هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اهمیت حفظ و گسترش زبان فارسی

اختصاصی از هایدی اهمیت حفظ و گسترش زبان فارسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

اهمیت حفظ و گسترش زبان فارسی

میدان عمل زبان را نه تنها در ایجاد ارتباط بین انسانها که همچنین در قابلیت ایجاد امکان برای اندیشیدن، شکل گیری شخصیت، ساخت هویت فردی و اجتماعی، ایجاد فرهنگ و در پایان، شکل دهی به مفهوم اجتماع انسانی ِ متحول شده به یک جامعه مشخص باید در نظر گرفت.

زبان، پدیده‌ای متحول و زنده است که همواره در حال بازسازی خویش است. دلیل آن نیز روشن است؛ این پدیده بر بستر وجود زنده انسانی و ارتباطات و گستره عمل اجتماعی، حرکت می‌کند، در نتیجه، در یک رابطه دایمی با بستر خویش، متأثر از دیالکتیک تکامل و قوانین حاکم بر حرکت جامعه است.

بنا بر آنچه آمد، اکنون باید دید چه عواملی در تکامل زبان و ظرفیت‌های بیانی آن و همچنین شکل ادای آن مؤثرند؟ همچنین چه عواملی ضامن بقای یک زبان و یا فنای تدریجی آن است؟نخست به پرسش اول می‌پردازیم:

بر پایه رابطه نسبتا مستقیمی که بین سطح تکامل اجتماعی انسان و تکامل زبان هست، نخستین عامل مرکب رشد زبان، میزان رشد مدنیت و طبیعتأ قدمت آن است. گسترش و سطح پیچیدگی رابطه اقتصادی، علمی، فرهنگی و… مستقیم زبان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن را پیچیده و کامل می‌کند. این سطح پیشرفت، سطح اندیشه ورزی را نیز به دنبال خود دارد و متقابلا، ارتقای سطح اندیشه ورزی منجر به تکامل روابط انسانی و ارتقای سطح دانش اجتماعی و علوم در عرصه‌های گوناگون می‌شود. البته این روند، یک روند ثابت در یک سطح و در همه عرصه ها، به یک میزان نیست، بلکه می‌تواند تحت تأثیر عوامل بسیاری همچون تحولات سیاسی وقایع طبیعی، وقوع جنگ‌ها و نابودی تمدن‌ها و از همه مهمتر، هدایت آگاهانه زبان به وسیله انسان، قرار گیرد و در امر پیشرفت خلل وارد کرده یا آن را منحرف سازد و مسیری منحنی را به آن تحمیل کند و یا حتی آن را متوقف سازد!

و اما چرا مدنیت را نخستین عامل رشد زبان دانستیم؟حقیقت این است که زبان تا پیش از ورود انسان به عرصه زندگی شهری، محدود به دخالت در حوزه رفع نیازهای ساده روزانه، همچون تأمین غذا، پوشاک و سرپناه و همچنین رفع نیازهای عاطفی و سرانجام، تفکر در حوزه وقایع طبیعی بوده است و طبیعتا انسان غارنشین و یا پراکنده در جنگل‌ها در همان سطحی به توانایی‌های زبان پی برده بوده که زندگی او ایجاب می‌کرده است.طبیعی است که اگر این انسان، اندیشه فلسفی نیز داشته، این اندیشه فلسفی و زبان و واژگانی که در این زمینه به کار می‌رفته است نیز در همان محدوده دانستنی‌های وی از جهان پیرامونش بوده است. در این فلسفه، اثری از سیاهچاله و نقش آن در شکل گیری کهکشان‌ها و رابطه آن با تعریف هستی و دگردیسی آن وجود ندارد! پس طبیعتا زبان نیز نه نیاز به تأمین واژه تازه داشته و نه این واژه تازه، قادر به ایجاد مفاهیم جدید بوده است که سرانجام قادر به تکامل زبان شود.

ساده بگویم، باید به وجود سیاهچاله پی برده شود تا بتوان برای آن واژه‌ای برگزید و سپس با وارد کردن این واژه در شبکه روابط تحلیلی مغز و واژه مفهوم‌های دیگر، نوعی از اندیشه را پروراند! از این گذرگاه است که دوران بلوغ زبان گذرانده می‌شود و به شاهراه تکامل می‌رسد، اما در آن متوقف نمی‌شود که هستی اش، هرچند با سرعتی کمتر، اما با ژرفایی بیشتر، تداوم می‌یابد و به بیان پیچیدگی ها، توانا می‌شود.

از دیدگاه نظری، ظرفیت بیانی تقریبا همه زبانها، در بیان عاطفی و حالات انسانی، یکسان است. هر چند در شکل بیان، طبیعتا با توجه به شکل گیری روابط نو، ممکن است برخی نسبت به برخی دیگر از عمق بیشتر برخوردار باشند، اما این قضیه (ظرفیت بیانی) در حوزه علوم، صادق نیست! دلیل آن هم، همان است که پیشتر بدان اشاره شد، یعنی وجود رابطه ‌مستقیم و تأثیرگذار بین وجود معرفت علمی و سطح بیان این معرفت (زبان) که در دگردیسی مدنی، همواره در حال روی دادن است. درک این نکته بسیار مهم است، چرا که بدون دریافتن این رابطه، قادر به درک یکی از مهمترین علل پسرفت زبان‌های گوناگون و یا نابودی آنها نخواهیم بود. اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که بیشتر زبان‌هایی که به تدریج از بین رفته‌اند، سطح تکامل آنها محدود به گویش بوده است و برخی دیگر نیز که دارای زبان نوشتار بوده‌اند، به دلیل ناهماهنگی بین بستر رشد زبان (جامعه) با سطح عمومی تکامل علوم و مدنیت، به تدریج عقب نشسته، کمتر به کار گرفته شده و زمانی که دیگر توان پاسخ به نیازهای روز را نداشته‌اند، از دور خارج شده‌اند.

بنا بر آنچه گفته شد، تکامل زبان، ‌هرچند در حوزه عواطف انسانی، به دلیل شباهت بستر آن (وجود احساسات انسانی) تا پیش از تجدد، در همه زبان‌ها یکسان است و از یک روند پیروی می‌کند، اما با پیش آمدن دگرگونی‌های بزرگ اجتماعی و علمی، این همسانی در رشد، در هم ریخته، برخی سریعتر و برخی کندتر متحول می‌شوند و برخی دیگر، از دور بیرون می‌روند.

دومین عامل مرکب رشد زبان، سطح رشد کاربران آن است. به بیان دیگر، رشد زبان، رابطه مستقیمی دارد با سطح رشد علمی و معرفتی و اجتماعی افرادی که از یک زبان خاص استفاده می‌کنند؛ بنابراین، شمار افراد باسواد یک جامعه، میزان سواد ایشان، سطح استفاده از رسانه‌های جمعی و همچنین، آزادی فضای کاربری زبان، از جمله مؤلفه‌هایی هستند که در تکامل یک زبان نقش بازی می‌کنند.

بر پایه آنچه آمد، اکنون می‌توان دریافت که حتی شکل بیان زبان (لهجه‌ها و الحان) نیز تا چه حد متأثر از سطح تکامل جامعه در عرصه‌های مدنی و علمی و رشد اجتماعی است!

(بنابراین، در جا زدن زبان از نگاه لهجه را نمی‌توان به حساب وجود یک زبان جدید؟! گذاشت. به همین دلیل هم هست که ما گویش‌های مازندرانی، کردی، لری، بختیاری و بسیاری از گویش‌های گوناگون پارسی باستان را زبان نمی‌دانیم، بلکه آنها را گویش می‌دانیم، جدا از مسئله با اهمیت نبود زبان نوشتار و خط).سومین عامل رشد، ترکیبی از اراده سیاسی، ‌اراده اجتماعی کاربران و همچنین آگاهی بر ارزش‌های هویتی، حفظ و گسترش زبان است.

باید دقت شود که توجه همزمان به ابعاد گوناگون و عوامل سه گانه‌ مدنیت، رشد کاربران و اراده و وقوف بر قضیه توجه به حفظ و گسترش زبان، می‌تواند به حفظ و گسترش یک زبان یاری رساند و غفلت از هر کدام از عوامل، زمینه‌های پسرفت و یا عقب ماندگی زبانی و به تدریج محو آن را فراهم می‌کند.

زبان فارسی در حیات طولانی خود (هرچند در یک دگردیسی پر پیچ و خم و دردناک) از زمینه‌های سه گانه رشد تقریبا برخوردار بوده است، نه همیشه، ‌همزمان! بلکه در هر دوره ای، یکی از عوامل و یا دو عامل از سه عامل، نقش بیشتری بازی کرده‌اند.

اگر دقت کنیم، درخواهیم یافت که زبان فارسی در آخرین هزاره عمر خود، از پیشرفت فوق العاده‌ای در زمینه گسترش و ژرفش برخوردار بوده است و به همین نسبت، ظرفیت‌های آن در برآورده کردن نیازهای کاربرانش، افزایش یافته است. دلیل آن هم این است که دست کم در دوره‌هایی کوتاه، از این اقبال برخوردار بوده است که مورد حمایت سیاسی، بر بستر رشد مدنی و علمی، قرار گیرد و از سوی دیگر، کاربران نیز ‌آن را مورد توجه قرار داده‌اند؛ یعنی همان سه عاملی که گفته شد، تقریبا همزمان زمینه‌های تکامل آن را فراهم کرده‌اند. نکته ‌جالب توجه درباره این دوران هم این است که دقیقأ در همین مقاطع هم هست که بین این زبان وگویش‌های متصل به آن فاصله افتاده است و هر چه به زمان حال نزدیک می‌شویم، متناسب با سرعت تکامل زبان پایه (فارسی)، گویش‌ها و لهجه‌ها از آن دورتر شده و حتی در نزد برخی از محققان به عنوان زبان!؟ جداگانه‌ای مطرح شده‌اند. برای روشن شدن قضیه، آوردن نمونه‌ای بیجا نیست.‌

آنچه امروز از آن به عنوان گویش دری و یا تاجیکی نام برده می‌شود، در نخستین هزاره اخیر، گویش مسلط در خانواده گویش‌های گوناگون زبان پارسی بوده و گفتنی است هنگامی که سخن از زبان پارسی به میان می‌آوریم، به هیچ وجه منظور زبانی نیست که قوم پارس یا فارس (که اکنون در استان فارس ایران زندگی می‌کنند) بدان گفت وگو می‌کرده‌اند. نهادن نام پارسی بر این زبان به زمان بسیار دیرتر، یعنی دوران حکومت هخامنشی بازمی گردد که پارس‌ها بر ایران حکومت می‌کرده‌اند، در حالی که همزمان، اقوام دیگر در شمال شرقی و شمال غربی و مرکزی ایران نیز با


دانلود با لینک مستقیم


اهمیت حفظ و گسترش زبان فارسی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد