هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله درباره محمد علی شاه

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله درباره محمد علی شاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله درباره محمد علی شاه


دانلود مقاله درباره محمد علی شاه

محمدعلی شاه (1289 ه تبریز - فروردین 1304 خ بندر ساوونا / ایتالیا) ششمین پادشاه از دودمان قاجار در ایران بود و در 1285 هجری خورشیدی به حکومت رسید. او فرزند مظفرالدین شاه قاجار بود. مخالفت او با مشروطه بود که پدرش پیش از مرگ آن را پذیرفته بود. این رویداد که بدان خُرده خودکامگی یا استبداد صغیر می‌‌گویند به خونریزی بسیاری انجامید و سرانجام محمدعلی شاه هم تاج و تخت خود را بر سر این خودکامگی اش باخت.

او پس از به توپ بستن مجلس با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به ترک ایران شد. پس از وی پسرش احمد شاه در سنین کودکی به عنوان شاه انتخاب شد.

شامل 5 صفحه فایل word قابل ویرایش

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره محمد علی شاه

گیاه شاه تو

اختصاصی از هایدی گیاه شاه تو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گیاه شاه تو


گیاه شاه تو

 

 

 

 

 

 

 

مقاله کشاورزی و گیاهشناسی با عنوان گیاه شاه توت در فرمت ورد و شامل موارد زیر می باشد:

* مقدمه

* شناسنامه

*

دانلود با لینک مستقیم


گیاه شاه تو

دانلود مقاله سلطنت ناصرالدین شاه

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله سلطنت ناصرالدین شاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

  عصر سلطنت ناصرالدین شاه عصر تاریک و شرم آوری از تاریخ ایران است. عصری است مملو از ظلم و ستم و جنایت و دوره‌ای است آکنده از جهل و بی خبری. توده های وسیع مردم بسیواد بودند و نادان و شاه و درباریان از این بیسوادی و جهل حداکثر استفاده را می بردند. میر غضبهای شاه آماده بودند تا هر زمان که او فرمان دهد جان انسانهایی را بگیرند و اجساد آنها را «برای عبرت دیگران» در جلوی یکی از دروازه های شهر بیاوزیند.
نفوذ بیگانگان
در دوره قاجاریه و مخصوصا در عصر ناصرالدین شاه، اقتصاد ایران در انحصار دو دولت استعمارگر روسیه و انگلستان بود. این دو کشور برای استفاده هر چه بیشتر از منابع و سرشار و ثروت عظیم میهن ما به رقابت پرداخته بودند. شرکت های تجرای بیگانه، از جمله شرکت های انگلیسی و روسی در بیشتر شهرهای ایران شعبه هایی دایر کرده و به خیرید و فروش مشغول بودند. این امر برای بازرگانان ایرانی محدودیت بسیاری ایجاد می کرد و چون نمی توانستند با سرمایه داران بزرگ خارجی رقابت کنند، روز به روز تنگدستی آنان افزوده می شد و رو به ورشکستگی می نهادند.

