هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره حضرت اسماعیل

اختصاصی از هایدی مقاله درباره حضرت اسماعیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره حضرت اسماعیل


مقاله درباره حضرت اسماعیل

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

‏داستان حضرت اسماعیل(ع)

پیامبرى اسماعیل

خداوند پیامبرى حضرت اسماعیل(ع) را به صراحت بیان داشته و فرموده است: <وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِسْمعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الوَعْدِ وَکانَ رَسُولاً نَبِیّاً». دعوت حضرت اسماعیل(ع) میان قبیله‏هاى عربى که آن حضرت بین آنها مى‏زیسته، صورت گرفته است. زندگى و ولادت اسماعیل(ع) شاهد برخى از حوادث هیجان‏انگیز بوده که در زیر بدان‏ها اشاره مى‏کنیم.

هجرت ابراهیم به مصر

ابراهیم(ع) مدتى در شهر حَرّان اقامت گزید و در همان شهر با دختر عمه‏اش ساره ازدواج کرد، ولى از آن‏جایى که مردم آن سامان به جز لوط و عدّه‏اى اندک، دعوت وى را اجابت نکردند، از مردم آن‏جا به ستوه آمد و تصمیم گرفت از آن شهر هجرت کند. قرآن کریم به این ماجرا اشاره مى‏کند: <فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقالَ إِنِّى مُهاجِرٌ إِلى‏ رَبِّى إِنَّهُ هُوَ العَزِیزُ الحَکِیمُ».

سبب این هجرت، دشمنى زاید الوصفى بود که میان ابراهیم و ایمان‏آورندگان و میان بت‏پرستانى که از ایمان به خدا سر برتافتند، به وجود آمد. از این رو ابراهیم(ع)از آنها بیزارى جسته و روگردان شد.

خداوند در قرآن کریم‏ابراهیم(ع) را براى موضعى که در قبال قوم خود اتخاذ کرد، مورد ستایش قرار داده و مؤمنان را به پیروى از او تشویق و ترغیب فرموده است:

قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِى إِبْراهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّا بُرَءاؤُا مِنْکُمْ وَمِمّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَبَدا بَیْنَنا وَبَیْنَکُمُ العَداوَةُ وَالبَغْضاءُ أَبَداً حَتّى‏ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛(1)

ابراهیم و کسانى که بدو گرویدند، بهترین الگوهاى شمایند. آن‏گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه غیر از خدا مى‏پرستید، بیزارى مى‏جوییم. ما به شما اعتقاد نداریم و تا زمانى که به خداى یگانه ایمان نیاورید، میان ما و شما دشمنى و کینه‏توزى وجود خواهد داشت.

ابراهیم(ع) همراه کسانى که به وى ایمان آورده بودند، رهسپار شام گردید. به سرزمین شام در آن زمان کنعان مى‏گفتند. وى مدت نه چندان زیادى در آن‏جا اقامت گزید و پس ازآن‏که سرزمین شام گرفتار قحطى شدیدى شد و مردم آن سامان مورد تهدید گرسنگى قرار گرفتند، و عده زیادى از مردم آن‏جا براى کسب معاش و تهیه غذا و مراتع، شهر را ترک کردند، ابراهیم(ع) نیز آن شهر را به قصد مصر ترک گفت.

تولد حضرت اسماعیل(ع)

ابراهیم(ع) به همراه همسر و کنیز همسر خود، هاجر از مصر به فلسطین بازگشت. ابراهیم(ع) به داشتن فرزند بسیار علاقه‏مند بود و از خدا خواست فرزندى شایسته بدو عنایت کند: <رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحِینَ».

گویى ساره همسرابراهیم(ع) احساسات آن حضرت را درک کرد و بدو گفت: خداوند مرا ازداشتن فرزند محروم ساخته، به نظر من شما با هاجر کنیزکم ازدواج کن، شاید خداوند از او به تو فرزندى عطا کند. ساره زنى سالخورده و نازا بود که به فرزنددار شدن او امیدى نبود. از این رو ابراهیم(ع) با هاجر ازدواج کرد و اسماعیل از او متولد شد. تورات، در سفر پیدایش، اسماعیل را این گونه وصف کرده است:

<و أمّا إسماعیل فقد سمعتُ قولَکَ فیه و هاء نذا أُبارکَه و أَنمیه و أَکثرهُ جدّاً جدّاً وَیلِدُ اِثْنَى عَشرَ رئیساً وأجعله أمةً عظیمةً؛(2)

گفته‏ات را در باره اسماعیل شنیدم و من اینک او را برکت داده و به رشد و کمال مى‏رسانم و نسلش را فزونى بخشیده و از او دوازده رئیس به وجود مى‏آید و او را امتى بزرگ مى‏گردانم.

این روایت مژده‏اى است به امت حضرت محمد(ص)، زیرا آن حضرت و نیز اعراب حجاز، از نسل اسماعیلند و این وعده، درنسل حضرت ابراهیم(ع) به دست حضرت محمد(ص) و امت آن حضرت، عملى شده است.

هجرت ابراهیم و اسماعیل به مکه

پس ازآن‏که ابراهیم(ع)، از هاجر داراى فرزندى به نام اسماعیل شد، هاجر در اثر آن دچار غرور و مباهات شد و همین سبب حسرت و رشک در درون ساره گشت. از این رو از ابراهیم(ع) خواست تا آنها را از وى دور کند، چه این‏که زندگى با هاجر براى او طاقت فرسا بود. ابراهیم(ع) براى فرمانى که خدا اراده فرموده بود، خواسته ساره را اجابت کرد. خداوند به ابراهیم(ع) وحى کرد تا هاجر و اسماعیل را که دوران شیرخوارگى را مى‏گذراند به مکه ببرد.

ابراهیم(ع) با رهنمون اراده الهى، کودک و مادر او هاجر را همراه خود برد و پس از طى مسافتى طولانى خداوند بدو فرمان داد تا در بیابانى دور از آبادى، همان‏جا که بعدها در آن کعبه بنا مى‏گردید، درنگ کنند.

ابراهیم(ع) هاجر و کودک او را در آن سرزمین بى‏آب و علف فرود آورد و سپس آنها را ترک گفت و بازگشت. هاجر در پى او راه افتاد و بدو گفت: به کجا مى‏روى؟ چرا ما را در این بیابان وحشتزاى بى‏آب و علف رها مى‏سازى؟ وى چند بار این مطلب را تکرار کرد تا شاید ابراهیم برگردد، ولى او به راه خود ادامه داد.در این هنگام بود که هاجر از او پرسید: آیا خدا به تو چنین فرمان داده؟ ابراهیم(ع) گفت: آرى. هاجر اظهار داشت: حالا که این گونه است خداوند به ما توجه و عنایت خواهد داشت و سپس به مکانى که ابراهیم، او و کودکش را در آن‏جا قرار داده بود، بازگشت.

ابراهیم(ع) در حالى که در فراق و جدایى همسر و کودک خود سخت پریشان بود،به راه افتاد، ولى اراده خدا بر اراده او چیره گشته و تسلیم پروردگار خویش شد و در حالى که به نزد پروردگار خود تضرع و زارى مى‏کرد، بازگشت و با این کلمات که قرآن آنها را براى ما بیان کرده است، خداى خود را مى‏خواند:

رَبَّنا إِنِّى أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِى بِوادٍ غَیْرِ ذِى زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِى إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ * رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفِى وَما نُعْلِنُ وَما یَخْفى‏ عَلىَ اللَّهِ مِنْ شَى‏ءٍ فِى الأَرضِ وَلا فِى السَّماءِ؛(3)

پروردگارا، من برخى از اعضاى خانواده‏ام را در منطقه‏اى بى‏آب و علف نزدیک خانه محترم تو سکونت دادم. پروردگارا، این کار را انجام دادم تا نماز را به‏پا دارند. دل‏هاى مردم را متوجه آنها گردان و بدان‏ها نعمت عنایت کن، شاید سپاسگزار شوند. پروردگارا، تو از آشکار و نهان ما خبر دارى. هیچ چیز در آسمان و زمین بر خداوند نهان نیست.

مفهوم این آیه این است که خدایا، برخى از فرزندان خود را در سرزمین مکه که منطقه‏اى بى آب و علف بوده و در کنار خانه‏ات که آن را براى تو بنا خواهم کرد و خانه‏اى که تعرّض و اهانت به آن را حرام خواهى ساخت، سکونت دادم، خداوندا، من آنها را در این سرزمین سکنا دادم تا در کنار خانه‏ات نماز را به پا دارند و وظایف عبادت و بندگى را تنها براى تو به‏جا آورند، بارخدایا، دل‏هاى مردم را متوجه آنها نما و بر آنان نظر لطف و رحمت داشته باش، و در این مکان دور دست آنها را ازانواع نعمت‏ها بهره‏مند گردان تا نعمت‏هایت را سپاس گویند. پروردگارا، تو بر نهان و آشکار ما آگاهى و از حزن و اندوهى که در فراق زن و فرزندم دارم با خبرى، هیچ چیز بر تو پوشیده نیست، هر چند کوچک و بى‏مقدار و یا در زمین و آسمان باشد.

پیدایش زمزم

هاجر، فرمان خدا را گردن نهاد و صبر پیشه کرد و در مدت اقامت خود، از خوراک و آبى که ابراهیم(ع) برایشان تهیه کرده بود، استفاده کرد تا آنها تمام شده و خود و فرزندش تشنه گردیدند، او به کودکش که از تشنگى به خود مى‏پیچید، نگریست و نتوانست آن منظره دردناک را تحمل کند.از این رو سراسیمه به‏پا خاست و سرگردان و متحیّر وشتابان به این سو و آن سو، مى‏دوید به گونه‏اى که در آستانه از هوش رفتن قرار گرفت.

هاجر از تپه‏اى بلند به نام <صفا» بالا رفت و از آن‏جا نظاره کرد شاید آبى بیابد، ولى چیزى ندید، از آن‏جا پایین آمد و چون انسانى خسته و مانده شتابان به حرکت در آمد تا بر بلندى دیگرى به نام <مروه» بالا رفت و نگاهى کرد، باز چیزى نیافت، دیگر بار به <صفا» بازگشت و نگاهى انداخت و چیزى نیافت و این عمل را هفت بارتکرار کرد و آخرین بار که گذار او به <مروه» افتاد، صدایى شنید، متوجه آن شد. ناگهان فرشته‏اى را در محل زمزم دید که با بال‏هاى خود زمین را مى‏کاوید تا این‏که آب پدیدار شد.(4) وقتى هاجر این منظره هیجان‏انگیز را دید، شادى و خوشحالى سراسر وجودش را فراگرفت و سپس از آن آب برگرفته و کودک خود را سیراب ساخت و خود نیز از آن نوشید.

هنگامى که آب جوشید، پرندگان بدان سو به رفت و آمد پرداختند، گروهى از قبیله‏جُرهُم که از نزدیکى آن‏جا مى‏گذشتند، وقتى رفت و آمد پرندگان را پیرامون آن منطقه‏دیدند، از یکدیگر سؤال کردند که این پرندگان اطراف آب به پرواز در مى‏آیند، آیا دراین منطقه آبى سراغ دارید؟ پاسخ دادند: خیر. یکى از افراد خود را فرستادند تا براى ایشان‏کسب اطلاعى کند و او با مژدگانى وجود آب، به سرعت نزدشان بازگشت. آنها نزد هاجر آمده و گفتند: اگر میل دارید ما در جوار شما بوده و یاورتان باشیم و آب از خود شماباشد. هاجر نیز آنان را پذیرا شد و در همسایگى وى اقامت گزیدند تا این‏که اسماعیل به‏سن جوانى رسید و زنى را ازقبیله جُرهُم به ازدواج خویش در آورد و عربى را از آنان‏آموخت.

ذبح اسماعیل

ابراهیم، فرزندش اسماعیل را در مکه رها کرد، ولى او را به فراموشى نسپرده و از او غافل نگشت، بلکه هر چند گاه به دیدار وى مى‏رفت. در یکى از دیدارها ابراهیم(ع) در خواب دید که خداوند به او فرمان مى‏دهد تا فرزندش اسماعیل را ذبح کند. البته خواب پیامبران حق بوده و به منزله وحى الهى است، به همین دلیل ابراهیم(ع) تصمیم به اجراى فرمان الهى گرفت و به بهانه این‏که اسماعیل، تنها پسر او بوده و خود به سن پیرى رسیده است، از تصمیم خود برنگشت. این ماجرا را قرآن برایمان چنین بازگو مى‏کند:

وَقال إِنِّى ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّى سَیَهْدِینِ * رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحِینَ * فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ * فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قالَ یا بُنَىَّ إِنِّى أَرى‏ فِى المَنامِ أَنِّى أَذبَحُکَ فَانْظُرْ ماذا تَرى‏ قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصّابِرِینَ * فَلَمّا أَسْلَما وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنّا کَذلِکَ نَجْزِى المُحْسِنِینَ * إِنَّ هذا لَهُوَ البَلاءُ المُبِینُ * وَفَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ * وَتَرَکْنا عَلَیْهِ فِى الآخِرِینَ * سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ * کَذلِکَ نَجْزِى المُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبادِنا المُؤْمِنِینَ * وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ؛(5)

ابراهیم گفت: من به پیشگاه پروردگار خویش مى‏روم و او مرا هدایت خواهد کرد، پروردگارا، فرزندى شایسته به من عنایت فرما. ما او را به پسرى بردبار و شکیبا مژده دادیم. آن‏گاه که او به سن رشد رسید و با پدر به کار و تلاش پرداخت، ابراهیم گفت: پسرکم در خواب دیدم که تو را ذبح مى‏کنم نظرت چیست؟ اسماعیل گفت: پدرم آنچه را بدان مأمور شده‏اى انجام ده و ان‏شاءاللَّه مرا از بردباران خواهى یافت. آن‏گاه که تسلیم امر خدا شد و او را به صورت خوابانید. به او خطاب کردیم اى ابراهیم، مأموریت خوابت را عملى ساختى و این گونه نیکوکاران را پاداش مى‏دهیم. این امتحانى آشکار بود و با ذبحى بزرگ او را فدا دادیم و قدردانى و ثناى او را به آیندگان واگذاردیم. سلام و درود بر ابراهیم، این گونه نیکوکاران را پاداش عطا مى‏کنیم؛ زیرا او از بندگان مؤمن ما بود و وى را به اسحق، که پیامبرى شایسته بود، مژده دادیم.

خداوند در این آیات در باره حضرت ابراهیم(ع) مى‏فرماید: وقتى ابراهیم از سرزمین قوم خود هجرت کرد، از خداى خود فرزندى شایسته خواست و خداوند دعایش را مستجاب گرداند و وى را به پسرى بردبار به نام اسماعیل که نخستین فرزند او بود مژده داد.

زمانى که اسماعیل نشو و نما کرد و به سنّى که قادر بر تلاش و فعالیت بود رسید، ابراهیم(ع) در خواب دید که خداوند بدو فرمان مى‏دهد فرزندش اسماعیل را که در آن زمان تنها فرزند او بود، ذبح کند. ابراهیم(ع) ماجرا را بر پسرش عرضه کرد تا ایمان او را بیازماید و با آرامش دل بیشتر او را ذبح کند و این قضیه بر او دشوار نیاید. اسماعیل(ع) پاسخ داد: پدرجان آنچه را خداوند به تو فرمان داده، عملى کن. ان‏شاءالله مرا از بردبارانى که راضى به قضاى خدایند، خواهى یافت.

چون اسماعیل تسلیم قضاى الهى شده و آنان تصمیم بر اجراى فرمان الهى گرفتند، ابراهیم(ع) فرزندش را به صورت خوابانید که از قفا او را ذبح نماید، هنگام ذبح، صورت او را


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره حضرت اسماعیل

شاه اسماعیل صفوی 16 ص

اختصاصی از هایدی شاه اسماعیل صفوی 16 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

صفویان

شاه اسماعیل صفوی

تشکیل دولت صفوی در اوایل قرن دهم هجری قمری ( ابتدای قرن شانزدهم میلادی ) یکی از رویدادهای مهم ایران محسوب می شود . پیدایش این دولت که باید آن را سرآغاز عصر تازه ای در حیات سیاسی و مذهبی ایران دانست موجب گردید استقلال ایران بر اساس مذهب رسمی تشیع و یک سازمان اداری بالنسبه متمرکز ، تامین گردد . گذشته از آن تاسیس و استقرار این دولت زمینه ای را فراهم ساخت تا خلاقیتهای فرهنگی و هنری معماری ، تداوم و امکان تجلی و رشد یابد و نمونه های بدیعی از این امور (‌ به ویژه در زمینه هنر و معماری ) پدید آید . با آغاز روابط سیاسی با دولتهای اروپایی و سرزمینهای همجوار ، بازرگانی توسعه یافت . لازم به ذکر است که این امر موجب تحول در اقتصاد داخلی گردید و این تحول در تولید و فروش ابریشم و ایجاد مراکز بزرگ بافندگی بسیار موثر افتاد .

در سال 907 ه.ق. شاه اسماعیل اول (‌ فرزند شیخ حیدر صفوی ) با کمک قزلباشان منتسب به خانقاه اردبیل ، پس از شکست فرخ یسار ( پادشاه شروان ) و الوند بیگ آق قویونلو ، شهر تبریز ( پایتخت دولت آق قویونلو ) را به تصرف درآورد . در همین شهر بود که دولت صفوی را بنیان نهاد و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی ایران اعلام کرد . او در نخستین سالهای سلطنت خود تمامی قدرتهای خود مختار داخلی را برانداخت و زمینه ایجاد حکومت مرکزی را فراهم ساخت .

 

با اینکه تاسیس دولت صفوی به دست شاه اسماعیل در سال 907 ه.ق. انجام گرفت ولی علل و عوامل تکوین این دولت به دو قرن قبل از آن بازمی گشت. با این نظر اجمالی به تاریخ اجتماعی ایران بعد از اسلام ، باید گفت که ایجاد دولت شیعی صفوی نقطه اوج نهضتهایی بود که به طرفداری از تشیع علیه حکومتهای بنی امیه و بنی عباس و قدرتهای همسوی آنان صورت گرفت . هجوم مغول در اوایل قرن هفتم ه.ق. و سقوط بغداد ( مرکز خلافت عباسی ) در آغاز نیمه دوم این قرن زمینه و شرایط مساعدی را فراهم کرد تا پیروان مذاهب ( به ویژه تشیع و نحله های فکری وابسته به آن )‌ امکان بیشتری برای رشد و توسعه پیدا کنند . در واقع قرن هشتم و نهم هجری ( به خصوص دوران انحطاط حکومت ایلخانان و تیموریان ) تا حد زیادی به رشد تشیع و تصوف کمک کرد . شیخ صفی الدین اسحاق اردبیلی نیای بزرگ صفویان و پیشوای طریقت صفوی در عصر ایلخانان می زیست . تولد او به سال 650 ه.ق. و وفاتش به سال 735 ه.ق. روی داد و با ایلخانانی همچون سلطان محمود غازان خان اولجایتو و سلطان ابوسعید بهادرخان معاصر بود .

بر پایه یکی از قدیمترین متون صفویه ( صفویه الصفاء تالیف این بزاز ) جد اعلای شیخ صفی الدین موسوم به فیروزشاه زرین کلاه در ناحیه مغان و مجاورت غرب گیلان توطن اختیار نمود و فرزندان او در آن نواحی با حسن سلوک و پرهیزگاری و زهد روزگار می گذرانیدند . صفی الدین که هشتمین نسل فیروزشاه بود در آغاز جوانی با شور و اشتیاقی که در کسب عرفان داشت به دنبال مراد از شهری به  شهری می رفت . سرانجام در گیلان به خانقاه شیخ تاج الدین ابراهیم ( معروف به شیخ زاهد گیلانی )‌ رسید و در سلک مریدان او در آمد . شیخ که استعداد ذاتی و صلاحیت او را در سیرو سلوک دریافته بود ، وی را به جانشینی خویش انتخاب کرد و در سال 700 ه.ق. که شیخ زاهد وفات یافت صفی الدین به جای او بر مسند ارشاد نشست و شهر اردبیل را که موطنش بود مرکز فعالیت خود ساخت و خانقاهی در آن بر پا نمود . این خانقا به زودی مرکز تجمع پیروان شیخ صفی شد . ظلم و جور حکام ایلخانی و کارگزاران آنان و مضیقه هایی که برای مردم فراهم می کردند ،خانقاههای آن روزگار را به مراکز تجمع ناراضیان و اندیشه وران تبدیل کرده در این میان خانقاه شیخ صفی از موقعیت ممتازی برخوردار بود . همچنین موقعیت اردبیل بر سر راههای ارتباطی گیلان و اران و آذربایجان و آناتولی و نیز نفوذ معنوی شیخ و احترامی که ایلخانان معاصر او برایش قایل بودند بیش از پیش بر اهمیت این خانقاه افزود .

شیخ صفی الدین در سال 730 ه.ق. در حالی که مریدان بسیاری در حلقه طریقت او فراهم آمده بودند ، زندگی را بدرود گفت و فرزندش ، صدر الدین موسی جانشین او شد . از این زمان تا دوران که شیخ جنید به پیشوایی رسید رهبران خانقاه تنها کوشش خود را صرف تبلیغ و ارشاد مریدان در مناطق دور و نزدیک می کردند و در این دوران که از سال 730 تا 830 ه.ق. به طول انجامید نفوذ طریقت صفوی در میان عشایر محروم و تهیدست آناتولی ( که از ترکان مهاجر آن دیار بودند ) و شیعیان جزیره و شامات و جبل لبنان بالا گرفت . ولی از زمان که شیخ جنید به پیشوای خانقاه رسید به علت انتشار تشیع غالی در سرزمینهای یاد شده ? به ویژه در آناتولی ? و همبستگی افکار صوفیانه با آرمانهای تشیع ، خانقاه اردبیل به مرکز تبلیغات شیعی تبدیل شد . بروز اختلافات بین حکام سلسله های آق قویونلو و قره قویونلو و موقعیت خانقاه در این کشمکشها سبب گردید تا طریقت صفوی به جریانات سیاسی و نظامی وقت کشانده شود . شیخ جنید ، که توسط جهانشاه قره قویونلو از اردبیل تبعید شده بود ، در دیار بکر مورد حمایت اوزون حسن رقیب جهانشاه قرار گرفت و با کمک او به تجهیز طرفداران خود در میان قبایل ترک و شیعیان پرداخت . وی در جنگهایی که به خواست اوزون حسن برپا شده بود ، شرکت کرد . اما در سال 860 ه.ق. که به عنوان جهاد مذهبی به ناحیه شروان رفت ( در جنگ با شروانشاه ) به قتل رسید . پس از وی حیدر ( فرزندش ) جای او را گرفت . او نیز مانند پدر از حمایت اوزون حسن برخوردار گردید و امیر آق قریونلو ، دختر خود را به ازدواج او در آورد .

 

شیخ حیدر ( یا به قول مورخان عصر صفوی ، سلطان حیدر ) در اردبیل از صوفیان سرسپرده خود نیرویی منظم و مسلح به وجود آورد که به علت کلاه دوازده ترک و متحدالشکل آنان به تارکی سرخ منتهی می شد ، به " قزلباش " معروف شدند . این نیرو بعدها در شکل گیری دولت صفوی نقش عمده ای ایفا کرد .

سلطان حیدر که بلندپروازیهای پدر را در جهاد مذهبی با شروانشاه دنبال می کرد در راس جنگجویان خود به شروان لشگر کشید . ولی با تمام جلادت و رشادتی که به خرج داد از قوای متحد شروانشاه و یعقوب بیک آق قویونلو شکست خورد و کشته شد ( 893 ه.ق. ) فرزندانش علی ، ابراهیم و اسماعیل به فرمان یعقوب بیک در قلعه استخر فارس زندانی شدند . اما نزاع بر سر جانشینی یعقوب بین بایسنقر میرزا ( فرزندش ) با رستم ( نواده اوزون حسن )‌بار دیگر پای خاندان صفوی را به میان کشید . در این راستا رستم میرزا برای مقابله با رقیب زورمند خود یعنی بایسنقر میرزا تصمیم گرفت پسران حیدر را از زندان آزاد و با نیروی صوفیان رقیب را از میدان به در کند . با رسیدن فرزندان حیدر به اردبیل ، علی ( فرزند ارشد ) در معیت لشگری که از صوفیان فراهم کرده بود به مقابله با بایسنقر شتافت و او را در میان رود کر شکست داد . اما به علت سوء ظن رستم بیک و بیمی که وی از قدرت روز افزون هواداران سلطان علی داشت علی را ضمن توظئه ای در راه بازگشت به آذربایجان به قتل رسانید و حکم دستگیری ابراهیم و اسماعیل را صادر کرد . ولی آن دو به کمک مشاوران نزدیک خود از معرکه گریختند و پس از مدتی اختفا در اردبیل به سوی گیلان رفتند و حاکم لاهیجان ( کارکیا میرزا علی ) که سادات شیعی آن سامان بود مقدم آنان را گرامی داشت . پس از چند ماه که از اقامت فرزندان حیدر در لاهیجان گذشت ابراهیم به هوای دیدار وطن عازم اردیبل شد. اما اسماعیل تا سال 905 ه.ق. کهآغاز نهضت اوست شش سال در لاهیجان باقی ماند . او در این مدت تحت نظر و مراقبت کارکیا میرزا علی با خواندن و نوشتن و تعلیم قرآن و فنون سواری و تیر اندازی آشنا شد.

سرانجام در نیمه محرم سال 905 ه.ق. که دوازده سال تمام داشت ، با مشورت " اهل اختصاص " به ویژه حسین بیگ الله و ابدال بیگ دده تصمیم به خروج از لاهیجان و


دانلود با لینک مستقیم


شاه اسماعیل صفوی 16 ص

مقاله معماری دوره سامانی بقعه اسماعیل سامانی

اختصاصی از هایدی مقاله معماری دوره سامانی بقعه اسماعیل سامانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله معماری دوره سامانی بقعه اسماعیل سامانی


مقاله معماری دوره سامانی بقعه اسماعیل سامانی

 

 

 

 

 

 

فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:11

مقدمه

در تاریخ هر کشوری، با گذشت زمان و برخوردار با آداب و رسوم، فرهنگها و هنرهای گوناگون همواره سبکهای خاصی از هنر و بخصوص معماری بوجود می آیند که مطالعه هر کدام از این طریق، خود نشانگر ذوق، سلیقه، استعداد و امکانات آن عصر می باشد.

طبیعی است این آثار در ابنیه در طی قرون متمادی، همواره مورد اسیب و لطمات گوناگون قرار گرفته و شکل اصلی خود را از دست می دهند. اما در این بین، همواره آثاری نیز وجود دارند که از استحکام خوبی برخوردار بوده و تا زمالن حاضر، بر جای مانده اند.

آنچه حائز اهمیت است، دسترسی به این اثار می باشد که متاسفانه در مورد ایران، با توجه به تغییر حدود و ثغور، در طی سالیان متمادی، برخی از این آثار به سایر کشورهای همسایه تعلق یافته است.

از جمله می توان از معماری و هنر دورة سامانی، متعلق به اواخر سدة سوم هجری – نیمه دوم قرن نهم میلادی – نام برد که از جمله ادوار قابل توجه در تاریخ ایران بوده و موجبات شکوفایی هنر و معماری ایرانی – اسلامی را فراهم آورده است. اما همانگونه که بعداً ذکر خواهد شد، از این زمان، آثار چندانی در دست نبوده و آنچه در دست است، بنای بقعة اسماعیل سامانی است که امروز در بخارا، در جمهوری ازبکستان شوری قرار دارد.

این بنا، به علت استحکام، طرلح و نمای زیبای آن و همچنین از نظر به رفد بودن، همواره مورد توجه بوده و از مشخصات بارز دوره سامانی بشمار می رود.

با روی کار آمدن سامانیان دراواخر قرن سوم هجری، نوزایشی اصیل در خراسان – گه بعدها ماوراءالنهر و افغانستان نامیده شد – پدیدار گشت.

در خصوص تکامل تدریجی معماری در اوایل این دوره سامانیان نتیجه گیری کلی مشکل است. از سه قرن اول هجری، بناهای زیاید موجود نیست، در صورتیکه از منابع چنین مستفاد می شود که در این دوره، صدها بنای زیبا و مساجد عالی ساخته می شود.

معماری و بطور کلی هنر، در دوره سامانیان، آمیزه ای بود از سنن پیشین هنری، همراه با ذوق جدید اسلامی که در نتیجه، هنری ایرانی – اسلامی، مهذب و دارای کیفیت عالی، بوجود آورده بود. اما لازم به تذکر است که بعلت اشیاء هنری و اینکه برخی از آنها را بطور قطع نمی توان به اصل ئ مکان مشخصی متعلق دانست، تشخیص طرحهای هنری، آسیای مرکزی از طرحها ادوار اسلامی ایران، کمی دشوار است. با توجه به کاوشهای باستان شناسی در اسیای مرکزی شوروی، می توان به این نکته اشاره نمود که آثار هنری دوره سامانیان، ترکیبی از سنن هنری محلی، سنن ایران دوره سامانی و بیشتر هنر دروه اولیه اسلامی و هنر اسلامی جدیدی که در دوره عباسیان توسعه یافت. نمونه بارز این مکتب جدید اسلامی، آثار مکشوف در شهر ساوه، پایتخت موقت خلفای عباسی است که از این رو، به مکتب ساوه معروف است. مقبره اسماعیل سامانی در بخارا از نمونه های متأثر از این مکتب در ایران دوره سامالنی بشمار می رود.

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله معماری دوره سامانی بقعه اسماعیل سامانی

عکس نام اسماعیل

اختصاصی از هایدی عکس نام اسماعیل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عکس نام اسماعیل


عکس نام اسماعیل

 

 

لطفا این طرح اسم زیبا را برای حمایت از ما خریداری کنید ، بعد از خرید این "عکس نام خود " آن ، بدون لوگوها و با فرمت jpg و در سایز 1000*1000 پیکسل و در کیفیت عالی در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

 

 

 

عزیزانی که از این طرح گرافیکی نام پروفایل خوششان آمد و اسم آنها در این طرح وجود ندارد از روش های زیر برای ارتباط با طراح استفاده کنند و درخواست دهند تا ساخته شود :

1- آدرس ایمیل :

shop.eshqam@gmail.com

2- در کانال تلگرامی ما عضوشید :

https://telegram.me/texgraph_ir

3- آیدی طراح در تلگرام جهت سفارش :

https://telegram.me/y_ali_reza

 

 

* برای حمایت از ما لطفا فایل اصلی را خریداری کنید *


دانلود با لینک مستقیم


عکس نام اسماعیل

مقاله در مورد سید اسماعیل موسوی

اختصاصی از هایدی مقاله در مورد سید اسماعیل موسوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد سید اسماعیل موسوی


مقاله در مورد سید اسماعیل موسوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:2

فهرست:

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و اندیشه ایلنا ، پدر "شهریار" ،سال 1328 هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود، او را به روستای" قیش قورشان" و" خشکناب" برد. دوره کودکی "شهریار" در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه "حیدر بابا" متاثر از خاطرات این دوران است که در ذهن شاعر نقش بسته است . سال 1331 هجری قمری، پدرش او را برای ادامه تحصیل به تبریز باز گرداند. "شهریار" در این روز ها نزد پدرش شروع به فراگیری مقدمات ادبیات عرب کرد و یک سال بعد به مدرسه متحده وارد شد و در همین سال اولین شعر رسمی خود را سرود و دیری نگذشت که به آموختن زبان فرانسه و علوم دین پرداخت و در کنار آن از فراگیری خوشنویسی نیز چشم نپوشید، در سیزده سالگی اشعار "شهریار" با تخلص" بهجت "در مجله "ادب" منتشر شد. در بهمن ماه سال 1299 شمسی برای اولین بار به تهران مسافرت کرد، سال 1300 در دارالفنون ثبت نام کرد. در همین روزها "شهریار" که دیگر تخلص "بهجت" را نمی پسندید، تخلص "شهریار" را پس از دو رکعت نماز و تفال از "حافظ" گرفت.
غم غریبی و غربت چو بر نمی تابم
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
"شهریار" از بدو ورود به تهران با "استاد ابوالحسن صبا" آشنا شد و نواختن سه تار و مشق ردیف های سازی موسیقی ایرانی را از او فرا گرفت، سال 1303 در رشته پزشکی ثبت نام کرد .او در سال پنجم دانشگاه بود که عشق جوانی در سرش افتاد ، اما سرانجام این عشق به ازدواج ختم نشد، اما این عشق بزرگ، انقلابی در اندیشه و ذهن" شهریار" به‌‏ وجود آورد و نام "شهریار" را بلند آوازه کرد. او پس از آن اثر مشهور خود منظومه "حیدربابایه سلام "را می سراید . این اثر بی شک یکی از بهترین منظومه شعر ترکی است که تا کنون سروده شده است،" شهریار" در این منظومه به شکلی بسیار منحصر به فرد از فرهنگ و باورهای زادگاهش بهره می جوید.
"شهریار" در فاصله سال های 1346 و 1347 شروع به نوشتن قرآن به خط نسخ کرد که تنها یک ثلث آن را به اتمام رساند. "شهریار" در مدت اقامتش در تبریز،" سهندیه "را می سراید . او سال 1350 مجددا از تبریز به تهران بازگشت که مراسم تجلیل برای او برگزار شد.سال 1357 ،"شهریار" با حرکت انقلاب همصدا شد و به سرودن شعرهای انقلابی پرداخت . شهریار در سال‌‏های آخر عمر در تهران اقامت گزید، اما همواره دوست داشت به شیراز برود و در کنار آرامگاه "حافظ" آرام بگیرد، ولی پس از آن به تبریز بازگشت . اما او آخرین روزهای عمرش در بیمارستان مهرآباد تهران بستری شد و در 27 شهریور ماه 1367 در همان بیمارستان پس از یک دوره بیماری فوت کرد و بنا بر وصیتش او را در مقبره الشعرا به خاک سپردند


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد سید اسماعیل موسوی