بررسی تأثیر فرزند ناتوان هوشی بر کارکردهای مختلف خانواده در منطقه 15 آموزش و پرورش شهر تهراپیشگفتار
انسان به عنوان اشرف مخلوقات ایزد منان خلق شده تا از فرصتهای بدست آمده کمال استفاده را ببرد و به کمال نهایی که همان قرب خداست، دست یابد. همین انسان ابتدا در خانواده خود را پیدا می کند، خانواده باید شرایطی آماده کند تا شخص بسوی هدف نهایی گام بردارد. بر اساس تعالیم عالیه همه انسانها از حقوق یکسانی برخوردارند تا خود را به قله رفیع انسانیت برسانند.
حال اگر شخصی بنابر هر علتی ناقص متولد شد دال بر این نیست که حقوق او نیز ناقص خواهد بود. بلکه همان شرایط مساوی برایش مهیا خواهد شد.
پس باز خانواده هست که باید این شرایط را برای فرزند معلول و ناتوان خود فراهم کند تا بتواند از حداکثر توانایی خود نهایت استفاده را ببرد و سربار خانواده نشود و تأثیر سوء بر خانواده نگذارد. در تحقیق حاضرسعی شده تا تأثیرات کودک ناتوان هوشی بر خانواده مورد بررسی قرار گیرد.
ارائه چکیده:
1- عنوان چکیده : بررسی تأثیر فرزند ناتوان هوشی بر کارکردهای مختلف خانواده
2- بیان مسئله : خانواده بعنوان یک نظام اجتماعی و فرزند ناتوان هوشی نیز بعنوان یکی از اعضای این نظام و سیستم اجتماعی می باشند. حال این پرسش پدید می آید که آیا خانواده های دارای فرزند ناتوان هوشی را تا چه حد پذیرفته اند؟ و این فرزند چه تأثیری بر خانواده دارد؟
3- سؤالات تحقیق :
الف: نگرش و احساسات والدین درباره فرزند ناتوان هوشی چگونه است؟
ب : تأثیر فرزند ناتوان هوشی بر جنبه های اجتماعی خانواده چگونه است؟
ج : تأثیر فرزند ناتوان هوشی بر جنبه های اقتصادی خانواده چگونه است؟
د : تأثیر فرزند ناتوان هوشی بر روابط زن و شوهر چگونه است؟
هـ : وجود فرزند ناتوان هوشی چه تأثیری بین سایر فرزندان خانواده می گذارد؟
4- ابزار گردآوری اطلاعات : پرسشنامه F.I.Q ساخته دونبرگ و بیکر در سال 1993 و دارای 49 آیتم می باشد که این پرسشنامه تأثیری را که کودک ناتوان هوشی بر والدین و خانواده می گذارد را می سنجد و دارای پنج حیطه مهم می باشد.
1- نگرش و احساسات والدین
2- حیطه اجتماعی
3- حیطه اقتصادی
4- روابط زن و شوهر
5- تأثیر بر سایر فرزندان
5- خلاصه نتایج تحقیق : فرزندان ناتوان هوشی آموزش پذیر تأثیر نامطلوبی بر جنبه های اجتماعی خانواده ندارند. از لحاظ اقتصادی این فرزندان در مقایسه با همسالان عادی هزینه بیشتری را مصرف می کنند. روابط والدین با هم تأثیرپذیر از این فرزند نیست.
خواهران و برادران فرزند ناتوان هوشی مشکل چندانی با وی ندارند. ولی نگرش کلی والدین حاکی از تأثیر نسبتاً منفی کودک ناتوان هوشی بر خانواده است. (63% والدین)
1-1) مقدمه
یکی از ویژگیهای مهم انسان، قوای ذهنی رشد یافته و عقل هوشی است که در وجود او به عنوان یک موهبت الهی به ودیعه نهاده شده و همین ویژگی او را از سایر موجودات متمایز ساخته و به دلیل دارا بودن این نعمت، خداوند او را اشرف مخلوقات و مسجود فرشتگان و خلیفه خود بر روی زمین قرار داده است.
اما بنا به دلایل متعددی، معدودی از افراد انسان از داشتن چنین توانایی و ظرفیتی یا محروم بوده و یا از حد طبیعی متناسب با سن خود پایین تر می باشند این محرومیت یا کمبود و نقصان آنان را از سایر افراد متمایز ساخته و برای آنان نیازها و محدودیتها و ناتوانی هایی را تحمیل می نماید که این افراد با توجه به ویژگیها و خصوصیات خاصی که دارند در گروه افراد استثنایی قرار می گیرند.
البته باید توجه نمود که واژه استثنایی به طور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی تواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود، چرا که حد حقیقت همه افراد از نظر خصوصیات مختلف جسمانی، ذهنی، روانی، عاطفی و اجتماعی و غیره یکسان نبوده و نسبت به همدیگر دارای تفاوت های خاص می باشند لذا بدین ترتیب هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی می باشد.
آنچه که اصطلاحاً کودک استثنایی می گوییم غالباً بدین معناست که کودک از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی به میزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت می باشد که ناگزیر، نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده می باشد. استثنایی بودن مشکل است نه فقط برای افراد استثنایی، بلکه مشکلی است که زندگی همه را تحت تأثیر قرار می دهد.
وقتی کودکی بر اثر برچسب منفی که به او زده می شود باعث جدا شدن او از دیگر کودکان می شود، وقتی کودکی که در اثر معلولیتی که دچار آن است در برخورد با نیازهای اجتماعی همچنان به کمک دیگران نیازمند باشد، در تمام این موارد سایر افراد جامعه تحت تأثیر قرار می گیرند، چه از جهت اقتصادی و چه از جنبه عاطفی.
بنابراین باید گفت که افراد استثنایی قبل از هر چیز یک انسانند، اما با یک سری کمبودها و ناتوانائیها.
که وظیفه تک تک افراد جامعه است که در جهت خدمت به این قشر،عزم خود را جزم کرده و در راه رسانیدن آنان به حداکثر توانمندیهایشان تلاش نموده و خدمت به این قشر عزیز جامعه را برای خود سعادت و نیک بختی قلمداد نمایند.
یکی از گروههایی که در تقسیم بندیهای مختلف که از طرف محققین و صاحب نظران در مورد افراد استثنایی شده است و دارای جایگاه خاص ویژه ای می باشد گروه «عقب مانده ذهنی» و کسانی که از نظر عملکرد هوشی پایین تر از حد متوسط عمل می کنند،می باشند. عقب ماندگی ذهنی را می توان از یک طرف بعنوان یک مشکل تربیتی، روانی و پزشکی مورد بررسی قرار داد و از طرفی دیگر به عنوان یک مشکل اجتماعی به حساب آورد. مشکل اجتماعی بودن آن ، این حقیقت را آشکار می سازد که در طول تاریخ عقاید و نظریات مردم نسبت به کسانی که عقب افتادگی روانی، ذهنی داشته اند، منعکس کننده نظریات اجتماعی آن زمان بوده و فرهنگ خاص آن ملت در شکل گیری آن عقاید و نظریات تأثیری شگرف داشته است و چگونگی برخورد با این گروه متأثر از شرایط اجتماعی و سطح فرهنگ و تمدن هر جامعه بوده و این رابطه متقابل تا به آن حد ملموس و دقیق است که به باور برخی از محققان می تواند به آئینه نمای فرهنگ و تمدن یک جامعه باشد (هاشمی، 1380).
عقب ماندگی ذهنی همانطوری که یک مشکل اجتماعی به حساب می آید، شاید قبل از هر چیز یک مشکل و معضل خانوادگی باشد که خانواده را با مشکلات روانی، اجتماعی ، اقتصادی، عاطفی و غیره مواجه می سازد.
2-1) بیان مسئله
در جامعه ای که در آن موقعیت ها و پیشرفت های هوشی و ذهنی از ارزش بالایی برخوردار است، توسعه یک کودک عادی و طبیعی اغلب به عنوان اساس اولیه در عملکرد صحیح والدین تلقی می شود. اما تولد یک فرزند عقب مانده ذهنی، خانواده را در یک معمای فرهنگی و بحران اخلاقی و روحی قرار می دهد.
آیا کودک می تواند در کنار خانواده از رابطه صلح آمیز و شادی بخش برخوردار باشد؟ یا قربانی ناامیدی، عصبانیت و گناه و رنج والدین خواهد شد؟
خانوادۀ یک کودک عقب مانده ذهنی بویژه کودکانی که بهرۀ هوشی پایین تری دارند با ناملایمات اجتماعی و شخصی بسیاری در برخورد با این مشکل مواجه هستند، چه عواملی بوسیله خانواده در این موقعیت تجربه می شود؟ از چه کسی یا کسانی طلب کمک می کنند؟ (مفیدی، 1378).
کودک عامل گسترش نسل است و تولد یک کودک غیرعادی تهدیدی جدی برای خانواده محسوب می شود. مشکلات پدر و مادر یک کودک عقب مانده ذهنی شاید از همه بیشتر باشد.
زیرا بدنیا آمدن کودک هدیه ای به معنای واقعی کلمه است، ولی گاهی انسان از اینکه یک هدیه ناقصی به وجود آورده ، واقعاً برای او وحشت انگیز است که این آگاهی غالباً با پاره ای احساسات ناشایستگی همراه است.
در این زمینه سؤالات متعددی شاید در ذهن آنان جای بگیرد که چگونه این اتفاق برای ما رخ داده است؟ یا چرا این اتفاق برای ما افتاده است؟
چه عاملی یا چه کسی مقصر است؟ بررسی تحقیقات و مطالعات نشان می دهد که وجود یک کودک عقب مانده ذهنی می تواند حداقل از سه نظر وضعیت خانواده را تحت تأثیر قرار دهد:
1- وضع اجتماعی
2- وضع اقتصادی
3- وضع عاطفی، روانی و اجتماعی.
گاهی اوقات وجود یک کودک عقب مانده در خانواده بیشتر از آنکه از لحاظ اقتصادی مشکلاتی را پیش آورد، از لحاظ اجتماعی خانواده را درگیر مسائل و مشکلات می نماید. این مسأله بخصوص در مورد خانواده های طبقات اجتماعی بالاتر مطرح است، چرا که خانواده کودک عقب مانده ذهنی ناگزیر است که محدودیتهای اجتماعی بیشتری را بپذیرد. گاهی خانواده خود را مجبور می بیند که در رفت و آمدهای خود تجدید نظر کند و بدیهی است که به همان نسبت که در نظام ارزشی خانواده و اجتماع ، مفهوم عقب ماندگی ذهنی نارساتر تعبیر شود، محدودیتهای اجتماعی خانواده ها بیشتر خواهد بود.
وضع اقتصادی: مراقبت های پزشکی و آموزشی ، بهداشتی و درمانی یک کودک عقب مانده ذهنی معمولاً مخارج و هزینه هایی بر خانواده تحمیل می کند که به مراتب بیشتر از توانایی مالی خانواده هاست.
وضع عاطفی ـ روانی : معمولاً اطلاع از معلولیت کودک برای والدین به مثابه شوکی دردناک عمل می کند و موجب اختلال شده و جریان عادی خانوادگی را مختل کرده و مسائل و مشکلاتی را برای والدین و سایر اعضای خانواده مانند خواهران و برادران و خویشان و نزدیکان فراهم می سازد.
خانواده یک نظام اجتماعی است و فرزند عقب مانده ذهنی نیز یکی از اعضای این نظام و سیستم اجتماعی می باشد و این دو نه تنها بر یکدیگر، بلکه بر سایر اعضای خانواده نیز دارای تأثیر متقابل می باشند.
این تأثیر هم می تواند جنبه مثبت داشته باشد و هم جنبه منفی.
اما بررسی بیشتر تحقیقات و پژوهشهای انجام گرفته در این زمینه بیانگر آن است که این تأثیر غالباً جنبه منفی داشته است. یعنی عقب ماندگی ذهنی یکی از اعضای خانواده باعث می شود که سیستم و نظام خانواده نتواند کارکردها و وظایف خود را به نحو مطلوب انجام دهد و در نتیجه در عملکرد خانواده اشکالات و وقفه هایی به وجود آید که ضروری به نظر می رسد که در این زمینه بررسی و تحقیق بیشتری صورت گیرد و چگونگی بروز این مشکلات و همچنین راهها و طرق برطرف کردن و یا کم کردن این مشکلات و کمک به والدین و سایر اعضای خانواده مورد دقت و بررسی قرار گیرد.
3-1) هدف پژوهش
والدینی که دارای فرزند عقب مانده ذهنی هستند، دارای مسائل و معضلات خاص هستند و در قبال حضور کودک عقب مانده ذهنی، عکس العمل ها، واکنش ها، احساسات و رفتارهایی از خود بروز می دهند که بهداشت روانی و تعادل روانی ـ اجتماعی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد.
تولد یک کودک عقب مانده ذهنی نه تنها باعث تضادهایی در درون شخص می گردد، بلکه باعث انواع خصومت ها، شک و تردیدهایی در درون خانواده می شود و این تضادها بیشتر به شک و تردید در مورد علت عقب ماندگی ذهنی مربوط می شود(افروز، 1384).
از اهداف کلی، آگاهی حد زمینه تأثیر فرزند عقب مانده ذهنی بر والدین و خانواده می باشد و نیز سایر اهدافی که در انجام این تحقیق می توان بدانها اشاره کرد عبارتند از :
- تعامل اجتماعی والدین و تأثیر کودک عقب مانده ذهنی و ارتباطات اجتماعی
- بررسی تأثیر کودک عقب مانده ذهنی بر نگرش، احساسات، واکنشها و رفتار والدین
- بررسی تأثیر کودک بر جنبه های اقتصادی خانواده و روابط او با سایر فرزندان.
4-1) اهمیت موضوع
از آنجایی که هر پدر و مادری وقتی صاحب فرزندی می شود، در انتظار فرزند سالم، باهوش و زیبا می باشند، وقتی کودکی با عقب ماندگی ذهنی قدم به محفل زندگی آنان می نهد. والدین در اولین برخورد و مواجهه با این کودک با «چه کنم ها و چه باید کرد هایی » مواجه می شوند که از همین جا مسائل آغاز شده و موجب بروز احساسات، عکس العمل های متضاد، نگرشهای متفاوت و رفتارهای مختلف شده و تعامل والدین ، بهداشت روانی ، تعامل روانی ـ اجتماعی ، روابط کودک با والدین و اطرافیان را تحت تأثیر قرار می دهد.
تأثیر عقب ماندگی ذهنی فرزند تنها به والدین برنمی گردد، بلکه به نوعی سایر برادران و خواهران ، خویشان و نزدیکان را تحت تأثیر قرار می دهد.
اگر تعداد اعضای خانواده ها را به طور میانگین 5 نفر فرض کنیم و درجه شیوع و گسترده عقب ماندگی را بر اساس استانداردهای بین المللی حدود 3 درصد در نظر گیریم، شاید حدود 5 میلیون نفر از جمعیت شصت میلیونی ایران به نوعی تحت تأثیر پدیده عقب ماندگی ذهنی می باشند.
بنابراین ضروری به نظر می رسد که این مسئله در محیط خانوادگی و اجتماعی از یک طرف و احساسات و نگرش ها و واکنشها و مسائل روانی ـ اجتماعی والدین از سوی دیگر توجه لازم بعمل آید و مورد بررسی و تحقیق قرار بگیرد.
از طرف دیگر والدین بخصوص وقتی با عقب ماندگی ذهنی فرزند خود روبرو می شوند، به دنبال جایی یا کسانی می گردند که آنان را در چگونگی برخورد و سازگاری با این پدیده راهنمایی نمایند. این وظیفه خطیر و مهم بر عهده کسانی می باشد که در حکم راهنما و هادی می باشند که این افراد همان روان شناسان و مشاوران می باشند. از همین جاست که اهمیت مسئله و موضوع مشخص می شود، یعنی کمک به والدین در جهت سازگاری و از طرفی کمک در جهت یافتن علت به منظور رهایی از احساسات گناه و تحقیر و اختلافات زناشویی و غیره.
5-1) سؤالات تحقیق
1- نگرش و احساسات والدین درباره فرزند عقب مانده ذهنی خود چگونه است؟
2- تأثیر فرزند عقب مانده ذهنی بر جنبه های اجتماعی خانواده چیست؟
3- تأثیر فرزند عقب مانده ذهنی بر جنبه های اقتصادی خانواده چگونه است؟
4- داشتن فرزند عقب مانده ذهنی چه تأثیری بر روابط زن و شوهر دارد؟
5- تأثیر فرزند عقب مانده ذهنی بر روابط او با سایر فرزندان خانواده چگونه است؟
6-1) تعاریف عملیاتی
عقب مانده ذهنی آموزش پذیر
به فردی اطلاق می شود که هوشبهر او بین 70-50 بوده که مفاهیم را خوب درک نمی کنند، آموزش کلامی عادی ندارند، تمرکز دقتی در آنها محدود است و برای یادگیری انگیزه ای از خودشان نشان نمی دهند (افروز، 1384).
عقب ماندگی فرهنگی ـ خانواده ای
عقب ماندگی خفیف در فرد به خاطر محدودیت اقتصادی، بدون این که شواهدی بر آسیب مغزی وجود داشته باشد.
1-2) تاریخچه (کودکان استثنایی ـ کودک عقب مانده ذهنی)
کودکان استثنایی کسانی هستند که نیازمند تعلیم و تربیت ویژه می باشند تا از کل استعداد انسانی شان بتوانند استفاده کنند. آنها به تعلیم و تربیت ویژه نیازمندند، چرا که از اغلب کودکان به یک یا چند شیوه به شرح زیر متفاوتند: آنها ممکن است عقب ماندگی ذهنی، ناتوانی های یادگیری، آشفتگی هیجانی، نانوانیهای جسمی، اختلالات کلامی و زبانی، آسیب شنیداری و آسیب دیداری داشته باشند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 77 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله بررسی تأثیر فرزند ناتوان هوشی بر کارکردهای مختلف