این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 105 صفحه می باشد.
فهرست
مقدمه ۱
فصل اول: تمثیل ۴
۱-تمثیل در حوزه ی بلاغت ۴
۲- روایت های تمثیلی ۸
۲-۱- تمثیل از دیدگاه نقد ادبی معاصر ۸
۲-۲- ساختار روایی تمثیل ۱۰
۲-۳- انواع روایت های تمثیلی ۱۱
۲-۳-۱- افسانهی تمثیلی ۱۱
۲-۳-۲- حکایت اخلاقی ۱۲
۲-۳-۳- تمثیل رمزی ۱۳
۲-۴- تقسیم بندی دیگر ۱۴
۲-۵- انواع تمثیل از نظر موضوع ۱۵
۳- ضرورت بیان تمثیلی ۱۶
۳-۱- ترس و احتیاط ۱۶
۳-۲- حفظ راز از نااهل ۱۷
۳-۳- مصلحت ۱۷
۳-۴- تأثیرگذاری بیشتر، جلب توجه و برانگیختن دقت ۱۸
۳-۵- تعلیم و عینی کردن مفهوم ذهنی ۱۸
۴- ضرورت تمثیل گرایی در کتب آسمانی ۱۸
۵- داستان تمثیلی ، داستان رمزی و بهره گیری از نماد ۲۱
۵-۱- نگاهی دیگر به داستان تمثیلی ۲۱
۵-۲- داستان رمزی ۲۳
۵-۳- مقایسهی بیان رمزی و بیان تمثیلی ۲۵
۵-۴- جایگاه نماد در روایات تمثیلی و رمزی ۲۸
۶- تمثیل و عدم واقعیت ۳۲
۷- تمثیل در ادبیات داستانی معاصر ۳۳
فصل دوم :بررسی داستانهای «آب زندگی » ، «سرگذشت کندوها» و «نون والقلم» بر بنیاد عمده ترین ویژگی های قصه ها ۳۶
۱- خرق عادت ۳۷
۲- پیرنگ ضعیف ۳۸
۳- شخصیت ها و شیوهی شخصیت پردازی ۳۹
فصل سوم : تفسیر تمثیلی داستان «آب زندگی » ۴۴
۱- شرایط سیاسی و اجتماعی در زمان نگارش داستان ۴۴
۲- تفسیر داستان ۴۵
فصل چهارم: تفسیر تمثیلی داستان «سرگذشت کندوها» ۵۵
۱- سرگذشت نفت ۵۶
۲- تفسیر داستان ۵۸
۲-۱- سرگذشت کندوها (نظری برداستان) ۵۸
۲-۲- تفسیر داستان با تفکیک عناصر و اجرای اصلی ۵۹
۲-۲-۱- ولایت زنبورها ۶۱
۲-۲-۲- عسل ۶۱
۲-۲-۳- بلا ۶۲
۲-۲-۴- خواب زمستانی ۶۳
۲-۲-۵- تصمیم کمندعلی بک ۶۳
۲-۲-۶- مورچه های قرمز ۶۴
۲-۲-۷- جلسهی گیس سفیدها ۶۴
۲-۲-۸- پرواز زنبورها ۶۶
۲-۳- نقد و نظر ۶۶
فصل پنجم : تفسیر تمثیلی «نون و القلم» ۶۹
۱- مهمترین جنبش چپ گرای معاصر ۷۰
۲- ماجرای یک شکست (نظری بر داستان) ۷۲
۳- تفسیر داستان ۷۳
۳-۱- حکومت قلندرانه ۷۴
۳-۲- هونگ های برنجی ۷۷
۳-۳- دو میرزا بنویس ۷۹
۳-۴- فرجام کار ۸۲
۳-۵- از دم در مسجد جامع تا ارگ حکومتی ۸۳
۴- نقد ونظر ۸۴
پا نوشت ۸۶
فهرست منابع و مآخذ ۹۵
فصل اول: تمثیل
۱- تمثیل در حوزهی بلاغت
تمثیل در لغت به معنای « مثال آوردن، تشبیه کردن، مانند کردن، صورت چیزی را مصور کردن، داستانی یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن و داستان آوردن»(۱) است. با توجه به ریشهی لغوی کلمهی تمثیل – که شباهت و همانندی را میرساند-و نیز با مروری مختصر بر معانیای که ذکر شد، حوزهی کاربرد این کلمه مشخص میشود. کاربرد فراوان و بسامد زیاد این اصطلاح در حوزهی دانش بلاغت ما را بر آن میدارد که ابتدا در میان تعدادی از آثار بلاغی به جستوجوی ردپای این اصطلاح بپردازیم و نظر چند تن از صاحب نظران علم بلاغت را در این باره گرد آوریم.
عدهای تحت تأثیر معنای لغوی این اصطلاح، آن را از جنس تشبیه یا حتی برابر با آن میدانند و عدهای دیگر آن را از خانوادهی استعاره و هم نوع آن میشناسند. سکاکی از جمله کسانی است که تمثیل را نوع خاصی از تشبیه میدانند و برای آن ویژگیهایی را برمیشمارند. او معتقد است تمثیل تشبیهی است که در آن «وجه شبه صفتی غیرحقیقی باشد و از امور مختلف انتزاع شده باشد.»(۲) عبدالقاهر جرجانی تشبیه را به دو قسم دستهبندی میکند: یکی تشبیهی که آنقدر روشن و واضح است که نیاز به تأویل و توضیح ندارد. دیگر تشبیهی که برای یافتن وجه شبه آن، نیاز به توضیح و تأویل باشد. او تشبیه نوع دوم را تمثیل مینامد و مینویسد: «تمثیل در اصل باید تصویر و تمثیل گردد و آن عبارت است از تشبیه منتزع از اموری چند و چیزی است که جز از رهگذر یک یا چند جمله حاصل نمیشود.»(۳) آن گاه نتیجه میگیرد که «تشبیه، عام و تمثیل، اخص از آن است. پس هر تمثیلی تشبیه است و هر تشبیهی تمثیل نیست.»(۴)
انتزاع وجه شبه از دو یا چند چیز، مشخصهای است که در تعریف سکاکی و جرجانی از تمثیل آمده است. ضمناً هر دو معتقدند که تمثیل، زیرمجموعهی تشبیه است؛ پس وجود شبه و مشبهبه در ظاهر کلام ضروری است. این مشخصات ذهن را متوجه شیوهای میکند که در کتب بلاغت متأخر به «تشبیه مرکب» معروف است. و آن تشبیه حالتی است به حالت دیگر. تشبیهی که وجه شبه آن حاصل برهم کنش دو یا چند چیز است:
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم که در میانهی خارا کنی ز دست رها
(خاقانی)
پیداست که در این تشبیه، دل شکستگی تنها به ساغر بلورین مانند نشده است؛ بلکه به ساغر بلورینی که در میان سنگ خارا از دست رها شود. به همین دلیل چنین تشبیهی برای کشف وجه شبه نیازمند مقداری کوشش ذهن و درجهای از تأویل و توضیح است. اما بهتر است این شیوهی بیان را «تشبیه تمثیلی» بنامیم تا از اقسام دیگر تشبیه متمایز شود.
اما صاحب جامع الکبیر دربارهی تمثیل نظر دیگری دارد. ابن اثیر میگوید تمثیل «تشبیه بر سبیل کنایه است بدینگونه که چون ارادهی اشارت به معنایی کنی، الفاظی به کاربری که دلالت بر معنایی دیگر داشته باشد. ولی آن الفاظ و آن معانی دلالت برمعنایی داشته باشند که مقصود توست.»(۵) آنگونه که از تعریف ابن اثیر برمیآید، در تمثیل لفظ مشبه ذکر نمیشود. بلکه تشبیه «برسبیل کنایه» و پوشیده میماند و تنها مشبهبه در کلام ظاهر میشود.
نویسندهی انوارالربیع نیز در پوشیده بودن تشبیه با ابن اثیر موافق است. علاوه بر این او تعاریف و مفاهیم دیگری نیز بر تمثیل میافزاید: «و آن تشبیه حالی است به حالی، از رهگذر کنایه، بدینگونه که خواسته باشی به معنایی اشارت کنی و الفاظی به کارببری که بر معنایی دیگر دلالت دارد. اما آن معنا خود مثالی باشد برای مقصودی که داشتهای، و اینگونه سخن گفتن را فایدهای است ویژهی خود که اگر به الفاظ خاص خود گفته شود، چندان تأثیر ندارد و راز آن در این است که در ذهن شنونده، تصوری بیشتر ایجاد کند. زیرا شنونده هنگامی که در دل خویش مثالی را تصور کند که مخاطب مستقیم آن نباشد، با رغبت بیشتری آن را پذیرا خواهد شد.(۶)» در این تعریف، تمثیل تشبیه حالتی به حالت دیگر است بدون ذکر مشبه. یعنی معنایی که مورد نظر است با لفظ دیگری بیان میشود. لفظی ناظر بر معنایی که خود، مثالی است برای مقصود مورد نظر. علاوه بر این تعریف فوق بر جنبهی تأثیرگذاری و جذابیت تمثیل نیز تأکید میکند و آن را یکی از فواید تمثیل برمیشمارد. بنابراین تعریف صاحبانوارالربیع نسبت به تعاریف دیگر کاملتر و شاملتر است.
اما با نظری دوباره بر دو تعریفی که از تمثیل بیان شد، در مییابیم که این گویندگان تمثیل را در حیطهی استعاره تعریف میکنند؛ از آن جهت که معتقدند مقصود گوینده از راه الفاظی بیان میشود که برمعنای دیگری دلالت میکنند. به بیان سادهتر یعنی حذف مشبه- که مقصود گوینده است- و ذکر مشبهبه – که مثالی است برای مقصود گوینده-. به دلیل آن که این تعریف، شیوهای متفاوت با «تشبیه تمثیلی» را بیان میکند، شابد بهتر باشد که نام آن را «استعارهی تمثیلی» بگذاریم. بنابراین از این پس با دو اصطلاح در حوزهی علم بلاغت مواجهیم: تشبیه تمثیلی که تشبیه حالتی است به حالت دیگر با ذکر هر دو حالت در کلام و استعارهی تمثیلی که بیان حالت و وضعیتی است شبیه وضعیت مورد نظر؛ بدون آن که وضعیت مورد نظر مستقیماً به لفظ درآید. البته جرجانی هم به شگردی هم چون استعارهی تمثیلی قایل است اما نام آن را مَثَل میگذارد: «هر گاه شبه در یک چیز به تنهایی وجود داشته باشد- بیآن که از پیوند آن چیز با چیز دیگر فراهم آید- یک کلمه میتواند استعاره باشد […] و هر گاه انتساب شبه به تنهایی به یک کلمه ممکن نباشد؛ بلکه، این شبه از حال او و غیر او گرفته شود، دیگر آن اسم مستعار نیست؛ بلکه، کلام یک جا مثل است.»(۷)
بد نیست از میان ادبای متأخر نظر صاحب معالم البلاغه را نیز در این باره جویا شویم. او «استعارهی مرکب» ،«استعارهی تمثیلیه» و «تمثیل بر وجه استعاره» را عناوین متعدد برای یک روش بیان میداند و مفهوم این اصطلاحات را این گونه توضیح میدهد: «دو صورت را که هر کدام منتزع باشد از امور متعدده در نظر گرفته یکی از آن دو را به دیگری تشبیه نمایند. آن گاه لفظی که بر مشبهبه دلالت دارد بالمطابقه اطلاق کنند بر مشبه، به ادعای دخول مشبه در مشبهبه. پس در استعاره ی تمثیلیه هر یک از مستعارله و مستعارمنه مرکب یعنی هیئت منتزع از دو یا چند چیز است و وجه جامع نیز لامحاله هیئت منتزع و مشترک بین الهیئتین خواهد بود.»(۸)
مصراع دوم بیت زیرمصداق این تعریف است:
به هر که عرضه دهم درد خویش مینگرم که غرقهام من و او بر کنار میگذرد
(عرفی شیرازی)
اما همین نویسنده مَثَل را زیرمجموعهی استعارهی تمثیلیه میداند و معتقد است مثل استعارهای است که استعمالش جاری و شایع باشد. پیداست که این تعریف ناظر بر مفهوم «ضرب المثل»یا همان «قول سایر» است.
مروری کلی بر تعاریفی که ذکر شد نشان میدهد، تمثیل- چه در ساختار تشبیهیاش به صورت تشبیه تمثیلی و چه در ساختار استعاری و به شکل استعارهی تمثیلی – یک مشخصهی ثابت دارد و آن ترکیبی بودن مثال و ممثول است. تشبیه حالتی به حالت دیگر، وضعیتی به وضعیت دیگر و ترکیب عناصری به ترکیب عناصر دیگر – و نه عنصر واحدی به عنصر واحد دیگر- همان چیزی است که شایستهی اصطلاح تمثیل است.
۲- روایتهای تمثیلی
۲-۱- تمثیل از دیدگاه نقد ادبی معاصر
از بلاغت قدیم و انحصار اصطلاح تمثیل در چارچوب تشبیه و استعاره که بگذریم، به تعریفی دوباره، دقیقتر و ناظر به جزئیات بیشتری از ویژگیهای این کلمه میرسیم. تمثیل در اصطلاح ادبی معاصر «گونهای تصویر (ایماژ) یا داستانی است که پشت معنای لفظی یا ظاهری آن، معنای مشخص دومی هم پنهان باشد.»(۹) به تعبیر دیگر «به داستان یا روایتی گفته میشود که دارای دو لایهی معنایی ظاهری و باطنی باشد که در آن تمامی وقایع، شخصیتها و اعمال سطح روبنایی دارای مرجع مشابهی در سطح درونی است.»(۱۰) میبینیم که بر جنبهی روایی و داستانی بودن تمثیل تأکید میشود. هم چنین «معنای دومی» که در این تعاریف از آن یاد میشود، پنهان است و به راهنمایی لایهی معنایی ظاهری باید بدان دست یافت. داشتن معنای باطنی و پنهان همان است که در شیوهی ادبی استعاره به آن اشاره میشود. در استعاره نیز تنها مشبه به ذکر میشود و رسیدن به مشبه محذوف – که مقصود استعاره پرداز است- با کوشش ذهنی مخاطب و با توجه به قراین لفظی یا معنوی امکان پذیر است. نتیجهای که از این بحث حاصل میشود آن است که تمثیل در اصطلاح معاصر، شکلی از استعاره است؛ اما استعارهای که به گونهی داستان «روایت میشود» و شامل وقایع و اشخاص است. حال آن که استعاره در شکل سادهاش، تنها یک عنصر است که به جای عنصر دیگر- و البته با علاقهی مشابهت – در کلام میآید. جمع شدن چند عنصر و به اصطلاح چند بعدی بودن تمثیل سبب میشود که گاهی آن را «استعارهی گسترده»[۱] بنامند. استعارهای که توسعه یافته، عناصر بعضاً متعددی در شکلگیری آن شرکت میکنند و به آن ساختاری روایی میبخشند.
۲-۲- ساختار روایی تمثیل
سؤالی که ممکن است در پی گفتار پیشین مطرح شود آن است که چگونه تمثیل، پس از گذشتن از مسیر تشبیه و استعاره، در چنین ساختار روایی ظاهر میشود؟ پیش از یافتن پاسخ این سؤال، بهتر است اصطلاح «روایت» را تعریف کنیم. روایت[۲]«نقل رشتهای از حوادث واقعی و تاریخی یا خیالی است، به نحوی که ارتباطی بین آنها وجود داشته باشد.»(۱۱) و «نوعی از بیان است که با عمل، با سیر حوادث در زمان و با زندگی در حرکت و جنب و جوش سر و کار داشته باشد.»(۱۱)
اکنون اگر به خاستگاه اولیه و ژرف ساخت تمثیل – که همان تشبیه مرکب است – توجه کنیم، پاسخ سؤال مطرح شده را خواهیم یافت. در تشبیه مرکب و به تبع آن تمثیل در سادهترین شکل آن، ابتدا دو یا چند عامل در کنار یک دیگر جمع میشوند و سپس «وضعیت» حاصل از این گردآمدن و تأثیر و تأثر این چند عامل برهم، مثالی میشود برای آن چه قصد توصیف و بیان کردن آن در میان بوده است. از طرفی پیش آمدن رویداد و حادثه – که سنگ بنای روایت است – نتیجهی بر هم کنش چند عامل و بیرون آمدن از حالت ایستایی و بیتحرکی است. توالی تعدادی از این حوادث و تحرک حاصل از آن روایت را میسازد و ساختن چند «وضعیت» و «حالت» از آن گونه که در تعریف تشبیه تمثیلی ذکر شد و سپس پیوند دادن این حالات در زمینهی یک روایت موجب ایجاد تحرک و توالی در تمثیل میشود. البته اطلاق اصطلاح «استعارهی گسترده» بر تمثیل را از این دیدگاه نیز میتوان توجیه کرد.
۲-۳- انواع روایت های تمثیلی
گفتیم که تمثیل در صورت نهایی خود در زمینهی روایت و به شکل داستان ظهور میکند. روایتهای تمثیلی را از نظرگاههای گوناگون میتوان تقسیمبندی کرد. یک دیدگاه ناظر به نوع عناصر به کار رفته در روایت و نیز ذکر یا عدم ذکر پیام و معنای اصلی تمثیل است. از این دیدگاه – که میتوان آن را یک دیدگاه ترکیبی دانست- روایت تمثیلی به سه نوع متفاوت تقسیم میشود:
۲-۳-۱- افسانهی تمثیلی:
افسانهی تمثیلی یا فابل عبارت است از «روایتی کوتاه به نثر یا نظم که دارای پیامی باشد» و «موجودات غیرانسانی یا اشیای بیجان معمولاً شخصیتهای آن هستند.»(۱۲) در مفهوم کلی افسانهی تمثیلی داستانی کوتاه است که به سبب شخصیتهای موجود در آن، خیالی است و امکان وقوع آن در عالم خارج ناممکن است. میتوان گفت عنوان «افسانه» نیز به دلیل همین خیالی بودن بر آن نهاده شده است. شخصیتها در فابل «اغلب حیوانات اند اما اشیای بیجان، انسانها و خدایان نیز ممکن است در آن ظاهر گردند.»(۱۳)
افسانهی تمثیلی را از آن جهت که شخصیتهایش غالباً حیواناتند، فابل حیوانی [۴] نیز میگوییم. این نوع تمثیل با نیت انتقال پیامی سودمند روایت میشود و «به ضوح به بیان درسی اخلاقی میپردازد.»(۱۴) یعنی پیامی که منظور افسانه پرداز از روایت آن است، مستقیماً بیان میشود. حال یا در ابتدا و قبل از نقل داستان به عنوان یک حکم کلی میآید و سپس فابل به عنوان یکی از مصادیق آن روایت میشود؛ یا آن درس اخلاقی پس از افسانه و به عنوان نتیجهی آن ذکر میشود و یا در میان داستان و از زبان اشخاص بیان میگردد.
اگر چه اولین فابلها را به ازوپ یونانی نسبت میدهند، اما پیش از آن نمونههای فابل در میان هندیان رواج داشته است که بعدها تعدادی از آنها در کلیله و دمنه آمده است.
۲-۳-۲- حکایت اخلاقی:
حکایت اخلاقی هم مثل افسانهی تمثیلی داستان کوتاهی است که به منظور انتقال نکتهای اخلاقی و تعلیمی نقل میشود. با این تفاوت که شخصیتهای حکایت اخلاقی انسانند و بنابراین برخلاف افسانهی تمثیلی امکان وقوع آن در عالم خارج وجود دارد. تفاوت دیگر فابل با حکایت اخلاقی یا پارابل در این است که «نکته یادرس اخلاقی که در «فابل» مورد نظر است معمولاً به امور دنیوی مربوط میگردد. اما در «پارابل» این درس در سطح متعالیتری قرار میگیرد.»(۱۵) در ادبیات فرنگی پارابل را «روش موعظههای حضرت مسیح»(۱۶) میدانند. چرا که مسیح معمولاً برای بیان نکات اخلاقی و تعلیم این درسها به مردمان عادی، از وقایع قابل وقوع در میان انسانها مثالهایی به شکل داستان نقل میکرد و پس از تفسیر و توضیح آن داستان، نکتهی نهفته در آن را بازگو مینمود. در ادبیات فارسی نمونههای حکایت اخلاقی را در میان کتابهایی چون گلستان سعدی، قابوسنامه، جوامع الحکایات و بسیاری کتب دیگر میتوان خواند.
صرف نظر از تفاوتهای حکایت اخلاقی و افسانهی تمثیلی، این هر دو نوع تمثیل در یک نکته با هم شباهت دارند و آن نتیجهگیری، تفسیر، رمزگشایی و ذکر پیام اخلاقی آن از طرف نویسنده و پردازندهی داستان است. قصد و نیت اخلاقی در فابل و پارابل روشن و صریح است و در ابتدا، میانه یا انتهای آن ذکر میشود. از این نظر فابل و پارابل بسیار نزدیک به تشبیه تمثیلیاند و میتوان آنها را مَثَلهایی تفسیر شده دانست.
مقاله نقد و تفسیر داستان های تمثیلی هدایت و آل احمد