هر چند به تعداد افرادی که درصدد ارائه تعریفی از رهبری برآمدهاند، به همان تعداد تعریف برای رهبری وجود دارد ولی از نظر مدیریت، رهبری فرآیند هدایت و اعمال نفوذ بر فعالیتهای گروه یا اعضای سازمان میباشد، چنین تعریفی چهارکاربرد مهم دارد.
نخست، رهبری، در مورد کسان یا افراد دیگری مثل زیردستان یا پیروان مطرح میشود.
چون این افراد یا پیروان باید دستورات رهبری را بپذیرند، درصدد تعیین مقام و منزلت ولی یا رهبر بر میآیند و در نتیجه فرآیند رهبری را امکان پذیر میسازند. همة ویژگی ها و خصوصیت های رهبری، بدون وجود پیرو و زیردست، به هیچ تبدیل خواهد شد.
دوم، رهبری مستلزم توزیع نابرابر قدرت بین رهبر و اعضای گروه میشود. اگرچه اعضای گروه بدون قدرت نیستند و میتوانند فعالیتهای گروه را از راههای متعدد و گوناگون شکل دهند، ولی تردیدی نیست که معمولاً قدرت رهبر بسیار بیشتر است.
سومین جنبه رهبری توانایی وی در به کارگیری شکل های مختلف قدرت برای اعمال نفوذ بر رفتار پیروان از راههای گوناگون است. در واقع این رهبران هستند که میتوانند بر کارکنان و اعضای سازمان اعمال نفوذ نمایند به گونهای که آنها برای خیر و صلاح شرکت فداکاری یا ایثار نمایند.
چهارمین جنبة رهبری آمیزه ای است از سه جنبة نخست و آگاهی از اینکه رهبری با «ارزش ها» سروکار دارد. رهبری معنوی با ارزشها سروکار دارد و ایجاب میکند که دربارة راهها وگزینه هایی که در پیش رو قرار دارد به پیروان آگاهی لازم داده شود تا آنها بتوانند هنگام واکنش نشان دادن در برابر پیشنهاد یک رهبر جهت رهبری، انتخابی آگاهانه بنمایند. ( استونر[1]، فری من[2] وگیلبرت[3]، 1935، ص 804)
تعریف رهبری
ـ کیمبل وایلز[4]، رهبری عبارت از هر نوع کنشی است که برای تعیین هدفها و مقاصد جمعی و وصول به آنها صورت میگیرد. ( طوسی، 1377، ص 26 )
ـ فن بهتر بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی و بکاربردن آنها. (مطهری، 1364، ص 235)
ـ جرج تری[5]، رهبری عبارت است از عمل تأثیرگذاری بر افراد بطوریکه از روی میل و علاقه برای هدفهای گروهی تلاش کنند (پال هرسی[6] و کنت بلانچارد[7]، 1972، ص 71).
ـ رابرت تاننبوم[8]، ایرونیگ و چلر[9] و فرد مازاریک[10]، رهبری را بعنوان تأثیرگذاری بین افراد تعریف میکنند که در وضعیتی اعمال میشود و بوسیلة فراگرد ارتباط بسوی تحقق هدف یا هدفهای خاصی معطوف میگردد. (پال هرسی و کنت بلانچارد، 1972، ص 71)
ـ هارولد کونتز[11] و سیرل اودانل[12] مینویسند که رهبری تأثیرگذاری بر افراد است تا تحقق هدف مشترکی را دنبال کنند. ( پال هرسی و کنت بلانچارد، 1972، ص 71 )
ـ هنر یا علم نفوذ در اشخاص به طوری که با میل و خواستة خود در جهت حصول به هدفهای تعیین شده گام بردارند. ( میرسپاسی، 1369، ص 39 )
ـ امام محمد غزالی، همة فضائل رهبری باید جزء سرشت رهبر شود و آن محال است تحقق یابد جز آنکه عنان خود را به دست عقل دهد تا فرمانبرداری از وی آسان آید و تکلف برخیزد پس اگر عقل وی تقاضایی هم نماید ولیکن او به تکلف نکند هنوز بیمار است و از مرز اعتدال دور. (عباسزادگان، 1376، ص 283 )
ـ آشفتة تهرانی، هرنوع اقدام یا اقدامهایی است که مدیر برای رسیدن به هدفهای گروهی به عمل میآورد و نیز کیفیتی است که انگیزه های بالقوة موجود در سازمان را برای رسیدن به پیروزی جامة عمل میبخشد (همانمنبع)
ـ قدرت جذب افراد، تأثیر و نفوذ در آنها و توانایی پذیراندن شخصیت به طوری که افراد ( پیروان ) به طور داوطلبانه در یک شرایط معین، رهبری او را بپذیرند. ( میرکمالی، 1375، ص 72 )
تعدد تعاریف رهبری تقریباً به تعداد کسانی است که سعی کرده اند این مفهوم را تعریف کنند اما مشابهت ملموس در تعاریف ارائه شده عامل تأثیر و نفوذ است که بیشتر تعاریف رهبری این فرض را مشخص میسازد که رهبری شامل یک فراگرد تأثیرگذاری است که از طریق آن رهبر بر پیروان نفوذ دلخواه خود را اعمال میکند.
تمایز مدیریت و رهبری
مدیریت و رهبری اغلب دو مفهوم مترادف تصور میشوند، حال آنکه بیشتر صاحبنظران این دو مفهوم را متمایز میدانند. رهبری در اصل نسبت به مدیریت مفهوم وسیعتری دارد. مدیریت نوع خاصی از رهبری محسوب میشود که در آن کسب هدفهای سازمانی بر سایر هدفها اولویت دارد. اختلاف اساسی میان این دو مفهوم از کلمة «سازمان» برمیخیزد.
رهبری زمانی صورت میگیرد که فردی به هر دلیل میکوشد بر رفتار فرد یا گروهی اثر بگذارد. این امر میتواند برای نیل به اهداف خود فرد یا دیگران بوده و با اهداف سازمان نیز سازگار یا ناسازگار باشد. ( رضائیان، 1380، ص 376 )
در خصوص رهبر میتوان گفت :
ـ رهبر با ایجاد تغییر سروکار دارد.
ـ رهبر از طریق ایجاد بصیرت نسبت به آینده جهت را مشخص میکند و از طریق انتقال این دید به افراد و الهام بخشی، آنان را برای غلبه بر موانع آماده میسازد.
ـ رهبر نگرشی شخصی و فعال نسبت به هدفها دارد.
ـ رهبر میتواند هدفهای گوناگونی داشته باشد.
ـ رهبر در پستهای پرمخاطره کار میکند و اغلب در معرض مخاطره جویی و خطر پذیری قرار دارد.
ـ رهبر با کارهای فکری سروکار دارد.
ـ رهبر به طرق ابتکاری و القایی با کارکنان مرتبط میشود.
در رهبری سلسله مراتب مطرح نیست. هر کس بتواند بر تصمیم گیری دیگری اثر بگذارد او رهبر است.
ـ در رهبری عضویت ضرورت ندارد. رهبر میتواند خارج از سازمان باشد و بر افراد سازمان نفوذ داشته باشد. ( رضائیان، 1380، ص 377 )
تعریف سبک رهبری
- هرسی و بلانچارد سبک را با شخصیت، مترادف به کار میگیرند و به نظر آنها شخصیت یا سبک یک فرد عبارتست از «الگوی رفتاری که وی هنگام هدایت کردن فعالیتهای دیگران از خود نشان میدهد.» (علاقه بند، 1365، ص 85)
- «گری دسلر»[13] شیوه یا سبک رهبری را در این مفهوم میداند که «رهبر چه کار میکند و رفتارش چگونه است» (مدنی، 1368، ص 80 ـ 79)
- الگوی کلی کنش های رهبران آنگونه که از سوی زیردستانشان ادراک میشود، به نام سبک رهبری خوانده میشود، سبک رهبری فلسفة مهارتها و نگرشهای رهبران را در عمل نمایان میسازد (طوسی، 1375، ص 267).
با ملاحظة تعاریف یاد شده میتوان به ویژگی رفتار در آنها اشاره داشت، با توجه به متغیر بودن رفتار در شرایط متفاوت میتوان دریافت که شیوه یا سبک رهبری متغیر است و نمیتوان در کلیة شرایط و مؤسسات و سازمانها از یک سبک استفاده نمود.
بنابراین سبک رهبری مدیر با مفروضات او نسبت به طبیعت انسان و افرادی که او در سازمان با آنها کار میکند، مرتبط میباشد، هر مدیری نسبت به طبیعت افراد اطراف خود مانند زیردستان، همترازان و رؤسای خود دارای مفروضاتی میباشد این مفروضات بطور خود آگاه یا ناخود آگاه تصمیمات،رفتار و بطور کلی سبک او را تحت تأثیر قرار میدهد.
همچنین بین ادراک افراد و گروههای مختلف سازمان با رفتار و سبک مدیر در چگونگی برقراری روابط سالم و چند جانبه میان آنها، رابطة تنگاتنگی وجود دارد. یعنی رهبر در برقراری چنینی رابطه ای نقش تعیین کننده دارد که میتواند موجبات رشد سازمان و افراد را فراهم آورد.
[1] - Stoner
[2] - Freeman
[3] - Gilbert
[4] - whilse
[5] - George Tery
[6] - Paul Hersi
[7] - Kent Belanchard
[8] - Robert Tanenbum
[9] - Ayronick Wichler
[10] - Fred Mazarick
[11] - Harwold Kontez
[12] - Seerel odanel
[13] - Grey Desler
نظریه ها و پیشینه تجربی رهبری در مدیریت 68 صفحه- 50 منبع + doc