هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

پیشگفتار
به دنبال صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر, در سال 1948 میلادی, موجی از گفت وگوها در میان متفکران مسلمان, درباره برابری, یا نابرابری بندهای این اعلامیه با اصول اسلامی, به راه افتاد. این موضع گیریها, گاه چنان تند می شد که شماری, همه اعلامیه و بندهای آن را مردود اعلام می کردند و بر این باور بودند: این حرکت, با هدفِ ضربه زدن به کیان اسلام و امت اسلامی, پدید آمده است و آن چه به گسترش این دیدگاه کمک می کرد, عاملها و سببهای بسیاری بود از جمله:
بدگمانی بی قید و شرط درباره هر آن چه از سوی غربیان و دولتهای استعمارگر و سلطه طلب غربی, به جهان اسلام می آید. تکیه بر این باور که غرب, همچون گذشته, در صدد جنگ با جهان اسلام است; بویژه در نبرد فرهنگی, تا بتواند جامعه های اسلامی را به جامعه های از هم فرو پاشیده در فرهنگ غربی و جزئی از آنها دگر کند.
ـ باور به این نکته که حقوق بشر, تنها شعاری است که از سوی غرب و دولتهای سلطه گر غربی, با هدف دخالت در مسائل داخلی دولتهای دیگر سر داده می شود.
این دیدگاه به دلیل تجربه رفتارهای گذشته این دولتها در جهان اسلام تقویت می شد; زیرا آنها نشان داده بودند که چگونه موضوع حقوق بشر را به گونه ای سیاسی, مورد استفاده قرار داده و در برابر هر دولتی که بندهای اعلامیه حقوق بشر را نمی پذیرفت (که دولتهای عربی و اسلامی نیز در این شمار بودند) آن را عَلَم کرده و به جدال با آنها می پرداختند. اما اگر آن دولت هم پیمان غربیها بود و به شمار می آمد, و از مصالح اقتصادی و تجاری با وی بهره مند بودند, از شعار حقوق بشر دست کشیده و آن را نادیده می انگاشتند. می توان با بررسی کوتاه چگونگی موضع گیری و برخورد وزارت امور خارجه آمریکا در برابر دست درازیهای اسرائیل به لبنان, درباره وضعیت فلسطینیان و شهرهای اشغال شده, معیارهای دوگانه این دولت را در برخورد با انسان اسرائیلی و انسان فلسطینی دریافت.
به خلاف درکِ همه آن چه گفته شد و هماهنگی و سازگاری با آنها و سببها و عاملهایی که ما را در درست کرداری دولتهای غربی درباره حقوق بشر به گمان و دو دلی می افکند, اما باید پذیرفت که در این جا دو اشتباه از سوی کسانی که اعلامیه حقوق بشر را از جایگاه و با عقیده و باوری دشمنانه می نگرند, یا آن را به طور کلی مردود می دانند, رخ داده است.
اشتباه نخست. اعتقاد و باور به این نکته که آن چه امروز با عنوان اعلامیه پشتیبانی از حقوق بشر بر سر زبانهاست و از سوی دولتهای سلطه گر غربی دنبال می شود, در اصل, جریانی است که رهبری آن را دولتها به عهده داشته اند و آنها این شعارها را برپا کرده اند. بویژه, ثابت شده که بیش تر این دولتها, از جایگاه سیاسی به این شعارها می پردازند, نه از زاویه همت گماشتن و توجه حقیقی به حقوق بشر.
حقیقت آن است که جریان پشتیبانی از حقوق بشر, یک جریان دولتی و رسمی نیست, بلکه جریان مردمی و جهانی و انسانی است که هدایت و رهبری آن را نهادها و جمعیت های خودجوش مردمی به عهده داشته اند که در بیش تر جاها و موردها, در برابر نظامهای حکومتی و دولتهای ستمگر ایستادگی کرده اند.
ولی دولتها که متوجه این جریان مردمی شدند, با هواداری و پشتیبانی از شعار حقوق بشر, در مرحله نخست کوشیدند تا آرای عمومی مردم را به سوی خود بکشانند و خود را دوستار آنان بنمایانند و از دگرسوی, با رفتن زیر پرچم و شعار پشتیبانی از حقوق بشر, پیشگامی خود را در برابر دولتهای دیگر نشان داده و نظرها را به خود جلب کرده و برای خویش اعتباری جهانی کسب نمایند. در رأس همه این دولتها, دولت امریکاست, سپس حقوق بشر ابزار سیاسی مهمی شد, تا در سطح پیوند و بستگی با دیگر دولتها از آن استفاده کرده و هدفهای سیاسی خود را به انجام برسانند.
با این همه تجربه های تلخ و رفتارهای نادرست دولتهای سلطه گر در برابر حقوق بشر, نباید ما حرکتهای نهادهای مردمی را که از رویکردی صادقانه به انسان برمی خیزد, نادیده انگاشته و محکوم کنیم.
اشتباه دوم: کسانی که با جریان اعلامیه حقوق بشر ناسازگاری می کنند, بر این باورند که رفتار غلط و موضع گیریهای دولتهای سلطه گر, بهترین دلیل انحراف و فساد فکری صادرکنندگان اعلامیه حقوق بشر است.
بر پایه این استدلال, اگر همواره بخواهیم درستی اندیشه ها را در رفتارها و کردارهای پیروان آن اندیشه ها ببینیم و دلیلهای صدق اندیشه را در عمل پیروان آن اندیشه ها بیابیم, باید همه افکار و ادیان و باورهای جامعه انسانی را به جز اندکی دور بریزیم.
اما رویارویی با کسانی که شعار حقوق بشر را در خدمت هدفهای سیاسی به کار گرفته اند, با نفی این شعار و انکار آن ممکن نیست, بلکه هوشیارانه باید نقاب از چهره کسانی برافکنیم که پشت این شعار سنگر گرفته و آن را در خدمت منافع خویش درآورده اند. ما با این کار می توانیم حرکت واقعی حمایت از حقوق بشر را که از سوی هواداران واقعی آن که در قلمرو این دولتها زندگی می کنند و از به کار گرفتن ابزاریِ شعار حقوق بشر از سوی دولتهاشان برای رسیدن به هدفهای سیاسی و اقتصادی, ناخشنودند, پشتیبانی کنیم و به این جمعیتها و گروه ها, یاری برسانیم.
اما تعصب کورکورانه و نفی بی قید و شرط هر آن چه از غرب می آید, دیدگاهی است که با منطق و حکمت ناسازگاری دارد, بلکه با این حدیث نبوی شریف نیز نمی سازد که فرمود:
(الحکمة ضالّة المؤمن أینما وجدها إلتقطها)1
دانش گمشده مؤمن است هرجا بیابد آن را می گیرد.
و نیز آن جا که فرمود:
(اطلبوا العلم ولو بالصین)2
باید دانست که از برابر پدیده های نو و نگران کننده, اگر بخواهیم فرار کنیم, یا دیدگاه های ناسازگار برگزینیم و یا تکیه بر ابزارهایی مانند: منع, تحریم, تکفیر و مصادره به رویارویی برخیزیم, آن پدیده ها بار دیگر قدرت مندانه به سراغ ما خواهند آمد.
