فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنهاى
نقش وزارت آموزش و پرورش در احیاء نهج البلاغه
براى من بسى شیرین و لذت بخش بود اگر فرصت شنیدن صوت دلنشین تک تک شما را داشتم ؛ یعنى شما بچه هاى عزیز - این امیدهاى آینده - با دلهاى پاک و روحهاى درخشان و نوربخش خودتان مى آمدید و جملات نورانى نهج البلاغه را براى ما مى خواندید... .
من از برادران عزیزمان در وزارت آموزش و پرورش خواهش مى کنم این راه را رها نکنید، دنبال این خط را بگیرید. نهج البلاغه را داخل مدرسه ها و کلاسها ببرید تا دانش آموزان متن عربى اش را یاد بگیرند.
بهترین نویسندگان و شیواترین هنرمندان را استخدام کنید و از آنها بخواهید که بیایند اینها را ترجمه ى زیبا کنند تا آن را بچه هاى ما حفظ کنند نهج البلاغه باید در کتابهاى درسى ما بیاید. ما از نهج البلاغه خیلى دور ماندیم لذا باید این فاصله را جبران کنیم
تمام مفاهیم لازم براى تقویت نظام جمهورى اسلامى در نهج البلاغه وجود دارد. شما عزیزان و نو چشمهاى ما، دانش آموزان و زبدگان و بچه هاى با استعداد و خوش حافظه - چه دختر و چه پسر - که در وادى حفظ و ترجمه ى نهج البلاغه و فراگیرى این کتاب مقدس افتاده اید، بدانید که این نعمت ، بسیار با برکت و با عظمت است . این موهبت خدایى را مغتنم شمارید و پیش بروید.
معلمان و مربیان و وزارت آموزش و پرورش و معاونت مربوط و برادرانى که این کار را پى گرفتند، بدانند که یکى از ذى قیمت ترین کارهاست . مبادا این کار را دست کم بگیرید و کوچک بشمارید بیست سال دیگر جامعه ى ما خواهد فهمید که اجتماع امروز شما و این فراگیرى نهج البلاغه چه آثارى خواهد داشت . بدانید که این یک نهال بابرکتى است که امروز به دست برادران عزیزمان در بنیاد نهج البلاغه و وزارت آموزش و پرورش و بقیه ى کسانى که دست اندر کارند، غرس شد و برکات و میوه هایش را در آینده خواهد داد. این کار را رها نکنید و بچه هاى عزیز و برادران عزیزمان هم بدانند که نهج البلاغه حاوى کلمات بسیار ذى قیمت است .
در این اردوگاهى که شما جمع شده اید قبلا عده اى مى آمدند تا فرهنگ غرب و فرآورده هاى ذهنى فرهنگ غلط و فاسد بیگانگان را در این جا نشخوار کنند و از همدیگر یاد بگیرند و به بچه ها فساد یاد بدهند اما امروز عکس آن شده است ؛ امروز در این جا به بچه ها دین و قرآن و نهج البلاغه یاد مى دهند.
درمان دردها در نهج البلاغه
امروز ما در شرایط مشابهى مانند دوران حضرت على علیه السلام هستیم ، ما را هم دنیاطلبى تهدید مى کند، ما را هم ابتلاى به کبر و خود پرستى و تبعیض ، تهدید مى کند، طوفانهاى فتنه هاى اجتماعى ما را هم به فرو ریختن تهدید مى کند بنابراین ما هم به آن درمانها احتیاج داریم و بیش از همیشه به نهج البلاغه احتیاج داریم . من ندیده ام از این دیدگاه کسى دنبال نهج البلاغه رفته باشد. مى دانید که البته خیلى کار شده اما این یک دیدگاه جدید است .
اینک در آیینه ى نهج البلاغه نگاه کنید و ببینید شما از وضع کنونى خودتان چه چیزى را در آن مى بینید؟ کدام درد و کدام خطر را مى بینید؟ کدام هشدار متوجه ماست ؟ و بدانید که درمان همه ى اینها در نهج البلاغه است .
امروز بسیار لازم است که محققان ، نهج البلاغه را از این جهات تفسیر کنند.
نمونه وار چند فقره از بیماریهاى آن روز را که امیرالمؤ منین علیه السلام در صدد معالجه ى آنهاست ذکر مى کنم : یکى از این بیماریها مساءله ى دنیا است . در نهج البلاغه چه بسیار علیه دنیا و دنیاطلبى و دنیا فریفتگى و علیه خطرات و کمینهاى دنیا هشدار داده شده است . یکى از بخشهاى مهم نهج البلاغه زهد آن است .
ما مثل آن بیمارى که یک نسخه ى کامل از یک طبیب حاذق در جیب خود یا در طاقچه ى اتاق خود دارد، اما در عین حال لاى آن نسخه را باز نمى کند و به آن عمل نمى کند و از آن بیمارى دایما رنج مى برد. قرنهاى متمادى نهج البلاغه را داشتیم اما از آن استفاده نکردیم و از معارف آن بهره نبردیم و بیماریهاى فردى و اجتماعى خود را براى خودمان جنگ داشتیم . این آن تاءسف و افسوس بزرگى است که هر کس با نهج البلاغه آشنا بشود، در دلش جا خواهد گرفت .
امیرالمؤ منین علیه الصلاه و اسلام در نهج البلاغه خطبه یى به نام قاصعه دارد که بسیار خطبه ى مهم و پرمضمون و شگفت آورى است . یکى از محورهاى عمده ى این خطبه مذمت تکبر است .
در این جا جملاتى درباره ى پیغمبران دارد که من چند جمله را برایتان مى خوانم .
درباره ى پیغمبران مى فرماید: و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر خداى سبحان کبر و فخرفروشى را در نظر پیغمبران زشت و مکروه قرار داد. ععع و رضى لهم التواضع عععع و تواضع را براى آنها شایسته دانست و راضى شد که آنها تواضع باشند. فالصفوا بالارض خدودهم ؛ این قدر پیغمبران اهل تواضع و یگانگى بودند که صورتهاى خودشان را به زمین مى چسباندند. و عفروا فى التراب وجوههم ؛ پیشانى خود را با خاک آلوده مى کردند (اینها کنایه از تواضع و فروتنى است ). بعد مى فرماید:
ععع و خفضوا اجنحتهم للمؤ منین و کانوا قوما مستضعفین عععع ؛ براى مؤ منین خفض جناح مى کردند (نهایت تواضع و فروتنى همراه با مهربانى را خفض جناح مى گویند)، پیغمبران با مؤ منین این گونه بودند، لذا مؤ منین همیشه دور پیغمبر جمع مى شدند.
و کانوا قوما مستضعفین ؛ در حالى که مؤ منین با پیغمبران مردمان مستضعفى بودند (که به هر معنا بگیریم مقصود ما را بیان مى کند: یا خود پیغمبران ، مستضعفان بودند و یا مؤ منین که پیغمبران در میان آنها بودند و در مقابل آنها آن طور خضوع مى کردند؛ آنها مردمان مستضعفى بودند) لذا به پیغمبر ایراد مى گرفتند که و تبعهم الارذلون ؛ مردمان پست ، مردمان پایین جامعه اطراف پیغمبر را گرفته اند
امیرالمؤ منین در نهج البلاغه مى فرماید: پیغمبران در مقابل مؤ منین خاضع بودند؛ در حالى که آن مؤ منین از اقوام مستضعف بودند. انبیا با همین عامه ى مردم و قشرهاى وسیع مردم که اکثریت افراد یک جامعه را تشکیل مى دهند، سر و کار داشتند. پیغمبر ما هم سر و کار داشت ، امام امت هم در این روزگار سر و کار دارد و باید این رابطه میان دولت و مسئولان و مردم بماند. باید این رابطه ضعیف نشود. رگ اصلى انقلاب ما وجود همین رابطه است .
موضوع دیگرى که در نهج البلاغه بارها تکرار شده است ، تکبر است . یعنى همان که محور اصلى خطبه ى قاصعه است . البته مخصوص خطبه ى قاصعه هم نیست ، در خیلى جاها هست ، مساءله ى تکبر یعنى خود را از دیگران بالاتر دانستن ؛ همان آفتى که اسلام را و نظام سیاسى اسلام را منحرف کرد و خلافت را به سلطنت تبدیل کرد و به کلى نتایج زحمات پیامبر صلى الله علیه و آله را تقریبا در برهه یى از زمان از بین برده است . این است که امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه به آن بسیار اهمیت مى دهد.
این که نهج البلاغه پر از زهد و ترغیب به زهد است ؛ چه چیز را نشان مى دهد؟ بیمارى را نشان مى دهد این نسخه ى امیرالمؤ منین علیه السلام که این قدر راجع به دنیا گرم و پرشور و پرهیجان و زیبا و بلیغ حرف مى زند؛ نشان مى دهد که مردم بدطورى گرفتار دنیا شده بودند. بیست و سه سال پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله ، مردم بدطورى اسیر شده بودند. این دست گره گشا سعى مى کند گره هاى این کمند را از دست و پاى آنها باز کند.
امروزه براى ما نهج البلاغه از جهات مختلفى حساس است ، تاءکید مى کنم که این کتاب ، گنجینه ى بى نظیر و تمام شدنى است و امروز هم بیشتر از همیشه ملت و جامعه ى اسلامى ما به آن نیازمند است .
ما ملت ایران به عنوان کسانى که پایه هاى این نظام را روى دوشمان گرفته ایم ، اگر امروز به نهج البلاغه مراجعه کنیم ؛ در آن چیز جالبى خواهیم یافت . بیماریهاى که در این موقعیت ما را تهدید مى کند و درمان این بیماریها، براى ما ارزنده و حیاتى است . باید برویم و این درمانها را جستجو کنیم . نمى خواهم بگویم همه ى آن حوادثى که در صدر اسلام اتفاق افتاده ، امروز هم همانها مو به مو اتفاق مى افتد، خیر، اما جهت گیریها یکى است .
ما یک سلسله سخنرانى از حضرت على علیه السلام داریم که در این سخنرانیها، ایدئولوژى و تاکتیک جنگ و شیوه و تجربه ى حکومت کردن و اخلاق و زهد و تقوى وجود دارد. شما امروز مى فهمید که ما چه قدر به نهج البلاغه احتیاج داریم .
حکومت در نهج البلاغه
مساءله ى حکومت در نهج البلاغه مانند دهها مساءله ى مهم دیگر زندگى ، در این کتاب عظیم به شیوه یى غیر از شیوه ى محققان و مؤ لفان مطرح شده است . البته چنین نییت که امیرالمؤ منین علیه السلام فصلى مستقل درباره ى حکومت بازکرده باشد و با ترتیب مقدماتى به نتیجه گیرى برسد. شیوه ى سخن او در این باب هم ، مانند ابواب دیگر شیوه یى حکیمانه است ؛ یعنى عبور از مقدمات و تاءمل و تمرکز بر روى نتیجه . نگاه امیرالمؤ منین علیه السلام به مساءله ى حکومت ، نگاه حکیم بزرگى است که با منبع وحى پیوند نزدیک دارد
مساءله ى حکومت در نهج البلاغه ، به صورت یک بحث تجریدى نیست . حضرت على علیه السلام با امر حکومت درگیر بوده و در این کتاب شریف به عنوان یک حاکم و کسى که با اداره ى کشور اسلامى - به همه ى مشکلات و مصیبتها و دردسرهایش - روبرو بوده و به جوانب گوناگون این مساءله رسیدگى کرده ، سخن گفته است . توجه به این امر براى ما که در شرایطى مشابه شرایط امیرالمؤ منین على علیه السلام قرار داریم ، بسى آموزنده است .
1 - معناى حکومت
ابتدا باید دید که آیا حکومت از دیدگاه امام علیه السلام به همان معنایى است که در فرهنگ متداول جهان کهن و جهان امروز از آن فهمیده مى شود؟ یعنى حکومت مترادف است با فرمانروایى ، سلطه ، تحکم و احیانا برخوردارى حاکم یا حاکمان از امتیازاتى در زندگى ؟ یا حکومت در فرهنگ نهج البلاغه ، مفهوم دیگرى دارد؟ در این باب از چند کلمه و اصطلاح مشخص در نهج البلاغه استفاده مى کنیم که عنوان امام ، والى و ولى امر براى حاکم و عنوان رعیت براى مردم از آن قبیل است .
در قرآن و همین طور در حدیث - مخصوصا در نهج البلاغه - دو چهره از حاکم تصویر شده است : یک چهره ى مثبت و یک چهره ى منفى . چهره ى مثبت به عنوان امام هدى - امام هدایت کننده به حق - معرفى مى شود و چهره ى منفى هم به عنوان امام و پیشواى آتش و گمراهى ، شناسایى مى شود. امام هدى ، پیغمبران و اولیا و حکام به حق اسلامى و حکام بنده ى خدا و شایسته بر طبق معیارهاى الهى هستند؛ و امام باطل - امام آتش - طاغوتها هستند.
2 - ضرورت حکومت
این یک بحث است که آیا براى جامعه ى انسانى ، وجود فرماندهى و حکومت ، امرى ضرورى است یا نه ؟ استنتاج از این بحث به معناى التزام به لوازمى در زندگى جمعى است و صرفا منحصر به این نیست که ما قبول کنیم حکومت براى جامعه لازم است ؛ بلکه نتیجه ى بحث ما در شیوه ى فرماندهى و در شیوه ى فرمانبرى و در اداره ى جامعه نیز مشخصات و خطوط ویژه یى را ترسیم خواهد کرد.
مساءله ى ضرورت حکومت در نهج البلاغه در مقابل گرایش و جریان قدرتمندانه مطرح مى شود... از این گرایشها همیشه در جوامع وجود داشته و امروز هم هست و در آینده نیز تا وقتى که اخلاق انسان ، کامل و درست نشود؛ چنین گرایشهایى وجود خواهد داشت
3 - منشاء حکومت
منشاء حکومت از نظر نهج البلاغه چیست ؟ آیا امر طبیعى ، نژاد، دودمان ، نسب ، زور و اقتدار (اقتدار طبیعى و یا اقتدار مکتسب ) است ؟ یا نه ، منشاء حکومت و آنچه به حکومت یک انسان یا یک جمع مشروعیت مى بخشد؛ یک امر الهى یا یک امر مردمى است ؟
در دنیاى جدید، دمکراسى - یعنى خواست و قبول اکثریت مردم - ملاک و منشاء حکومت شمرده مى شود اما کیست که نداند دهها وسیله ى غیر شرافتمندانه به کار گرفته مى شود تا خواست مردم به سویى که زورمداران و قدرت طلبان مى خواهند، هدایت شود. بنابراین مى توان در یک جمله گفت که در فرهنگ رایج انسانى ، از آغاز تا امروز و از امروز تا زمانى که فرهنگ علوى و نهج البلاغه بتواند بر زندگى انسانها حکومت کند، منشاء حاکمیت اقتدار و زور بوده و خواهد بود ولا غیر.
امیرالمؤ منین علیه السلام در نهج البلاغه ، منشاء حکومت را این معانى نمى داند و مهمتر این است که خود او هم در عمل آن ثابت مى کند. از نظر على علیه السلام منشاء اصلى حکومت ، یک سلسله ارزشهاى معنوى است . آن کسى مى تواند بر مردم حکومت کند و ولایت امر مردم را به عهده بگیرد که از خصوصیاتى برخوردار باشد
4 - حکومت حق است یا تکلیف ؟
آیا حکومت کردن ، یک حق است یا یک تکلیف ؟ حاکم حق حکومت دارد یا موظف است که حکومت کند، و کدام انسان مى تواند یا مى باید حکومت کند؟ از نظر نهج البلاغه ، حکومت هم حق است و هم وظیفه .
براى کسى که از شرایط و معیارها و ملاکهاى حکومت برخوردار است ؛ در شرایطى وظبفه است که حکومت را قبول کند، و نمى تواند این بار را از دوش خود بر زمین بگذارد.
امیرالمؤ منین علیه السلام در بیانى خلاصه و موجز، حکومت را هم یک حق مى داند و هم یک وظیفه و هم یک تکلیف . به این ترتیب نیست که هر کسى که برایش شرایط تولیت امور مردم فراهم شد و توانست به نحوى با کسب وجاهت و تبلیغ ، و با کارها و شیوه هایى که معمولا طالبان قدرت خوب مى دانند آن شیوه ها چیست ؛ نظر مردم را جلب کند و بتواند حکومت کنند. وقتى حکومت ، حکومت حق است ، این حق متعلق به کسان معینى است و این به معناى آن نیست که یک طبقه ، طبقه ى ممتازند؛ زیرا در جامعه ى اسلامى ، همه فرصت آن را دارند که خود را به آن زیورها بیارایند و همه مى توانند که آن شرایط را براى خود کسب کنند. البته در دوران بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله یک فصل استثنایى وجود دارد؛ اما نهج البلاغه بیان خودش را به صورت عازم ارایه مى دهد و بارها و بارها به این حق اشاره مى کند.
امام ، حکومت را حق مى داند. این چیزى است که در نهج البلاغه واضح است .
5 - حکومت هدف است یا وسیله ؟
آیا حکومت کردن براى فرد یا جمع حاکم ، یک هدف است یا یک وسیله ؟ و اگر وسیله است ، براى چه هدفى ؟ حاکم به وسیله ى حکومت مى خواهد جامعه را به چه مقصدى برساند؟!
6 - حاکم و رعیت
مساءله ى شورانگیز روابط حاکم و رعیت مبتنى بر چه مبنا و اساسى است ؟ آیا حق یک جانبه است که حاکم را بر گرده ى مردم سوار مى کند؟ یا متقابل است ؟ از جمله ى اساسى ترین و پرمعناترین و پرنتیجه ترین مباحث حکومت در نهج البلاغه ، همین مساءله است .
7 - مردو و حکومت
باید ببینیم که در فرهنگ نهج البلاغه ، مردم در برابر حکومت چه کاره اند؛ تعیین کننده اند؟ آغاز گرند؟ اختیار دار تامند؟ هیچ کاره اند؟ چه هستند؟ اینها ظریفترین مسایلى است که در نهج البلاغه عنوان شده است . فرهنگهایى که امروزه در بخشها تقسیم بندیهاى مختلف سیاسى بر ذهنیت مردم حاکم است . هیچ کدام منطبق با فرهنگ نهج البلاغه نیست
8 - نخوه ى برخورد با مردم
اجزا و اعضاى حکومتى چگونه باید با مردم برخورد کند؟ آیا طلبکار از مردمند؟ آیا بدهکار به مردمند؟ اخلاق دستگاه حکومت با مردم چگونه است ؟
9- رفتار حاکم با خود
آیا براى رفتار حاکم در جامعه ، محدودیتى وجود دارد؟ آیا مى توان به حسن رفتار او با مردم بسنده کرد؟ یا، ماوراى نحوه ى ارتباط حاکم با مردم ، چیز دیگرى وجود دارد که آن ، نحوه ى ارتباط حاکم با خود است ؟ زندگى شخصى حاکم چگونه باید بگذرد و نهج البلاغه در این مورد چه نظرى دارد؟
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله نهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنهاى