هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله بررسی و مقایسه میزان اضطراب و افسردگی هنرمندان با افراد عادی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله بررسی و مقایسه میزان اضطراب و افسردگی هنرمندان با افراد عادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


چکیده پژوهش :
این پژوهش براساس مطالعات متعددی که رابطه موسیقی، اضطراب و افسردگی را مورد تایید قرار داده است ترتیب داده شده و هدف آن بررسی تاثیر تمرینات موسیقی بر میزان اضطراب و افسردگی هنرمندانی است که با آلات موسیقی کار می کنند.
در این تحقیق سعی کامل به عمل آمده که شخصیت والا و ارزشمند موسیقی دانان و هنر با ارزش موسیقی در جامعه بهتر از پیش روشن گردد و همچنین به بررسی کمبودها و نیازهایی که در جامعه هنرمندان می باشد و با آنان مواجه هستند و کمتر مورد توجه کسی قرار گرفته است، بپردازد. در کنار این بررسی میزان اضطراب و افسردگی در نوازندگان موسیقی و افراد عادی مورد مقایسه قرار گرفته است.
در این تحقیق به منظور صحت و سقم فرضیه و اجرای روشهای آماری مربوط به 20 نفر از نوازندگان موسیقی و 20 نفر از افراد عادی شرکت داشتند.
برای جمع آوری اطلاعات از آزمون اضطراب کتل و افسردگی بک استفاده شد.
در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون مقایسه میانگین در گروههای مستقل «t» استودنت استفاده شد.
نتایج مطالعه نشان داد که بین تمرینات موسیقی و اضطراب نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی فرضیه اول این پژوهش تایید شد یعنی فرض خلاف مورد قبول واقع شد و فرضیه دوم این پژوهش نیز که شامل میزان افسردگی نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد، مورد تایید قرار گرفت. و مجدداً فرض خلاف برای این فرضیه ثابت شد.
برای بررسی سوالهای مربوطه (میزان اضطراب و افسردگی) لازم بود، میانگین دو گروه در رابطه با هر یک از ویژگیهای مقایسه دو گروه مستقل مورد آزمون قرار گیرد.
چون «t» محاسبه شده در آزمون اضطراب کتل 93/2 = t از «t» مبین جدول یعنی 021/2 در سطح اطمینان 5% بزرگتر است لذا فرض خلاف پژوهش تایید می گردد. بدین معنی که بین میزان افسردگی نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد.

 


« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول : معرفی پژوهش 2
بیان مساله 7
اهداف تحقیق 12
اهداف اختصاصی تحقیق 12
ضرورت و اهمیت تحقیق 13
فرضیه تحقیق 15
تعاریف عملیاتی تحقیق 15
فصل دوم : ادبیات تحقیق 17
بخش اول : سابقه تاریخی اضطراب 18
فرضیه هایی راجع به علل اضطراب 20
سبب شناسی اضطراب از دیدگاههای مختلف 23
بیان غیرکلامی اضطراب 26
اختلالات اضطرابی 27
انواع اختلالات اضطرابی 27
« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
درمان اختلالات اضطرابی 28
بخش دوم : سابقه تاریخی افسردگی 31
علل افسردگی از نظر دیدگاهها و مکاتب مختلف 32
سبب شناسی افسردگی 37
بخش سوم : تاریخچه موسیقی 42
پیشینه تحقیقات قبلی 43
چند نمونه پژوهش دیگر 49
فصل سوم : روش اجرای پژوهش و جمع آوری داده ها 51
روش اجرای پژوهش و جمع آوری داده ها 52
ابزار اندازه گیری 3
تست اضطراب کتل 53
دستور اجرای تست 55
تست افسردگی بک 58
دستور اجرای تست 60
روش تصحیح و نمره گذاری تست اضطراب کتل 60
« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
روش تصحیح و نمره گذاری تست افسردگی بک 63
روش آماری و تجزیه و تحلیل داده ها 65
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها 68
تجزیه و تحلیل داده ها 69
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری 79
بحث و نتیجه گیری و بررسی تحقیق 80
محدودیتهای تحقیق 85
پیشنهادات 86
منابع 128

 

 

 

 

 


مقدمه :
هیچ انسانی از افسردگی و اضطراب، تشویش و نگرانی مصون نیست. هر فردی در طول عمر خود بالاخره طعم ناگوار محرومیت، یأس و سرخوردگی و ماتم را مزه مزه می کند، چون هیچ وقت یک بیماری هرقدر هم شایع باشد قادر نخواهد بود همگی افراد یک جامعه را مبتلا کند. بنابراین حالات فوق به هیچ وجه نمی تواند بیماری تلقی شوند، بلکه در مواقع نوع واکنش در مقابل حوادث ناگوار زندگی به حساب می آیند.
تا آنجا که حالا یأس، سرخوردگی و اضطراب به عنوان واکنش محسوب می شوند، بسیار سالم و مفید می باشند. زیرا مثل یک دریچه اطمینان شرایط سخت و دشوار محیط را به فرد گوشزد می کنند تا بدین وسیله شخص بتواند خود را از صدمه و گزند بیشتر حفظ نماید.
حالات سرخوردگی، اضطراب و افسردگی در زندگی روزمره، همانند درد، سوزش، و تورم زخمی می باشند که وسیله آنها زخم پوشیده و محافظت شده و از گسترش آن جلوگیری به عمل آمده و فرصت التیام پیدا نمی نماید، یأس و سرخوردگی، افسردگی و اضطراب و تشویش هم اموری غیرقابل اجتناب می باشند. (معانی 1371 ، ص 18)

 

 

 

فصل اول :
معرفی پژوهش

 

 

 

