرحله های زمانی از لحاظ گونه گونی سلیقه، تفکرات، نیازهای اقلیمی، باورهای مذهبی و فلسفی و حتی سیاست ها و قابلیت های فرهنگی و اجتماعی و طبقاتی زیر نفوذ قرار گرفته و تغییر کرده است و هر چه بعد از آن در شاخه های آن و در زمینه تکامل آن بوده اند که تا به امروز ادامه داشته و با گذشت زمان جدای از ضروریات و نیاز و هر عامل دیگر به نوعی هنر تبدیل شده است. هنری که با پیشرفت تکنیک و خلاقیت همیشه نقش مهمی در تغییرات و تحولات پوشش بر عهده داشته است.

نکته قابل ذکر در گذر این دوران ها این است که نیم قرن بعد از جنگ جهانی دوم پوشاک جایگاه جدیدی یافت و به یک کالا تبدیل شد و مانند آن ارزشی دو گانه پیدا کرد. به دیگر سخن هم برآورده نیازهای بشری گردید و هم محصولی شد برای فروش. پس می‌بایست نظیر هر کالای دیگر، حداکثر سودآوری را داشته باشد و زمانی به این هدف دست می‌یافت که به گونه ای ساخته شود که مدت زمان طولانی قابل مصرف باشد. دیگر آنکه کالا باید وسیعترین بازار یعنی بیشترین مصرف کننده را داشته باشد که به این نیاز طراحان و دوزندگان لباس پاسخ گفتند. آنها با بهره گیری از گرایش مردم به تنوع طلبی و نوجویی یا با استفاده از جریانهایی مانند جنگ ، بحران های اقتصادی، تحولات فرهنگی و سیاسی طرح های تازه ای را ارائه دادند . لباس امروز خاص مردمان امروز است مردمانی که زمان در زندگیشان عنصری تعیین کننده و این نکته ای است که طراحان لباس نیز به آن توجه دارند. لباسها بر تن راحتند، سریع پوشیده می شوند، اغلب پارچه ها قابلیت شستشو دارند، دست و پاگیر نیستند، جنبه های زیبائی و هنر در آنها رعایت می شود و مهمتر با بودجه های متفاوت امکان دستیابی به آنها میسر می باشد. این که در آینده ، چه جنبه های به لباس افزوده و چه چیزهایی از آن کاسته می شود مقوله ای مجزاست که بی تردید تحولات اقتصادی، سیاسی و علمی و فرهنگی و هنری عوامل تعیین کننده آن خواهند و ناگزیر بازتاب خود را در زمینه پوشاک ارائه خواهند داد.

فصل دوم

عناصر بصری(خط – رنگ)

انسان زمانی که به انتقال افکار و ایده های خود از طریق سخن گفتن نیاز کرد، از حس بینایی جهت انتقال و درک بیشتر مفاهیم بصری بهره گرفت. همان طوری که رشد و توسعه سخن گفتن بدون وجود حس شنیدن امکان پذیر نبوده، نوشتن نیز بدون بهره گیری از حس بینایی امکان گسترش نداشته است. بشر تنها به دلیل وجود حس بینایی بود که توانست شکل و اندازه حروف را بشناسد. گفتگو و مبادله مفاهیم از طریق سخن گفتن و نوشتن، همواره به تجسم و نمایش تصویر مکمل بوده و از تمام امکانات بصری بهره گرفته است.

وقتی تحریکات نوری توسط اعصاب چشم به مغز انتقال می یابند در آنجاست که اشیاء مفهوم می گردند و این واکنش مغز را «احساس» دیدن می نامیم. حس دیدن یکی از قویترین و مهمترین حواس انسانی است. وقتی ما از درون فضا حرکت می کنیم هر حرکت بدن، گردن و چشم ها موجب تحریک شدن محیط بصری می شود. در بین تمامی حواس پنجگانه چشم بیشترین اطلاعات فضایی را دریافت می کند. فرآیند مرور بصری در ارتباط با هنرهای بصری از اهمیت زیادی برخوردار است. هیچ کس نمی تواند با کلمات یک ابزار فنی یا چشمی را به طور کامل بیان کند. آن ضرب المثل چینی که می‌گوید«یک تصویر از هزار کلمه گویا تر است» هنوز در قرن ما واقعیت دارد. در دنیای جدید، گسترش تولید صنعتی و توسعه و پیشرفت عظیم تکنیک های مختلف چاپ و تصویر، طوفان واقعی از تصاویر و اشکال به وجود آورده که ما را از هر سو در احاطه خود گرفته است. فراگیری شیوه «خواندن» این زبان تصویری و صوری که دائماً تحویل می یابد و پیچیده تر می شود. در روزگار ما به صورت یکی از نیازهای مبرم، آموزشی برای همه جلوه گر شده است. گام نخست در فراگیری شیوه «خواندن» زبان آنهاست. این مفاهیم بصری اساسی ترین مفاهیمی هستند که درک آنها از طریق شکل و تصویر اشیا و اجسام صورت می پذیرد و بدین لحاظ مجموعه دانش ما را از کل جهان شکل می بخشد و از اصلی ترین و مهمترین اسباب لذت و انگیزش های احساسی ما نیز به شمار می رود. ایجاد ترکیب و آرایش و تناسب و استفاده بهینه از عناصر بصری می تواند در چشم احساس زیبایی و لذت را بیافریند. بنابراین برای بهره وری بهینه، شناخت آنها به صورت اصولی ضروری است چرا که خصوصیات آنها متفاوت ، نحوه ارتباط با آنها گسترده و با شرایط خاص متغیر است.

خط

همه عناصر هنرهای تجسمی از حمنله نقطه  و خط و سطح و حجم به نوعی در پدیدار نمودن نمونه های تصویری موثرند اما در این میان خط به صورت عاملی برتر، با تنوع شکلی بسیار در ایجاد جلوه های انتزاعی یا طبیعی موثر می باشد.

اگر نقطه ها، آنقدر به یکدیگر نزدیک شوند که دیگر نتوان آنها را از یکدیگر تشخیص داد، احساس دارا بودن امتداد در آنهات تقویت می گردد و زنجیره نقاط تبدیل به عنصر بصری جدیدی به نام خط می شود. خط نقطه در حال حرکت، یا تاریخ حرکت نقطه است.

خط از عناصر بصری و تجسمی می باشد که به صورت فراوان و متنوع در طبیعت موجود است و معمولاً ما از آنها غافلیم. در هنر نیز مهمترین عنصر تشکیل دهنده موضوعات هنری است. از دیدگاه ریاضی خط عبارت است از حرکت و امتداد نقطه در سطح یا فضا و به طور کلی موجودی است که قابل رویت نیست. خط محل تلاقی دو صفحه، یا از برخورد دو سطح بر هم بوجود می آید. به عبارت دیگر یک عنصر تصویری است که فقط دارای واقعیت طولی می باشد و فاقد عرض و عمق است. اما از نظر هنرهای تجسمی خط تعریف دیگری دارد و عبارت است از یک عنصر تصویری و تجسمی که دارای واقعیت طولی بوده، جلوه های متفاوت و بیان تصویری متنوعی دارد. در واقع خط، نقطه است که در اثر نیرویی که از یک جهت به او وارد آمده، حالت ایستایی خود را از دست داده، به صورت یک عنصر تصویری فعال درآمده است. بر خلاف نقطه که دارای انرژی متمرکز و ثابتی است، خط دارای انرژی تصویری و فعال و متحرکی است که به یک جهت ادامه دارد و نیز قابل اندازه گیری و سنجش است. خط به عنوان یک عنصر با ارزش بصری در خود انرژی و نیروی زیادی ذخیره دارد و در موقعیت های متفاوت، عکس العمل های گوناگونی از خود نشان می دهد. گاهی فعال و پر انرژی و گاهی ساکن، ایستا و بی تحرک است. با نقطه در نقش حلقه واسط ظاهر می شود. این اتصال بین دو نقطه دور از هم در یک مورد نامرئی و صرفاً تخیلی می باشد و در مورد دیگر، که نقطه ها در فاصله بسیار نزدیکی از هم آرایشی خطی را به وجود می آورند، این اتصال به عنوان نیروی مستقل ظاهر می شود. پس خط متکی بر نقطه است و آن به عنوان عنصری پایه ای نیاز دارد. از نظر بصری، عینیت پدیده ها و واقعیت مثال های طبیعی با خط ارزش تجسمی می یابد. گاهی خط محیط اشکال و احجام را نشان می دهد، گاهی محل ارتباط بین عناصر را مشخص می کند. اطراف وجوه و سطوح هر شی را خط مشخص می کند و دو فضای متفاوت سطوح و حجم ها را از هم جدا می کند. بر خلاف تعریف فلسفی خط که آنرا عنصری یک بعدی می شمارد و تعریف ریاضی خط که تنها به یک شکل قابل ادراک است، خط از نظر تجسمی و تصویری در طبیعت به انواع و اقسام شکل های مختلف دیده می شود و در هنر نیز با تنوع ایجاد می گردد. هر کدام از خطوط دارای بیان تصویری خاص می باشند که بر روی اعصاب و روان انسان اثر می گذارند هر گاه در برابر صحنه ای از طبیعت می ایستیم که دارای جلوه ای از خط می باشد به صورت ناخودآگاه تحت تاثیر روانی آن خطوط قرار می گیریم.

خطوط دارای انواع مختلف با توجه به شکل و اندازه هستند. خطوط صاف و مستقیم، خطوط شکسته و دندانه دار نازک و کلفت، خطوط زبر و خشن، خطوط نرم و روان، خطوط پهن و ضخیم، خطوط مواج و پیچ در پیچ، خطوطی که از تداوم و تکرار شکل دیگری ایجاد شده و بسیاری دیگر، هر کدام دارای شکل و جلوه بصری خاصی هستند که معنی و مفهوم خاصی دارند و حالات هیجانی ویژه ای را ایجاد می کنند.

در میان همه خطهای موجود آنها که مسیر آزاد دارند بیشترین قدرت بیانی را دارا هستند. خصوصاً در تصاویر سیاه و سفید که عنصر رنگ دخالتی ندارد. همچنین ضخامت و نازکی خطوط در بیان اثرات خط موثر است. به همان اندازه که قوه لامسه انسان سختی و نرمی را تشخیص می دهد، قوه بینایی نیز نسبت به تاثیر روانی خط و ارزش های هنری آن حساسیت به خرج می دهد. خاصیت روانی و بصری خط بستگی به انواع خط دارد و هر نوع خط نیز بیان تصویری خاص خود را دارد. مثلاً هر اثر هنری و یا نمونه ای از طبیعت که با خطوط عمودی ایجاد شده نمایشگر ایستایی، نیرومندی، فعالیت و تعادل هستند. برعکس خطوط افقی معرف نبود حرکت و غیر فعال بودن هستند. خطوط مایل که می توان گفت همان خطوط عمود هستند که از حالت ایستا و سکون خارج گشته، متحرک شده اند، یا این که خطوط افقی هستند که از حالت آرامش خارج گشته  و جلوه‌ای نیرومند و متحرک یافته اند. خطوط منحنی یا مدور خطوطی آرام هستند که دارای حرکتی لغزنده و روان بوده و نوازشگر چشم و اعصاب هستند. بر عکس خطوط شکسته و زاویه دار یا دندانه دار حالتی سخت و آزار دهنده برای چشم دارند. بنابراین انواع خطوط را می‌توانیم به سه حالت فعال، نیمه فعال و غیرفعال مشاهده کنیم. بوسیله کیفیات تجسمی انواع خط، بیان احساسات و اندیشه ممکن می شود. آشنایی با خط به دوران کودکی بر می گردد و تقریباً از دو سالگی به صورت عکس العمل طبیعی و عزیزی هنری انسان بروز می کند و تجسم و ادراک هنری آغاز می گردد. در این دوران کودکان صادقانه‌ترین ادراکات خود را با خط خطی کردن، بدون آن که طبیعت را الگو قرار دهند به نمایش می‌گذارند.

«حرکت قلمرو واقعی خط است» خط، بر خلاف نقطه که به مرکزی وابسته بوده و در نتیجه ایستاست، ماهیتاً متحرک است. می تواند از هر سو تا بی نهایت، امتداد یابد، نه به شکلی بستگی دارد نه به مرکزی و می تواند جلوه های مختلف حرکت را به وجود آورد. (شکل 1) انواع خط را که هر کدام دارای انرژی تصویری هستند معرفی می کند.

اغلب تجربه های مستقیم حرکت، زمانی اتفاق می افتد که چشم یک جهت خطی را دنبال می کند. این مورد ممکن است در سطح دو بعدی و یا روی صفحه ای واقع شود یا اینکه در فضای سه بعدی ایجاد گردد.

در هر صورت همواره حرکت در مسیرهای خطی مستقر است. خط کناره یا پیرامون اشکال یا احجام ،‌ خود مسیر خطی را مشخص می کند،‌که به هنگام مشاهده آن برای بیننده احساس حرکت را ایجاد می کند.

«خط شاخص شکل است». بغرنجیهای یک تصویر در هنر به وسیله آن بیان می شود. در شکل مثلث، انرژی حرکت به جانب گوشه ها و زوایای آن در جریان است، در شکل لوزی، انرژی حرکت به جانب قطرهای کوچک و بزرگ آن در جریان است ولی حرکت بیشتر در مسیر قطر بزرگ آن محسوس است، (می توانیم لوزی را همان مربع بدانیم که یکی از قطرهای آن فعال تر از دیگری شده است). در شکل مستطیل نیز انرژی حرکت در جهت طول آنست. در سطحی با توجه به برتری یک جهت آن، انرژی حرکتی را به جانب همان جهت نشان می دهد و تحت تاثیر کشش های وارده از جهت های مختلف، به سمتی که طول بیشتری دارد حرکت می کند. بنابراین خط با توجه به موقعیت و جهت و اندازه خود در شکلهایی که توسط آن ایجاد شده حرکت را تداعی می کند. علاوه بر این تکرار خطوط نیز می تواند به خوبی احساس حرکت را ایجاد نماید.

هر خطی در درون خود دارای انرژی است که در مسیر طولی خط در جریان است و حرکت و انرژی آن در خط ساده به هر دو سمت آن وجود دارد.(شکل 2(

  • در شکل 3، حرکت و انرژی در خط مواج یا مدور به مراتب شدیدتر از خط ساده و صاف است.
  • در شکل 4، حرکت و انرژی تصویری با تغییرات ریتمیک اندازه ها ایجاد می شود.
  • در شکل 5، حرکت و انرژی تصویری با تکرار خطوط یک در میان به وجود می آید.
  • در شکل 6 حرکت و انرژی تصویری در مسیر تداوم خط به صورت حلزونی به طرف مرکز در جریان است

 

خط می تواند با حرکت در فضا و در جهتی مخالف حرکت اصلی خود ایجاد سطح کند. دو خط در هر جهتی که باشند و در فاصله ای از یکدیگر قرار گیرند فضای دو بعدی خالی را القا می کنند که «سطح» می باشد.

  • دو خط موازی یا غیر موازی که در فاصله بخصوصی در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند فضای خالی آنها به صورت سطح ادراک می گردد. در ضمن با تکرار منظم آنها در کنار هم علاوه بر آنکه جلوه سطح را خواهند داشت تکرار ئ تداوم آنها در یک جهت می تواند به صورت یک خط ادراک شود.
  • دو خط موازی که در داخل یک سطح قرار می گیرند باعث می شوند فضای مابین آنها که از سطح زیرین آنها می باشد را جدای از سطح نمایان سازند و آنرا به صورت سطحی کوچک شده ما بین خود محصور می کنند.
  • خط می تواند حول یک نقطه از نقاط خودش حرکت دورانی کند و سطح را به وجود آورد. دایره سطحی است که به وسیله خط دورانی محدود شده است.(شکل 7)
  • تداخل سطوحی که از تکرار خط ایجاد شده، سطوح را به حالت ترانس پارت نشان می دهد و سایه روشنهای ایجاد شده، پلان های سطوح را به صورت متداخل پیوسته و بافته شده نمایش می دهد که جلوه فضای متغیری دارد.

«خط پدید آورنده حجم است». ترکیب یا تکرار خطوط می تواند ایجاد حجم کند. ساده ترین نمو حجم به وسیله تقاطع دو خط به صورت ضربدر است که وقتی با آن خیره می شویم حس می کنیم که یکی از خطوط در زیر و دیگری در روی آن واقع شده است. تصویر حجم به دو صورت ممکن است، حجم توپر که قسمت داخلی آنرا ماده ای اشغال کرده، دیگری حجم توخالی که فقط سطوح جانبی آن پوشیده است. همان طور که «شکل» بیشتر وابسته به سطح است و صفت مشخصه آن محسوب می شود «فرم» نیز وابسته به حجم بوده و به عنوان اولین صفت مشخصه حجم به شمار می آید مثل فرم مکعب، فرم بدن انسان، فرم مجسمه.

حجم توپر دارای واقعیت بیرونی است. در این گونه حجمها عامل تلاقی سطوح به صورت خط و محل تلاقی چند ضلع و خطوط مشترک آنها دارای واقعیت عینی و قابل ادراک است. حجم توخالی دارای واقعیت درونی و بیرونی است. در این گونه حجم ها واقعیت درونی نسبت به بیرونی برتری دارد و از نظر فضای نمایشگر دارای سه بعد طول و عمق و عرض می باشد. (شکل 8)

خطوط عامل اصلی حجم سازی معماری و فضاهای مختلف است و عامل اصلی تکنیک فضاها سطوح و حجم هاست. در واقع آنچه که به وسیله خط بر روی یک سطح یا کاغذ حجم به نظر می آید تصویری مجازی و غیر واقع است اما تصور حجم را برای ما ممکن می سازد. بنابراین می توان گفت خط اگر از سمت یکی از دو وجه خود، یعنی از جهت فضای مجاور رشد کند سطح ایجاد می کند و همان سطح اگر از جهت یکی از وجوه خود که به وسیله چهار خط اطراف محاصره شده است رشد کند حجم را به وجود می آورد این پدید آوردن حجم به وسیله خطوط از طریق گسترش بود اما خود خطوط در ترکیب های خاص با هم به خوبی می توانند حجم را نمایان سازند (شکل 9(

خطوطی که فاصله آنها تدریجاً و به صورت منظم از قسمت داخلی به اطراف یا بالعکس فشرده می شود بعد سوم کاذب ایجاد می گردد.

«خط می تواند ایجاد بافت بصری کند» بافت بصری بافتی است که به وسیله چشم قابل ادراک است. با تکرار هر گونه خط در سطح، یک نمونه بافت تصویری ایجاد می گردد و چگونگی بیان آن بستگی به شکل خط و نحوه ترکیب دارد. علاوه بر اینها با استفاده از خطوط و ترکیب آنها خصوصاً با بکارگیری ابزارهایی که اثر خطی متفاوت دارند می توان به بافت های مختلف رسید که توسط خط ایجاد می گردند. (شکل 9)

«خط می تواند محمل مناسبی برای رنگ باشد» خط باریک مشکل می تواند میدان عملی، برای نمایش سایه روشن و ارزشهای رنگی باشد. حتی اگر به طور نامحدود امتداد یابد.

اگر ضخامتش آن قدر افزایش یابد تا رنگ عرصه مناسبی برای ظهور پیدا کند، آنگاه برای آنکه خط باقی بماند، طول آن باید تا ورای حوزه دید امتداد یابد.

خط سیاه هر قدر باریکتر شود، به همان نسبت شدت خود را از دست می دهد و به خاکستری می گراید. خط سفید به بیشترین جلوه اش را در پس زمینه سیاه می یابد و هر چه باریکتر شود درخشندگی اش بیشتر است.

بنابراین خط عنصر مهمی با وظیفه خطیر ترکیب و ساختمان است و خط متصل می کند، جدا می سازد حمل و تقویت می کند، به هم می پیوندند و محافظت می نماید. خطوط یکدیگر را قطع می کنند و منشعب می شوند. ساده ترین شکل تجمع خطوط، شبکه خطهای عمودی یا افقی است که نزدیکی بیش از حد آنها باعث ایجاد یک سطح یک پارچه می شود. اگر خط باریکی در فواصل ثابت تکرار شود، اثر خاکستری یکپارچه ای را ایجاد می کند که در آن خط منفرد دیگر قابل تشخیص نخواهد بود، مشابه حالتی که در آن نقطه واحد موجودیت مستقل خود را در درون توده متراکم و هماهنگی از نقاط از دست می دهد اگر خطوط منفرد را از شبکه خارج کنیم، بلافاصله خطوط جدیدی منتها روی سطحی دیگر، پدیدار می شوند این امر باعث می شود به دو ویژگی اساساً هم ارزش و مهم در شبکه پی ببریم یعنی خط سیاه و سفید که همواره به یکدیگر وابسته اند، دو خط مستقیم موازی خط سومی را مابین خود به وجود می آورند. رابطه منفی و مثبت که از جمله مهمترین موارد مواجهه با نیروهای متضاد است، خود به خود رخ می نماید. فضای ما بین که یک نتیجه فرعی است همان قدر اهمیت دارد که عنصر مولد آن افزایش تدریجی فاصله میان خطوط، افزایش تدریجی ضخامت خود خطها، حذف از بالا یا پائین، مورب ساختن در داخل محدوده فعالیتها و غیره همه فرآیندهای هستند که به دلیل سادگی خاص خود، دانش بنیادی، اما از یاد رفته ای را در ذهن ما زنده می کنند. خط هر قدر امتداد پیدا کند، ماهیت خود را از دست نمی دهد، وقتی خط امتداد یابد به سرعت از میدان دید خارج می شود. اگر خط در مقایسه با طولش بیش از حد ضخیم شود، چشم آن را دیگر به شکل سطحی صاف مشاهده می کند. در این صورت، خط تنها می تواند به طور ذهنی در قالب نسبت میان طول و عرض آن ادراک شود. خط به سهولت بیشتری از فاصله تاثیر می پذیرد.

