بررسی میزان کارآیی آموزش مهارتهای هوش هیجانی بر افزایش آن در نوجوان
فرمت: ورد
تعداد صفحات: 9
چکیده
هدف این پژوهش بررسی تأثیر آموزش مهارتهای هوش هیجانی بر رشد آن در نوجوانان دبیرستانی است. بدین منظور تعداد 1000 نفر دانشآموز دختر از میان دانشآموزان پایة اوّل و دوم دبیرستان استان خراسان رضوی به طور تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 500 نفره (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. پرسشنامة هوش هیجانی شوت، در مرحله پیشآزمون و پسآزمون اجرا گردید. گروه آزمایشی طی 6 جلسة 90 دقیقهای، مداخلات مبتنی بر آموزش مهارتهای هوش هیجانی را به صورت گروهی دریافت نمود. مقایسة نتایج آزمونها در مراحل پیشآزمون و پسآزمون نشانگر تأثیر مداخلات در بهبود شاخص هوش هیجانی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بود.
واژههای کلیدی: مهارتهای هوش هیجانی، پیشرفت هوش هیجانی، سواد هیجانی، دوره نوجوانی.
مقدمه
نقش و کارکرد مدارس در آستانة هزارة سوم میلادی تغییر وجهش چشمگیری پیدا کرده است. افزون بر ایفای نقش سنّّتی مدارس مبنی بر تربیت افرادی فرهیخته، مدارس عهدهدار پرورش شهروندانی مسوؤل و رشد یافته و برخوردار از مهارتهای اجتماعی و عاطفی نیز هستند (پلیتری[1]، 2006). از اینرو توجّه جدّی و همه جانبه به عواملی که بستر لازم جهت دستیابی به این هدف را فراهم میسازند، اجتنابناپذیر به نظر میرسد. بدین منظور توجّه جدّی به رشد عاطفی و اجتماعی دانشآموزان یکی از راهبردهای اساسی در نیل به این هدف بشمار میرود.
رویکرد یادگیری اجتماعی- عاطفی[2] مبتنی بر این باور است که کلیة فرایندها و بخشهای یک نظام آموزشی اعمّ از طرّاحی و برنامهریزی آموزشی و درسی، مدیران، معلّمان، کارکنان، و مطالب و موضوعات درسی میبایست در خدمت آموزش و بهبود مهارتهای اجتماعی و عاطفی یادگیرندگان، قرار گیرند. آموزش مهارتهای هوش هیجانی «قطعه گمشده» آموزشهای اجتماعی و هیجانی است که از ذهن بسیاری از معلمان مغفول مانده است. محیط اجتماعی مدرسه نمونه کوچکی از نظام اجتماعی جامعه تلقی میگردد. روابطی که دانشآموزان با معلمان و همسالان خود در مدارس برقرار میکنند، نقش اساسی در اکتساب نگرشها، باورها و ارزشهای بنیادین اجتماعی دارد و درک دانشآموزان را از جامعه و محیطی که در آن قرار دارند، تحت تاثیر قرار میدهد. مدرسه یکی از مهمترین بافتهای یادگیری مهارتهای هیجانی است. آموزش هیجانی میتواند از طریق گسترهای از تلاشها مانند آموزش کلاسی، فعالیتهای فوقبرنامه، جو و شرایط حمایتی مدرسه، و درگیر کردن دانشآموزان، معلمان و والدین در فعالیتهای اجتماعی صورت گیرد. در صورتی که فرآیند اجتماعی شدن و رشد مهارتهای هیجانی در محیط اولیه خانواده مطلوب نباشد، این امکان وجود دارد تا مدارس از طریق آموزشهای ترمیمی به جبران این کاستیها بپردازند. براین اساس بسیاری از مربیان و روانشناسان نسبت به توجه و توسعه آموزش مهارتهای اجتماعی و هیجانی در مدارس تاکید کردهاند (به نقل از مایر و سالووی، 1997).
تحوّلات عظیمی که در حوزههای هوش و هیجان رخ داده دیدگاههای سنّتی را زیر سؤال برده و بر ارتباط نزدیک و درهم تنیدة هوش و هیجان تأکید نموده است. از پیشگامان این تحوّلات در حوزة هوش میتوان به گاردنر[3] (1983 به نقل از اشترنبرگ[4]، 2001) اشاره کرد و در حوزة هیجان از کشفیّات ژوزف لی دوکس (به نقل از گلمن[5]، 1379) نام برد. امّا اوج این تحوّلات به مطرح شدن مفهوم «هوش هیجانی[6]» توسط سالووی[7] و مایر[8](1990)، برمیگردد که آشکارا بر در همتنیدگی هوش و هیجان
بررسی میزان کارآیی آموزش مهارتهای هوش هیجانی بر افزایش آن در نوجوانان