معرفی پژوهش
بشر همواره از موسیقی برای ابراز و بیان افکار و احساسات خود استفاده کرده است. ریتم نخستین رکن موسیقی، قبل از تکلم، وسیله آرامش و نیایش آنها بوده است. بشر اولیه آواها و حرکات موزون و مراسم و پایکوبیها بر ترسها، غمها و شادیها، آمال و آلام خویش می بخشیده و احساسات خود را جاری می ساخته است، آنگاه که می هراسید در طنین آواگریهای جمعی خود از بی قراریها می کاهید. و در قدرت شادمانی با ریتم به پایکوبی و تحریک می رسید و هنگامی که اندوهگین بود به شک و آهی موزون دل را تسکین می بخشید و امواج خون را تعدیل و در هنگام ابهام و شدت نیاز، تنهای آهنگی داشت و در غرور و نوحه سرایی می پرداخت. (خالقی، 1369 ، ص 14)
امروز سخن از تاثیر و فوائد موسیقی در مراحل مختلف رشد و زندگی از دوره جنینی تا سالمندی بوده و سخن از تاثیر ارتعاشات موزون، در رشد گیاهان و جانوران است، و این همه تلاش و علاقه تاریخی بشر به موسیقی و مواهب روحی آن نمایشگر گرایش باطنی آدمی به نظم، هماهنگی و زیبایی ذاتی آن است.
موسیقی همیشه در زندگی، حزن و همدردی، بی قراری و شیدایی داشته است. و این موضوع در تاریخ و تمدن بسیاری از ملل از جمله کشور متمدن و کهنسال ایران به چشم می خورد. (زاده محمدی، 1371 ، ص 53)
موسیقی کشف افتهای ناپیدا، پیدایی راهای نو، و جدید ذهنی و عوامل معنوی برای فرا رفتن از این هنر شگفت انگیز، در همۀ اعصار، همواره در فراسوی قوانین حاکم و دستورات اجتماعی به حیات آشکار و فراگیر خود ادامه و در نهایت حتی اخلاق و سیاست را به تبعیت از خویش فراخوانده است.
گسترده و عمق موسیقی اصیل، انسانی، ناب، و معنوی تا بدان جاست که حتی تعصبی ترین صاحبان امور در ادوار گوناگون تاریخی را به سوی یافتن خویش طلبیده است، و اصولاً این امتیاز از خصایص جونهرۀ هنر است و موسیقی بعنوان طلایه دار هنرها توانسته است در بحرانی ترین مقاطع ممکن، همچنان حضور خود را به انحناء مختلف از حاشیه به سوی متن جامعه حرکت دهد و سرانجام به تصرف دلخواه اذهان روشن بپردازد، و اگر به تعریفی از تازه تر، توازن، تعادل حیات طبیعت و انسان را پاره ای از مأخذهای موسیقی بدانیم، باید اقرار کنیم که موسیقی در درون خود ماذوات کائنات است و گریزی از آن نیست.
بدین سبب باید اهل موسیقی کاشفان جوهرۀ زندگی نامید. در همین رابطه می توان گفت که نخستین اشارات صوتی و آواها که سرانجام به تجسد «کلمه» رسیده در زمان خود به مثابه علائم اختصاری ارتباط و بیان خواسته ها خلق شده بودند، چنانکه می توان امروزه بنابر تحقیقات علمی، موسیقی را زبان حال اشیاء دانست، از ضزبات نبض سنگ کوارتز تا تنفس خاموش مرجانها در اعماق دریاها و رقص لاادری با دو برگ . (همان منبع، ص 115).
موسیقی یکی از اعجاب انگیزترین پدیده های جهان افرینش است. موسیقی که بیان توانر اصوات است و در جهان مادی راه گریزی را به پهن دشت زیبائیها می گشاید و سرچشمۀ زلال حقیقت را در سایۀ ملودیهای طبیعی بیان می کند، احساس را در وجود جاندار بر می انگیزد و عالم را که آفریندۀ خدای تواناست با همۀ عظمتش تبلور می بخشد، موسیقی از بدو خلقت اغاز گردیده است و تا رستاخیز نیز ادامه خواهد داشت، به کلمۀ ظاهری موسیقی نباید نگریست زیرا منظور این نیست که بعد معینی از نغمه ها مورد نظر باشد، بلکه گستردگی عالم اصوات مورد نظر است، همانند لحظاتی که باد می وزد و سنفونی ترس را در صحنل طبیعت به اجرا در می آورد و یا در ان کنسرتی که پرندگان در آغاز بهاران سرود می خوانند، موسیقی حدو مرز معینی ندارد، همانگونه که جهان خلقت را محدودیتی نیست. بنابراین ارتباطی که در جهان ادامه دارد وسیلۀ انتقال افکار است خود صورت که زیر بنای سازندگی است. (نیکونژاد، حسین، 1371، ص 1).
بطور کلی موسیقی با ادراک ارتباط دارد زبان گویایی دل فصیح ترین واسطۀ معرفی احساسات است. موسیقی باید مقدم بر هر خاصیت دیگری طور تنظیم شود که اندیشه ها و اجرای آن با وسعت زندگی منطبق گردد و چون شعر زبان، عاطفه و احساسات است.
موسیقی انسان را به خداوند نزدیک می کند و او را به شناسایی خداوند رهبری می کند /و بشر در عالمی که بر آن مجهول است سوق می دهد. (رازانی، ابو تراب، 1342، ص 56 - 60)
شناخت موسیقی ایرانی وقتی میسر است که فرهنگ ایران را شناخته باشیم، چرا که موسیقی ایرانی نیز چون سایر هنرهای ملی ایران زائیده فرهنگ این مرز و بوم است. موسیقی ایرانی ریشه در عرفان آریایی دارد و همانطور که در عرفان دوگانگی ها با هم وجود دارند و قسمتی از ساختار عرفان را تشکیل می دهند. این موسیقی نیز به عنوان شاخه ای از عرفان زمانی شکل می گیرد که از این دوگانگی ها را نیز شامل باشد. (سلطانی، پیمان، 1372، ص 320، 321 )

