دانلود سمینار تجربهگرایی و فلسفه ذهن
منطق معنیداری
نکته اصلی در اینجا این است که تحلیل مناسب از معنی داری نشان میدهد که ما نباید برداشت تجربهگرایان سنتی را درباره فهمی بپذیریم که براساس آن، واژگان یا مفاهیم سادهای وجود دارند که معنیشان را مستقیماً از تجربه میگیرند و اینکه میتوانند بطورمستقل از هر مفهوم دیگر یا هر اظهار زبانی دیگری فهمیده شوند. (Triplet & DeVries,2005,p59)
از نظر سلرز در افسانه داده منبعی وجود دارد که حتی فلاسفهای را که نسبت به ایده کامل اپیزودهای درونی سوءظن دارند نیز میتواند گرفتار کند. این واقعیت است که وقتی کودکی را تصویر میکنیم ابتدا زبان او را یاد میگیریم هرچند یادگیرندهی این زبان را در یک فضای منطقی ساختاری قرار میدهیم. ما آن کودک را در جهانی ازاشیاء فیزیکی، رنگها، صداهای تولیدی موجود در زمان و مکان درک میکنیم. اگرچه ما با چنین فضایی آشناییم اما نباید در تصویر کردن انگیزه زبان بیدقت باشیم چراکه از آغاز از همان مکان منطقی او درجهای از آگاهی را، هرچند محدود و ناقص، دارد. ما از خطر میگریزیم.
ما وضعیت او را چنین تصور میکنیم که گویی نسبتاً شبیه به خودمان بوده وقتی در جنگلی تاریک قرار میگیریم. یعنی ما بهراحتی مسلم فرض میکنیم که فرایند آموزش یک کودک برای استفاده از یک زبان همان فرایند آموزش به وی است برای تشخیص عناصر درون یک مکان منطقی از کلیات، جزییات، واقعیات و غیره که ازقبل وی به لحاظ منطقی از آنها آگاهی دارد و فرایندِ جمعآوری این عناصر متمایز با نمادهای زبانی است. (EPM,p65)
این خطا همان خطایی است که در آگاهی از اشیای فیزیکی یا آگاهی از محتویات حس خصوصی درک شده است. تست واقعی تئوری زبان از برداشتِ آن از چیزی که پیرس[۱] «تفکر در غیاب[۲]» نامیده است، قرار نگرفته بلکه در رویکردش از «تفکر در حضور[۳]» قرار گرفته است -یعنی برداشت از آن فوریتهایی که در آنها پیوند بنیادی از زبان با واقعیت غیر زبانی ارائه شده است.
کاری که سلرز میخواهد انجام دهد به نظر خودش تساوی تفکر با کاربرد زبان است. در ابتدای کار کاملاً روشن است که واژه «قرمز» اگر ویژگی منطقی نحوی[۴] از محمولات را نداشته باشد نمیتواند یک محمول باشد. نمیتواند محمول باشد مگراینکه در قالبهای خاصی از ذهن دستکم همان چیزی باشدکه قصد شده تا به اشیاء در شرایط استاندارد با چیزی که دارای «این قرمز است» باشد، پاسخ داده شود و دوباره این ایده رها میشود که آموزش استفاده از واژه «قرمز» اپیزودهای ماتقدم از آگاهی قرمزی را دربرمیگیرد.این وسوسهای برای فرض این است که واژه «قرمز» به معنای کیفیت قرمز از جنبه این دو واقعیت وجود دارد که (۱) قرمز نحوی از یک محمول دارد و (۲۲) پاسخ برای اشیای فیزیکی است (البته در شرایط خاص).
اما این برداشت از معنای «قرمز» که پیرس به درستی بر آن نشان «دیدگاه دماسنجی»[۵] نهاده است اگر با خطوط دیگر تفکر تقویت نشده باشد میتواند اعتبار کمی داشته باشد که نکتهاش از شباهت ظاهریِ
Rot (درآلمانی) به معنای قرمز است،
با چنین اظهارات اعتباری مثل
کِلِی همسایه آکسفورداست،
بدست میآید.
