هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تاریخ اسلام 2

اختصاصی از هایدی تاریخ اسلام 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 59

 

روش عملی عرب جاهلی

جهل و بیسوادی

   با بررسی تاریخ دوران جاهلیت به خوبی روشن می گردد که مردم شبه جزیره عربستان به جز افراد اندک و معدودی خواندن و نوشتن نمی دانستند. بلکه از علم و دانش و فرهنگ در میان ایشان اثری به چشم نمی خورد و جهل نادانی بر مردم حاکم بود و زندگی فردی و اجتماعی ایشان متأثر از آداب و تعصب های ناشی از جهل و جهالت بود و لذا واژه جاهلیت بهترین کلمه ای است که گویای وضع نابسامان فرهنگی آن زمان می باشد.

از بهترین و گویاترین نشانه های دوری ایشان از فرهنگ و دانش محرومیت آنان از خواندن و نوشتن می باشد. زیرا اگر چه ممکن است انسان بدون نوشتن ولی با تسلط به قدرت خواندن در تحصیل علم و آشنایی با حقایق موفقیت چشم گیری داشته باشد، ولی با محرومیت از خواندن و نوشتن بدون تردید از پیشرفت در علم و دانش بی بهره خواهد بود. چون بهترین و آسان ترین راه برای انتقال تجارب ملّتهای گذشته و یا معاصر و نیز انتقال معلومات به یکدیگر مسیر خواندن و نوشتن است.

قرآن مجید چنین می فرماید:

« هو الذی بعث فی الامیّیّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»

اوست پروردگاری که برانگیخت در میان امیّیّن پیامبری را از جنس خود ایشان تا بخواند بر ایشان آیات او را بیاموزد به آنان کتاب و حکمت را اگر چه ایشان از پیش در گمراهی آشکارا بسر می‌بردند.

کلمه امییّن جمع امّی است و امّی مرکّب از « امّ» و «ی» نسبت می باشد و برای کلمه «امیّ» معانی متعددی ذکر شده است.

1- مکه را «ام القری» می نامیدند و کسانی که ساکن در آن سرزمین بودند «امّی» می گفتند.

2- «امّ» به معنای مادر می باشد و چون مردم زمان بعثت پیامبر، دارای حالت فرزندی بودند که تازه از مادر متولد شده، یعنی استاد ندیده و درس نخوانده و خواندن و نوشتن نیاموخته است، از آنجا که به طور طبیعی آشنایی با خواندن و نوشتن از راه تعلّم و آموختن است، قهراً چنین شخصی قدرت بر خواندن و نوشتن ندارد. کتابی را نمی خواند و چیزی را نمی نویسد. بدین مناسبت ایشان را امّی می گفتند و سرّ این که در قرآن مجید پیامبر اکرم امّی معرفی شده (سوره اعراف، آیه 157) ممکن است به هر یک از این دو مناسبت باشد. البته ایشان به فضل پروردگار متعال، عالم به همه چیز بودند و قدرت بر خواندن و نوشتن داشت، ولی نزد کسی درس نخوانده و به جهت مصالح و حکمت هایی، نمی نوشت.

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

« انّ الله سبحانه بعث محمداً صلی الله علیه و آله و سلم و لیس احدٌ من العرب یقرأ کتاباً»

بدرستی که خداوند متعال محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برانگیخت در حالی که احدی از عرب کتابی را نمی خواند.

البته مراد حضرت از کتاب در این جمله کتابهای آسمانی باشد شاهدی برای گفتار ما نخواهد بود.

شواهدی تاریخی فراوان گواه بر آن است که عرب در دوران جاهلیت امّی بدین معنا بود که قدرت بر خواندن و نوشتن نداشت.

جاحظ می گوید: آنها امّی بوده و نمی نوشتند.

احمد امین از ابن خلدون نقل می کند که می گوید:

عرب بیگانه ترین مردم از صنعت بوده زیرا ایشان در زندگی بیابانی ریشه دارتر و از عمران و آبادی شهرنشینی دورتر و از صنعت شهری بیگانه تر بودند، و بر همین اساس می یابیم که عرب هنگام طلوع خورشید اسلام در زمینه صنعت بی بهره بوده و صنایع را از بلاد دیگر بدست می آورد. ایشان (عرب) محرومترین انسانها از دانش بودند زیرا هر دانشی به ملکات نفسانی بازگشت می کند و محتاج به آموختن است قهراً در ردیف صنعت بشمار می آید و گفتیم که عرب از جهت صنعت تهیدست بود و لذا دانش، مربوط به تمدن شهرنشینی بوده که عرب از آن بدور می زیست، و عجم چون از زندگی شهری بهره مند بود بدین جهت دانش در میان ایشان بود و آنان پیام آوران دانش و کسانی بودند که بار علم را در اسلام بدوش می کشیدند و هیچ گروهی جز عجم سبب حفظ و گسترش آثار علمی و هنری نبود.

واقدی یکی از نخستین نویسندگان مغازی (مغازی به معنای جنگهایی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آنها شرکت داشتند) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می گوید:

در هنگامه ظهور اسلام در قریش تنها هفده نفر قدرت کتابت داشتند و نیز می گوید: «حنظله بن ابی الربیع» یک بار برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نویسندگی کرد، پس از آن او را «حنظله کاتب» گفتند.

احمد امین می گوید:

عرب در قبل از اسلام در جاهلیت به سر می برد و بهره ای از علم و دانش نداشت، در میان ایشان کسی که دانشمند و عالم نامیده شود جز اندکی پیدا نمی شد، و اگر به کسی عالم می گفتند هر آینه مجازگویی بود، جهل در میان ایشان فراگیر و امی بودن شیوع داشت، مخصوصاً در میان گروهی که صحرانشین بودند، زیرا دانش و نویسندگی در جایی که عمران و آبادی باشد، زیاد است. ابن خلدون می گوید: اهل حجاز نوشتن را از اهل « حیره» آموختند.

این سخن ابن خلدون صحیح باشد یا اشتباه، حقیقت آن است که مردم حجاز و مصر اکثراً صحرانشین و بی سواد بودند. تا آنجا که بلاذری می گوید: «وقتی اسلام ظهور کرد در میان قریش فقط هفده نفر سواد نوشتن داشتند». بعد نام ایشان را ذکر می کند و اگر در قریش هفده نفر باسواد باشد، پرواضح است در میان دیگر قبایل مانند « مضر» بسیار کمتر است.

بلاذری نیز می گوید: در « اوس» و «خزرج» نیز کمتر کسی سواد نوشتن داشت تا آنجا که موقع هجرت فقط یازده نفر از ایشان سواد داشتند. و به علت کمی سواد به کسی که سه خصلت نویسندگی، تیراندازی و شنا داشت به او «کامل» می گفتند.

ابن قتیبه روایتی نقل می کند که بر پایه آن کتابت در عرب عیب محسوب می شده است.(الشعر و الشعراء، صفحه 334)

از این دو مطلب معلوم می شود که قضاوت عرب درباره نوشتن متضاد بوده، بعضی آن را کمال و گروهی عیب می شمردند و شاید کسانی که نوشتن را عیب شمرده اند به خاطر حسادت نسبت به کمال دیگران بوده است.

نقل شده:

پیامبر نامه ای برای قبیله بکر بن وائل فرستاد و در میان این قبیله با آن وسعت کسی که قادر به خواندن آن نامه باشد، وجود نداشت. (الصحیح من سیرة النبی الاعظم، جلد 1، صفحه 49)

ابن سعد در کتاب «طبقات» نام افراد معدودی را ذکر کرده که نوشتن می دانستند. البته باید دانست که عرب در جاهلیت به سه علم اهمیت می داد:

1- شعر و سرودن اشعار 2- تبارشناسی ( علم انساب) 3- تاریخ (علم الایام _ علم العرب)

و این علوم را به صورت شفاهی و سینه به سینه به یکدیگر منتقل می ساختند، نه به صورت کتابت و نوشتن. و علت رشد این علوم همانا آشنایی با مفاخر خود بوده تا بتوانند بر یکدیگر به امتیازات موهومی افتخار کنند و فخر بفروشند. (تاریخ یعقوبی جلد 1، صفحه 262)

اکنون با در نظر گرفتن اوضاع سایر بلاد و مناطق جهان و شیوع دانش و علم و صنعت در میان سایر بلاد، می توان انحطاط مردم عربستان را از جهت فرهنگی به خوبی به دست آورد. در اینجا به شیوع صنعت و هنر در سایر نقاط اشاره مختصری می نمائیم.

فارس: اعراب، هنرها و صنعت و کارهای گوناگون و نیز لغات زیادی را از فارسیها بعد از فتح ایران آموختند که به پاره ای از آنها در ذیل اشاره می شود:

ساختن کوزه، آفتابه، طشت، سفره، سینی، بافتن ابریشم، دیباج (نوعی پارچه که از ابریشم درست می شود)، سندس (نوعی پارچه که از دیباج درست می شود)، استبرق (نوعی پارچه که از دیباج درست می شود)، تهیه نمودن یاقوت، فیروزه، بلور ، فتیر (نان شیرمال)، فالوده، فلفل، حلوا، زنجبیل (نوعی شربت)، گل نرگس و نسرین و سوسن، عنبر، کافور، چوب، صندل، رنگهای ارغوانی، قرمز، شلوار (پیژاما)، آجر، گردو، بادام، چرخ، ترازو، آهن ربا، قفل، دفتر، حساب، صنج، خراطی در عصا و...

صاحب التّاج (اخلاق الملوک) می گوید:

ما رسم کشورداری و سیاستمداری و روش برخورد با مردم و رعیّت را از فارسها آموختیم. (فجرالاسلام احمد امین صفحه 121)


دانلود با لینک مستقیم


تاریخ اسلام 2