![دانلود تحقیق پدیده وحی](../prod-images/771490.jpg)
یک مقاله آماده در مورد پدیده وحی که به صورت فایل ورد و pdf در اختیار شما عزیزان قرار دادیم.
پدیده وحی
موضوع :شناخت وحی
با فرمت قابل ویرایش word
تعداد صفحات : 11 صفحه
وحـی
((و ما کان لبشر بکلمة الله الا و حیاًَ او من وراء حجاب او یرسل رسولاًَ فیوحی باذنه ما
یشاء انه علی حکیم))
((هیچ بشری را در خور نیـست که خدا جز به وحـی یا از پـس پرده با او سخـن گویـد یا فرستاده ای فرستدکه به فرمان خداوند آنچـه را بخواهـد به وحی رسانـد که خدا والای
فرزانه است.))
معنی وحی : با توجه به معنی لغوی، الفاظی که در شرع یا عرف مـثلاًَ معنی خا صـی پیدا کرده است بصیرت بیشتری برای درک صحـیح آن معنی خا ص بو جود مـی آورد .
بطور مثال اگر بدانیم که لفظ دین در لغت به معنی تسلیم، عبادت، طاعت، حسـاب،
قهر وغلبه، پادشاهی، تدبیر، توحید و... می باشد از دین اسلام یا دین موسی یا مسیح
معنی کاملتر و جامع تری می فهمیم تا اینکه فقط بدانیم دین مجـموعه حقـایق و احکامی است که بر پیغمـبری وحـی شده اسـت. معانی که کتـاب لغت برای وحــی آورده است عبارتند از : اشاره کردن، قاصدی فرسـتادن، در نهان با کسی سخـن گفتن،
چیزی را به کسی القا کردن تا آنرا بداند،کاری به شـتاب کردن،الهـام،کتابت و...گفـته اند.
اصل وحی اشاره سریع است و برای متضمن بودن معـنی سرعت به کاری که سریـعاًَ
انجام یابد می گویند و نیز به سخنی که بطور رمز و یا تعریض ادا شود و گاهی به آواز
مجرد از ترکیب و با اشاره با بعضـی اعضا و به کتابت و وسـواس هم گفته می شود.
همچنین به کلام خدا که به انبـیاء و اولـیا القا می شـود وحـی می گوینـد.
وحی بر حسب آیه کریمه« و ما کان لبشرالخ » بر چند گونه است:
یا بواسطه فرستاده ای است که شخص دیده و سخنش شنیده می شود مانند تبلـیغ جبرئیل برای پیغمبر، یا با شنیدن کلام است بـدون معاینه مانند شنیدن گفـتار خـدا
توسط موسی، یا با القاء مطلب در قلـب است چنانـکه پیغـمبر فرمود: « همـانا روح القدس در قلبم دمید » ، یا با الهام است مانند « و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه»
یعنی: « به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده » یا به تسخیر یعنی به کار واداشتن اسـت مانـند وحـی بر زنبـور عـسل « و اوحـی ربک الی النعل » ، یا به خواب دیدن است که پیغمبر فرمود: « وحی و نبـوت منـقطع است ولی اخبـاری که مومـن
بشارت آنها را در خواب می گیرد و می بیـند باقی است» ...........
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:8
فهرست مطالب
برای وحی، می توان به دو جنبه متمایز اشاره کرد که اهمیتی برابر دارند. جنبه نخست آن جنبه کلامی و مربوط به سخن و کلام بودن وحی است و دومین جنبه آن، جنبه زبانی وحی است که به زبان وحی نازل شده است.
این هردو جنبه وحی تأثیر فرهنگی شدید در تاریخ اندیشه اسلامی از خود به جا گذاشته است.
وحی در اسلام از بنیادی ترین، مهم ترین و محوری ترین جایگاه برخوردار است؛ مفهوم وحی در اسلام این است که خدا با انسان سخن می گوید و خود را به میانجیگری زبانی که قابل فهم انسان و بشر است، آشکار می سازد: «ان الله تجلی لخلقه فی کلامه (بحار، 89/107) خداوند بر خلقش در کلامش تجلی کرد». این مهم ترین و اصلی ترین واقعیت است. بدون صورت گرفتن این فعل اصلی و ابتدایی از جانب خدا هیچ دینی واقعی نمی توانسته است در زمین پیدا شود.
پس مایه شگفتی نیست که از همان آغاز به مسئله زبان توجه شود. قرآن و اسلام آن زمان ظهور کرد که خدا سخن گفت. وحی امری اسرارآمیز است و وجه مشترکی با رفتار زبان شناختی آدمی ندارد و تا آن جا که به کلام بودن آن ارتباط دارد، می بایستی همه خصوصیات اساسی کلام آدمی را داشته باشد. حقیقت آن است که قرآن به این دو بعد وحی اشاره دارد. پس هرچند که وحی نمودی است که ماورای هر مقایسه قرار دارد و تجزیه و تحلیل نمی پذیرد، باوجود این سیمایی از آن هست که می توانیم به صورت تحلیلی به آن نزدیک شویم و بکوشیم که ساخت اساسی مفهوم و تصور آن را ازطریق ملاحظه کردن آن هم چون یک حالت نهایی یا استثنایی رفتار زبان شناختی مشترک میان همه موجوداتی که سخن می گویند اکتشاف نماییم.
وحی قرآنی، مربوط به دستگاه علامتی است که درآن خدا خود به زبان عربی با انسان سخن می گوید. در حقیقت خدا خود زبان عربی را هم چون یک دستگاه علامتی مشترکی میان خود و انسان برگزیده است.
می دانیم برای ایجاد ارتباط کلامی میان دو شخص (خدا و انسان) به چیزی نیاز است که دستگاه علامتی مشترک نامیده می شود؛ و این چیزی جز زبان (لسان) نیست. به عبارت دیگر، برای آن که ارتباط زبان شناختی مؤثری وجود داشته باشد، شخص گوینده باید به زبانی سخن بگوید که برای شنونده مفهوم باشد. درحالات متعارف، گوینده و شنونده هردو به یک جامعه زبانی تعلق دارند، و اگر چنین نباشد لازم است که گوینده به زبان شنونده سخن گوید یا لااقل از یک زبان و دستگاه علامتی مشترک بهره گیرند که هردو آن را بدانند.
در وحی قرآنی خدا با فرستاده اش محمد(ص) به زبان عربی سخن می گوید و در حقیقت به زبان شنونده سخن می گوید. هرچند ازنظر وجود شناختی ناهمترازی میان گوینده و شنونده است که مسأله ای است که بحث جداگانه ای می طلبد ولی ما در این دو بعد زبان شناختی وحی بحث داریم بنابراین از آن صرف نظر می کنیم.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
فهرست مطالب
رابطه عقل و وحی
قلمرو وحی شناسی
تبیین موضوع بحث
راه پرسنگلاخ و موانع بسیار
چیستی وحی؟
تجربه های وحیانی
وحی به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی است، گاهی هم به معنی الهام، طلب، اخبار، فرمان، اشاره سریع و ... به کار رفته است. در اصطلاح مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی، وحی چنین تعریفهایی دارد:
دانش و هدایتی که خداوند به شیوهای سری و پنهانی و خلاف رسم معمول بشر در هر زمینهای که بخواهد به بندگان برگزیده اش ارزانی دارد.
و نیز:
کلامی که خداوند به یکی از پیامبرانش فرو میفرستد و به آن دلش را نیرو میبخشد، و آن پیامبر میتواند عین آن را بر زبان آورد یا بنویسد و به مردم ابلاغ کند.
وحی بر رسولان و پیامبران به دو گونه است:
1.القا در قلب، یعنی شیوه الهام یا رویای صادقه
2.سخن گفتن از آن سوی حجاب الهی با فرستادن جبرئیل.
واژه وحی در قرآن کریم به معناهای زیر به کار رفته است:
-- الهام فطری به انسان، همانند الهام به مادر حضرت موسی (سوره قصص، آیه 7)
-- الهام غریزی به حیوانات، همانند الهام به زنبور عسل (سوره نحل، آیه 68)
-- فرمان به جمادات، همانند فرمان دادن به زمین در آستانه روز قیامت (سوره زلزال، آیه 5)
-- وسوسه شیطانی (سوره انعام، آیه 112)
-- اشاره سریع، (سوره مریم، آیه 11)
-- خبردادن و آگاهیدن (سوره آل عمران، آیه 44)
-- رویا؛ همانند رویای حضرت ابراهیم علیه السلام درباره ذبح فرزندش.
گفتنی است که سه مورد آخر از جمله وحیها بر پیامبران است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه43
فهرست مطا فلسفه جهان تکامل است فلسفة انسان
شناخت انسان
و اما شرط دوم:
شناخت اصول تکامل
و اما شرط سوم:
وارستگی
فلسفة وحی
فلسفة انسان
برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
بنابراین انسان نمیتواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیشبینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بیشعور و احمق باشد، برای انسان هم نمیتواند فلسفهای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟
فلسفة جهان
برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهانبینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهانبینیها» فلسفة جهان« تفاوت میکند، بنابرایم در پاسخ کسی که میپرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه میبینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در
لب