از عصر امیرکبیر تا عصر امین السلطان
محمد شاه قاجار در ششم شوال 1264 هجری قمری (4 سپتامبر 1848 میلادی) درگذشت. ناصرالدین میرزا ولیعهد که از یک سال پیش فرمانروایی آذربایجان را به عهده داشت دوازده روز بعد از مرگ پدرش در تبریز خود را پادشاه نامید و روز بعد همراه میرزا تقی خان برگزید.
ناصرالدین شاه سلطان مراد میرزا حسام السلطنه را مامور فتح هرات کرد. این شهر پس از شش ماه محاصره در 25 صفر 1273 ه.ق به وسیله سپاه ایران گشوده شد. دولت استعمارگر انگلیس که مایل نبود هرات در دست ایرانیان باقی بماند به ایران اعلان جنگ داد و نیروهایی را با کشتیهای جنگی به جنوب فرستاد. پس از تصرف جزیره خارک سربازانی را در بوشهر پیاده کرد و آنها را به سوی خرمشهر (محمره) فرستاد. بندر بوشهر صحنه جنگ بین قوای ژنرال سرجیمز اوترام و قوای میرزا محمدخان قاجار که مامور جلوگیری از قوای انگلیس بود، شد. میرزا محمدخان در این جنگ شکست خورد و ناصرالدین شاه وحشتزده، از میرزا آقاخان نوری خواست که مقدمات صلح را با انگلستان را فراهم کند.
میرزا آقاخان نوری، فرخ خان امین الدوله را مامور ساخت که به پاریس برود و در آنجا آمادگی ایران را به مصالحه اعلام نماید. در پاریس با وساطت ناپلئون سوم معاهده ای ننگین بر ایران تحمیل شد. این معاهده که در سال 1273 هـ . ق (1857 میلادی) به امضاء طرفین رسید شامل مواد زیر بود:
1. ایران، هرات و تمام خاک افغان را تخلیه کند
2. انگلیس، خرمشهر و بوشهر را تخلیه نماید.
3. ایران از کلیه دعوی خود نسبت به هرات و سرزمین افغانستان صرف نظر کرده و از حکام و رؤسای شهرهای افغانستان مطالبه ضرب سکه و خواندن خطبه به نام شاه ایران ننماید.
4. ایران از دخالت در امور افغانستان خودداری نموده و هرات را افغانستان مستقل بشناسد.
5. در صورت وقوع اختلاف بین ایران و افغان، ایرن متعهد می شود که رفع اختلافات را به حکمیت دولت انگلیس واگذارد.
برکناری مرزا آقاخان نوری
ناصرالدین شاه در محرم سال 1275 هـ . ق میرزا آقاخان نوری را از صدارت برکنار کرد و خود زمام امور را در دست گرفت. او به تقلید کشورهای اروپایی چند وزارتخانه مانند وزارت خارجه، وزارت داخله، وزارت جنگ، وزارت مالیه، وزارت علوم و وزارت وظایف را تاسیس کرد. اداره مالیه را به عهده میرزا یوسف مستوفی الممالک آشتیانی گذاشت. میرزا محمد خان (که در بوشهر از قوای انگلیس شکست خورد) به وزارت جنگ منصور گردید و لقب سپهسالاری به او داده شد. میرزا سعید خان انصاری (موتمن الملک) نیز به سمت وزارت خارجه برگزیده شد.
میرزا محمد خان سپهسالا در سال 1280 هـ . ق مامور شد که ترکمن های استراباد را که دست به طغیان زده بودند آرام سازد. قشون دولتی ایران در این نبرد پیروز شد و سپهسالار با پیروزی به تهران بازگشت و همین امر بر محبوبیت او نزد شاه افزود و یک سال بعد وی را به مقام صدارت رساند و به لقب «سپهسالار اعظم» ملقب گردید.
مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا
در سال 1290 هـ . ق با اصرار و تشویق سپهسالار، ناصرالدین شاه با جمعی از رجال درجه یک به اروپا سفر کرد.
در این سفر سلطنتی از کشورهای روسیه، آلمان، بلژیک، انگلیس، فرانسه، سوئیس، ایتالیا و اتریش دیدن کردند. شاه و صدراعظم در این سفر تاریخی با سران ممالک و رجال سیاسی آن کشورها گفتگو داشتند. دیدن کارخانه های گوناگون صنعتی تاسیسات نظامی و برخی تاسیسات اجتماعی نیز جزو پروگرام (برنامه) عمومی سفر به آن ممالک بود.
سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا
در سال 1295 هـ . ق ناصرالدین شاه برای بار دوم عازم اروپا شد. این بار هم میرزا حسین خان سپهسالار او راتشویق به مسافرت نموده بود. وی قصد داشت که در این سفر پیشرفت های کشورهای اروپایی در زمینه فرهنگ، اقتصاد و صنعت را به شاه نشان دهد.
ناصرالدین شاه در شعبان 1298 سپهسالار را از کار برکنار ساخت و صدارت را به میرزا یوسف آشتیانی (مستوفی الممالک) سپرد ولی فرمان رسمی صدارت وی در سال 1301 هـ .ق صادر گردید. دو سال وی درگذشت و در قم در مقبره پدرش مدفون گردید.
تدبیر امیرکبیر
«زمانی، یک تن از راست گویان امانتی قیمتی نزد تاجر محترمی گذاشت. بعد از چند روز که آمد مطالبه کرد آن تاجر ابا نمود. صاحب امانت نزد امیر رفت و قضیه را بازگفت. امیر بدو که هیچ بروز نده (مطلب را افشا مکن) تا من امانت ترا گرفته برسانم. و شبانه به بهانه ای به دنبال تاجر فرستاد او را به مجلس خود طلب کرده اظهار مهربانی نمود و به بهانه ای انگشتری تاجر را گرفت تا تماشا کند و با آن انگشتری بازی کرد و به بهانه ای بیرون امد. و آن خاتم را به دست یکی از خادمان داده گفت: به خانه این تاجر برو و این خاتم را به عیال او بده و بگو حاجی می گوید به نشانی این خاتم آن ام انت را که در چند شب قبل به خانه آوردم بده که لازم است.
آن خادم به خانه تاجر رفته و چنین کرد و امانت باز آورد و پنهانی، آوردن امانت را به امیر بازگفت. امیر بعد از ساعتی قطع صحبت با تاجر کرد و او از مجلس بیرون شد و به خانه خود روان گشت و حشمت امیر مانع بود که انگشتری خود را طلب نماید.
چون به سرای خود رفت از ماجرا آگاه شد. از خجالت به اهل خانه خود دم نزد (چیزی نگفت) و تا صبح هراسان بود و با خداوند نذر و نیاز برد و سوز و گداز داشت. صبحگاهان امیر دنبال صاحب امانت فرستاده امانتش را رسانید و به او سپرد که دیگر رو آورد تاجر نکند، و خود امیر هم دیگر از تاجر مؤاخذه نکرد و به این سهولت کار صعبی (دشواری) را صورت داد.»
امیرکبیر و احتشام الدوله
«در ابتدای صدارت مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر روزی خانلر میرزای احتشام الدوله عم ناصرالدین شاه که والی بروجرد و لرستان بود به تهران دیدن او آمد. امیر از او پرسید: خانلر میرزا! وضع بروجرد و لرستان چطور است؟ گفت: قربان، بدری امن و عدالت برقرار است که گرگ و بره با هم آب می خورند. امیر با خشم به او گفت: شاهزاده من می خواهم که ولایت آنچنان امن و آسوده شود که گرگی نباشد تا ازخیال او بره نیاساید و پیوسته در اضطراب سر نکند. خاطر میرزا سر به زیر افکنده و دیگر چیزی نگفت.»
ادب و تربیت میرزا آقاخان نوری
یکی از ویژگی های میرزا آقاخان نوری شوخی های بی مزه و بی ادبانه وی بود. یک شوخی دور از ادب وی با منشی سفارست روس مشکلات بسیاری به وجود آورد. خان ملک ساسانی در کتاب سیاستگران دوره قاجار در این باره می نویسد:
«یکی از مسائل مهم مملکتی کهبدر مدت هفت سال صدارت میرزا آقاخان خاطر اولیای دولت علیه را به خود مشغول داشته مسئله شوخی و مسخرگی جناب اشرف صدرالاعظم است با میرزا مجید آهی.
میرزا مجید آهی، منشی سفارت روس، از حیث صورت و اندام بی اندازه شبیه به میرزا آقاخان بود ولی او به واسطه عدم تجانس و اختلاف سیاسی و اخلاقی همیشه از میرزا آقاخان نوری دوری می جسته و از ملاقاتش اظهار تنفر می نموده است. میرزا مجید خان آهی مردی بوده بسیار خسیس اما متین و با عفاف و روس مآب، در وصرتی که میرزا آقاخان نوری شخصی بوده سخی الطبع، لیکن هرزه و مسخره و بی عفاف. نه تنها انگلیس مآب، بلکه در تحت حمایت دولت انگلیس می زیسته است.
خانه میرزا آقاخان نوری در محله عربها واقع و در خیابان خندق دور ارک بوده است. روی خندق مزبور برای عبور از محله عربها به طرف ارک یک پل چوبی به عرض یک متر با نرده های چوبی وجود داشته که جناب صدر اعظم هر روز صبح سواره با فراش و غاشیه کش از آن راه به دربار می آمده است.
یک روز صبحگاهی مرزا مجید خان آهی که از ارک به محله عربها می رفته در روی پل چوبی با میرزا آقاخان مصادف می شود. و چون از سلام و تعارف با او احتراز می کرده دست ها را به نرده چوبی گرفته پشتش را به میرزا آقاخان کرده و به طرف خندق نگاه می کرده است. میرزا آقاخان که سواره به او می رسد سر را به طرف گوش او خم کرده آهسته می گوید: «… به ریشت». میرزا مجید خان این بی احترامی را رسماً به سفارت روس شکایت می کند و جبران این بی ادبی را به نحو اکمل خواستار می شود. چه درسد سر بدهم. چندین سال مابین سفارت و صدارت عظمی راجع به این موضوعمجالس عدیده تشکیل شده و مکاتبات تلخ و ترش رد و بدل گردیده تا بالاخره میرز مجید خان بخواهد حاضر است انجام دهد. به شرطی که میرزا مجید خان بگوید که من به گوشش چه گفتم. اما میرزا مجید خان هرگز راضی نمی شود که آن جمله توهین آمیز را خودش با زبان خود تکرار کند وموضوع به همین جا ختم می گردد.» ژ
چاپلوسی میرزا آقا خان
«از تمام علمیات و رفتار و کردار و گفتار میرزا آقاخان خودخواهی، حیله گری، کینه توزی و جاه طلبی و شهرتجویی هویداست. شخص اول مملکت ایران بسیار بد خط و از انشا مراسلاتی که به خط خود به ناصرالدین شاه نوشته پیداست که سواد درستی هم نداشته است. وی در نامه ای به ناصرالدین شاه می نویسد که «جان جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک کلمه دستخط مبارک کرده» و به این طریق پستی روح و عدم عزت نفس مشهود است.»
این دیوارها به امیر خبر خواهند برد
رضا قلی خان هدایت نقل می کند که روزی ماموری از جناب امیرکبیر به خانه او آمد و گفت که امیر شما را احضار کرده است. هدایت با شتاب تمام خود را به حضور امیرکبیر می رساند. امیر در اتاقی نشسته و به کشیدن قلیان مشغول بود. همین که چشمش به هدایت می افتد او را به نشستن تکلیف می کند. رضاقلی خان هدایت سپس می گوید:
«… بعد از لحظه ای امیر به من گفت که آیا برای ماموریتی به خوارزم حاضر هستی یا نه؟ با تامل گفتم: آری گفت: پس برو و تهیه سفر خود را ببین. وقتی که دستور می رسد به خارج شهر نقل مکان کن… آشفته و نگران به جانب خانه آمدم. همین که به منزل رسیدم دو نفر مامور را دیدم که هر یک دو کیسه زر سر به مهر زیر دو بغل به خانه من رسیده اند و می گویند: این مال را که جمع آن دو هزار تومان اشرفی است امیر برای تهیه اسباب سفر و مخارج راه شما فرستاده است. و از من مطالبه رسید کردن. رسید رانوشتم و دادم ولی هر قدر خواستم که از آن پول چیزی به ایشان انعام دهم، قبول نکردند و گفتند: اگر امیر بفهمد پوست از سر ما خواهد کند. گفتم؛: در اینجا کسی نیست که به امیر خبر دهد. گفتند: این دیوارها به امیر خبر خواهندبرد. انعام رانگرفته و با رسید رفتند.»
این داستان واقعی به خوبی نشان می دهد که امیرکبیر نه تنها با رشوه خواری بلکه با انعام گرفتن و انعام دادن نیز به شدت مخالف بود و به این ترتیب سعی داشت که کارمندان دولت به پاکدامنی و وظیفه شناسی عادت کنند.
نام مرا در روزنامه نیاورید
روزنامه وقایع اتفاقیه با تشویق میرزا تقی خان امیرکبیر در سال 1267 هجری قمری در تهران تاسیس شد. اولین شماره آن در روز جمعه پنجم ربیع الثانی 1267 انتشار یافت. مدیریت این روزنامه راحاج میرزا اجبار تذکره چی بر عهده داشت.
روزنامه وقایع اتفاقیه که هر هفته یک شماره روزهای پنج شنبه منتشر می گردید. مخصوص درج و انتشار اخبار پایتخت و شهر های دیگر ایران و مختصری از اخبار ممالک خارجه بود.
نویسندگان روزنامه تا زمانی که میرزا تقی خان زنده بود حق نداشتند نامی از او ببرند. و با واژه های چاپلوسانه و مطالب تملق آمیز از او ستایش کنند.
امیرکبیر عقیده داشت که اگر نویسندگان اجازه یابند نام او را د رروزنامه بنویسند ابتدا القابی نسبتاً مناسب برای او خواهند آورد اما کم کم به تعداد لقب ها و کلمات ستایش آمیز خواهند افزود و به زودی از وی بتی درست خواهند کرد که هرکس باید به ستایش آن بپردازد.
در تمام مدتی که امیر صدارت داشت هرجا صبحت از اقدامات و تصمیمات دولت بود نویسندگان وظیفه داشتند که همه را با نام «امنای دولت» و عباراتی نظیر آن ذکر کنند. در تمام شماه های روزنامه وقایع اتفاقیه که در دوران صدارت امیرکبیر منتشر شد حتی یکبار هم نامی از میرزا محمد تقی خان نیامده است.
اما پس از عزل امیرکبیر و روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری سیاست اداره روزنامه تغییر یافت. از ان پس در بیشتر شماره های وقایع اتفاقیه (از شماره 75 به بعد) نام و القاب میرزا آقاخان نوری به چشم می خورد. برخی از نویسندگان برای جلب توجه صدرالاعظم واژه و کلمات ستایش آمیز به پای میرزا آقاخان می ریختندو آن مرد دون همت را غرق شادی می ساختند. نویسندگان تمام اقدامات انجام شده را نتیجه کاردانی و لیاقت وی می دانستند. در یکی از شماره های روزنامه القابی این چنین قبل از نام وی دیده می شود:
«جناب جلالت مآب کفالت و کفایت انتساب مقرب الخاقان اعتماد الدوله العلیه العالیه…»
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا.
زندان در عصر ناصرالدین شاه
حکومت های استبدادی معمولا برای سرکوب مخالفان خود به حربه «تهمت، دروغ و افترا» متوسل می شوند. در عصر ناصرالدین شاه نیز چنین وسیله ای برای از بین بردن هر انسانی که سخن از حقوق انسانی مردم ایران می گفت، به کار می رفت.
حکومت ناصرالدین شاه با توجه به احساست مذهبی مردم ایران به مخالفان خود معمولا تهمت یابی بودن می زد. متهمان اغلب فرصت دفاع از خود و رفع اتهام نمی یافتند. آنان در زیر شکنجه های هولناک و یا زندگی در زندان های مدهی آن زمان محبور می شدند به گناهانی اعتراف کنند که هرگز در زنگی مرتکب نشده بودند.
کارلاسرنا بانوی ایتالیایی که در آن زمان به ایران آمده بود درباره زندانهای ناصرالدین شاه می گوید:
«در این فصل که سخن از آداب و خلقیات ملتی است، کوشش من به عنوان یک سیاحتگرا بیطرف بر آن است که آنچه را که به نظرم رسیده است با صداقت بیان کنم. بنابراین ضروری است که خوب و بد و درست و نادرست و زیبا و زشت، هر یک در آن جحایی داشته باشد. من در خانه های شخصی تهران زندان هایی دیده و شاهد صحنه هایی بوده ام که اگر آنها را نقل کنم به گزافه گویی و کتمان حقیقت متهم خواهم شد.
زندان ها اقسام مختلف دارند، اما شرایط همگی آنها رقت انگیز است. اکثر زندان ها خصوصی و در خانه اعیان و مالکان بزرگ است. یک شخصیت والا اگر در خانه خود زندانی نداشته باشد و در برخی موارد شخصاً اجرای عدالت نکند،مادون طبقه خویش قرار گرفته است. در نتیجه، هر صابح مقامی مدعی است که حق دارد در خانه خود و تحت نظارت نوکران خویش مجرمان را به چوب ببندد و زندانی کند. این خدمت را برای زیر دستان و دوستان و آشنایان خود نیز انجام می دهند. این حق در همه جای کشور شناخته شده است و اجحافی واقعی است که بر اثر کثرت استعمال، تحمل آن بر ضعفا دشوار نیست.
در زندان حاکم تهران زندانی از همه جا بیشتر است. این زندان در زاویه ای در یکی از راسته بازارها که به خاطر محلش چهار راه «چهار آب» نامیده می شود واقع است. هنگام روز زندانی در حالی که زنجیری بر گردن و دستها و پاهایش بسته شده است در سردابه ای دیده می شود. شب هنگام را به تیری چوبی می بندند به طوری که نمی توانند جنب بخورند. این زندان به شخصی عادی اجاره داده شده است. زندانیان که دولت بدانها غذا نمی دهد، پول غذای خود را اجاره دار می دهند که خوراکی برای آنها تهیه و سودی برای خود منظور می کند. چون یکی از صفات ایرانیان دادن صدقه و احسان به دیگران است، بسیاری از عابران چند شاهی دردست زندانیانی که بیشترشان بیگناه و کمتر تبهکارند می اندازند. اشخاص زیادی بی آنکه دعوایی علیه آنها اقامه شده باشد یا محاکمه ای شده باشند برای هیچ، توقیف می شوند و به همین شیوه در زندان به سر می برند و در مدت توقیف هرگونه تنبیهی درباره آنها مجرا می گردد.
با این حال، زندگانی این گروه در مقایسه با زندانیانی که در سیاهچالهای دربار که آنها را «انبار» می نامند، بسر می برند، به مراتب شیرین تر است.
در آنجا زندانیان برحسب جنایتی که مرتکب شده اند در گروه های پنج شش نفری به یکدیگر بسته اند و زنجیرهایی آنچنان سنگین بر گردن، سینه و پا دارند که به زحمت آن را تحمل می کنند. گاهی یک زندانی را به تنهایی به حلقه ای که به دیوار کوبیده است می بندند. توقیف زندانی هیچگاه مدت معینی ندارد. اینان که حشرات کثیف بدن آنها را می خورند و جز قطعه نانی و کوزه آبی در اختیارشان نیست غالباً از گرسنگی از پا در می آیند. بیشترشان که بر سنگفرشی مرطوب افتاده اند و از نور آفتاب محرومند و هوایی عفن را استنشاق می کنند، مرگ را که غالباً به زودی به سراغشان خواهد آمد برای خود رهایی می دانند. بیشتر اوقات جز اجساد بی جان بی بند کشیده شان از زندان خارج نمی شد.
شکنجه ها و تنبیهاتی که معمولا به اجرا گذاشته می شود سه قسم است:
1. چوب زدن بر کف پا که برای جرائم مختصر از قبیل مستی و ضرب و شتم و مرافعه اعمال می شود.
2. زندانی کردن در «انبار» شاه که در برابر سوء قصد به شاه و قیام علیه دولت با جرائم بزرگ دیگر اعمال می گردد.
3. بریدن سر یا دست در برابر دزدی با سلاح و حمله شبانه به مکان ها یا افراد و شکستن در خانه ها یا مغازه های یا جنایات دیگر.
با اینکه دولت ایران برای احترام به حقوق بشر دو قرار داد با دولت های قدرتمند اروپایی امضا کرده است، مفاد هیچ یک از آنها را به موقع به اجرا نمی گذارد.
در این کشور که مردم آن ملت های متمدن را قابل نمی دانند بلکه حقیر می شمارند هنوز بردیگ و شکنجه همچون دوران تفتیش عقاید رواج دارد. اهتمایی که نمایندگان سیاسی دول اروپا در اینگونه امور به خرج می دهند و تذکرات آنان به دولت ایران که اغلب اوقات در موقعیت های بی ارزش و هنگام عقد قراردادهای یا حدوث حادثه مهمی در مشرق زمین است، بندرت سودمند افتاده است. و به نظر می آید که آنان نیز با سکوت در برابر اجحاف و ستم های وحشتناکی که روزمره در این کشور اعمال می شود مشوق دولتیانند.
غالباً بیگانگان را به چوب می بندند که اطلاعاتی از آنها به دست آورند. تنبیه شونده پر حوصله به فلک بسته می شود و با چوبهایی باریکی که تعدادشان قبلا معین شده و غالباً چند صد عدد است به کف پاهای او می زنند. دژخیمان چوبی را بعد از چوب دیگر به پای او خرد می کنند. بعد از این شکنجه وحشتناک که مردان بسیار قوی را نیز فلج می کند، مضروب را مدهوش و خونین به زندان یا خانه اش منتقل می کنند. گاهی مجرم را در کوچه ای کنار دیواری می گذارند و عابران ترحماً وی را به خانه اش می رسانند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  44  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سلطنت ناصرالدین شاه

