اختصاصی از
هایدی دانلود مقاله رابطه بین کمال گرایی و تربیت تولد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
به راستی بخش بزرگی از مسائل جدی که بشر امروز با آن روبرو است صرفاً با فن آوری به دست آمده از علوم طبیعی حل نخواهد شد و این مسائل مولفه های شخصیتی و رفتارهای ویژه ای دارند که برای حل آن ها باید از دانش روان شناسی به ویژه روان شناسی شخصیت بهره گرفت .
نیروی انگیزش هر فرد به سوی رشد و خود شکوفایی است . همه ی ما نیاز داریم که توانایی های بالقوه ی خود را تا بالاترین اندازه ممکن شکوفا کنیم و به رشدی فراتر از رشد کنونی خود دست یابیم . گرایش طبیعی ما حرکت در مسیر تحقق توانایی های بالقوه ی خویش است ، هر چند ممکن است در این راه با برخی موانع محیطی و اجتماعی روبرو شویم . البته رسیدن به کمال و شکوفا ساختن استعداد ها و توانایی های نهفته و بالقوه فرد ، به خودی خود بسیار ارزشمند است و در این وادی کمال گرایی امری مثبت و پسندیده است ، ولی آن چه مطلب این پایان نامه به آن اشاره دارد جنبه ی فراطی یا منفی کمال گرایی در روان شناسی است . دگرگونی های سریع و پیچیده جوامع انسانی به مرور زمان بر شیوه های فرزند پروری انسانها اثری اساسی بر جای گذاشته است ، و خانواده ها اکنون تلاش می کنند فرزند خود را از همان اوان کودکی برای بردن گوی سبقت از همسالانشان آماده کنند . این شیوه ی تربیتی سبب شده است که فرزندان ، زمانی خود را با ارزش بدانند که مورد تایید والدین خود قرار بگیرند و چون تایید والدین و دیگران نقشی اساسی در ساختار شخصیتی افراد دارد ، می کوشند تلاش خود را دو چندان کنند ، تا به انتظارات آنان پاسخ مثبت دهند . با گذشت زمان این روند به صورت رفتاری پایدار خواهد آمد و انتظارات والدین ، جای خود را به انتظارات بلند پروازانه و دست نیافتنی از خود می دهد . ویژگی شخصیتی کمال گرایی در سه بعد قابل بررسی است کمال گرایی خود مدار که فرد معیار های دست نیافتنی برای خود دارد و چون نمی تواند به آنها برسد دچار نا امیدی و یاس می شود . فرد کمال گرا یعنی فردی که نیاز و عطش دارد از هر نظر کامل و بی نقص باشد ، خود را درست مطابق تصویر آرمانی که از خودش دارد میپندارد . عطش کمال گرایی این افراد ، منحصر به یک یا چند امر ویژه نیست ، بلکه ایشان می خواهند در کلیه شئون زندگی ، افکار و احساسات ، رفتار و اعتقادات ، عالی و بی نقص باشند . آدلی اصطلاح تلاش برای کمال را به عنوان نیروی پویشی عظیم در پس هر انگیزه ای به کار برد .
روان شناسان ارتباط بین کمال گرایی و تربیت تولد را بسیاری از عوامل از جمله منظومه ی خانواده که اولین محیط اجتماعی را تشکیل می دهد هر کودکی ، می کوشد تا در این منظومه ، با رقابت و رزی مورد توجه و اهمیت قرار گیرد و موقعیتی برای خود دست پاکند . سبک زندگی را می توان به مشابه اسطوره شناسی شخصی در نظر گرفت و مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند . انگیزه کمال و تاثیر آن بر رفتار انسان در طول تاریخ به صورت همه جانبه و گسترده ای توسط روان شناسان به ویژه نظریه پردازان رویکرد روانکاوی مورد بحث قرار گرفته است . اگر چه اصطلاح های کمال گرایی و تفکر کمال گرا بطور خاص در ادبیات پزشکی ، روانشناسی و روان درمانی تاریخچه طولانی دارد لیکن در این زمینه کار پژوهشی اندکی صورت گرفته است ( پیروستا 1986به نقل از مهرابی زاده هنرمند،1382)
بر اساس شواهد موجود ، تفاوتهای فردی زیادی در کمال گرایی وجود دارد اما مهم ترین مشخصه های کمال گرایی ، داشتن اهداف بلند پروازانه ، جاه طلبانه ، مبهم و غیر قابل وصول و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است (فروست ، مارتین، لهارت و روز نبلایت 1991به نقل از نشریه طلوع ، 20) کمال گرایی را به منزله مجموعه ای از معیار های بسیار بالا برای عملکرد که با خود ارزشیابیهای انتقادی افراطی و عدم اعتماد به نفس مشخصه افراد کمال گرا است . نیاز شدید این افراد به مو فقیت و امکان پرهیز از انتقاد دیگران و آشکار شدن بعضی از عیوب خود ، آنها را وادار به انجام فعالیت های مداوم و سخت به منظور دستیابی به موفقیت می کند ، اما معمولاً زندگی آنها با انتقاد های دیگران و ارزشیابیهای افراطی خودشان عمیقاً آسیب پذیر است . این سخت گیری « وجدان » و « من برتر » می تواند نیرویی برای پیشرفت بر انگیزد ولی می تواند دلیلی هم برای خشنودی پائین از کمالات و هم چنین آسیب پذیری از تجربه شکست و انتقاد و بالابردن قابلین افسردگی و خود کشی باشد .
فصل اول
موضوع پژوهش
بیان مسأله :
موضوع مورد بررسی در این پژوهش عبارت اند از بررسی رابطه بین کمال گرایی و ترتیب تولد در دانشجویان دختر و پسر در دانشکده علوم انسانی در دانشگاه آزاد واحد تاکستان می باشد . به عبارت دیگر در این پژوهش می خواهیم این مطلب را مورد بررسی قرار دهیم که آیا بین کمال گرایی و ترتیب تولد فرزند اول فرزند دوم فرزند سوم تک فرزند رابطه وجود دارد ؟ و بر آن هستیم که با به دست آوردن فهم درستی از این روابط حاصل نموده تا خانواده ها در شیوه سبک زندگی و ترتیب تولد و برنامه های اصلاحات مناسب را به عمل آورند .
اهمیت و ضرورت مسئله :
فرد کمال گرا یعنی فردی که نیاز و عطش دارد از هر نظر کامل و بی نقص باشد ، خود را درست مطابق تصویر آرمانی که از خودش دارد فرض می کند و چون گمان می کند به راستی همان چیزی است که به حکم خود آرمانی « باید » باشد بر این اساس خود را در زمینه های اخلاقی ، عقلی و معنوی کامل و از همه « برتر » حس می کند و دیگران را به چشم حقارت و کوچکی می نگرد انگیزه کمال و تاثیر آن در رفتار انسان در طول تاریخ به صورت همه جانبه و گسترده ای توسط روان شناسان به ویژه نظزیه پردازان رویکرد در روانکاوی ، مورد بحث قرار گرفته است. هر چند که کمال گرایی تاریخچه طولانی دارد اما پژوهش های تجربی اندکی برای بررسی این سازه انجام شده است .
