فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:29
چکیده :
یکی از مشکلات اساسی دانش آموزان در خانه و مدرسه اضطراب است اضطراب را می توان یک حالت هیجانی شایع دانست به طوری که همه ی ما دوره یا موقعیت هایی از زندگی را به خاطر می آوریم که در آن کم و بیش دچار اضطراب شده ایم. از نظر روانپزشکی اضطراب را می توان چنین تعریق کرد : ناآرامی ،هراس و ترس ناخوشایند یا احساس خطر قریب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نیست.
تظاهرات اضطراب در رفتار کودکان بخصوص در موقعیت هایی چون امتحان ،نقاشی کردن،بازی،محبت کردن در جمع ،ماندن در مدرسه می توان مشاهده و سنجش کرد.اتفاقا در سال تحصیلی اخیر خود من با چنین شرایطی در یکی از دانش آموزانم به نام سیده یاسمین مواجه شدم. او در صحبت کردن بین جمع دچار اضطراب می شد. و در کل اصلا آرام و قرار نداشت و در فعالیت های کلاسی نمی توانست پیش قدم شود.
.این عامل باعث شد که من این مشکل را پی گیری نمایم.و تا حد امکان در رفع آن تلاش کنم. پس از بررسی دریافتم که یکی از مهم ترین علت اضطراب این دانش آموز وابستگی به خانواده و مخصوصا پدر و ترس و هراس از کلاس و مدرسه بود.که این امر باعث تشدید اضطراب سیده یاسمین شده بود.که با ایجاد ارتباط با خانواده ی دانش آموز و صحبت کردن با آنان در زمینه ایجاد فضای آرام در خانواده ،بهبود روابط والدین با کودک ،شناخت شرایط و موقعیت های اضطراب زا و تلاش برای حذف آن و همچنین برقراری ارتباط صمیمی با دانش آموزم و صحبت های دوستانه و کمک از مشاوران با تجربه سعی نمودم که اضطراب و ترس را در اوکاهش دهم و دانش آموزم را تا حدی به آرامش مطلوبی برسانم.
مقدمه :
اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، در همه افراد در حدّی اعتدال آمیز وجود دارد و در این حد، به عنوان پاسخی سازش یافته تلقّی می شود، به گونه ای که می توان گفت: «اگر اضطراب نبود، همه ما پشت میزهایمان به خواب می رفتیم.» فقدان اضطراب ممکن است ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه ای مواجه کند: اضطراب است که ما را وامی دارد تا برای معاینات پزشکی و درمان بیماری ها به پزشک مراجعه کنیم، کتاب هایی را که از کتابخانه به عاریت گرفته ایم بازگردانیم، در یک جاده لغزنده با احتیاط رانندگی کنیم... و بدین سان، زندگی طولانی تر، سازنده تر و بارورتری داشته باشیم. بنابراین، اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان، یکی از مؤلّفه های ساختار شخصیت وی را تشکیل می دهد و از این زاویه است که برخی از اضطراب های دوران کودکی و نوجوانی را می توان بهنجار دانست و تأثیر مثبت آن ها را بر فرایند تحوّل پذیرفت؛ چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می آورد تا سازوکارهای سازشی خود را در جهت مواجهه با منابع تنیدگی زا گسترش دهند. به عبارت دیگر، می توان گفت: اضطراب در برخی مواقع، سازندگی و خلّاقیت را در فرد ایجاد می کند، امکان تجسّم موقعیت ها و سلطه بر آن ها را فراهم می آورد و یا آن که وی را برمی انگیزد تا به طور جدّی با مسؤولیت مهمی مانند آماده شدن برای یک امتحان یا پذیرفتن یک وظیفه اجتماعی مواجه شود.
اما اگر اضطراب از این حد فراتر رود و از حالت سازندگی خارج شده، جنبه مزمن و مداوم پیدا کند، نه تنها نمی توان این صورت را پاسخی سازش یافته دانست، بلکه باید آن را به منزله منبع شکست، سازش نایافتگی و استیصال گسترده ای تلقّی کرد که فرد را از بخش عمده ای از امکاناتش محروم می کند، آزادی و انعطاف او کاهش می یابد و طیف گسترده اختلال های اضطرابی را، که از اختلال های شناختی و بدنی تا ترس های غیر موجّه و وحشت زدگی ها گسترده اند، به وجود می آورد.
اقدام پژوهی چگونه توانستم اضطراب و ترس سیده یاسمین دانش آموز پایه دوم را از بین برده و مصرف قرص آرامبخش را در وی متوقف سازم