پایان نامه ی بررسی عوامل موفقیت شاه عباس اول در ایجاد امنیت، توسط ارضی وشکست عثمانیها واداره مملکت. doc

اختصاصی از هایدی پایان نامه ی بررسی عوامل موفقیت شاه عباس اول در ایجاد امنیت، توسط ارضی وشکست عثمانیها واداره مملکت. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی عوامل موفقیت شاه عباس اول در ایجاد امنیت، توسط ارضی وشکست عثمانیها واداره مملکت. doc


پایان نامه ی بررسی عوامل موفقیت شاه عباس اول در ایجاد امنیت، توسط ارضی وشکست عثمانیها واداره مملکت. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 110 صفحه

 

پایان نامه برای درجه کارشناسی ارشد «M.A»

گرایش: تاریخ ایران اسلامی

 

چکیده:

شیخ صفی با پیدا نمودن شیخ زاهد گیلانی مرشد و با ازدواج با بی بی فاطمه دختر وی رهبری طریقتصفوی را بر عهده می گیرد. بعداز مرگ شیخ صفی پسرش صدرالدین موسی به ریبری طریقت صفوی انتخاب می شود و با تقویت قدرت نظامی و معنوی در آنادولو و آذربایجان موجبات نگرانی دولت عثمانی می شود. بعد از او به ترتیب خواجه علی، ابراهیم، شیخ جنید، شیخ حیدر، علی و اسماعیل رهبری طریقت صفوی را به عهده میگیرند. اسماعیل در سال 905 هجری طرفداران خود را به ارزنجان دعوت می نماید و در سال 907 ﻫ.ق با شکست  مخالفین الوند میرزا و فرخ سیار در تبریز تاجگذاری می کند و مذهب شیعه رل برای بوجود آوردن دولت متمرکز نیرومند در برابر دو دولت سنی مذهب ازبکان و عثمانی در شرق و غرب رسمی اعلام می کند ازبکان را شکست داده ولی در نبرد با عثمانیها توفیقی بدست نمی آورد  و نهایتا در سال 930 ﻫ.ق از دنیا می رود و شاه طهماسب به سلطنت می رسد. شاه طهماسب تونست با روش تخریب منابع آب و آذوقه پیروزی هایی در جنگ با عثمانیها بدست آورد و پیمان صلح آماسیه را در 962 ﻫ.ق با دولت عثمانی منعقد نماید. بعد از شاه طهماسب شاه اسماعیل دوم به حکومت رسید ولی توسط قزلباش ها که مانع حمله به بغداد بودند مسموم و کشته شد بعد از اسماعیل دوم شاه محمد خدابنده  به حکوما رسید در زمان او هرج و مرج همه مملکت را فرا گرفت و قزلباش ها در تمام امور دخالت نمودند و عثمانی ها غرب و ازبکان شرق اران را مورد تاخت و تاز قرار دادند که عباس میرزا از هرات به سوی قزوین آمده پدرش را مجبور به تسلیم نمود بعد از آن شاه عباس با اولویت بند ی مشکلات و برنامه ریزی برای حل آنها امنیت را در سراسر کشور بوجود آورد او ابتدا ارتش دائمی از ارامنه ، گرجی ها و چرکی ها تشکیل داد و این ارتش را به توپخانه و سلاح های نو  مجهز کرد . مخالفان  گیلانی را سرکوب نمود ودین محمودخان را بافریب ازقلعه هرات بیرون کشید ودرصحراباز به دام انداخت .شاه عباس برای محافظت ازمرزهای شرقی اکرادرابه قوچان ومرزهای شمال شرفی کوچانید وبادولت عثمانی درسال 998ه.ق تن به صلحی مصلحتی داد وپیمان  نامه استابول اول رابه امضا رساند 13 سال هردوطرف این پیمان نامه را مراعات نمودن با مرگ سلطان محمد پادشاه عثمانی قلعه نهاوند تسخیر وبالشکرکشی به آذربایجان ، تبریز وقلاع نخجوان رانیز فتح نمودومقدمات انعقاد دومین معاهده استانبول را فراهم آورد ولی عثمانی ها تصرف گرجستان را از سوی شاه عباس را نقضی براین پیمان نامه میدانستند نهایتا درسال 1022ه.ق پیمان نامه صلح استانبول دوم به امضا رسید ولی به علت حمله تهمورث خان با سپاه عثمانی به گرجستان وحمله اکوز محمد به ایروان وشکست آنها دوباره درسال1025 ه.ق  پیمان صلح دیگری بیش عثمانی وشاه عباس منعقد گردید ..

با انتخاب عثمان دوم به حکومت عثمانی خلیل پاشا به ایران حمله نمود .ولی سپاهیان ایران به رهبری قرچضای خان در پل شکسته سراب در سال 1027اوراشکست دادند ودر سال 1029 پیمان صلح مجددی به امضا طرفین رسید در سال 1033ه.ق بکیرلوباشی  پاشا حاکم بغداد برعلیه حکومت عثمانی  عصیان نموده خطبه ای به نام شاه عباس خواند وشاه عباس در سال 1035 حا فظ احمد پاشا را که از طرف سلطان مراد مامور تصرف بغداد شده بود توسط سردار خود زیفیل بیگ شکست داده وبغداد وکربلا ونجف را به تصرف خود درآورد ودر سال 1038ه.ق بصره توسط امامقلی خان فتح گردید وتا زمانیکه شاه عباس زنده بود عثمانیها جرات ننمودند اقدامی برای پس گرقتن سرزمین های از دست رفته بنمایند .

 

مقدمه:

دوره صفویه در تاریخ ایران زمین جایگاه ویژه ای دارد چون این سلسه با تدارک صبورانه ایدئولوژی شیخ صفی وجانشینانش ورسمی نمودن مذهب شیعه توسط شاه اسماعیل یک دولت متمرکز ونیرومندی در ایران ایجاد نموده اند  ولی با گذشت هشتاد سال از تاسیس دولت صفوی هرج ومرج کشور را فرا گرفته وفرماندهان قزلباش سر به شورش برداشتند و اقدام به قتل ملکه -----  وحمزه میرزا برادر بزرگ شاه عباس نموده اند عثمانی ها بخش بزرگی از ایران وازبکان بخش شرقی ایران از جمله نیمی از خراسان را اشغال کردند .هدف اینجانب از انتخاب این موضوع برای پایان نامه علاقه مندی به کشف راز و عوامل موفقیت شاه عباس اول بر عثمانیها  وگسترش مرزهای ایران وراههای بوجود آوردن  امنیت داخلی در آن دوره می باشد در این تحقیق سعی شده است مسائل ومشکلات شاه عباس اول وراحلهای ابتکاری او برای حل مشکلات  با توجه به نوشته های منابع مختلف آن دوره  از جمله عالم  آزادی عباسی ، سفرنامه های پیترودلاواله  دن گارلیا دوسیلوا فیگوئرا ، شارون و.... استخراج وبیان می شود تا توشه اندکی باشد برای ما وآیندگان .

 

فهرست مطالب:

سپاس و قدردانی

چکیده

مقدمه

پیشگفتار

بررسی و نقد منابع

فصل اول

1- منشا صفویان و چگونگی تشکیل دولت صفویه و ارتباط آنها با آنادولی

2- چگونگی به قدرت رسیدن شاه اسماعیل اول

3-  روابط با ترکمانان آنادولو و تحریکات

4- جنگ چالدران و مقابله نظامی دو حکومت سنی و شیعه

فص  دوم :

1- موقعیت سیاسی و اجتماعی جانشینان شاه اسماعیل تا شاه عباس اول

2- ادامه تحریکات ایران و عثمانی و جنگ سلطان سلیمان قانونی بر علیه ایران

3- مصالحه نامه 1555 م و چگونگی رعایت صلح آماسیه

4- تقاضای شاه طهماسب از سلطان مراد مبنی بر حمایت از سلطنت حیدر میرزا

5- تیره شدن روابط ایران و عثمانی در زمان سلطنت شاه اسماعیل دوم

6- تجاوز ارتش عثمانی به خاک ایران در زمان محمد شاه (جنگ های بین ایران و  عثمانی بین سالهای 1578 م تا 1590 م )

فصل سوم :

1- جلوس شاه عباس اول به حکومت

2- اوضاع سیاسی و ارضی کشور ایران هنگام جلوس شاه عباس اول

3- تلاش شاه عباس اول برای تشکیل سپله مستقل از ایلات و کاستن قدرت بی حد قزلباش ها

4- روابط شاه عباس با ازبکها و استقرار آرامش در شمال

فصل چهارم :

1- مصالحه نامه 1590 م با عثمانی و چگونگی مراعات آن

2- استرداد آذربایجان از دست عثمانیها و مصالحه نامه 1612 م

3- حرکت سردار خلیل پاشا بای فتح نقاطی از ایران معاهده 1629

4- عصیان بکر سوباشی در بغداد و استفاده شاه عباس اول از او برای فتح بغداد

5- اوضاع اجتماعی ایران در دوره شاه عباس اول

نتیجه گیری

کتابنامه

پیوست

چکیده به زبان انگلیسی

 

منابع و مآخذ:

1 – اسکندربیگ منشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، تصحیح دکتراسماعیل رضوانی ، ناشر دنیای کتاب ، چاپ آشنا ، لیتوگرافی لادن ، چاپ  اول تاریخ نشر 1377

2- اسکندر منشی ترکمن ، ذیل عالم آرای عباسی ، نشرسهیل خوانسای  تهران 1317

3- یوادغملی ، ابوالقاسم حیدر ، جامعة الامراسات ، نسخه مهدی بیانی کتابخامه دانشگاه تهران ، نمره ف -1071.

4- اقبال ، آشتیانی ،تاریخ مفصل ایران ،نشر دبیری سیاقی ،تهران 1346.

5- باستانی پاریزی ، محمد ابراهیم ، سیاحت و اقتصاد  عصر صفوی  چاپ اول 1348، چاپ سعید نو .

6-بیانی خانبابا ، تاریخ نظامی ایران ، جنگهای دوره صفوی تهران 1353.

7-بن خواندمیر ، ایران درروزگارشاه اسماعیل اول وشاه طهماسب صفوی ، محمود (قرن ).

8-تاورینه ، سفرنامه ابوتراب نظم الدوله اصفهان 1336.

9-تاج بخش ، احمد ،ایران درزمان صفویه ، تبریز 1340.

10- خواندمیر، محمود ، حبیب السـیر .

11-حقی اوزون چارشی لی ، اسماعیل ، تاریخ عثمانی ، جلد اول ترجمه دکترایرج نوبخت ، چاپ اول بهار 1368، موسسه کیهان .

12- حسین کربلایی ، حافظ ، روضات الجنان .

13- دولاواله ،پتیرو ،سفرنامه دلاواله ، مترجم شعاع الدین شفاء ، چاپ سوم 1381.

14-درکرویس ، دیرک وان ، شارون وایران ترجمه دکتر حمزه اخوان تقوی .

15- سیوری ، راجر،ایران عصر صفوی ،ترجمه کامبیز غریزی ،نشرمرکز چاپ دهم ، چاپ غزال

16- سیوری ،راجر ، درباب صفویان ، ترجمه رمضان علی روح الهی .

17- سایکس سرپرسی ،تاریخ ایران ،ترجمه سیدمخحمد نقی فخرراعی گیلان .

18-سیاحتنامه شارون ، ترجمه محمد عباسی ، تهرانی  1354.

19-صفری ، بابا ،اردبیل در گذرگاه تاریخ  ، جلد 1 .

20-عیســی قزوینی ، لب التواریخ .

21- غفاری ، قاضی احمد ، تاریخ جهان آرا ، تهران 1343 ه.ش .

22- فلسفی ، نصراله ، زندگی نامه  شاه عباس اول .

23- فیگوئرا ، ون گارلیاد ، سفرنامه ، ترجمه غلامرضا سمیعی .

24- کسروی ، احمد، بازهم صفویه ،مجله آینده ، مجلددوم شماره 11  اسفند 1306 ،تهران .

25- کسروی ،احمد ، شیخ صفی و تبارش .

26- منشات فریدون بیگ .

27-مینورسکی ،سازمان اداری حکومت صفوی ،ترجمه مسعودرجب نیا ،تهران 1334.

28- موتمن الملوک ،مجموعه معاهدات دولت علیه ایران با دول خارجی ،تهران 1329.

29-میرمحمدصادق،سیدسعید،سرگذشت شاه عباس اول،ناشرفرهنگی اهل قلم چاپ 2زمستان 1382.

30-نوائی ،عبدالحسین ، اسناد و مکاتبات شاه عباس اول ، تهران 1352 .

31-والتر ،هینتس ، تشکیل دولت ملی درایران ،حکومت آق قویونلو وظهوردولت صفوی ، ترجمه کیکاوس جهانداری بهمن 1346 نشریه کمسیون معارف.

32-ولایتی ،علی اکبر ،تاریخ روابط خارجی ایران درزمان شاه عباس اول .

33- هوشنگ مهدوی عبدالرضا ،تاریخ روابط خارجی ایران ازابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم ،چاپ پنجم ،ناشر امیرکبیر تهران .

34-یاقی،اسماعیل ، دولت عثمانی ازاقتدار تاانحلال ،ترجمه رسول جعفریان  ناشر پژوهشکده حوزه ودانشگاه ، چاپ وصحافی قم ،یاران .

39- وقایع نامه عارف ارض رومی محمد،انقلاب الاسلام بین الخالص والعالم کتابخانه ملی تهران  نمره 1634.


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی عوامل موفقیت شاه عباس اول در ایجاد امنیت، توسط ارضی وشکست عثمانیها واداره مملکت. doc

دانلود مقاله زندگینامه محمدرضا شاه پهلوی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله زندگینامه محمدرضا شاه پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

محمدرضا پهلوی (زادهٔ ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹ در تهران- درگذشتهٔ ۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰ در قاهره) از ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ تا وقوع انقلاب ایران در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ پادشاه ایران بود. او با وقوع انقلاب برکنار شد و از این رو آخرین شاه نظام سلطنتی در ایران به حساب می‌آید. او صاحب عناوین «شاهنشاه» و «آریامهر» بود.



