هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

افراد عضو کتابخانه

اختصاصی از هایدی افراد عضو کتابخانه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

افراد عضو کتابخانه

( 10 نفر از افراد عضو کتابخانه)

مقدمه

پرسشنامه

نمودارهای پرسشنامه (نمودار دایره ای – مستطیلی)

میانگین و انحراف معیار میزان مطالعه در چند سال اخیر

نتیجه گیری

 

تعداد صفحات: 19 صفحه در قالب پی دی اف

 

 

بدون هیچگونه آرم و لوگوی تبلیغاتی

 


دانلود با لینک مستقیم


افراد عضو کتابخانه

دانلود مقاله بررسی و مقایسه میزان اضطراب و افسردگی هنرمندان با افراد عادی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله بررسی و مقایسه میزان اضطراب و افسردگی هنرمندان با افراد عادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


چکیده پژوهش :
این پژوهش براساس مطالعات متعددی که رابطه موسیقی، اضطراب و افسردگی را مورد تایید قرار داده است ترتیب داده شده و هدف آن بررسی تاثیر تمرینات موسیقی بر میزان اضطراب و افسردگی هنرمندانی است که با آلات موسیقی کار می کنند.
در این تحقیق سعی کامل به عمل آمده که شخصیت والا و ارزشمند موسیقی دانان و هنر با ارزش موسیقی در جامعه بهتر از پیش روشن گردد و همچنین به بررسی کمبودها و نیازهایی که در جامعه هنرمندان می باشد و با آنان مواجه هستند و کمتر مورد توجه کسی قرار گرفته است، بپردازد. در کنار این بررسی میزان اضطراب و افسردگی در نوازندگان موسیقی و افراد عادی مورد مقایسه قرار گرفته است.
در این تحقیق به منظور صحت و سقم فرضیه و اجرای روشهای آماری مربوط به 20 نفر از نوازندگان موسیقی و 20 نفر از افراد عادی شرکت داشتند.
برای جمع آوری اطلاعات از آزمون اضطراب کتل و افسردگی بک استفاده شد.
در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون مقایسه میانگین در گروههای مستقل «t» استودنت استفاده شد.
نتایج مطالعه نشان داد که بین تمرینات موسیقی و اضطراب نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد. یعنی فرضیه اول این پژوهش تایید شد یعنی فرض خلاف مورد قبول واقع شد و فرضیه دوم این پژوهش نیز که شامل میزان افسردگی نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد، مورد تایید قرار گرفت. و مجدداً فرض خلاف برای این فرضیه ثابت شد.
برای بررسی سوالهای مربوطه (میزان اضطراب و افسردگی) لازم بود، میانگین دو گروه در رابطه با هر یک از ویژگیهای مقایسه دو گروه مستقل مورد آزمون قرار گیرد.
چون «t» محاسبه شده در آزمون اضطراب کتل 93/2 = t از «t» مبین جدول یعنی 021/2 در سطح اطمینان 5% بزرگتر است لذا فرض خلاف پژوهش تایید می گردد. بدین معنی که بین میزان افسردگی نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت معناداری وجود دارد.

 


« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول : معرفی پژوهش 2
بیان مساله 7
اهداف تحقیق 12
اهداف اختصاصی تحقیق 12
ضرورت و اهمیت تحقیق 13
فرضیه تحقیق 15
تعاریف عملیاتی تحقیق 15
فصل دوم : ادبیات تحقیق 17
بخش اول : سابقه تاریخی اضطراب 18
فرضیه هایی راجع به علل اضطراب 20
سبب شناسی اضطراب از دیدگاههای مختلف 23
بیان غیرکلامی اضطراب 26
اختلالات اضطرابی 27
انواع اختلالات اضطرابی 27
« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
درمان اختلالات اضطرابی 28
بخش دوم : سابقه تاریخی افسردگی 31
علل افسردگی از نظر دیدگاهها و مکاتب مختلف 32
سبب شناسی افسردگی 37
بخش سوم : تاریخچه موسیقی 42
پیشینه تحقیقات قبلی 43
چند نمونه پژوهش دیگر 49
فصل سوم : روش اجرای پژوهش و جمع آوری داده ها 51
روش اجرای پژوهش و جمع آوری داده ها 52
ابزار اندازه گیری 3
تست اضطراب کتل 53
دستور اجرای تست 55
تست افسردگی بک 58
دستور اجرای تست 60
روش تصحیح و نمره گذاری تست اضطراب کتل 60
« فهرست مطالب »
عنوان صفحه
روش تصحیح و نمره گذاری تست افسردگی بک 63
روش آماری و تجزیه و تحلیل داده ها 65
فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ها 68
تجزیه و تحلیل داده ها 69
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری 79
بحث و نتیجه گیری و بررسی تحقیق 80
محدودیتهای تحقیق 85
پیشنهادات 86
منابع 128

 

 

 

 

 


مقدمه :
هیچ انسانی از افسردگی و اضطراب، تشویش و نگرانی مصون نیست. هر فردی در طول عمر خود بالاخره طعم ناگوار محرومیت، یأس و سرخوردگی و ماتم را مزه مزه می کند، چون هیچ وقت یک بیماری هرقدر هم شایع باشد قادر نخواهد بود همگی افراد یک جامعه را مبتلا کند. بنابراین حالات فوق به هیچ وجه نمی تواند بیماری تلقی شوند، بلکه در مواقع نوع واکنش در مقابل حوادث ناگوار زندگی به حساب می آیند.
تا آنجا که حالا یأس، سرخوردگی و اضطراب به عنوان واکنش محسوب می شوند، بسیار سالم و مفید می باشند. زیرا مثل یک دریچه اطمینان شرایط سخت و دشوار محیط را به فرد گوشزد می کنند تا بدین وسیله شخص بتواند خود را از صدمه و گزند بیشتر حفظ نماید.
حالات سرخوردگی، اضطراب و افسردگی در زندگی روزمره، همانند درد، سوزش، و تورم زخمی می باشند که وسیله آنها زخم پوشیده و محافظت شده و از گسترش آن جلوگیری به عمل آمده و فرصت التیام پیدا نمی نماید، یأس و سرخوردگی، افسردگی و اضطراب و تشویش هم اموری غیرقابل اجتناب می باشند. (معانی 1371 ، ص 18)

 

 

 

فصل اول :
معرفی پژوهش

 

 

 

معرفی پژوهش
بشر همواره از موسیقی برای ابراز و بیان افکار و احساسات خود استفاده کرده است. ریتم نخستین رکن موسیقی، قبل از تکلم، وسیله آرامش و نیایش آنها بوده است. بشر اولیه آواها و حرکات موزون و مراسم و پایکوبیها بر ترسها، غمها و شادیها، آمال و آلام خویش می بخشیده و احساسات خود را جاری می ساخته است، آنگاه که می هراسید در طنین آواگریهای جمعی خود از بی قراریها می کاهید. و در قدرت شادمانی با ریتم به پایکوبی و تحریک می رسید و هنگامی که اندوهگین بود به شک و آهی موزون دل را تسکین می بخشید و امواج خون را تعدیل و در هنگام ابهام و شدت نیاز، تنهای آهنگی داشت و در غرور و نوحه سرایی می پرداخت. (خالقی، 1369 ، ص 14)
امروز سخن از تاثیر و فوائد موسیقی در مراحل مختلف رشد و زندگی از دوره جنینی تا سالمندی بوده و سخن از تاثیر ارتعاشات موزون، در رشد گیاهان و جانوران است، و این همه تلاش و علاقه تاریخی بشر به موسیقی و مواهب روحی آن نمایشگر گرایش باطنی آدمی به نظم، هماهنگی و زیبایی ذاتی آن است.
موسیقی همیشه در زندگی، حزن و همدردی، بی قراری و شیدایی داشته است. و این موضوع در تاریخ و تمدن بسیاری از ملل از جمله کشور متمدن و کهنسال ایران به چشم می خورد. (زاده محمدی، 1371 ، ص 53)
موسیقی کشف افتهای ناپیدا، پیدایی راهای نو، و جدید ذهنی و عوامل معنوی برای فرا رفتن از این هنر شگفت انگیز، در همۀ اعصار، همواره در فراسوی قوانین حاکم و دستورات اجتماعی به حیات آشکار و فراگیر خود ادامه و در نهایت حتی اخلاق و سیاست را به تبعیت از خویش فراخوانده است.
گسترده و عمق موسیقی اصیل، انسانی، ناب، و معنوی تا بدان جاست که حتی تعصبی ترین صاحبان امور در ادوار گوناگون تاریخی را به سوی یافتن خویش طلبیده است، و اصولاً این امتیاز از خصایص جونهرۀ هنر است و موسیقی بعنوان طلایه دار هنرها توانسته است در بحرانی ترین مقاطع ممکن، همچنان حضور خود را به انحناء مختلف از حاشیه به سوی متن جامعه حرکت دهد و سرانجام به تصرف دلخواه اذهان روشن بپردازد، و اگر به تعریفی از تازه تر، توازن، تعادل حیات طبیعت و انسان را پاره ای از مأخذهای موسیقی بدانیم، باید اقرار کنیم که موسیقی در درون خود ماذوات کائنات است و گریزی از آن نیست.
بدین سبب باید اهل موسیقی کاشفان جوهرۀ زندگی نامید. در همین رابطه می توان گفت که نخستین اشارات صوتی و آواها که سرانجام به تجسد «کلمه» رسیده در زمان خود به مثابه علائم اختصاری ارتباط و بیان خواسته ها خلق شده بودند، چنانکه می توان امروزه بنابر تحقیقات علمی، موسیقی را زبان حال اشیاء دانست، از ضزبات نبض سنگ کوارتز تا تنفس خاموش مرجانها در اعماق دریاها و رقص لاادری با دو برگ . (همان منبع، ص 115).
موسیقی یکی از اعجاب انگیزترین پدیده های جهان افرینش است. موسیقی که بیان توانر اصوات است و در جهان مادی راه گریزی را به پهن دشت زیبائیها می گشاید و سرچشمۀ زلال حقیقت را در سایۀ ملودیهای طبیعی بیان می کند، احساس را در وجود جاندار بر می انگیزد و عالم را که آفریندۀ خدای تواناست با همۀ عظمتش تبلور می بخشد، موسیقی از بدو خلقت اغاز گردیده است و تا رستاخیز نیز ادامه خواهد داشت، به کلمۀ ظاهری موسیقی نباید نگریست زیرا منظور این نیست که بعد معینی از نغمه ها مورد نظر باشد، بلکه گستردگی عالم اصوات مورد نظر است، همانند لحظاتی که باد می وزد و سنفونی ترس را در صحنل طبیعت به اجرا در می آورد و یا در ان کنسرتی که پرندگان در آغاز بهاران سرود می خوانند، موسیقی حدو مرز معینی ندارد، همانگونه که جهان خلقت را محدودیتی نیست. بنابراین ارتباطی که در جهان ادامه دارد وسیلۀ انتقال افکار است خود صورت که زیر بنای سازندگی است. (نیکونژاد، حسین، 1371، ص 1).
بطور کلی موسیقی با ادراک ارتباط دارد زبان گویایی دل فصیح ترین واسطۀ معرفی احساسات است. موسیقی باید مقدم بر هر خاصیت دیگری طور تنظیم شود که اندیشه ها و اجرای آن با وسعت زندگی منطبق گردد و چون شعر زبان، عاطفه و احساسات است.
موسیقی انسان را به خداوند نزدیک می کند و او را به شناسایی خداوند رهبری می کند /و بشر در عالمی که بر آن مجهول است سوق می دهد. (رازانی، ابو تراب، 1342، ص 56 - 60)
شناخت موسیقی ایرانی وقتی میسر است که فرهنگ ایران را شناخته باشیم، چرا که موسیقی ایرانی نیز چون سایر هنرهای ملی ایران زائیده فرهنگ این مرز و بوم است. موسیقی ایرانی ریشه در عرفان آریایی دارد و همانطور که در عرفان دوگانگی ها با هم وجود دارند و قسمتی از ساختار عرفان را تشکیل می دهند. این موسیقی نیز به عنوان شاخه ای از عرفان زمانی شکل می گیرد که از این دوگانگی ها را نیز شامل باشد. (سلطانی، پیمان، 1372، ص 320، 321 )

بیان مسأله :
در کتب روانشناسی لغات و اصطلاحات بسیاری را می توان یافت که هر کدام به تناسبی ذکر شده و نویسنده و گوینده را از آن مسأله اضطراب مقصد بوده است. مثل لغت : نگرانی، دلشوره، بیم، هراس، بیقراری، پریشان حالی، ترس، موهوم، ترس مبهم و مجهول و ... آنچه که در معرض ان قابل ذکر است. اینست که اضطراب یک حالت عاطفی است که در ان عامل مبهمی از ترس ناشی از پیش بینی حوادث نامطلوب وجود دارد. (قائمی، علمی، 1368، ص 140)
بطور کلی شاید بتوان اضطراب را به منزلۀ احساسی رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیء نامعین وابسته است، تعریف کرد. به عبارت دیگر اضطراب مفهوم تهدید یا ناایمنی است که آزمودنی منبع آنرا بوضوح درک نمی کند. (پ، دادستان، 1370، ص 72)
هر موجود باهوشی ضطراب دارد. می توان گفت که اضطراب یک حالت کاملاً طبیعی و سهم کسانی است که کمی فکر می کنند. همۀ قدمهایی را که انسانیت به جلو بر می دارد، همۀ کشفهای علمی، هنری، ادبی، نیز بر اساس اضطراب انجام می گیرد. می توان گفت که ده درصد اضطرابها برای یک انسان عادی ضرورت دارد، اما متأسفانه این درصد همیشه نیست. (گنجی، خسرو، 1372، ص 379)
افسردگی یک واکنش روانی – زیستی (سایکو بیولوژیک) عادی در مقابل استرس است. هر کسی به طول عمر یابد با فشارها و و استرسهای زندگی مبارزه کند، چون بشر یک واخد سایکوبیولوژیک است، به هر تغییر فکری و جسمی که موجب تغییرات شیمیایی سلسله اعصاب مرکزی گردد، از خود واکنش نشان داده و با هر استرس از نظر جسمی و روحی مبارزه خواد کرد.
(پور افکاری، 1371، ص 7)
افسردگی محدود به زمان و مکان خاصی نیست بلکه واکنشی است در مقابل استرس، حالتی که در هر زمان و برای هر کس، ممکن است اتفاق بیافتند. به جرأت می توان گفت که نیمی از افراد بالغ در دوره ای از عمر خود دچار اتین حالت بوده اند و متأسانه اکثریت این توده از افسردگی خود آگاه نبوده و نیستند. (همان منابع، ص 9 - 8)
ما همه دچار افسردگی می شویم، افسردگی می تواند به تنهایی پدید آید ولی اغلب همراه احساس تشویش و اضطراب است. این حالت احساس ناخوشایند پیش بینی بروز ناراحتی است. خود حالت افسردگی می تواند در افراد مستعد ایجاد نگرانی کند. در برخی دیگر افسردگی در پیوستگی با نگرانی بوجود آید و یا توسط آن آغاز می شود. (رواندوست، 1369، ص 10 - 9)
افسردگی بزرگترین مسأله ای است که سلامت نوع بشر را تهدید می کند و در واقع چنان گسترش وسیعی دارد که در میان ناراحتی های روانی می تواند بعنوان سرماخوردگی معمولی تصور شود، ولی بین افسردگی تفاوت وحشتناک وجود دارد.
افسردگی می تواند کشنده باشد. تحقیقات دربارۀ میزان خودکشی نشان می دهد که در سالهای اخیر این میزان، افزایش حیرت انگیزی حتی در بین کودکان و نوجوانان داشت است. (حریری، نجلا، 1369، ص 11)
50 تا 70 درصد بیماران افسرده، اضطراب یا تفکرات وسواسی دارند، 20 تا 30 درصد بیماران اساساً مضطرب، افسردگی را تجربه می نند. (پورافکاری، 1368، ص 169)
موسیقی بیان اندیشه والا در قالب اصوات می باشد، موسیقی در ایران از دیر باز مظهر یوند سه گانه علم و هنر و اخلاق ملکوتی بوده و بزرگانی مانند ابن سینا، فارابی، عبدالقادر در مراغی، صفی الدین ارموسی و قطب الدین شیرازی که هر یک پیوند مقدسی به شمار می آیند چه بسا با آموزش صحیح در این برهه از زمان از میان دانشجویان و دانش پژوهان حاضر نیز تنی چند مشابه آن بزرگان، بالقوه وجود داشته باشد و تنها پرورش درست و دقیق لازم است نهفته های اینان را شکفته کند. (مهدوی، رضا، 1372 ، ص 6)
اهمیت این مطالعه سنجش آرمیدگی موسیقی بر اضطراب در بیماری است که به تشخیص طبی نارسایی قلبی داده شده بود. علاوه بر این ارتباط بین خصوصیات اضطراب که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است، می باشد.
یک نمونۀ 40 نفری بصورت تصادفی از بیماران دارای نارسایی قلبی، بعنوان گروه کنترل و گروه تجربی انتخاب شدند. یک کاهش معنادار آماری رد میزان ضربان قلب، میزان تنفس و نمرات اضطراب در گروهی که به موسیقی آرام بخش گوش می دادند پیدا شد. یک همبستگی مثبت معنا داری آماری بین میزان خصوصیات اضطراب و حالت پایانی میزان اضطراب بدست آمد.
یک همبستگی منفی معنا دار اماری بین میزان خصوصیات اضطراب و درجۀ تغییر درمان بعدی حالت اضطراب وقتیکه بعنوان یک تغییر خالص و همچنین یک تغییر درصدی یافت شد، نتایج نمایانگر این مطلب بود که موسیقی درمانی می تواند یک ملاحظۀ مؤثر برای کاهش سطوح حالت اضطراب در بیماران دارای نارسایی قلبی باشد. (مندل، 1990، ص 420)
در مطالعه ای که توسط الهی – براهنی، انصاری در سال (1371) تحت عنوان بررسی تأثیرات موسیقی ایرانی بر افراد افسرده انجام شده است، نشان می دهد که افراد افسرده در مقایسه با افراد بیمار واژه های منفی بیشتری را به خاطر آوردند، و افراد افسرده واژه های مثبت بیشتری را نسبت به افراد بیمار یادآوری کرده اند. (پورتراب، 1372، ص 90)
متأسفانه محقق د رابطه با موضوع تحقیق در داخل کشور به تحقیقی دست نیافت و آنچه هم بدست آمد صرف تحقیقاتی در ارتباط غیر مستقیم با اولین متغیر تحقیق یعنی مستقل تمرینات موسیقی بود اما در زیمنۀ دومین متغیر تحقیق متغیر وابسته (اضطراب و افسردگی) تحقیقات متعددی وجود داشت با توجه به عوامل نامبرده در پژوهش حاضر پژوهشگران بدنبال این مسأله که آیا رابطه ای بین تمرینات موسیقی و میزان اضطراب و افسردگی وجود دارد یا خیر؟

 

 

 

 

 

 

 

اهداف تحقیق :
هدف کلی تحقیق :بررسی و مقایسۀ میزان اضطراب وافسردگی بین نوازندگان موسیقی و افراد عادی است.
هدف اختصاصی تحقیق : برای دستیابی به هدف اساسی تحقیق، اهداف ویژۀ زیر را دنبال می کنیم :
1 ) تعیین میزان اضطراب و افسردگی در نوازندگان موسیقی
2 ) تعیین میزان اضطراب و افسردگی در افراد عادی
3 ) آیا تأثیر موسیقی بر هیجانات، تأثیی مثبت است یا منفی؟
4 ) تعیین رابطه بین تمرینات موسیقی و افزایش یا کاهش اضطراب افسردگی
از طرفی گفته شده است که موسیقی در اصل تجربه های هیجانی است. نوع و محتوای آن می تواند بر حسب خود هیجانها متنوع و گسترده باشد. هدف این مطالعه بررسی این مسأله بود که آیا موسیقی بعنوان یک تجربۀ هیجانی می تواند به هیجانات انسان تأثیر بگذارد؟

 

 

 


ضرورت و اهمیت تحقیق :
فایده و هدف این تحقیق این است که ایدۀ تازه ای نسبت به اضطراب و افسردگی به وجود آید و طرز تفکر جدیدی برای کاهش اضطراب و افسردگی پدید آید و این روش راهی باشد برای افراد مضطراب و افسرده که اضطراب و افسردگی ناشی از بحران نوجوانی را کاهش داده و باعث پیشرفت آنها در موارد یادگیری موسیقی درس و موارد دیگر باشد.
بطور کلی در جامعۀ ما بسیاری از فراد از هنر بویژه هنر ارزشمند موسیقی درک صحیحی ندارد. این تحقیق نشان خواهد داد که موسیقی از چه ارزش بالایی برخوردار است. کلا هنرمندان موسیقی و موسیقی دان از شصیت و روحیۀ بسیار گسترده و پرمعنایی برخوردارند.
بساری از هنرمندان ما که به معنی عمق این هنر عظیم پی برده اند آنرا در زندگی خود به کار بسته اند و از لحاظ شخصیت خانوادگی، تربیت فرزندان، شیوۀ ادارۀ زندگی کاملاً موفق بوده اند.
هنر موسیقی تنها سرگرمی نیست بلمه حرکتی است که باید به حیات انسانی یک ملت نظم و تربیت بدهد یعنی آن مسائل دینی و اخلاقی و سنتهای قابل قبول اخلاقی و مربوط به زندگی اجتماعی و فردی که بدون آنها تمامی آگاهی از طبیعت زیان آور و بی معناست و موسیقی نیز هنر است که عضو حیات انسانی است و شعور را یک قدم به حوزل احساس منتقل می کند.
موسیقی که دین بوسیلۀ علم راهنمای اوست و باید این نتیجه را داشته باشد که همزیستی مسالمت آمیز، انسانها را ضمانت کند و به طور کالی هنر باید زور و تعدی را از میان بردارد و تنها هنر است که از عهدۀ اینکار برمی آید و شاید ددر آینده علم راه آرمانهای نو و عالیتر دیگری را بر روی هنر بگشاید و هنر آنها را تحقق بخشد.
فراهم آوردن زمینۀ لازم برای حصول نوعی شناخت جامع – علمی و علمی از موسیقی است. به طوریکه تفکر و اندیشۀ هنرجو در راستای حصول همین شناخت تقویت شده نو بتواند بعداً با آگاهی تمام راه خود را انتخاب کند.
مسئله شناخت و بینش در موسیقی اگر مهمترین مسأله به طور اخص نباشد، به وطر اعم از مهمترین است و همین شناخت است که پایه های راه آینده را خواهد ساخت. (نیکو نژاد، حسین، 1371، ص 18)

 

 

 

فرضیه های تحقیق :
1 ) بین اضطراب نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
2 ) بین افسردگی نوازندگان موسیقی و افراد عادی تفاوت وجود دارد.
تعاریف عملیاتی :
اضطراب : پیش بینی نگران کنندۀ خر یا در بدبختی آتی همراه با احساس ملال یا نشانه های بدنی تنش است. کانون خطر مورد انتظار ممکن است درونی یا بیرونی باشد. (نیکخو، آوادیس یانس، نقشبندی، غفرانی، 1375، ص 571)
تکرار و تشدید نگرانی موجب اضطراب خواهد شد. اضطراب ناراحتی ذهنی دردناکی است که از پیش بینی آسیبهای احتمالی نتیجه می شود. (احدی، حسن، بنی جمالی، شکوه السادات 1374، ص 217)
از لحاظ روانپزشکی اضطراب را می توان چنین تعریف کرد : ناآرامی، هراس و ترس ناخوشایند و منتشر یا احساس قریب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نیست. (شاملو، 1273، ص 172)
در پژوهش حاضر، اضطراب افراد بر حسب نمره هایی که در آزمون کتل بدست می آورند تعیین می شود.
افسردگی : افسردگی طبیعی و متعادل در انسان، واکنشی است نسبت به یک عامل بیرونی که فرد از آن آگاه است و محرومیت آنرا آگاهانه درک می کند.
در واکنش نوروز افسردگی، غالباً عامل محروم کننده بیرونی مانند از دست دادن یکی از نزدیکان یا شکست در امور زندگی، شغلی و امثال آن دیده نمی شود. (شاملو، 1372، ص 136)
مایۀ احساس مشخص یا غمگین، قدان احساس، بدبینی و احساس تنهایی جزئی از اختلال دو قطبی و افسردگی اساسی.
همچنین می توان افسردگی را چنین تعریف کرد : اختلال مزمن در خلق یا فقدان علاقه و لذت در تقریباً تمام فعالیتهای معمولی و سرگرمی ها و تفریحات روزمره است. حالات افسردگی بیماران معمولاً بصورت غمیگینی، بی حالی، بی میلی و بی علاقگی به مسائل زندگی ظهور می کند. (شاملو، 1373، ص 173)
در پژوهش حاضر، افسردگی بر حسب نمره هایی که افراد در آزمون (بک) فرم بلند، بدست می آورند، تعیین می شود.

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم
ادبیات تحقیق

 

 

 


«بخش اول»
سابقه تاریخی اضطراب :
برای اولین بار یک پزشک آمریکایی بنام بیرد (1896) نوارسنتی را تعریف کرد، او چند مورد از بیماری را بعلاوه علل احتمالی در ان زمان شرح داد، بیمارانی که امروزه آنان را مبتلا به نوروز اضطراب می شناسیم در نوراستنی بیرد گنجانیده می شوند.
در سال (1871) داکاستا در جریان جنگای داخلی، سندرمی را زارش کرد و آنرا قلب تحریک پذیر خواند، مفهوم این سندرم هر چند محدودتر است ولی بیش از بیماری بیرد به تعریف نوروز اضطراب نزدیک است. داکاستا متوجه شد که بیش از یک قرن منابع پزشکی، نظامی، آلمانی، و انگلستان هم گزارشهای مشابهی داده اند.
فروید اولین بار در سال (1895) نوروز اضطراب را به بیمارانی اطلاق کرد که سایر اطباء آن زنان آنها را بنام نوراستنی می شناختند. البته ان بیماران ضمن یک قرن گذشته نامهای مختلفی گرفته اند. در سال (1960) ولیر ، وایت ، رید ، کهن نتیجه مطالعات بیست سالۀ خود را که حاصل تعقیب 173 بیمار مبتلا به نوروز اضطراب بوده منتشر ساختند. بعدها کهن و دیگران یک مطالعۀ فامیلی در مورد این بیماران به عمل آوردند.
در صد سالۀ اخیر زمانیکه بیرد نوراستنی راتعریف کرد در مورد علت بیماری تئوریهای مختلفی از ضعف اساسی اعصاب گرفته تا عوامل اجتماعی و روحی و اخیراً تئوری شیمیایی ابراز شده است. هر چند که علت ان هنوز ناشناخته باقی مانده، لذا برخی از مطالعات نشان داده اند که بین افراد مبتلا و عادی از نظر فیزیولوژی برخی تفاوتها وجود دارد. مثلاً بیماران مبتلا به نوروز اضطراب به تحریکلات دردناک از هر نوع بیشتر حساسند تا آدمهای عادی، بعلاوه تحملشان به ورزش و فعالیتهای جسمانی کمتر بوده و سطح اسید لاکتیک خونشان هنگام ورزش بالاتر از دیگران است.
البته این اختلالات فیزیولوژیک در وجود این بیماران همیشه علت بیماری نیست، بلکه احتمال دارد که این اختلالات ثانوی و در نتیجۀ عدم فعالیت و نگرانی همراه با این سندرم باشد. (عظیمی، 1375، ص 56 - 52)

 


فرضیه هایی راجع به علل اضطراب :
1 ) فرضیۀ روانکاری :
تکامل تدریجی فرضیه های زیگموند فروید را در مورد اضطراب از مقالۀ وسواسها که در سال (1895) نوشت تا مطالعاتی دربارۀ هیستری و بالخره مهارتها و علائم و اضطراب که در سال (1926) به رشتۀ تحریر در آورد.
می توان دریافتف در مقالۀ اخر فروید اضطراب را هشداری برای ایگو معرفی می کند که از فشار یک سائق نامقبول برای تظاهر آگاهانه تخلیه خبر می دهد.
اضطراب به عنوان یک هشدار ایگورا برای اقدامات دفاعی در مقابل فشارهای درونی تحریک می کند. اضطراب در روانکاری بسته به ماهیت نتایج ترسناک به چهار طبقه تقسیم می شود. اضطراب سوپر ایگو، اضطراب اختگی، اضطراب جدایی و اضطراب اید و یا تکانه.
در اضطراب اید یا تکانه چنین فرض می شود که به ناراحتی ابتدایی و منتشر نوزاد به هنگام احساس مغلوب شدن در مقابل نیازها و محرکهائی که خود هیچ کنترلی بر آنها ندارد، پدید می آید.
اضطراب جدایی به مرحلۀ کمی دیرتر اما هنوز قبل از دورۀ ادیپال مربوط می گردد که در آن کودک از اینکه نتواند تکانه های خود را کنترل نموده و با معیارها و تقاضاهای والدین هماهنگ بوده و می ترسد کعه محبت آنها را از دست بدهد یا از جانب آنهاطرد شود. خیالات اختگی که از مشخصات کودک دورۀ ادیپال است، بخصوص در ارتباط با تکانه های جنسی در حال رشد او اضطراب اختگی بزرگسالی تجلی می کند.
اضطراب سوپر ایگو نتیجۀ مستقیم رشد انتهای سوپر ایگوست، که سپری شدن عقدۀ ادیب و ظهور دورۀ پیش از بلوغ نهفتگی را خبر می دهد. در مورد منبع و ماهیت اضطراب در روانکاوی اختلاف عقیده وجود دارد، مثلاً او تورانگ پیدایش اضطراب را به فرآیندهای مربوط به شربۀ تولد مربوط می داند و سالیوان روی روابط اولیه مادر و کودک و انتقال اضطراب مادر به کودک تأکید نمده است. (پور افکاری، ج دوم، 1370، 373 - 372)
2 ) فرضیه های رفتاری :
فرضیه های رفتاری با یادگیری اضطراب، بعضی از مؤثرترین درمانهای اختلالات اضطرابی را بوجود آمده است، طبق فرضیه های رفتاری اضطراب، یک واکنش شرطی در مقابل محیطی خاصی است، مثلاً فردی در یک رستوران دچار ناراحتی شدید گردد، امکان دارد که چنین فردی از طریق تعمیم، نسبت به هر غذایی که خودش آماده نکرده باتشد حساسیت و سؤظن پیدا کند، یک احتمال دیگر در سبب شناسی این است که شخص با تقلید واکنشهای اضطرابی والدین خود ممکن است واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد. (همان منبع، ص 374 - 373)
3 ) فرضیه های وجودی :
فرضیه های وجودی اضطراب مدلهای عادی برای اختلال اضطراب منتشر بوجود آورده است، که در انها محرک قابل شناسایی خاص برای احساس اضطراب مزمن وجود ندارد، مفهوم مرکزی فرضیۀ وجودی این است که شخص از پوچی عمیق در زندگی هود آگاه گردد که ممکن است حتی از پذیرش مرگ غیر قابل اجتناب خود نیز برای او دردناکتر باشد، اضطراب واکنش شخص به این پوچی وسیع و معنی است. (همان منبع، ص 374)
4 ) فضیه های زیست شناسی :
فرضیه های زیست شناختی بر معیارهای عین متکی است به اینکه تغییرات بیولوژیک در بیماران مبتلا به اختلالهای اضطرابی نشان دهندۀ تحریک مفرط یک سیستم نرمال از سایر لحاظ است یا این تفاوتها بازتاب عملی بیمار گونه و بخصوص است، معهذا این امکان است که برخی از مردم نسبت به اختلال اضطرابی بر اساس یک حساسیت بیولوژیک نسبت به پیدایش این عاطفه آسیب پذیری بیشتری داشته باشند. (همان منبع، ص 374)

 

سبب شناسی اضطراب از دیدگاههای مختلف :
1 ) دیدگاه فروید :
از نظر فروید انسان متعارف کسی است که راحل رشد جنسی – روانی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل رشد بی از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب می اید و هر فردی به نحوی غیر متعارف است. در حوزه روانشناسی انسانهای غیر متعارف و روانی را به دو دسته تقسم کرده اند :
یکی از افراد که اختلالات عصبی و روان نژادی دارند و دیگر افرادی که حالات شدید روانی دارند و آنها را افراد روانپریش می نامند.
در مکتب فروید اضطراب یک ترس درونی شده است. ترس از اینکه مبادا تجاربدرد آور گذشته یادآوری شوند، تجاربی که با تنبیه و ممانعت از ارضای کششهای غریزی همراه بوده اند.
کششها غریزی نامطلوب موجب اضطراب می شوند و به خود اعلام خطر می کنند. اضطراب واکنش ناآگاهانه در برابر تمایلات سرکوب شده است و علامت اخطاری است به «خود» مبنی بر اینکه کشش غریزی نامطلوب که در گذشته موجب ناراحتی وموجب درد شده است اینکه دارد مجدداً بروز می کند، اضطراب با احساس ترس مترادف است با این تفاوت که ترس منشأ خارجی دارد ولی اضطراب منشأ درونی دارد. (شفیع آبای، ناصری، 1365، ص 52)
2 ) دیدگاه آدلر :
به عقیده آدلر نوروز نتیجۀ قصور در یادگیری است و نیز نتیجه ادراکها و تصورات معیوب است. نوروزهایی است که ما را برای فقدان تمدن خویش می پردازیم، در صورتیکه فروید نوروز را بهایی می دانست که ما برای تمدن می پردازیم. هر نوروز به منزله کوششی است برای رها کردن فرد از احساس حقارت و نیل به احساس تفوق و برتری که در مواردی به حالتهای جبرانی نامطلوبی منتهی می شود. نوروز در جهت عملکرد اجتماعی سیر نمی کند و هدفش نیز حل مشکلات خاصی از زندگی نیست، بلکه برای خود مسیرهای خاصی پیدا می کند و بنابراین، بیمار را به تنهایی می کشاند. (همان منبع، ص 97)
3 ) دیدگاه مراجع محوری راجرز :
به اعتقاد راجرز (برسر و شوستروم، 1968 و شوتزر واتسون 1974) خویشتن پنداری فرد مضطرب یا روان نژند با تجربه ارگانیزمی او ناهماهنگ و در تضاد است. هر موقع که ادراکسیک فرد از تجربه خودش تحریف و یا انکار شود، تا حدودی حالت ناهماهنگی میام «خود» و تجربیات فرد، یا حالت ناسازگاری روانی و آسیب پذیری بوجود می آید و موجب پیدایش مکانیزمهای دفاعی می شود.
در حقیقت فرد در مقابل تهدیدهای حاصل از ناهماهنگی میان تجربه و خویشتن پنداری، احساس اضطراب می کند و سپس با استفاده از یکی از مکانیزمهای دفاعی در مقابل تهدید و اضطراب حادث، به دفاع از خود می پردازد. در حالت اضطراب، مفهومی که فرد از خودش دارد با تجربیات او مغایر است. (همان منبع، ص 161)
4 ) دیدگاه گشتالت :
اضطراب فاصله و شکاف میان حال و آینده است. انسان بدان دلیل مضطرب می شود که وضعیت موجود را رها می کند .و درباره آینده وو نقشهای احتمالی که ایفقا خواهد کرد به فکر می پردازد. دلهره و مشغولیت در زمینه فعالیتهای آینده باعث ترس صحنه ای می شود.
ترس صحنه ای از توقع و انتظار فرد از اتفاقات بد و ناگوار در رفتار و نقشهای آینده او بوجود می آید. فرد با تشخیص اینکه این اضطراب از چه منبعی حاصل می شود، باید به خود آید و در زمان حال زندگی کند، اگر فرد در زمان حال به سر می برد، مضطرب نخواهد شد، زیرا هیجان و تحریک به فوریت در فعالیت خود به خودی او جریان می یابد و خلاق و مبدع می شود. (همان منبع، ص 190)
بیان غیر کلامی اضطراب :
در بیماران مضطرب، ابروها از هم باز و به طرف بالا کشیده می شوند. شیارهای افقی پیشانی عمیق و پلکها از هم بازتر می شوند. مردمکها گشاد و لبها، اندکی از هم باز می گردند. فرد در این حالت بدن خود را کاملاً راست نگاه می دارد. لرزش خشتی در دستان مشخص است. حرکات تنفسی این افراد، سریع و سطحی است، و احتمالاً می توان آثار تعویق را در صورت فرد مشاهده کرد. (توزنده جانی، 1373، ص 57)
اختلالات اضطرابی :
تعریف :
حالتی بیمار گونه مشخص با احساس بیم و نگرانی همراه با نشانه های جسمی حاکی از وجود دستگاه عصبی اتونومیک بیش فعال، از ترس که علت شناخته شده دارد تفکیک می شود. (پورافکاری، 1370، ص 169)

 

 

 

انواع اختلالات اضطرابی :
اختلال هراس
اختلال اضطراب منتشر
اختلال فوبیک
اختلال وسواس جبری
اختلال استرس پس از سانحه
(پور افکاری، ص 169)
یک حمله وحشت زدگی عبارت از دوره ای متمایز و با شروع ناگهانی ترس شدید، بیمانکی، یا وحشت است که اغلب با احساس قریب الوقوع بودن سرنوشت شوم همراه است. در جریان این حمله ها، نشانه هایی مانند، تنگی نفس، تپش قلب، احساس درد، ناراحتی در قفسه سینه، احساس خفگی، و ترس از دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل وجود دارد.
(نیکخو، آوادیس یانس، نقشبندی، غفرانی، 1375، ص 10 - 9)

 

درمان اختلالات اضطرابی :
1 ) دیدگاه زیست شناختی :
آرامبخشها در تسکین اضطراب تا حدی مؤثر بوده و در کاهش شکایات بدنی و تنظیم خواب نقش مؤثر و به سزایی دارند. هر چند تأثیر آنها در کاهش شکایات بدنی و تنظیم خواب موقت است.
2 ) دیدگاه تحلیل روانی :
در این دیدگاه بیمار به سوی بصیرت حاصل کردن از تعارضهای درونی که ریشه این اختلالات محسوب می گردد، راهنمایی می شود. افراد مبتلا به اضطراب به روان درمانگری خوب پاسخ می دهند، یعنی اضطرابشان کم شده، تسکین می یابند، ولی اضطراب مزمن آنها بندرت بر طرف می شود و نیاز به روان درمانگری (تحلیل روانی) مجدد خواهند داشت.
3 ) دیدگاه یادگیری :
روشهای درمانگری بر اساس رویکرد یادگیری شامل درمانگریهای مواجهه سازی (تخیلی و واقعی ) و مدل سازی است. حساسیت زدایی منظم، یکی از روشهای مواجهه سازی است که از رو به رو ساختن بیمار با محرک ضعیف و خوشایند شروع شده بتدریج به محکهای قویتر می رسند و این در شرایطی است که بیمار بهنگام ارائه محرک در حالت آرامش قرار می گیرد و محرکهای آرامبخش دیگری مانند صدای موسیقی و نوار ملایم با آن همراه می گردد.
4 ) دیدگاه شناختی :
بر اساس دیدگاه شناختی برداشتهای غلط و افکار نادرست که با مسائل موقعیتهای خاص وجود دارند، منبع اضطراب محسوب می شود. این افکار بدلیل ارزیابی غیر واقعی از موقعیتها هستند که اغراق آمیز بوده و خطرات آنها بیش از اندازه نگریسته شده است.
یکی از روشهای مشهور درمانگری شناختی، بازسازی شناختی است که توسط آلبرت الیس ایجاد شده و درمانگری منطقی – هیجانی نامیده شده است.
روش دیگر درمانگری شناختی، توقف فکر است. روش دیگر درمانگری شناختی، مرور شناختی است.
5 ) دیدگاه انسان گرایی و اصالت وجودی :
بر اساس نظر مازلو، درمانگران باید در اصطلاح حالات اضطرابی، مراجعان فرصتی برای ارضاء نیازهای اساسی آنان فراهم نماید. این عمل با احترام و محبت کافی نسب به مراجعان همراه بوده، آنان نیز تشویق می شوند تا نسبت به درمانگر و دیگران احترام و محبت داشته باشند. بدین ترتیب و بر اساس رشد روابط دو جانبه، احترام، محبت و جریان رشد مثبت، رفتار مراجع تشویق می گردد. (آزاد، حسین، 179، 1375 – 173)
دیگر روشهای درمانی اضطراب عبارتند از : درمان با ایجاد آرامش روشهای ایجاد که بوسیلۀ هیپنوتیزمها و متخصصین رفتار درمانی بکار می روند، ممکن است برای خیلی از بیماران بخصوص افراد تلقین پذیر مفید واقع شود.
برای بیماران که قابل هیپنوتیزم هستند، دستورات در مورد هیپنوتیزم کردن خود ممکن است تأثیر روش ایجاد ارامش را تقویت کند.
مراقبه : روشهای مراقبه و سایر انواع ساده ان ممکن است بوسیله کاستن از جریانات منجر به تحریک اتونومیک در مقابله با علائم ناشی از تحریک سلسله اعصاب مفید شوند. (پورافکاری، 1370، ص 22)

 

«بخش دوم»
سابقه تاریخی افسردگی :
در سال (1951) «رابرت برتن» یک راهنمای درمان تحت عنوان اناتومی ملاتکولی منتشر ساخت و در انواع متعدد از اختلالات عاطفی را نام برد. معمولاً افسردگی را به عنوان یکی از اختلالات عاطفی می دانند . دانشمندان اصطلاح عاطفی را در مورد ذهنی عواطف یا احساسات بکار می برند. بنابراین اختلال عاطفی، به معنی عواطف و احساسات و حالات شدید یا نامتناسب می باشد (فرزام، 1363، ص 17)
واژه افسردگی، در رشته های مختلف معنای متفاوتی دارد. بعنوان مثال در فیزیولوژی اعصاب هدف کاهش فعالیت فیزیولوژیک. در داروشناسی به معنای کاهش فعالیت یک عنصر شیمیایی. در روانشناسی منظور از آن حالتی است که منجر به کاهش قابلیتها و استعداد ها می شود. در روانپزشکی، افسردگی بر حسب موارد خاص به یک علامت یا سندرم اطلاق می شود.
اگر افسردگی به مثابه یک علامت در نظر گرفته شود، در این صورت عبارت خواهد بود از یک تغییر یا انحراف از حالت طبیعی خلق به صورت اندوه و حالت اندوه بر حسب این شدت یا مدت زمان آن از حد متعارف تجاوز کند و یا بر حسب شرایط خاص می تواند جنبه بیمارگونه به خود بگیرد.
خلق حاصل مجموعه واکنشهای عاطفی در یک زمان معین است. به عبارت دیگر خلق یک استعداد عاطفی زیر بنایی است که آکنده از گرایشهای هیجانی و غریزی بوده و به حالتهای روحی فرد جنبه مطلوب یا نامطبوع می دهد و بین دو قطب لذت و درد نوسان می کند. خلق به طور طبیعی می تواند با شرایط محیط سازگار گردد. (سلطانی فر، 1370، ص 23)
علل افسردگی از نظر دیدگاهها و مکاتب مختلف :
الف ) مکتب تحلیل گری روانی :
نخستین پیشنهاد دهنده یک الگوی نظری برای درک اختلال عاطفی بوده است. آنچه در این رشته برای نخستین بار تدارک گردیده از کارهای علمی آبراهام فروید و یا هر دو سرچشمه می گیرد.
در نظریه سنتی تحلیل گری روانی شخصیت پیش مرضی، شخصیتی است که از طریق تثبیت در مرحله آزاد گونه دهانی و از راه انتخاب یکی موضوع خود دوستدارانه (به خود دلباخته) مشخص می شود. موضوعاتی که مجهز به قدرتی مطلق است و از ان نظر موجب است که به فرد امکان هستی می دهد.
این رابطه بر پایه وظیفه ساختن لیپید و با یک ستیزه جویی در غایت تهدید آمیز ضرورت یافته و بدین ترتیب انرا مهر کرده است. به هنگام از دست موضوع عشق است افسردگی اعلام می شود. وقتی فرد مورد محبت نیست آنوقت است که قدر ارزش خود را از دست می دهد. (دیگر هیچکس را دوست ندارد، پس من دیگر ارزشی ندارم) و به علت نبودن موضوع عشق، پراکندگی کشاننده ها آشکار می شود.
در این زمان است که ما شاهد از نو سازمان یافتگی یک تعادل ناخوش هستیم. به منظور باز یافتن موضوع از دست رفته یک جهان درون فکنی در چهار چوب یک واپس روی خاص بیماری افسردگی هم در «من برتر» و هم در «من» پدید می اید. این درون فکنی که وابسته به از هم پاشیدگی و پراکندگی کشاننده ها است به تعرض بین دو پایگاه منتهی می شود.
بیبرنیگ، یکی دیگر از پیروان این مکتب اعتقاد دارد که حالت مرحله دهانی، از هم پاشیدگی، از هم پاشیدگی کشاننده ها، درون فکنی، یزی پدیده ای عاطفی است که با حالت استیصال « من» همبستگی دارد. از دست دادن موضوع عشق یا آنچه بدینگونه احساس شده باشد منته به سقوط ارزش خویشتن و حالت استیصال می شود.
اما این تعارض درونی «من» یعنی تعارض بین ناتوانی و خواسته هایی است که برای ارزنده سازی خود دوستدارانه ضروری هستند. (میل دوست داشتن مورد بحث واقع شدن، مورد تائید قرار گرفتن، نیرومند بودن و جزء آن) و این ماجرا در قلب هر پدیده افسردگی بوجود می آورد. این واکنش را می توان بر اساس حساسیت افراطی پاره ای از افراد نسبت به ناکامیها تبین کرد. چه افسردگی اساساً دربارۀ فعال سازی یک حالت استیصال «من» که قبلاً در کودکی سازمان یافته حاصل می شود. (دادستان، 1368، ص 84)
به طور کلی علت شناسی روانکاوی ان عبارتند از :
1 ) فقدان عشق
2 ) طرد کردن بچه ها
3 ) تنبیه
4 ) جدائها (والدین از کودک)
5 ) وابستگی
6 ) فقدان (از دست دادن هر چیزی مثلاً گم شده)
ب ) مکتب زیست شناختی و عوامل زیستی افسردگی :
الگوی زیست شناختی حالات افسردگی را وابسته به تقلیل پاره ای از انتقال دهندگان شیمیایی دستگاه عصبی مرکزی یعنی آمینها (دوپامین، نور آدرنالین، سروتونین، استیل کولین) می داند. وجود بیش از حد همین مواد موجب حالات آشفتگی می شود. از زمان کشفی که در حدود (1950) بوقوع و بر اساس آن دریافتند که تجویز رزپین برای کم کردن فشار خون ممکن است با تقلیل دادن کاتکولامینها و سروتونین حالات افسردگی، در افراد ایجاد کند.
یک سلسله بررسی که در آنجا شیوه ای آزمایش مختلف به کار رفته (اثرات داده های تقلیل دهنده آمینها، مقادیر بکار رفته در افسردگان و بهنجاران، سطح تسریع در داروهای ضد افسردگی، تغییرات خلقی پس از جذب داروهای مختلف و جزء آن) به انجام رسیده که غالباً تغییر نتایج حاصل از آنها مشکل است. نمی توان این نکته را نادیده گرفت که افسردگیها از نظر زیست شناختی حالاتی نامتجانسند.
این مکتب نیز در مجموع معتقد است که علل ایجاد افسردگی در افراد به دلیل زیر می باشد :
1 ) اختلال عصبی – فیزیولوژیکی و آمینهای حیاتی
2 ) اختلال در امواج عصبی ناشی از آمینهای حیاتی
3 ) اختلال در تحریک پذیری سلسله اعصاب
4 ) اختلال در سیستم پاراسمپاتیک مرکزی
5 ) اختلال ترمیم پذیری مغز احشایی (همان منبع، ص 85 - 83)
ج ) مکتب رفتار گرایی :
این مکتب با استفاده از الگوهای تجربی نشان داده است که تقلیل نسبی تقویت کننده ای مثبت عامل افسردگی است. خواه منظور ناپدیده شدن تقویت کننده باشد و خواه انکه تقویت کننده های منحنی سطحی بالایی سوق پیدا کنند خانواده هایی که در افراطی کودکان خود را تنبیه یا منع می کنند. سرانجام در فرزندان خود حالات بی ادراکی به معنای واقعی کلیه ایجاد می کنند.
لوین سان در بررسیهای خود این زمینه را مورد بررسی قرار داد و از این رو به کاربردهای درمانی در این زمینه دست یافت.
سیگمن در آزمایشهایی که با سگها بعمل آمد مشاهده کرد که وقتی سگها را بدون آنکه امکان واکنشی برای آنها باشد در معرض ضربه های الکتریکی قزرار دادند از آن پس وقتی امکان واکنش به آنها داده شد در حد قابل ملاحظه در یادگیری اجتناب از ضربه الکتریکی خواهد شد.
خلاصه اگر فردی در معرض تنیدگی ها اجتناب ناپذیر واقع شود و یا کنترل تقویت کننده را از دست بدهد (که این معادل وضع امل است) سرانجام در یک فعل پذیری مفرط و یک تغییر نامطلوب انگیزش غوطه ور می شود که سیگمن آنرا حالت واماندگی می نامد. (همان منبع، ص 86)
علامتهای این مکتب بعنوان افسردگی عبارتند از :
1 ) درماندگی تلقین شده
2 ) شرایط نامساعد و غیر قابل پاداش محیطی
3 ) مورد توجه واقع شدن بعلت قبول کردن رل بیمار و در عوض از دست دادن پاداشهای عادی و روزمره. (معانی، 1375، ص 46)
افسردگی از دیدگاه یادگیری و بر اساس محرک و پاسخ نیز مورد بحث قرار گرفته است صاحبنظران رفتار گرا معتقدند افسردگی عبارت از کاهش چشمگیر حساسیت در برابر محرکهای محیطی است.
عده ای از رفتار گرایان در تعیین افسردگی به فقدان تئوریهای لازم اشاره می کند. این عده به تاریخچه تقویتهای فرد در تشکیل ادراک از خود و دیگران توجه دارند. (اخوت، 1362، ص 43 - 41)
سبب شناسی افسردگی :
عوامل بسیار متعددی که برخی جنبه عمومی و بعضی جنبه عمومی و بعضی جنبه اختتصاصی دارند ممکن است باعث افسردگی شوند. پاره ای از این عوامل عبارتند از شکست، بیکاری، سوگواری، کم خونی، نارسائی غده تیروئید، تغییر فصل، غده مغزی، بیماری پارکینسون، عفونتهای حاد ویروسی، داروهای ضد فشار خون، و تعدا بیشماری داروهای شیمیایی دیگر چون تنها معدودی (معمولاً حدود 10 درصد) از افرادیکه در معرض چنین عوامل قرار می گیرند دچار افسردگی می شوند، بنابراین نمی توان گفت که واقعاً جنبه علمی دارند. به نظر می رسد عواملارثی – خانوادگی و شرایط و خصوصیات رشد و تکامل فرد، عوامل زیر بنایی و عللی سبب ساز این بیماری باشند. (شاملو، محمدی، 1374، ص 93)
چند نمونه تحقیق :
آدیون عصر حاضر را دوران اضطراب نامیده است. پیچیدگیهای جاری تمدن و سرعت تحولات و بی توجهی نسبی به مذهب و ارزشهای خانوادگی برای افراد و اجتماع تعارضها اضطابهای تازه ای بوجود آورده است. (پور افکاری، 1370، ج دوم، ص 362)
فروید عقیده دارد که نورزهای اضطرابی در اثر تعارض روانی پدید می آید در نظر او این تعارض ایجاد خطر می کند و ممکن است امیال سرکوفته نهاد سد را بشکند و بیرون بیاید اما همیشه اینطور نیست. (شکیباپور 1369، 129)
مورفی و همکارانش (1968) گزارش کرده اند که تشخیص اولیه افسردگی در حکم پیش آگهی ناراحت کننده ای در مورد وقوع مجدد بیماری در طول دوره ای هفده ساله است، در حالیکه 56 درصد بیماران که طبق تشخیص اولیه اختلال عاطفی داشتند بهبودی ضعیفی را نشان داده اند 2/ 79 درصد بیماران همسان با آنان که در مبتلا به سندرم کامل افسردگی توأم با اضطراب یا بدون آن بودند ضعیف ترین میزان بهبودی را داشتند.نتایج مشابهی نز در چندین مطالعه دیگر بعنوان مثال ویفوکوموریستون ، اسکوب و همکاران (1979) گزارش شده است. (توزنده جانی، حن، ص 30 - 24)
اضطراب یک خصوصیت شایع در اختلالهای افسردگی است، بیمارانی که دچار اضطراب هستند، ممکن است علائم افسردگی را نیز متوجه کنند.
بررسیهای اخیر نشان داده اند که اختلالهای اضطرابی واجد بیشترین فراوانی در سطح کل جمعیت هستند.
الف ) اضطراب عموماً به منزله یک منزله به ستوه آوردنده است. به منزله و پیزی است که ممکن در یک تنش گسترده و موحش و غالباً بی نام، اتفاق می افتد. این حالت که به شکل احساس و تجربه کنونی مانند هر اغتشاش هیجانی در دو سطح همبسته روانی و بدنی در فرد پدید می آید ممکن است به یک تهدید عینی، اضطراب آور (تهدید مستقیم، غیر م

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی و مقایسه میزان اضطراب و افسردگی هنرمندان با افراد عادی

دانلودمقاله آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقدمه
هرکسی شخصیتی دارد و شخصیت شما به تعیین محدودیت های موفقیت ، خوشی و خرسندی در زندگی شما کمک می کند . ما درباره شخصیت صحبت می کنیم و اگر بگوییم که شخصیت شما یکی از مهمترین موهبت های شماست گزافه گویی نکرده ایم . شخصیت شما تا حالا هم به شکل گیری بسیاری از جنبه های زندگی شما کمک کرده است و در آینده نیز به همین کار ادامه می دهد .
همه چیز هایی را که تا کنون به دست آورده اید ، تمام چیز هایی را که انتظار دارید در شغل خود به دست آورید ، خواه همسر یا والد خوبی باشید و حتی حالت سلامت عمومی شما می تواند تحت تاثیر شخصیت شما و شخصیت های افرادی که با آنها تعامل دارید قرار گیرد .
چند بار فردی را به عنوان کسی که شخصیتی فوق العاده دارد توصیف کرده اید ؟ منظور شما از این توصیف معمولا این است که وی خوش بر خورد و دلپذیر است و به راحتی می توان با او کنار آمد ، فردی ممکن است او را به عنوان دوست ، هم اتاقی یا همکار انتخاب کنید . اگر شما برای سپردن یک تعهد برای رابطه ای شخصی خود را آماده کرده باشید ، ممکن است بخواهید یا با او ازدواج کنید که در این صورت تصمیم خود را طبق بر داشتی که از شخصیت او داشته اید قرار می دهید .
شما همچنین افرادی را می شناسید که به نظرتان شخصیت وحشتناکی دارند . امکان دارد این گونه اشخاص گوشه گیر ، متخاصم ، پر خاشگر ، سرد ، نا خوشایند باشند و کنار آمدن با آنها دشوار باشد . شما آنها را استخدام نخواهید کرد یا به همکاری با آنها علاقه نخواهید داشت و احتمالا دیگران نیز از آنها دوری می کنند آن ها را منزوی می سازند .
شخصیت شما می تواند انتخابهای شما را محدود کند یا آنها را گسترش دهد و مانع از سهیم شدن شما در تجربه های خاص با دیگران شود یا شما را قادر سازد تا اکثر این تجربه ها را داشته باشید شخصیت می تواند برخی از افراد را ملزم و محدود کند و دیگران را در معرض تجربیات جدید قرار دهد .
در حالی که شما درباره شخصیت دیگران داوری می کنید ، آنها نیز داوری های مشابهی درباره شما می کنند . این قضاوتهای دو جانبه که هم در زندگی فرد داوری شده و هم داور را شکل می دهد ، هر بار که با یک موقعیت اجتماعی رو به رو می شویم که ما را ملزم به تعامل با دیگران می کند ، بارها تکرار می شوند . البته ، تعداد و تنوع موقعیت اجتماعی که مشتاقانه در آن شرکت می کنید نیز توسط شخصیت شما تعیین می شود ، مثل مردم آمیزی یا کمرویی نسبی شما . درست همانگونه که بدون تردید شما تصویر روشنی از شخصیت کلی خود دارید . می دانید که آن عامل را در کجا ارزیابی کنید . اما بسیار ساده لوحانه و بی معنی خواهد بود اگر بکوشیم کل ویژگی های شخصیت یک فرد را با به کار گیری اصطلاحات مبهمی مثل فوق العاده و وحشتناک ، جمع بندی کنیم . موضوع شخصیت به قدری پیچیده است که نمی توان با چنین توصیف ساده ای آن را بیان کرد ، زیرا انسانها در شرایط گوناگون و در برابر افراد مختلف ، بسیار پیچیده و تغییر پذیر هستند . ما باید در تعریف و توصیف شخصیت به اندازه کافی دقت بیشتری داشته باشیم . به همین دلیل ، روان شناسان تلاش قابل ملاحظه ای را صرف ساختن آزمونهایی برای ارزیابی یا سنجش شخصیت کرده اند .
امکان دارد معتقد باشید که به هیچ آزمون روان شناختی که به شما بگوید شخصیت شما چگونه است ، نیازی ندارید و در مجموع ممکن است حق با شما باشد . بالاخره ، شما احتمالا بهتر از هر فرد دیگری خودتان را می شناسید . اگر از شما بخواهند که واژه هایی را بنویسید که به بهترین وجه شخصیت شما را توصیف می کنند ، بی تردید می توانید بدون اینکه زیاد فکر کنید این کار را انجام دهید .

بیان مسئله
آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
هر قدر بشر به طرف تکامل پیش می رود و سطح اطلاعات مردم وسیعتر می شود انسان به شناسایی روحیات حقیقی اشخاص احتیاج بیشتری پیدا می کند در زمانی که مرد روح های پاک و بی الایش و افکار ساده تری داشتند برای شناختن غرایز و احساسات یکدیگر در جستجوی وسایل مختلفی بودند که از همه آنها رایج تر ، قیافه شناسی و دقت روی اعمال و گفتار اشخاص بوده شاید در آن زمان ها این وسایل برای شناختن روحیات اشخاص کافی بوده ولی امروزه وسایل فوق ارزش خود را از دست داده اند . حالا دیگر مردم می توانند خود را زیبا و مهربان نشان دهند و حتی با جراحی پلاستیک قیافه ای برای خود درست کنند که ابدا تناسبی با اخلاق و روحیات آنها ندارد حالا دیگر شیادان و ریا کاری و دروغگویان به قدری ماهر شده اند و اطلاعات روانشناسی و عملی آنها به قدری زیاد شده است که به هیچ وجه نمی توان از روی قیافه و اعمال و گفتار آنها منظور تمایلات نا مشروعشان را درک کرد پس بررسی و شناسایی شخصیتی افراد و دانسته های روانشناسی می تواند در شناخت نسبی افراد به ما کمک کند و مسئله دیگر بدون شک سلامت افراد جامعه است که از اهمیت بسزایی بر خوردار است زیرا جوامع انسانی بدون حفظ سلامت و رعایت بهداشت نمی توانند بقا و استمرار خود را حفظ کنند . بیماری و نا توانی روابط انسانی را مختل و در نتیجه احساس امنیت و همبستگی را از انسان سلب می کند . همانگونه که بهداشت بعنوان وظیفه علم طب و در حیطه علوم پزشکی از اهمیت شایانی بر خوردار است و حفظ سلامتی جسمانی افراد بدان وابسته است ، بهداشت و سلامت روانی فرد فرد جامعه نیز مورد توجه خاص متخصصین و دست اندر کاران قرار گرفته است .
اهداف پژوهش
هدف از پژوهش حاضر : بررسی رابطه سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا می باشد .
تعریف مفاهیم
تیپ شخصیتی ، تعریف عملی: نمره ای است که آزمودنی در آزمون درونگرایی و برونگرایی آیزینگ بدست می آورد
تیپ شخصیتی ، تعریف نظری : تیپ شخصیتی شالوده کل رفتار را تشکیل داده و شرح می دهند که چگونه ما خود را به دنیای واقعی مربوط ساخته یا با آن تطبیق می دهیم . بیشتر شخصیتها ترکیبی از چند تیپ هستند ، ولی معمولا یک تیپ غالب است (شاملو ، 1360).
سلامت روانی ، تعریف نظری : علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامت روانی و پیشگیری از بیماریهای روانی . ( شاملو ، 1360 )
سلامت روانی ، تعریف عملی : نمره ای است که آزمودنی در آزمون SCL-90 بدست می آورد .


فصل دوم

تاریخچه سلامت روانی
با توجه به بیماریها ی روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصا زندگی اجتماعی را شروع کرده همواره بوده است در حقیقت روان پزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورده قدیمی ترین ،چون بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد علل سر شتی و فرضیه مزاجها از همان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم ، برای آنکه تقریبا از سال 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی ( CONGRESS INTERNATIONAL ) بهداشت روانی کار خود را شروع کرده از اسناد و مدارک موجود چنین استنباط می شود که تا اواخر قرن 18 و هم زمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه سلامت روانی اطلاعات کافی در دست نیست اما در اوایل قرن 13 و اوایل رنسانس ارتباط جسم و روان و یکپارچگی واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ابوعلی سینا مسئله این ارتباط را به اسپانیا و کشور های دیگر کشاند و این زمینه جدید برای بیماریهای روان تنی شد .
اولین روانپزشک به نام جان ویر که در سال 1515 در دهکده ای که در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران رشد در سال 1563 کتابی در سوئیس نوشت که امروزه اهمیت زیادی درباره تاریخچه روانپزشکی دارد و نهضت روانکاری که توسط فروید به اوج قدرت رسید از اوائل قرن 20 از ابتدا توسط ژوزف بروئر اتریشی که علائم هیستریک ، یک زن جوان را معالجه کرد شروع شده در قرن بیستم تئوری های مختلف روانکاری روانپزشکی – دینامیک – ژنتیک – بیولوژی- ارتباط جسم و روان – تئوریهای سرشتی – معالجه درباره اثرات الکترو شوک و عمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی ، گشایش مراکز اورژانس روانپزشکی بعلت بروز جنگ جهانی دوم و مطالعات اپیدولوژیک کودکان که از خانواده هایشان جدا و به سایر کشورها مخصوصا سوئیس پناه آورده شده بودند شد .
در سال 1930 اولین کنگره بین المللی سلامت روانی با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شده و مسائل روشن کشورها از قبیل : تأسیس بیمارستانها ، مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت .
در سال 1984 فدراسیون جهانی سلامت روانی بنیان گذار شد و در همان سال این فدراسیون به عضویت رسمی سازمان یونسکو سازمان سلامت روانی در آمد و سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت را بر عهده گرفت .
از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار کنگره جهانی تشکیل شده و می شود و در نتیجه تلاش و کوششهای پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جهانی بهداشت اعلام شد و در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشور ها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئو لین بهداشتی کشور های مختلف خواسته شده تا برنامه های سلامت روانی را جزء بر نامه های عمومی قرار دهند . ( میلانی فر ، 1374 )
تعریف سلامت روانی
برای سلامت روانی تعاریف زیادی از سوی متخصصین مربوطه ارائه شده است با توجه به پیچیدگی های روان انسان و دشواری شناخت انسان به طور کلی ، هر یک از تعاریف به جنبه هایی از روان انسان توجه کرده و بنابراین نمیتوان تعریف جامع و مانعی برای سلامت روانی عرضه کرده اما به برخی از آنها اشاره می کنیم .
1 - علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامت روانی و پیشگیری از بیماری های روانی . (شاملو،1360)
2-فراهم آوردن اوضاع و احوال محیطی ، نظرات هیجانی و عادتهای تفکر که از نا سازگاری شخصی جلوگیری می کنند .
3- مطالعه اصول .و روشهای گسترش سلامت عقلی و جبران نا بسامانی های روانی . ( شعاری نژاد ، 1362)
4- سلامت روانی عبارت است از اینکه رفتار ها و عادات و طرز تلقی ها و افکار و ارزشهای فرد را به گونه ای سازمان دهیم که منجر به رشد همه جنبه های ضروری و سعادت اجتماعی بشود . ( لطف آبادی ، 1366)
سلامت روانی علمی است در خدمت بهزیستی و رفاه اجتماعی که هدف آن شناسایی علل و عوامل موثر در ایجاد بیماریهای روانی ، سعی در پیشگیری آنها و شناخت عواملی است که منجر به یک زندگی شاد ، سالم و بهنجار می شود .
واژه بهداشت از دو کلمه « به » به معنی نیکو و پسندیده و « داشت » به معنی نگاه داشتن و حفظ کردن تشکیل شده است که معنی ساده آن حفظ و نگهداری چیزی به نحو نیکو و مطلوب است پس بهداشت در واقع یک فرآیند است که از طریق آن و با استفاده از راهکار های مناسب به حفظ و نگهداری آنچه با ارزش است می پردازیم .

اهداف سلامت روانی
در اکثر کتب درسی اهداف و مقاصد سلامت روانی همان اهداف و مقاصدی است که بهداشت عمومی سعی در عمل کردن به آنها دارد ، با این تفاوت که سلامت روانی با حفظ سلامت روان و بهبود وضع روانی سرو کار دارد در حالی که محور اصلی بهداشت عمومی سلامت جسمی افراد جامعه است . ما اهداف سلامت روانی را در اینجا ذکر می کنیم . و اکثر متخصصین درباره اهداف با هم توافق دارند . که این اهداف عبارتند از :
1- ایجاد سلامت به وسیله پیشگیری از بروز بیماریهای روانی .
2- کنترل عوامل موثر در بروز بیماری روانی و تشخیص زود رس بیماری های روانی .
3- پیشگیری از عوامل ناشی از بازگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی .
4- درمان به موقع بیماری روانی .
5- ایجاد سیستم های حمایتی اجتماعی و روانی
6- شناخت علل و نحوه شیوع بیماریهای روانی .
سازمان بهداشت جهانی این اهداف را در سه بخش کلی یعنی پیشگیری ، درمان و باز توانی یا توانبخشی تقسیم کرده و بنا به توصیه این سازمان سلامت روانی باید از طریق چهار کانال اصلی عملی گردد .
1- ارائه خدمات بهداشتی برای پیشگیری از ابتلا به بیماری روانی ، بیماریابی و درمان سریع بیماران .
2- آموزش متخصصین مثل : روانپزشکان ، روانشناسان ، دانشجویان ، پرستاران و کسانی که با سلامت روانی سرو کار دارند .
3- با انجام پژوهش درباره علل و نحوه به وجود آوردن بیماری روشی و چگونگی درمان و پیشگیری .
4- طرح و بر نامه ریزی بهداشتی و گسترش مراکز روانپزشکی و درمانی، ایجاد هماهنگی بین بر نامه های خدماتی آموزشی و پژوهشی ( سازمان جهانی بهداشت ، 1966 ) .
برخی از متخصصین مسأله بالا بردن سطح بهداشت و سلامتی را مطرح کرده اند ( سازمان جهانی بهداشت ، 1991 ) و هدف کلی سلامت روانی را چنین مطرح کرده اند « افزایش مثبت جوانب مختلف سلامت جسمانی ، روانی و اجتماعی همراه با پیشگیری از نا بهنجاری های جسمانی ، روانی و اجتماعی طبق این تعریف ارتقاء سطح سلامتی از سه راه قابل اجرا است .
1- آموزش
2- پیشگیری
3- حمایت یا محافظت
در مورد آموزش ، اسمیت ،( 1979) چنین نظر می دهد : « آموزش در بهداشت یعنی ایجاد ارتباط با افراد و گرو ه های جامعه با هدف پیشبرد مثبت سلامتی و از میان بردن بیماری از طریق تحت تاثیر قرار دادن طرز فکر و اعتقادات و رفتار مسئو لین و عموم مردم . هدف اصلی آموزش ارائه مشکلات و اطلاعات لازم و کمک به مردم برای کسب مهارتهای اجتماعی است ، به طوری که افراد جامعه احساس کنند که کنترل شخصی و قدرت تصمیم گیری دارند .
پس محور اصلی آموزش تاکید بر روشهای بهتر زیستن و سالم زیستن است و به جای جلوگیری از بیماری به پیشبرد سلامتی و بهزیستی تا کید می شود . هدف اصلی پیشگیری کاهش خطر بروز بیماری و مشکلات و اختلالات است .
روانشناس انگلیسی روبرت داونی و همکارانش (1990 ) اهداف پیشگیری را به صورت زیر طبقه بندی کرده اند .
1- پیشگیری از علائم اولیه فرآیند بیماری از راه کاهش دادن خطر بروز بیماری . برای مثال : الف ) تزریق واکسن سرخجه برای کاهش خطر نا هنجاری های جنسی ب) اضافه کردن کلروفلوراید به آب آشامیدنی
2- پیشگیری از پیشرفت بیماری از راه شناخت زود رس علائم بیماری در صورتی که این شناخت باعث درمان موفقیت آمیز شود برای مثال الف ) شناخت زود رس نا هنجاریهای جنینی با استفاده از روشهای متداول در علم طب مثل جنین شناسی ب) شناخت زود رس غده های سرطانی و معاینه مداوم افراد برای جلوگیری از سرطان سینه و رحم .
3-پیشگیری از اختلالات اجتناب پذیر در بیماریهای صعب العلاج یا لا علاج . برای مثال : پیشگیری از عفونت مجرای ادرار در افراد مبتلا به بیماری سفتی و تحلیل عضلات
4- پیشگیری از وقوع دوباره بیماری برای مثال : الف ) تلاش برای پیشگیری از دومین سکته قلبی ، ب) تلاش برای پیشگیری از اقدام به خود کشی مجدد در مورد کسانی که یکبار اقدام به خود کشی کرده اند .
در مورد حمایت و محافظت در بهداشت متخصصین اعتقاد دارند که این بعد شامل کنترلهای قانونی و قضایی یعنی ، مقررات و خط مشیها و سیاستهایی است که برای تامین سلامتی و جلو گیری از بیماریها و آسیبهای گوناگون در جامعه موجود و به مرحله اجرا در می آیند. برای مثال ، می توان از قوانین موجود درباره بستن کمر بند ایمنی هنگام رانندگی ، کنترل بیماریهای مسری ، کنترل و جلو گیری از خرید و فروش مواد مخدر نام برد .
پس در واقع اهداف اساسی سلامت روانی به دو بخش عمده یعنی پیشگیری از بیماریهای روانی و ارتقا سطح سلامتی روانی تقسیم می شوند . سلامت روانی در عملی کردن این اهداف با مشکلات زیادی روبروست از جمله می توان از مشکلات در تعریف بیماری و سلامت روانی تشخیص بیماری شناخت علل و نحوه شیوع بیماری روانی و عدم امکانات برای برنامه ریزی پژوهشهای بهداشتی نام برد .
دید گاهها و نظریه ها در سلامت روانی
از نظر تاریخی کلیه دید گاه ها و نظریه های ارائه شده در مورد سلامت روانی را می توان در سه گروه کلی جای داد . نخست دید گاههایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر مدل پزشکی قرار داشته و دارند . این دسته از نظریات را می توان تحت عنوان کلی « دید گاه گروهی » مطرح کرد . دوم ، نظریاتی که تحت تاثیر رویکرد انسان گرایی مطرحح شده اند و اصولا بر فردیت انسان تاکید می ورزند .
این دسته از نظریه هایی که کلا جامعه و معضلات اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند و تحت عنوان کلی « دیدگاه اجتماعی » قابل تجزیه و تحلیل هستند .
دیدگاه گروهی شامل هسته اصلی نظریات مطرح در روانشناسی و روانپزشکی سنتی می شود .
نظریه پرداز های سنتی درباره شخصیت ، روان تحلیل گیری و روشهای سنجش ، در این گروه قرار می گیرند . برخی از پیش فرضهای عمده دید گاه گروهی را می توان در چند مورد خلاصه کرد .
1- اینکه فرد بیمار ناتوان است و درمان بدون مداخله مستقیم وی امکانپذیر است .
2- اینکه بیمار های روانی و به طور کلی اکثر خصوصیات رفتاری و روانشناختی انسان مشخصاً قابل طبقه بندی است و در نتیجه بیماریها و افراد مبتلا به بیماری را می توان در گروههای مشخصی قرار داده
3- چون که افراد را می توان در طبقات و دسته های مشترکی قرار داد پس روشهایی که برای درمان یک بیماری خاص کاربرد دارد ، برای افراد مبتلا به آن بیماری نیز مشترک است .
4- هر چند ابعاد وجودی انسان به چند بعد جسمانی و روانی و اجتماعی تقسیم می شود ولی تاکید انسانی بر بعد جسمانی است .
دیدگاه فردی در اصل به مخالفت دیدگاه گروهی بر خاسته است دانشمندانی چون مازلو و راجرز در پنجاه سال گذشته بر فردیت انسان و نقشی که خصوصیات منحصر به فرد انسان در شکل گیری معنای بیماری روانی ایفا می کند تاکید ورزیده اند این محققین اصرار دارند که اولاً : انسان موجود ناتوانی نیست و قدرت تصمیم گیری و حق انتخاب در وی وجود دارد و اختلالات روانی به دلیل وجود ناتوانی یا ضعف در فرد نیست ، بلکه به دلیل نیاز های ارضا نشده به وجود می آیند .
ثانیا : پیروان دیدگاه فردی انسان را موجودی پویا و زندگی را هدفمند می بینند و اعتقاد دارند بیماری روانی واکنش فرد در مقابل باز داشته شدن از روند طبیعی رشد روانی و معنوی است این در حالی است که تجربیات هر انسانی منحصر به فرد است و طبقه بندی افراد بر حسب نوع بیماری ساده انگاری و نا دیده گرفتن پیچیدگی ماهیت بشر محسوب می شود . در نتیجه باید تاکید بر تجربیات منحصر به فرد انسان باشد و با توجه به نیاز های فردی بر نامه ریزی شود .
دیدگاه گروهی درباره تشخیص و درمان بیماری نمونه ای از فلسفه تاثیر بیولوژیک است . فلسفه ای که کاهش گرایی و در نتیجه مدل پزشکی از مشخصات و ویژگی های آن هستند . معتقدین این دید گاه عوامل فیزیکی و بیولوژیکی را پایه هستی بشر می دانند و معتقدند که کلیه حالات ذهنی و فکری بشر زیر بنای ملکولی و سلولی دارد . پیروان دیدگاه اجتماعی مانند لینگ تحت تاثیر نهضتهای ضد روانپزشکی با دیدگاه گروهی چنان شدید به مخالفت بر خاسته اند که اصلا بیماری روانی را یک نا بهنجاری قلمداد نمی کنند و جامعه را بیمار و نابهنجاری می بینند . این محققین بیشتر طرفدار فلسفه تاثیر فرهنگی هستند . فلسفه ای علمی یا سیاسی که تفکر تاثیرات فیزیکی در بیماری روانی را رد می کند و بیماری را تنها بعنوان یک بر چسب اجتماعی قبول دارد . فوکالت برای مثال ، اسکیزو فرنی را یک بیماری با ماهیت مستقل در فرد نمی انگارد بلکه آن را یک تعریف اجتماعی فرهنگی یا حتی سیاسی قلمداد می کند . لینگ روانپزشک اسکاتلندی در کتاب خویشتن از هم گسیخته نیز اسکیزوفرنی را مجموعه ای از واکنشهای طبیعی انسان نسبت به جامعه ای متعارض و بیمار می پندارد .

شاخصهای سلامت روانی
شاخصهای سلامت روانی ، سلامت روان قدرت ، آرام زیستن با خود و دیگران است . آگاهی از درون و احساسات خویش ، قدرت تصمیم گیری در بهرانها و مقابله با رفتارهای روانی ، شخص سالم از کار و زندگی احساس رضایت می کند و از دقت خود استفاده مفید می کند ، با دیگران تفاهم دارد و برای احساسات و عواطف مردم اهمیت قائل است آنها را محترم می شمارد ، چنین فردی می تواند دوست بدارد و محبت بپذیرد .
ویژگی افراد سالم از لحاظ روانی
1-کار آمدی در ادرا ک
2- خود شناسی
3- توانایی در کنترل اختیار رفتار
4- عزت نفس و پذیرش
5- توانایی در بر قراری روابط محبت آمیز
6- باروری

سلامت روان از دیدگاه آدلر
اکثر روانشناسان معتقدند که آدلر اولین روانکاوی است که بر ماهیت اجتماعی انسان تاکید نموده است و رفتار را تا حدودی زائیده نگرشها و تفکراتش می داند و به اصالت وجود خود معتقد است و نسبت به انسان دید گاهی کل نگر دارد ، به طوری که مزلو تحت تاثیر او قرار گرفته است ، به اعتقاد آدلر اصول زندگی روانی ، غیر قابل تغییر و در سراسر زندگی ثابت و بدون خدشه است . از دید گاه آدلر فرد دارای سلامت روان ، دارای توان و شهامت یا جراحت عمل کردن و رسیدن به هدفهایش است و همچنین روابط خانوادگی صمیمی ، پایدار و مطلوب دارد . ( شریفی ، 1381 )
سلامت روان از دید گاه اریکسون
به عقیده اریکسون ، سلامت روان هر فرد ، به همان اندازه ایست که توانسته توانایی مناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کرده باشد و در نهایت ، در مورد فر آیند زندگی اش نظریه معنوی روشن و قابل درکی داشته باشد .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  96  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد

دانلود مقاله تأثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روان افراد

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله تأثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روان افراد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمـه
روان شناسان در دهه های اخیر در بررسی اختلالات رفتاری و انحرافات به این نتیجه رسیده اند که بسیاری از اختلالات و آسیب ها در ناتوانی افراد در تحلیل صحیح و مناسب از خود و موقعیت خویش ، عدم احساس کنترل ، و کفایت شخصی جهت رویارویی با موقعیت های دشوار و عدم آمادگی برای حل مشکلات و مسائل زندگی به شیوه مناسب ، ریشه دارد . بنابراین با توجه به تغییرات و پیچیدگی های روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعی ، آماده سازی افراد به خصوص نسل جوان جهت رویارویی با موقعیت های دشوار امری ضروری به نظر می رسد . در همین راستا روان شناسان با حمایت سازمان های ملی و بین المللی ، جهت پیشگیری از بیماریهای روانی و ناهنجاریهای اجتماعی آموزش مهارت های زندگی را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اند . ( طارمیان و همکاران 1378 ، ص 14 )
آنچه امروزه تحت عنوان مهارت های زندگی مشهود است تنها حاصل کار پژوهشگران عصر حاضر نیست بلکه بسیاری از این مهارتها در لابلای تعالیم الهی بخصوص در قرآن و احادیث معصومین بیان شده است . به طوری که تلاش برای برقراری ارتباط مفید و مؤثر با دیگران ، خودشناسی و توجه به ارزشها که از فصول اساسی درس مهارتهای زندگی است به کرات در قرآن ، نهج البلاغه ، و صحیفه سجادیه و احادیث منقول از سایر معصومین مورد تأکید قرار گرفته است . ( همان منبع ص 45 )
هدف اصلی سازمان بهداشت جهانی از ایجاد طرح مهارت های زندگی در زمینه بهداشت روانی این است که جوامع مختلف در سطوح جهان نسبت به گسترش ، به کارگیری و ارزیابی برنامه آموزش مهارتهای زندگی را متمرکز بر رشد توانائی های روانی مانند حل مسئله ، مقابله با هیجانات ، خود آگاهی ، سازگاری اجتماعی و کنترل استرس بین کودکان و نوجوانان است اقدام نمایند . ( ناستاسیا 1998 مقاله )
با توجه به نقش مهم مدارس در تأمین بهداشت روانی دانش آموزان ، برنامه آموزش مهارتهای زندگی روش مؤثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش آموزان و تأمین و حفظ بهداشت روانی دانش آموزان تلقی می شود . به این ترتیب مدارس به جای این که تنها بر افزایش عملکرد تحصیلی دانش آموزان تمرکز نمایند باید بر تأمین و حفظ روان آنان نیز تأکید نمایند و اقدامات لازم را به منظور تحقق هدف مذکور انجام دهند چرا که اگر هدف فوق تحقق یابد بسیاری از مشکلات تحصیلی و آموزشگاهی نیز خود به خود کاهش می یابند . ( همان منبع )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بیـان مسئله و سـؤالات پـژوهش
رشد انسان در زمینه های روانی ، اجتماعی ، جسمانی ، جنسی ، شغلی ، شناختی ، الگو ( خود ) اخلاقی و عاطفی صورت می گیرد هر یک از زمینه ها نیازمند مهارت و توانایی می باشد . در واقع می توان گفت که تکامل مراحل رشدی وابسته به مهارتهای زندگی است . زمانی که افراد مهارت های زندگی اساسی را کسب نمایند در عملکرد بهینه خود پیشرفت می کنند . آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا می کند و البته زمانی که در یک مقطع رشدی مناسب ارائه شود نقش برجسته تری خواهد داشت . به طور تعیین می توان گفت که بسیاری از نوروزها و سایکوزها ناشی از نقص در رشد مهارت های زندگی اساسی است . در واقع آموزش مهارت های زندگی نقش درمانی دارد . ( گتیتر ، گازدا و داردن ، 1996 مقاله )
همان گونه که بروکز ( 1984 ) اشاره کرده است رویکرد مهارت های زندگی یک چهارچوب سازمان یافته ای را برای مراکز مشاوره و بهداشت روانی فراهم می کند و یک عنصر آموزشی یکسوی و مهم برای مدارس ابتدایی و دبیرستان می باشد .
حال با در نظر گرفتن هدف کلی این پژوهش سئوالاتی در همین راستا مطرح می شوند :
1. آیا بین افسردگی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
2. آیا بین شکایات جسمانی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
3. آیا بین وسواس ـ اجبار کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
4. آیا بین حساسیت در روابط بین فردی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
5. آیا بین اضطراب کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
6. آیا بین پرخاشگری کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
7. آیا بین خوبی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
8. آیا بین افکار پارانوئیدی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
9. آیا بین روان پریشی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟
10. آیا بین سلامت روان کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد ؟

 

 

 

 

 


اهمیـت و ضـرورت پـژوهش
امروزه در سراسر جهان بر اهمیت بهداشت روانی تأکید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات وسیع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی . اجتماعی آشکارتر می گردد. به طوری که سال 2001 میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی ، تحت عنوان سال جهانی «‌ بهداشت روانی » اعلام گردید . سازمان مذکور در این سال شعار « غفلت بس است ، مراقبت کنیم » را جهت آشکارتر ساختن موضوع مطرح نمود . ( سازمان بهداشت جهانی ، 2001 )
این امر نشان دهنده آن است که بهداشت روانی موضوعی است که باید در سطح جهان مورد توجه قرار گیرد یکی از دلایلی که در اهمیت این موضوع مطرح است ، شیوع روزافزون ابتلاء به انواع اختلالات روانی در سطح جهان است و دلیل مهم دیگر آن ، اهمیت و ضرورت پیشگیری از بیماری های روانی است می توان گفت عمده ترین هدف بهداشت روانی پیشگیری است و از سه نوع پیشگیری که در بهداشت روانی مطرح می شود پیشگیری اولیه مورد توجه بیشتری قرار دارد . در پیشگیری اولیه جمعیت سالم در جامعه مورد نظر است و تمام اقداماتی که در این حیطی صورت می گیرد در جهت آمادع سازی افراد و فراهم نمودن شرایط مناسب برای زندگی سالم از تماکمی جنبه های جسمانی ، روانی ، اجتماعی می باشد . بنابراین هدف ، افزایش آمادگی و توانایی افراد در برخورد صحیح و مناسب با رویدادهای زندگی می باشد .
حسینی ( 1378 ) معتقد است آموزش ، اساسی ترین روش پیشگیری اولیه است . از طرفی دیگر مهمترین و مؤثرترین دوره سنی جهت آموزش پیشگیرانه ، دوره نوجوانی است .
پژوهش ها نشان می دهند که آموزش مهارت های زندگی به ارتقاء بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک می کند و از اساسی ترین برنامه های پیشگیرانه در سطح اولیه به شمار می رود .
سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارد.
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه های زندگی ، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر ساخته است . پژوهش ها بی شمار نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی ـ عاطفی ریشه های روانی ـ اجتماعی دارند . برای مثال ، پژوهش در زمنیه اعتیاد و سوء مصرف مواد نشان داده است که سه عامل مرتبط با سوء مصرف مواد عبارتند از : عزت نفس ضعیف ، ناتوانی در بیان احساسات و فقدان مهارت های ارتباطی . همچنین پژوهش ها نشان داده اند که بین خود کارآمدی ضعیف و مصرف سیگار و الکل ، سوء مصرف مواد ، رفتارهای مخاطره آمیز و ضعیف عملکرد شناختی رابطه معنا داری وجود دارد و مطالعات نشان داده اند که ارتقاء مهارت های مقابله ای و توانایی های روانی اجتماعی در بهبود زندگی بسیار مؤثر است . توانایی های روانی ـ اجتماعی عبارتست از آن گروه توانایی ها که فرد را برای مقابله مؤثر و پرداختن به کشمکش ها و موقعیت های زندگی یاری می کند این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا در رابطه با سایر انسان ها ، جامعه ، فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نمایند . ( خانی ، 1380 ص 19 )
مهارتهای زندگی در جهت ارتقای توانایی های روانی ـ اجتماعی هستند و در نتیجه سلامت روانی ، جسمانی و اجتماعی را تأمین می کند . آموزش مهارتهای زندگی فرد را قادر می سازد تا دانش ، ارزشها و نگرش های خود را به توانای های بالفعل تبدیل کند . بدین معنا که فرد بداند چه کاری باید انجام دهد و چگونه آن را انجام دهد . مهارت های زندگی منجر به انگیزه در رفتار سالم می شود . همچنین بر احساس فرد از خود و دیگران و همچنین ادراک دیگران از وی مؤثر است . در ضمن منجر به افزایش اعتماد به نفس می شود بنابراین به طور کلی می توان گفت که منجر به افزایش سلامت روان افراد می شود و در پیشگیری از بیماریهای روانی و مشکلات رفتاری نقش مؤثری دارد . ( نوری و خانی ، 1377 ص 25 )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرضیـه هـا
1. بین افسردگی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
2. بین شکایات جسمانی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
3. بین وسواس ـ اجبار کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
4. بین حساسیت در روابط بین فردی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
5. بین اضطراب کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
6. بین پرخاشگری کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
7. بین خوبی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
8. بیم افکار پارانوئیدی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
9. بین روان پریشی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .
10. بین سلامت روانی کسانی که آموزش مهارت زندگی را دیده اند با آن هایی که این آموزش ها را ندیده اند تفاوت وجود دارد .

 

تعـاریف علمی و عملیـاتی متغیرهـای پـژوهش
تعریف علمی و عملیاتی مهارتهای زندگی
« موریس ، ای ، الیاس » از دانشگاه راجرز در آمریکا و مؤلف کتاب « تصمیم گیری اجتماعی و رشد مهارتهای زندگی مفهوم عامی از مهارت های زندگی ارائه می دهد . « مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر ، انجام مسئولیت های اجتماعی، انجام تصمیم گیری های صحیح ، حل تعارض ها و کشمکش ها بدون توسط به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه می زنند . ( نوری و خانی ، 1377 ص 16 )
در پژوهش حاضر منظور از مهارت های زندگی ، آموزش هایی است که در این مراکز به افراد در زمینه های تفکر مثبت ، تفکر خلاق ، ازدواج ، تصمیم گیری ، تفکر نقاد ، اضطراب ، افسردگی داده می شود .

 

تعریف علمی و عملیاتی سلامت روان
فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس بهداشت روانی را چنین تعریف می کند : استعداد روان برای هماهنگ ، خوشایند و مؤثر کارکردن ، در موقعیت های دشوار ، انعطاف پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خویش ، توانایی داشتن . ( گنجی ، 1379 ص 9 )
و یا سازمان بهداشت جهانی ( WHO ) بهداشت روانی را چنین تعریف می کند ، بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می گیرد و بهداشت معنی توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی ، روانی و جسمی ، بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست . ( گنجی 1379 ، ص 9 )
در پژوهش حاضر سلامت روان توسط پرسشنامه 90ـ Scl سنجیده می شود پس منظور از سلامت روان نمره ای است که آزمودنی در آزمون 90ـ Scl می گیرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیشینة نظری
تعریف سلامت روان
سازمان بهداشت جهانی در سال 1986 تعریفی از سلامتی را ارائه دارد :
سلامتی گستره وسیعی است جهت توانمند ساختن فرد ها گروه ، که از یک طرف موجب واقعیت بخشیدن به آمال و آرزوها و ارضاء نیازها و از طرف دیگر باعث مقابله با محیط می شود بنابراین طبق تعریف فوق به نظر می رسد سلامتی یک منبعی برای زندگی روزمره است نه به عنوان وسیله ای برای زندگی ، یک مفهوم کاربردی و مثبت است که علاوه بر تأکید بر توانایی جسمانی افراد بر منابع فردی و اجتماعی آنان نیز تأکید می ورزد . ( اسکوفیلد ، 1998 مقاله )
اصلاح سلامت روانی ، اصطلاحی است که از آن برای بیان و اظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده می شود . هر فرهنگی براساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روان است . هدف هر جامعه ای این است که شرایطی را که سلامت اعضای جامعه را تضمین می کند آماده نماید . سلامت روان بخشی از سلامت عمومی است . منظور از سلامت روان ، سلامت ابعاد خاصی از انسان مثل هوش ، ذهن ، حالت و فکر می باشد . از طرف دیگر سلامت روان بر سلامت جسمانی هم تأثیر دارد . بسیاری از پژوهش های اخیر مشخص کرده اند که یک سری اختلال های فیزیکی و جسمانی به شرایط خاص روانی مرتبط هستند . با وجود این که سلامت روان مفهوم وسیعی است اما هنوز یک تعریف کلی که مورد قبول همه باشد از آن به دست نداده اند هر فرد یا گروهی یک تصور خاص از سلامت روان دارد در حالی که در مورد سلامت جسمانی چنین حالتی وجود ندارد .
در سال 1948 ، کمیسیون مقدماتی سومین کنگره جهانی بهداشت روانی ، برای بهداشت روانی یک تعریف دو قسمتی ارائه می دهد :
1. بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی و عاطفی در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد .
2. جامعه خوب جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد . ( گنجی ، 1379 ص 13 )
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را براساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند . به نظر این سازمان ، بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی با استعداد کمک به تغییرات ، به شیوه سازنده ، قائل است . همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته است در این تعریف هیچ اشاره ای به بیماری نشده است .
در تعریف فوق و تعاریف مشابه آن ، سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد . طبق این تعریف شخصی که بتواند با محیط ( اعضای خانواده ، همکاران ، همسایگان و به طور کلی اجتماع ) خوب سازگار شود از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود . این شخص با تعادل روانی رضایت بخش پیش خواهد رفت . تعارضات خود را با دنیای برون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی های اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد داشت . اگر کسی توان انجام دادن این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار برخورد کند از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد ، زیرا با این خطر روبرو خواهد بود که تعارض های حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفیف رفتاری ) نشان می دهد و به شخص نوروتیک تبدیل می شود . ( گنجی ، 1379 ص 12 )
عده ای از روان شناسان معتقدند که سلامت روان ، داشتن هدفی انسانی در زندگی، سعی در حل عاقلانه مشکلات ، سازش با محیط اجتماعی براساس موازین علمی و اخلاقی و سرانجام ایمانی به کار و مسئولیت پذیری و پیروی از اصول نیکوکاری و خیر خواهی است. ( شفیع آبادی ، 1371 ص 85 )
لوینسون و همکاران سلامت روان را اینچنین تعریف کرده اند :
سلامت روان عبارتست از این که فرد چه احساسی نسبت به خود ، دنیای اطراف ، محل زندگی و اطرافیان دارد مخصوصاً با توجه به مسئولیتی که در مقابل دیگران دارد ، چگونگی سازش وی به درآمد خود و شناخت موقعیت مکانی و زمانی خویش . ( انصاری ، 1374 پایان نامه )
کارل مننجر می گوید :
سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طور کامل شود . ( همان منبع )
کینگزبرک بهداشت روانی را این چنین تعریف می کند :
تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به خصوص در سه فضای مهم عشق ، کار و تفریح . ( همان منبع )
در سالهای اخیر انجمن کانادایی بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است.
قسمت اول : نگرش های مربوط به خود ( شامل تسلط بر هیجان های خود ، آگاهی از ضعف های خود و رضایت از خوشی های ساده )
قسمت دوم : نگرش های مربوط به دیگران ( علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و طبیعی .
قسمت سوم : نگرش های مربوط به زندگی ( رویارویی با الزام های زندگی ، پذیرش مسئولیت ها ، ذوق و توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم های شخصی و ذوق یا انگیزه خوب کارکردن . ( گنجی 1379 ، ص 13 )
به طوری که ملاحظه می شود ، این انجمن بهداشت روانی را در ارتباط با سازگاری با محیط و نگرشهای مربوط به خود و دیگران تعریف می کند اما به مفاهیم بیماری آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد . ( همان منبع )
طبق تعریف فرهنگ روانشناسی آرتور 1985 واژه سلامت روان ، برای افرادی که عملکردشان در سطح بالای از سازگاری هیجانی و رفتاری است به کار می رود و در مورد افرادی که صرفاً‌ بیماری روانی ندارد به کار نمی رود . از نظر کاپلان و ساروک سلامت روان ، آن حالت بهزیستی است که افراد قادر باشند به راحتی در جامعه ، فعالیت کنند و پیشرفتها و خصوصیات شخصی برای آن رضایتبخش است . ( ادبی ، 1379 ، پایان نامه )
کنفرانس بین المللی بهداشت ، که با همکاری سازمان بهداشت جهانی ویونیسف در سال 1988 با شرکت 134 کشور در آلماآتا تشکیل شد سلامت روانی را سلامت کامل جسمانی ، روانی ، اجتماعی تعریف نموده است و نه فقدان بیماری و ناتوانی . ( ادبی ، 1379 ، پایان نامه )
آرچریک مبحث تاریخی را اضافه کرده و می گوید در جوامع به سرعت در حال تغییر و غیر قابل پیش بینی امروز توانایی اکتشاف محیط و ایجاد تعهد ، یک مهارت اساسی برای بقاء و لازمه سلامت روانی است . ( همان منبع )
ویژیگی های افراد سالم ( برخوردار از سلامت روان ) از دیدگاه های مختلف :
برای داشتن بهداشت روانی خوب ، شرایطی وجود دارد : روبروشدن با واقعیت ، سازگاری داشتن با تغییرات ، گنجایش داشتن برای اضطرابها ، کم توقع بودن ، احترام قایل شدن به دیگران ، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردن . ( گنجی 1379 ، ص 13 )

 

بنابر تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی
1. افراد سالم از نظر روان احساس راحتی می کنند . خود را آن گونه که هستند می پذیرند ، از استعدادهای خود بهره مند می شوند در مورد عیوب جسمانی و ناتوانیهای خود شکیبا بوده و از آن ناراحت نمی شوند ، دیدگاه واقع گرایانه دارند ، دشواریهای زندگی را سهل می انگارند ، آن ها وقت کمی را در نگرانی ، ترس ، اضطراب و یا حسادت سپری می کنند . اغلب آرامند ، نسبت به عقاید تازه گشاده رو بوده و دارای طیب خاطر هستند ، شوخ طبع هستند و اعتماد به نفس دارند ، اگرچه از حضور در جمع لذا می برند اما به تنها بودن نیز اهمیت می دهند و وحشتی از آن ندارند ، همچنین از سیستم ارزشی برخوردارند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد . بدین معنی که یک احساس شخصی مبتنی بر درست یا غلط بودن امور دارند .
2. افراد دارای سلامت روان ، احساس خوبی نسبت به دیگران دارند ، آنها می کوشند تا دیگران را دوست بدارند ، و به آنان اعتماد کنند ، چرا که تمایل دارند دیگران نیز آن ها را دوست باشند و به آن ها اعتماد نمایند چنین افرادی قادرند که با دیگران روابط گرمی داشته باشند و این روابط را ادامه دهند ، به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند آنها به خود اجازه نمی دهند از سوی دیگران مورد حمله و فشار قرار گیرند و نیز سعی نمی کنند که بر دیگران تسلط یابند آنها با احساس یکی بودن با جامعه ، نسبت بر دیگران احساس مسئولیت می کنند .
2. قدرت روبرو شدن با نیازهای زندگی را دارند معمولاً‌نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه که رخ می دهد برخورد می کنند . دارای پندارهای واقع گرا در مورد آنچه که می توانند یا نمی توانند انجام بدهند هستند بنابراین آن ها محیط خود را تا آن جا که ممکن است شکل می دهند و نیز تا آن جا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند . ( بنی جمالی ، 1373 ، ص 28 )
در این بخش به بررسی دیدگاه های مختلف روانشناسی پیرامون ویژگی های افراد دارای سلامت روان می پردازیم :

 

دیدگاه روانپزشکی
دیدگاه روانپزشکی ، درباره فرد دید تعامل حیاتی دارد . طبق این دیدگاه فردی که از سلامت روانی برخوردار است که دارای نظام متعادلی است که خوب عمل می کند و اگر تعادل به هم بخورد بیماری روانی ظاهر خواهد شد . ( گنجی ، 1379 ، ص 22 )

 

دیدگاه های روان تحلیلی
دیدگاه روانکاوی معتقد است که شخصیت فرد از سه عنصر تشکیل می شود ، نهاد، من و من برتر . بنابراین به نظر آنان بهداشت روانی ، زمانی تضمین می شود که من با واقعیت سازگاری شود و همچنین تکانش های غریزی نهاد به کنترل درآید . ( همان منبع )
فروید به نقل از حسینی ( 1360 ) سلامت روانی را از یک طرف نتیجه تعادل بین سه عنصر نهاد ، من و من برتر و از طرفی دیگر نتیجه تعادل بین سطوح خود آگاه و ناخودآگاه می داند . فروید معتقد است که شخص سالم دو ویژگی دارد :
1. می تواند دوست بدارد و دوست داشته باشد .
2. می خواهد و می تواند کار بکند . ( شعاری نژاد ، 1371 ، ص 278 )
به نظر فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خود آگاهی می باشد یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود ، بایستی خود آگاه شود ، شخص سالم از مکانیزم های دفاعی نوع دوستی ، شوخ طبعی ، پارسای و ریاضت و والایش یا تصعید استفاده می کند . ( نجات ، 1378 ، ص 34 )
همچنین به عقیده فروید ، شخص سالم کسی است که نیازهای تثبیت شده نداشته باشد ، نیازهای نهفته یا درونی شده اش در جهت معیارهای درونی شده من برتر باشد و براساس نیازهایش عمل نکند و نیازهایش با یکدیگر در تعارض و کشمکش نباشد . بعلاوه انسان برخوردار از سلامت روانشناختی موجودی منحصر به فرد است که بایستی به صورت یگانه مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد و دارای خصوصیات زیر باشد :
1. بین من و من آرمانی فرد فاصله زیادی وجود ندارد .
2. من دارای قدرتمندی و کارآیی بسیار است .
3. از ساختار روانی خودش آگاهی لازم را دارد .
4. هدف نهایی او رشد خلاقیت و تحقق خویشتن است .
نظر هورنای ( 1945 ) به نقل از خدا رحیمی ( 1374 ) : انسان برخوردار از سلامت روان دارای این ویژگی ها می باشد : احساس امنیت می کند ، لذا فاقد پرخاشگری و خودشیفتگی است ، به دلیل آگاهی از خود واقعی و استعداد بالقوه خوی تسلیم محض محیط اجتماعی و فرهنگی نیست ، بلکه ابتکار و شخصیت خودش را عهده دار می شود ، خوشناسی و کوشش را برای تحقیق استعدادهای فطری و ذاتی وظیفه اخلاقی و امتیاز معنوی شخصیت سالم است و هدف او کمال است ، انسان سالم خودآگاهی دارد و از خود واقعی و استعدادهایش کم و بیش آگاه است و خودش بسیاری از مشکلات زندگی را حل می کند لذا به دیگران وابستگی ندارد .
از دیدگاه کارل یونگ ، فرایندی که موجب یکپارچگی شخصیت انسانی می شود مزیت یافت یا تحقق خود است .
این فرایند خود شدن ، فرایندی طبیعی است این گرایش چنان نیرومند است که یونگ آن را غریزه نامید . در انسان مزیت یافته هیچ یک از وجوه شخصیت مسلط نیست ،نه هوشیار و نه ناهوشیار .
نه یک منش یا گرایش خاص و نه هیچیک از سنخ های کهن ، بلکه همه آن ها به توازی هماهنگ رسیده اند . از طرف دیگر به نظر وی همه جنبه های شخصیت باید به یکپارچگی و هماهنگی دست یابند به طوری که همه آنها بتوانند بیان شوند . افراد سالم از شخصیتی برخوردارند که یونگ آن را شخصیت مشترک ، خوانده است . چون دیگر هیچ جنبه شخصیت به تنهایی حاکم نیست . یکتایی فرد ناپدید می شود و دیگر چنین اشخاصی را نمی توان متعلق به یک سنخ روانی خاص دانست . ( گنجی 1379 ، ص 53 )
به عقیده آلفرد آدلر ، زندگی بودن نیست ، بلکه شدن است ، آدلر به انتخاب ، مسئولیت و معناداری مفاهیم در شیوه زندگی اعتقاد دارد و شیوه زندگی افراد را متفاوت می داند . محرک اصلی رفتار بشر ، هدفها و انتظار او از آینده است . فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر حیله و بهانه نیست او جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی ساطنده و مثبتی با دیگران دارد روابط خانوادگی صمیمی و مطلوب دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروه های اجتماعی به درستی می شناسد . همچنین فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اعمال او مبتنی بر تعقیب این اهداف است . عالی ترین هدف شخصیت سالم ، تحقق خویشتن است . از ویژیگی های دیگر سلامت روانشناختی این است که فرد سالم همواره به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خویش می پردازد و اشتباهاتش را برطرف می کند . فرد خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها . آفرینش گرایی و ابتکار فیزیکی از ویژگی های دیگر ایت افراد است . فرد سالم از اشتباهات اساسی شامل تعمیم مطلق ، اهداف نادرست و محال ، درک نادرست و توقع بی مورد از زندگی ، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود و ارزش های و باورهای غلط می باشد . ( شاملو 1378 ، ص 43 )
اریکسون سلامت روانشناختی را نتیجه عملکرد قوی و قدرتمند سن می داند . من عنوان مفهومی است که نشان دهنده توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی و سازشی است من تنظیم کننده درونی روان است که تجارب فرد را سازماندهی می کند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای نهاد و من برتر حمایت می کند. هنگامی که رشد انسان و سازماندهی اجتماعی به نحو متناسب هماهنگ شود ، در هر کدام از مراحل رشد روانی ـ اجتماهی ، تواناییها و استعدادهای مشخصی ظهور می نماید در واقع به عقیده اریکسون سلامت روانشناختی هر فرد به همان اندازه است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند . ( خدا رحیمی ، 1374 ، ص 78 )
اریکسون احساس هویت را نشانه سلامت فکر و روان می داند که خود از مراحل حس اعتماد ، خودمختاری ، ابتکار و اشتغال به کارهای سودمند می گذرئ و سرانجام به احساس هویت خود منجر می گردد . این احساس سرمایه داخلی است که بعد از طی موفقیت آمیز تمام مراحل ایجاد می گردد و با همانند سازی موفقیت آمنیز که به تنظیم محرک ها و غرایز اصلی فرد با توجه به فرصت ها و امکانات او منجر می شود ارتباط دارد. بدین ترتیب احساس هویت موجب اطمینان خاطری می گردد که به شخص قدرت انطباق و سازگاری می دهند . ( حسینی ، 1360 ، ص 20 )
رد واقع به نظر اریکسون ( 1968 ) هویت ، نشانه نشاط روانی است و هویت در مقابل سردرگمی نشانه یک شخصیت سالم در نوجوانی است .
اریک فروم تصویر روشنی از شخصیت سالم به دست می دهد . چنین انسانی به طور عمیق عشق می ورزد آفریننده است . قوه تعلقش را کاملاً پرورانده است و جهان و خود را به طور عینی ادراک می کند . حس هویت پایداری دارد . با جهان در پیوند است و در آن ریشه دارد . حاکم و عامل خود در سرنوشت خویش است . فروم شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند . به نظر وی جهت گیری ، گرایش یا نگرش کلی است که همه جنبه های زندگی را یعنی پاسخ های فکری ، عاطفی و حسی به مردم ، موضوع ها و رویدادها ، خواه در جهان و خواه در خود ، در بر می گیرد ، بارور بودن یعنی به کار بستن همه قدرت ها و استعدادهای بالقوه خویش ، چهارجنبه شخصیت سالم ، در روشن ساختن مقصود فروم از جهت گیری بارور و مؤثر است . این چهار جنبه شامل عشق بارور ، تفکر بارور ، خوشبختی ، و جدان اخلاقی می باشد عشق بارور لازمه اش رابطه آزاد و برابر بشری است طرفین رابطه می توانند فردیت خود را حفظ کنند عشق بارور از چهار ویژیگی مهم برخوردار است ، توجه ، تحساس مسئولیت ، احترام و شناخت ، تفکر بارور مستلزم هوش ، عقل و عینیت است .
خوشبختی بحث جدایی ناپذیر و پیامد زیستن موافق جه گیری بارور و همراه همه فعالیت های سازنده می باشد . فروم میان دو نوع وجدان اخلاقی که عبارتند از : وجدان اخلاقی قدرت گرا و وجدان اخلاقی انسان گرا تفاوت قائل شده است . ( گنجی 1379،ص 19 )

 


دیدگاه رفتار گرایی
دیدگاه رفتار گرایی معتقد است که بهداشت روانی به محرک ها و محیط وابسته است . بدین ترتیب آنچه را که مکاتب دیگر بیماری روانی به حساب می آورند از دید رفتار گرایان ، رفتاری است که مانند سایر رفتارها آموخته شده است . به طور مسلم این رفتار با رفتاری که در برخی موقعیت ها به طور طبیعی اتخاذ و پذیرفته می شود مطابقت نمی کند . با این همه رفتار آموخته شده ای است که بنابراین می توان گفت رفتار ناسازگار مثل هر رفتار دیگری بر اثر تقویت آموخته می شود . به طور کلی از دیدگاه رفتار گرایی ، کسی دارای بهداشت روانی است که رفتارش به محیط معینی ، با نوعی بهنجاری رفتاری سازگاری دارد . ( گنجی 1379 ، ص 17 )
بی ، اف اسکینر معتقد است سلامت روانی و انسان سالم معادل با رفتار منطبق با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شود تا هنگامی که از طریق جامعه بهنجار تلقی شود از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبودی و بهنجار کردن رفتار خود و اطرافیانش دریافت می کند شاید معیار تلویحی دیگر در مورد خصوصیات انسان سالم از دیدگاه اسکینر این است که انسان باید از علم نه برای پیش بینی بلکه برای تسلط بر محیط خویش استفاده کند . در این معنا فرد سالم کسی است که بتواند برای انجام هر روش ، بیش از اصول علمی استفاده کند و به نتایج سودمندتری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال ، هدفمندی ، غایت نگری و مانند آن را کنار بگذارد . ( خدا رحیمی ، 1374،ص 20 )

 

 

 

دیدگاه انسان گرایی
این دیدگاه معتقد است که بهداشت روانی یعنی ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خودشکوفایی ، هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگهدارد و از خود شکوفایی او جلوگیری کند ، اختلال رفتاری بوجود خواهد آورد . یکی از مشهورترین انسان گرایان آبراهام مزلو معتقد است که برای داشتن سلامت روانی تا اندازه ای باید انعطاف پذیر بود با واقعیت آن قدر فاصله گرفت که بتوان بیشترین خود مختاری را به دست آورد . این فاصله گرفت یا رها شدن از واقعیت به معنی بی علاقگی یا طرد نیست ، بلکه شبیه تحلیل ، کسب آگاهی و قبول تجربه روانی و ذهنی فرد است ، ولی برای تحقق عزت نفس و خود شکیبایی معیارهایی را پیشنهاد می کند .
1. ادراک خوب از واقعیت
2. پیشرفت در قبول خود ، دیگران و طبیعت
3. پیشرفت در داشتن اراده
4. پیشرفت های نسبی در موضوعات
5. آزاد بودن و شوق زندگی داشتن
6. خودمختاری فزاینده و مقاومت در تشکیل گروه ها
7. ابتکار داشتن در قضاوت و غنی بودن در انگیزش
8. فراوانی تجربه های بسیار بالا
9. همانند سازی خوب با انسانیت
10. بهبود روابط با دیگران
11. راحتی در پذیرش دیگران
12. رشد خلاقیت
13. تحرک در نظام ارزشها . ( گنجی ، 1379 ، 287 )
برخلاف مزلو که بر رشد مطلوب ارگانیسم تأکید دارد . کارل راجرز یکی دیگر از انسان گرایان مشهور از بهداشت روانی مفهوم دیگری ارائه می دهد . این مفهوم ریشه در فلسفه اصالت وجودی دارد و بر فرضیه تمایل بنیادی انسان به خود شکوفایی استوار است. از طرف دیگر توانایی خود شکوفایی به محیط وابسته است . محیطی که رشد فرد را ممکن می سازد و برای او احساس پذیرفته شدن ، نامشروط ، محبوبیت نامشروط و ارزشمندی را فراهم می آورد . طبق نظر راجرز بیماری روانی یا عدم بهداشت روانی بر اثر پذیرفته شدن برخی رفتارها بوجود می آید . در واقع همه رفتارها پذیرفته نمی شود و همه رفتارها مورد تأئید دیگران قرار نمی گیرد . این عدم پذیرش بین تصوری که فرد از خود دارد و تصویری که واقعیت برای او فراهم می آورد . انحراف ایجاد می کند . این جاست که شخص ، وسایل پوشاندن واقعیت را خلق می کند و بدین وسیله سازگاری بقاء برای خود ممکن می سازد . ( همان منبع )
راجرز برای شخصیت سالم از خود پنداره مثبت و سالم سخن به میان می آورد و خصایصی را بر می شمرد از جمله :
1. پذیرش احساسات
2. عزت نفس
3. ارتباط خوب با دیگران
4. زندگی کامل در زمان حال
5. ادامه یادگیری چگونه آموختن
6. ذهن بازداشتن نسبت به افکار خود
7. توانایی تصمیم گیری مستقل
8. خلاقیت ( شعاری نژاد ، 1371 ، ص 294 )
به عقیده راجرز آفرینندگی مهمترین میل ذاتی انسان سالم است . همچنین شیوه های خاصی که واجب تکامل و سلامت خود می شوند به میزان محبتی بستگی دارند که کودک در شیر خوارگی دریافت کرده است . ارضای توجه مثبت غیر مشروط و دریافت غیر مشروط محبت و تأئید دیگران برای رشد و تکامل سلامت روانی فرد با اهمیت است . این افراد فاقد نقاب و ماسک هستند و با خودشان رو راست هستند . چنین افرادی آمادگی تجربه را دارند و لذا بسته نیستند ، انعطاف پذیرند و حالت تدافعی ندارند و از بقیه انسان ها عاطفی تر هستند . زیرا عواطف مثبت و منفی وسیعتری را در مقایسه با انسان های تدافعی تجربه می کنند . به عقیده وی اساسی ترین خصوصیت شخصیت سالم ، زندگی هستی دار است یعنی آماده است و در هر تجربه ساختاری را می یابد و براساس مقتضیات ، تجربه لحظه بعدی به سادگی دگرگون می شود . انسان سالم به ارگانیزم خوش اعتماد می کند . از دیگر ویژگی های انسان سالم عبارتند از : آمادگی کسب تجربه و احساس آزادی . ( خدارحیمی ، 1374 ، ص 162 )
دیدگاه هستی گرایی
نگرش ویکتور فرانکل به سلامت روان بر اراده تأکید می کند . جستجوی معنا مستلزم پذیرفتن مسئولیت شخصی است . هیچ کس و هیچ چیز به زندگی انسان معنا نمی دهد مگر خودش ، انسان باید با احساس مسئولیت آزادانه با شرایط هستی و زندگی روبرو شود و معنایی در آن بیابد به نظر فرانکل ماهیت وجودی انسان از سه عنصر معنویت ، آزادی و مسئولیت تشکیل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه شخصی این سه عامل است . معیار سنجش معنادار بودن زندگی کیفیت آن است نه کمیت آن حصول و کاربرد معنویت آزادی و مسئولیت نیز با خود انسان است . بنا به نظر فرانکل انسان کامل بودن ، یعنی با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن . به عقیده فرانکل ، جستجوی هدف در خود شکست خویشتن است . لذا وی هدف رشد تکامل انسان را تحقق خود نمی داند ، بلکه چیزی بالاتر از آن می داند . سلامت روان یعنی از مرز توجه به خود گذشتن از خود فراتر رفتن و جذب معنا و منظوری شدن . در این صورت خود نیز به طور طبیعی و خود به خود تحقق می یابد . به طور خلاصه می توان گفت شخص برخوردار از سلامت روان به عقیده فرانکل دارای ویژگی های زیر می باشد . آزادی انتخاب عمل دارد . مسئولیت هدایت زندگی و سرنوشت خویش را می پذیرد معلول نیروهای خارجی نیست معنای مناسبی از زندگی به دست آورده است ، بر زندگی خویش تسلط آگاهانه دارد . ارزشهای خلاقیت ، تجربه و گرایش خودش را آشکار می سازد ، از توجه به خودش فراتر می رود . آینده نگر است ، تعهد شغلی دارد ، توانائی ایثار و دریافت عشق دارد و عشق ، هدف نهایی شخص دارای سلامت روان شناختی است به عقیده فرانکل انسانی که واجد این صفات و خصوصیات باشد انسان فرارونده از خود نامیده می شود . ( خوشدل ، 1369 ، ص 63 )

 

 

 

 

 

دیدگاه شناختی
طبق این دیدگاه سلامت روان داشتن سازگاری خوب یا احساس خوب بودن است بویژه هنگامی که این نوع سازگاری یا احساس یا معیارهای جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند همخوانی داشته باشد . ( نجات ، 1378 ، ص 126 )
آلبرت الیس معیارهایی برای سلامت روان در نظر گرفته است که عبارت است از :
1. نفع شخصی
بدین معنا این گونه افراد تمایل دارند رغبت ها و اهداف خودشان را در اکثر اوقات براهداف و رغبت های سایرین بویژه افراد نزدیک و مهم مقدم بدارند و آنها را در مرتبه بعدی قرار دهند .

 

2. رغبت اجتماعی
که باعث می شود با دیگران همکاری داشته و از مزایای زندگی در یک گروه اجتماع یا در یک جامعه بهره مند شوند .

 

3. خود جهت یابی
بدین معنا فرد مسئول خودش است ونباید از دیگران درخواست حمایت و یاری کند.

 

4. انعطاف پذیری
این ملاک به افرادی که تفکرات انعطاف پذیر ، قابل تغییر و بدون تعصب دارند و نگرش آن ها نسبت به سایرین براساس همزیستی است اشاره دارد .

 

5. خطر نمودن
بدین معنا که افرادی که دارای سلامت روان هستند احساس مسئولیت بیشتری نسبت به خطر نمودن منطقی به منظور حصول اهدافی که خودشان آنها را انتخاب نموده اند از خودشان می دهند در این معنا آن ها تمایل به کارهای ماجراجویانه دارند .
سایر معیارها شامل تحمل ، پذیرش ، عدم اطمینان ، تعهد و تعلق نسبت به چیزی خارج از وجود خود ، تفکر ، پذیرش خود و لذت گرایی بلند پایا . ( خدارحیمی ، 1374 ، ص 115 )
بنابر نظریه ویلیام گلاسر انسان سالم کسی است که واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد بلکه با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبرو شود ، هویت موفق داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند و هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأکید کنند . مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند . ( پذیرش مسئولیت کاملترین نشانه سلامت روانی است ) . توجه او به لذات دراز مدت ، منطقی و منطبق با واقعیت باشد و بر زمان حال و آینده تأکید نماید نه بر گذشته و تأکید او بر آینده نیز جنبه درون نگری داشته باشد نه این که به صورت خیال پردازی باشد .
واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت ، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد نشانگر سلامت روانی اوست . ( همان منبع )
به اعتقاد پرلز کسانی که از سلامت روان برخوردار هستند با واقعیت های خود و عالم بیرون کاملاً در ارتباط هستند چنین اشخاصی در نتیجه شناخت کامل خود به جای اینکه در پی تصویری آرمانی از خویش باشند می توانند خود راستین ( واقعی ) را اعتلا بخشند . ( شولتز 1369 ، ص 193 )
دیدگاه بوم شناسی
دیدگاه بوم شناسی که به مطالعة محیط های زندگی موجودات زنده و مطالعه روابط بین این موجودات با یکدیگر با محیط می پردازد معتقد است که عوامل موجود در محیط فیزیکی مثل سر و صدا ، آلودگی هوا ، افزایش جمعیت ، کوچکی محل سکونت و به خطر افتادن حریم ، می توانند بهداشت روانی فرد را به خطر اندازند . بنابراین اگر شرایط محیطی مساعد و مناسب باشد و فرد بتواند سازگاری یابد دارای سلامت روانی خواهد بود . ( گنجی 1379 ، ص 20 )
روان شناسان در مورد قدرت سازگاری به تعدادی عوامل شخصی موجود در افراد اشاره می کنند که مهمترین آنها عبارتند از :
1. تسلط داشتن بر زندگی خود
2. داشتن خانواده ، اقوام و دوستانی که از سوی آنها حمایت می شوند
3. انعطاف پذیری
4. امیدواری
5. داشتن هدف
6. سرگرم بودن
7. عشق و علاقه به کسی یا گروهی و یا امری
8. فعال بودن و کارکردن . ( شاملو 1378 ، 126 )
از نظر دیویس و فیشمن ( 1963 ) ملاک های مهم سلامت روانی شامل :
1. شناخت خود و محیط
2. استقلال فردی
3. رفتار بهنجار و منطبق با معیارهای جامعه
4. یکپارچگی شخصیت . ( گنجی 1379 ، ص 25 )
سلامت روانی وضعیت کسی است که کارکرد او در سطح قابل قبولی از سازگاری و انطباق رفتاری است . احساس رضایت و بهبودی روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول جامعه دارد . ( ادبی 1379 ، پایان نامه )
یا هورا 1959 به نقل از ادبی ( 1379 ) در مورد سلامت روان فهرست طبقه بندی شده زیر را ارائه داد :
1. نگرش مثبت به خود
2. میزان رشد و نمو یا خود شکوفایی و تکامل
3. عملکرد یکپارچه روانی
4. خود مختاری یا استقلال شخصی
5. درک صحیح از واقعیت
6. تسلط بر محیط
کریمی ( 1378 ) معتقد است انسان سالم و متعادل ، کسی است که بتواند بین انتظارات و توان خود از یک سو و خواسته ها و آرزوهای خود از سوی دیگر ، تعادل پایدار و پویایی برقرار نماید . امروزه در رشته های تخصصی گوناگون بهداشت روانی ، مفهوم کنار آمدن به منزله معیار بهداشت روانی مثبت و سالم می باشد . مثلاً هامبورک و آزالر ( 13967 ) در روانپزشکی و بریکان و دیگران ( 1982 ) در روان شناسی از این اصطلاح استفاده کرده اند . به طوریکه آدلر ( 1982 ) فهرستی را تهیه نمود که عبارتست از :
1. ایفای نقش های اصلی اجتماعی
2. خود پنداره
3. تعامل با دیگران
4. کنترل عواطف
5. گذر از مراحل مختلف رشد به طور موفقیت آمیز
6. کنترل حوادث استرس آور
7. استرس به منابع موجود . ( ادبی 1379 ، پایان نامه )
طبق نظر وایت ( 2001 ) افراد دارای سلامت روان چندین ویژگی دارند که عبارتند از :
1. پذیرش خود و دوست داشتن خویش
این ویژگی در برگیرنده دو مفهوم خودپنداره ( تصوری که فرد از خودش دارد ) و عزت نفس ( پذیرش و قبول خود ) می باشد . چنانچه این دو مفهوم همراه هم باشند تکمیل کننده اولین بخش از سلامت روانی از ( پذیرش و دوست داشتن خود ) هستند .

 

2. برقراری روابط با دیگران
زمانی که فرد خودپنداره و عزت نفس مثبتی داشته باشد و خود را بپذیرد و دوست داشته باشد آنگاه به خوبی خواهد توانست با دیگران ارتباط مناسب برقرار کند .

 


3. مقابله با نیازهای زندگی
مقابله با نیازهای و احتیاجات زندگی و کنترل الزامات و چالش های زندگی بخشی از سلامت روانی است . نکته اساسی در این زمینه موضوع مدیریت استرس می باشد . زمانی که افراد تحت استرس هستند . باید مهارت های مقابله ای لازم را داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند اثرات استرس بر جسم و روان را کاهش دهند چنانچه استرس مدیریت شود ( کاهش یابد و یا کنترل شود ) و مهارت های مقابله ای مؤثر موجود باشد قطعاً فرد بهتر قادر خواهد بود تا با نیازها و چالش های زندگی مقابله نماید .

 

4. بروز مناسب هیجانات
افراد باید بتوانند هیجانات خود را شناسایی کنند و آن احساسات را به طور مناسب بروز دهند . در غیر اینصورت سلامت روانی خود فرد و همچنین دیگران در معرض آسیب قرار خواهد گرفت .
تعریف

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تأثیر آموزش مهارت های زندگی در سلامت روان افراد

مقاله تفاوت رژیم غذایی ورزشکاران با افراد عادی

اختصاصی از هایدی مقاله تفاوت رژیم غذایی ورزشکاران با افراد عادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله تفاوت رژیم غذایی ورزشکاران با افراد عادی


مقاله تفاوت رژیم غذایی ورزشکاران با افراد عادی

 

 

 

 

 

 

فرمت فایل:word  (قابل ویرایش)

تعداد صفحات :24

فهرست مطالب :

تفاوت رژیم غذایی ورزشکاران با افراد عادی
کربوهیدراتها
پروتئین
چربی
مایعات و الکترولیتها
ویتامین و املاح
شزایط زیر احتمالاً نیاز به مکمل دارد:
کمبود ویتامین یا مواد معدنی
اما چگونه میتوانید بفهمید که نیازهای خاص دارید یا اینکه رژیم غذایی شما فاقد مواد مغذی کلیدی است؟
آیا مصرف مکملها قانونی است؟
آیا مصرف مکملهای غذایی بی خطر است؟
آیا مصرف مکملهای غذایی موثر است؟
آیا مصرف مکمل برای ورزشکاران ضروری است ؟
علائم و خطرات کم آبی در ورزشکاران
چرا ورزشکاران همیشه در صدد کاهش وزن خود هستند؟

 

رژیم غذایی یک ورزشکار باید در یک مطلب اساسی با رژیم غذایی فرد عادی تفاوت داشته باشد . ورزشکاران علاوه بر احتیاجات زندگی روزمره ، نیاز به سوخت برای تمرین و مسابقه دارند غذا سوخت لازم برای ورزشکاران را تأمین می کند ولی اغلب ورزشکاران از سوختی که در مخازن خود میریزند غافلند . پروتئین ، چربی و کربو هیدراتها سوخت بدن ( انرژی ) شما هستند . همه غذا ها ترکیب یکسانی از نظر محتوا ندارند . همانگونه که ماشینهای مسابقه نیاز به بنزین با درجه اکتان بالا دارند. ورزشکاران نیز نیاز به مواد غذایی دارای درجه کربوهیدرات بالا دارند .
کالری
یک ورزشکار نوجوان ( به خصوص فردی که در حال رشد است ) نسبت به هر زمان دیگری از زندگی نیاز بیشتری به کالری دارد . انرژی مورد نیاز همچنین به نوع ورزش تخصصی و برنامه تمرین شما بستگی دارد . یک دختر نوجوان با جثه متوسط که دارای فعالیت متوسط و هنوز در حال رشد است به حدود 2200 کالری در روز نیاز دارد ، حال آنکه یک دختر 15 ساله با جثه کوچک که رشدش کامل شده به حدود 1800 کالری یا کمتر نیاز دارد . پسران نوجوان بالاخص نیاز بسیاری به کالری دارند . یک پسر نوجوان در حداکثر رشد ممکن است به 4000 کالری در روز احتیاج داشته باشد . میزان کالری که در ورزش نیز می سوزد متفاوت است تمرین پیش از یک فصل در یک تیم فوتبال ممکن است در روز 500 کالری یا بیشتر بسوزاند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله تفاوت رژیم غذایی ورزشکاران با افراد عادی