پاورپوینتی زیبا و جذاب در 80 اسلاید قابل ویرایش با تصاویر جذاب و دیدنی
پاورپوینت درس 10 مطالعات هشتم ( از رحلت پیامبر تا قیام کربلا ( نینوا ) )
پاورپوینتی زیبا و جذاب در 80 اسلاید قابل ویرایش با تصاویر جذاب و دیدنی
فرمت فایل: ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
تعداد صفحات : 17 صفحه
تحلیلى تطبیقى از قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینى مقدمه: تاریخ زندگى بشر حاکى از آن است که هر هنگام که جوامع را نابسامانى فرهنگى و اجتماعى فراگرفته است، پیامبران و مصلحان به دستور خداوند در جهت هدایت مردم و نجات و اصلاح جامعه اهتمام ورزیدهاند.
اسلام به عنوان کاملترین دین الهى بر محمد (ص) نازل شد تا هم جامعه زمان وى اصلاح گردد و هم حاوى اصول دستورهایى باشد که براى آحاد بشر قابل اجرا در هر زمان پس از وى باشد و موجب هدایت و نجات جامعه گردد.
در نوشته حاضر سعى بر آن است تا در یک بررسى تطبیقى از دیدگاه جامعه شناسى - تاریخى نشان دهیم که علت اساس قیام امام حسین (ع) تداوم و تجدید اسلام پیامبر (ص) است و قیام امام خمینى (ره) نیز با الهام از قیام امام حسین (ع) و در جهت تحقق اهداف آن به وقوع پیوسته است.
امام خمینى (ره) خود نیز فرمودهاند: "انقلاب اسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است".
فرض اساسى ما در این پژوهش این است که هر دوى این قیامها با عنایت از دستورهاى کلى اسلام درباره اصلاح و تغییر جامعه به وقوع پیوستهاند و این دستورها براى همه زمانها قابل پیروى و تطبیق است.
در این بررسى ما از روشى که توماس اسپریگن در کتاب "فهم نظریههاى سیاسى" پیشنهاد کرده استبهره بردهایم و بنابراین در بخش اول از دیدگاه جامعه شناسى – تاریخى آسیبهاى جامعه اسلامى را در زمان هر یک از دو رهبر بزرگ الهى مورد بررسى قرار مىگیرد و در بخش دوم به راههاى اصلاح و شیوههایى که این دو رهبر براى درمان آسیبها و اصلاح جامعه پیشنهاد مىکنند اشاره شده است.
بخش اول آسیبهاى جامعه اسلامى در زمان قیام امام حسین (ع) و امام خمینى (ره) هر مصلحى با توجه به تصورى که از وضع مطلوب جامعه دارد بر وضع موجود جامعه زمان خویش ایرادات و اشکالاتى وارد مىداند و به نواقص و امراض خاصى در آن جامعه اشاره مىکند و اینک به اختصار به آسیبها و ایرادات عمده جامعه اسلامى در زمان قیام امام حسین (ع) و قیام امام خمینى (ره) اشاره مىشود.
الگوى مطلوب جامعه در این نوشته جامعه اسلامى زمان پیغمبر (ص) در نظر گرفته شده است.
1- آسیبهاى اعتقادى و مذهبى بررسى نحلههاى فکرى واندیشههاى دینى نشان مىدهد که مهمترین علل انحطاط و سقوط جامعه اسلامى بعد از رحلتحضرترسول (ص) برداشت نادرست از دین و فهم غلط معارف اسلامى بوده است.
عواملى که به بروز کژاندیشیها و گرایشهاى قبیلهاى منتهى گردید موجباتى را فراهم آورد تا کسانى که به مصادر خلافت دست مىیافتند دین را وسیله توجیه حکومت و اهداف فردى وقومى خویش قرار دهند و جامعه اسلامى را براى مدت طولانى از منادیان واقعى توحید واندیشههاى اصیل مکتب اسلام بدورنگهدارند.
تحقق چنین امرى وقتى میسر گردید که افرادى همچون على (ع)، سلمان فارسى، عمار یاسر و ابوذر غفارى کنار گذاشته شدند.
و افرادى همانند کعب الاحبار یهودى و ابوحریره ادعاى مسلمانى کردند و مفتى اعظم جامعه اسلامى گشتند و حکم بر تکفیر و تسفیق افرادى چون صحابه نستوه رسول الله (ص)، ابوذر غفارى دادند و با جعل احادیث و تفاسیر وارونه سعى کردند تا اذهان مردم را نسبتبه حقیقت دین و سیره پیامبر (ص) مغشوش نمایند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 26
فهرست مطالب:
مقدمه
انگیزه ی قیام
عصر قیام
آغاز قیام
اهداف قیام توابین
سالهای آمادگی برای قیام
نام قیام
عضوگیری برای قیام
خرید اسلحه
فرصت طلایی قیام
مختار و قیام توابین
الف- قرارگاه نخیله
ب- پیشنهاد فرماندار کوفه
ج- دو نظر در مسیر نبرد
د- بازرگانان آخرت
ه - درکربلا
مقدمه
جنبش توابین در سال شصت و پنج علیه حاکمیت امویها و برای از بین بردن قاتلین حسین بن علی(ع)، برپا گردید. هر چند شروع آن در حد یک احساس، پس از واقعه کربلا در قلوب بسیاری از شیعیان پدید آمده بود. بعد از واقعه کربلا، شیعیان کوفه که از عدم مایت خود نسبت به امام حسین(ع)شرمنده شده بودند، تصمیم گرفتند تا به گونه ای این شرمندگی را از چهره خویش بزدایند. آنها عدم حمایت از امام حسین(ع)را گناهی نابخشودنی می دانستند که می باید با کشتن قاتلین حسین یا کشته شدن خود، گناه خویش را جبران کرده و تطهیر شوند.
مدتی پس از واقعه کربلا، کوفه تحت حاکمیت شوم امویها و عامل آنها عبید الله بن زیاد بود. در آن موقع گرچه شیعیان سرکوب شده بودند، اما با وجود سر و صدایی که از ابن زبیر در شرق کشور اسلامی پیچیده بود، هنوز خطر عمده همان شیعیان بودند. اشاره به یک نمونه از جسارت شیعیان در برابر عبید الله بن زیاد مناسب است. پس از واقعه کربلا، عبید الله در مسجد به منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق را غلبه بخشید و امیر المؤمنین یزید بن معاویه و حزب او را نصرت داد. عبد الله بن عفیف ازدی، که یک چشم خود را در جمل و چشم دیگر خود را در صفین از دست داده بود، از جای برخاست و گفت: ای دروغگو!و فرزند دروغگو!به خدا سوگند تو و پدرت و کسی که تو را حکومت داده و پدرش، فرزندان پیامبران را می کشید و چون صدیقان سخن می گویید. عبید الله گفت: ای دشمن خدا!درباره عثمان چه می گویی؟عبد الله گفت: او مردی بود که خوب کرد و بد کرد. اصلاح کرد و افساد کرد و خدا با عدلش با او رفتار خواهد کرد. اما اگر خواهی درباره خود و پدرت و یزید و پدرش بپرس. عبید الله گفت: نخواهم پرسید تا طعم مرگ را به تو بچشانم. عبد الله بن عفیف گفت: از خدا خواسته ام تا شهادت را روزی من کند، قبل از آن که مادرت تو را بزاید، وقتی چشمم را از دست دادم ناامید شدم، اما اکنون خدای را سپاس که دعایم را مستجاب کرد
انگیزه ی قیام
عصر عاشورا با شهادت امام حسین(ع)و 72 نفر از بهترین انسانهای تاریخ بشریت، به غروب انجامید. کوفیان سست اراده وپیمان شکن نه تنها امام حسین(ع)را به کوفه دعوت کرده بودند،سفیرش را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند، بلکه به کربلاآمدند و در کشتن آن حضرت شرکت کردند. کوفیان مست زر و زوربودند، اما فریادهای آتشین امام سجاد(ع)و حضرت زینب(س)در کوفه،آنان را از مستی به هوش آورد. امام سجاد(ع)که همراه کاروان اهل بیت پیامبر(ص)به اسارت لش(ص)ریزید درآمده بود، در دروازه شهر کوفه خطاب به مردم کوفه گفت:
«هل تعلمون انکم کتبتم الی ابی وخدعتموه واعطیتموه من انفسکم العهدو المیثاق و البیعه و قاتلتموه.» آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید(و او را به کوفه دعوت کردید)، ولی خدعه کردید و عهد و پیمان و بیعت خود را رهاساختید و او را به قتل رساندید؟ حضرت زینب(س)نیز خطاب به مردم کوفه، فریاد برآورد: «یا اهل الکوفه! یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء» وقتی حضرت زینب(س)خطابه ایراد کرد، مردم کوفه به یاد خطبه های آتشین امام علی(ع)افتادند. زینب دختر علی بود و اینک حلقوم علی(ع). پدرش به کوفیان گفته بود: «یا اشباه الرجال » و اینک فریاد حضرت زینب(س)، آنان را با طنین فریاد امام علی(ع)تداعی گرشد. شیعیان کوفه از پیمان شکنی خود پشیمان بودند. در اندیشه ی جبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبت می کردند و نقشه ی انتقام را می کشیدند.
فلسفه قیام امام حسین چه بود ؟
چرا امام حسین قیام کرد ؟
انگیزه قیام چه بود ؟
اما اینکه امام حسین چرا قیام کرد ؟
این را سه جور مى توان تفسیر کرد .
یکى اینکه بگوئیم قیام امام حسین یک قیام عادى و معمولى بود و العیاذ بالله براى هدف شخصى و منفعت شخصى بود .
این تفسیر است که نه یک نفر مسلمان به آن راضى مى شود و نه واقعیات تاریخ و مسلمات تاریخ آن را مى کند تفسیر دوم همان است که در ذهن بسیارى از عوام الناس وارد شده که امام حسین کشته شد و شهید شد براى اینکه گناه امت بخشیده شود . شهادت آن حضرت به عنوان کفاره گناهان امت واقع شد , نظیر همان عقیده اى که مسیحیان درباره حضرت مسیح پیدا کردند که عیسى به دار رفت براى اینکه فداى گناهان امت بشود . یعنى گناهان اثر دارد و در آخرت دامن گیر انسان مى شود , امام حسین شهید شد که اثر گناهان را در قیامت خنثى کند و به مردم از این جهت آزادى بدهد .
در حقیقت مطابق این عقیده باید گفت امام حسین علیه السلام دید که یزیدها و ابن زیادها و شمر و سنان ها هستند اما عده شان کم است , خواست کارى بکند که بر عده اینها افزوده شود , خواست مکتبى بسازد که از اینها بعدا زیادتر پیدا شوند , مکتب یزید سازى و ابن زیاد سازى بگرد کرد . این طرز فکر و این طرز تفسیر بسیار خطرناک است. براى بى اثر کردن قیام امام حسین و براى مبارزه با هدف امام حسین و براى بى اثر کردن و از بین بردن حکمت دستورهائى که براى عزادارى امام حسین رسیده هیچ چیزى به اندازه این طرز فکر و این طرز تفسیر مؤثر نیست .
باور کنید که یکى از علل ( گفتم یکى از علل چون علل دیگر هم در کار هست که جنبه قومى و نژادى دارد ) که ما مردم ایران را این مقدار در عمل لا قید و لا ابالى کرده این است که فلسفه قیام امام حسین براى ما کج تفسیر شده , طورى تفسیر کرده اند که نتیجه اش همین است که مى بینیم .
به قول جناب زید بن على بن الحسین درباره مرجئه ( مرجئه طایفه اى بودند که معتقد بودند ایمان و اعتقاد کافى است , عمل در سعادت انسان تأثیر ندارد , اگر عقیده درست باشد خداوند از عمل هر اندازه بد باشد مى گذرد ) هؤلاء اطمعوا الفساق فى عفو الله یعنى اینها کارى کردند که فساق در فسق خود به طمع عفو خدا جرى شدند . این عقیده مرجئه بود در آنوقت . و در آن وقت عقیده شیعه در نقطه مقابل عقیده مرجئه بود , اما امروز شیعه همان را مى گوید که در قدیم مرجئه مى گفتند . عقیده شیعه همان بود که نص قرآن است ( الذین آمنوا و عملوا الصالحات ) هم ایمان لازم است و هم عمل صالح .
تفسیر سوم این است که اوضاع و احوالى در جهان اسلام پیش آمده بود و به جائى رسیده بود که امام حسین علیه السلام وظیفه خودش را این مى دانست که باید قیام کند , حفظ اسلام را در قیام خود
مى دانست . قیام او قیام در راه حق و حقیقت بود . اختلاف و نزاع او با خلیفه وقت بر سر این نبود که تو نباشى و من باشم , آن کارى که تو مى کنى نکن بگذارد من بکنم , اختلافى بود اصولى و اساسى . اگر کس دیگرى هم به جاى یزید بود و همان روش و کارها را مى داشت باز امام حسین قیام مى کرد , خواه اینکه با شخص امام حسین خوشرفتارى مى کرد یا بد رفتارى .
تحقیق فلسفه قیام امام حسین (ع) به صورت فایل ورد docx و در 39 صفحه می باشد که برای به هم نریختن متن لطفا دو فونت Bnazanin , Btitre که همراه فایل دانلود شده است را در صورت نداشتن این دو فونت به مجموعه فونتهای خود اضافه وهمچنین از افیس 2010 به بالا برای نمایش بهتر فایل استفاده نمایید.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:9
فهرست:
وقتی امام توبه روحانیت را شکست- شرح کوتاه 15 خرداد و نکاتی درباره آن
درباره 15 خرداد چند نکته مهم و قابل اشاره است:
امام خشمگین از این وضعیت، بیانیه «شاهدوستی؛ یعنی غارتگری» را صادر کرد. ماجرا به محرم، که مصادف با خرداد بود، کشیده شد. سخنرانی شگفت امام در عصر عاشورا در فیضیه با حضور صدها هزار نفر، آغازی بر مخالفتهای عمومی بود. دستگیری امام در شب 5 خرداد، دامنه مخالفتها را بیشتر کرد و تظاهرات بر ضد رژیم و این بار شخص شاه در بیشتر شهرها بر پا شد که طی آن، صدها نفر به شهادت رسیدند. در تهران، بازار مرکز این تظاهرات و شعارهای اصلی ضدسلطنت و در دفاع از امام بود...
وقتی امام توبه روحانیت را شکست- شرح کوتاه 15 خرداد و نکاتی درباره آن
داستان 15 خرداد از آنجا آغاز شد که شاه، پس از بیرون کردن علی امینی از میدان، به آمریکاییها تعهد داد که خود اصلاحات مورد نظر آنان را انجام دهد. درگذشت آیتالله العظمی بروجردی در فروردین ماه 40 راه را برای این حرکت آغاز کرد.
نخستین اقدام آن بود که در مهر 41 در تعطیلی طولانی مجلس شورای ملی و سنا، هیأت دولت، مصوبه انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب کرد که ضمن آن، اولا شرط اسلام از انتخاب کنندگان برداشته شده و ثانیا قسم خوردن به کتاب مقدس، جای قسم خوردن به قرآن را گرفته بود.
مرجعیت قم، که این زمان، میان چند نفر تقسیم شده و بخشی هم به نجف منتقل شده بود، وضعیت روشنی نداشت. در این زمان، امام خمینی با جمع کردن مراجع و توضیح مشکل، زمینه را برای تلگرافهای مخالفت آغاز و جو عمومی هم زمینه را فراهم کرد تا آن که اسدالله علم در پاسخ مراجع – بدون یاد از امام – خواستههای آنان را پذیرفت.
اما برای این که این عقب نشینی به معنای شکست نباشد، بحث لوایح ششگانه در دی ماه همان سال 41 مطرح شد و به دنبال آن، طرح رفراندم. این بار امام، علمای بیشتری را جمع کرد و مخالفتها عمومی تر شد. رژیم که یک بار عقب نشینی کرده بود، مقاومت کرد. رفراندم برگزار شد و شاه برای اهانت به علما در 4 بهمن 41 به قم آمد و در حرم اعلام کرد که تنفر او از ارتجاع سیاه، بیش از ارتجاع سرخ است.