لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
هنروتمدن اسلامی در دوران قاجار
مقدمه
بدیهی است که اقوام وملل جهان در آشنایی با هنر و بهروری از آن تقدم وتاخر دارند.ایرانیان و رومیان،سده ها پیش از ظهور اسلام با هنر آشنا شده بودند وهر یک از این دو قوم،هم زمان با ظهور اسلام،سنتهای هنری چند صد ساله داشتند.وقتی سخن از هنر اسلامی در میان است،ایران وایرانی جایگاهی ویژه در رشد واعتلای آن دارد،از سده چهارم هجری تا آغاز سده دهم هجری که قیام صوفیان صفوی آغاز شد،ایران مهد هنر وهنرافرینی در جهان اسلام بود.
عربستان پیش از اسلام،از نظر هنری به استثنای خط عربی که بالقوه آمادگی پذیرش زینتها را یافت،از درون مایه چندانی برخوردارنبود.شعر وسرود بیشترین هنر عرب بود تا آنکه فتوحات مسلمانان موجب شد تا آن چادرنشیان ناگهان دیده بر کاخهای با شکوه ایرانیان وکلیساها وپرسشگاههای یونانیان ورومیان بگشایند.به همین سبب،هنر صنعتگران ایرانی ویونانی ومصری وسوری
با هم پیوند خورد وزیر فرمان اسلام،به شیوه هایی مبدل شد که امروزه هنر اسلامی نامیده می شود
«یک ظرف نقرهای بسیار نفیس و زیبا ، به شکل یک الهه متعلق به دوران ساسانیان در موزه کرملین وجود دارد که صورت این الهه قسمت مدور ظرف را شکل میدهد و زیبایی آن بیانگر سلیقهی سامانیان در پسندیدن زنان زیباست. جالب توجه آنکه، نزدیک بودن توصیفات زیبایی شناسانه از زن در اشعار دورهی اسلامی به صورت الهه است چشم بادامی، لبهای سرخ، و ابروهای کمانی. همچنین فرم صورت همچون قرص ماه است صورت دختران ترک چنین شکلی داشته و شاهزادگان ساسانی با انگیزههای سیاسی با دختران ترک ازدواج میکردند و در زمان قاجاریه اکثر زنان علاقهمند به ابروهای پهن، بلند، پیوسته و مشکی بوند. مردان نیز معمولاً ابرو و ریش خود را با حنا و وسمه رنگ میکردند تا درخشش بیشتری بیابد. عکسهای فتحعلی شاه با ریش بلند و براق نمونه مناسبی بر این ادعا است استفاده از وسمه تا ابتدای قرن 14 هجری (19 میلادی) متداول بود که با ورود مدهای غربی به دربار قاجار کم کم به فراموشی سپرده شد.»2
«مردان نیز با چشمان درشت، ابروهای کمانی پیوسته، موهای تنک و کوتاه و بیشتر با ریش بلند و لباس و کلاه قاجاری، شبیه به هم تصویر شدهاند و برای مثال در این نقاشیها فتحعلی شاه با ریش بلند خال گوشة لب و تاجی که بر روی سرش قرار دارد شناخته میشود نقاشیهای بزرگ روغنی قاجاری در دوره فتحعلی شاه بسیار مورد توجه بود و با دقت و حوصله زیاد پرداخته میشد و
اکثر تصاویر با سطوح بزرگ، دامن لباسی، پشتی و فرش با حاشیههای گوناگون، گلهای ریز و مروارید تماماً تزئین میشدند.
تزئینات تابلوهای نقاشی دوره محمد شاه نسبت به دور فتحعلی بسیار کاهش یافت و برای زینت سطوح بزرگ لباس و فرش و پشتی اغلب از چند حاشیه باریک بهره برده میشد. رنگها در دوره فتحعلی شاه شفاف بود و با دقت در خطوط مشخص از هم جدا میشد. رنگهای دوره محمد شاه کدرتر و استفاده از آنها آزادتر و در نتیجه در هم آمیخته و به تدریج محو میشد. تعداد شخصیتها در تصاویر دوره محمد شاه در مجموع بیشتر از نقاشیهای پیش از آن است در نقاشیهای دوره اول قاجار افزون بر تاثیرات نقاشی غربی در نزدیکی شدن به واقعیت گاه مناظر و دورنما و گاهی نیز با لباسهای غربی را در این تصاویر میبینیم که به ویژه دوره محمد شاه بیشتر است. »3
«عکسهای مونتا بوته عضو هیئات ایتالیایی در ایران، سند تاریخی مسحورکنندهای است. وی عکسهایی از مناظر شهرها ابنیة تاریخی و کاخها بدست داده است که گرچه در این عکسها زنان دیده نمیشوند طبقات مختلف اجتماع؛ پادشاه شاهزادگان صاحب منصبان حکمرانان ایالات درباریان خواجگان حرمسرا و حتی مردم عادی آنها»4
«عدم وجود سایه روشن و حجمنمایی و فقدان تناسب نوآوری و هم چنین تقلید و عدم اصالت از ویژگیهای دوره قاجار است. در واقع یکی از عوامل افول در نگارگری این دوره تمایل به تقلید است؛ تقلیدی صرف و مکرر در پرداخت نقشها به تبعیت از یکدیگر در بیش از چهار دهه به نحوی که این تقلید و موضوعات مورد استفاده رنگی تازه به خود گرفته تکنیک کار نقاشان بر محور مشخص نگارگری دربار فتحعلی شاه میگردد. در این دوره رنگهای بیجان، تزئین یکنواخت و نگارگران بدون ارائه تفکر، گرفتار نقش و رنگهای تکراری بودند.
هنر نقاشی دوره قاجار و منیعالملک
برخی محققان ایران، دوران قاجار را سرزمین نقاشیها نامیدهاند چرا که در این دوران، نقاشیهای دیواری و تابلوها در تمام نقاط کشور در منازل اعیانی تا قصرهای قاجاری پراکنده بودند چنان وسعتی که در هیچ زمان دیگری سابقه نداشته است از این رو میتوان گفت نقاشیهایی با این وسعت و کثرت چه از نظر تعداد و چه از حیث ابعاد، در دیگر ادوار هنر ایران دیده نمیشوند در این دوره نقاشیها جزیی از بدنه ساختارهای درباری، دولتی و منازل اشرافی بودهاند که در گوشه و کنار کشور ساخته میشدند و موضوع آنها : «تاریخی ، ادبی، اساطیری، شکار، جنگ، پرتره و موضوعات مذهبی بوده که اغلب به اندازه طبیعی ترسیم میشدند گاه این اشتیاق ثبت تصاویر در کنار نقش برجستههای ساسانی جلوهگر شده است» و نکته برجسته اینکه، برای اولین بار نقاشی ایرانی در قید سنتیهای شرق دور، با چشم بادامی و صورتهای مدور آزاد شده و چهرهها کاملاً ایرانیاند در تشریح این گذار سنن مکاتب قبلی به سبکی جدید که آن را میتوان سبک دربار قاجار دانست، برخی محققان چنین تفسیر نمودهاند که در دوران صفویه، هنرمندان درک میکردند که سبک متداول رضا عباسی و پیروان او مجالی به ابداع و تجرد نمیداد، همچون قرون گذشته، توجه هنرمندان برای الهام گرفتن به منابع خارجی معطوف شده با این تفاوت که در سده هفدهم (یازدهم هـ . ق ) منبع الهام اروپا بود نه چین بدین نمود در دوران قاجار و به خصوص در عهد فتحعلی شاه، نقاشی دیواری متعددی پدید آمدند که متاسفانه اکنون تعداد اندکی از این نقاشیها دیواری در مکان اصلی بر جا ماندهاند از بسیاری نقاشیها تنها تنها عکسهایی پراکنده باقی مانده و برخی همچون نقاشیهای کاخ نگارستان جابه جا شده و قطعات آنهادر خزانه کاخ موزه گلستان نگهداری میشدند نقاشیهای کاخ سلیمانیه از جمله آثار معدود بر جا مانده در مکان اصلی خود است از جهاتی منحصر به فرد به شمار میآید. این نقاشیهای دیواری نمونه بارز و یگانهای از نقاشی قاجاریاند. ترکیببندی متقارن و ایست با عناصر افقی و عمودی و منحنی، سایهپردازی مختصر در چهره و جامعه، تلفیق نقشمایههای تزئینی و تصویری، رنگ تزئینی محدود با تسلط رنگهای گرم به خصوص قرمز.
از جمله ویژگی این آثار هستند در نقاشی قاجار ، شبیهسازی فدای میثاقهای زیبای استعاری و جلال و رفتار ظاهری میشود مردان با ریش بلند و سیاه، کمر باریک نگاه خیره، دستی بر سرشان کمر و دست دیگر بر قبضة خنجر و عموماً افراد به واسطةاشیاء معرفی میشود.» 5
«از مقایسه دو تکچهرة به تصویر درآمده توسط شباشی هر دوره بهتر درک میشود تکچهره فتحعلی شاه به قلم میرزا بابا به تاریخ 1213 هـ . ق 1798 م به اندکی پس از تاجگذاری به تصویر در آمده و دیگری نقاشی کمال الملک از چهره ناصرالدین شاه که تنها چند سال قبل از مرگش در تاریخ 1307 هـ . ق 1889 کشیده شده تعلق این دو اثر به دوره مختلف از همان برخورد نخست آشکار میشود این دو تصویر اساساً با دو تعبیر مختلف «تصویرپردازی شاهانه» و شیوه هنرمندانه از هم متمایز هستند که فتحعلی شاه در شوکتی شاهانه و کاملاً شرقی و ناصرالدین شاه در هیأت رسمی و نظامی اواخر قرن نوزدهم اثر میرزا بابا به لحاظ تکنیک، اندازه و ابزار و سبک ادامة سنتی است. که در ربع دوم قرن هجدهم در زمان فرمانروایی خاندان زند در ایران شکوفا گشت در حالی که نقاشی کمالالملک به سبکی از نقاشی تعلق دارد که در ربع سوم قرن نوزدهم از اروپا وارد ایران شد. آثار چهرهنگاری دوران قاجار در عین این که ویژگیهای تجسمی مختص به خود را دارند دارای بار مفهومی بسیار با اهمیتی نیز هستند اگر چه در میان حکومتهای پس از اسلام در ایران، شاهان قاجار تنها حکمرانانی نبودند که از هنرهای تجسمی برای مقاصد تبلیغاتی سود جستند اما تاکید آنان بر تک چهرهنگاری، این خاندان را از سایرین متمایز میسازد. مسلم این که دل مشغولی منحصر به فرد قاجار در توجه به پیکرنگاری به عنوان مظهری از سلطنت، رویکرد گستردهتری به این هنر را در ابتدای این قرن به همراه داشت. در واقع یکی از جنبهها جالب توجه عصر قاجار، مسیر تبدیل و تحول هنر و تعاملات سنت و نوآوری است. این تعامل از همان آغاز در نقاشی تکچهره فتحعلی شاه توسط میرزا بابا نمایان گشت. به این صورت که سبک اثر به سنت نقاشی زندیه تعلق دارد اما به لحاظ محتوا و حال و هوای کلی نوعی نوآوری را نشان میدهد باید گفت فتحعلی شاه با نشان دادن شخصیتی نمایشی از خود و سازماندهی درباری تشریفاتی و تشکیلاتی منسجم، خود باعث دمیده شدن این روح تازه به اثر شده است. سیمای ظاهری فتحعلی شاه آنگونه که برد کرزن توصیف کرده: با کمری باریک و ریشی با شکوه «میتواند واکنشی روانی باشد نسبت به گذشته، بدین معنا که
هنروتمدن اسلامی در دوران قاجار