محمدرضا شاه
محمدرضا پهلوی (زادهٔ ۲۶ اکتبر ۱۹۱۹ در تهران- درگذشتهٔ ۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰ در قاهره) از ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱ تا وقوع انقلاب ایران در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ پادشاه ایران بود. او با وقوع انقلاب برکنار شد و از این رو آخرین شاه نظام سلطنتی در ایران به حساب می‌آید. او صاحب عناوین «شاهنشاه» و «آریامهر» بود.

آغاز زندگی و دورهٔ کودکی
او در روز ۱ صفر ۱۳۳۸ (۲ عقرب ۱۲۹۸/‏۲۶ اکتبر ۱۹۱۹) در تهران به دنیا آمد. پدر او «رضاخان میرپنج سوادکوهی» (بعدها رضاشاه پهلوی) و مادرش تاج‌الملوک آیرملو (بعدها «ملکهٔ مادر») بود.

جوانی و ولیعهدی
پس از به سلطنت رسیدن پدرش به مقام ولیعهدی رسید. تحصیل را در مدرسه نظام آغاز کرد و از کودکی زبان فرانسه را نزد پرستار فرانسوی‌اش آموخت. در دوازده سالگی او را برای ادامه تحصیل به مدرسه شبانه‌روزی «لو روزه» (Le Rosey) نزدیک شهر لوزان در سوئیس فرستادند. در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تحصیل را ادامه داد. در سال ۱۳۱۸ با فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. حاصل این پیوند دختری به نام شهناز بود.

سال‌های آغاز سلطنت
در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران توسط نیروهای شوروی و بریتانیا، رضاشاه پهلوی از سلطنت برکنار و به جزیره موریس وسپس به افریقای جنوبی تبعید شد. بریتانیا ابتدا قصد داشت پسر محمدحسن میرزا نوه احمدشاه قاجار را که در انگلستان زندگی می‌کرد و افسر نیروی دریائی پادشاهی بریتانیا بود جانشین رضاشاه کند ولی وقتی معلوم شد که او فارسی نمی‌داند بالاخره با توافق شوروی محمدرضا پهلوی را به جای پدرش به سلطنت برگزیدند. محمدعلی فروغی، آخرین نخست‌وزیر رضا شاه، نخستین نخست‌وزیر محمدرضاشاه شد و نقش مهمی در انتقال سلطنت به او بر عهده داشت. در بهمن ۱۳۲۰ پیمان سه‌جانبه بین ایران، بریتانیا و شوروی امضا شد که در آن، از جمله، خروج متفقین بعد از پایان جنگ پیش‌بینی شده بود.

بعد از فروغی علی سهیلی نخست‌وزیر شد و پس از او احمد قوام (قوام‌السلطنه) به این مقام رسید. محمدرضاشاه و دربار او موافقتی با قوام نداشتند و سعی در برکناری او کردند. رویداد ۱۷ آذر ۱۳۲۱ به تحریک دربار و علیه نخست‌وزیری قوام ترتیب داده شد که طی آن عده‌ای در جلوی مجلس برای اعتراض به وضع نان جمع شدند و سپس به مدت دو روز مغازه‌ها را غارت کردند و به خانه قوام حمله کردند. محمدرضاشاه در این روزها از نداشتن اختیار شکایت داشت و سعی زیادی در تقویت ارتش و حفظ نفوذ خود بر آن می‌کرد. در این دوران شاه از طریق ستاد ارتش امور ارتش را زیر نفوذ داشت و وزیر جنگ با نظر شاه انتخاب می‌شد.

بعد از قوام دوباره سهیلی نخست‌وزیر شد. در همین دوران حزب توده که با استفاده از آزادی نسبی بعد از دیکتاتوری رضا شاه تشکیل شده بود به نیروی موثری در صحنه سیاسی ایران تبدیل می‌شد. پیروزی‌های ارتش سرخ شوروی در برابر آلمان و به‌خصوص پیروزی در نبرد استالینگراد محبوبیت حزب را در ایران افزایش داده بود.

در اسفند ۱۳۲۲ مجلس چهاردهم که تازه تشکیل شده بود به محمد ساعد (ساعدالوزاره) رأی تمایل داد و او نخست‌وزیر شد. در دوره او بود که درخواست امتیاز نفت شمال ایران از سوی شوروی مطرح شد. رد این در خواست از طرف دولت ساعد با مخالفت شدید حزب توده روبرو شد و در عین حال توجه مردم ایران را به مسئله نفت به دنبال داشت و دوره‌ای را آغاز کرد که به نهضت ملی شدن نفت ایران معروف است.

با استعفای ساعد مرتضی‌قلی بیات (سهام‌السلطان) نخست‌وزیر شد. در دوره نخست‌وزیری او بود که دکتر مصدق طرحی به مجلس داد که مذاکره درباره نفت را تا پایان اشغال ایران برای دولت ممنوع می‌کرد. بیات پس از مدتی با رای عدم اعتماد مجلس کنار رفت و در اردیبهشت ۱۳۲۴ ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک) نخست‌وزیر شد ولی به سرعت جای خود را به محسن صدر (صدرالاشراف) داد.

در دوره نخست‌وزیری صدر جنگ جهانی دوم به‌پایان رسید و نیروهای بریتانیا و امریکا طبق مفاد پیمان سه‌جانبه ایران را ترک کردند. اما نیروهای شوروی همچنان در ایران باقی ماندند. در شهریور ۱۳۲۴ فرقه دموکرات آذربایجان خواستار خودمختاری آذربایجان شد.

پس از صدر دوباره ابراهیم حکیمی چند ماهی نخست‌وزیر شد. در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ دولت ملی آذربایجان رسما در تبریز اعلام موجودیت کرد و پیشه‌وری خود را نخست‌وزیر این دولت اعلام کرد.

پس از حکیمی دوباره احمد قوام نخست‌وزیر شد و بلافاصله برای مذاکره در مورد مسئله آذزبایجان به مسکو رفت. قوام با وعده‌هایی که در مورد نفت شمال به شوروی داد موافقت آنان را با تخلیه ایران به دست آورد. در عین حال او چهار نفر از سران حزب توده را در کابینه خود جا داد. تصمیم دولت قوام به اعزام نیرو به آذربایجان هم‌زمان با توصیه شوروی به فرقه دموکرات به عقب‌نشینی منجر به نابودی «دولت ملی آذربایجان» و فرار رهبران آن به شوروی شد. شاه با همکاری سران ارتش و به‌ویژه رزم‌آرا در این جریانات خودی نشان داد و بر توانایی‌های ارتش تاکید کرد.

در آستانه انتخابات دوره پانزدهم دکتر مصدق و عده‌ای از هم‌فکرانش برای درخواست آزادی انتخابات در دربار متحصن شدند. شاه در خرداد ۱۳۲۶ سفری به آذربایجان کرد و طی آن خود را به‌عنوان نجات دهنده آذربایجان معرفی کرد. در این دوره شاه سعی داشت که با افزایش اختیارات خود و ارتش، قوام را برکنار کند. بالاخره مجلس به قوام رأی اعتماد نداد و دوره نخست‌وزیری او به پایان رسید.

پس از قوام باز هم حکیمی مدتی نخست‌وزیر شد و پس از بیست و سه هفته جای خود را به عبدالحسین هژیر داد که از حمایت شاه و دربار، به ویژه شاهدخت اشرف پهلوی برخوردار بود. شاه در این زمان سفری به اروپا کرد و در انگلیس مذاکراتی برای دریافت کمک‌های نظامی با مقامات انگلیس داشت. شاه همچنان بر تقویت ارتش و افزایش اختیارات مقام سلطنت پا می‌فشرد و خواستار تغییر قانون اساسی شده بود.

در سال ۱۳۲۷ شاه رسما از همسر اول خود فوزیه جدا شد.

پس از هژیر ساعد نخست‌وزیر شد. در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ در دانشگاه تهران به شاه تیراندازی شد ولی او با آن‌که زخمی شد جان به‌در برد. پس از آن حزب توده غیرقانونی اعلام شد و عده‌ای دستگیر شدند و آیت‌الله کاشانی تبعید شد و جو برای تأمین نظر شاه در افزایش اختیارات مساعد شد. دولت انتخابات مجلس موسسان را در شرایط حکومت نظامی برگزار کرد. مجلس موسسان با تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی اختیار انحلال مجلسین را به شاه تفویض کرد.

در این دوره مذاکراتی بین نویل گس، از مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس، و عباسقلی گلشائیان، وزیر دارائی دولت ساعد انجام شد و حاصل آن قراردادی بود که به قرارداد الحاقی گس-گلشائیان معروف شد. طبق این قرارداد، حق امتیاز ایران از نفت جنوب افزایش می‌یافت ولی در عین حال قرارداد اصلی یعنی قرارداد ۱۹۳۳ تغییری نمی‌کرد بلکه برپایه قانونی استواری قرار می‌گرفت.

دکتر مصدق اگرچه در دوره پانزدهم در مجلس حضور نداشت ولی به‌کمک نمایندگانی از جبهه ملی مثل حسین مکی، مظفر بقائی و ابوالحسن حائری‌زاده توانست از تصویب آن جلوگیری کند و عمر مجلس پانزدهم به‌پایان رسید. شاه در این دوره به مقامات بریتانیا اطمینان می‌داد که اگر با اصلاحات او و افزایش اختیاراتش موافقت کنند قرارداد الحاقی نیز به تصویب خواهد رسید. او بر اعمال نفوذ دربار و ارتش برای جلوگیری از انتخاب نمایندگان مخالف قرارداد در مجلس شانزدهم حساب می‌کرد.

با شروع انتخابات و روشن شدن اعمال نفوذهای وسیع در جریان آن، دکتر مصدق با عده‌ای از هم‌فکرانش در اعتراض به وضع انتخابات در دربار متحصن شدند. شاه با اکراه آنان را در کاخ پذیرفت ولی اعتراض آنان به انتخابات را قبول نکرد. دکتر مصدق و همراهانش در این تحصن جبهه ملی ایران را پایه گذاشتند که در سال‌های بعد نقش موثری در صحنه سیاسی ایران داشت. دکتر مصدق و چند تن دیگر از جبهه ملی در انتخابات مجلس شانزدهم (پس از ابطال صندوق‌های تهران و رأی‌گیری مجدد) به مجلس راه یافتند.

در همین دوره عبدالحسین هژیر که پس از نخست‌وزیری مدتی عملا و بعد رسما وزیر دربار بود به دست فدائیان اسلام کشته شد و این ضربه‌ای به دربار و شاه بود. مجلس شانزدهم پس از انعقاد به ساعد (که شاه دوباره بدون رای تمایل مجلس او را منصوب کرده بود) رای اعتماد نداد و دوران نخست‌وزیری او به‌پایان رسید، بدون این‌که بتواند قرارداد الحاقی را که دربار و دولت بریتانیا به تصویب آن نظر داشتند به تصویب برساند.

پس از ساعد، علی منصور با حمایت روشن سفارت و شخص سفیر بریتانیا یعنی لوروژتل، نخست‌وزیر شد. انگلیسی‌ها او را قادر به قبولاندن قرارداد الحاقی به مجلس می‌دانستند. منصور نیز بدون رای تمایل به نخست‌وزیری رسید و شاه به این ترتیب می‌خواست بر اختیارات خود تاکید کند.

در ۴ خرداد ۱۳۲۹ دکتر مصدق در نطقی مجلس موسسان را غیرقانونی خواند و به شاه نصیحت کرد که از اقدامات خلاف قانون اساسی دوری کند. وی همچنین از دخالت‌های دربار و اشرف پهلوی و رئیس ستاد ارتش در امور سیاسی کشور انتقاد کرد. او همچنین طرحی را برای تصویب پیشنهاد کرد که تصمیمات مجلس موسسان بی‌اعتبار شوند ولی این طرح تصویب نشد. احمد قوام نیز با انتشار نامه سرگشاده‌ای به‌شدت از شاه و تمایل او به کسب اختیارات بیشتر انتقاد کرد. حکیمی که اینک وزیر دربار بود نامه تندی در پاسخ به قوام فرستاد. در واقع دخالت‌های شاه و دربار در امور سیاسی ایران و نیز فساد دربار (اعم از مالی و غیره) در جامعه آنان را منفور ساخته بود و برخی سیاستمداران از این موضوع برای کسب وجهه استفاده می‌کردند. شاه به‌ویژه در این دوره از جبهه ملی بیمناک بود و براساس اسناد وزارت خارجه انگلستان بارها به شپرد سفیر جدید بریتانیا از جبهه بدگویی می‌کرد. در یک مورد گفته بود که او جبهه ملی را از حزب توده خطرناک‌تر می‌داند.

منصور برای جلب نمایندگان به خواسته‌های جبهه ملی با نظر مساعد برخورد می‌کرد. همچنین او آیت‌الله کاشانی را که پس از ترور شاه به لبنان تبعید شده بود به ایران دعوت کرد. بالاخره منصور قرارداد الحاقی را به مجلس تقدیم کرد ولی نظری در موافقت با آن ابراز نکرد و خواست که مجلس قرارداد را بررسی کند. بریتانیا که تردید منصور در دفاع از قرارداد را دید با نظر مثبت به نخست‌وزیری سرلشکر رزم‌آرا تمایل نشان داد. منصور در ۵ تیر ۱۳۲۹، به شرط اعزام به رم در سمت سفیر ایران در ایتالیا، استعفا کرد.

در سال ۱۳۲۹ شاه با همسر دوم خود ثریا اسفندیاری ازدواج کرد.

رزم‌آرا که در ارتش به‌خاطر سخت‌کوشی و مدیریت خود صاحب نامی بود وارد سیاست شده بود و با ایجاد پیوند با محافل سیاسی به ویژه اشرف پهلوی امیدوار به نخست‌وزیری بود. شاه و بریتانیا نیز می‌خواستند که فرد مؤثری که از اقدامات مختلف نترسد نخست‌وزیر شود و کار قرارداد الحاقی را تمام کند.

بار دیگر شاه بدون رای تمایل مجلس نخست‌وزیر جدید، یعنی رزم‌آرا را منصوب کرد. دکتر مصدق و جبهه ملی به‌شدت با او مخالفت کردند ولی او توانست رای اعتماد از مجلس را به دست آورد. رزم‌آرا زیر فشار بریتانیا از مجلس خواستار تصویب قرارداد الحاقی شد ولی مخالفت مصدق و جبهه ملی بجای این کار منجر به مطرح شدن پیشنهاد ملی شدن نفت در سراسر ایران شد. موضوع منحل کردن مجلس به دست شاه برای باز کردن دست رزم‌آرا نیز در میان طرفداران بریتانیا مطرح بود ولی شاه که دیگر از قدرت گرفتن رزم‌آرا و احتمال سرنگونی خود به دست او بیم‌ناک شده بود به مخالفان او پیوست. رزم‌آرا که از تصویب قرارداد الحاقی مایوس شده بود بدون این‌که اعلام کند می‌خواست با پشتیبانی ظاهری از اندیشه ملی شدن نفت قرارداد جدیدی را پیشنهاد کند که عملا حق امتیاز ایران را به ۵۰ درصد می‌رساند. ولی مقامات شرکت نفت ایران و انگلیس به شدت با این فکر مخالفت کردند. رزم‌آرا در ۱۳ اسفند ۱۳۲۹ ظاهراً به دست یکی از اعضای فدائیان اسلام کشته شد، اگر چه هنوز روشن نیست که چه کسانی واقعا در کشتن او دست داشتند.

