پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی
139 صفحه
چکیده:
دولت ایالات متحده امریکا به عنوان بزرگترین بازیگر سیستم بین الملل، دارای بیشترین تاثیر بر سیاست بین الملل است و سیاست خارجی و دفاعی این کشور بیشترین تاثیرات را در ثبات یا تغییر سیستم بین الملل دارد . سیاست دفاعی این کشور که یکی از مهمترین ابزارهای کنش آن در جهان است، از این ابزار سیاست خارجی اش به کرات در طول تاریخ استقلال خود استفاده کرده است. مجتمع های نظامی - صنعتی که از سه گروه سیاستمداران دولتی و دفاعی، برخی اعضای کنگره و صنایع دفاعی تشکیل شده، توانسته است از این سیاست های دفاعی به نحو چشم گیری منتفع شود. مجتمع های نظامی - صنعتی به کمک قدرت و نفوذی که در نتیجه سیاست های نظامی گری ایالات متحده بدست آورده است، توانسته است به عنوان یک بلوک گروه منافع قوی در رقابت با گروه های منافع دیگر در زمینه سیاست های دفاعی و امنیتی نفوذ زیادی را در اعمال نفوذ بر طراحی سیاست دفاعی ایالات متحده اعمال کند. این بلوک گروه منافع هم پیوند با نومحافظه کاران، با اتفاق افتادن حادثه یازده سپتامبر، بهانه کافی برای افزایش سیاست های تهاجمی و هژمونی گرای ایالات متحده را بدست آورد و توانست نقش بیشتری را در تصمیم سازی سیاست دفاعی ایالات متحده ایفا کند و باعث به شدت تهاجمی شدن سیاست های دفاعی دولت بوش پسر شود. به دلیل محیط تکثرگرای نظام سیاسی ایالات متحده امریکا و اعمال نفوذ انواع گروه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متنوع بر تصمیم سازی دولتمردان آن، به نظر می رسد الگوی تصمیم سازی تکثرگرا ابزار مناسبی را برای تحلیل نفوذ مجتمع های نظامی - صنعتی بر تصمیم سازی دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری بوش پسر در اختیار ما قرار دهد. با توجه به این مهم در این رساله ضمن تلاش برای اثبات فرضیه پژوهش مبنی بر تبدیل شدن سیاست دفاعی ایالات متحده از دکترین تدافعی و بازدارنده به دکترین تهاجمی جنگ پیشگیرانه بعد از سال 2000 میلادی توسط مجتمع های نظامی - صنعتی ، به دنبال پاسخ مناسب در مورد نقش مجتمع های نظامی - صنعتی در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری بوش هستیم.
واژگان کلیدی: سیاسـت دفاعی، مـجتمع هـای نـظامی - صنعتی، گروه منافع، نومـحافظه کاران، تصمـیم سازی سیاست دفاعی
نقش مجتمع های نظامی - صنعتی در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری جورج واکر بوش