هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود حضرت فاطمه 13ص

اختصاصی از هایدی دانلود حضرت فاطمه 13ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 فرمت فایل:  Word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

 


 قسمتی از محتوای متن 

 

تعداد صفحات : 19 صفحه

چکیده مطالب : برترین بانو : سرور زنان جهان ، میلاد فاطمه ، بحثی درباره فدک رحلت مظلومانه زهرا (ع) مسئله : حضرت زهرا (س) از منزل تعویل آیات فرقانی و روایات قرآنی و نیز مختصری اشاره به وقایع تولد و زندگی ایشان ؟
پیشگفتار : ولله الحمد والصلاه علی النبی محمد و عترته امناؤ الوحی و هداه الامه .

این تحقیق مجموعه ای است اشاره به پاره ای از فضایل و مناقب و تاریخ ولادت و زندگی و شرح خطبه فدک پاره تن رسول خدا (ص) یعنی صدیقه کبری فاطمه زهرا علیهاالسلام هر چند که ( گنجایش بحر در سبو ممکن نیست ) .
فاطمه زهرا سلام علیها در کمالات نفسانی و تخلق به اخلاق سبحانی و تادب به آداب ربانی مانند پدر بزرگوارش خاتم الانبیاء و همسر عالی مقدارش علی مرتضی علیهما السلام است و مقام ولایت کلی دارد و بعد از پدر و همسر خود برتر از تمام پیامبران است ، چنان که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند : « نحن حجه الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجه الله علینا » فاطمه (ع ) انسانی است بزرگ در هز زمینه که بیندیشی او را سرور و در اعلی نرتبه انسانیت می یابی .
سخن گفتن درباره هر یک از جنبه های شخصیت کامل او مجال بسیار و استعدادی در حد کمال می خواهد که هیچ کدام در این مختصر نمی گنجد .
فاطمه موهبتی است که از طرف خداوند به محمد (ص) اعطا شده تا انسان با سر مشق گرفتن از او اوج انسانیت را فهم کند تا بتواند به حقیقت ذاتی خود فعلیت کمال بخشد .
فاطمه (ع ) جان خود را در راه اعتقاد و ایمان خویش بر کف نهاد .
او چندان پیرو اصول حق و حقیقت بود که هرگز حاضر نشد ، دره ای از آیین و سیره خود منحرف شود .
می خواست حق به کرسی نشیند نفوذ ایمان در فاطمه به درجه ای است که فرزندش محسن را که در شکم داشت در این راه فدا کرد .
پیروی از او مایه رستگاری و رسیدن به عرصه کمالات و فضایل و کرامات انسانی است .
در شرافت و علو رقبت ، علم و فضیلت و بنالت صدیقه طاهره (ع) هیچ گونه شبهه ای نیست او سیده ی زنان دنیا و آخرت به نص صریح پدر بزرگوارش خاتم الانبیاء (ص) است .
در فضیلت و عظمت روحی فاطمه (ع) همین بس که این وحی جبرئیل بر او نازل می شد و از اخبار آینده به او خبر می داده و این اخبار را ماتب وحی امیر المومنین (ع) می نوشت و جمع آوری کرد .
او درس صداقت و سعادت سعی و کوشش پاکی و پاکیزگی در عمل قدرت و ارزش دانش ، مقاومت در میدان زندگی ، صبر ، و عقل ، استقامت و شهامت بزرگواری و شرافت را از همان سر چشمه ای می نوشید که رسول الله صلی الله علیه واله می نوشیده است .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود حضرت فاطمه 13ص

دانلود حضرت یوسف

اختصاصی از هایدی دانلود حضرت یوسف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 فرمت فایل:  Word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

 


 قسمتی از محتوای متن 

 

تعداد صفحات : 15 صفحه

فهرست یوسف، اسوه عفت و امانت شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع) 1.
خدا محورى الف) تأکید بر توحید - ب) یادآورى فضل الهى و شکرگزارى دائم - 2.
تبلیغ عملى و غیر مستقیم الف) مقاومت دربرابر وسوسه و ترجیح زندان بر گناه - ب) تکریم پدر و مادر - ج - حلم، گذشت و بزرگوارى - 3.
اتخاذ شیوه‏هاى متنوع براى پیشبرد دعوت الف) تلاش براى دفع کامل اتهام ب) زمینه‏سازى براى تأثیرگذارى بیشتر دعوت ج) بهره‏بردارى بجا از تمام فرصت‏ها حضرت یوسف(ع) یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع) از پیامبران بنى‏اسرائیل و از انبیاى عظام الهى است که پس از تحمل محنت‏ها و آزمایش‏هاى فراوان به مقام نبوت و حکومت رسید و على‏رغم این فشارها و محنت ها در تمام مراحل زندگى ذره‏اى به گناه و انحراف میل نکرد و ستایش بلیغ خداوندى را نصیب خود نمود.
زیباترین داستان قرآن و به تعبیر خود قرآن <احسن القصص» مربوط به اوست و تنها پیامبرى که یک سوره کامل به قصه زندگانى و دعوت او اختصاص یافته هموست.
نام یوسف 27 بار در قرآن و عمدتاً در سوره یوسف آورده شده و بسیار مورد مدح قرار گرفته است؛ نیز محتواى 98 آیه قرآن به زندگانى و دعوتش مربوطاست.
یوسف، اسوه عفت و امانت یوسف، به حقیقت تبلور کامل تمام فضایل اخلاقى و انسانى است.
در شخصیت او همه خصال نیکو از مهر و عفو و تواضع گرفته تا توکل، عفت، ورع، امانت و تدبیر نه تنها جلوه گر که شعله‏ور است؛ اما در زندگى او و به فرا خور شرایط پیش آمده، صفاتى چند مانند عفت، امانت و مدیریت او ظهور بیشترى داشته‏اند.
بر این اساس او را مى‏توان اسوه عفت و امانت معرفى کرد تا به شکلى صفات دیگر او را نیز در بر گیرد؛ عفت، نماینده صفات باطنى و امانت، در برگیرنده فضایل اجتماعى او.
شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع) 1.
خدا محورى اساسى‏ترین محور در تبلیغ یوسف، حضور بارز تفکر توحید در تمام مراحل و لحظات زندگى پر فراز و نشیب اوست.
او در سختى و راحت، گرفتارى و آسودگى همواره بر خدا تکیه داشت و هیچ تکیه گاه دیگرى اختیار نکرد.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود حضرت یوسف

تحقیق در مورد حضرت محمد از دید حضرت علی

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد حضرت محمد از دید حضرت علی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

شخصیت پیامبر اعظم (ص) از منظر حضرت علی (ع)

شناخت صحیح شخصیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى هر مسلمان ضرورتى انکارناپذیر است; زیرا براى فهمیدن معارف اسلام و پیروى از دستورات حیات بخش حضرت رسول صلى الله علیه و آله معرفت‏شایسته مقام و منزلت آن حضرت مى‏تواند تاثیرى به سزا بگذارد . اگر ما بتوانیم حداقل در حد توان خود عظمت روحى و زوایاى شخصیت‏بیکران آن فرستاده الهى و رهبر اسلامیان را به دست آوریم، در اقتداء به گفتار و رفتار حضرتش موفق‏تر و علاقه‏مندتر خواهیم شد . براى شناختن آن یگانه دوران و سرور کائنات جهان، خاطره و گفتارهاى نزدیک‏ترین یار و آگاه‏ترین شاگرد و همراهش، حضرت على علیه السلام، مطمئن‏ترین وسیله مى‏باشد; چرا که على علیه السلام حافظ اسرار و آرام بخش دل پیامبر صلى الله علیه و آله بود . مولاى متقیان علیه السلام در مورد جایگاه والاى خود در نزد پیامبر علیه السلام مى‏گوید: «وقد علمتم موضعى من رسول الله صلى الله علیه و آله بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة; (1) شما منزلت مرا در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏دانید که چگونه نزدیک‏ترین خویشاوندى و خصوصى‏ترین جایگاه را در پیشگاه آن حضرت داشتم .» آنگاه در توضیح سخن خود مى‏افزاید:

«پیامبر صلى الله علیه و آله در دوران کودکى‏ام، مرا در اتاق خصوصى خود مى‏نشاند و در آغوش خود مى‏گرفت و ... گاهى غذا را لقمه لقمه در دهانم مى‏گذاشت، هرگز در گفتارم دروغ و در رفتارم خطایى مشاهده نکرد ... من همواره به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودم، همانند فرزندى که پیوسته در کنار مادر است . آن حضرت هر روز نشانه تازه‏اى از اخلاق نیکویش را برایم آشکار مى‏کرد و به من فرمان مى‏داد که به او اقتداء کنم . پیامبر صلى الله علیه و آله در هر سالى مدتى را به غار حراء مى‏رفت و به غیر از من هیچ کس او را نمى‏دید . در آن هنگام اسلام جز خانه پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه هیچ یک از مکیان راه نیافته بود و تعداد مسلمانان به وجود پیامبر صلى الله علیه و آله و خدیجه و من محدود مى‏شد . من نور وحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را استشمام مى‏کردم . هنگامى که بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله وحى نازل شد، من ناله شیطان را شنیدم، از پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال کردم: «یا رسول الله! ما هذه الرنة؟ فقال صلى الله علیه و آله: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انک لست‏بنبى ولکنک لوزیر وانک لعلى خیر; (1) یا رسول الله! این ناله کیست؟ فرمود: صداى ضجه شیطان است که از پرستش خود مایوس گردید . [و فرمود: على جان!] تو آنچه من مى‏شنوم، مى‏شنوى و آنچه را که من مى‏بینم، تو نیز مى‏بینى; جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر و جانشین هستى و در راه نیک گام برمى‏دارى .»

بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است , کودکى را در دو سالگى از پدرش مى گیرد و مىآورد در خانه خودش . کودک , على بن ابى طالب است . تا وقتى که مبعوث مى شود به رسالت و تنهائیش با مصاحبت وحى الهى تقریبا از بین مى رود , یعنى تا حدود دوازده سالگى این کودک , مصاحب و همراهش فقط این کودک است . یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد , غیر از این کودک نیست . خود على ( ع ) نقل مى کند که من بچه بودم , پیغمبر وقتى به صحرا مى رفت , مرا روى دوش خود سوار مى کرد و مى برد .(2)

قدر مسلم این است که گاهى على ( ع ) بوده است , چون مى فرماید :

و لقد جاورت رسول الله ( ص ) بحراء حبن نزول الوحى .

آن ساعتى که وحى نزول پیدا کرد من آنجا بودم .

از آن کوه پائین نمىآمد و در آنجا خداى خودش را عبادت مى کرد . اینکه چگونه تفکر مى کرد , چگونه به خداى خودش عشق مى ورزید و چه عوالمى را در آنجا طى مى کرد , براى ما قابل تصور نیست . على ( ع ) در این وقت بچه اى است حداکثر دوازده ساله . در آن ساعتى که بر پیغمبر اکرم وحى نازل مى شود , او آنجا حاضر است . پیغمبر یک عالم دیگرى را دارد طى مى کند . هزارها مثل ما اگر در آنجا مى بودند چیزى را در اطراف خود احساس نمى کردند ولى على ( ع ) یک دگرگونیهایى را احساس مى کند . قسمتهاى زیادى از عوالم پیغمبر را درک مى کرده است , چون مى گوید :

و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزول الوحى .

من صداى ناله شیطان را در هنگام نزول وحى شنیدم .

مثل شاگرد معنوى که حالات روحى خودش را به استادش عرضه مى دارد , به پیغمبر عرض کرد : یا رسول الله ! آن ساعتى که وحى داشت بر شما نازل مى شد , من صداى ناله این ملعون را شنیدم . فرمود بله على جان !

انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى و لکنک لست بنبى .

شاگرد من ! تو آنها که من مى شنوم , مى شنوى و آنها که من مى بینم , مى بینى ولى تو پیغمبر نیستى .(2 )

حال، با توجه به جایگاه والاى امیرمؤمنان، على علیه السلام به خاطرات و گفتارهاى آن حضرت در زمینه خدمات و سیره و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏پردازیم .

زهد و ساده زیستى پیامبر صلى الله علیه و آله


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حضرت محمد از دید حضرت علی

دانلود پاوپوینت مسیحیت بعد از حضرت عیسی (ع)

اختصاصی از هایدی دانلود پاوپوینت مسیحیت بعد از حضرت عیسی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاوپوینت مسیحیت بعد از حضرت عیسی (ع)


دانلود پاوپوینت مسیحیت بعد از حضرت عیسی (ع)

تحولات مذهبی عیسوی:

در نزد مسیحیان قرن اول حوادثی که بعد از شهادت عیسی اتفاق افتاد بیش از آنچه در ایام عمر او روی داد اهمیت دارد. البته سرگذشت زندگی و تعالیم و مواعظ عیسی در زندگانی و افکار ایشان قیمت بسیار داشت، ولی مسئله قیام او از میان اموات معنی و ارزشی عالیتر و والاتر دارد، یعنی او را خداوند صاحب حیات و مبقی ارواح و رابطه وحدت روحانی مابین ایشان با خداوند یا پدر آسمانی دانستند.

عصر رسولان قیام:قدیمی ترین روایتی که در باب ظهور عیسی بعد از قیام او به ما رسیده است آن است که بولس حواری نقل نموده. وی در حدود سال 52 میلادی به کلیسایی که در شهر کورنت تاسیس کرده بود چنین نوشته است :
«الان ای برادران شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می نمایم ... به شرطی که کلامی را که به شما بشارت دادم محکم نگاه دارید ... زیرا که ... مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مرد و اینکه مدفون شد و در روز سیم بر حسب کتب برخاست و اینکه به کیفا ظاهر شد که بیشتر از ایشان تا امروز باقی هستند اما بعضی خوابیده اند. از آن پس به یعقوب ظاهر شد و بعد به جمیع رسولان و آخر از همه بر من مثل طفل سقط شده ظاهر گردید... و
گفت :(من در بد زمانی به جهان آمدم)».
قدمای عیسوی مرگ را به خفتن تا روز رستاخیز تعبیر کرده اند.
نکته جالب توجه در کلام بولس حواری که بعدا می گوید، این است که به اعتقاد او قیام و صعود عیسی با پیکر روحانی بوده است و نه با بدن جسمانی و مادی....» این خلاف عقیده دیگر اصحاب کلیساست که صعود عیسی را با پیکر جسمانی می دانستند و حتی با نظر لوقا و

عید پنجاهه:

قیام (یا صعود) مسیح حواریان را معتقد ساخت که عیسی از مردگان برخاسته و عن قریب بار دیگر سوار بر ابرها، رجعت خواهد کرد. اکثر شاگردان که تعداد آنها در آن وقت به یکصد و بیست تن می رسید جلیل را ترک کرده به سوی اورشلیم رهسپار شدند و در آنجا در غرفه ای بزرگ برای نماز و مشورت اجتماع کردند. در کتاب مادر رسولان آمده است که مریم مادر عیسی و برادرانش نیز در آن جماعت بودند و حواریان خود پیشوایان آن گروه بودند.

نزد این مسیحیان صدر اول، قیام مسیح اثبات حقانیت انجیل بود و هبوط روح القدس در روز عید پنجاهه به آنها اطمینان قلبی بخشید که همان نیروی غیبی که در عیسی مسیح سرور ایشان، مستور بود در آنها نیز ظاهر شده است. از این رو جرات و جسارت جدیدی در خود احساس کرده، با کمال شجاعت، به وعظ و تبلیغ در کوی و بازار شروع کردند، همانجایی که مخالفان چند هفته پیش، عیسی را گرفته به صلیب آویختند.
کلیسای اورشلیم:
دو چیز سبب شد که کلیسیای اورشلیم پایدار بماند و به کلی نابود نشود. نخست آنکه حواریان همه پیروان پیشوایی غایب و متوفا بودند و مخالفین انتظار داشتند که به مرور زمان شوق و حرارت ایشان کاسته شود، دوم آنکه ایشان ظاهرا تمام رسوم و آداب شریعت یهود را رعایت می کردند و همه روزه مرتبا به معبد رفته، آیین موسی را مانند دیگر یهودیان احترام
می نهادند. تنها چیزی که ایشان را از دیگر یهودیان امتیاز می داد آن بود که اعتقاد داشتند که عیسی همان مسیح موعود است که در کتب انبیای بنی اسرائیل به ظهور او را بشارت داده اند و عن قریب پسر انسان بار دیگر به جهان خواهد آمد.
کلیسای قدیم(50-150 میلادی):
بولس حواری را میتوان دومین بانی کلیسای مسیح لقب داد. چه قبل از او پیشوایان دیگر بوده اند که زحمت ها کشیدند و دین مسیح را تا بلاد انطاکیه و اسکندریه و رم انتشار دادند. علاوه بر حواریان نام مردان دیگری مانند برناباس (برنابا، ابن الوعظ) مصاحب بولس حواری، شمعون ملقب به نیجر و لوکیوس کورنه ای و مناحم برادر رضاعی هرودس واپولو (اپلس) و غیره، که همه اینها در هر سو به جد و جهد تمام سرگرم تاسیس کلیسای مسیح بودند. به طوری گروندگان به آیین نوین پیوستند و این آیین به سرعت در سواحل مدیترانه شرقی افزایش یافت.
کامیابی و پیشرفت مسیحیت در صدر اول در مراکز تجاری قلمرو رومیان بیشتر از آن سبب بود که در همه آن بلاد کنیسه های یهودی یا لااقل محله یهودان وجود داشت و هر جا که دین موسی رفته بود پیام مسیح نیز به دنبال آن میرفت.
مقاومت و جفا:
در اواسط قرن دوم میلادی، مذهب عیسوی، برای حکام رومی کشورهای فتح شده، اولین مسئله مشکل گردیده بود، مخصوصا در ممالک شام و آسیای صغیر این قضیه دشوارتر شده بود. رومیان بالطبع از امور اسرار آمیز و کارهای مخفی بیزار بودند و به همین سبب در برابر دین مسیح مقاومتی به ظهور رسید. مسیحیان اولیه بر حسب تعالیم دینی، خود را در جهان
می دیدند ولی از جهان نمی دانستند. هر چند به ندرت تنی چند از ایشان داخل خدمت لشکری روم شده بود یا مناصب کشوری را تصدی می کردند لیکن اکثر ایشان از کارهای دنیوی کناره می جستند البته در امور دنیوی کاملا مطیع اوامر حکومت بودند.
در آن زمان واجب بود ک هر فرد رومی به «جنیوس» امپراتور، یعنی به «روح الاهی» او قسم یاد کرده و به احترام تمثال او در محراب و معبد بخور سوخته و شراب بنوشد. چون مسیحیان از این عمل سرباز می زدند، حکام رومی این امتناع را نشانه بی وفایی و تمرد دانسته، بسیار نگران می شدند. علاوه بر آن چون عیسویان در اواخر روز به شغل و کار خود مشغول بودند و مجامع دینی خود را برای عبادت و نماز در هنگام شب یا در سحرگاهان تشکیل
می دادند
تاریخ قدیمی ترین قتل عام مسیحیان در شهر رومیه الکبری به سال 64 میلادی میرسد. تا مدت یک قرن تمام حکام رومی غالبا مسیحیانی را که از پرستش تمثال امپراتور سر باز
می زدند، به فجیعترین صورتی به قتل می رسانیدند، یعنی یا آن ها را زنده می سوزانیدند یا آنکه طعمه شیران و ددان می ساختند.
در خلال این احوال، جوامع مسیحیان تحول یافته و به صورت واحدهای مستقلی که دارای صورت متشکل و منظمی بود در آمد. در زمان بولس حواری، هنگامی که مسیحیان احساس استقلال در کلیسا نمودند و از سایر جوامع بشری کناره گرفتند و خود جمعیت اخوتی تشکیل دادند، اعمال و عبادات ایشان دو نوع بود:
اولا تجمع در عبادت گاهها برای انجام مراسم دینی مطابق نمونه کنیسه های یهود که درهای آن به روی همه، اعم از مومن قدیم یا سالک و تازه وارد، باز بود و در آنجا از روی کتب انبیا و صحف تورات فقراتی تلاوت می کردند و نمازها و دعاها می خواندند و به وعظ سخن
می گفتند و از مزامیر می سرودند.
خواندن قسمت هایی از «انجیل» و رسالات مسیحیان به دنبال تلاوت «تورات» بعد از قرن دوم میلادی در کلیسا معمول گردیده است.
ثانیا شرکت در «ضیافت محبت» که فقط خاص مومنان بود و آن عبارت بود از گشودن سفره طعام در برابر تمام حضار و در اثنای صرف آن تشریفات ساده ای انجام می شد. یعنی از سفره طعام آخرین عیسی یاد می کردند. به زبان یونانی به معنی «شکرگزاری» می باشد.
در آغاز کار، تشکیلات کلیساها بسیار مشوش و بی نظم بوده است ولی در اواخر قرن اول جوامع مسیحی در هر جا که بودند برای تنظیم امور خود شورایی از متقدمان تشکیل دادند و یک تن رئیس در راس آنها قرار گرفت که او را «اسقف» اسم نهادند و اسقفها را هریک معاونی بود که «شماس» نامیده می شد. ولی تعلیم و موعظه همچنان خاص رسولان و معلمان بود که یا خود دائما جزء آن جامعه بودند یا آنکه سیاحان انجیلی بودند که از بلاد دیگر موقتا به آنجا سفر کرده بودند. بعضی جوامع را اسقفی واحد اداره می کرده و قدمای قوم و شماسان او ار معاونت می نموده اند و بعد از چندی عمل تعلیم و موعظه نیز جزء وظایف همین رئیس روحانی یا اسقف قرار گرفت و رفته رفته نام معلمان و انبیا یا مسافران انجیلی به تدریج از زندگانی کلیسا محو گردید.
تحولات عقاید تا اواسط قرن دوم (150 میلادی):
همقدم با نمو و گسترش سازمان های صوری، مبادی و اصول معنوی نیز در عالم مسیحیت رو به رشد و افزایش نهاد. درست هنگامی که صد سال تمام ا زمیلاد مسیح
می گذشت، یک سلسله نوشته ها و آداب به پیروی از دایره کتب عهد عتیق (صحف انبیای یهود) به وجود آمده بود که از بعضی جهات و مبادی می توانستند آن را عهد جدید نام بگذارند. به تدریج طبقه اول مسیحیان از میان رفتند و انتظارات و عقایدی که در باب رجعت عیسی، سوار بر ابرهای آسمان وجود داشت نیز خرد خرد محو گردید. در آن زمان پنجاه سال از زمانی که ایشان عیسی را به چشم دیده بودند گذشته بود و نسل دوم مومنان مسیح که اکثر ایشان با اورشلیم مسافت بعیدی فاصله داشتند در طلب نوشته و اثری بودند که از تاریخ سر گذشت آن پیغمبر و تعالیم او ایشان را آگاه سازد. وقتی که در سال 70 میلادی اورشلیم ویران شد و مردمش پراکنده شدند، البته این طلب و تقاضا اشتداد یافت.
انجیل مرقس قدیمی ترین و کوتاهترین انجیل هاست و به احتمال قوی در شهر انطاکیه در حدود سالهای 65-70 میلادی به رشته تحریر در آمده است. این انجیل عبادت از خاطرات قدیس پطرس حواری است که مرقس حواری در وقتی که هنوز در اورشلیم می زیسته، قبل از آنکه به انطاکیه بیاید، آنها را تحریر و تدوین کرده است این انجیل صورت خاصی در وقایع تولد و حوادث دوره شباب عیسی ذکر می کند و از هنگام تعمید از شروع به سخن کرده و شرحی روشن از بعثت و رسالت او بیان نموده است و در عین حال اشارات و بیانات زیاد از احساسات بشری عیسی را متضمن کرده است. در انجیل مرقس، عیسی موجودی ما فوق بشر نشان داده می شود و او را «فرزند انسان» معرفی می نماید که خداوند او را در هنگام تعمید به فرزندی خود برگزید و او را مسیح حقیقی و فرزند یگانه خداست. در این انجیل اثری از اصل تجسم الاهی در پیکر عیسی و از اصل ازلیت عیسی (وجود قبل از خلقت) بر طبق آن مبادی که بولس حواری بعدها وضع کرد دیده نمی شود. اما انجیل متی و انجیل لوقا از این مرحله بالاتر از انجیل مرقس هستند و زمینه را برای اعتقاد به تجسم ربوبیت در پیکر عیسی آماده می کنند و در هر دو حکایات و روایات چند باب دوشیزگی مریم عذرا و حوادث فوق طبیعی که در هنگام طفولیت عیسی واقع شد نقل می نمایند.
شامل 55 اسلاید powerpoint

دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاوپوینت مسیحیت بعد از حضرت عیسی (ع)

تحقیق در مورد زندگی حضرت مولانا 64 ص

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد زندگی حضرت مولانا 64 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 65

 

مقدمه :

زندگی حضرت مولانا

 اسم اصلی مولانا محمد جلال الدین است. مولانا  و رومی هم نام هائی است که بعداً به او داده شده است. اسم مولانا که به معنی مولا و آقاست در زمان جوانی او هنگامی که در قونیه به تدریس مشغل بود به او داده شده است. اوائل، این اسم از طرف شمس الدین تبریزی و سلطان ولد و کسانی که مولانا را دوست داشتند مورد استفاده قرار گرفته و بعدها به صورت عادت به عنوان سمبلیک به جای اسم اصلی مورد استفاده قرار گرفته است. رومی به معنای آناتولی است شناختن او به عنوان رومی از آنجائیست که وی در قرون گذشته که به کشور آناتولی دیار روم گفته می شد و قونیه هم یکی از ایالت های این کشور بود سال های متمادی زندگی کرد بخش زندگی از عمر خود را در آن دیار سپری کرده  و نهایت داشتن آرامگاه او در آن شهر می باشد.

محل وتاریخ تولد مولانا:

محل تولد شهر بلخ در افغانستان امروزی است که بزرگ ترین مرکز فرهنگی قدیمی ترک هاست. تاریخ تولد او نیز 30 سپتامبر 1207 مصادف با 6 ربیع الاول 604 می باشد.

نسب مولوی:

مادرش منسوب به یک خانواده اصیل است. دختر رکن الدین امیر بلخ به نام مومنه خاتون می باشد، جد مادری اش از شاهزادگان ترک خوارزمشاهی است ( به سال 1157 خاقان ترک شرق). پدرش با عنوان سلطان العلما شناخته شده و اسم اصلی او محمد بهاءالدین ولد است، پدربزرگش حسین خطیبی فرزند احمد خطیبی است. به نظر افلاکی حسین خطیبی عالم بزرگی بود که علمش  مانند دریا توسعه پیدا کرده بود. شخصیتی مانند رضی الدین نیشابوری که هم شاعری خوش ذوق و از بزرگان علوم دینی به شمار می رود از شاگردان او بود.

با توجه به منابع و آثار دوستداران و مریدان مولانا نسب سلطان العلما بهاءالدین ولد از جهت مادری باچهارده نسل به نوه حضرت محمد (ص) یعنی به حضرت حسین (ع) و از جهت پدری با ده نسل به اولین دوست از چهار دوست اصلی پیامبر یعنی به حضرت ابوبکر صدیق می رسد.

 شخصیت پدر مولانا یعنی حضرت بهاءالدین ولد:

بهاءالدین ولد در سال 1150 میلادی در بلخ متولد شد و با علم معنوی پدر و پدربزرگش رشد کرده و هم چنین از نجم الدین کبری (1221- ؟) کسب فیض نمود. بهاءالدین ولد در تمامی علوم نظیر نداشت. بهاءالدین ولد که علمش مانند دریای بیکران و از علوم ربانی و الهی نشأت گرفته بود تنها استادی بود که فتواهای بسیار مشکل دیار خراسان را حل و فصل می نمود. او از اوقاف چیزی نمی گرفت و حقوقی که از خزینه ی دولت به او اختصاص داده شده بود امرار معاش می کرد. باتوجه به اتفاق نظر در مورد روایات و منابع، عالمان و مفتی های اعظم آن دوران با اشاره معنوی حضرت محمد (ص) عنوان سلطان العلماء رابه بهاءالدین ولد داده اند و از این زمان به بعد به جای بهاءالدین ولد از عنوان سلطان العلماء استفاده شده است. دادن این عنوا را با عادات ترک ها هم می توان تشریح کرد. ترک ها هیچ وقت راضی نبودند که افراد و اشخاص دارای قابلیت بالا و صاحبان فضیلت بدون شناخته شدن فراموش شده و از میان بروند. برای این که این گونه افراد در نظر مردم متشخص شوند و برای این که مردم را برای فراگیری علم و عرفان متمایل کنند به این اشخاص لقب وعنوانی که مناسب شأن آنان بود می دادند. این رسم و عادت دلیل روشنی است که ترک ها نسبت به علم و فضیلت احترام خاصی قائلند. حتی به موجب رسوم و عادات مجبورند روی امضاها از این عناوین استفاده نمایند. آنها این عناوین بدست آورده را برای خود یک درجه معنی محسوب کرده و از این موضوع کبر و غرور به خود راه نمی دهند. بهاءالدین ولد که لباس و پوشش عالمان زمان خود را داشت   به موجب عادت بعد از نماز صبح به تدریس به مردم مشغول می شد. بعد از نماز ظهر برای دوستانش صحبت می کرد. روزهای دوشنبه هم برای عموم مردم وعظ و خطابه می کرد. بطور کلی در اثناء وعظ افکار اشخاصی که نظر فیلسوف های یونان را مورد پسند قرار می دادند را رد می کرد و می گفت: «کسانی که کتاب های سماوی (مربوط به خداوند) را به کول انداخته و به نوشته های پاک شده و ناخوانای فیلسوفان ارزش و اعتبار می دهند چگونه نجات خواهند یافت؟» دراین میان بر علیه فخرالدین رازی که فلسفه ی یونان را تدریس می کرد و از آن دفاع می نمود و هم چنین بر علیه خوارزمشاه که از رازی حمایت می کرد سخن می راند و آنها را اهل بدعت می خواند (مسائلی در دین که در زمان پیامبر نبوده و افرادی که بعد از رحلت پیامبر مسائل دیگری وارد دین کرده اند) و چنین می گفت: «بهتر از راه رفتن محمد مصطفی (ص) و راست تر از راه او ندیدم.»

 خروج مولانا همراه پدرش از بلخ و ورودشان به قونیه:

در اصل فخرالدین رازی به اهل تصوف با نظر مناسبی نگاه نمی کرد و احترام و حرمت مردم به بهاءالدین ولد در حد و اندازه خوارزمشاه را نمی توانست تحمل کند و از موضع گیری حضرت بهاءالدین بر علیه خودش ناراحت بود و او این مسائل را به خوارزمشاه خبر داد. قلب شیخ بهاءالدین از خوارزمشاه شکست و تصمیم گرفت که بلخ را ترک کند.اما محققین علت خروج بهاءالدین ولد از بلخ را استیلای مغول نشان می دهند. سلطان العلماء افراد خانواده و دوستانش در تاریخ 1213-1212 بلخ را ترک کردند. سلطان العلماء قبل ازترک بلخ نیت کرده بود تا به حج مشرف شود. او به نیشابور رفته به کاروان حج ملحق شد در نزدیکی بغداد به محافظینی که از او پرسیدند که از کدام قوم هستی. از کجا می آیی و به کجا می روی، سلطان العلماء این جواب معنی دار را به آنان داد: «از خدا آمدیم و به خدا می رویم و غیر از خدا هیچ کس قدرت و نیرو ندارد. زمانی که این سخن به شیخ شهاب الدین سهروردی (1325-1145) رسید او گفت: «این سخن را غیر از بهاءالدین ولد بلخی کسی نمی گوید. او با محبت و صمیمیت به استقبال حضرت بهاءالدین شتافت. زمانی که این دو بهم رسیدند، شیخ شهاب‌الدین از قاطرش پیاده شده با احترام و نزاکت زانوی بهاءالدین ولد را بوسید. احترام قلبی اش را به او رسانید. بهاءالدین ولد سه روز در بغداد ماند و به سوی کعبه در مسیر کوفه حرکت کرد. بعد از این که فرائض حج را به اتمام رساند در برگشت به شام رفت. مولانا فرزند بهاءالدین همراه پدر بود. آنان به همراه کاروان از شام به مالاتیا (اکنون یکی از استان های ترکیه است) از آنجا به ارزنجان وسپس به کارامان عزیمت کردند. مدتی را در کارامان سپری نموده و در نهایت قونیه را انتخاب و در آنجا مسکن گزیدند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگی حضرت مولانا 64 ص