«انواع خط»

انواع خط به نیروهایی که بر خط وارد می شود بستگی دارد. از جمله خط راست و مستقیم که در اثر فشار دو نیروی مساوی ایجاد می شود. در اثر فشار نیروهای نامساوی که به دو جهت خط وارد می گردد خط های دیگر مانند خط مایل، مدور، خط شکسته، خط مارپیچ، خط دندانه ای و غیره ایجاد می شود. (شکل 10)

انواع خط عبارتند از خط راست که به صورت افقی، عمودی و مایل دیده می شود، خط منحنی، خط مواج، خط مارپیچ، خط شکسته، دندانه دارو زاویه دار که هر یک دارای نیرو و انرژی تصویری بوده و قابل ادراک و احساس هستند. هر گاه خط شکسته ای را که تحت تاثیر نیروهای جانبی بوجود آمده مشاهده کنیم، علاوه بر ادراک خط شکسته، به حالت ظریفی پیدایش سطح را خواهیم داشت که قسمتی از آن قابل رویت و قسمت دیگر آن هنوز به وجود نیامده خط شکسته با توجه به انواع مختلف آن دارای بیان مختلفی است. از جمله خط شکسته ای که زاویه آن قائمه باشد دارای استحکام و ایستایی است و منطقی به نظر می آید. اما خط شکسته ای که با زاویه بیش از 90 درجه باشد، مثلاً 120 یا 150 درجه، با انرژی بیشتری به نظر می آید بر عکس خط شکسته، با زاویه کمتر از 90 درجه خاموش و کم تلاش و منقبض خواهد بود.

در یک خط راست خواه عمودی و افقی، دو نوع انرژی تصویری قابل ادراک است، نوع اول مربوط به خط مورد نظر است که در امتداد خط و به جانب طرفین یعنی نقطه آغاز و ختم آن، بر خلاف جهت یکدیگر ادامه دارد. نوع دوم انرژی و نیروی ناپیدایی است که از دو فضایی جانبی به اندازه مساوی به جانب خط متوجه است. نیروهای ناپیدای تصویری که در ارتباط با خطوط قابل ادراک هستند، در امر ابداعات هنری نقش مهمی دارند. در صورتی که بجای خط راست، خط مدور یا مارپیچی را در نظر بگیریم علاوه بر دو نوع انرژی تصویری عامل دیگری را ادراک می کنیم در این گونه خطوط در قسمت های فرو رفته، تعادل فشار نیروها بر هم خورده و نیروی یک جهت نسبت به جهت دیگر برتری دارد و در نتیجه فضای جانبی به اندازه متفاوت فعال است. ضمناً باید توجه داشت که خطوط مدور مانند خطوط شکسته، تا حدودی جلوه سطح را دارند که در حال کامل شدن می باشد. علاوه بر این دو کیفیت تصویری دیگر نیز در رابطه با فضای طرفین خط راست و مدور وجود دارد، بدین ترتیب که کیفیت تصویری دیگر نیز در رابطه با فضای طرفین خط راست برابر، و دارای یک جلوه و ارزش تصویری است، برعکس در خط مدو فضای طرفین نامساوی است و به صورت مثبت و منفی به نظر می آید. بخش درونی تحت فشارهای بیشتر ، فضای منفی قلمداد می گردد و فضای بیرونی نیز که تحت فشارهای کمتری است فضای مثبت محسوب می شود. با تغییر شکل خط و پهن و ضخیم شدن آن، انرژی تصویری که از دو جهت آغاز و انتهای خط به طرفین ادامه دارد تضعیف یا تشدید می گردد. (شکل11)

یک خط عمودی به تنهایی دارای انرژی تصویری است که از جانب پائین به بالا یا بالعکس ادامه دارد. همین خط یک واقعیت طولی است و مفهوم حرکت را القا می کند. با تکرار خطوط از قسمت جانبی، انرژی تصویری خط عمود کاهش می یابد و انرژی جدیدی که عکس حرکت اولیه است به جانب بعد جدید (سطح) که از تکرار و حرکت خط ایجاد شده است تداوم می یابد (شکل 12)

عنصر تصویری سطح می تواند به دو صورت مثبت و منفی وجود داشته باشد. که در شکل A با تکرار خط، سطح مثبت ایجاد شده است که دارای واقعیت عینی است.

در شکل B نیز فاصله بین دو خط (فضای بین دو خط) سطح منفی را القا می کند که واقعیت عینی ندارد ولی به عنوان سطح قابل ادراک است. در همین شکل انرژی تصویری به صورت کشش درونی ایجاد شده از دو جهت بالا به پائین و چپ به راست انرژی فضای را در دو جهت نشان می دهد. جریان در شکل D انرژی و فضایی از قسمت درونی به قسمت بیرونی جریان دارد.

در شکل E انرژی فضایی از قسمت مرکزی به اطراف به صورت شعاعهایی در جریان است و ضمنانً به نقطه مرکزی تاکید می کند.

در شکل های (13 و 14) کشش از بیرون به درون متوجه است و در نتیجه دارای جلوه کاهشی یا انقباض است.

در شکلهای (15 و 14) کشش از درون به بیرون متوجه است و در نتیجه دارای جلوه افزایشی «انبساط» است.

خطوط مستقیم تنها از نظر طول با هم تفاوت دارند و به همین جهت کمتر زیبا هستند خطوط منحنی به خاطر درجات مختلف انحنا و طولشان زیبا هستند. خطوط منحنی و مستقیم متصل به هم یعنی ترکیب آنها، از خطوط منحنی به تنهایی متنوع ترند و در نتیجه دارای زیبایی بیشتری هستند و خوشایند ترند و خط مارپیچ یا خط زیبا به خاطر تنوعی که در انحنا و پیچش به خود دارد، نوازشگر چشم است. یک خط ساده که با زمینه اش در تماس به نظر نمی رسد مثل این است که با آن  فاصله دارد. می تواند به وسیله ترکیب با خطوط دیگر بخشی از زمینه گردد.

می توان تنوعات با پایانی را در نتیجه مقابل هم قرار دادن در خط با تفاوت هایی از نظر جا، طول، حجم و خصوصیت رنگ و بافت بر روی یک سطح به وجود آورد. خط به عنوان خط می تواند سطحی را که بر روی آن قرار دارد به طوری تقسیم کند که تنشی هماهنگ و دینامیک بوجود آورد به طور تعیین بین احساس زیبا شناختی حاصله از خطی که دقیقاً در مرکز یک سطح قرار دارد(خواه عمودی یا افقی) و خطی که در مرکز قرار ندارد تفاوت زیادی وجود دارد. چسبیدن یک خط به لبه یک سطح به آن حرکت، سرعت و نیرویی می دهد اما خط در حالت تقارن چیزی جز خصوصیت خود را نشان نمی دهد.

خطوط مایل اغلب توسط آنها که در جستجوی هیجان و شور هستند به کار گرفته می شود بیشتر عناصر معماری و منظره بر پایه خطوط عمودی هستند حتی فعالیت های اساسی حرکت معمولی انسان اساساً عمودی و افقی هستند اما خطوط مایل در هنر همان شور و هیجان را که در حرکت مایل نظیر رقص باله است را پدید می آورد. حرکت مایل ریتیم به طور یقین دارای توان و نیروی بیشتری است و خط مایل به عنوان عنصر دیزاین بسیار پرتوان تر از دایره است.

خطوط منحنی می تواند دیناسیم و حرکت را نشان دهند. نظیر امواج دریا، ارابه های در حال حرکت و ... خط نه تنها حجم و شکل و فرم را می تواند نشان دهد بلکه می تواند فضا را نیز در بر گیرد. این امر را با خط منحنی می توان نشان داد. یک نیم دایره که در داخل آن مثلاً یک خط عمود یا افقی قرار دارد و یا شکل نعل مانندی که در داخل آن یک خط افقی یا عمودی دیده شود، چیز جالبی را که در این امر مشاهده می شود این است که شی یا شکل داخل نیم دایره یا شکل نعل با وجود کوچکی و کم وزنی در وهله اول به چشم می خورد ولی شکل بزرگتر آن یعنی نیم دایره بعداً به چشم می خورد.

بنابراین خط می تواند همه چیز را نشان بدهد: با خطوط کناری، شکل یا فرم با تقاطع و کنار هم قرار دادن یا روی هم افتادن خطوط انواع کمپوزیسیونها، حجم ها و حتی حرکتها.

هر خط با رنگی هماهنگی دارد. مثلاً از خطوط مستقیم، خطوط افقی با آبی و سیاه و خط قائم با سرخ و سبز و خط مایل با زرد از لحاظ کارکتر مشابه می باشند و چنانچه این خطوط با رنگ های فوق به کار روند اثرات خاص آنها تشدید می گردد و برعکس چنانچه با رنگ متضاد به کار روند از اثر آنها کاسته می شود. تکرار خط در ایجاد بافت شکلی تازه و کیفیات بصری جدید موثر است و جهت حرکت و نحوه قرار گرفتن آن حائز اهمیت است. همچنان که خط عمودی هماهنگ با نیروی جاذبه، متوازن و نشان دهنده مکان در فضاست بدن انسان نیز همانند آن، با این خصوصیت تطابق دارد.

و برعکس خط افقی متعادل، ساکن و نمایشگر انسان خوابنده است. خط مایل نیز همان خط عمودی است که به جانب خط افقی متعادل است و برعکس ، خط مایل همان خط افقی است که به جانب خط عمودی تمایل دارد.

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سیر تاریخی پیدایش پوشاک

دانلود مقاله کامل درباره بناهای تاریخی اردکان 15 ص

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله کامل درباره بناهای تاریخی اردکان 15 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

 

اصول و مبانی شهر سازی

موضوع:بناهای تاریخی اردکان

نام دانشجو: احسان نیک فر

نام استاد: سر کار خانم مهندس سهرابی

بهار 86

جغرافیای اردکان

موقعیت جغرافیائی شهرستان اردکان :

شهرستان اردکان به عنوان پهناورترین شهرستان استان یزد ، در شمال این استان و در قلب کویر مرکزی ایران در مسیر بزرگراه تهران – بندرعباس قرار گرفته است ، این شهرستان از طرف شمال و شمال غربی به ناحیه کویر جندق و دشت طبس و نائین و از طرف مشرق و جنوب شرقی به کویر مرکزی ایران و شهرستان یزد و از طرف جنوب و مغرب به شهرستان میبد و باتلاق گاوخونی و کوههای منفرد کوتاه کویری محدود می شود . مساحت کل شهرستان اردکان 28945 کیلومتر مربع می باشد که از این مقدار 17% کوهستانی و 11% نیمه کوهستانی و 72% جاگه ای است و موقعیت جغرافیائی آن بین 31 درجه و 50 دقیقه تا 33 درجه و 25 دقیقه عرض شمالی و 53 درجه و 2 دقیقه تا 56 درجه و 20 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ می باشد ، ارتفاع شهر اردکان از سطح دریا بالغ بر 1035 متر است و ارتفاع متوسط این شهرستان از سطح دریا 1234 متر می باشد و بلندترین نقطه آن از سطح دریا کوه خونزا در خرانق می باشد که 3158 متر ارتفاع دارد و گوترین نقطه این شهرستان منطقه چاه افضل می باشد که ارتفاع آن به 750 متر می رسد .

سابقه تاریخی :

اکثر مورخین بنای اردکان را مربوط به بعد از اسلام می دانند و معتقدند که قبل از تولد حضرت رسول اکرم (ص) این منطقه جرئی از دریای ساوه بوده که در شب تولد آن حضرت خشک گردیده و بعداً اردکان در این محل احداث شده است . اما در ترجمه دائرة المعارف اسلامی بنای اردکان را مربوط به قبل از میلاد مسیح ذکر نموده اند : بطلمیوس در کتاب مشهور خود الجغرافیا این شهر را به زبان یونانی به نام « ارتاکاوا » ذکر کرده است و این سند در نوع خود منحصر به فرد می باشد .

در اطلس تاریخی ایران در نقشه شماره سه آن که مربوط به هزاره سوم و دوم پیش از میلاد می باشد نامی از اردکان برده شده است . اما به نظر مولف هیچکدام از آنها نمی تواند صحیح باشد و در اردکان هیچ اثر یا سندی که مربوط به قبل از اسلام باشد وجود ندارد .

رباط حاجی ابوالقاسم رشتی :

رباط یا کاروانسرای بزرگ و خوش طرحی که از آجر در وسط آبادی و بر کنار خیابان اصلی بنا شده و از آثاری است که چون به شکل و ترتیب رباطهای شاه عباسی ساخته اند جلب توجه می کند . رباط دارای بادگیر بلندی است که از فاصله دور مشخص شده است که نام واقف و بانی به خط نستعلیق در آن مذکور است ، بدین عبارت " هو الواقف علی السرائر ... و بعد وقف نمود قربه الی الله جناب سعادت ماب حاجی ابوالقاسم تاجر رشتی این رباط را برای انتفاع مترددین به نحو متعارف و برای حیازت خاکروبه و محلله آنجا که مضر انتفاعات مسلمانان نشود به این ترتیب که اولاً تعمیرات ضروریه رباط بشود و ثانیاً مصنعه ای « یک کلمه محو شده » جلو رباط که وقف است بر عامه مسلمانان از آب یا از آن اقسام انتفاعات منتفع شوند . « یک کلمه خوانده نشد » و کنند و همه را صرف تعمیر نمایند وجوه برر آب عقدا نمایند ، حتی اتمام کردن مصنعه فاطمه (( فاتحه )) خواند وابناالسبیل آنجا ، مقرر آنکه بدون اذن متولی احدی به جهت ضبط خاکروبه در آن تردد نکنند و تولیت آن را به جهت خود و سایر متولیان مزرعه قاسم آباد وقفی خود در قرب شهر به همان ترتیب قرار داد نمود ، و کان فی المحرم الحرام من شهور سنه 1262 " . این رباط مدتی در اختیار پاسگاه ژاندارمری عقدا بوده است و فعلاً در حال تعمیر اساسی می باشد .

حاجی ابوالقاسم رشتی از تجار مشهور عصر خود بود که خز یزد در بلاد دیگر هم شهرت داشت . مولف " دستور الاعقاب " « که رساله ای در سیرت و ذم حاجی میرزا آقاسی است » از او به نام شاخص یاد کرده است « راهنمای کتاب 4 : 477 » در " کتابچه موقوفات یزد " تالیف عبدالوهاب طراز موقوفات و خیرات و مبرات او بر شمرده شده است « فرهنگ ایران زمین ، جلد دهم » . اما در کتاب کاروانسراهای ایران که اشتباهاً این رباط را رباط اردکان نامیده است درباره آن چنین نگاشته است :

تاریخ 1233 هجری بدستور یک بازرگان ثروتمند یزد به نام ارباب قاسم رشتی تاجر یزدی ساخته شد . این کاروانسرا با آب انباری که در برابرش ساخته شده مجموعه زیبائی را تشکیل می دهد که بدون شک کار معمارانی است که از دسته کاروانسراهای نوع زواره الهام گرفته اند البته طرح بنا از نوع خانواده کاروانسراهای عهد صفویه است و همان خصوصیات را شامل است مانند دهلیز در مدخل کاروانسرا و اصطبل های اطراف کاروانسرا ولی از نظر فن ساختمان به پای بهترین کاروانسراهای همزمان خود نمی رسد . مثلاً برای پوشش چهار گوشه کاروانسرا در داخل اصطبلها ، سازنده این بنا نتوانسته است راه حل مناسبی پیدا کند و طاقی در این گوشه ها زده است بی تناسب و حتی خطرناک است . چون ناحیه اردکان تابستانها ی بسیار گرمی دارد از ایوانهایی که مجاور تالاری است بادگیری برای خنک کردن هوای اطاق برپا ساخته اند .

این کار در بیشتر ایالات ایران معمول است و ما راجع به بادگیرها و آب انبارها فصل بخصوصی را در این کتاب آورده ایم ضمناً چون مگس نیز دراین ناحیه فراوان است ترتیبی فراهم آورده اند که مستراحها نیز هواخور کافی داشته باشند . گذشته از خرابیهایی که در اثر عدم مهارت در ساختن بعضی از گنبدها ایجاد شده بنا بسیار خوب محفوظ مانده زیرا تمام آن از آجر است ، حتی پایه دیوارها . مدخل کاوانسرا بیش از اندازه ساده و محقر است و در ردیف بقیه قسمتهای ساختمانی این کاروانسرا نمی تواند قرار گیرد .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره بناهای تاریخی اردکان 15 ص

دانلود مقاله کامل درباره آثار تاریخی اصفهان

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله کامل درباره آثار تاریخی اصفهان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

ارگ شیخ بهایی

ارگ شیخ بهایی در شهرستان نجف آباد واقع است.این ارگ از ۶ برج کبوتر خانه تشکیل شده‌است.این برجها جز آثار نادر کشور میباشد و همانند این برجها را تنها در شهر تبریز می توان دید و این به علت تعداد برجهای آن می‌باشد، خوشبختانه این اثر با همت شهرداری و تنی چند از میراث دوستان شهرمان مورد عنایت قرار گرفته است و طرحهای جالبی برای احیاء این برجها در دست اجرا می باشد. اولین طرح گردشگری نجف آباد معروف به هفت برج و به نام طرح گردشگری ارگ شیخ بهایی به همت شهرداری نجف آباد باز سازی شده استارگ شیخ بهایی در حصار باغی به مساحت 3000مترمربع با اعتبار اولیه هفتاد میلیون تومان و با هزینه ای بالغ بر 300میلیون تومان پس از دو سال تلاش شهرداری جهت ثبت آن در آثار ملی کشور، تکمیل و مورد بهره برداری قرار گرفت مجموعه ارگ شیخ بهایی که در ضلع جنوب شرقی نجف آباد در محله جوی خارون و در شهر بهارستان واقع شده، از جمله آثار تاریخی شهر است که مرمت، بازسازی و افتتاح آن به همت مسئولان شهر صورت گرفت مجموعه فرهنگی - تفریحی ارگ شیخ بهایی به عنوان مجموعه ای بی نظیر از برج و بارو با هفت برج منفرد از هم، با ارتفاع حدود 14متر است که با دیواری کاهگلی با ارتفاع 4متر بهم وصل شده اند. تقسیم بندی برجها در زوایا و اضلاع دیوارها و نیز سر در ورودی این مجموعه منظره زیبایی را بوجود آورده که بوسیله هشتی و اتاق هایی در بالا، پایین و زیرزمین، ورودی به ارگ را ممکن می سازدارگ شیخ بهایی یا همان «هفت برج خارون» در گذشته به منظور فراهم کردن کودهای حیوانی (پرندگان) احداث شده و به جهت مصارف کشاورزی مورد استفاده قرار می گرفت که در سالهای اخیر رو به نابودی و تخریب بود خوشبختانه شهرداری نجف آباد در اقدامی فرهنگ دوستانه که نشان از علاقه به حفظ آثار و ابنیه باستانی و نیز ثبت و ضبط میراث فرهنگی شهرستان دارد، طی دو سال اخیر و به رغم مشکلات فراوان مالی اقدام به بازسازی، تعمیر، مرمت، ثبت ملی این اثر و نهایت هم بهره برداری از این مجموعه تاریخی کرد.مجموعه فرهنگی و تاریخی ارگ شیخ بهایی شامل فضای سبز، آبنما، چایخانه سنتی و محوطه ای چشمگیر با کاربری فرهنگی- تفریحی است

/

انگورستان ملک

انگورستان ملک یک باغ انگور و عمارت تاریخی در اصفهان است. پیشینه این باغ به زمام نادرشاه افشار باز می‌گردد. در زمان ناصرالدین شاه قاجار این باغ در اختیار مسئول امورمالی حکومت اصفهان درآمد و در آینده فرزند این شخص به نام حاج محمدابراهیم خان به ملک التجار معروف بود بنای انگورستان را راه اندازی کرد و به برگزاری مراسم سوگواری و تعزیه ویژگی داد. معمار سازنده این بنا استاد حسین چی است و تاریخ وقف نامه آن سال ۱۳۴۱ هجری قمری است. در درازای زمان قسمت‌های گوناگونی از این انگورستان ویران شد و بخش‌هایی از آن در سال ۱۳۳۳ هجری خورشیدی در تعریض خیابان ملک از میان رفت. مجموعه فضاهای حیاط سرپوشیده، سفره خانه، اتاق آرامگاه و دیگر اتاق‌های اطراف حیاط دارای تزئینات فراوان گچبری، آینه کاری و کاشیکاری هستند. ستون‌هایی که در میان فضای سفره خانه و حیاط هستند دارای روکش‌های چوبی می‌باشند ولی پایه و سرستون‌ها دارای تزئینات می‌باشند. در زیر فضای سفره خانه زیرزمینی هست که نورگیرهای مشبک نور آن را از حیاط جنوبی برآورده می‌کنند. در گوشه جنوب شرقی بنا حمامی واقع شده‌است که سقف گنبدی بسیار زیبائی دارد و سکوهائی در اطراف آن تعبیه شده‌اند. ازاره جبهه شمالی و شرقی این خانه دارای نقوش حجاری هستند. انگورستان ملک از بناهای بسیار زیبای دوران قاجاریه‌است که هم اکنون در دست سازمان اوقاف می‌باشد و به برگزاری مسابقات قرائت قرآن و تعزیه و سوگواری اختصاص دارد.

باغ‌های تاریخی اصفهان

با توجه به موقعیت جغرافیایی اصفهان در مرکز فلات ایران و داشتن رودخانه‌ای مانند زاینده رود و مادیهای منشعب از آن که سراسر خاک حاصلخیز این شهر را مشروب می‌کند بی‌جهت نبوده‌است که اصفهان در فلات خشک و کم آب ایران از دورترین ازمنه تاریخی تا این زمان به طراوت و سرسبزی و داشتن باغهای گسترده مشهور بوده‌است. ایجاد این باغها مخصوصاً در دوره‌هایی که اصفهان پایتخت بوده‌است بیشتر مورد توجه قرار گرفته و نویسندگان تاریخ اصفهان از قرن سوم هجری به بعد همواره به این باغها اشاراتی داشته‌اند و از آن جمله‌است: باغ عیسی بن ایوب بین محله خُشینان (حوالی امامزاده اسماعیل امروز) و یهودیه (جوباره امروز) از قرن چهارم هجری و باغ عبدالعزیز از دوره فرمانروایی علاءالدوله دیلمی کاکویه که در داخل حصار اصفهان قرار داشته‌است.

در دوره سلاجقه که اصفهان به پایتختی ملکشاه سلجوقی انتخاب شده‌است احداث چند باغ وسیع، اصفهان را به صورت باغی بزرگ و پهناور جلوه می‌داده‌است. نام این باغها عبارت بوده‌است از: باغ بکر، باغ فلاسان، باغ احمدسیاه، باغ کاران، باغ دشت گور و بیت‌الماء اما مهم‌ترین این باغها، باغ کاران بوده که منطقه وسیعی را در شمال بستر زاینده‌رود در بر می‌گرفته و خیابان کمال اسماعیل وفردوسی و منوچهری و مجمر و چهارباغ صدر و مشتاق و محله بزرگ خواجو (طرازآباد دوره دیالمه و سلاجقه) در محوطه این باغ قرار داشته‌است و هم اکنون یکی از محلات خواجو «باغ کاران» نام دارد. این باغ تا قرن هشتم هجری نیز برقرار بوده و حافظ شاعر مشهور ایران در یکی از غزلهای خود به این باغ اشارتی دارد که می‌گوید:

گرچه صد رود است در چشمم مدام

زنده رود و باغ کاران یاد باد

از قرن هشتم تا آغاز عصر صفویه عدم مراقبت و ویرانی در این باغها راه می‌یابد تا آنجا که جز نام آنها چیزی باقی نمی‌ماند. شاه اسماعیل اول صفوی در محل فعلی میدان بزرگ اصفهان باغ وسیعی به نام «نقش جهان» احداث می‌کند و برای سکونت خود که معمولاً برای شکار به اطراف این شهر می‌آمده‌است دستور بنای ساختمانی را به نام «عمارت مهدی» می‌دهد.در زمان شاه عباس اول که پایتخت ایران از قزوین به اصفهان انتقال می‌یابد قسمت‌هایی از آن باغ به میدان تبدیل می‌شود و همراه با توسعه شهر و کاخها و پلها و مساجد و میاد ین و خیابانها، احداث باغهای بزرگ هم، شهر اصفهان را به صورت یک باغ سراسری در می‌آورد. فهرست این باغها که از آغاز انتخاب اصفهان به پایتختی صفویه در سال ۱۰۰۰ هجری تا افول ستاره اقبال این سلسله در سال ۱۱۳۵ هجری به وجود آمده و هر یک از آنها ده‌ها جریب وسعت داشته به شرح زیر است:

باغ بادامستان،

باغ جزایرخانه،

باغ فراشخانه،

باغ خرگاه یا خیمه گاه،

باغ نارنجستان و عمارتی که داشته‌است،

باغ خیاط خانه،

باغ خلیل خانه و توحید خانه،

باغ کجاوه خانه جنب بازار رنگرزان،

باغ تخت در ضلع غربی چهارباغ،

باغ ماما سلطان،

باغ کاج،

باغ باباامیر،

باغ مستمند،

باغ توپخانه و باغ عسکر،

باغ نسترن در ساحل رودخانه،

باغ طاووس خانه،

باغ پهلوان حسین که مادی نیاصرم از وسط آن می‌گذشته‌است،

باغ سیف‌الدوله مشهور به باغ آلبالو،

باغ عموطاهر،

باغ زین خانه و فتح‌آباد،

باغ گلدسته، باغ شیرخانه در ضلع شرقی چهارباغ،

باغ صالح آباد و باغ نظر وباغ قراخان در ساحل شمالی زاینده رود،

باغ بزرگ عباس آباد در ضلع غربی چهارباغ،

باغ سلطانعلی خان،

باغ فیل خانه،

باغ چینی خانه در حوالی چهارباغ،

باغ زرشک،

باغ قورچی باشی علیا و سفلی،

باغ ایشیک آقاسی باشی،

باغ قرچقای خان،

باغ توشمال باشی،

باغ داروغه،

باغ رضاقلی خان،

باغ تفنگچی آقاسی،

باغ چرخاب،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره آثار تاریخی اصفهان

بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصت‌های موجود در حوزة هنرهای مختلف

اختصاصی از هایدی بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصت‌های موجود در حوزة هنرهای مختلف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 55

 

موضوع :

بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصت‌های موجود در حوزة هنرهای مختلف

آماتورها و حرفه ای‌ها

دو فصل اول ریشه‌های فلسفی مفاهیم جنسی شده را حول تصورات هنرمند، هنر، و واکنش زیبایی شناسانه نشان دادند؛ این فصل به بعضی از آن مفاهیمی می‌پردازد که بر فرصت‌های زنان شاغل در برخی از هنرها تأثیر گذاشتند. از آنجا که ما تحلیلی از سنت هنر- زیبا را دنبال می‌کنیم، جایگاه تاریخی این بحث قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم خواهد بود. چنین تمرکزی ما را به مطالعة یک عامل مهم سوق می‌دهد که اغلب زنان و مردان شاغل در هنرهای زیبا را حین پیشرفتشان در دوره مدرن، از یکدیگر جدا می کند: هویت هنرمند به عنوان یک «آماتور» یا به عنوان یک «حرفه‌ای» همانطور که خواهیم دید، شأن حرفه‌ای یا آماتور [بودن]، صرفاً مسأله انتخاب یا رضایت شخصی نیست. این مسأله نتایجی اساسی در مورد سهمی که هنرمندان قادرند در هنرشان داشته باشند به بار می‌آورد، چرا که مبتدیان اشخاص دنباله‌رویی هستند که در حاشیة شکل‌گیری قوانین کلی هنری که نمونه‌های مختلف هنر را تجهیز می‌کند، قرار دارند.

آموزش و پرورش: چه کسی می‌آموزد؟

مفهوم نبوغ، همانطور که دیدیم، مقوله‌ای بحث برانگیز است که برای تکریم استعدادهای افراد مستعد و استثنایی و جهت ترفیع [شأن] ایشان نسبت به آن کسانی که تقدیرشان [کسب] مشاغل معمولی بوده ، ایجاد شده است. پژوهش‌گران فمینیست به نحو شکاکانه‌ای مشاهده کرده‌اند که نقش عوامل اجتماعی به اندازة‌ استعداد فطری در ورود بیشتر هنرمندان مذکر به صف نوابغ مؤثر بوده است.

این یک ایده جدید نیست؛ ویرجینیا ولف در [سال] 1929 اشاره کرده است که زنان از لحاظ تاریخی در موقعیت هایی نبوده‌اند که امکان پیشرفت و استفادة از استعدادهایشان را داشته باشند. صرف نظر اینکه چه موهباتی از جانب طبیعت به هنرمندان اعطا شده باشد، آن‌ها می‌بایست که پرورش یابند [تعلیم بگیرند]؛ بدون آموزش، نبوغ صرفاً یک قابلیت است. اشکال مشخصی از هنر موانع دشواری را پیش می‌آورند، نه فقط در مسیر فرصت‌های شناخت بلکه همچنین برای تعالیم مبنایی مورد نیاز جهت کشف استعداد و زایش هنر.

ایده‌های خردمندانه و فلسفی در مورد فرد نابغه‌ای که اثر وی محصول یگانه‌ای از تلاشهای خلاقانة‌او است، در زمینه‌اجتماعی و اقتصادی ویژة اروپای مدرن پیشرفت کردند، و در جریان ممارست[های] هنری و استفادة‌ بیشتر از همکاری ها جهت جنسی کردن ایدة هنرمند، تغییر کردند.

ولیکن مشارکت یا محرومیت زنان در هنرها به هیچ وسیله‌ای متحد الشکل نشده است. این مسأله [مشارکت یا محرومیت زنان] تا حد زیادی بسته به اینکه چه شکلی از هنر را مورد توجه قرار دهیم، تفاوت می‌کند. در این فصل مختصراً به مرور سه قسم از هنرها- موسیقی ، ادبیات و نقاشی به عنوان نمونه‌هایی از طرق مختلف مجاز یا محروم بودن زنان از مشارکت کامل در هنرها خواهیم پرداخت . این سه [موسیقی، ادبیات و نقاشی] را مخصوصاً انتخاب کرده‌ام چرا که هر قسم [از آن ها] روشنگر خصوصیات متفاوتی از چهارچوب های مفهومی حاکم بر هنر و ایدة‌ هنرمند، می‌باشد.

موسیقی، که وجود برخی از سخت‌ترین موانع را در مسیر زنان علاقه‌مند [سهیم در این رشتة هنری] نشان داده است، ظرایفی را در مورد مفاهیم حساسیت هنری، عاطفه و ذهنیت، توضیح می‌دهد. این [موسیقی] همچنین آغازی است برای بحث از محدودیت‌هایی که اجرا و حضور عمومی [اجتماعی] هنرمند را در برگرفته اند. ادبیات منثور، مشخصاً رمان، نشانگر جنبة‌دیگری از طیف فرصت‌ها می‌‌باشد، چرا که زمان – نویسی در حقیقت به عنوان یک نوع [کار] زنانه آغاز شد، و رمان همواره بیشترین شرکت کنندگان در این شکل از هنر بوده‌اند، گر چه پذیرش انتقادی رمان هایشان ، نشانه وحشت


دانلود با لینک مستقیم


بررسی میزان مشارکت و محرومیت زنان به نحو تاریخی و با توجه به تعالیم و فرصت‌های موجود در حوزة هنرهای مختلف

سرگذشت تاریخی ورزش فوتبال

اختصاصی از هایدی سرگذشت تاریخی ورزش فوتبال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

تاریخچه (سرگذشت تاریخی ورزش فوتبال) :

اسناد تاریخی به وضوح نشان می دهند بازی یا نوعی ورزش بدنسازی که عبارت بود از ضربه زدن به توپ با پا و فرستادن آن به درون توری کوچک، در قرن دوم و سوم قبل از میلاد در درون فرمانروایی خاندان «هال» در ارتش چین مرسوم نبوده است. همچنین اسنادی مستحکم تر نشان می دهد مرزبندی زمینی برای بازی ضرببه به توپ با پا،در شهر کیوتوی ژاپن اتفاق افتاده است. در یونان و روم قدیم نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال کنونی وجود داشته است، البته هر تیم بیش از 27 بازیکن داشت. به هر حال ذکر دقیق این مطلب که فوتبال دقیقاً کی و کجا شروع شد امری ناممکن است. اما منطقی است که بپذیریم بازی با توپ که ما در ورزش های شکل یافته کنونی، بیش از 3000 سال قبل در جایی روی این کره خاکی وجود داشته است.

اما قدر مسلم آنست که انگلستان محل تولد فوتبال جدید و اتحادیه فوتبال است و جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست. انگلستان همراه با اسکاتلند مشترکاً پایه گذاران فوتبال شکل یافته کنونی می باشند.

فوتبال که به زبان عامیانه مردم انگلیس ساکر (soccer)نامیده می شود و محبوب ترین و رایج ترین ورزش در بین مردم این جزیره از قرن هشتم میلادی به بعد بوده است. اما در شروع به بازی خشن و جنگ تن به تن بیشتر شبیه بود.

در سال 1869 اتحادیه فوتبال در قوانین خود شرطی را وارد کرد که بموجب آن تماس توپ با دست کاملاً ممنوع باشد و به این ترتیب شالوده فوتبال جدید ریخته شد. در این بازی توپ نه نقطه مشخصی که قبل از شروع بازی تعیین می شد حرکت داده می شد. صدها نفر در بازی ای شرکت می کردند که در طول قرن ادامه یافت.

اما از آنجا که مسابقات فوتبال به خشونت کشیده می شود، حکومت ها بسیار کوشیدند تا آن را ممنوع کنند. در انگلیس پادشاه ادوار سوم در سال 1231 میلادی قوانینی در این مورد را منع کرد و کوشید فوتبال را متوقف کند. در اسکاتلند پادشاه جیمز اول در سال 1424 میلادی در مجلس اعلام نمود که هیچ کس حق ندارد در فوتبال بازی کند. الیزابت اول ملکه انگلستان قانونی در مجلس به تصویب رساند که بر اساس آن برای بازیکن فوتبال مجازات زندان به مدت یک هفته در نظر گرفته می شد و فرد خاطی می بایست در کلیسا توبه می کرد. اما هیچ قانونی نتوانست این بازی را در انگلیس متوقف کند. چون فوتبال به بازی ای سردی تبدیل شده بود. در سال 1815 کالج اتون مشهورترین مدرسه انگلیس یک سری قوانین وضع کرد و پس از مدتی مدارس کالج ها و دانشگاه های دیگر نیز از این قوانین پیروی کردند. بعدها این قوانین استاندارد شد و نسخه ای از آن اکنون به عنوان قوانین کمپیریچ شناخته می شود، در سال 1848 در بسیاری از کالج ها و دانشگاه های انگلیس پذیرفته شد. اما کم کم فوتبال به دو مکتب جدا از هم تقسیم شد. برخی کالج ها و مدارس ترجیح دادند از قوانین مدرسه راگبی پیروی کنند که در آن به زمین انداختن حریف، ضربه زدن به ساق پا، حمل توپ و خلاصه تمامی قوانینقدغن شده در قوانین کمبریج کاملاً مجاز بود. در 26 اکتبر 1863 یازده باشگاه و مدرسه لندن نمایندگان خود را به همایشی که در «تاورن فری مزون» تشکیل شده بود فرستادند تا یک سری قوانین اساسی و جداگانه برای مسابقات وضع شود. این همایش منجر به پیدایش فوتبال و فوتبال راگبی از هم جدا شد. فوتبال یا ساکر: در سال 1880 میلادی دانشجویان دانشگاه آکسفورد لغاتی را در زبان عامیانه متداول ساختند که بر اساس آن پسوند er به آخر کلماتی که آن ها مخفف و کوتاه می کردند اضافه می شد. به عنوان مثال برای فوتبال راگبی لغت محاوره ای و عامیانه «راگر» (rugger) وضع شد. روزی از یکی از دانشجویان این دانشگاه بنام جارلز ورفورد بروان پرسیده شد که آیا دوست دارد راگر بازی کند و او به شوخی پاسخ داد نه ساکر. او لغت (footballassociatlon) (اتحادیه فوتبال) را مخفف کرده و به آخر آن پسوندer اضافه کرده بود و لغت ساکر را ساخته بود به این ترتیب بود که لغت عامیانه ساکر (soccer) برای فوتبال در انگلیس رایج گردید(ذکر منبع).

همانطور که قبلاً اشاره شد بازی فوتبال (و نیز واژه فوتبال) از انگلستان اشاعه یافت، این بازی که در نیمه دوم قرن 19 در بین ثمره های انگلیس به صورت مسابقه، برای انتخاب «بهترین بازیکن» رسمیت یافت. و بعد بین انگلستان و ایرلند و اسکاتلند و در آغاز قرن 20 در بسیاری از کشورهای اروپایی، باشگاهی و فدراسیون برای مسابقه ها تأسیس شد و فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) و اصطلاح «جام جهانی» بوجود آمد، و سرانجام نخستین بازی و مسابقه های جام جهانی در سال 1930 در اروگوئه برگزار شد و تا به امروز هر چهار سال یکبار (جز زمان جنگ جهانی دوم) انجام می شود که بسیاری از کشورها را در قاره های پنج گانه بخود جلب کرده است. افزون بر بازی های جام جهانی هر چهار سال مسابقه هایی با نام «مسابقه های فوتبال جام ملت ها» در قاره های آسیا، افریقا، اروپا، امریکا و اقیانوسیه (استرالیا) برگزار می شود.


دانلود با لینک مستقیم


سرگذشت تاریخی ورزش فوتبال