اگر چه براساس شواهد موجود ، تفاوت های فردی زیادی در کمال گرایی وجود دارد ، لیکن مهم ترین مشخصه های کمال گرایی ، داشتن اهداف بلند پروازانه ، جاه طلبانه ، مبهم و غیر قابل وصول و تلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است . روان شناسان ارتباط کمال گرایی را با بسیاری از اختلالات روانی مورد بررسی قرار داده اند ، مثل رابطه آن با ترتیب تولد و همچنین ، تفاوتهای فردی مربوط به کمال گرایی در نوشته های روان شناسی عمدتاً اهداف ، ایده آل ها و هنجارهای خویشتن یا رفتارهای تقویت خویشتن مربوط دانسته شده اند . با کاوش دقیق در روحیات انسان درمی یابیم که انسان ، دوستدار خوبی و کمال است . بدیهی است ایت تمایل یعنی انسان کامل وبی عیب بودن به خودی خود ایرادی ندارد . به راستی اگر همه ما چنین نیازی را درخود احساس کنیم و برای برآوردن آن بکوشیم دنیای ها دنیای بهتری خواهد شد . ولی چنین نیازی در یک شخص روان رنجور دیگرآن مفهوم واقعی را ندارد . شخص روان رنجور تنها« می خواهد »که فردی کامل باشد ، ولی برای تحقق بخشیدن به چنین خواسته ای هیچ « نمی کوشند » این یک امر به بدیهی است که لازمه ی تکامل یافتن و بهتر شدن ، تغییر پیدا کردن است . شخص روان رنجور از این قانون کلی پیروی نمی کند . وی برای آن که نقطه ضعف نداشته باشد ، نقطه ضعف های خود را از بین نمی برد . (یعنی اصولاً نمی کوشد ، یا بهتر بگوییم نمی تواند این نقطه ضعف ها را در خود دریابد تا آن ها را از میان ببرد ) بلکه تنها تلاش می کند خود را بدون نقطه ضعف جلوه « دهد » پندار کامل بودن و هیچ نقطه ضعفی نداشتن در او ریشه های برتری بر دیگران را می پروراند. ( هورنای 1945به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382)
فرضیه های پژوهش
فرضیه های پژوهش بعد از اهداف پژوهش نوشته شود
1-بین کمال گرایی فرزندان اول دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد .
2- بین کمال گرایی فرزندان دوم دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد .
3 -بین کمال گرایی فرزندان سوم دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد .
4- بین کمال گرایی تک فرزندان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود دارد .
5- بین کمال گرایی و ترتیب تولد رابطه معنی داری وجود دارد .
اهداف پژوهش
1 - بررسی رابطه بین کمال گرایی و ترتیب تولد فرزندان دختر و پسر
2-بررسی رابطه بین کمال گرایی بین فرزندان اول ، دوم ، سوم دختر و پسر
3 - بررسی همبستگی چند گانه بین کمال گرایی و تک فرزندان دختر و پسر
4-ارائه راهبرهای کاربردی و ترتیبی در زمینه ترتیب تولد ( فرزندان اول ، فرزند دوم ، فرزند سوم ، تک فرزند ) برروی کمال گرایی دختر و پسر
5-معرفی عوامل موثر برای فرزندان دختر و پسر دانشجو در بالا رفتن کمال گرایی
تعاریف مفهومی وعملیاتی متغییرها
تعریف عملیاتی کمال گرایی
منظور از کمال گرایی نمرهای است که فرد در آزمون کمال گرایی اهواز بدست می آورد
تعریف مفهومی کمال گرایی
کمال گرایی داشتن اهداف بلند پروازانه جاه طلبانه مبهم وغیر قابل وصول وتلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است ( مجله پژوهش وعلمی دانشگاه الزهرا ، نشریه طلوع – 20)
تعریف عملیاتی ترتیب تولد
منظور چندمین فرزند خانواده ( اول ، دوم ، سوم یا تک فرزند ) بودن است.
فصل دوم
بخش نظری
مفهوم کمال گرایی :
فرد کمال گرا ، یعنی فردی که نیاز وعطش دارد که از هر نظر کامل وبی نقض باشد خود را درست مطا بق تصویر آرمانی که از خودش دارد فرض می کند وچون گمان می کند به راستی همان چیزی است که به حکم خود آرمانی ( باید) باشد ، براین اساس خود را در زمینه های اخلاقی ، عقلی ومعنوی کامل واز همه کس (برتر ) حس می کند ودیگران رابه چشم حقارت وکوچکی می نگرد . ولی به حکم بخش دیگری از تصویر آرمانی اش ، مثلا این که می پندارد بشر ومهربان وفروتن است یا (باید) این طور باشد احساس حقارت دیگران را حتی از چشم خودش هم پنهان می کند .بدین ترتیب می توان گفت : کمال گرایان ، خواهان برتری ، پیروزی تسلط اند و تنها به این شیوه است که بر اضطراب ها وترس های خود غلبه می کنند . آنان به وسیله ی ارزش ها وصفات عالی اخلاقی که به خودنسبت می دهند می کوشند تا دنیا ومردم دنیا را به اطلاعت وپیروی دارند . از نظر عواطف واحساسات ، سرد وجدی هستند ولی زیرفشار (باید) ها می توانند رفتاری دوستانه از خود نشان دهند ، منتهی ستیزه با دیگران به شهرت در وجودشان موج می زند ، ولی از آشکار نمودن آن خودداری می کنند ، چون به حکم اصول اخلاقی که گمان می کنند دارای آن هستند " نباید " ستیزه گری نشان دهند . آن ها انتظار دارند دیگران در همه حال به ایشان احترام بگذارند و برای توجیه این چشم داشت ، به انصاف و عدالتی که در خود سراغ دارند دست می یازند
اهمیت کمال گرایی :
فرویر ( 1975) (فروید ، 1975 به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382) در توصیف این افراد بیان می کند : محرک اصلی در زندگی این افراد رسیدن به خوشبختی نیست ، بلکه تکمل وبرتر ی یافتن است . زندگی آنان در یک سلسله (حتما ها ) و(باید ها) خلاصه شده است. آن ها باید در هر کاری به حد کمال برسند وبه بهترین شیوه آن راانجام دهند گرنه ، خرسند نخواهند شد ونرسیدن به کمالات ، آنان را دچار اضطراب ، افسردگی واحساس گناه شدید می کند .
