فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات151
نویسندگی
برای نویسندگی باید در انسان سه شرط فراهم شود: 1- اینکه تصمیم قاطع و جدی بگیرد و بپذیرد که نویسندگی هم فنی است مانند فنون دیگر که قابل یادگیری می باشد. 2- اعتماد به نفس لازم را فراهم کردن به منظور یادگیری مهارت نویسندگی. 3- اوقات خاصی را برای مطالعه ونوشتن اختصاصی دادن. پر واضح است که در این صورت انسان مقدمات کار نویسندگی را برای خود فراهم کرده است.
ارتباط خواندن ونوشتن
طبیعی است که اگر انسان سخنی برای گفتن نداشته باشد، نمی تواند چیزی بگوید که مخاطب از آن بهره مند گردد، و برعکس، انسان اگرذهنی پربار و انباشته از نکات علمی، اخلاقی، انسانی، تاریخی و… داشته باشد، خود به خود زمینه بروز و گفتار آن فراهم می آید و انسان در این مرحله است که ضرورت گفتن ونوشتن را تشخیص می دهد. باید اعتراف کنیم که در خواندن یک متن یا نوشته حداقل دو مرحله برای نویسندگی پیموده ایم: مرحله نخست اینکه نکات علمی موجود در آن نوشته را می آموزیم مرحله دوم اینکه می آموزیم که چگونه نویسنده متن مذکور توانسته است برای بیان مقصود و منظور خود، واژگان را برگزیند و معانی و مفهوم ایجاد شده درذهن خودش را در قالب کلمات و جملههایمناسب بریزد و به شنوده منتقل نماید. به همین دلیل است که باید گفت یک نویسندة خوب، یک خواننده خوب است و کسی که بتواند یک نشوته ای را خوب بخواند و با تمام زوایای مطرح شده در آن ارتباط برقرار کند و همراه شود، توانسته است مهارت نویسندگی را بیاموزد و با تمرین وممارست وکسب تجربه در نوشتن، نویسنده ماهری بشود.
چرا نوشتن از گفتن دشوارتر است؟
انسانها گمان می کنند که چون زبان فارسی زبان مادری شان است و با آن آشنا هستند نیازی به آموختن آن ندارند، در حالیکه این گمانی باطل و بیهوده است! زبان – هر چند هم زبان مادری انسان باشد – دستگاهی است پیچیده که برای فهم مقصود و منظور گوینده به آن زبان، آشنایی با آن پیچیدگی های موجود ، لازم و ضروری است. بهترین دلیل این مدعا هم این است که اصولاً نوشتن ازگفتن بسیار مشکل تر است. وقتی انسان سخن می گوید به دلیل اینکه شنونده در روبروی انسان قرار دارد می تواند با لحن کلام و تغییرات لازم ، معنا و مفهوم مورد نظر را به او بفهماند، گاهی کلمات را شکسته ادا کند گاهی کلمات را با تغییر لحن کلام درمعنی خاص خود بکار برد، در حالی که در نوشتن اینگونه نیست. اولاً در نوشتن ما تصمیم می گیریم که نوشته خود را ماندگار کنیم و بوسیله خط و کتابت آنرا به انسانهایی که اکنون جلو چشم ما حاضر نیستند ، برسانیم، پس لازم می آید که کلمات به گونه ای انتخاب شوند که نظم فکری و کلامی افزونتری داشته باشند. ثانیاً چون هنگام نوشتن، مخاطب ما افراد مختلف- با سطح فکرهای مختلف- می باشند این است که باید در هنگام نوشتن مقصود طوری بیان شود که مبهم نباشد و کلمات در معانی صحیح و درست خود بکار روند و کلمات در اجزای مخصوص جمله هر کدام در جای مخصوص خود قرار بگیرند تا فهم مطالب را دشوار نسازند.
نویسنده خوب کیست؟
هر چند نمی توان برای همه نویسندگان ویژگیهایی مشخص و یکسان برشمرد اما در مجموع میتوان گفت نویسنده خوب کسی است که دردی و انگیزه ای برای گفتن دارد و هدفی عالی و فوقالعاده را جستجو می کند و هیچ وقت از جاده حق دور نمی شود و قلم نویسندگی و شخصیت عملی خودش را به چیزهای بی ارزش دنیایی نمی فروشد و خواسته های فردی و شخصی را به منافع عمومی ترجیح نمی دهد. با ادبیات ملی آشنایی دارد، خلاقیت و نوآوری دارد، واقع بین است، حداقل با یک یا دو زبان خارجی آشنایی دارد، از همه مهمتر وجدان انسانی و علمی خود را همیشه مدنظر قرار می دهد و از موضوع کاملاً اطلاع دارد آگاه است.
چه کار کنیم تا نویسنده خوبی شویم؟
بسیاری از صاحب نظران معتقدند که فن نویسندگی از جمله فنون ومهارتهایی است که بعد از آشنایی با رموز و دقایق ونکات باریک آن به آغاز راه رسیده ایم به این معنی که تنها با آموختن و یادگیری و به خاطر سپردن قوانین نویسندگی نمی توان نویسنده خوبی شد، بلکه این فن مثل رانندگی و شنا تمرین و ممارست عملی را نیازمند است! دقت داشته باشیم که نویسنده شدن غیر از نوشتن است مثلاً هر انسانی ممکن است در جیبش کمی پول داشته باشد اما به صرف داشتن این پول، ما نمی توانیم او را پولدار بنامیم، پول دارد اما ما نمی توانیم به او پولدار بگوئیم! پس معلوم می شود که پول داشتن غیراز پولدار بودن است، پس با این حساب نویسندگی هم غیر از نوشتن چیزی است. یک نفر ممکن است دهها جلد کتاب بنویسد مثلاً درباره تاریخ، فسلفه، طب، نجوم، ریاضی و … ما به چنین شخصی ممکن است مورخ، فیلسوف، پزشک، منجم، ریاضی دان و… بگوییم، اما هرگز به او نویسنده نمی گوئیم، پس معلوم می شود نویسندگی غیر از نوشتن چیزی است. عکس این مطلب هم صادق است یعنی ممکن است یک نفر حتی یک جلد کتاب بنویسد اما به محض نوشتن همان یک جلد کتاب، نه تنها به او نویسنده می گوئیم بلکه ممکن است او رابه عنوان یکی از بینیانگذاران روش خاص نویسندگی خطاب کنیم مثلاً محمد علی جمالزاده – پدر قصه نویسی معاصرزبان فارسی- با نوشتن کتاب «یکی بود یکی نبود»- که تشکیل یافته از چند داستان- نه تنها عنوان نویسنده موفق به خود گرفت ، بلکه روشی را در نویسندگی بنیان نهاد که دهها کتاب به پیروی از آن روش نوشته شد و به همین دلیل ما محمد علی جمالزاده را هر چند که آثار دیگرش را هم نمی نوشت و چاپ نمی کرد- به صرف نوشتن همین یک اثر به عنوان یکی از پیامبران نویسندگی معاصر خطاب می کردیم.
برای اینکه نویسنده خوبی شدیم باید همانطور که قبلاً گفتیم غیر از خواندن ومطالعه- که اولین قدم برای نویسندگی است- به تمرین نویسندگی مشغول شدیم و با آموختن رموز و فنون آن، در آن استعداد و نبوغ خودمان را کشف کنیم و پرورش بدهیم.البته لازم به ذکر است که مرحله را بپمائیم تا برسیم به مرحله نهائی نویسندگی : 1- تعیین هدف و مقصود 2- تعیین موضوع 3- تفکر و اندیشیدن درباره موضوع 4- تعیین منابع و مآخذ 5- طرح نگارش.
اصول و فن نگارش فارسی