مقدمه :
دنیای شگفت وشیرین کودکان ، با همة لطافت ها و زیبایی ها ، شکننده وآسیب پذیر است . برای ورود به این سر زمین ترد وشکننده ، نیازمند شناخت وآشنایی دقیق وهمه سونگرانه ایم . شناخت عواطف ، خواسته ها ، نگرانی ها وترس های این دوره ما را به ارتباطی « واقعی تر » ودرست تر می رساند ، هم چنان که فقدان شناخت ودرک درست ؛ آسیب زا وآفت آفرین است وبه ضایعاتی جبران ناپذیر منجر خواهد شد .
در این میان نقش خانواده وآموزه های نخستین این نهاد ، بسیار مهم وسر نوشت ساز است ؛ رفتار پدر ومادر ودیگر اعضای خانواده ، طنینی همیشگی در رفتار انسان دارد وبسیاری از رفتارها، منش ها ره آور تاثیر تربیتی خانواده بر رفتار انسان است . یکی از مسائل مهم در زندگی کودکان ، ترس های کودکان است ؛ ترس هایی که خود زمینه ساز بحران ها ونارسایی های گوناگون در زندگی ورفتار کودک می شوند ؛ ترس از تاریکی ، ترس از صدا های مرموز ، ترس های موهوم ، ترس ونگرانی از دست دادن والدین ، ترس از بیماری وترس های دیگر ، نه تنها کودکان را دچار مشکل می کند بلکه خانواده ها را نیز نگران ، دلواپس ومشوش می سازد .
همة ما ترس را تجربه کرده ایم . ترس هایی که همیشه با ما همراه بوده اند . ترس ، واقعیتی است انکار ناپذیر که همواره با زندگی انسان پیوندی عمیق داشته است وکوچک وبزرگ هم نمی شناسد . تفاوت ترس در کودکان وبزرگسالان تنها در نحوة برخورد با آن می باشد ، بدین ترتیب که بزرگسالان با توجه به تجربیات خود ، کم وبیش قادرند موقعیت های خطرناک واقعی را از موقعیت های کاذب تشخیص داده وبرای غلبه بر ترس خود چاره ای بیندیشند . اما کودکان قادر به تشخیص این موقعیت ها نبوده وغالباً واکنش های نگران کننده ای از خود بروز می دهند .بنابراین وظیفه والدین است که با درک صحیح این مساله و شناسایی علل ترس کودک خود ، وی را در مواجهه با ترس ، یاری دهند .
مسلماً هیچ چیز زیبایی از خندة شادمانه کودکان نیست . با این همه در دنیای درون کودکان همواره آرامش وشادمانی حاکم نیست .
در سالهای اولیه زندگی ، کودکان دائماً باید در موقعیت های جدید قرار گرفته وبسیاری از برداشت های نامانوس را در ذهن خویش بسنجند .تجربیات جدید گاه خسته کننده ووحشت آورند .گاهی با ترس ووحشت متوجه می شویم که کودک ما به شکل محسوسی افسرده وغمگین است ویا به طور ناگهانی از رفتن به مهد کودک امتناع می ورزد . عامل این افسردگی ، همیشه وقایع و جریان های ناراحت کننده نیستند .
حتی در صورتی که علت ها کاملاً بی خطر بوده یا از تخیلات وتوهمات ناشی شوند ، دلتنگی ها ، نگرانی ها وترس ها برای کودکان کاملاً قابل لمس می شوند .
از این رو باید این دلتنگی ها را جدی گرفته ، کودکان را با دلواپسی هایشان تنها رها نکرده وآنها را درک کنیم .
اما هنگامی که ما بزرگ سالان ، به علت تجربیات خود کم و بیش قادریم موقعیت های خطر ناک وترسناک را خوب ارزیابی کرده وبر آنه ها غلبه کنیم ، کودکان تازه بایستی بیاموزند که موقعیت های خطرناک واقعی را از خطرات ناشی از تلقینات تشخیص دهند . اشتباه خواهد بود اگر تمام موانع را از سر راه کودکان خود برداریم وبخواهیم همة خطرات را از آنها دور نگه داریم . البته کودکان به حمایت وراهنمایی بزرگ سالان نیاز دارند تا با تکیه بر این تکیه گاه مطمئن بتوانند موقعیت های دشوار پشت سر بگذارند ، اما باید شخصاً بیاموزند که با مبارزه طلبی های جدید وموقعیت های دشوار چگونه روبه رو شوند ؛ زیرا فقط این گونه می توانند اعتماد به نفس پیدا کنند . از این رو ، ترس ها در رشد وتکامل دوران کودکی ، سهم تعیین کننده ای دارند و. ترس نباید تنها به مفهوم فشار روانی باشد . وحشت وتنش های عصبی نیز می توانند مفرح وسرگرم کننده باشند ، البته این زمانی است که کودکان تشخیص دهند ، اتفاقی برای آنان نمی افتد.
شامل 27 صفحه word
دانلود تحقیق ترس