بیان مسأله :
در کتب روانشناسی لغات و اصطلاحات بسیاری را می توان یافت که هر کدام به تناسبی ذکر شده و نویسنده و گوینده را از آن مسأله اضطراب مقصد بوده است. مثل لغت : نگرانی، دلشوره، بیم، هراس، بیقراری، پریشان حالی، ترس، موهوم، ترس مبهم و مجهول و ... آنچه که در معرض ان قابل ذکر است. اینست که اضطراب یک حالت عاطفی است که در ان عامل مبهمی از ترس ناشی از پیش بینی حوادث نامطلوب وجود دارد. (قائمی، علمی، 1368، ص 140)
بطور کلی شاید بتوان اضطراب را به منزلۀ احساسی رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیء نامعین وابسته است، تعریف کرد. به عبارت دیگر اضطراب مفهوم تهدید یا ناایمنی است که آزمودنی منبع آنرا بوضوح درک نمی کند. (پ، دادستان، 1370، ص 72)
هر موجود باهوشی ضطراب دارد. می توان گفت که اضطراب یک حالت کاملاً طبیعی و سهم کسانی است که کمی فکر می کنند. همۀ قدمهایی را که انسانیت به جلو بر می دارد، همۀ کشفهای علمی، هنری، ادبی، نیز بر اساس اضطراب انجام می گیرد. می توان گفت که ده درصد اضطرابها برای یک انسان عادی ضرورت دارد، اما متأسفانه این درصد همیشه نیست. (گنجی، خسرو، 1372، ص 379)
افسردگی یک واکنش روانی – زیستی (سایکو بیولوژیک) عادی در مقابل استرس است. هر کسی به طول عمر یابد با فشارها و و استرسهای زندگی مبارزه کند، چون بشر یک واخد سایکوبیولوژیک است، به هر تغییر فکری و جسمی که موجب تغییرات شیمیایی سلسله اعصاب مرکزی گردد، از خود واکنش نشان داده و با هر استرس از نظر جسمی و روحی مبارزه خواد کرد.
(پور افکاری، 1371، ص 7)
افسردگی محدود به زمان و مکان خاصی نیست بلکه واکنشی است در مقابل استرس، حالتی که در هر زمان و برای هر کس، ممکن است اتفاق بیافتند. به جرأت می توان گفت که نیمی از افراد بالغ در دوره ای از عمر خود دچار اتین حالت بوده اند و متأسانه اکثریت این توده از افسردگی خود آگاه نبوده و نیستند. (همان منابع، ص 9 - 8)
ما همه دچار افسردگی می شویم، افسردگی می تواند به تنهایی پدید آید ولی اغلب همراه احساس تشویش و اضطراب است. این حالت احساس ناخوشایند پیش بینی بروز ناراحتی است. خود حالت افسردگی می تواند در افراد مستعد ایجاد نگرانی کند. در برخی دیگر افسردگی در پیوستگی با نگرانی بوجود آید و یا توسط آن آغاز می شود. (رواندوست، 1369، ص 10 - 9)
افسردگی بزرگترین مسأله ای است که سلامت نوع بشر را تهدید می کند و در واقع چنان گسترش وسیعی دارد که در میان ناراحتی های روانی می تواند بعنوان سرماخوردگی معمولی تصور شود، ولی بین افسردگی تفاوت وحشتناک وجود دارد.
افسردگی می تواند کشنده باشد. تحقیقات دربارۀ میزان خودکشی نشان می دهد که در سالهای اخیر این میزان، افزایش حیرت انگیزی حتی در بین کودکان و نوجوانان داشت است. (حریری، نجلا، 1369، ص 11)
50 تا 70 درصد بیماران افسرده، اضطراب یا تفکرات وسواسی دارند، 20 تا 30 درصد بیماران اساساً مضطرب، افسردگی را تجربه می نند. (پورافکاری، 1368، ص 169)
موسیقی بیان اندیشه والا در قالب اصوات می باشد، موسیقی در ایران از دیر باز مظهر یوند سه گانه علم و هنر و اخلاق ملکوتی بوده و بزرگانی مانند ابن سینا، فارابی، عبدالقادر در مراغی، صفی الدین ارموسی و قطب الدین شیرازی که هر یک پیوند مقدسی به شمار می آیند چه بسا با آموزش صحیح در این برهه از زمان از میان دانشجویان و دانش پژوهان حاضر نیز تنی چند مشابه آن بزرگان، بالقوه وجود داشته باشد و تنها پرورش درست و دقیق لازم است نهفته های اینان را شکفته کند. (مهدوی، رضا، 1372 ، ص 6)
اهمیت این مطالعه سنجش آرمیدگی موسیقی بر اضطراب در بیماری است که به تشخیص طبی نارسایی قلبی داده شده بود. علاوه بر این ارتباط بین خصوصیات اضطراب که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است، می باشد.
یک نمونۀ 40 نفری بصورت تصادفی از بیماران دارای نارسایی قلبی، بعنوان گروه کنترل و گروه تجربی انتخاب شدند. یک کاهش معنادار آماری رد میزان ضربان قلب، میزان تنفس و نمرات اضطراب در گروهی که به موسیقی آرام بخش گوش می دادند پیدا شد. یک همبستگی مثبت معنا داری آماری بین میزان خصوصیات اضطراب و حالت پایانی میزان اضطراب بدست آمد.
یک همبستگی منفی معنا دار اماری بین میزان خصوصیات اضطراب و درجۀ تغییر درمان بعدی حالت اضطراب وقتیکه بعنوان یک تغییر خالص و همچنین یک تغییر درصدی یافت شد، نتایج نمایانگر این مطلب بود که موسیقی درمانی می تواند یک ملاحظۀ مؤثر برای کاهش سطوح حالت اضطراب در بیماران دارای نارسایی قلبی باشد. (مندل، 1990، ص 420)
در مطالعه ای که توسط الهی – براهنی، انصاری در سال (1371) تحت عنوان بررسی تأثیرات موسیقی ایرانی بر افراد افسرده انجام شده است، نشان می دهد که افراد افسرده در مقایسه با افراد بیمار واژه های منفی بیشتری را به خاطر آوردند، و افراد افسرده واژه های مثبت بیشتری را نسبت به افراد بیمار یادآوری کرده اند. (پورتراب، 1372، ص 90)
متأسفانه محقق د رابطه با موضوع تحقیق در داخل کشور به تحقیقی دست نیافت و آنچه هم بدست آمد صرف تحقیقاتی در ارتباط غیر مستقیم با اولین متغیر تحقیق یعنی مستقل تمرینات موسیقی بود اما در زیمنۀ دومین متغیر تحقیق متغیر وابسته (اضطراب و افسردگی) تحقیقات متعددی وجود داشت با توجه به عوامل نامبرده در پژوهش حاضر پژوهشگران بدنبال این مسأله که آیا رابطه ای بین تمرینات موسیقی و میزان اضطراب و افسردگی وجود دارد یا خیر؟

 

 

 

 

 

 

 

اهداف تحقیق :
هدف کلی تحقیق :بررسی و مقایسۀ میزان اضطراب وافسردگی بین نوازندگان موسیقی و افراد عادی است.
هدف اختصاصی تحقیق : برای دستیابی به هدف اساسی تحقیق، اهداف ویژۀ زیر را دنبال می کنیم :
1 ) تعیین میزان اضطراب و افسردگی در نوازندگان موسیقی
2 ) تعیین میزان اضطراب و افسردگی در افراد عادی
3 ) آیا تأثیر موسیقی بر هیجانات، تأثیی مثبت است یا منفی؟
4 ) تعیین رابطه بین تمرینات موسیقی و افزایش یا کاهش اضطراب افسردگی
از طرفی گفته شده است که موسیقی در اصل تجربه های هیجانی است. نوع و محتوای آن می تواند بر حسب خود هیجانها متنوع و گسترده باشد. هدف این مطالعه بررسی این مسأله بود که آیا موسیقی بعنوان یک تجربۀ هیجانی می تواند به هیجانات انسان تأثیر بگذارد؟

 

 

 