گذشته از این که این شیوه ها دیگر برای امروز کارآمد نیستند. آن چه در برابر ما قرار دارد تنها یک انتخاب را پیش روی ما می نَهَد: رویارویی اندیشه با اندیشه و نظریه در برابر نظریه. در میراث و آیین ما مایه های سربلندی بسیاری وجود دارد که به سبب آنها بر دیگر امتها می نازیم, بویژه هنگامی که از عقلی برخوردار باشیم گشوده و گشاده و توانا به اجتهاد و فهم متون اصلی و قدرت برابرسازی آنها با نیازمندی های زمانه.3
مفهوم اسلامی حقوق بشر
اصطلاح حقوق بشر که اصطلاحی دولتی شده این گونه معنی می شود:
(مجموعه ای از حقوق بشر و نیازهای اساسی که بایسته همه افراد بشر است به تساوی و بدون لحاظ کردن تفاوتهای میان آنها)
این شناسانیدن عمومی می تواند در جامعه های گوناگون, فرایافته های گوناگون داشته باشد و در هر فرهنگی, نمونه های ویژه خود را بیابد زیرا مفهوم و فرایافته حقوق بشر و گونه های این حقوق در اصل, پیوند استواری با انگاره های ما از انسان دارد. اگر انسان در نگاه ما, فردی آزاد, صاحب کرامت و مالک عقل و هوش باشد و توان انتخاب و اختیار اخلاقی و فروگیری و دست یازی صحیح در امور را داشته باشد و خود توان داوری درست, درباره مصالح خویش را دارا باشد, ناگزیر حقوق چنین انسانی, برابر همین انگاره و انگاشت ما از شأن و جایگاه و ویژگیهای یاد شده او خواهد بود.
آن چه امروز در جهان خود می بینیم از برتری دادنهای ناروای میان افراد بشر و زیر پا نهاده شدن حقوق او, بی گمان نتیجه فرهنگی است که ناسازگار تعالی انسانی است و صورت و شکلی حقیرانه از بشر دارد, چه از جنسیّت او, چه از پیشه های او, چه از عقاید و باورهای او, یا از رنگ پوست او که بدان شناخته می شود یا از سرزمینی که در آن جا می زید.
پس اینک باید پرسید که صورت و شکل انسان در اسلام چگونه است؟ و در پرتو این صورت و شکل تصویر می توانیم دریابیم که حقوق انسانی در اسلام چه ویژگیهایی دارد و شامل چه زوایایی می شود.
با بازگشت به قرآن کریم, یعنی بنیاد و سرچشمه اساسی شریعت اسلام, می بینیم که خداوند آدم را تکریم کرده است و او را در نیکوترین سازواریها آفریده است به او عقلی بخشیده که می تواند خیر را از شرّ باز شناسد و او را علم و حکمت بخشیده و همه اسماء را به او آموخته است.
این ویژگیها, انسان را چنان شایستگی بخشیده که می تواند جانشین خداوند در زمین باشد و این شایستگی را یافته تا مسجود فرشتگان گردد و ابلیسی که او را سجده نکرده از رحمت خدا دور گردد. حتی هنگامی که فرشتگان به مجادله با پروردگار جهانیان برآمده و درباره جانشینی انسان در زمین و فساد او و خون ریزیهایش سخن گفته اند, خدای تعالی فرموده است:
(انّی اعلم ما لا تعلمون)4
این تصویر انسان و جایگاه او در اسلام است که به او سزاواری و شایستگی خلیفگی بخشیده و چنین انسانی باید از حقوقی برخوردار شود که شایسته جایگاه بالای اوست, تا بتواند وظیفه بزرگی را که خداوند به عهده او نهاده, به خوبی انجام دهد.
مستند کردن حقوق انسان در مفهوم اسلامی به خداوندِ خالق بشر, که آن را وجوب دینی بخشیده, از نظر اندیشه وران اسلامی ویژگیهایی به این حقوق می بخشد که عبارتند از:
الف. با قداست بخشیدن به حقوق انسان, میزان نفوذ و اجرای آن را چنان فزونی بخشیده که هر فرد انسانی وظیفه پشتیبانی از آن را به عهده دارد و این حقوق امانت الهی در گردن او خواهد بود و واجب دینی هر مسلمان به شمار می آید.
ب. این حقوق به سبب قداست دینی و الهی, چنان بلند مرتبه شده اند که از چیرگی هر پادشاه و سلطان یا حزبی دوراند و آنان نمی توانند این حقوق را بازیچه خود قرار دهند.
ج. خداوند متعال, این حقوق را به انسان بخشیده, او که آگاه ترین به نیازهای انسان است, انسانی که او را آفریده و به جانشینی خویش در زمین واداشته است. به همین دلیل, این حقوق, به عنوان واجبات دینی چنان بُعد انسانی به خود گرفته که همه مرزهای موجود میان انسانها, جنسیّت, جغرافیا و دین را درنوردیده است.
گذشته از این که دیدگاه اسلامی حقوق بشر, بازتاب دهنده فراگیر بودن دایره حقوق انسانی و انسانیت و جهانی بودن آن است, اهمیت پیوند و پیوستگی میان حقوق فردی و مصلحت اجتماعی و عمومی را نیز نشان می دهد; زیرا هر حق شخصی, دربردارنده حقی اجتماعی است, هرچند در موردها و جاهای تزاحم اولویت با حقوق جمعی خواهد بود.
پیامبر(ص) می فرماید:
(المؤمنون فی توادّهم وتراحمهم کالجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالحمی والهر.)5
مؤمنان در دوستی و مهربانی, مانند یک بدن اند که اگر عضوی از آن به درد آید دگر عضوها با تب و بیدار خوابی آن را همراهی خواهند کرد.

 

و باز می فرماید:
(لایکون المؤمن مؤمناً حتی یری لاخیه ما یراه لنفسه)6
مؤمن مؤمن نیست مگر آن که آن چه را برای خودش می بیند برای برادرش نیز بخواهد.
اسلام بنیادهای اساسی برای ساماندهی حقوق بشر و آن چه بر عهده می گذارد, و شیوه های عملی سازوار با آزادیهای فردی را در نظر گرفته است که پاره ای از آنها عبارتند از:
1. هر چیزی در اصل مباح است. این اصل, قلمرو گسترده ای از موردهایی که رواست انسان مسلمان, تصرف کند, می نمایاند و در اختیار او می نهد و تنها در موردهایی که به نص کتاب و یا سنت, پدیده ای حرام شده, از دایره این اصل بیرون اند.
2. قلمرو آزادیهای فردی و حقوقی او نیز تنها به مرزهای حقوق و آزادیهای دیگر افراد محدود می شود. از این روی, جائز نیست که فرد به حقوق و آزادیهای دیگران تجاوز کند, برابر قاعده: (فلا ضرر ولا ضرار فی الاسلام)7
3. پای بندی به مصلحت عمومی در هنگام جمع شدن مصلحت فرد و جامعه.
(وحیثما تکون المصلحه العامة یکون شرع الله)
شرع خداوند در جایی است که مصلحت عامه در آن جا باشد.
4. پای بندی به اخلاق و ارزشهای دینی, در هنگام به کار بستن آزادی و حقوق فردی. بنابراین اصل, اگر فرد مسلمان, به جَدَل برمی خیزد به نیکوترین وجه جدل می کند و اگر دعوت می کند باید حکمت را اساس دعوتش قرار دهد و چون سخن می گوید نباید صدایش را با سخنان زشت بلند کند و آن چه را انجام نمی دهد, نگوید و چون حکم می کند خشونت نداشته باشد و دیگر ارزشهای والایی که در قرآن, به روشنی بازتاب یافته است و در سیره نبوی درباره آنها دستور آمده است.
5. این که انسان عقل خود را به کار گیرد; زیرا که مرجعیت نخست در رویارویی با نقل است. خداوند عقل را راه بشر برای ادراک خود او از راه درنگ در آفرینش آسمان و زمین و اختلاف شب و روز قرار داده است. آیات قرآنی که از تدبر سخن می گوید (یعنی تأمل و تفکر) انسانها را به تدبر و حکم قرار دادن عقل در فهم قرآن فرامی خوانند; زیرا عقل, معیار تکلیف آدمی است در امور دینی و شؤون دنیایی هردو با هم. خداوند می فرماید:
(کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته لیتذکر اولوا الالباب) ص,29
نامه ای است خجسته که بر تو فرستاده ایم. تا در آیه های آن اندیشند و خداوندان خرد, پند گیرند.
در آیه دیگری, خداوند فروتنی و تقلید کورکورانه کسی را که تعبد بر پرستش بُتان را بر تفکر و به کار گرفتن عقل برتری داده مسخره کرده و فرموده است:
(قالوا نعبد اصناماً فنظلّ لها عاکفین. قال هل یسمعونکم اذ تدعون, او ینفعونکم او یضرّون. قالوا بل وجدنا آباءنا کذلک یفعلون)8
گفتند: بُتانی را پرستیم و سر بر آستان شان می داریم.
گفت: چون می خوانیدشان, آیا آوازتان بشنوند؟
ییا سودی تان دهند, یا زیانی تان زنند؟
گفتند: نه. که پدران مان را دیده ایم که چنین می کردند.
6. شورا ششمین قاعده اساسی اسلام در استفاده از آزادیها و حقوق بشر است که به عنوان شیوه و راه و رسم سلوک و فلسفه حکم تعبیر می شود که اندیشه وران اسلامی پس از نصّ کتاب و سنت آن را دومین اصل نظام اسلامی می دانند. شورا از ویژگیهایی است که مؤمنان باید به آن زینت شوند. و خداوند شورا را قرین عبادتها کرده است و فرموده:
(وامرهم شورا بینهم)9
و رسول خدا فرمود:
(ما تشاور قوم الاّ هدوا لاَرشد امرهم)10
هیچ مردمی مشورت نمی کنند, مگر آن که به بهترین راه در کار خود برسند.
(و حین سئله علی(ع) لو وقع لنا بعدک ما لم نجد له حکماً فی القرآن او نسمع منک فیه شیئاً فماذا نفعل؟ قال علیه الصلوة والسلام: اجمعوا العابدین من امّتی واجعلوه بینکم شوری ولا تقضوا برأی واحد)
و چون علی(ع) از پیامبر(ص) پرسید: اگر پس از تو برای ما واقعه ای رخ داد که حکمی برای آن در قرآن نیافتیم, یا حدیثی از شما درباره آن به ما نرسیده بود, چه کنیم؟
فرمود: اهل عبادت از امت مرا گرد آورید و موضوع را به مشورت بنهید و به رأی واحد بسنده نکنید.

 

نکته اصلی مورد تاکید در اینجا این است که با صرف طرح این پرسش، نه اسلام را حامی کامل حقوق بشر می‌دانیم و نه آن را ذاتأ مخالف حقوق بشر می‌پنداریم. در عوض، این برنامه چنین رابطه‌ای را نه تنها بر بستر شبکه برهم‌تاثیرگذاری از عوامل و نیروهای داخلی و خارجی محتمل و ممکن می‌داند، بلکه آن را برای درگیر شدن و مورد چالش قرار دادن باز و پذیرا به حساب می‌آورد.
اسلام نیز همتای دیگر مذاهب بزرگ و سنتهای فرهنگی، پایه و اساسی برای تایید حقوق بشر و منزلت او در اختیار می‌نهد، هرچند که تعریف خاصی از نوع بشر دارد. اما در میان معتقدان به اسلام، این ابعاد گوناگون سنت اسلامی در برابر برخوردهای انتقادی و فرمول‌بندی دوباره رویکردی باز و آزاد دارند و این به خاطر تنوع ذاتی و همیشگی تنوع و تفاوتهای سنتی در میان خود است. به دیگر کلام، نه تنها مشابهات و تنوعات فراوانی در درک و رعایت حقوق بشر و منزلت انسانی در میان مسلمانان و جوامع اسلامی وجود دارد، بلکه احتمال تغییر در این موارد هم منتفی نیست.
معمولأ چارچوب حقوق بشر را به عنوان دیدگاهی غیردینی از بشریت به حساب می‌آورند و آن را به عنوان چارچوب ضروری و لازم در حفاظت از حقوق ذاتی همه آدمیان در هر نقطه از جهان مشاهده می‌کنند. این برداشت عمدتأ ناشی از این واقعیت است که تبیین فعلی چارچوب حقوق بشر بر تجربه‌های جوامع غربی از سده هیجدهم میلادی به این سو استوار است که به ویژه بخشی از مبارزه برای حفاظت از حقوق افراد در برابر قدرت حکومت بود. همانگونه که الگوی کشورهای اروپایی از خلال استعمار جهانی شده است و کماکان قالب مسلط نهاد سیاسی در سراسر جهان باقی می‌ماند، چارچوب حقوق بشری هم که در واکنش به آن واقعیت به منصه ظهور رسیده است، در همه جای جهان مطرح می‌باشد. اما پرسش این است که چارچوب حقوق بشر چگونه می‌تواند مدعی شود که در سراسر جهان معتبر است و بدون در نظر گرفتن تنوع عظیم و عمیق فرهنگی و دینی جوامع بشری در سراسر جهان می‌تواند همه جا اعمال شود.
در پاسخ به این پرسش چالشگر است که در اینجا بر گفت‌وگوی پیچیده و محتمل میان اسلام و حقوق بشر تاکید می‌کنیم. برخی جنبه‌های استراتژیک این فرایند را می‌توان به صورت زیر تشریح کرد:
• برخی عناصر اسلام، درست همتای دیگر مذاهب بزرگ جهان، به فوریت با برخی اصول کلیدی حقوق بشر در مورد عدم تبعیض همخوانی ندارند. متفکران سیاسی اسلام وارث دیدگاههایی از خیر و شر اجتماعی هستند که در شریعت اسلامی شرح شده و معمولأ فرض بر این است که وحی منزل هستند. این عدم تطابق آشکار با برداشتی از چارچوب حقوق بشر که برپایه برداشت غیردینی از بشریت استوار است، مورد تاکید قرار می‌گیرد. تنش میان دین و حقوق بشر به ویژه در جهان اسلام، بارزتر است و آن هم ناشی از نقش قوی اسلام در حیات عمومی و خصوصی مسلمانان، حتی در کشورهایی است که به طور رسمی خود را غیردینی (سکولار) می‌نامند.
• نظام و جنبش جهانی حقوق بشر کوشیده است تا موازین خود را بر اساس حقوق بین‌المللی لازم‌الاجرا سازد. اما چون هیچ مکانیزم بین‌المللی قابل اعتمادی برای اعمال استانداردهای حقوق بشر در برابر اراده حکومتها وجود ندارد، هواداران حقوق بشر کماکان با این مساله مواجهند که چگونه مردم کشورهای مختلف را برانگیزانند تا حکومتهای خود را برای تصویب و رعایت پیمانهای حقوق بشر مورد فشار قرار دهند. چون این کشورها به احتمال زیاد در برابر این فشارها مقاومت خواهند کرد، حمایت از حقوق بشر باید شامل واکنشهای موثر در برابر مقامات حکومتی باشد و از جمله به دین و سنتهای دینی تکیه کند تا بتواند معیارهای بین‌المللی حقوق بشر را مورد تاکید قرار دهد.
• قدرتهای غربی برداشتهای خاص خود را از حقوق بشر به عنوان دستاویزی برای سلطه استعماری و پسااستعماری و استثمار جهان اسلامی قرار داده‌اند. در نتیجه، در بسیاری از جوامع اسلامی، الگوی حقوق بشر به عنوان یک الگوی غربی شناخته می‌شود که تلاش دارد تا ارزشهای خود را به بهای ارزشهای سنتی اسلامی جا بیندازد.
هدف برنامه اسلام و حقوق بشر این است که این موارد تنش و موارد دیگر در رابطه با اسلام و حقوق بشر را از دیدگاههای نظری و محتوایی و هم‌چنین سیاسی و عملی، آشتی دهد. یکی از عناصر اصلی این رویکرد استراتژیک آن است که به مبانی حقوق بشر در میان مسلمانان و جوامع اسلامی مشروعیت دهیم و عامه مردم را قانع کنیم که این حقوق را در قالبهای سنتهای دینی و فرهنگی خود بپذیرند، نه به صورت یک عنصر تحمیلی که از سوی غرب تحمیل شده است. به عبارت دیگر، این برنامه در پی آن است تا به مسلمانان کمک کند که از یک چشم‌انداز اسلامی، حقوق بشر را بپذیرند، حمایت کنند و گسترش دهند.
برای نیل به این هدف دشوار، ضروت مبرم دارد که دریابیم چه عناصری در اسلام جنبه بین‌المللی و خاص دارد و این باید شامل خود سنت اسلامی و ارتباط آن با دیگر سنن نیز بشود. از یک سو، اشتباه مسلم و خطرناکی خواهد بود که یک سنت عظیم دینی نظیر اسلام را یکپارچه یا اساسأ مشابه دیگر ادیان یا برداشتهای غیردینی از حقوق بشر و منزلت انسان بدانیم. اما در عین حال، این هم اشتباه است که اسلام را فاقد وحدت درونی و به کلی متفاوت و غیرمنطبق با دیگر نظامهای ارزشی دینی یا غیردینی در نظر آوریم. با اجتناب از این دو حد افراطی، از برخوردی متوازن حمایت می‌کنیم که هم جنبه‌های مختلف اسلام را مورد شناسایی قرار می‌دهد و محترم می‌شمارد و هم خواهان مشارکت فعالانه و پرثمر میان اسلام و حقوق بشر است.
سرانجام اینکه، این برنامه چنان طراحی شده است که کار تحقیقاتی منصفانه را در خدمت تلاشهای علمی برای پیشبرد حقوق بشر در جوامع اسلامی قرار دهد. ما بر این باوریم که این رابطه دوسویه مثمرثمر بین کوششهای دانشگاهی و گروههای حامی حقوق بشر، در پیشبرد و حفاظت از آن در جوامع اسلامی، در واقع در هر جامعه‌ای ضروری است. برنامه ما و این وب‌سایت در پی آن است تا نمایشگر این فلسفه و تعهد باشد که ما آن را «تحقیق برای ایجاد تحول اجتماعی» می‌نامیم.

 

از فردای پایان جنگ جهانی دوم، تمام مردم جهان و دولت ها، که از جنگ و کشتار به ستوه آمده بودند، در صدد تشکیل سازمان ملل برآمدند. از یک سو، بخشی از این سازمان، متولی حقوق بشر شد و منشوری را در سال 1948 به تصویب رساند که مشتمل بر یک مقدمه و 30 ماده می باشد. این منشور به انواع آزادی های فردی، نژادی، مذهبی، برابری و کرامت انسان ها می پردازد. از سوی دیگر، کشورهای مسلمان دست به تدوین و تصویب حقوق بشر اسلامی زده اند؛ چون این کشورها معتقدند که در حقوق بشر غرب، تعارضات و نواقصی وجود دارد که نمی توان آن را در کشورهای اسلامی به طور کلی و بی قید و شرط اجرا کرد. آنچه موجب پدید آمدن حقوق بشر اسلامی شد فرهنگ خاص جوامع اسلامی است که قوانین و مقررات نیز بر آن مبنا تنظیم شده است. در حالی که اساس حقوق بشر جهانی بر تطابق با فرهنگ غرب و دین مسحیت است. حقوق بشر جهانی اسلام، تعارضی با جوامع اسلامی و مقررات حاکم بر آن ها ندارد، از این رو، در این کشورها قابل اجرا می باشد. جوامع اسلامی به دلیل فرهنگ، دین و مذهب خاص و ویژه خود نیازمند حقوقی متناسب با جامعه اسلامی خود هستند. مفهوم حقوق بشر به معنای حقوق اساسی و اولیه ای می باشد که تمام انسان ها در آن از جهت انسانیت شریک اند. اسلام آخرین دین الهی است که توسط خاتم انبیاء و آخرین سفیر وحی، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)، آورده شده است.
در این نوشتار درصددیم به بیان تعارضات وبررسی راه حل های ارایه شده و نواقص حقوق بشر و مقایسه آن با حقوق بشر اسلامی بپردازیم. در ضمن مروری بر حقوق افراد و اقلیت ها در جمهوری اسلامی ایران خواهیم داشت و به بیان موضوع و دیدگاه اسلام و قانون اساسی ایران نسبت به حقوق اقلیت ها خواهیم پرداخت. علاوه بر اینکه، قابل اجرا نبودن قوانین و بیانیه های منشور بشر در مورد اقلیت ها در ایران بررسی خواهد شد.
حال باید ببینیم تفاوت ها و تعارضات حقوق بشر اسلامی و غرب در چیست؟ حقوق اقلیت ها و افراد در حقوق بشر اسلامی و غربی چگونه لحاظ شده است؟

 

1 - حقوق داخلی و حقوق بین الملل
الف) رابطه حقوق داخلی و حقوق بین الملل از دیدگاه غرب
در این زمینه می توان به سه دیدگاه اشاره کرد که دو دیدگاه را حقوقدانان غرب و دیدگاه سوم را اندیشمندان اسلامی ارائه نموده اند.
حقوقدانان غربی در زمینه رابطه حقوق بین الملل، دو دیدگاه کاملا متفاوت ارایه کرده اند:
یک دیدگاه، که در قدیم طرفداران بیشتری داشته است، نظریه ثنویت یا دوگانگی حقوق بین الملل و حقوق داخلی است. این نظریه بر این امر تأکید دارد که اصولا حقوق بین الملل از نظر مبانی، تشکیلات، قلمرو و موضوع و نیز از جنبه اجرا با حقوق داخلی کاملا متفاوت است. بنابراین حقوق بین الملل برای افراد کشور الزامی نیست و هر یک از دو حقوق در قلمرو مخصوص به خود لازم الاجرا هستند و در ظرف تعارض، حقوق داخلی بر حقوق بین الملل مقدم است مگر اینکه قوه مقننه مقررات بین الملل را همانند مقررات داخلی تصویب کند. 1
دیدگاه دیگر، نظریه وحدت دو حقوق است که بیشتر حقوقدانان کنونی بدان معتقدند. بر اساس این دیدگاه، تمام اختلافات بین حقوق داخلی و حقوق بین الملل صوری است و این اختلافات به معنای دوگانگی این دو حقوق و عدم ارتباط این دو با یکدیگر نیست. بنابراین نظر، در مواردی که کشوری موجبات ضرر و زیان کشور دیگر یا اتباع آن را از طریق وضع مقررات داخلی متضاد با حقوق بین الملل یا هر عامل دیگری فراهم کرده باشد، عذر او در برابر سازمان های بین الملل به استناد قانون اساسی یا دیگر مقررات داخلی، پذیرفته نیست.

 

ب. رابطه حقوق داخلی با حقوق بین الملل از دیدگاه اسلام
طبق نظریه وحدت دو حقوق، کشورها برای هماهنگی با مقررات بین الملل از همه ارزش های مکتبی خویش باید چشم بپوشند و در داخل کشورشان نیز در صدد اجرای کامل این ارزش ها نباشند و این چیزی است که لااقل از دیدگاه اسلام نادرستی آن آشکار است. دولت اسلامی نه تنها در چارچوب معیارهای اسلامی می تواند مقرراتی وضع کند یا به پیشنهادهایی پاسخ مثبت دهد، حقوق بین الملل موظف است که روشی را برگزیند که در عین هماهنگی با ارزش ها و ایدئولوژی های متفاوت ملت ها، مشکلات جهانی را حل کند. اسلام پا را از این فراتر گذاشته و دیگران را موظف می کند که از دیدگاهای متعارض با توحید و خداپرستی دست بردارند و به سوی حقوق بین الملل الهی گام بردارند: (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَة سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) (آل عمران: 64)؛ بگو ای اهل کتاب به سوی کلمه حقی که بین ما و شما یکسان است بیایید ]و آن کلمه حق، این است که [جز خداوند، کس دیگر را عبادت نکنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را غیر از خدا ارباب و صاحب خود نگیریم پس اگر آن ها ]از حق[ روی برگرداندند شما بگویید که شهادت می دهید که ما تسلیم امر خداییم.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   42 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حقوق بشر در اسلام
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد