دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 54
پـیـشگفتار
کسانی که با تاریخ سر وکار دارند و مقداری از عمرشان را به مطالعه شرح حال و بیوگرافی رجال گذشته و بانوان معروف اخصاص می دهند ، ممکن است هدفهای مختلفی داشته باشند. گروهی خواندن و مطالعه کتابهای تاریخ را یک نوع سرگرمی می شمارند. ساعتهای فراغت خودشان را با خواندن کتابهای تایخ می گذرانند . تاریخ می خوانند تا در ضمن گذراندن وقت و سرگرمی ،مطالب و داستانهای شگفت انگیز و جالبی را یاد بگیرند و در انجمن های دوستانه با آب و تاب برای دیگران تعریف کنند.
عده دیگری از خواندن تاریخ هدفهای عالی تر و ارزنده تری دارند. شرح حال رجال بزرگ را مطالعه می کنند تا درس زندگی بیاموزند. رمز عظمت و موفقیت اشخاص را از لابلای تاریخ بدست می آورند تا از اعمال و رفتارشان سرمشق بگیرند. علل شکست افراد و عوامل انحطاط ملتها را از درون تاریخ استخراج می نمایند تا خودشان بدانها گرفتار نشوند و اجتماعشان را از آنها بر حذر دارند.
همچنین کسانی که شرح حال پیغمبران بزرگ را می خوانند و زندگی ائمه اطهار و رجال دین را مورد بررسی قرار مید هند دو دسته اند. یک دسته هدفی جز گذراندن وقت و سرگرمی ندارند. و مناقب پیمبران و امامان را می خوانند تا در ضمن سرگرمی داستانهای شگفت انگیزی را یاد بگیرند و در مجالس تکرارکنند. از خواندن و شنیدن مطالب عجیب و غریب لذت می برند به ثواب استماع فضایل و مراثی اهلبیت قناعت می کنند.
دسته دیگر ، زندگی و شرح حال برگزیدگان الهی را مطالعه می کنند تا راز عظمت و محبوبیت آنان را که همان صراط مستقیم دیانت است بشناسند و از اعمال و رفتارشان درس زندگی بیاموزند.
متاسفانه اکثر کسانی که به تایخ ائمه مراجعه می کنند از دسته اولند. اکثر کتابهای مناقب و تواریخ پیمبران و ائمه اطهار نیز مناسب حال آن دسته و بر طبق مذاق آنان تهیهی شدها ست . کتابهای مناقب پر است از مطالب شگفت انگیز و گاهی اغراق آمیز . ولی در مورد زندگی اجتماعی و سیاسی و اخلاقی و طرز رفتار و گفتار و کردار آنان با اختصار برگزار شده است . هر مسلمانی درباره پیغمبر و هر یک از امامان چندین داستان شگفت انگیز شنیده و بیاد دارد. لیکن از برنامه های اجتماعی آنان و اعمال و کردار فردی و طرز رفتار شان با ستمکاران و خلفای وقت چندان اطلاعی ندارد.
منظور محقق اینست که زندگی حضرت زهرا علیها السلام را از لحاظ دوم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد. به همین جهت اگر پاره ای از مناقب و داستانها از قلم افتاده نباید مورد ایراد واقع شود ، زیرا منظور اصلی این بوده که شخصیت آن حضرت از لحاظ طرز زندگی و اخلاق و رفتار روشن شود.
متاسفانه زندگی آن بانوی بزرگ تا حدی تاریک مانده و در مدارک اولیه اسلام مطلب زیادی ندارد. این ابهام معلول چند علت است :
علت اول: دوران زندگی حضرت زهرا (ع) کوتاه بود و از هجده سال تجاوز نکرد. در حدود نصف این مدت ، قبل از بلوغ بود که چندان مورد توجه واقع نمی شد. از بلوغ تا مرگ هم زیاد فاصله نداشت .
علت دوم : حضرت زهرا ........ چون زن بود و اکثر دوران زندگی او در داخل خانه سپری می شد کمتر کسی می توانست به طور کامل از زندگی داخلی او اطلاع پیدا کند.
علت سوم : افکار مردم آن عصر بدان پایه نبود که برای زندگی دختر پیغمبر و بانوی نمونه اسلام اهمیت و ارزش زیادی قائل باشند. تا در حفظ جزئیات آن کوشش نمایند.
به هر حال گرچه جزئیات زندگی و سیر و سلوک آن بانوی نمونه بطور کامل ضبط نشده ولی مقحق سعی کرده که از همان مقدار موجود ، با تجزیه و تحلیل، شخصیت او را مجسم سازد. لذا گاهی ناچار شده از روش معمول تاریخ نگاران – اکتفا کردن به نقل متن قضایا – تجاوز نموده به نتیجه گیری و تجزیه و تحلیل بپردازد.
بانوی نمونه :
اسلام برای حفظ منافع بانوان و رشد و ترقی آنان احکام و قوانین و برنامه های خاصی دارد. یکی از راههایی که می توان به وسیله ان بانوی شایسته اسلام و آثار و نتایج درخشان تربیت اسلامی را مشاهده نمود ایسنت که بانوان صدر اسلام و تربیت یافتگان مکتب وحی را به طور کامل بشناسیم و جزئیات زندگی آنان را مورد بررسی و کنجکاوی قرار دهیم .
حضرت زهرا ع بدون شکل در راس تمام بانوان اسلام قرار دارد . زیرا او تنها بانویی است که پدرش معصوم ، شوهرش معصوم ، خودش نیز معصوم بوده است . محیط پرورش و زندگی زهرا محیط عصمت و طهارت بوده است . دوران کودکی خویش رادر خانه شخص اول اسلام یعنی پیغمیر برگزیده ای که تحت تربیت مستقیم پروردگار جهان قرار داشت ، طی کرد. دوران خانه داری و بچه داری را در خانه دومین شخصیت ممتاز اسلام یعنی علی بن ابیطالب ع گذراند. در این دوران کوتاه دو پسر معصوم یعنی حسن و حسین را تربیت کرد و دو دختر شجاع و فداکار ،مانند زینت و ام کلثوم ،به جامعه تحویل داد. در چنین خانه ای به طور قطع می توان نتایج درخشان احکام و برنامه های اسلامی را بالعیان مشاهده نمود و بانوی شایسته و نمونه اسلام را پیدا کرد.
مقدمه :
شخصیت هر کس تا حدود زیادی ، به اوضاع خانوادگی و شخصیت و اخلاق پدر و مادر و محیط نشو و نمای او بستگی دارد. پدر و مادرند که شالوده و اساس شخصیت فرزند را می ریزند و او را در قالب روحیات و اخلاق خودشان ریخته تحویل جامعه می دهند به طوریکه میتوان گفت : هر فرندی نمونه و آینه تمام نمای شخصیت پدر و مادر و طرز تربیت آنهاست.
در تعریف و توصیف پدر فاطمه ...... احتیاجی به توضیح و شرح نیست . زیرا شخصیت فوق العاده و عظمت روحی و اخلاق پسندیده و همت عالی و فداکاری و شجاعت پیغمبر اکرم ص بر هیچ مسلمان بلکه بر هیچ فرد مطلعی پوشیده نیست . در عظمت آن حضرت همین بس که خدا در باره اش می فرماید : «ای محمد اخلاق تو بزرگ و شگفت آور است» ما اگر بخوایم وارد تعریف و توصیف اخلاق پدر فاطمه شویم سخن بطول می انجامد و از مقصد باز می مانیم .
مادر فاطمه :
مادر فاطمه زنی بود به نام خدیجه دختر خویلد . خدیجه در یکی از خانواده ای اصیل و شریف قریش به دنیا آمد و تربیت یافت. افراد خانوادهاش همه دانشمندان و فداکار و روحانی و حمایت کننده از خانه کعبه بودند«هنگامیکه تبع پادشاه یمن تصمیم گرفت حجر- الاسود را از مسجد الحرام به یمن منتقل کند ، خویلد پدر خدیجه در مقام دفاع برخاست . بواسطه مبارزات و فداکاریهای او بود که تبع از تصمیم خویش منصرف شد و آن سنگ مقدس را از جایش حرکت نداد. »
اسد بن عبدالعزی ، جد خدیجه یکی از اعضای برجسته پیمان «حلف الفضول» است . پیمان مذکور را گروهی از رجال با شخصیت و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومین دفاع کنند و در یاری کردن درماندگان کوشش نمایند. رسول خدا نیز در آن انجمن عضویت داشت و می فرمود: مندر خانه عبدالله بن جدعان حاضر بودم که پیمان بسته شد و اگر مرا دعوت نمایند با کمال میل شرکت می کنم.
ورقه بن نوفل ، پسر عمومی خدیجه یکی از افرادی بود که پرستش بتنها را نمی پسندیدند و از مدتها قبل در صدد تحقیق و کنجکاوی بودند تا دین حق را بیابند. «در یکی از عیدها که قریش مشغول عبادت یکی از بتها بودند ، چهار نفر که یکی از آنان ورقه بن نوفل بود جلسه سری تشکیل دادند و درباره اعمال مردم به بحث و کنجکاوری پرداختند و نظرشان بدانجا منتهی شد که مردم در عبادت بتنها سخت در اشتباهند و دین حضرت ابراهیم را از دست داده اند. بتهایی را پرستش می کنند که نه می شنوند و نه می بینند و هیچ نفع و ضرری ندارند. سپس تصمیم گرفتند در بلاد متفرق شوند تا دین واقعی حضرت ابراهیم را بیابند.»
ورقه بن نوفل پسر عمومی خدیجه ، همان مرد دانشمندی است که وقتی از جانب خدا به پیغمبر ص وحی شد و داستان نازل شدن جبرئیل را برای خدیجه شرح داد ، خدیجه برای تحقیق قضیه ، نزد پسر عمویش ورقه رفت و جریان را برایش بیان کرد و از رمز آن حادثه تازه جویا شد. ورقه پاسخ داد : با انی اوضاع که تشریح کردی جبرئیل بر محمد نازل شده و او پیغمبر خداست . از قول من به محمد بگو : در کار خودت جدیت و پایداری کن.
روز دیگر ورقه در مسجد الحرام با پیغمبر صلی اله علیه و آله برخورد نمود و عرض کرد: آنچه را دیدی و شنیدی برای من شرح بده : پیغمبر اکرم داستان نزول فرشته را برایش بیان کرد. ورقه عرض کرد : به خدا سوگند ! تو پیغمبر خدا هستی ، و همان فرشته ای که بر موسی نازل شده بر تو هم نزول کرده است . آگاه باش که ترا تکذیب و اذیت خواهند نمود. از وطن تبعید می شوی و با توجنگ خواهند کرد . اگر من تا آن روز زنده ماندم دین خدا را یاری می کنم. سپس پیغمبر را بوسید و رفت .
از امثال این داستانها معلوم می شود که خاندان خدیجه مردمانی متفکر و کنجکاو و علاقمند به دین حضرت ابراهیم بوده اند.
نخستین کانون اسلامی
نخستین خانواده اسلامی که دراسلام تاسیس شد خانه محمد ص و خدیجه بود . تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند : محمد ص ، خدیجه و علی ..... آن خانه کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظائف بسیار سنگینی بر عهده داشت . باید با کفر و بت پرستی مبارزه کند. درین توحید را در جهان بسط و اشاعه دهد. در تمام جهان بیش از یک خانه اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن نخستین پایگاه توحید ، تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیده توحیه را در جهان نفوذ دهند. آن پایگاه نیرومند ، از هر جهت مجهز و مسلح بود. محمد صلی الله علیه و آله در راس آن قرار داشت که خدا درباره اخلاقش می گوید :
«اخلاق تو عظیم و بزرگ است.»
و خدیجه را بیش از حد دوست می داشت و به شخصیت او احترام می گذاشت ، حتی به دوستان خدیجه هم احترام می گذاشت .
انس می گوید : «گاهی هدیه ای تقیدم پیغمبر می کردند می فرمود : به خانه فلان زن ببرید چون دوست خدیجه بود.»
مدیر داخلی و کدبانوی آن خانه خدیجه بود که به هدف محمد ص کاملا ایمان داشت و در راه رسیدن به آن هدف مقدس از هیچگونه کوشش و فداکاری دریغ نداشت . تمام ثروتش را در اختیار محمد گذاشت ، عرض کرد : این خانه و اموال تعلق به شما دارد و من کنیز و خدمتکار شما هستم. در موقع گرفتاریها محمد را دلداری می داد و در رسیدن به هدف امیدوارش می کرد. اگر کفار شکنجه و آزارش مید ادند. هنگامیکه داخل خانه می شد از مهر و محبت خدیجه برخوردار می گشت ، از آن کانون گرم نیرو می گرفت. در پیرامون مشکلات و حوادث سهمگین ، با آن بانوی دانشمند و رشید مشورت می کرد. آری فاطمه زهرا از چنین پدر و مادر فداکار و در چنین محیط باصفا و گرم خانوادگی به دنیا آمد.
دستور آسمانی
روزی رسول خدا صل الله علیه و آله در «ابطح» نشسته بود، جبرئیل نازل شد وعرض کرد : خداوندبزرگ بر تو سلام فرستاده می فرماید : چهل شبانه روز از خدیجه کناره گیری کن و به عبادت و تهجد مشغول باش .
پیغمبر اکرم بر طبق دستور خداوند حکیم چهل روز به خانه خدیجه نرفت. و در آن مدت شبها به نماز و عبادت می پرداخت و روزها روزه دار بود.
توسط عمار برای خدیجه پیغام فرستاد که ای بانوی عزیز کناره گیری من از تو بدان جهت نیست که کدورتی داشته باشم ، تو همچنان عزیز و گرامی هستی ، بلکه در این کار از دستور پروردگار جهان اطاعت می کنم و خدا به مصالح آگاهتر است . ای خدیجه تو بانوی بزرگواری هستی که خداوند در هر روز چندین مرتبه به وجود تو بر فرشتگان خویش مباهات می کند شبها درب خانه ر اببند و در بستر استراحت کن و منتظر دستور پروردگار عالم باشد. من در این مدت در خانه فاطمه دختر اسد خواهم ماند.
خدیجه بر طبق دستور رسول خدا رفتار می کرد و در آن مدت از مفارقت همسر محبوب خویش و اندوه تنهایی می گریست .
چون چهل روز بدین منوال سپری شد ، فرشته خدا فرود آمد . غذایی از بهشت آورد و عرض کرد: امشب از این غذاهای بهشتی تناول کن . رسول خدا با آن غذاهای روحانی وبهشتی افطار کرد . هنگامی که برخاست تا آماده نماز و عبادت شود جبرئیل نازل شد و عرض کرد : ای رسول گرامی خدا امشب از نماز مستحبی بگذر و به سوی خانه خدیجه حرکت کن زیرا خدا اراده نموده که از صلب تو فرزند پاکیزهای بیافریند . پیغمبر اکرم با شتاب رهسپار خنه خدیجه شد.
خدیجه می گوید در آنشب طبق معمول درب خانه را بسته و در بستر استراحت کرده بودم . ناگاه صدای کوبیدن در بلند شد. گفتم کیست ؟ که جز محمد ص کسی سزاوار نیست درب این خانه را بکوبد آهنگ دلنشین پیغمبر بگوشم رسید که می فرمود : باز کن محمد هستم شتابان در را باز کردم با روی گشاده وارد خنه شد طولی نکشید که نور فاطمه علیه السلام از صلب پدر به رحم مادر وارد شد.
دوران آبستنی
کم کم آثار آبستنی در خدیجه هویدا گشت . آن بانوی شریف و فداکار از آن روز ، تا حدی از غم و غصه تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شک داشت انس گرفت.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامیکه خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد زنان مکه باوی قطع رابطه نمودند ،به خانه اش نمی رفتند و سلام و علیک نمی کردند. مراقب بودند کسی به خانه اش رفت و آمد نکند بانوان اشرف ، خدیجه را تنها گذاشتند و با او اسن و الفت نمی گرفتند. و به همین جهت ناراحت و اندوهناک بود. کم کم با تنهایی خو گرفت . ولی هنگامیه به فاطمه (ع) آبستن شد از غم تنهایی نجات یافت و با کودکی که در شکم داشت انس گرفت ، با او راز و نیاز می کرد و خوشنود بود.
جبرئیل برای بشارت محمد صلی الله علیه و آله و خدیجه فرود آمد و گفت : یا رسول الله ! بچه ای که در رحم خدیجه می باشد، دختر ارجمندی است که نسل تو از وی بوجود خواهد آمد. او مادر امامان و پیشوایان دین است که بعد از انقطاع وحی جانشین تو خواهند شد. پیغمبر اکرم بشارت پروردگار جهان را به خدیجه ابلاغ نمود و بدان نوید فرحبخش دلش را شاد گردانید .
آری خدیجه ای که برای ترویج توحید و خداپرستی از همه چیز گذشت و به هر محرومیت و فشاری حاضر شد ثروت بی پایانش را وقف این هدف مقدس نمود، دوستان و رفقایش را از دست داد محمد ص و هدف بزرگ او را بر ماسوی الله ترجیح داد،وقتی از زبان رسول خدا می شنود که خدا چنین سعادت بزرگی را نصیبش کرده که پیشوایان معصوم دین از او بوجود می آیند ، دلش لبریز شادمانی و سرور میگردد و حس فداکاری او بیشتر تحریک می شود و با خدای خویش و طفلی که در اندرون دارد مانوس می گردد.
ولادت فاطمه (ع)
دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید. خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد. کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد : کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع دردناک به فریادم برسی و در امر زایمان مرا یاری کنید . طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت : درب خانه هر کسی را کوفتم راهم نداد و خواهش شما را نپذیرفت . همه در پاسخ گفتند : به خدیجه بگو : نصیحت ما را نپذیرفتی و بر خلاف صلاحدید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی . از این رو حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم . وقتی خدیجه پیام و زخم زبان زنان کنیه توز را شنید و از یاری آنان مایوس شد ، اندوهگین گشت. از جهان ماده و مردم کینه توز چشم پوشیده و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد .فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شدو فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد و به نور تابناک ولایت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت.
تاریخ تولد:
در تاریخ تولد فاطمه علیه السلام در بین علمای اسلام اختلاف است . لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آنحضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است .
آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه : یکی از اسرار آفرینش این است که هر فردی علاقه دارد دارای فرزندی باشد تا او را بر حسب دلخواه تربیت کند و به یادگار بگذارد انسان فرزندش را از بقایای وجود خویش محسوب می دارد و با فرا رسیدن مرگ وجودش را خاتمه یافته نمی داند اما شخص بی فرزند دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرارسیدن مرگ ، خاتمه یافته می پندارد شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد.
آری پیغمبر (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند خدیجه ایکه برای ترویج خداپرستی و نجات بشریت از هیچ گونه فداکاری دریغ نداشت و برای پیش برد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش چشم پوشید و بدون هیچ قیدو شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت حتما علاقه داشت از محمد صلی الله علیه و آله فرزندی پیدا کند تا از دین اسلام حمایت نماید و در بسط و ترویج آن و به ؟؟؟؟
آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه
یکی از اسرار آفرینش این است که هر فردی علاقه دارد داری فرزندی باشد تا او را برحسب دلخواه تربیت کند وبه یادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقایای وجود خودش محسوب می دارد و یا فرا رسیدن مرگ ،وجودش را خاتمه یافته نمی داند اما شخص بی فرزند دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرا رسیدن مرگ ، خاتمه یافته می پندارد . شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد.
آری پیغمب (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند. خدیجه ایکه برای ترویج خدا پرستی و نجات بشریت از هیچگنه فداکاری دریغ نداشت و برای پیشبرد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش چشم پوشید . و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت ،حتما علاقه داشت از محمد صلی الله علیه و اله فرزندی پیدا کند تا از دین اسلام حمایت نماید و در بسط و ترویج آن و به ثمر رساندن هدف عالی محمد صلی الله علیه و آله کوشش کند.
پیغمبر اکرم می دانست که مرگ برای بشر حتمی است ،و در مدت محدود و کوتاه زندگی نمی تواند هدف بزرگ خویش را کاملا اجرا کند و جهان بشریت را از گرداب گمراهی نجات دهد. پیغمبر به خوبی می دانست که باید بعد از او افرادی باشند تا در تعقیب هدفش جدیت و کوشش نمایند. و طبعا دلش می خواست که آن افراد فداکار از نسل خودش بوجود آیند. محمد (ص) و خدیجه چنین آرزویی داشتند ، اما متاسفانه پسرانیکه قبلا از آنان بوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم نامیده شدند در کودکی وفات کردند. به همان مقدار که پیغمبر و خدیجه از آن مرگ ناگوار اندوهگین شدند دشمنانشان شادمان و خشنود گشتند و بدان وسیله ،نسل محمد را منقرض شده پنداشتند ، گاهی آن حضرت را به عنوان «ابتر» یعنی بی فرزند می خواندند. هنگامیکه عبدالله وفات کرد «عاص بن وائل» به جای آنکه محمد صلی الله علیه و آله را در مرگ فرزندش تسلیت گوید ، در مجامع عمومی آن حضرت را ابتر و بی فرزند می خواند و می گفت : بعد از آنکه محمد بمیرد اثری از وی باقی نخواهد ماند . و با زخم زبان دل پیغمبر و خدیجه را مجروح می نمود.
دوران شیر خوارگی
دوران شیرخوارگی و ایام کودکی زهرا علیه السلام در محیط بسیار خطرناک و اوضاع بحرانی و انقلابی صدر اسلام گذشت که بدون شک در روح حساس آن کودک تاثیرات شایانی داشته است . زیرا نزد گروهی از دانشمندان این مطلب به اثبات رسیده که محیط نشو و نمای کودک و افکار و احساسات پدر و مادر در روحیات و اثبات شخصیت او کاملا موثر می باشند. از این جهت ناچاریم اوضاع و حوادث صدر اسلام را به طور خلاصه یاد آور شویم تا خوانندگان بتوانند اوضاع فوق العاده و بحرانی دوران نشو و نمای دختر گرامی پیغمبر راپیش خودشان مجسم سازند.
رسول خدا (ص) در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد. در آغاز دعوت ، با مشکلات بزرگ و حوادث سخت و خطرناکی مواجه بود یک تنه می خواست با جهان کفر و بت پرستیمبارزه کند. تا چند سال مخفیانه تبلیغ می کرد و از ترس دشمنان جرئت نداشت دعوتش را علنی کند. بعدا از جانب خدا دستور رسید که مردم را آشکارا بدین اسلام دعوت کن و از مشرکین باک مدار .
پیغمبر اکرم به دستور خدا دعوتش را علی کرد و آشکارا و در مجامع عمومی مردم را به سوی آیین مقدس اسلام دعوت می نمود. روز بروز بر تعداد مسلمانان افزوده می شد.
وقتی دعوت پیغمبر (ص) علنی شد اذیت وآزار دشمنان نیز شدت یافت . رسول خدا را اذیت می کردند . مسلمانان را تحت شکنجه و عذاب قرار می دادند. بعضی را مقابل آفتاب سوزان حجاز روی ریگهای داغ می خواباندند و سنگهای سنگین روی سینه شان قرار مید ادند و بعضی را می کشتند.
مسلمانان به قدرسی سختی و عذاب کشیدند که بستوه آمده جانشان به لب رسید. به طوریکه ناچار شدند از خانه و زندگی دست بردارند و به کشور دیگری هجرت نمایند. گروهی از مسلمانان از رسول خدا اجازه گرفتند و رهسپار حبشه شدند.
وقتی کفار بوسیله اذیت وآزار نتوانستند از پیشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و دیدند مسلمانان اذیت و آزار را تحمل می کنند ولی دست از عقیدشان بر نمی دارند ، انجمنی بر پا ساخته همگی تصمیم گرفتند که محمد (ص) را به قتل رسانند.
ابوطالب از تصمیم خطرناک آنان آگاه شد و برای حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهی از بنی هاشم به دره ای که «شعب ابوطالب» نامیده می شود منتقل ساخت .
ابوطالب و سایر بنی هاشم در حفظ و حراست رسول خدا کوشش نمودند حمزه عمومی پیغمبر شبها با شمشیر برهنه اطرافش پاس می داد. دشمنان وقتی از کشتن رسول الله ناامید شدند زندانیان شعب ابوطالب را در فشار اقتصادی قرار دادند. خرید و فروش با آنان را ممنوع ساختند مسلمانان در حدود سه سال در آن زندان سوزان با فشار و ناراحتی و گرسنگی بسر بردند . و با مختصر غذایی که به طور قاچاق برایشان فرستاده می شد زندگی نمودند. بسا اوقات فریاد اطفالشان از گرسنگی بلند بود.
فاطمه زهرا (ع) در چنین روزگار بحرانی و در چنین محیط خطرناک و وحشت آوری به دنیا آمدو رشد و نمو کرد . خدیجه کبری در چنین اوضاع و شرائطی نوزاد عزیزش را شیر می داد. مدتی از ایام شیرخوارگی زهرا در شعب ابوطالب سپری شد . در همانجا از شیر خوردن باز گرفته شد. در همان ریگستان سوزان راه رفتن آموخت . هنگامی که سخن گفت یاد می گرفت فریاد و ناله اطفال گرسته شعب را می شیند . در همان محیط قحطی ، غذا خور می شد. در وسط شب که از خواب بیدار می شد خویشانش را می دید که باشمشیرهای برهنه اطراف پدرش پاس می دادند.
در حدود سه سال طول کشید که فاطمه علیه السلام بغیر از زندان سوزان شعب چیزی ندید و از دنیای خارج خبری نداشت .
فاطمه در سن پنج سالگی بود که پیغمبر و بنی هاشم از تنگنای شعب نجات یافته و به خانه و زندگی خودشان مراجعت نمودند . مناظر زندگی جدید و نعمت ازادی و توسعه در خوراک و پوشاک و منزل برای زهرا تازگی داشت و شادمان و مسرور بود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید