لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
توجه بیش از پیش به برنامههای استراتژیک بومیسازی مدیریت استراتژیکگزارش از: فرانک جواهردشتی
نخستین همایش ملی مدیریت استراتژیک در سازمانهای استراتژی محور با تلاش شرکتهایی چون، مهندسین مشاور مادسیستم، مشاورین کیفیتساز و شرکت بین المللی مدیریت نوآوردرحالی برگزار می گردد که برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کشور اولین سال خود را با رویکرد «توسعه مبتنی بر دانایی» پشت سر میگذارد. تحولات سیاسی، اقتصادی، ازجمله ورود رقبای تازه نفس برخوردار از نانوتکنولوژی و تحولات زیست محیطی، همگی باعث شده اند تا توجه سازمانهای ایرانی به برنامه ریزی استراتژیک بیش از پیش جلب شود. در شکل گیری تفکر استراتژیک، عده ای بر این باورند که برنامه ریزی مدیریت استراتژیک در شرایط فعلی امکان پذیر نیست اما برعکس عده ای دیگر معتقدند که برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک اتفاقا مناسب با شرایط و اوضاع و احوال فعلی است. دراین باره باید دیدگاههای موجود در زمینه مدیریت استراتژیک و ضرورت انجام آن توسط شرکتها بررسی شده و دیدگاههای موافق و مخالف موردنقد و بررسی قرار گیرد.یکی از سخنرانان این همایش آقای دکتر تقی ترابی، معاون پژوهشی دانشگاه ازاد واحد علوم و تحقیقات تاثیر متغیرهای کلان اقتصادی را بر جهت گیری استراتژیک بنگاهها مورد مطالعه قرار داد و چنین گفت؛ در بحث برنامه ریزی استراتژیک بررسی محیط و عوامل بیرونی بخصوص نقش متغیرهای کلان اقتصادی بسیار مهم است. در محیط بیرون عواملی همچون عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی موردبحث و بررسی قرار می گیرد. استفاده از یافته های علم اقتصاد و به کارگیری متغیرهای کلان اقتصادی بنگاهها را در بعضی زمینه ها بی نیاز نموده و این بنگاهها با درک شرایط اقتصادی بهتر می توانند نسبت به استراتژی های مناسب تصمیم گیری نمایند.وی افزود، بنگاهها می بایست به عوامل اقتصادی و آمارهایی که در کشور وجود دارند با دیده تأمل بنگرند زیرا هریک از عوامل در تصمیمگیری می تواند بسیار مفید و اثربخش باشد. آگاهی از تحلیل های تجاری، شناخت و دنبال کردن متغیرهای کلان اقتصادی، شناخت از فعالیتهای اقتصادی و نوع کالا و خدمتی که تولید می نمایند، جایگاه بنگاه و... در تصمیم گیریهای بنگاه موثرند. بنابراین مهمترین پرسش هایی که یک بنگاه تجاری باید از خودش بپرسد این است که ذینفعان چه کسانی هستند، مأموریت و چشم انداز ما چیست، ما به کجا می خواهیم برویم. ارزیابی از وضعیت داخلی، اندازه گیری شاخصها، گروه بندی شاخصها، تدوین و اجرای استراتژی ها، انتخاب ساختار استراتژی از مسایل مهمی هستند که بنگاه اقتصادی و تجاری باید به طور مستمر آنها را مدنظر قرار دهد.در ادامه این همایش آقای مهندس نصرت الله نصیری قائم مقام مدیرعامل شرکت توسعه و نوسازی صنایع ایران به نقش شرکتهای مشاور و نیاز آنها در زمینه مسایل مدیریتی بخصوص مدیریت استراتژیک اشاره کرد و افزود، درحال حاضر وظیفه سازمان توسعه و نوسازی صنایع ایران آن است که شرکتها را در پیاده سازی و اجرای برنامه ریزی استراتژیک کمک نماید.وی افزود، در دنیای امروز حضور رقبای جدید یک مسأله بسیار جدی است و این رقبا به صورت پنهان وارد بازار شده و سعی در تضعیف ما دارند. شرکتها و صنایع امروز کشور در دنیای گذار هستند گذار از یک دورهای که مدیران صنعتی با رویکرد نهاده محور و تولیدگرایی بدون هر دغدغه ای برای فروش فعالیت می نمایند.نصیری درپی سخنان خود به این نکته اشاره نمود که چرا برخی از شرکتها ورشکست می شوند و دلیل ورشکستگی آنها را دو عامل مطرح کرد:نخست، بالابودن قیمت کالاها که باعث می شود مشتری به سمت آن کالاها جذب نشود و دوم، بی توجهی به نیازهای بازار و تغییر سلایق مشتریان. بسیاری از شرکتها به این مهم توجه نمی کنند و احساس می کنند هرگاه به موفقیتی دست یافتند این موفقیت حاصل کار مدیریت موفق خودشان بوده است. درصورتی که عوامل دیگری میتوانند در این موفقیت نقش داشته باشند. گاه شرکتها در اثر یک شانس به موفقیت می رسند که حاصل برنامهریزی نبوده است. درنتیجه این موفقیت مقطعی بوده و به صورت شانس ایجاد شده است. برنامه ریزی رکن اصلی و اساس شرکتها جهت رسیدن به موفقیت می باشد. درحال حاضر عارضه هایی که گریبانگیر شرکتها شدهاند، عبارتند از: ضعف در برنامه ریزی استراتژیک، نداشتن چشم انداز و ماموریت، مدون نبودن اهداف، راهبردها، برنامهها و سیاستها. به زعم من نداشتن مدیریت استراتژیک و تفکر استراتژیک مهمترین مشکل شرکتها است تفکر و نگرش مدیریت نسبت به مسائل استراتژیک عامل بسیار مهمی است زیرا برنامه ریزی استراتژیک مقوله ای است که می خواهد تغییرات بنیادین در سازمانها ایجاد نماید و ازطرف دیگر شرکتها به شدت وابسته به عوامل محیطی هستند و ریشه عمده چالشها درهمین جاست.مدیریت استراتژیک یک باور همگانی را می طلبد و باید کل مجموعه شرکت به این باور اعتقاد داشته باشند.مهندس نصیری در ادامه افزود، مدیران در نگرش به حل مسأله با چهار رویکرد مواجه هستند:- مدیران REACTIVE- مدیران INACTIVE- مدیران PROACTIVE- مدیران INTERACTIVEما باید الگوی ذهن مدیران را تغییر دهیم و کسب رضایت آنان را به دست آوریم. درحال حاضر مشکل اساسی کشور و صنایع ما، در مباحث استراتژیک، نداشتن متدولوژی مشخص و مناسب برای صنایع کشور است. ما در کشور نیازمند طراحی متدولوژی بومی شده در زمینه استراتژیک هستیم و مشاوران و شرکتهای مشاوره میبایست در این زمینه قوی عمل کنند و درجهت طراحی بومی کردن این متدولوژی، کوشا باشند.دکتر ناصر میرسپاسی رئیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود که درخصوص سازمانهای استراتژی محور سخنانی ایراد کرد. به اعتقاد وی سازمانهای استراتژی محور، سازمانهایی هستند که از قابلیت انعطاف پذیری بالایی برخوردارند و قادرند که تصمیم های روزامد را به صورت کارامد اتخاذ نمایند و به مرحله اجرا درآورند این گونه سازمانها، سازمانهایی هستند که تصمیم شان را در فضای رقابتی روز و منطبق با شرایط می گیرند. از دیگر ویژگیهای این سازمانها توجه بسیار زیاد به فضای رقابتی و تحلیل شرایط موجود است. این سازمانها به طور دائم و مستمر نقاط قوت و ضعف خود را به لحاظ شرایط داخلی، فرصتها و تهدیدهای موجود در بازار و در فضای پیرامونی شان موردبررسی قرار می دهند و با انطباق این دو با یکدیگر سعی می کنند تا نقاط ضعفشان را کم رنگ تر نمایند و از سوی دیگر، ضمن بهره جستن از فرصتها، تمام تلاش خود را می کنند تا تهدیدها نیز تبدیل به فرصت شوند.این سخنران می افزاید، یکی دیگر از اصول مهم سازمانهای استراتژی محور توجه به «مستندسازی» تجارب در این سازمانهاست هرقدر که مستندسازی در سازمانها قوی تر باشد، بهتر است. این امر چند مزیت دارد؛ نخست آنکه سازمانهای استراتژی محور منطبق با اطلاعات تصمیم می گیرند که بخش مهمی از این اطلاعات را از مستندات گذشته کسب می کنند. مزیت دیگر مستندسازی، جلوگیری از فرد محوری و تکرار تجارب گذشتگان در سازمانها است. به عنوان مثال چنانچه تجارب به صورت مکتوب و مستند وجود داشته باشد با تعویض یک مدیر، سازمان، دچار بحران نمی شود. اتفاقا درحال حاضر یکی از معضلات کنونی ما در سازمانها که ناشی از همین فقدان مستندسازی است، تکرار تجربیات توسط مدیران متعدد است. چون هیچ کس نمی داند که مدیر قبلی چه کاری انجام داده است درنتیجه هر فرد از طریق سعی و خطا، کوشش میکند راهی را که رفته است، دوباره آزمون نماید.دکتر میرسپاسی افزود، درخصوص برنامه ریزی بایستی بگوییم که برنامه ریزی تا زمانی ارزشمند است که در راستای اهداف باشد درغیر این صورت طبق همین اصول حاکم بر سازمانهای استراتژی محور باید برنامه ها را تغییر دهیم. برنامه ریزان و مدیران باید توجه داشته باشند که اصل برنامه ریزی استراتژیک براساس پیش بینی و سناریوسازی است ولی همه تغییرات که قابل پیش بینی نیستند. بنابراین برنامه ریزان باید برنامه را طوری طراحی کنند که قابلیت انعطاف داشته باشد. مدیران استراتژیک غالبا تصمیم گیری های استراتژیک و اساسی را برعهده دارند و غالبا رهبر می باشند. این مدیران بیشتر در سطح کلان فعال هستند و تصمیم گیری هایشان درباره مسایل در سطح خرد نمی باشد.برای چنین مدیرانی اگر بخواهیم دقیقا لفظ علمی به کار ببریم باید بگوییم این مدیران تصمیم های «فرااطلاعاتی» می گیرند. در تصمیم گیریهای این مدیران، اندیشه و تفکر، نقش بسیار اساسی دارد. این افراد در هر جایگاهی می توانند موفق باشند چون نگرش کل نگر و سیستمی دارند. دلیل این موفقیت آن است که چنین مدیرانی دارای تفکر استراتژیک هستند و می توانند با درنظر گرفتن ابعاد مختلف مسأله، تصمیم های استراتژیک بگیرند.سخنران در ادامه گفت، این مسأله در سطوح عملیاتی و اجرایی فرق می کند. سازمانها در سطح عملیاتی نیازمند مدیران متخصص هستند. چنانچه در عرصه های امروزی از افراد متخصص و آموزش دیده استفاده نشود، سازمانها دچار ضایعه و نقصان می شوند. بنابراین من تاکید میکنم که سازمانهای ما، از یک سو احتیاج به برنامه ریزی استراتژیک دارند، و از سوی دیگر نیازمند افراد مدیر هستند. رهبران استراتژیست ما نیز باید در شرایط فعلی، مدیریت استراتژیک را بومی نمایند. چون کشور ما مرتبا درحال تغییر و تحول است و یک مدیر بایستی اینگونه شرایط متغیر را مرتب موردبررسی و تحقق قرار دهد. مدیریت استراتژیک به دلیل آنکه دارای مکاتب متعددی است. قابلیت انطباق با شرایط کشور ما را نیز دارد و اصولا با مدیریت استراتژیک بسیاری از مسائل ما قابل حل شدن است. وی در پایان تاکید کرد که ما به دلیل وجود تعدد در مکاتب مختلف مدیریت استراتژیک، می توانیم مکتبی را که با شرایط کشورمان منطبق تر است برگزینیم و از آن استفاده کنیم.دکتر بهروز ریاحی رئیس پژوهشگاه استاندارد ایران در سخنانی دررابطه با برنامه ریزی استراتژیک در سازمانهای بخش دولتی اذعان داشت، آمار و اطلاعات اینگونه نشان می دهند که وضعیت سازمانهای بخش دولتی بد نیست اما سازمانهای بخش خصوصی درجهت پیاده سازی برنامهریزی استراتژیک ناموفق می باشند. حال پرسش اساسی این است که چرا سازمانهای دولتی در به کارگیری مفاهیم استراتژیک و پیاده سازی آن چندان موفق نیستند؟ باید گفت که سازمانهای دولتی اصولا با سوالاتی مانند ما کی هستیم، می خواهیم چه بشویم، کجا برویم، چگونه می خواهیم به آن برسیم، از چه راهی می خواهیم برسیم، نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها کدامند مواجه هستند البته این سوالات پرسشهای اساسی در برنامه ریزی استراتژیک هستند و هر شرکتی چه در سطح بنگاه اقتصادی کوچک، چه در سطح کلان، همه با آنها مواجه می باشند. اما باید مطالعه شود که به چنین پرسشهایی در بخش دولتی چگونه پاسخ داده می شود. ما باید نگاهمان را به مشتریان بخش دولتی و خصوصی عوض نماییم و ببینیم که آنها چه می خواهند. برای سازمانهای دولتی چند واژه کلیدی از اهمیت برخوردار است. واژه هایی چون چشم انداز، آرمان، ارزش، اهداف، خط مشی ها، پروژه و... به طورکلی، در سازمانهای دولتی باید گامهای زیر صورت گیرد:- ارزیابی محیط داخلی و خارجی، ارزیابی بازار، تعیین اهداف و طراحی استراتژی برای هر هدف. 70 درصد ضعف بخش دولتی در تدوین استراتژی ها به علت عدم موفقیت در پیاده سازی استراتژی ها می باشد. نه درعدم فرموله کردن استراتژی ها، البته عوامل دیگری نیز بر این فرایند اثر میگذارند. مانند موانع مربوط به منابع، عدم انتقال استراتژی، عدم تعهد مدیریت ارشد، عملکرد کارکنان و... مطالعات نشان می دهد که عدم موفقیتهای استراتژی بد نیست بلکه بد، نوع پیاده سازی استراتژی است.در پایان این همایش نظریات موافق و مخالف درباره برنامه ریزی استراتژیک و استقرار برنامه ریزی استراتژیک در سازمانها و موسسات مطرح شد که با هم برخی از این نظریات را می خوانیم:آقای نصرالله محمدحسین فلاح مدیرعامل سازمان مدیریت صنعتی چنین گفتند، بهتر است که مشاوران به تنهایی سعی در ارائه و پیاده سازی برنامه ریزی استراتژیک در سازمان نداشته باشند چرا که کار برنامه ریزی استراتژیک یک کار تیمی است و شرکتها باید به صورت تیمی به این کار بنگرند و سعی در پیاده سازی آن داشته باشند. کار برنامه ریزی استراتژیک کاری نیست که یک مشاور ادعا کند که می تواند به تنهایی آن را به انجام برساند.خانم دکتر رحیمی نیک، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد نیز گفتند: ما باید به مزیتهای استراتژیک خودمان نگاه کنیم. بنابراین لازم است ابتدا تفکر و تعمق مدیریت استراتژیک در افکار مدیران ما شکل گیرد سپس براساس آن برنامه ریزی استراتژیک را در سطح شرکتها پیاده نماییم پس باید اولویتها و مزیتها مشخص گردد و براساس آن برنامه ریزی استراتژیک صورت گیرد. همان گونه که اشاره شد، ما باید ابتدا ازطریق مکاتب مختلف ببینیم که کدام مکتب به درد کشورمان می خورد، سپس آن را بومی نماییم.دکتر جمشید عدالتیان، دکترای مدیریت اقتصاد و مدیرعامل شرکت کوهپاس ایران به عنوان مخالف چنین گفتند، مملکت ما احتیاج به برنامه ریزی استراتژیک ندارد اما مدیریت بحران چیزی است که در شرایط فعلی موردنیاز شرکتهای ما است. ما در مملکت خود با بحران مواجه هستیم و باید بتوانیم با شرایط محیطی که مدام درحال تغییر است، مبارزه نماییم تا خودمان را برای تغییرها آماده کنیم. وی افزود، اگرچه بحث برنامه ریزی استراتژیک خوب است اما اگر طولانی مدت باشد به دردشرکتها و مدیران صنایع نخواهدخورد. برنامه ریزی استراتژیک باید به گونه ای باشد که بتواند به بحرانها پاسخ مناسب دهد.این همایش با برپایی کارگاههای تخصص در زمینه های مختلف مدیریت استراتژیک که با سخنرانی اعضای هیأت علمی همایش همراه بود، پایان یافت.
توجه بیش از پیش به برنامه بومیسازی مدیریت استراتژیک