وقتی کسی شکلِ
«‘…’معنی میدهد….»
را به شکلِ
xRy
شبیه میکند و بدیهی فرض میکند که معنا نسبتی میان یک واژه و یک وجود غیرزبانی است و وسوسهای برای این فرض است که این نسبت مذکور همان نسبت تداعی است.(همان،۶۶-۶۸۸)
حقیقت این است که بیان «‘…’ معنی میدهد…» اظهارات اعتباری نیستند و در حالیکه واقعاً اینطور است که واژه «rot» نمیتوانست معنای کیفیت قرمز باشد مگراینکه با چیزهای قرمز ربط داده شده باشد،گفتناینکه بیان سمنتیکی «‘rot’ معنی میدهد قرمز» درباره «rot»هایی که با چیزهای قرمز مرتبط شده است حرف می زند، گمراه کننده است.
موضوع «‘…’ معنی میدهد…» ابزاری زبانی است برای بیان کردن اطلاعاتی که واژه مذکور – «rot» – همان نقش را در حوزه زبان بازی میکند که ذکرنشده ولی استفاده شده است.(حوزه زبانی در اینجا مردمان آلمانی زبان هستند) و «در سمت چپ» بیان سمنتیکی رخ داده است.
دو بیان زیر میتوانند چیزهای متفاوتی درباره «und»و «rot» را بگویند:
«und» معنی میدهد و
«rot» معنی میدهد قرمز
چون اولی اطلاع میدهد که «und» نقش کاملاً صوری از یک رابطِ منطقیِ خاصی را بازی میکند و در دومی «rot» نقش واژه مشاهدتیِ «قرمز» را در آلمانی بازی میکند. علیرغم این واقعیت که معنا در هر دو یک معنی دارد و اینکه بیان اول درباره«und» بر «نسبت معنا» به «ربط» قرارگرفته و در دومی «rot» بر «نسبت معنایی» به قرمزی قرار گرفته است.(همان)
در پایان سلرز نتیجه میگیرد که هیچچیز نمیتواند درباره پیچیدگی نقش بازی شده با واژه «قرمز» یا درباره شیوه دقیقی که براساس آن واژه «قرمز» به چیزهای قرمز مرتبط شده است، از صدق سمنتیکی «‘قرمز’ معنی میدهد کیفیت قرمز» منتج شده باشد. و هیچ ملاحظهای درباره گرامر «معنی میدهد» رشد نیافته است که در این ادعا مانع کسی شود که معتقد است نقش واژه «قرمز» نقشی پیچیده است و کسی نمیتواند معنای واژه «قرمز» را بفهمد. [۶](همان،ص۶۸)
فهرست
تمایز بین ویژگی واقعی و اعتباریِ حس کردن. ۵
جزئیات مستقیم شناخته میشوند یا واقعیات؟ ۶
حسِ محتویات حسی اکتسابی است؟ ۹
دو ایده تشکیلدهنده مفهوم کلاسیک داده حسی. ۱۰
دادهحسی به مثابه زبان دیگر. ۱۴
تئوری داده حسی برنامهای اشتباه است.. ۱۵
دو شیوه توضیح درباره به نظرآمدنهای وجودی و کیفی. ۲۶
آگاهی مولفه اساسی تجربه بیواسطه است.. ۳۴
موانع گزارش برای بیان شناخت مشاهدتی. ۴۴
دیدگاه کلاسیک درباره تفکرات.. ۵۶
تمایز بین زبان تئوری و زبان مشاهده ۶۱
استدلال سلرز علیه افسانه داده ۷۹
تعداد صفحات:۵۲ نوع فایل:word
دانلود سمینار تجربهگرایی و فلسفه ذهن