(آدلر ، 1956به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 )نیز اشاره می کند که تلاش برای کمال گرایی یک جنبه ذاتی انسان است . اخیرا محققانی مانند ( بلت ،1995به نقل از مهرابی زاده هنر مند ،1382) بیان کرده اند : نیاز شدید به موفق شدن پرهیز از انتقاد دیگران وودوری جستن از آشکار شدن عیب ها ونقص ها افراد کمال گرا را وادار به انجام فعالیت های پیوسته ودشوار برای دستیابی به موفقیت می کتد . ولی زندگی آن ها اغلب نسبت برانتقاد های دیگران وارزشیابی های افراطی از خود عمیقا آسیب پذیر است . این سخت گیری (وجدان ) و(من برتر ) نیرویی برای پیشرفت بر می انگیزد ودر عین حال می تواند دلیلی برای خشنودی بسیار ناچیز از این دستاوردها گردد وبه آسیب پذیری نسبت به انتقادات وشکست ها بینجامد .چنین افرادی به دلیل ضرورت حفظ چهره ای توانا و کمال گرانزد خویش ودیگران ، پیوسته در تلاش هستند . تا جایگاه خودشان را ثابت نگه دارند . بنابر این همیشه خود را مورد آزمایش می بینند ونسبت به هر گونه شکست وانتقاد ، احساس نا امنی وآسیب پذیری می کنند واغلب از رو آوردن به دیگران حتی نزدیک ترین دوستان خویش برای کمک خواستن از آن ها وسهیم کردن ایشان در ناراحتی های خود ناتوانند .
کمال گرایی از دیدگاه اندیشمندان :
فرهنگ وبستر کمال گرایی را(عقیده وباوری می داند که براساس آن اصلا آرمانی منش اخلاقی ، هدف اصلی تلاش های اخلاقی است ، ویا کمال گرایی ، در حکمت الهی به این معنی است که معصوم بودن زندگی امکان پذیر است )
(هورنای ، 1934 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) کمال گرایی را گرایش روان رنجوراند به بی عیب نقص بودن کوچک ترین اشتباهخود راگناهی نا بخشودنی پنداشتن ومضطربانهانتظار پیامد های شوم آن راکشیدن ، تعریف می کند .
هالندر (1965 ) (هالندر ، 1965 به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 ) می نویسد : ( کمال گرایی نشان دهنده ی گرایش وعلاقه ی فرد درک محیط پیرامون خود به گونه ی قانون (همه هیچ )است که به موجب آن نتایج ممکن ، موفقیت های کامل یا شکست های کامل هستند
هاماچک (1978 ) (هاماچک ، 1978 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) کمال گرایی رابه 2 بعدکمال گرایی بهنجار وکمال گرایی نابهنجار تقسیم می کند . وی معتقد است کمال گرایی نابهنجار عبارت از :نگرانی زیاد در باره ی ارتکاب اشتباهات وترس از داوری های دیگران است .
ویزمن ( 1980)(ویزمن ، 1980 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) معتقد است ، کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است واین گرایش به گونه یمعیارهای شخصی بالا وغیر واقع بینانه آشکار می شود ( بلت 1995 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) (به نقل از بلت ، 1995 ). فراست ، مارتن ، لا هارت وروز نبلیت 5 (روزنبلت ، 1990 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) (1990 ) کمال گرایی رابه عنوان مجموعه ی معیار های بسیار بالابرای عملکرد ، که با خود ارزشیابی های انتقادی همراه است ، تعریف کرده اند .همچنین هیویت و فلت (1990)(هیویت و فلت ،1990به نقل از مهرابی زاده هنرمند ،1382) معتقدند کمال گرایی عبارت است از :گرایش فرد به داشتن مجموعه ای از معیارهای بالای افراطی وتمرکز بر شکست ها و نقص ها در عملکرد . ( کلی اینک 1998 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن واضطراب وفشارروانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند تعریف می نماید .
نظریه آدلر در رابطه باکمال گرایی :
برتری جویی در نظریه آدلراز احساس حقارت ریشه می گیرد واین دو از یکدیگر جدایی ناپذیر هستند آدلر معتقد بود که احساس حقارت ها وتلاش های برتری جویانه در سر تاسر زندگی یک فرد به چرخش دورانی بایکدیگر ادامه خواهند داد . نتیجه کلی آن این است که افراد به تلاش خود برای بهتر وکار آمدتر شدن در کردار هایشان ادامه می دهند . نکته ی مهم این است که مقصود آدلر برتری جویی ، تسلط بردیگران یا ریاست طلبی وبه دست آوردن امتیازات اجتماعی ومانند آن نیست ، بلکه وحدت بخشیدن به شخصیت است
( سیاسی ، 1352 به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 ) آدلر عقیده ی تلاش برای برتری را به عنوان واقعیت اساسی زندگی به شمار می آورد .
برتر ی، هدف نهایی است که برای آن تلاش می کنیم تلاش برای برتر ی، نه تلاش برای بهتر از دیگران بودن است ونه گرایش خود پسنداند یا سلطه جویانه یاعقیده ی دروغین نسبت به توانایی ها وموفقیت ها . منظور آدلر از این مفهوم ، تلاش برای کمال بود . واژهی کمال از کلمه ی لاتین به معنی ( کامل کردن ) یا (تمام کردن ) است . بنابر این ، آدلر پیشنهاد کرد که مادر تلاش برای کامل کردن خودمان ، برای برتری می کوشیم . این هدف فطری ، یعنی تلاش برای کامل شدن به سوی آینده جهت گیری شده است .آدلر انگیزش انسان رابرحسب انتظارات آینده می داند وی مدعی بود که ما می توانیم به غرایز یاتکانه های اولیه به عنوان اصول توجهیی دست یازیم . تنها هدف نهایی برتری یا کمال می تواند شخصیت ورفتار راتعیین کند . از دیدار، هدف نهایی برتری یاکمال است ، ولی تلاش برای دست یابی به آن در شکل روان رنجور می تواند باگرایش به قدرت وکنترل دیگران خود نمایی کند ، ولی درشکل بهنجار می تواند به گونه نیروی محرکه ای برای تلاش وکوشش به سوی اتحاد کمال باشد
( شولتز ، 1997 ) (شولتز ، به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 ) مسائل جدی رفتار ، تنها هنگامی آشکار می شوند که احساس حقارتها آشکارا تشدید شوند (آدلر فردی راکه احساس حقارت او به طوربیما ر گونه شدید باشد به عنوان فرد دارای عقده ی حقارت توصیف کرده است . آدلر بر این باور بود که عقده حقارت احتمالاً هنگامی به وجود می آید که افراد در دوران کودکبی ، یا بیش از اندازه نازپرورده بوده اند و یا بسیار مطرود . او همچنین عقیده داشت عقده ی حقارت اغلب به برتر ی جبرانی ، که در جرایان آن فرد مجبور است به هر قیمتی سرآمد شود ، می می انجامد .آدلر معتقد است که تلاش برای برتری ممکن است به هزاران شکل مختلف جلوه گر شود و هر فردی شیوه ی خاص خود رابرای دست یابی به کمال به کاربندد . فرد عادی برای هدف هایی تلاش می کندکه در درجه ی نخست ماهیتی اجتماعی دارند .فرد برای آن گونه موفقیت وبرتری تلاش می کند که امنیت خاطر وسازگاری لازم ومتناسب باهدف پیشن اورا برایش فراهم کند .نوع وچگونگی جلوگر شدن تلاش های فرد برای موفقیت وبرتری ، به احساس حقارت های او وراه های جبرانی که بر گزیده است بستگی دارد .
کمال گرایی از دیدگاه اسلام
مکتب اسلام ، همواره پیروان خود را از افراط وتفریط برخودار دااشته وآنها را به اعتدال ومیانه روی تشویق نموده است . (ولا نکلف نفساً الاوسعها ) مومنون : 62
( ومابر هیچ کسی مگر به اندازه ی توانش تکلیف نمی نهیم ...)
نظام تربیتی اسلام ، ( روش تکلیف به اندازه وسع وتوانایی ) راسفارش می کند . در این روش ، مربی در برخورد بامتربی ، باید چیزی بخواهد که در توان فهم وعقل قرار گیرد . این روش مبتنی بر اصل عدل الهی ) است . عدل الهی نیز ایجاب می کند که هیچ کس را فکر به اندازه ی تو انایتش ، تکلیف نکند ( هر مزی نژاد، 1380ه نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 )
انواع کمال گرایی
کمال گرایی بهنجار ونابهنجار
( هاماچک ، 1978،به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) میان کمال گرایی بهنجار و روان نژند تفاوت گذاشت و معتقد بود که کمال گرایی پدیده بسیار پیچیده ای است که هم به فعالیت طبیعی سازگار و هم به ناسازگاری های روانی وابسته است در کمال گرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقت فرسا لذت می برند ، زمانی که احساس می کنند در انجام کارها آزادند ، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند . موفقیت در انجام کارهای گونه ای احساس خشنودی و رضایت به همراه می آورد ( می سیل ، دین ،1963به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382) . همچنین نوعی احساس اعتماد به نفس نیز در پی دارد ، زیرا افراد می توانند هم محدودیت های فردی و هم محدودیت های اجتماعی را بپذیرند ( پچ ، 1984به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382) انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه می دهد تا از تلاش های خویش لذت ببرند و از نظر احساسات سیراب شوند . در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند ( فلت ، هیویت ، بلانک اشتاین و ماشر 2 1991 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ، بنابراین برخی جنبه های کمال گرایی ( خود مدار ) و معیارهای بالای شخصی و پی در پی شدن آن ه9ا ، از تلاش های سازنده برای دستاورد ویپگی های خوب دیگری مانند خودشکوفایی هستند ( فراست و همکاران ، 1990 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382) پشتیبانی مثبت و تشویق ارتباط با اولیا و آموزگاران حس خودشکوفایی اشخاص را بالا برده و سرعت می بخشد .
زنان دانشگاهی که معیار های شخصی بالایی دارند ، از گونه های مثبت کمال گرایی به شمار می روند ) فراست ، لاهارت وروز نبلیت ، 1991( به نقل از مهرابی زاده هنرمند 1382 ) ایشاندارای مادرانی بودند که معیار های بالایی برای خودشان داشته وبسیار مرتب ومنظم بودهاند . ویژگی های کمال گرایی مثبت دروالدین ، رابطه ی معنی داری با وجوداین گونه ویژگی ها در دخترانشان دارد ( فراست وهمکاران ، 1991 – به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) کمال گرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه بوجود می آید .برای شخص ، انجام هیچ کاری کاملاً خوب به نظر نمی رسد وفرد از بدست آوردن خشنودی از آن چه درحالت طبیعی خوب انجام شده ویاحتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست ، ناتوان است ، احساس های ژرف وپستی وآسیب پذیری ، فرد راوامی دارند تا دست به یک دور پایان نا پذیر از تلاش های خود شکن بزند که در آن هر کاریا مسئولیتی گونه ای چالش تهدید کننده به شمار می آید ، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمی رسد و همزمان که فردی می کوشد رضایت وخشنودی دیگران را فراهم آورد ، به شدت تلاش می کند از هرگونه شکست وخطا بپرهیزد ( بلت ، 1995 ،به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) بنابر این چنین شرایط خود در گیری ( فراست وهمکاران 1990 ، هیویت وفلت ، 1991 الف به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) وتجربیات تنش زای میان فردی
( هیویت وفلت ، 1991 ب به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 ) ب گونهای در ماندگی وعاطفه ی منفی شدید در شخص بوجود می آورد چنین اشخاص پیش ، در ضمن وپس از سنجش امور خود ، گونه ای عاطفه ی منفی چشمگیری راتجربه می کنند ( فراست وهمکاران ، 1990 به نقل ازمهرابی زاده هنرمند 1382 )
ابعاد پنچ گانه کمال گرایی
فراست وهمکاران 1990 به نقل از مهرابی زاده هنر مند ، 1382 ) پنچ بعدرابرای کمال گرایی در نظر گرفته است
نخستین ومهم ترین آن ها نگرانی افراطی از اشتباهات است درومین بعدمعیار های شخصی عملکرد است سومین وچهارمین بعد ، درک شخص رااز اتنظارات والدین واتنقادات افراطی آنان اندازه گیری می کنند پنجمین کمال گرایی ، گرایش به شک وتردید در باره چگونگی عملکرد وشخصی است .
ابعاد سه گانه کمال گرایی
به وسیله هییت وفلت ( 1991 الف ) (هیویت وملت ، 1991 الف به نقل از مهرابی زاده ، 1382 ) پایه ریزی شدکمالگرایی از سه بعد جداگانه تشکیل شده است کمال گرایی خود مدار کمال گرایی دیگر مدار وکمال گرایی القاء شدهء اجتماعی .
ابعاد کمال گرایی
کمال گرایی خود مدار : در این بعد کماگرایی افراد دارای انگیزه قوی برای کمال ، معیار های بالای غیر واقعی کوشش اجباری ودارای تفکر همه یا هیچ در رابطه بانتایج به گونه ی موفقیت های تام ویا شکست های تام می باشد . این افراد بر عیب ها وشکست های گذشته خویش تمرکز می کنند و معیار های شخصی غیر واقعی را در سرتاسر حوزه ی رفتاری خود فراگیر می سازند . این افراد به افراط موشکاف وانتقاد گر هستند به گونهای که نمی توانند عیب ها واشتباهات یا شکستهای خود را در جنبه های مختلف زندگی بپذیرند (فلت وهمکاران ، 1991 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 )
کمال گرایی دیگرمدار : کمال گرایی دیگر مدار یک بُعد میان فردی است کمال گرایی دیگر مدار با بی اعتماد ی واحساس دشمنی نسبت به دیگران همراه است فراست ، هایمبرگ ، هرلت وماتیا ( 1993) کمال گرایی دیگر مدار رااین گونه تعریف کردند : گرایش فرد به داشتن مجموعه انتظارات غیر واقع بینانه برای دیگران وارزیابی سفت وسخت از آن ها .فرد کمال گرامی خواهد دیگران را به گونهی مبالغه آمیز ی با معیارهای غیر واقعی ( کامل ) ببیند .
کمال گرایی القاء شده ی اجتماعی : این بعد از ابعاد میان فردی دیگران ساخته شده است دیگران انتظارات اغراق آمیز واقعی رابر شخص اعمال می کنند که هر چند برآوردن آن ها دشوار است ولی شخص باید این استاندارد ها دست یابد تا مورد تائئد وپذیرش دیگران قرار گیرد (فراست وهمکاران ، 1990 ، هیویت وفلت ، 1991 به نقل از مهرابی زاده هنرمند ، 1382 ) وچون عنوان معیارهای تحلیل شده ی بیرونی تجربه می شوند . این احساس در فرد موجود می آید که کنترل نشدنی هستند وبه احساس شکست ، اضطراب ، خشم ، درماندگی وناامیدی می انجامند وبه تفکرات خود کشی وافسردگی مربوط می شوند (بلت1995به نفل از مهرابی زاده هنرمند، 1382 )
ویژگی افراد کمال گرا
مهم ترین ویژگی های کمال گرایی :1- داشتن اهداف بلند پروازاند ، جاه طلبانه مبهم ودست نیافتنی وتلاش افراطی برای رسیدن به این اهداف است2- گرایش به اندیشه همه یاهیچ3- ارزیابیسخت گیرانه از خود ودیگران 4- نیاز شدیدبه موفقیت -5 پرهیز از انتقاد دیگران ودوری جستن از آشکار شدن عیب ها ونقص ها 6-فراگیر نمودن معیارهای شخصی غیر واقعی درسراسر حوزه های رفتاری 7- چشم داشت های زیاد از خود ودیگران 8- احساس ستیزه وخواری نسبت به خود ودیگران به دلیل برآورد ه نشدن انتظارات وتوقعات 9- فراگیر نمودن افراطی شکست ها 10- چشم داشت احترام از دیگران در همه حال به دلیل منصف ، ووظیفه شناس دانستن خود 11- ناتوان بودن از در خواست کمک از دیگران حتی نزدیک ترین دوستان 12- وانمود کردن به استقلال فکری 13 –اشتباه راگناه نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار عواقب شوم آن را کشیدن .
تلاش برای برتری یا کمال
آدلر عقیده تلاش برای برتر ی رابه عنوان واقعیت اساسی زندگی توصیف کرد ( آدلر ، 1930 به نقل از دوان پی شولتز ترجمه یحیی شیر محمدی ، 1386) برتری هدف اساسی است که به سمت آن تلاش می کنیم واژهء کمال از کلمه لاتین به معنی کامل بودن گرفته شده است . بنابر این نظر آدلر این بود که مابرای برتری تلاش می کنیم تا خود را کامل کنیم وخود را به صورت کامل ویکپارچه در آوریم . این هدف فطری ، این میل سمت کامل بودن ویکپارپکی به سمت آینده گرایش دارد . در حالی که فروید معتقد بود رفتار انسان به وسیله گذشته تعیین می شود یعنی ، بهوسیله فرایز وتجربیات کودکی ها آدلر انگیزش انسان رابه صورت انتظارات برای آینده در نظر داشت او معتقد بود که غرایز و تکانه های ابتدایی به عنوان اصول توجیهی ناقص هستند .فقط هدف اساسی برتری یا کمال می تواند شخصیت و رفتار را توجیه کند .
سبک زندگی
هدف نهایی و اساسی هر یک از ما برتری یا کمال است ، ولی ما از طریق الگوهای رفتاری متفاوتی سعی می کنیم به این هدف برسیم . هر کدام از ما این تلاش را به صورت متفاوتی نشان می دهیم . ما الگوی منحصر به فردی از خصوصیات ، رفتارها ، و عادتها را پرورش می دهیم که آدلر آن را سبک زندگی نامید . آدلر معتقد بود که سبک زندگی در 4یا 5سالگی آنچنان محکم شکل می گیرد که بعداً تغییر دادن آن مشکل است . سبک زندگی هدایت کننده ای برای تمام رفتارهای بعدی می شود .
همان گونه که اشاره کردیم ماهیت آن به تعاملهای اجتماعی ، مخصوصاً به ترتیب تولد فرد در خانواده و ماهیت رابطه والد ـ فرزند بستگی دارد .
سبک زندگی توسط روابط اجتماعی درسهای نخستین تعیین می شود بعد از آن چندان تغییر نمی کند .
آدلر به وجود اراده آزاد اعتقاد داشت که به هر یک از ما امکان می دهد تا ازتواناییها و تجریاتی که استعداد ژنتیکی و محیط اجتماعی در اختیارمان می گذارند ، سبک زندگی مناسبی را به وجود آوریم آدلر تاکید داشت سبک زندگی برای تعیین نشده است ما آزادیم تا آن را انتخاب کرده و به وجود آوریم بعد از تشکیل سبک زندگی برای همیشه در زندگی ثابت می ماند . سبک زندگی حاصل تعامل ........، محیط و نیروی خلاق فرد است . افرادی که سبک زندگی سالم و از لحاظ اجتماعی مفیدی دارند علاقه اجتماعی خود را در عمل نشان می دهند . آدلر [1956] [آلدر ، 1956 به نقل از روان شول تز ترجمه یحیی سید محمدی ، 1386] برای توضیح دادن سبک زندگی از قیاس موسیقی استفاده کرد . آلدر معتقد بود افرادی که سبک زندگی مفید دارند آلی ترین تشکیل انسانیت را در فرآیند تکامل نشان می دهند و احتمالاً به دنیای آینده رونق می بخشند سبک زندگی را می توان بر مشابه اسطوره شناسی شخصی در نظر گرفت . فرد به گونه ای عمل می کند که این بار بین اسطوره ها حقیقت دارند ، زیرا برای او حقیقت داشته است بنابراین ، این اسطوره ها یا کاملاً یا تا حدی « حقیقت دارند و برخی از آنها را ما با حقیقت اشتباه می گیریم.
روش های اساسی تلاش در کمال گرایی ( برتری )
موفقیت برتری شخصی
علاقه اجتماعی
موفقیت شخصی
احساسهای طبیعی نقص احساسهای اغراق آمیز
حساسهای حقارت
نقایص جسمانی
نیروی تلاش خطری
تلاش برای جبران
خود نیرویی تلاش فطری است اما ماهیت و جهت آن ناشی از احساس های حقارت و هدف برتری است کودکان بدون حرکت فطری به سمت کمال هرگز احساس حقارت نخواهند کرد اما آنها بدون احساس های حقارت ، هرگز هدف برتری یا موفقیت را تعیین نخواهند کرد بنابراین ، هدف برای جبران کردن احساس نقص تعیین می شود ، اما تا زمانی که کودک گرایش بنیادی به سمت کمال نداشته باشد این احساس نقص وجود نخواهد داشت . آدلر در نظریه نهایی خود ، دو مسیر کلی تلاش را مشخص کرد مسیر اول ، تلاش اجنماعی بی حاصل برای کسب برتری شخصی است ، مسیر دوم ، علاقه اجتماعی را در بر دارد و هدف آن موفقیت یا کمال برای همه است
تلاش برای موفقیت :
افرادی که سلامت روانی دارند می توانند از تلاش برای موفقیت شخصی فراتر روند آنها توسط علاقه ی اجتماعی برانگیخته می شوند ومی تواننند برای موفقیت کل بشریت تلاش کنند . این افراد به اهداف فراتر از خودشان فکر می کنند تاروند به دیگران کمک کنند بدون اینکه انتظار پاداشی از آنها داشته باشند ومی توانند دیگران رانه به عنوان رقیب ، بلکه به عنوان افرادی که برایمنفعت جامعه باآنها همکاری می کنند در نظر بگیرند . موفقیت آنها به قیمت زیان دیگران به دست نمی آید ، بلکه گرایش طبیعی پیش روی به سوی کمال است . البته کسانی که به جای برتری شخصی برای موفقیت تلاش می کنند
، از خود غافل نمی شوند بلکه مشکلات روزمره را از نقطه نظر رشد جامعه ، نه از دیدگاه شخصی می نگرد ارزش شخصی آنها با مشارکت ایشان در جامعه بشری ، ارتباط تنگا تنگی دارد . از نظر آنها ، پیشرفت جامعه مهمتر از نفع شخصی است .
( آدلر ، 1965) . ( آدلر ، 1965به نقل از جس نیست ترجمه یحیی سید محمدی )
مشاوره به شیوه فردی آدلر
شیوه زندگی که همچون نقشه ذهنی است و فرد را برای مقابله با جهان هستی یاری می دهد از چهار بخش فرد ، خود ایدئال ، انتظارات و نگرشهای مردم فرد و اعتقادات اخلاقی تشکیل شده است. هدفهای مشاوره و روان درمانی آدلر عبارتند از تقویت علاقه اجتماعی و همکاری و مشارکت ، کاستن احساس حقارت و غلبه بر بی جراتی ، ایجاد تغییرات بنیادی در شیوه زندگی و دگرگون کردن انگیزه ها و ارزشهای نامطلوبی که موجب نگرانی شده اند . همچنین ایجاد رابطه و حفظ آن بررسی دقیق هدف ها و شیوه زندگی و پی بردن به تاثیر آندر ایجاد رفتار ، ارائه تعابیر و تفاسیر ضروری که موجب بینش می شوند ، طراحی برنامه های آموزشی و اصلاحی و پیشنهاد راه حلهای گوناگون از مراحل مشاوره به شیوه آدلر هستند .
ترتیب تولد
یکی از خدمات ماندگار آدلر این عقیده است که ترتیب تولد عامل اجتماعی تاثیر گذاری مهمی در کودکی است ، عاملی که سبک زندگی خود را از آن بوجود می آوریم . با اینکه خواهر – برادرها والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی می کنند ولی محیط های اجتماعی همانندی ندارند و بزرگتریاکوچکتربودن از خواهر – برادرها و قرار گرفتن در معرض نگرش های متفاوت والدین ،شرایط کودکی متفاوتی را به بار می آورند که به تعیین شخصیت کمک می کنند . آدلر دوست داشت شنوندگان سخنرانی و میهمانان شام را با حدس زدن ترتیب تولد فرد بر اساس رفتار وی متعجب سازد . او درباره چهار موقعیت نوشت : فرزند اول ، فرزند دوم ، فرزند آخر و تک فرزند .
فرزند اول
فرزندان اول حداقل برای مدتی موقعیت بی همتا و حسادت برانگیزی دارند . معمولا فرزندان اول مورد توجه فوری و تقسیم نشده والدین خود قرار می گیرند . در نتیجه ، این کودکان ، تا زمانی که فرزند دوم پدیدار شود ، وجود شاد و امنی دارند .
ناگهان فرزندان اول دیگر کانون توجه نیستند ، مورد محبت و مراقبت فوری قرار نمی گیرند ، و به عبارتی ، مغدول می شوند . محبتی که فرزند اول هنگام سلطه خود می دیدند اکنون باید تقسیم شود.
آنها ، اغلب باید منتظر بمانند تا نیازهای نوزاد تازهوارد برآورده شود و به آنها تذکر داده می شود که ساکت باشند تا نوزاد جدید را آشفته نکنند .
هیچ کس نمی تواند توقع داشته باشد که فرزندان اول بدون دعوا کردن ، این جابجایی شدید را تحمل کنند . آنها سعی خواهند کرد موضع قدرت و امتیاز سابق را دوباره به چنگ آورند . مبارزه فرزند اول برای بازیافتن برتری در خانواده از همان ابتدا محکوم به شکست است و صرف نظر از اینکه فرزند اول چقدر تلاش کند . اوضاع هرگز مانند قبل نخواهد شد .
امکان دارد فرزندان اول برای مدتی سرکش ، بدرفتار ، و ویرانگر شوند و از خوردن یا خوابیدن خودداری کنند . آنها با عصبانیت واکنش نشان می دهند ، اما والدین احتمالا مقابله به مثل می کنند و سلاح آنها سیار قوی تر است . در صورتی که فرزندان اول به خاطر رفتار مشکل آفرین خود تنبیه شوند ، احتمالا را دلیل دیگری برای سقوط خود داشته باشند و شاید از فرزند دوم که علت این مشکل است ، متنفر شوند . آدلر معتقد بود که تمام فرزندان اول ضربه تغییر رفتار خود را در خانواده احساس می کنند ، ولی آنهایی که بیش از حد نازپرورده بار آمده اند بیشتر لطمه می بینند . در ضمن میزان این لطمه به سن فرزند اول هنگامی که رقیب ظاهر می شود بستگی دارد . به طور کلی ، هرچه فرزند اول هنگامی که فرزند دوم وارد می شود برزگر باشد ، عزل کمتری را احساس خواهد کرد . برای مثال ، یک کودک 8 ساله از تولد خواهر یا برادر خود کمتر از یک بچه 2 ساله ناراحت خواهد شد .
آدلر دریافت که فرزندان اول معمولا به سمت گذشته گرایش دارند ، حسرت گذشته را می خورند و نسبت به آینده بدبین هستند . آنها که یک زمانی مزایای قدرت را چشیده اند در طول زندگی همچنان به فکر آن هستند . آنها می توانند تا اندازه ای بر خواهر – برادر های کوچکتر حکمرانی کنند ، ولی در عین حال بیشتر در معرض قدرت والدین خود قرار دارند زیرا انتظار دارند بیشتری از آنها می رود .
با این حال ، فرزند اول بودن امتیازاتی هم دارد .وقتی که کودکان بزرگتر می شوند،فرزند اول اغلب نقش معلم ، مربی، رهبر و ناظم را ایفا می کند زیرا والدین از او انتظار دارند به مراقبتهای از خواهر وبرادرهای کوچکتر کمک کند . این تجربیات معمولا به فرزند اول کمک می کنند از لحاظ عقلانی بیشتر از فرزندان کوچک تر پخته شود . یک پژوهشگر این وضعیت رابصورت زیر توصیف کرد:فرزندان دوم از فرزندان اول در باره معنی کلمات ، درباره اینکه چگونه و چیزها کار می کنند . در باره محل قرار داشتن شیرینی ، یا پدر یا مادر که در برگشتن به خانه دیر کرده است ، ودرباره مسایل بی شمار دیگری که فرزندان اول تاکنون باید بتوانند توضیح دهند، سوال می کنند.
فرزندان اول در این نقش مربی ، امتیاز عقلانی کسب می کنند . فرزندان اول در اثر تمرین ، در اثر اینکه باید معنی کلمات را توضیح دهند ، سریع تر از فرزندان دوم سیاسی کلامی کسب می کنند .
آدلر معتقد بود که فرزندان اول علاقه زیادی نیز به حفظ کردن نظم واقتدار دارند .
آنها سازمان دهندگان خوب ، آدمهای باوجدان ووظیفه شناسی ، واز لحاظ نگرش خود کامه ومحافظه کار می شوند : نر لگمیونه فروید فرزند اول بود : آدلر اورا نمونه ای از پسر اول توصیف کرد . احتمال دارد که فرزندان اول طوری بار آیند که نسبت به دیگران احساس نا امنی و خصومت داشته باشند . آدلر معتقد بود که افراد روان رنجور منحرف ، وتبهکار اغلب از بین فرزندان اول هستند
به عقیده آدلر (1931 ) (آدلر ، 1931 به نقل از حبس فیست تر جمه یحیی سید محمدی ) ، فرزنداول از احساس شدید قدرت وبرتری ، اضطراب زیاد ، وحالت تدافعی بیش از حد بر خورد دارند یادتان باشد که فروید فرزند اول بود فرزندان اول جایگاه منحصر به فردی را اشغال می کنند ، برای مدتی تک فرزند هستند ویعد ا که خواهر برادر کوچکتر آنها به دنیا می آید خلع تکاندهندهای راتجربه می کنند .این رویداد ، شرایط و نگرش کودک را نسبت به دنیا به نحو شگفت انگیزی تغییر می دهد اگر وقتی که برادر یا خواهر به دنیا می آید ، اگر آهنا سبک زندگی خود محوری را ایجاد کرده باشند ، احتمالا نسبت به نوزاد احساس خصومت و رنجش خواهند کرد .اما اگر سبک زندگی یاری گرانه ای را تشکیل داده باشند ، سرانجام همین نگرش را نسبت به خواهر – برادر جدید خود خواهند داشت . اگر فرزندان اول کمتر از 3 سال داشته باشند خصومت و رنجش آنها عمدتاً ناهشیار خواهد بود به طوری که این نگرش ها را در آینده نسبت به تغییر مقاومتر خواهد کرد . فرزندان اول که در آغاز محور توجه و محبت بوده اند ، با تولد فرزندان بعدی دچار شوک خلع شدن از مقام خود می شوند . آنها گذشته گرا ، بدبین نسبت به آینده ، و علاقمند به حفظ نظم و اقتدارند . در عین حال ، حسادت و نفرت ایجاد شده در آنان ممکن است آنها را به سوی روان نژندی ، دایم الخمر شدن ، جنایتکاری و فساد ، سوق دهد .
وظیفه یک معلم چیست ؟ آیا او هم باید با یک محرک دیگر احساس غرور این کودک را تحریک کند ؟ آیا باید او را دایم مورد توجه قرار دهد . طوری که همیشه اول شود ؟ در چالش زندگی این واکنش یک پاسخ ضعیف است . تجربه به ما آموخته که اول بودن یا نبودن فرد تفاوت چندانی نمی کند . بهتر است به موضوع مهمتر دیگری توجه کنیم و بگوییم که اول شدن یا بهترین بودن مساله مهمی نیست . دیگر از داشتن اولینها و بهترینها خسته شده اید . تاریخ و تجربه ما نشان می دهد که شادمانی در اولین و بهترین بودن خلاصه نشده است . آموزش این اصول به کودک او را در یک جانبه بار می آورد : روی هم رفته او را از همنوع خوب بودن محروم می کند . اولین پیامد چنین نظریاتی این است که کودک فقط به خودش فکر می کند و اینکه کس دیگری از او پیشی نگیرد . حسادت و تنفر از همنوعان و نگرانی برای حفظ موقعیت خود فرد در روان او ریشه می دواند . موقعیت او در زندگی از او یک دونده دوی سرعت می سازد ، که سعی دارد از همه حتی از کوچکترین افراد هم سبقت بگیرد . این دونده از دید خود دونده ماراتن است ، با تمام رفتارش خود را لو می دهد ، به ویژه اشارات و حرکات ظریف او برای کسانی که هنوز یاد نگرفته انددر تمامی رفتارهایشان ، حیات روحی خود را ملاک قضاوت قرار دهند ، شناخته شده نیست . برای مثال این کودکان همیشه در اول صف راه می روند و تحمل ندارند که شخص دیگری جلوی آنها بایستد . بیشتر کودکان همان نگرش دونده را دارند.
فرزند ارشد ، ویژگی های مشخص دارد . در هر چیزی موقعیت بهتر و برتر به او تعلق دارد و رشد روانی او بهتر صورت می گیرد . تاریخ به ما می گوید که فرزند پسر ارشد ، بهترین موقعیت را دارد . در بیشتر افراد و طبقات مختلف جامعه ، موقعیت ممتاز فرزند ارشد ، صورت سنتی به خود گرفته است . برای مثال جای سوال نیست که چرا میان کشاورزان اروپایی فرزند پسر ارشد لز همان طفولیت ، موقعیت خود را می داند و درک می کند که روزی کشاوزر خواهد شد . و از این رو ، در مقایسه با کودکانی که می دانند روزی باید زمین پدرشان را ترک کنند ، خودشان را در موقعیت بهتری می بینند . در طبقات دیگر جامعه عقیده بر این است که فرزند پسر ارشد ، سرپرست آتی خانواده اش می باشد . حتی در میان خانواده های بورژوازی ساده و... ......... ، فرزند ارشد صاحب قدرت و عقل سلیم است و عصای دست والد ینش خواهد بود . برای کودکی که اطرافیانش به او اعتقاد دارند و مسئولیت هایی را به دوش او می گذارند ، این اعتقاد بسیار ارزشمند است . می توانیم تصور کنیم که فرآیندهای تفکر او به این ترتیب است : «تو بزرگتر هستی، مسن تر و بنابراین باید با هوش تر از دیگران باشی » اگر در این مسیر ، در رشد او خللی ایجاد نشود ، یک فرد پایبند به قانون منظم بارمی آید . چنین اشخاصی بر توانمندی خود اهمیت بسیاری قایل هستند . این ارزشگذاری تنها مربوط به توانمنی خود اهمیت بسیاری قایل هستند . این ارزشگذاری تنها مربوط به توانمندی آنها نیست ، بلکه مفاهیم قدرت و توانمندی را به طور کلی ارزیابی می کند . فرزند ارشد قدرت و مفهوم آن را به طور کامل می داند ، چیزی که ارزشمند است و باید به آن احترام گذاشت . تعجبی ندارد که این افراد آشکارا ، محافظ کار هستند .
فرزند دوم
قدرت طلبی فرزندان دوم خانواده ، تفاوتهای ظریف خاص خود را دارد . آنها به دلیل برتری طلبی فرزند بزرگتر ، همواره در فشار هستند . در زندگی نگرش زمین مسابقه را دارند و فعالیتهایی که می کنند از اعمال و رفتار آنها مشهود است . وقتی این کودک میی بیند کسی جلوتر از او هست که قدرتمند شد ، تحریک می شود . اگر بتواند نیروی خود را افزایش دهد و به مبارزه با فرزند ارشد برخیزد ، تا زمانی که فرزند ارشد که صاحب قدرت است به طور نسبی احساس امنیت کند ، او با شور و اشتیاق پیش خواهد رفت تا اینکه فرزند دوم تهدیدی به حساب آید که قصد پیشی گرفتن دارد . این مورد ، به سبکی جالب توجه در کتاب مقدس انجیل و داستان حضرت یعقوب وعیصو آمده است ، در این داستان مبارزه بیرحمانه ای مبان هر دو برادر ادامه دارد و هدف از مبارزه ، خود قدرت نیست ، بلکه نمود قدرت می باشد در مواردی چنین مبارزه ای با اجبار خاصی ادامه پیدا می کند تا اینکه فرزند ارشد غالب می شود و به هدف خود می رسد . وقتی دعوا تمام می شود و هر دو عقب نشینی می کنند ، هر دو دچار بیماری های عصبی می شوند . نگرش فرزند دوم خانواده همانند حسادت افراد فقیر نسبت به افراد متمول است . فرد احساس می کند که به او بی احترامی می شود و دیگران او را نادیده می گیرند ، فرزند دوم آن قدر هدف خود را عالی می کن که در مقام زندگی از آن هدف رنج می برد و متعاقب آن نمی تواند با حقایق جاودانه زندگی سازش درونی پیدا کند .
فرزندان دوم ،همانهایی که چنین آشوبی را در زندگی فرزندان اول برپا کردند نیز موقعیت بی همتایی دارند . آنها هرگز موضع قدرتمندی را که یک زمانی فرزندان اول اشغال کرده بودند تجربه نمی کنند . حتی اگر فرزند دیگری به خانواده آورده شود ،فرزندان دوم احساس عزلی را که فرزنداول احساس کردند،متحمل نخواهند شد . به علاوه در این زمان معمولا والدین نگرشها و شیوه های فرزند پروری خود را تغییر داده اند . فرزند دوم آن تازگی فرزند اول را ندارد ،والدین در مورد رفتار خودشان کمتر نگران و مضطرب هستند وبا آرامش بیشتری به فرزند دوم رسیدگی می کنند.
فرزندان دوم از همان ابتدا ،خواهر یا برادر بزرگتر را به عنوان پیشتاز دارند، فرزند دوم همیشه سر مشقی را از رفتار فرزند بزرگتر به عنوان الگو، تهدید ، یا منبع رقابت در اختیار دارد. آدلر فرزند دوم بود و یک عمر رابطه رقابت جویانه با برادر بزرگترش داشت (که نام او زیگموند بود)حتی زمانی که آدلر روان کاو مشهوری شد احساس کرد تحت الشعاع برادرش قرار دارد.
آلفرد آدلر همیشه احساس می کرد تحت الشعاع برادر الگوی خود قرار دارد و از جایگاه مطلوب او در خانواده دلخور بود. حتی در میانسالی ، احساس کرد با بیزاری مجبور است اظهار دارد که زیگموند بازرگان ثروتمند آدم بسیار سخت کوش که همیشه جلو تر از من بود هنوز از من جلوتر است.
رقابت با فرزند اول می تواند فرزند دوم را که سعی دارد به فرزند اول برسد واز او جلو بزند با انگیزه کند، هدفی که رشد زیان و حرکتی را در فرزند دوم تحریک می کند . فرزندان دوم که طعم قدرت را نچشیده اید به فکر آن نیستید . آنها در مورد آینده خوشبین تر هستند و احتمالا مانند خود آدلر ،رقابت جو وجاه طلب خواهند شد.
امکان دارد نتایج نه چندان مفیدی از رابطه بین فرزندان اول و دوم حاصل شوند برای مثال ،اگر فرزندی اول و در ورزشها و کسب علم و دانش موفق باشد، احتمال دارد که فرزند دوم احساس کند هرگز نمی تواند از فرزند اول جلو بیفتد و شاید دست از تلاش بردارد. در این مورد، رقابت جویی بخشی از سبک زندگی فرزند دوم نخواهد شد و ممکن است تنبل شود و در جنبه های متعدد زندگی ، پایین تر از سطح توانایی های خود عمل کند. به عقیده
دانلود با لینک مستقیم
دانلود مقاله رابطه بین کمال گرایی و تربیت تولد