پس از کشته شدن رزم‌آرا، شاه باز هم بدون کسب رأی تمایل مجلس، حسن علا را به نخست‌وزیری برگزید. علا پس از چند روز ناگهان استعفا کرد و شاه آماده بود تا سید ضیاءالدین طباطبائی را به نخست‌وزیری برگمارد. گفته می‌شد که شاه با انحلال مجلس و سید ضیاء با دستگیری مخالفان جلوی روند ملی شدن نفت را خواهند گرفت. در جلسه‌ای در مجلس شورای‌ملی، جمال امامی به مصدق پیشنهاد نخست‌وزیری کرد، با این فکر که او قبول نخواهد کرد و سپس سید ضیاء نخست‌وزیر خواهد شد. در واقع سید ضیاء هم‌زمان با این جلسه نزد شاه بود و منتظر بود تا با رأی تمایل مجلس نخست‌وزیر شود. ولی دکتر مصدق نخست‌وزیری را قبول کرد و نقشه‌های شاه و انگلیسی‌ها و سید ضیاء و دیگران عملی نشد.

قدرت شاه در دوره نخست‌وزیری مصدق روزبه‌روز کمتر می‌شد و تمام کوشش‌های او و دربار با اقدامات متقابل مصدق خنثی می‌شد. به خاطر محبوبیت مصدق و امر ملی شدن نفت، شاه نیز در ظاهر از او پشتیبانی می‌کرد ولی عملا در برکناری او می‌کوشید. در رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ارتش به طرفداران مصدق و کمونیستهای افراطی تیراندازی کرد و عده‌ای کشته شدند.

کودتای ۲۸ مرداد
مقالهٔ اصلی: کودتای ۲۸ مرداد

در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳) سازمان‌های جاسوسی بریتانیا و ایالات متحده امریکا با کودتا، دکتر مصدق را برکنار کرده و محمدرضا شاه پهلوی را که پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد به رم رفته بود بازگرداندند و به قدرت رساندند.

پس از کودتا
پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه به امریکا نزدیک‌تر شد. دولت آیزنهاور نیز با ارسال کمک‌های مالی و نظامی حکومت او را تقویت کرد. در شرایط سرکوب و خفقان پس از ۲۸ مرداد، مذاکرات مربوط به قرارداد نفت بین ایران و نمایندگان شرکت‌های بزرگ نفتی جهان آغاز شد و بالاخره قرارداد کنسرسیوم تصویب شد. در این قرارداد که به قرارداد امینی-پیج نیز معروف شده‌است برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت به دست شرکت‌های خارجی سپرده شد و ایران به دریافت حق امتیاز (با نام مبهم «پرداخت اعلام شده») اکتفا کرد.

در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، در آستانهٔ سفر ریچارد نیکسون، معاون آیزنهاور به تهران، تظاهراتی در دانشگاه تهران در اعتراض به قرارداد کنسرسیوم و سفر نیکسون رخ داد و در آن سه نفر از دانشجویان کشته شدند. شاه که از قدرت گرفتن زاهدی بیمناک بود، بالاخره او را کنار گذاشت و حسین علا را به نخست‌وزیری منصوب کرد. کسی که به رغم گرایش آشکار به سیاست‌های انگلستان، چندی در همراهی با قوام به امریکا نزدیک شده بود. علا به سبب نرمش در موضعگیری‌ها، برای چنین روزی مناسب می‌نمود.

پس از انعقاد قرارداد کنسرسیوم در سال ۱۳۳۳ و برکناری دولت کودتا، دوباره دربار رونق گرفت و شاه که گمان می‌کرد تنها راه غلبه بر مشکلات داخلی و بحران‌های منطقه‌ای نظامی‌گری است و اقتصاد نفتی ایران را معطوف به گسترش و توسعه تشکیلات نظامی و خرید تسلیحات کرد. حسین علاء که آخرین حلقه از رجال قاجار محسوب می‌شد برای چنین روزی برگزیده شده بود.

در آن سال‌ها بیش از آنکه امریکا از نفوذ شوروی در خاورمیانه نگران بوده باشد، جمال عبدالناصر زبان مشترک اعراب، انگلستان را به وحشت انداخته بود. برای پیشگیری از نفوذ و گسترش نهضت مصر، ایران می‌بایست در رأس پیمان نظامی باشد؛ «پیمان بغداد» (که بعدها با خروج بغداد از آن به «پیمان سنتو» شهرت یافت). کشورهای ایران، عراق، ترکیه و پاکستان زیر نظر انگلستان اعضای پیمان بغداد بودند.

پس از علا، دکتر منوچهر اقبال به نخست‌وزیری رسید. او که همیشه از نزدیکان دربار بود و اغلب خود را «چاکر اعلیحضرت» می‌خواند به تقویت دربار و افزایش قدرت شاه و زیر پا گذاشتن آنچه از سنت‌های مشروطیت باقی مانده بود کمک کرد. در این دوره شاه به قدرت کامل سیاسی در ایران دست یافت و تمام مخالفان خود را ساکت یا سرکوب کرد. تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور معروف به «ساواک» با کمک امریکا و اسرائیل نقش مهمی در سرکوب‌ها و نیز گسترش نارضایتی داشت. دوباره انتخابات، همچون دوره رضاشاه، بر اساس فهرست تائیدشده توسط شاه انجام گرفت.

در عین حال شاه به مدرنیزه کردن ایران پرداخت و مراکز علمی و فرهنگی کشور را گسترش داد. انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی از جمله تصویب قانون اصلاحات ارضی و اعطای حق رای به زنان از مهم‌ترین فعالیت‌های حکومت وی بود.

انقلاب سفید
محمد رضا شاه پهلوی در ژانویه سال ۱۹۶۲ به انجام اصلاحاتی پرداخت که بعدها به طور رسمی «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» نام گرفت. روشنفکران و بخشی از روحانیت شیعه که با شیوه حکومت شاه مخالف بودند به مبارزه جدی با او برخاستند.

انقلاب و ترک ایران
آیت‌الله خمینی روحانی شیعه مشکلات زیادی را برای دولت امریکا و حکومت شاه به وجود آورد. خمینی مردم را به قیام فراخواند. شاه برای حفظ امنیت در کشور به اقداماتی دست زد که حکومت را دچار خطر کرد. به دستور شاه، خمینی از عراق به پاریس تبعید شد. درگیری حکومت شاهنشاهی با مردم به اوج خود رسید. سرانجام انقلاب مردم به رهبر خمینی او را به ترک ایران وادار کرد.

پایان زندگی
شاه که خواهان حمله ارتش به تظاهر کنندگان نبود به ظاهر برای درمان پزشکی به ایالات متحده امریکا رفت. واکنش گروه «دانشجویان خط امام» تصرف سفارت‌ امریکا بود. آنها بسیاری از کارمندان امریکایی را به گروگان گرفتند. بعد از تایید این کار توسط خمینی، دولت ایران اعلام کرد که تا زمانی که امریکا، شاه را برای محاکمه تسلیم نکند گروگان‌ها آزاد نخواهند شد.

شاه پس از خروج از بیمارستان ابتدا به پاناما و مکزیک سپس از آن جا به مصر رفت. او در سن ۶۱ سالگی در ۵ مرداد ۱۳۵۹ (۲۷ ژوئیه ۱۹۸۰) در اثر بیماری سرطان غدد لنفاوی در مصر درگذشت. پیکر وی همینک در مسجد الرفاعی مصر و به طور موقت دفن شده‌است. گفتنی است که همه ساله مراسم یادبودی توسط دوستداران او در مسجد الرفاعی مصر برگذار می‌شود که در آن اعضا خاندان سلطنتی ایران نیز شرکت می‌کنند.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگینامه محمدرضا شاه پهلوی