ضرورت و اهمیت تحقیق :
فایده و هدف این تحقیق این است که ایدۀ تازه ای نسبت به اضطراب و افسردگی به وجود آید و طرز تفکر جدیدی برای کاهش اضطراب و افسردگی پدید آید و این روش راهی باشد برای افراد مضطراب و افسرده که اضطراب و افسردگی ناشی از بحران نوجوانی را کاهش داده و باعث پیشرفت آنها در موارد یادگیری موسیقی درس و موارد دیگر باشد.
بطور کلی در جامعۀ ما بسیاری از فراد از هنر بویژه هنر ارزشمند موسیقی درک صحیحی ندارد. این تحقیق نشان خواهد داد که موسیقی از چه ارزش بالایی برخوردار است. کلا هنرمندان موسیقی و موسیقی دان از شصیت و روحیۀ بسیار گسترده و پرمعنایی برخوردارند.
بساری از هنرمندان ما که به معنی عمق این هنر عظیم پی برده اند آنرا در زندگی خود به کار بسته اند و از لحاظ شخصیت خانوادگی، تربیت فرزندان، شیوۀ ادارۀ زندگی کاملاً موفق بوده اند.
هنر موسیقی تنها سرگرمی نیست بلمه حرکتی است که باید به حیات انسانی یک ملت نظم و تربیت بدهد یعنی آن مسائل دینی و اخلاقی و سنتهای قابل قبول اخلاقی و مربوط به زندگی اجتماعی و فردی که بدون آنها تمامی آگاهی از طبیعت زیان آور و بی معناست و موسیقی نیز هنر است که عضو حیات انسانی است و شعور را یک قدم به حوزل احساس منتقل می کند.
موسیقی که دین بوسیلۀ علم راهنمای اوست و باید این نتیجه را داشته باشد که همزیستی مسالمت آمیز، انسانها را ضمانت کند و به طور کالی هنر باید زور و تعدی را از میان بردارد و تنها هنر است که از عهدۀ اینکار برمی آید و شاید ددر آینده علم راه آرمانهای نو و عالیتر دیگری را بر روی هنر بگشاید و هنر آنها را تحقق بخشد.
فراهم آوردن زمینۀ لازم برای حصول نوعی شناخت جامع – علمی و علمی از موسیقی است. به طوریکه تفکر و اندیشۀ هنرجو در راستای حصول همین شناخت تقویت شده نو بتواند بعداً با آگاهی تمام راه خود را انتخاب کند.
مسئله شناخت و بینش در موسیقی اگر مهمترین مسأله به طور اخص نباشد، به وطر اعم از مهمترین است و همین شناخت است که پایه های راه آینده را خواهد ساخت. (نیکو نژاد، حسین، 1371، ص 18)

 

 

 

فرضیه های تحقیق :
1 ) بین اضطراب نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
2 ) بین افسردگی نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
تعاریف عملیاتی :
اضطراب : پیش بینی نگران کنندۀ خر یا در بدبختی آتی همراه با احساس ملال یا نشانه های بدنی تنش است. کانون خطر مورد انتظار ممکن است درونی یا بیرونی باشد. (نیکخو، آوادیس یانس، نقشبندی، غفرانی، 1375، ص 571)
تکرار و تشدید نگرانی موجب اضطراب خواهد شد. اضطراب ناراحتی ذهنی دردناکی است که از پیش بینی آسیبهای احتمالی نتیجه می شود. (احدی، حسن، بنی جمالی، شکوه السادات 1374، ص 217)
از لحاظ روانپزشکی اضطراب را می توان چنین تعریف کرد : ناآرامی، هراس و ترس ناخوشایند و منتشر یا احساس قریب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نیست. (شاملو، 1273، ص 172)
در پژوهش حاضر، اضطراب افراد بر حسب نمره هایی که در آزمون کتل بدست می آورند تعیین می شود.
افسردگی : افسردگی طبیعی و متعادل در انسان، واکنشی است نسبت به یک عامل بیرونی که فرد از آن آگاه است و محرومیت آنرا آگاهانه درک می کند.
در واکنش نوروز افسردگی، غالباً عامل محروم کننده بیرونی مانند از دست دادن یکی از نزدیکان یا شکست در امور زندگی، شغلی و امثال آن دیده نمی شود. (شاملو، 1372، ص 136)
مایۀ احساس مشخص یا غمگین، قدان احساس، بدبینی و احساس تنهایی جزئی از اختلال دو قطبی و افسردگی اساسی.
همچنین می توان افسردگی را چنین تعریف کرد : اختلال مزمن در خلق یا فقدان علاقه و لذت در تقریباً تمام فعالیتهای معمولی و سرگرمی ها و تفریحات روزمره است. حالات افسردگی بیماران معمولاً بصورت غمیگینی، بی حالی، بی میلی و بی علاقگی به مسائل زندگی ظهور می کند. (شاملو، 1373، ص 173)
در پژوهش حاضر، افسردگی بر حسب نمره هایی که افراد در آزمون (بک) فرم بلند، بدست می آورند، تعیین می شود.

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
ادبیات تحقیق

 

 

 


«بخش اول»
سابقه تاریخی اضطراب :
برای اولین بار یک پزشک آمریکایی بنام بیرد (1896) نوارسنتی را تعریف کرد، او چند مورد از بیماری را بعلاوه علل احتمالی در ان زمان شرح داد، بیمارانی که امروزه آنان را مبتلا به نوروز اضطراب می شناسیم در نوراستنی بیرد گنجانیده می شوند.
در سال (1871) داکاستا در جریان جنگای داخلی، سندرمی را زارش کرد و آنرا قلب تحریک پذیر خواند، مفهوم این سندرم هر چند محدودتر است ولی بیش از بیماری بیرد به تعریف نوروز اضطراب نزدیک است. داکاستا متوجه شد که بیش از یک قرن منابع پزشکی، نظامی، آلمانی، و انگلستان هم گزارشهای مشابهی داده اند.
فروید اولین بار در سال (1895) نوروز اضطراب را به بیمارانی اطلاق کرد که سایر اطباء آن زنان آنها را بنام نوراستنی می شناختند. البته ان بیماران ضمن یک قرن گذشته نامهای مختلفی گرفته اند. در سال (1960) ولیر ، وایت ، رید ، کهن نتیجه مطالعات بیست سالۀ خود را که حاصل تعقیب 173 بیمار مبتلا به نوروز اضطراب بوده منتشر ساختند. بعدها کهن و دیگران یک مطالعۀ فامیلی در مورد این بیماران به عمل آوردند.
در صد سالۀ اخیر زمانیکه بیرد نوراستنی راتعریف کرد در مورد علت بیماری تئوریهای مختلفی از ضعف اساسی اعصاب گرفته تا عوامل اجتماعی و روحی و اخیراً تئوری شیمیایی ابراز شده است. هر چند که علت ان هنوز ناشناخته باقی مانده، لذا برخی از مطالعات نشان داده اند که بین افراد مبتلا و عادی از نظر فیزیولوژی برخی تفاوتها وجود دارد. مثلاً بیماران مبتلا به نوروز اضطراب به تحریکلات دردناک از هر نوع بیشتر حساسند تا آدمهای عادی، بعلاوه تحملشان به ورزش و فعالیتهای جسمانی کمتر بوده و سطح اسید لاکتیک خونشان هنگام ورزش بالاتر از دیگران است.
البته این اختلالات فیزیولوژیک در وجود این بیماران همیشه علت بیماری نیست، بلکه احتمال دارد که این اختلالات ثانوی و در نتیجۀ عدم فعالیت و نگرانی همراه با این سندرم باشد. (عظیمی، 1375، ص 56 - 52)

 


فرضیه هایی راجع به علل اضطراب :
1 ) فرضیۀ روانکاری :
تکامل تدریجی فرضیه های زیگموند فروید را در مورد اضطراب از مقالۀ وسواسها که در سال (1895) نوشت تا مطالعاتی دربارۀ هیستری و بالخره مهارتها و علائم و اضطراب که در سال (1926) به رشتۀ تحریر در آورد.
می توان دریافتف در مقالۀ اخر فروید اضطراب را هشداری برای ایگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نامقبول برای تظاهر آگاهانه تخلیه خبر می دهد.
اضطراب به عنوان یک هشدار ایگورا برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند. اضطراب در روانکاری بسته به ماهیت نتایج ترسناک به چهار طبقه تقسیم می شود. اضطراب سوپر ایگو، اضطراب اختگی، اضطراب جدایی و اضطراب اید و یا تکانه.
در اضطراب اید یا تکانه چنین فرض می شود که به ناراحتی ابتدایی و منتشر نوزاد به هنگام احساس مغلوب شدن در مقابل نیازها و محرکهائی که خود هیچ کنترلی بر آنها ندارد، پدید می آید.
اضطراب جدایی به مرحلۀ کمی دیرتر اما هنوز قبل از دورۀ ادیپال مربوط می گردد که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضاهای والدین هماهنگ بوده و می ترسد کعه محبت آنها را از دست بدهد یا از جانب آنهاطرد شود. خیالات اختگی که از مشخصات کودک دورۀ ادیپال است، بخصوص در ارتباط با تکانه های جنسی در حال رشد او اضطراب اختگی بزرگسالی تجلی می کند.
اضطراب سوپر ایگو نتیجۀ مستقیم رشد انتهای سوپر ایگوست، که سپری شدن عقدۀ ادیب و ظهور دورۀ پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد. در مورد منبع و ماهیت اضطراب در روانکاوی اختلاف عقیده وجود دارد، مثلاً او تورانگ پیدایش اضطراب را به فرآیندهای مربوط به شربۀ تولد مربوط می داند و سالیوان روی روابط اولیه مادر و کودک و انتقال اضطراب مادر به کودک تأکید نمده است. (پور افکاری، ج دوم، 1370، 373 - 372)
2 ) فرضیه های رفتاری :
فرضیه های رفتاری با یادگیری اضطراب، بعضی از مؤثرترین درمانهای اختلالات اضطرابی را بوجود آمده است، طبق فرضیه های رفتاری اضطراب، یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاصی است، مثلاً فردی در یک رستوران دچار ناراحتی شدید گردد، امکان دارد که چنین فردی از طریق تعمیم، نسبت به هر غذایی که خودش آماده نکرده باتشد حساسیت و سؤظن پیدا کند، یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنشهای اضطرابی والدین خود ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد. (همان منبع، ص 374 - 373)
3 ) فرضیه های وجودی :
فرضیه های وجودی اضطراب مدلهای عادی برای اختلال اضطراب منتشر بوجود آورده است، که در انها محرک قابل شناسایی خاص برای احساس اضطراب مزمن وجود ندارد، مفهوم مرکزی فرضیۀ وجودی این است که شخص از پوچی عمیق در زندگی هود آگاه گردد که ممکن است حتی از پذیرش مرگ غیر قابل اجتناب خود نیز برای او دردناکتر باشد، اضطراب واکنش شخص به این پوچی وسیع و معنی است. (همان منبع، ص 374)
4 ) فضیه های زیست شناسی :
فرضیه های زیست شناختی بر معیارهای عین متکی است به اینکه تغییرات بیولوژیک در بیماران مبتلا به اختلالهای اضطرابی نشان دهندۀ تحریک مفرط یک سیستم نرمال از سایر لحاظ است یا این تفاوتها بازتاب عملی بیمار گونه و بخصوص است، معهذا این امکان است که برخی از مردم نسبت به اختلال اضطرابی بر اساس یک حساسیت بیولوژیک نسبت به پیدایش این عاطفه آسیب پذیری بیشتری داشته باشند. (همان منبع، ص 374)

 

سبب شناسی اضطراب از دیدگاههای مختلف :
1 ) دیدگاه فروید :
از نظر فروید انسان متعارف کسی است که راحل رشد جنسی – روانی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل رشد بی از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب می اید و هر فردی به نحوی غیر متعارف است. در حوزه روانشناسی انسانهای غیر متعارف و روانی را به دو دسته تقسم کرده اند :
یکی از افراد که اختلالات عصبی و روان نژادی دارند و دیگر افرادی که حالات شدید روانی دارند و آنها را افراد روانپریش می نامند.
در مکتب فروید اضطراب یک ترس درونی شده است. ترس از اینکه مبادا تجاربدرد آور گذشته یادآوری شوند، تجاربی که با تنبیه و ممانعت از ارضای کششهای غریزی همراه بوده اند.
کششها غریزی نامطلوب موجب اضطراب می شوند و به خود اعلام خطر می کنند. اضطراب واکنش ناآگاهانه در برابر تمایلات سرکوب شده است و علامت اخطاری است به «خود» مبنی بر اینکه کشش غریزی نامطلوب که در گذشته موجب ناراحتی وموجب درد شده است اینکه دارد مجدداً بروز می کند، اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشأ خارجی دارد ولی اضطراب منشأ درونی دارد. (شفیع آبای، ناصری، 1365، ص 52)
2 ) دیدگاه آدلر :
به عقیده آدلر نوروز نتیجۀ قصور در یادگیری است و نیز نتیجه ادراکها و تصورات معیوب است. نوروزهایی است که ما را برای فقدان تمدن خویش می پردازیم، در صورتیکه فروید نوروز را بهایی می دانست که ما برای تمدن می پردازیم. هر نوروز به منزله کوششی است برای رها کردن فرد از احساس حقارت و نیل به احساس تفوق و برتری که در مواردی به حالتهای جبرانی نامطلوبی منتهی می شود. نوروز در جهت عملکرد اجتماعی سیر نمی کند و هدفش نیز حل مشکلات خاصی از زندگی نیست، بلکه برای خود مسیرهای خاصی پیدا می کند و بنابراین، بیمار را به تنهایی می کشاند. (همان منبع، ص 97)
3 ) دیدگاه مراجع محوری راجرز :
به اعتقاد راجرز (برسر و شوستروم، 1968 و شوتزر واتسون 1974) خویشتن پنداری فرد مضطرب یا روان نژند با تجربه ارگانیزمی او ناهماهنگ و در تضاد است. هر موقع که ادراکسیک فرد از تجربه خودش تحریف و یا انکار شود، تا حدودی حالت ناهماهنگی میام «خود» و تجربیات فرد، یا حالت ناسازگاری روانی و آسیب پذیری بوجود می آید و موجب پیدایش مکانیزمهای دفاعی می شود.
در حقیقت فرد در مقابل تهدیدهای حاصل از ناهماهنگی میان تجربه و خویشتن پنداری، احساس اضطراب می کند و سپس با استفاده از یکی از مکانیزمهای دفاعی در مقابل تهدید و اضطراب حادث، به دفاع از خود می پردازد. در حالت اضطراب، مفهومی که فرد از خودش دارد با تجربیات او مغایر است. (همان منبع، ص 161)
4 ) دیدگاه گشتالت :
اضطراب فاصله و شکاف میان حال و آینده است. انسان بدان دلیل مضطرب می شود که وضعیت موجود را رها می کند .و درباره آینده وو نقشهای احتمالی که ایفقا خواهد کرد به فکر می پردازد. دلهره و مشغولیت در زمینه فعالیتهای آینده باعث ترس صحنه ای می شود.
ترس صحنه ای از توقع و انتظار فرد از اتفاقات بد و ناگوار در رفتار و نقشهای آینده او بوجود می آید. فرد با تشخیص اینکه این اضطراب از چه منبعی حاصل می شود، باید به خود آید و در زمان حال زندگی کند، اگر فرد در زمان حال به سر می برد، مضطرب نخواهد شد، زیرا هیجان و تحریک به فوریت در فعالیت خود به خودی او جریان می یابد و خلاق و مبدع می شود. (همان منبع، ص 190)
بیان غیر کلامی اضطراب :
در بیماران مضطرب، ابروها از هم باز و به طرف بالا کشیده می شوند. شیارهای افقی پیشانی عمیق و پلکها از هم بازتر می شوند. مردمکها گشاد و لبها، اندکی از هم باز می گردند. فرد در این حالت بدن خود را کاملاً راست نگاه می دارد. لرزش خشتی در دستان مشخص است. حرکات تنفسی این افراد، سریع و سطحی است، و احتمالاً می توان آثار تعویق را در صورت فرد مشاهده کرد. (توزنده جانی، 1373، ص 57)
اختلالات اضطرابی :
تعریف :
حالتی بیمار گونه مشخص با احساس بیم و نگرانی همراه با نشانه های جسمی حاکی از وجود دستگاه عصبی اتونومیک بیش فعال، از ترس که علت شناخته شده دارد تفکیک می شود. (پورافکاری، 1370، ص 169)

 

 

 

انواع اختلالات اضطرابی :
اختلال هراس
اختلال اضطراب منتشر
اختلال فوبیک
اختلال وسواس جبری
اختلال استرس پس از سانحه
(پور افکاری، ص 169)
یک حمله وحشت زدگی عبارت از دوره ای متمایز و با شروع ناگهانی ترس شدید، بیمانکی، یا وحشت است که اغلب با احساس قریب الوقوع بودن سرنوشت شوم همراه است. در جریان این حمله ها، نشانه هایی مانند، تنگی نفس، تپش قلب، احساس درد، ناراحتی در قفسه سینه، احساس خفگی، و ترس از دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل وجود دارد.
(نیکخو، آوادیس یانس، نقشبندی، غفرانی، 1375، ص 10 - 9)

 

درمان اختلالات اضطرابی :
1 ) دیدگاه زیست شناختی :
آرامبخشها در تسکین اضطراب تا حدی مؤثر بوده و در کاهش شکایات بدنی و تنظیم خواب نقش مؤثر و به سزایی دارند. هر چند تأثیر آنها در کاهش شکایات بدنی و تنظیم خواب موقت است.
2 ) دیدگاه تحلیل روانی :
در این دیدگاه بیمار به سوی بصیرت حاصل کردن از تعارضهای درونی که ریشه این اختلالات محسوب می گردد، راهنمایی می شود. افراد مبتلا به اضطراب به روان درمانگری خوب پاسخ می دهند، یعنی اضطرابشان کم شده، تسکین می یابند، ولی اضطراب مزمن آنها بندرت بر طرف می شود و نیاز به روان درمانگری (تحلیل روانی) مجدد خواهند داشت.
3 ) دیدگاه یادگیری :
روشهای درمانگری بر اساس رویکرد یادگیری شامل درمانگریهای مواجهه سازی (تخیلی و واقعی ) و مدل سازی است. حساسیت زدایی منظم، یکی از روشهای مواجهه سازی است که از رو به رو ساختن بیمار با محرک ضعیف و خوشایند شروع شده بتدریج به محکهای قویتر می رسند و این در شرایطی است که بیمار بهنگام ارائه محرک در حالت آرامش قرار می گیرد و محرکهای آرامبخش دیگری مانند صدای موسیقی و نوار ملایم با آن همراه می گردد.
4 ) دیدگاه شناختی :
بر اساس دیدگاه شناختی برداشتهای غلط و افکار نادرست که با مسائل موقعیتهای خاص وجود دارند، منبع اضطراب محسوب می شود. این افکار بدلیل ارزیابی غیر واقعی از موقعیتها هستند که اغراق آمیز بوده و خطرات آنها بیش از اندازه نگریسته شده است.
یکی از روشهای مشهور درمانگری شناختی، بازسازی شناختی است که توسط آلبرت الیس ایجاد شده و درمانگری منطقی – هیجانی نامیده شده است.
روش دیگر درمانگری شناختی، توقف فکر است. روش دیگر درمانگری شناختی، مرور شناختی است.
5 ) دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی :
بر اساس نظر مازلو، درمانگران باید در اصطلاح حالات اضطرابی، مراجعان فرصتی برای ارضاء نیازهای اساسی آنان فراهم نماید. این عمل با احترام و محبت کافی نسب به مراجعان همراه بوده، آنان نیز تشویق می شوند تا نسبت به درمانگر و دیگران احترام و محبت داشته باشند. بدین ترتیب و بر اساس رشد روابط دو جانبه، احترام، محبت و جریان رشد مثبت، رفتار مراجع تشویق می گردد. (آزاد، حسین، 179، 1375 – 173)
دیگر روشهای درمانی اضطراب عبارتند از : درمان با ایجاد آرامش روشهای ایجاد که بوسیلۀ هیپنوتیزمها و متخصصین رفتار درمانی بکار می روند، ممکن است برای خیلی از بیماران بخصوص افراد تلقین پذیر مفید واقع شود.
برای بیماران که قابل هیپنوتیزم هستند، دستورات در مورد هیپنوتیزم کردن خود ممکن است تأثیر روش ایجاد ارامش را تقویت کند.
مراقبه : روشهای مراقبه و سایر انواع ساده ان ممکن است بوسیله کاستن از جریانات منجر به تحریک اتونومیک در مقابله با علائم ناشی از تحریک سلسله اعصاب مفید شوند. (پورافکاری، 1370، ص 22)

 

«بخش دوم»
سابقه تاریخی افسردگی :
در سال (1951) «رابرت برتن» یک راهنمای درمان تحت عنوان اناتومی ملاتکولی منتشر ساخت و در انواع متعدد از اختلالات عاطفی را نام برد. معمولاً افسردگی را به عنوان یکی از اختلالات عاطفی می دانند . دانشمندان اصطلاح عاطفی را در مورد ذهنی عواطف یا احساسات بکار می برند. بنابراین اختلال عاطفی، به معنی عواطف و احساسات و حالات شدید یا نامتناسب می باشد (فرزام، 1363، ص 17)
واژه افسردگی، در رشته های مختلف معنای متفاوتی دارد. بعنوان مثال در فیزیولوژی اعصاب هدف کاهش فعالیت فیزیولوژیک. در داروشناسی به معنای کاهش فعالیت یک عنصر شیمیایی. در روانشناسی منظور از آن حالتی است که منجر به کاهش قابلیتها و استعداد ها می شود. در روانپزشکی، افسردگی بر حسب موارد خاص به یک علامت یا سندرم اطلاق می شود.
اگر افسردگی به مثابه یک علامت در نظر گرفته شود، در این صورت عبارت خواهد بود از یک تغییر یا انحراف از حالت طبیعی خلق به صورت اندوه و حالت اندوه بر حسب این شدت یا مدت زمان آن از حد متعارف تجاوز کند و یا بر حسب شرایط خاص می تواند جنبه بیمارگونه به خود بگیرد.
خلق حاصل مجموعه واکنشهای عاطفی در یک زمان معین است. به عبارت دیگر خلق یک استعداد عاطفی زیر بنایی است که آکنده از گرایشهای هیجانی و غریزی بوده و به حالتهای روحی فرد جنبه مطلوب یا نامطبوع می دهد و بین دو قطب لذت و درد نوسان می کند. خلق به طور طبیعی می تواند با شرایط محیط سازگار گردد. (سلطانی فر، 1370، ص 23)
علل افسردگی از نظر دیدگاهها و مکاتب مختلف :
الف ) مکتب تحلیل گری روانی :
نخستین پیشنهاد دهنده یک الگوی نظری برای درک اختلال عاطفی بوده است. آنچه در این رشته برای نخستین بار تدارک گردیده از کارهای علمی آبراهام فروید و یا هر دو سرچشمه می گیرد.
در نظریه سنتی تحلیل گری روانی شخصیت پیش مرضی، شخصیتی است که از طریق تثبیت در مرحله آزاد گونه دهانی و از راه انتخاب یکی موضوع خود دوستدارانه (به خود دلباخته) مشخص می شود. موضوعاتی که مجهز به قدرتی مطلق است و از ان نظر موجب است که به فرد امکان هستی می دهد.
این رابطه بر پایه وظیفه ساختن لیپید و با یک ستیزه جویی در غایت تهدید آمیز ضرورت یافته و بدین ترتیب انرا مهر کرده است. به هنگام از دست موضوع عشق است افسردگی اعلام می شود. وقتی فرد مورد محبت نیست آنوقت است که قدر ارزش خود را از دست می دهد. (دیگر هیچکس را دوست ندارد، پس من دیگر ارزشی ندارم) و به علت نبودن موضوع عشق، پراکندگی کشاننده ها آشکار می شود.
در این زمان است که ما شاهد از نو سازمان یافتگی یک تعادل ناخوش هستیم. به منظور باز یافتن موضوع از دست رفته یک جهان درون فکنی در چهار چوب یک واپس روی خاص بیماری افسردگی هم در «من برتر» و هم در «من» پدید می اید. این درون فکنی که وابسته به از هم پاشیدگی و پراکندگی کشاننده ها است به تعرض بین دو پایگاه منتهی می شود.
بیبرنیگ، یکی دیگر از پیروان این مکتب اعتقاد دارد که حالت مرحله دهانی، از هم پاشیدگی، از هم پاشیدگی کشاننده ها، درون فکنی، یزی پدیده ای عاطفی است که با حالت استیصال « من» همبستگی دارد. از دست دادن موضوع عشق یا آنچه بدینگونه احساس شده باشد منته به سقوط ارزش خویشتن و حالت استیصال می شود.
اما این تعارض درونی «من» یعنی تعارض بین ناتوانی و خواسته هایی است که برای ارزنده سازی خود دوستدارانه ضروری هستند. (میل دوست داشتن مورد بحث واقع شدن، مورد تائید قرار گرفتن، نیرومند بودن و جزء آن) و این ماجرا در قلب هر پدیده افسردگی بوجود می آورد. این واکنش را می توان بر اساس حساسیت افراطی پاره ای از افراد نسبت به ناکامیها تبین کرد. چه افسردگی اساساً دربارۀ فعال سازی یک حالت استیصال «من» که قبلاً در کودکی سازمان یافته حاصل می شود. (دادستان، 1368، ص 84)
به طور کلی علت شناسی روانکاوی ان عبارتند از :
1 ) فقدان عشق
2 ) طرد کردن بچه ها
3 ) تنبیه
4 ) جدائها (والدین از کودک)
5 ) وابستگی
6 ) فقدان (از دست دادن هر چیزی مثلاً گم شده)
ب ) مکتب زیست شناختی و عوامل زیستی افسردگی :
الگوی زیست شناختی حالات افسردگی را وابسته به تقلیل پاره ای از انتقال دهندگان شیمیایی دستگاه عصبی مرکزی یعنی آمینها (دوپامین، نور آدرنالین، سروتونین، استیل کولین) می داند. وجود بیش از حد همین مواد موجب حالات آشفتگی می شود. از زمان کشفی که در حدود (1950) بوقوع و بر اساس آن دریافتند که تجویز رزپین برای کم کردن فشار خون ممکن است با تقلیل دادن کاتکولامینها و سروتونین حالات افسردگی، در افراد ایجاد کند.
یک سلسله بررسی که در آنجا شیوه ای آزمایش مختلف به کار رفته (اثرات داده های تقلیل دهنده آمینها، مقادیر بکار رفته در افسردگان و بهنجاران، سطح تسریع در داروهای ضد افسردگی، تغییرات خلقی پس از جذب داروهای مختلف و جزء آن) به انجام رسیده که غالباً تغییر نتایج حاصل از آنها مشکل است. نمی توان این نکته را نادیده گرفت که افسردگیها از نظر زیست شناختی حالاتی نامتجانسند.
این مکتب نیز در مجموع معتقد است که علل ایجاد افسردگی در افراد به دلیل زیر می باشد :
1 ) اختلال عصبی – فیزیولوژیکی و آمینهای حیاتی
2 ) اختلال در امواج عصبی ناشی از آمینهای حیاتی
3 ) اختلال در تحریک پذیری سلسله اعصاب
4 ) اختلال در سیستم پاراسمپاتیک مرکزی
5 ) اختلال ترمیم پذیری مغز احشایی (همان منبع، ص 85 - 83)
ج ) مکتب رفتار گرایی :
این مکتب با استفاده از الگوهای تجربی نشان داده است که تقلیل نسبی تقویت کننده ای مثبت عامل افسردگی است. خواه منظور ناپدیده شدن تقویت کننده باشد و خواه انکه تقویت کننده های منحنی سطحی بالایی سوق پیدا کنند خانواده هایی که در افراطی کودکان خود را تنبیه یا منع می کنند. سرانجام در فرزندان خود حالات بی ادراکی به معنای واقعی کلیه ایجاد می کنند.
لوین سان در بررسیهای خود این زمینه را مورد بررسی قرار داد و از این رو به کاربردهای درمانی در این زمینه دست یافت.
سیگمن در آزمایشهایی که با سگها بعمل آمد مشاهده کرد که وقتی سگها را بدون آنکه امکان واکنشی برای آنها باشد در معرض ضربه های الکتریکی قزرار دادند از آن پس وقتی امکان واکنش به آنها داده شد در حد قابل ملاحظه در یادگیری اجتناب از ضربه الکتریکی خواهد شد.
خلاصه اگر فردی در معرض تنیدگی ها اجتناب ناپذیر واقع شود و یا کنترل تقویت کننده را از دست بدهد (که این معادل وضع امل است) سرانجام در یک فعل پذیری مفرط و یک تغییر نامطلوب انگیزش غوطه ور می شود که سیگمن آنرا حالت واماندگی می نامد. (همان منبع، ص 86)
علامتهای این مکتب بعنوان افسردگی عبارتند از :
1 ) درماندگی تلقین شده
2 ) شرایط نامساعد و غیر قابل پاداش محیطی
3 ) مورد توجه واقع شدن بعلت قبول کردن رل بیمار و در عوض از دست دادن پاداشهای عادی و روزمره. (معانی، 1375، ص 46)
افسردگی از دیدگاه یادگیری و بر اساس محرک و پاسخ نیز مورد بحث قرار گرفته است صاحبنظران رفتار گرا معتقدند افسردگی عبارت از کاهش چشمگیر حساسیت در برابر محرکهای محیطی است.
عده ای از رفتار گرایان در تعیین افسردگی به فقدان تئوریهای لازم اشاره می کند. این عده به تاریخچه تقویتهای فرد در تشکیل ادراک از خود و دیگران توجه دارند. (اخوت، 1362، ص 43 - 41)
سبب شناسی افسردگی :
عوامل بسیار متعددی که برخی جنبه عمومی و بعضی جنبه عمومی و بعضی جنبه اختتصاصی دارند ممکن است باعث افسردگی شوند. پاره ای از این عوامل عبارتند از شکست، بیکاری، سوگواری، کم خونی، نارسائی غده تیروئید، تغییر فصل، غده مغزی، بیماری پارکینسون، عفونتهای حاد ویروسی، داروهای ضد فشار خون، و تعدا بیشماری داروهای شیمیایی دیگر چون تنها معدودی (معمولاً حدود 10 درصد) از افرادیکه در معرض چنین عوامل قرار می گیرند دچار افسردگی می شوند، بنابراین نمی توان گفت که واقعاً جنبه علمی دارند. به نظر می رسد عواملارثی – خانوادگی و شرایط و خصوصیات رشد و تکامل فرد، عوامل زیر بنایی و عللی سبب ساز این بیماری باشند. (شاملو، محمدی، 1374، ص 93)
چند نمونه تحقیق :
آدیون عصر حاضر را دوران اضطراب نامیده است. پیچیدگیهای جاری تمدن و سرعت تحولات و بی توجهی نسبی به مذهب و ارزشهای خانوادگی برای افراد و اجتماع تعارضها اضطابهای تازه ای بوجود آورده است. (پور افکاری، 1370، ج دوم، ص 362)
فروید عقیده دارد که نورزهای اضطرابی در اثر تعارض روانی پدید می آید در نظر او این تعارض ایجاد خطر می کند و ممکن است امیال سرکوفته نهاد سد را بشکند و بیرون بیاید اما همیشه اینطور نیست. (شکیباپور 1369، 129)
مورفی و همکارانش (1968) گزارش کرده اند که تشخیص اولیه افسردگی در حکم پیش آگهی ناراحت کننده ای در مورد وقوع مجدد بیماری در طول دوره ای هفده ساله است، در حالیکه 56 درصد بیماران که طبق تشخیص اولیه اختلال عاطفی داشتند بهبودی ضعیفی را نشان داده اند 2/ 79 درصد بیماران همسان با آنان که در مبتلا به سندرم کامل افسردگی توأم با اضطراب یا بدون آن بودند ضعیف ترین میزان بهبودی را داشتند.نتایج مشابهی نز در چندین مطالعه دیگر بعنوان مثال ویفوکوموریستون ، اسکوب و همکاران (1979) گزارش شده است. (توزنده جانی، حن، ص 30 - 24)
اضطراب یک خصوصیت شایع در اختلالهای افسردگی است، بیمارانی که دچار اضطراب هستند، ممکن است علائم افسردگی را نیز متوجه کنند.
بررسیهای اخیر نشان داده اند که اختلالهای اضطرابی واجد بیشترین فراوانی در سطح کل جمعیت هستند.
الف ) اضطراب عموماً به منزله یک منزله به ستوه آوردنده است. به منزله و پیزی است که ممکن در یک تنش گسترده و موحش و غالباً بی نام، اتفاق می افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید می آید ممکن است به یک تهدید عینی، اضطراب آور (تهدید مستقیم، غیر م

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی و مقایسه میزان اضطراب و افسردگی هنرمندان با افراد عادی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد