مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع ابتدای دارای معلم مرد و زن در شهر تهرانمقدمه :
برای دست یافتن به نتایج مورد نظر در یادگیری ، تعیین و طبقه بندی اهداف آموزشی از اهمیت ویژه ای برخوردار است . روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت برای طبقه بندی اهداف آموزشی طرحهای مختلفی ارایه کرده اند . یکی از طبقه بندیهای مشهور در زمنیه اهداف آموزشی ، طبقه بندی بلوم (1965) است . وی اهداف آموزشی را به سه حیطه «شناختی» ، «عاطفی» و «روانی ـ حرکتی» تقسیم میکند . حیطه شناختی شش طبقه دانش ، نگهداری ، کاربستن ، تحلیل یا تجزیه ، ترکیب و ارزشیابی را در بر میگیرد و حیطه عاطفی بیشتر با مقوله های انگیزشی و هیجانی ، نگرش و قدردانی، ارزش دادن و نظایر آن سرو کار دارد . این طبقه بندی می تواند راهنمای تدریس و یادگیری باشد و می توان گفت که شناخت و عاطفه دو عنصر اساسی در یادگیری هستند .
اعتبار و ارزش بسیاری از پژوهشها انجام شده در موقعیتهای یادگیری به بررسی فرآیندهای شناختی در ارتباط با فرآیند انگیزشی دارد . عده زیادی از پژوهشگران فرآیندهای شناختی و انگیزشی دانشآموزان و رابطه آنها را با عملکرد تحصیل را هم به صورت مجزا و هم در ارتباط با یکدیگر مـورد پـژوهش قـرار داده اند . مرتبط کردن پژوهشها انجام شده بر روی انگیزش تحصیلی و مطالعات انجام شده بر روی شناخت دانشآموزان از کارهای مهم و ارزشمند روانشناسی تربیتی است (کرتور و دور کمپر 1985) .
در نظر عامه ، غالب معلمان و حتی برخی بررسی ها تمام مسئولیت شکستهای تحصیلی و در بعضی موارد پیشرفتهای تحصیلی بر عهده خود دانشآموزاست و به استناد داوریهای بدوی اتهام را تنها متوجه هوش یا همت دانشآموزمیکند . لذا سخنانی نظیر : «استعدادش کافی نیست» ، «در حد امکان کوشش نمیکند» ، «باهوش است ولی کار نمیکند» شنیده میشود. پس هوش یا شخصیت کودک بـدون تحلیل و توضیح و بدون آن که ارتباطهای مقابلشان روشن شود و بدون این که پرسشی درباره ریشه هـای عـدم کفایت یا فقدان آنها مطرح شود ، سخت در معرض اتهام قرار میگیرند و این خود شاهـدی بر فقـر آشکار روانشناسی و زندانی بـودن آموزش ها در چنین چاله ای است (توگال ترجمه شجاع رضوی 1380) .
برای برطرف کردن این مشکل باید به مسئولیت خطیر معلمان نیز پرداخته شود ، تعداد کثیری از معلمان آموزش ابتدایی برای تلاش آموزشی خود آماده نشده اند . لذا تجربه ثابت کرده است که صرفنظر برخی از استعدادهای شخصی و موقتی ، آوختن حرف معلمی آهنگی آرام دارد و بیشتر از مطالعات نظری از را سرمشق گرفتن دقیق و توضیحی از کلاسهای رسمی و با مدیریت مطلوب آموخته میشود.
پس استمداد از علم یا دانشی که روش آموزش مناسب را تعیین کند بدون تردید نخستین راه چاره خواهد بود . اما به رغم تلاشهای مقطعی و پراکنده ، این دانش (روانشناسی تربیتی) از دید کثیری از دست اندرکاران پنهان مانده است . واقعیت این است که در مورد بسیاری نکتههـا، روانشناسی تربیتی هنـوز ناگزیر به کنـار هم قـرار دادن نظـریه هـای آموزشی و روانشناسی بـه صورت مجمـوعه های نامنسجمی است که در عمل به دشواری در قلمرو یکدیگر جای میگیرند و مبـادله میشوند (نت 1979) .
معلمان خوب ، خوب به دنیا نمی آیند ، بلکه ساخته میشوند . نمی توان فرض کـردکـه هـرکس می تواند تدریس کند . بر این مهم، به دانش و مهارت وسیعی نیاز است تا آموزش و یادگیری دانشآموزتضمین شود، خود را در اختیار یک پزشک ، وکیل و ... قرار نمی دهیم مگر آن که حداکثر اعتماد را به مهارت او پیدا کنیم . بنابراین نباید تصور کرد که بدون آن که مهارت خود را اثبات کنیم . کودکان به ما اعتماد پیدا خواهند کرد . هیچ کس مایل نیست تحت آموزش معلمی قرار گیرد که فاقد کفایت است .
مـا اغلـب ، دربـاره این که معلمان برجسته چگونه مهارتهای خود را به دست می آورند و کامل میکنند فکر نمی کنیم . البته ، معلمان خوب ، غیر از مهارتهایی که در تدریس دارند از صفات فراوان دیگری نیز برخوردارند . آنها درباره دانشآموزان خود اطلاعات زیادی دارند . از کار با دانشآموزان لذت می برند و درباره موضوع درس خویش مطلع اند و به تدریس علاقه دارند . روانشناسی تربیتی برای این به وجود نیامده است که شما در یک موصوع درسی خاص صاحب تخصص شوید .
حرفه پیچیده و دشوار معلمی احتیاج به هنرمندی و اطلاعات علمی دارد . تدریس هنرمندانه مسلماً با عواطف و ارزشها ، و همان طور که برخی گفته اند با روح معلم خوب آمیخته است . برخی از معلمان چنان در کار خود غرق میشوند که به نقاشان درحالت خلق آثار هنری، شباهت پیدا میکنند . معلمان خوب خلاق هستند و مشکلات خود را با ابداع روشهای تدریس و تدوین مواد آموزشی مناسب حل میکنند . تعلیم و تربیت درمقام علم از روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، عادت شناسی و بسیاری علوم دیگر بهره میگیرد تا موجبات تدریس کارآمد را فراهم سازد. معلمان در فرآیند تدریـس از روش هـای علمـی متعددی مانند تولید فرضیه ، آزمایش فرضیه و مشاهده نتایج استفاده میکنند . در تدریس خوب ، علم و هنر به طور پیچیده در هم تنیده اند .
تدریـس خـوب فقـط ایـن نیسـت کـه توانائی های ذهنی دانشآموزان رشد داده شود (اورتسون و اسمیلای 1987) . معلمان کارآمد می توانند از آغاز کار رابطه خوبی با دانشآموزان خود برقرار سازند . آنها با آزادی و به آسانی با عضای کلاس برخورد میکنند و دانشآموزان ، آنها را معلمانی صمیمی و قابل اعتماد می یابند (راجرز 1983) . آنها به جای رقابت ، بر همکاری که تجارب یادگیری مثبت تری را برای دانشآموزان در بردارد تأکید میکنند به جای محصول یادگیری ، فرآیند یادگیری مورد تأکید آنهاست (جانسون 1988) . هدف کلی و مهم معلمان کارآمد بهبود رابطه بین دانشآموزان و رشد دایمی عزت نقس در ایشان است . معلمان کارآمد رشد خود پنداره را در دانشآموزان خـود درک میکنند و فعالیتهای کلاس را به نحوی سازمان میدهند که موجب شکل گیری خود پنداره مثبت در ایشان شود .
از سوی دیگر علاوه برخود دانشآموزان و معلمان آنها مسایل دیگری هم هست که بر یادگیری تأثیر می گذارد مسایلی که در سالهای اخیر بیشتر بدان پرداخته میشود . مواردی از قبیل نابرابریهای اجتماعی و فرهنگی ، محیط داخلی مدارس ، محیط مدارس ، محیط اجتماعی کودک در آن مشغول یادگیری است و ... که از آن جمله است رابطه ای که کودک و معلم با یکدیگر برقرار می سازند .
پژوهشها مختلفی به بررسی رابطه میان فرآیندهای شناختی و همچنین ارتباط آنها با پیشرفت تحصیلی مبادرت کرده اند . بین درجه بندی که معلمان از آفرینندگی دانشآموزان به عمل آورده اند با همجنس بودن معلم رابطه داشته است (هولند 1959) و پژوهشها دیگری نشان می دهد که معلمان دانشآموزان همجنس خود را بهتر ارزیابی کرده اند ، البته در حیطه عاطفی (کروپلی 1967) . از طرف دیگر به نظر می رسد که فعالیتهای شناختی نظیر تبادل کلامی اطلاعات ، درک مطلب و ... بین دانشآموزان و معلمان همجنس او بهتر صورت میگیرد . از سوی دیگر کودکانی که دارای مشکلات عاطفی و روان شناختی بوده اند ، بهتر توانسته اند در مقابل معلمان همجنس پاسخهای خود را ارایه کنند تا معلمان غیر همجنس .
الف ـ بیان مساله :
موفقیت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در طی پژوهشها و پژوهشهای مختلفی که تاکنون صورت گرفته است به عوامل مختلفی چون: رابطه معلم با دانشآموزان ، برنامه درسی ، محتوی ، روش تدریس و از این قبیل نسبت داده شده است . اما در این میان رابطه دانشآموزان با معلم در این پژوهش بیشتر مورد بررسی قرار دارد .
شاید نظریه قدیمی گماردن معلمان زن برای تمامی دانشآموزان مقطع ابتدایی ، امروزه خیلی کاربرد نداشته باشد و این پژوهش در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که آیا دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی با کدام یک از معلمان مرد یا زن بهتر پیشرفت تحصیلی نشان میدهند و آیا بهتر است که در آینده برنامه درسی این افراد به گونه ای طراحی شود که معلمان همجنس به تدریس بپردازند و یا معلمان غیر همجنس .
هدف پژوهش :
در چند سال اخیر که فکر تجدید نظر در برنامه های تحصیلی و روش اجرای آنها به میان آمد همواره این نکته در مد نظر بود که چه عواملی در مرحله اجرای برنامه های آموزش و پرورش باید وجود داشته باشد تا هدف های نهایی تعلیم و تربیت در تمام جهات به نحو مطلوب تأمین شود .
در جست و جوی این عوامل آن چه بیش از همه جلب توجه میکند وجود معلم بوده است زیرا به هیچ تردید کلیه دستگاههای فرهنگی مصروف بر این است که دو رکن مهم مدرسه یعنی «معلم» و «شاگرد» در شرایط مناسبی در برابر هم قرار گیرند و شاگرد به راهنمایی و همکاری معلم خود به سوی اهداف نهایی تعلیم و تربیت سوق داده شود .
پس در این نکته خلافی نیست که معلم قوی ترین عامل اجرای برنامه است و اوست که می تواند یک برنامه ناتمام و ناقص را برای شاگردان خود جالب و سودمند کند و هم اوست که به سبب بی خبری با عدم علاقه ممکن است بهترین برنامه را به بدترین صورت اجرا کند .
اعتقاد راسخ به این حقیقت راقم این سطور را در کنار مسئولان تربیت قرار داده و بر آن می دارد که هر برنامه ای را با نمونه هایی از روش صحیح تعلیم تربیت مختلف همراه ساخته تا مجریان برنامه را سریع تر آسانتر به هدف مطلوب برسانند . بنابراین هم در محیط های آموزشی و تربیتی (به خصوص کودکستان و مدرسه) آموزگاران و مربیان این کلاسهای مهم تربیتی باید افراد لایق و شایسته باشند تا امر تربیت و تعلیم بدون هیچ مشکلی و به نحو مطلوب تحقق یابد . از آن جا که نقش و تأثیر مثبت زن در امور تعلیم و تربیت به خصوص در مقطع کودکستان و دبستان روشن میشود .
بنابراین ضروری میکند که این موجود فرشته خو که جلوه ای از جمال و جلال خداوند و مایع آسایش و آرامش جامعه کوچک (خانواده) و جامعه بزرگ مدرسه را فراهم میکند در جایگاه خود گمارده و مسئولیت تعلیم و تربیت در مقطع دبستان (ابتدایی) بیشتر به دوش بکشد درواقع مسئولان باید سعی کنند از وجود این موجود فرشته خو و بی ادعا که امور تعلیم و تربیت را با جان دل پذیر است . بیشتر در مقطع ابتدایی استفاده کنند تا جامعه انسانی به سوی تعالی و تکامل و سعادتمندی هر چه بیشتر نزدیک تر شود .
هدف از بررسی حاضر شناسایی تأثیر جنسیت معلمان بر روی پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر دوم ابتدایی است تا با نتایج به دست آمده راهکارهای اجرایی برای گسترش و یا عدم توسعه حضور یکی از دو جنس برای تدریس پسران ارایه داد .
اهمیت و ضرورت پژوهش :
اگر بخواهیم اهمیت ضرورت پژوهش را دریابیم لازم است به اهمیت تعلیم و تربیت اشاره کنیم . در این جهت کافی است روز اول مهر را در نظر بگیریم که آن روز چگونه چهره شهر عوض میشود و در شهر غوغایی برپا میشود همه خانواده ها در تلاش هستند که اولین روز مدرسه فرزندشان سر وقت در مدرسه حاضر شود . چه بسیار پدران و مادرانی که امروز برای اولین بار فرزند خود را به مدرسه می فرستند و چشم نگران امروز و فردا و آینده او هستند .
شاید اندک باشند کسانی که به امر آموزش و پرورش بی توجه اند ، و اکثریت قریب به اتفاق پدرها و مادرها ، بر خود فرض و واجب می دانند که فرزندشان حتماً به مدرسه رفته و تحصیلات متوسطه را تا آن جا که امکانات و توانایی وجود دارد بخواند تا برای خود چیزی شود و از قبل این خیری نیز به جامعه خود برساند .
امروز چه بسیار پدر و مادرانی هستند که از دهان خود زده ، تا فرزند بیاموزد و چگونه ادب و آداب آموخته و راه و رسم زندگی را فراگرفته ، گرمی و سردی چشیده و خلاصه مرد زندگی شود . و در راه تعالی و تکامل گامهای مثبتی بردارد و اگر انسان در جهت تکامل گام بردارد و در جایگاه خود (یعنی مدار انسانیت) قرار بگیرد ، زمانی است که سعادت کل جامعه تأمین میشود و به خصوص این که آن زمان همه هستی به کمال رسیده است .
چون که در جهان بینی اسلامی انسان مقام بسیار بالایی دارد . نماینده خدا بر زمین ، مسجود فرشتگان و گل سرسبد عالم خلقت است .
اینها همه به خاطر استعداهایی است که خداوند در درون انسان به ودیعت نهاده اگر در حیات او شکوفا شود از فرشته بالاتر خواهد بود .
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ببین تا چه حد است مقام آدمیـــــت
شکوفایی استعدادها تنها در سایه تعلیم و تربیت صحیح میسر است و اصولاً برای تربیت تعریفی بهتر از شکوفا کردن استعدادهای درونی نیست و از این جا معلوم میشود نقش تربیت و نهادهای تربیتی و مربی در زندگی انسان ها چه حد مهم است و در این خصوص زن جایگاه ویژه ای دارد . (ناصر مکارم ، بهمن ماه 1370) .
تربیت و آموزش و پرورش اگر به معنی واقعی خود اعمال شود در دوران کودکی و با دلبستگی و اخلاص و ایمان همراه باشد بدون شک در تعالی و تکامل روحی و جسمی و اجتماعی انسان مؤثر خواهد بود . به خصوص این که مسایل و مطالب آموزشی و تربیتی با علوم عصر تطبیق داده شود و با اصول مبانی تربیت اسلامی همراه باشد بدون شک این شیوه در دل و جان تربیت شونده مؤثر خواهد بود و او را به تعالی و تکامل و سعادت ابدی خواهد رسانید . اولیاء و مربیان و نهادهای آموزشی باید به این نکته توجه داشته باشند تا امر تربیت و تعلیم بدون هیچ مشکلی به نحو مطلوب تحقق یابد . و در این جهت هماهنگی بین عوامل متعدد تربیت و تعلیم که غالباً از خانواده آغاز شده، یعنی نیازهای عاطفی کودک را خانواده تأمین میکند . مدرسه و محیط های آموزشی به امور علمی و فرهنگی اهمیت میدهند و محیط های اجتماعی دیگر نیازهای اجتماعی را تأمین میکند هر یک از این عوامل برای خود راه خاصی را طی میکند .
اگر بین برنامه های تربیتی و قوانین طبیعت و نیازهای فطری کودک از یک سو و بین عوامل مختلف مانند خانواده و مدرسه و محیط اجتماعی از سوی دیگر هماهنگی باشد هیچ مشکلی در مسیر تربیت پیش نخواهد آمد و این نکته را زنان بیشتر در می یابند . از آن جا که برای دانشآموزمقطع ابتدایی دور بودن از محیط خانه و خانواده تا حدودی غیر قابل تحمل است و خلاء زیـادی را حـس میکند ، گماردن زنان در مقطع ابتدایی این خلاء را پر میکند و محیط خشک مدرسه را تبدیل به محیط گرم خانوادگی میکند و انگیزه آموزشی را در دانشآموزان بیشتر میکند و به علاوه این که در بهداشت و سلامتی جسم و جان دانشآموزان نقش مؤثر ایفا میکند و امنیت روانی را در مدرسه حاکم میکند در نتیجه تأثیر مثبت حاصله از این به جامعه تزریق میشود و جامعه به سوی سعادت رهنمون میشود. بنابراین پی بردن به این نکته که نقش زنان در پیشرفت جامعه چقدر است ، مشت نمونه خروار است ، و نتیجه بررسی های این پژوهش ، این حقیقت را روشن میکند و این مساله از اهمیت بالائی برخوردار است .
فرضیه های پژوهش :
الف : فرضیه اصلی :
بین پیشرفت تحصیلی دانشآموز پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم مرد با پیشرفت تحصیلی دانشآموز پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم زن درجامعه آماری تفاوت معنی داری وجود دارد .
ب : فرضیه های فرعی :
1ـ بین پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم مرد در درس املا و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم زن در همان درس درجامعه آماری تفاوت معنی داری وجود دارد .
2ـ بین پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم مرد در درس ریاضی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم زن در همان درس درجامعه آماری تفاوت معنی داری وجود دارد.
3ـ بین پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم مرد در درس جمله نویسی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر مقطع دوم ابتدایی دارای معلم زن در همان درس درجامعه آماری تفاوت معنی داری وجود دارد.
متغیرهای پژوهش :
الف : متغیر مستقل :
جنسیت معلمان
ب : متغیر وابسته :
پیشرفت تحصیلی
پ : متغیر کنترل :
مقطع تحصیلی دانشآموزان (ابتدایی)
تعاریف عملیاتی:
1ـ پیشرفت تحصیلی :
منظور از پیشرفت تحصیلی در این پژوهش نمرات تحصیلی (معدل کل و نمرات درس به تفکیک) دانشآموزان است که در صورت بالا بودن از 17 آن را برجسته تلقی کرده بین 14 تا 17 را متوسط و کمتر از 14 ، ضعیف ارزیابی میشود .
2ـ مقطع ابتدایی :
مقطع ابتدایی در نظام آموزش و پرورش مقطعی است که بالاتر از کودکستان و پائین تر از راهنمایی قرار دارد و جایی است که در آن نوشتن و خواندن به کودک می آموزند و هدف این مقطع در کنار تعلیم و تربیت آماده کردن اطفال برای زندگی است . به نحوی که قوای بدنی و روحی و دماغی طفل به طور کامل برای زندگی پرورش یابد .
3ـ دانشآموز:
دراین پژوهش دانشآموزکسی است که در مدارس ابتدایی دولتی سطح شهر تهران در سال تحصیلی 83 ـ 82 مشغول به تحصیل بوده است .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 80 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر