هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد َسوره توبه

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد َسوره توبه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد َسوره توبه


تحقیق در مورد َسوره توبه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه39

 

فهرست مطالب 

نامهاى این سوره

 

2 - تاریخچه نزول سوره

 

محتواى سوره

 

4 - چرا این سوره بسم الله ندارد؟

 

فضیلت و سازندگى این سوره

 

لا یبلغها الا انا او رجل من اهل بیتى فبعث بها مع على )):

 

6- یک واقعیت تاریخى که بعضى سعى دارند آنرا بپوشانند

 

 

َسوره توبه
ََمقدمه
این سوره داراى 129 آیه است که همه در ((مدینه )) نازل شده

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 271

توجه به چند نکته
توجه به این نکات قبل از تفسیر سوره لازم است :
1 - نامهاى این سوره
مفسران براى این سوره نامهاى زیادى که بالغ برده نام مى شود ذکر کرده اند، که از همه معروفتر ((برائت )) و ((توبه )) و ((فاضحه )) است ، و هر یک از این نامها دلیل روشنى دارد، نام برائت به این جهت بر این سوره گذارده شده که آغاز آن برائت و بیزارى خداوند از مشرکان پیمان شکن است .
و ((توبه )) به این خاطر است که در این سوره سخن از ((توبه )) فراوان به میان آمده ، و نامگذارى به ((فاضحه )) به جهت آن است که آیات مختلفى از آن موجب رسوائى و فضاحت منافقان و پردهبردارى از روى اعمالشان بوده است .
2 - تاریخچه نزول سوره
این سوره آخرین سوره یا از آخرین سوره هائى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مدینه نازل گردید، و همانگونه که گفتیم داراى 129 آیه است .
آغاز نزول آن را در سال نهم هجرت مى دانند، و مطالعه آیات سوره نشان مى دهد که قسمتى از آن پیش از جنگ تبوک ، و قسمتى به هنگام آمادگى براى جنگ ، و بخش دیگرى از آن پس از مراجعت از جنگ نازل شده است .
از آغاز سوره تا آیه 28 قبل از فرا رسیدن مراسم حج نازل گردیده ، و همانطور که شرح آن به خواست خدا خواهد آمد، آیات آغاز این سوره که پیرامون وضع باقیمانده مشرکان بود در مراسم حج به وسیله امیر مؤ منان على (علیه السلام ) به مردم ابلاغ شد.

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 272

3 - محتواى سوره
از آنجا که این سوره به هنگام اوج گرفتن در جزیره عرب و پس از در هم شکسته شدن آخرین مقاومت مشرکان نازل گردیده ، محتواى آن داراى اهمیت ویژه و فرازهاى حساسى است .
قسمت مهمى از آن پیرامون باقیمانده مشرکان و بت پرستان و قطع رابطه با آنها، و الغاء پیمانهائى است که با مسلمانان داشتند (بخاطر نقض مکرر این پیمانها از طرف آنان ) تا بقایاى بت پرستى براى همیشه از محیط اسلام بر چیده شود.
و از آنجا که با گسترش اسلام و در هم شکسته شدن صفوف دشمنان عده اى تغییر چهره داده ، خود را در صفوف مسلمانان جاى دادند، تا در فرصت مناسب به اسلام ضربه کارى زنند، قسمت مهم دیگرى از این سوره از منافقان و سرنوشت آنان سخن مى گوید، و به مسلمانان شدیدا هشدار مى دهد و نشانه هاى منافقان را بر مى شمرد.
بخش دیگرى از این سوره پیرامون اهمیت جهاد در راه خدا است ، زیرا در این موقع حساس غفلت از این موضوع حیاتى باعث ضعف و عقب نشینى و یا شکست مسلمانان مى شد.
بخش مهم دیگرى از این سوره به عنوان تکمیل بحثهاى گذشته از انحراف اهل کتاب (یهود و نصارى ) از حقیقت توحید، و انحراف دانشمندانشان از وظیفه رهبرى و روشنگرى سخن مى گوید.
و نیز در آیات دیگرى به تناسب بحثهاى مربوط به جهاد، مسلمانان را به اتحاد و فشردگى صفوف دعوت مى کند و متخلفین یعنى افراد سست و تنبلى که به بهانه هاى مختلف شانه از زیر بار وظیفه جهاد تهى مى کردند شدیدا سرزنش و ملامت و به عکس از مهاجرین نخستین و سایر مؤ منان راستین مدح و ستایش

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 273

مى کند.
و از آنجا که جامعه گسترده اسلامى در آن روز نیازهاى مختلفى پیدا کرده بود، که مى بایست بر طرف گردد، به همین مناسبت بحثى از زکات ، و پرهیز از تراکم و کنز ثروت ، و لزوم تحصیل علم ، و وجوب تعلیم افراد نادان را یاد آور مى شود.
علاوه بر مباحث فوق ، مباحث دیگرى مانند داستان هجرت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، مساءله ماههاى حرام که جنگ در آن ممنوع است ، موضوع گرفتن جزیه از اقلیتها و امثال آن به تناسب مطرح گردیده است .
4 - چرا این سوره بسم الله ندارد؟
پاسخ این سؤ ال را چگونگى شروع این سوره به ما مى دهد، زیرا این سوره در واقع با اعلان جنگ به دشمنان پیمان شکن ، و اظهار برائت و بیزارى و پیش گرفتن یک روش محکم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است ، و روشنگر خشم خداوند نسبت به این گروه است و با ((بسم الله الرحمن الرحیم )) که نشانه صلح و دوستى و محبت و بیان کننده صفت رحمانیت و رحیمیت خدا است ، تناسب ندارد.
این موضوع در روایتى از على (علیه السلام ) نقل شده است .
گروهى نیز معتقدند چون این سوره در حقیقت دنباله سوره انفال است ، زیرا در سوره انفال پیرامون پیمانها سخن گفته شده ، و در این سوره پیرامون الغاى پیمانهاى پیمانشکنان بحث شده ، لذا بسم الله در میان این دو ذکر نشده است .

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 274

روایتى نیز در این باره از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است .
و هیچ مانعى ندارد که علت ترک ((بسم الله )) هر دو موضوع باشد، که به یکى در روایت نخست و به دیگرى در روایت دوم اشاره شده است .
5 - فضیلت و سازندگى این سوره
در روایات اسلامى اهمیت خاصى به تلاوت این سوره و سوره انفال ، داده شده است ، از جمله در روایتى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که فرمود: ((من قراء برائة و الانفال فى کل شهر لم یدخله نفاق ابدا و کان من شیعة امیر المؤ منین حقا)): ((کسى که سوره برائت و انفال را در هر ماه بخواند روح نفاق در او داخل نمى شود و از پیروان راستین على (علیه السلام ) خواهد بود)).
بارها گفته ایم اهمیت فوق العاده اى که در روایات به خواندن سوره هاى مختلف داده شده نه به این معنى است که خواندن بدون اندیشه و عمل سبب مى شود که به طرز خارق العاده اى این آثار آشکار شود، و فى المثل کسى که الفاظ برائت و انفال را بدون کمترین فهم معنى آنها بخواند از نفاق بیگانه و در صف شیعیان راستین قرار خواهد گرفت ، بلکه اینها در حقیقت اشاره به محتواى سوره و اثر سازنده آن در تربیت فرد و اجتماع است ، که آنهم بدون فهم معنى و آمادگى براى عمل ممکن نیست ، و از آنجا که صفوف مؤ منان راستین و منافقان و خطوط اصلى زندگى آنان در این دو سوره به طرز واضحى مشخص شده ، و براى آنها که مرد عملند نه سخن ، راه را کاملا روشن ساخته است ، بنابر این تلاوت آنها به ضمیمه فهم محتوا و پیاده کردن آن در زندگى ، این اثر فوق العاده را دارد و آنها که به قرآن و آیات نورانیش همانند یک افسون مى نگرند در حقیقت از روح این کتاب تربیتى و انسانساز بیگانه اند.

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 275

اهمیت نکات مختلفى که در این سوره به آن اشاره شده بقدرى زیاد است که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود سوره برائت و توحید با هفتاد هزار صف از صفوف ملائکه بر من نازل گردید و هر کدام اهمیت این دو سوره را توصیه مى کردند!
6- یک واقعیت تاریخى که بعضى سعى دارند آنرا بپوشانند
تقریبا تمام مفسران و مورخان اتفاق نظر دارند که هنگامى که این سوره - یا آیات نخستین آن - نازل شد و پیمان هائى را که مشرکان با پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشتند لغو کرد پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى ابلاغ این فرمان آن را به ابو بکر داد تا در موقع حج در مکه براى عموم مردم بخواند سپس آن را گرفت و به على (علیه السلام ) داد و على (علیه السلام ) ماءمور ابلاغ آن گردید و در مراسم حج بهمه مردم ابلاغ کرد گرچه جزئیات و شاخ و برگ آن را متفاوت نقل کرده اند ولى توجه به چند نکته زیر مى تواند حقیقتى را براى ما روشن سازد:
1 -
((احمد حنبل )) پیشواى معروف اهل سنت در کتاب ((مسند)) خود از ((ابن عباس )) چنین نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فلان شخص را (منظور ابو بکر است که از روایات آینده روشن مى شود) فرستاد و سوره توبه را به او داد (تا به مردم به هنگام حج ابلاغ کند) سپس على (علیه السلام ) را به دنبال او فرستاد و آن را از او گرفت و فرمود ((لا یذهب بها الا رجل منى و انا منه )): ((ابلاغ این سوره تنها به وسیله کسى باید باشد که او از من است و من از اویم )).
2 -
و نیز در همان کتاب از ((انس بن مالک )) نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد اما هنگامى که به ((ذى الحلیفه )) (نام دیگرش مسجد شجره است که در یک فرسخى مدینه قرار دارد) رسید فرمود:

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 276

((لا یبلغها الا انا او رجل من اهل بیتى فبعث بها مع على )):
((این سوره را جز خودم یا کسى که از خاندان من است نباید ابلاغ کند. سپس آنرا با على (علیه السلام ) فرستاد)).
3 -
و نیز در همان کتاب به سند دیگر از على (علیه السلام ) نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هنگامى که سوره برائت را با او فرستاد على (علیه السلام ) عرض کرد اى پیامبر خدا! من خطیب و سخنور نیستم ، پیامبر فرمود چاره اى جز این نیست ، که یا من آنرا باید ببرم یا تو، على (علیه السلام ) گفت : اکنون که چنین است من مى برم ، پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ((انطلق فان الله یثبت لسانک و یهدى قلبک )): ((برو که خداوند زبان تو را ثابت مى دارد و قلب تو را هدایت مى کند)) سپس پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستش را بر دهان على (علیه السلام ) گذارد (تا به برکت آن زبانش گویا و فصیح گردد).
4 -
((نسائى )) پیشواى مشهور اهل سنت در کتاب ((خصائص )) از ((زید بن سبیع )) از على (علیه السلام ) چنین نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر به سوى اهل مکه فرستاد، سپس او (على (علیه السلام ) را به دنبال وى فرستاد و گفت نامه را از او بگیر و به سوى مکه برو، على (علیه السلام ) در راه به ابو بکر رسید و نامه از او گرفت ، ابوبکر محزون بازگشت و به پیامبر عرض کرد: انزل فى شى ؟ آیا درباره من آیه اى نازل شده ؟ (که مرا از این کار عزل کردى ) پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود نه ، ((الا انى امرت ان ابلغه انا او رجل من اهل بیتى )): ((من ماءمور شدم که یا خودم آنرا ابلاغ کنم یا مردى از خاندانم آنرا ابلاغ کند)).
5 -
و نیز به سند دیگر از عبدالله ابن ارقم چنین نقل مى کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد، هنگامى که قسمتى از راه را پیمود،

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 277

على را فرستاد و سوره را از او گرفت و آنرا با خود (به مکه ) برد و ابوبکر در دل یک نوع ناراحتى احساس کرد (و خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد) پیامبر فرمود: ((لایؤ دى عنى الا انا او رجل منى )).
6 -
دانشمند معروف ((ابن کثیر)) در تفسیر خود از ((احمد حنبل )) از ((حنش )) از على (علیه السلام ) چنین نقل مى کند، هنگامى که ده آیه از سوره برائت بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شد، ابوبکر را خواند و او را براى تلاوت این آیات براى اهل مکه مبعوث نمود، سپس به دنبال من فرستاد، و فرمود به دنبال ابوبکر برو و هر کجا به او رسیدى نامه را از او بگیر... ابوبکر به سوى پیامبر بازگشت ، و پرسید آیا درباره من چیزى نازل شده ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود نه ، ((ولکن جبرئیل جائنى فقال لن یؤ دى الا انت او رجل منک )).
7 -
عین همین مضمون را ((ابن کثیر)) از ((زید بن یسیغ )) نقل کرده است .
8 -
و نیز همان دانشمند اهل سنت این حدیث را به سند دیگر از ابوجعفر محمد بن على بن حسین بن على (امام باقر) (علیه السلام )، در تفسیر خود آورده است .
9 -
علامه ((ابن اثیر)) دانشمند دیگر اهل سنت در ((جامع الاصول )) از ((ترمذى )) از ((انس بن مالک )) چنین نقل کرده است ، که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با ابوبکر فرستاد، سپس او را خواست و فرمود: لاینبغى لاحد ان یبلغ هذه الا رجل من اهلى ، فدعا علیا فاعطاه ایاه : ((براى هیچ کس سزاوار نیست که این سوره را ابلاغ کند مگر مردى از خاندانم ، سپس على (علیه السلام ) را خواست و سوره را به او داد)).

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 278

10 - ((محب الدین طبرى )) اهل سنت در کتاب ((ذخائر العقبى )) از ((ابو سعید)) یا ((ابو هریرة )) چنین نقل مى کند: رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ابوبکر را ماءمور نظارت بر امر حج کرد هنگامى که به سرزمین ((ضجنان )) رسید، صداى شتر على (علیه السلام ) را شنید، و آنرا شناخت ، و به سراغ او آمده و گفت براى چه آمدى ؟ گفت خیر است ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) سوره برائت را با من فرستاده است ، هنگامى که ابوبکر بازگشت (و از تغییر این رسالت اظهار نگرانى کرد) پیامبر فرمود: لا یبلغ عنى غیرى او رجل منى یعنى علیا: هیچ کس جز خودم نباید از طرف من ابلاغ کند، مگر کسى که از من است ، منظورش على (علیه السلام ) بود.
در روایات دیگر تصریح شده که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شتر مخصوص خود را به على سپرد تا بر آن سوار شود و به مکه برود و این دعوت را ابلاغ کند، در وسط راه هنگامى که ابوبکر صداى شتر را شنید شناخت .
این حدیث با آنچه در بالا ذکر شد، در واقع یک مطلب را مى رساند، و آن اینکه شتر، شتر مخصوص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود که در آن موقع در اختیار على (علیه السلام ) قرار داده بود، زیرا ماءموریت او ماءموریت مهمى بود.
در بسیارى دیگر از کتب معروف اهل سنت این حدیث گاهى به صورت مسند، و گاهى به صورت مرسل نقل شده است ، و از احادیثى است که هیچ کس در اصل آن ایرادى ندارد.
مطابق بعضى از روایات که از طرق اهل تسنن وارد شده ابوبکر پس از آنکه از منصب ابلاغ این آیات عزل شد، به عنوان امیر الحاج به مکه آمد، و بر امر حج نظارت داشت .
توضیح و بررسى :
این حدیث به روشنى فضیلت بزرگى را براى على (علیه السلام ) اثبات مى کند،

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 279

ولى متاءسفانه مانند سایر احادیثى که از اینگونه است ، مورد بى مهرى قرار گرفته ، و جمعى تلاش و کوشش مى کنند آنرا یا به کلى از ارزش بیاندازند، و یا از اهمیت آن بکاهند، و براى این کار راههائى انتخاب کرده اند!.
1 -
گاهى مانند، نویسنده ((المنار)) از میان احادیث مربوط به این قسمت ، تنها آن احادیثى را انتخاب کرده اند که درباره نظارت ابوبکر بر مراسم حج سخن مى گوید، ولى درباره گرفتن سوره برائت از او و گفتارى که پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) درباره على (علیه السلام ) فرمود سکوت اختیار کرده اند!.
در حالى که سکوت قسمتى از احادیث از این موضوع دلیل بر آن نمى شود که آن همه احادیث را که در این باره بحث مى کند نادیده بگیرند، روش تحقیقى ایجاب مى کند که همه احادیث را مورد توجه قرار دهند، هر چند بر خلاف میل و پیشداوریهاى آنها باشد.
2 -
زمان دیگرى به تضعیف سند بعضى از احادیث مانند حدیثى که به ((سماک )) و ((حنش )) منتهى مى شود، پرداخته اند. (همانند همان مفسر مذکور).
در حالى که این حدیث یک طریق و دو طریق ندارد، و راوى آن منحصر به ((سماک )) و ((حنش )) نیست ، بلکه به طرق متعدد در کتب معتبر آنان آمده است .
3 -
و زمانى به توجیه هاى شگفت انگیزى درباره متن حدیث پرداخته اند، مثل اینکه گفته اند اگر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ماءموریت ابلاغ سوره را به على (علیه السلام ) داد، به خاطر این بوده که بنا به عادت عرب لغو پیمانها باید به وسیله خود شخص یا یکى از خاندان او ابلاغ گردد.
در حالى که اولا در طرق متعددى تصریح شده که پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود جبرئیل براى من این دستور را آورده ، و یا چنین ماءموریتى پیدا کرده ام .
ثانیا در بعضى از طرق این احادیث که در بالا ذکر شد مى خوانیم که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 280

به على (علیه السلام ) فرمود، اگر تو این کار را نکنى من خودم باید اقدام به این کار کنم مگر عباس عموى پیغمبر یا یکى دیگر از بستگان او در میان مسلمانان وجود نداشتند که اگر على (علیه السلام ) نرود باید شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اقدام به این کار کند.
ثالثا براى اصل این موضوع که عادت عرب چنین بوده است هیچ گونه مدرکى ذکر نکرده اند، و چنین به نظر مى رسد که حدس و تخمین و گمانى براى توجیه حدیث فوق ، طبق میل خود بوده است .
رابعا در بعضى از طرق معتبر این حدیث جمله لا یذهب بها الا رجل منى و انا منه یا مانند آن آمده است که نشان مى دهد پیامبر على (علیه السلام ) را همچون خودش و خویش را همچون او مى دانست (همان مضمونى که در آیه مباهله آمده است ).
از آنچه در بالا آوردیم چنین نتیجه مى گیریم که اگر تعصبها و پیشداوریها را کنار بگذاریم پیامبر با این کار برتر بودن مقام على (علیه السلام ) را از همه صحابه مشخص ساخته است ، ((ان هذا الا بلاغ ))!

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 281

آیه 1 - 2
آیه و ترجمه
بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ إِلى الَّذِینَ عَهَدتم مِّنَ الْمُشرِکِینَ(1)
فَسِیحُوا فى الاَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکمْ غَیرُ مُعْجِزِى اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مخْزِى الْکَفِرِینَ(2)

  ترجمه :

 

1 - این اعلام بیزارى خدا و پیامبر او به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید.
2 -
با این حال چهار ماه (مهلت دارید که ) در زمین (آزادانه ) سیر کنید (و هر جا مى خواهید بروید و بیندیشید) و بدانید شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید (و از قدرت او فرار کنید و نیز بدانید) خداوند خوار کننده کافران است .

  تفسیر :

 


پیمانهاى مشرکان الغاء مى شود
در محیط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند، که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با هر یک از آنها طبق موضعگیریهایشان رفتار مى کرد:
گروهى با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هیچ گونه پیمانى نداشتند، و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مقابل آنها نیز هیچ گونه تعهدى نداشت .

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 282

گروههاى دیگرى در حدیبیه و مانند آن پیمان ترک مخاصمه با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بسته بودند این پیمانها بعضى داراى مدت معین بود، و بعضى مدتى نداشت .
در این میان بعضى از طوائفى که با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پیمان بسته بودند، یک جانبه و بدون هیچ مجوزى پیمانشان را به خاطر همکارى آشکار با دشمنان اسلام شکستند، و یا در صدد از میان بردن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بر آمدند، همانند یهود بنى نضیر و بنى قریظه ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدینه طرد کرد، ولى قسمتى از پیمانها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پیمانهاى مدتدار و بدون مدت .
آیه اول مورد بحث به تمام مشرکان (بت پرستان ) اعلام مى کند که : هر گونه پیمانى با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد، و مى گوید ((این اعلام برائت و بیزارى خداوند و پیامبرش از مشرکانى که با آنها عهد بسته اید، مى باشد)).
(برائة من الله و رسوله الى الذین عاهدتم من المشرکین )
سپس براى آنها یک مهلت چهارماهه قائل مى شود، که در این مدت بیاندیشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضاى چهار ماه یا باید دست از آئین بت پرستى بکشند و یا آماده پیکار گردند، و مى گوید: ((چهار ماه در زمین آزادانه به هر کجا مى خواهید بروید)) (ولى بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) (فسیحوا فى الارض اربعة اشهر)
((اما بدانید که شما نمى توانید خداوند را ناتوان سازید، و از قلمرو قدرت او بیرون روید)) (و اعلموا انکم غیر معجزى الله ).
((و نیز بدانید که خداوند کافران مشرک و بت پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت )). (و ان الله مخزى الکافرین )

 

تفسیر نمونه جلد 7 صفحه 283

 نکته ها :

 


در اینجا به دو نکته باید توجه کرد
1 -

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد َسوره توبه

مقاله در مورد توبه

اختصاصی از هایدی مقاله در مورد توبه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد توبه


مقاله در مورد توبه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه28

 

فهرست مطالب

 

 

نعمت ها و مسئولیت انسان

 

2 ـ راه تحصیل نعمت

 

1 ـ فراوانى و گستردگى نعمت

 

4 ـ شکر نعمت

 

 

 

سخن ناشر :

امنیت و آرامش، مصونیّت نفس از رذایل ، حفظ اندیشه از افکار آلوده ، رسیدن به حسنات اخلاقى ، طى مراتب کمال ، همچنین ساختن شخصیت انسان براى انسانیت ، بدست آوردن کمالات معنوى و محقق شدن به حقایق الهیه واتصال به منبع فیص و رسیدن به مقام قرب الهى و ورود به دایره ى محبت الهى و پیدا کردن فضائل انسانى و رسیدن به سعادت اخروى، همه امورى است که براى انسان حاصل نمى شود مگر به ترک گناه.

انسان گنهکار از درک فیوضات و اخذ امور معنویه تا زمانى که از ورطه ى گناه و معصیت خارج نشده است محروم است، پس کسب مجموعه ى خیر در عالم هستى ممکن نیست مگر به ترگ گناه.

انسان آلوده ى به معصیت و گناه، زمینه ى رشد و پرورش استعدادهاى درونى و معنوى و قواى جسمانى و روانى خود را براى رسیدن به کمال مطلوب سد نموده، و مانع حرکت خود به سوى طى مراتب مى شود.

لکن وجود مبارک حضرت حق از باب رحمت به انسان، بابى را براى معصیت کاران جهت جبران مافات گشوده است که با ورود به سرزمین حقایق این حقیقت عرشى، انسان آلوده، غیر از این که تمام آلودگى هاى خود را از

صفحه ى نفس مى زداید، به درجات بالاى معنوى نیز دست پیدا مى کند.

این حقیقت عرشى چیزى نیست جز «توبه» ، توبه آغوش رحمت الهى است.

توبه حقیقتى عرشى و نورانى و سبب اتصال دور افتادگان به اصل و محبوب است.

این مرتبه را مقامات بسیار بالایى است و به مراتب این حقیقت و طى مراحل آن در آیات و روایات به صورتى مبسوط بحث شده است و فهم مطالب این مجموعه از آیات و روایات نیازمند تفسیر و تبیین دقیق و عمیق مستند بر مطالب علمى است.

اندیشمند محقق و عالم متتبع استاد حسین انصاریان در سال 1363 شمسى مباحثى تحقیقى پیرامون موضوع توبه مطرح فرمودند که در آن زمان بسیار مورد استقبال طلاب و دانشجویان و قشر جوان جامعه قرار گرفت و منشأ اثرات بسیار بالائى شد.

جناب حجة اسلام حاج سید محمد جواد هاشمى یزدى مدیریت محترم مرکز تحقیقاتى دارالصادقین پیشنهاد تبدیل این مجموعه را به کتاب جهت استفاده بیشتر جامعه از این مجموعه را نمودند.

سخنرانى ها توسط مؤسسه دارالعرفان پیاده به محضر استاد عرضه شد، ایشان نیز مباحث را با تفسیرى دقیق براساس مبانى علمى بر رشته تحریر در آوردند.

بر اساس پیشنهاد عده اى از محققین محترم، مؤسسه دارالعرفان ضمن تحقیق مصادر و فهرست نگارى، اقدام به تجدید چاپ این کتاب نمود.

این مجموعه ى تحقیقى با توجه به اینکه برگرفته از قلم عالمانه ى معظم له مى باشد، در مباحث توبه مفید خواهد بود.

امید است براى اهل تحقیق درى براى ورود به مباحث دقیق و عمیق موضوع توبه، و براى امیدواران به رحمت الهى سفره اى پربار از معنویت باشد.

واحد تحقیقات دار العرفان

 

 

صفحه 13

 

هو التوّاب

 

مقدمه :

به هنگام شروع جنگ تحمیلى ، که بر اساس اداى تکلیف به فضاى بامعنویت جبهه راه پیدا کردم ، با چهره هاى نورانى ، و انسانهایى ملکوتى ، و فرش نشینانى عرشى آشنا شدم .

تنى چند از آن حق شناسان آگاه از این فقیر خواستند ، در ایّامى که جبهه در آرامش قرار دارد و مسافران راه عشق براى انجام پاره اى از امور به تهران مى آیند ، در جلسه اى جهت مباحثه ى عاشقانه و عارفانه ، بر اساس آیات قرآنیه و مکتب نبویّه و اهل بیت طاهره و عترت مرضیه ، همچون سوته دلان گرد هم آیند تا تذکرى براى دوستان و مایه اى براى میدان رزم علیه دشمنان باشد .

از این پیشنهاد استقبال کردم ، زمان جلسه هفته اى یک بار در شب سه شنبه تعیین شد .

در ابتداى برنامه بیش از بیست نفر نبودیم ، جلسه با نماز جماعتى با حال ، و ذکر چند مسأله ى فقهى و بحثى از معارف الهیه ، و ذکر مصیبتى پرشور ، شروع مى یافت و پایان مى گرفت .

به تدریج پاکانى عزیز و عزیزانى پاک ، به وسیله ى همان بیست نفر از تشکیل چنین جلسه اى در خانه ى دوستى با حال و دل سوخته ى اهل بیت خبر شدند و به جمع بیست نفر پیوستند . فضاى جلسه از معنویتى خاص برخوردار بود ،

پرچمى نداشت ، از اسم و رسم دور بود ، بر خلاف تمام جلسات از مدیر و کارگردان و رئیس و مرئوس خبرى در آن نبود ، سراسر عشق و شور بود ، وحدت و یگانگى بود ، یکرنگى و یکپارچگى بود ، براى خدا مى آمدند ، براى خدا مى شنیدند ، براى خدا مى گفتند ، براى خدا مى خواندند و جز حال و مستى چیزى در آن مجلس حس نمى شد .

شمار شرکت کنندگان نزدیک به هزار نفر شد ، من به خاطر آن جلسه اگر در دورترین نقاط ایران بودم شب سه شنبه برمى گشتم ، شرکت کنندگان هم همین برنامه را داشتند ، حتى رزمندگان براى شرکت در آن مجلس عشق از جنوب و غرب کشور ، با مرخصى گرفتن از فرماندهان جنگ سر از پا نمى شناختند .

من فکر مى کردم آن مجلس انس و آن محفل شور ، سالیان متمادى پابرجا باشد ، ولى گروهى از بهترین شرکت کنندگان آن مجلس به فیض شهادت رسیدند و گروهى به دست کفار بعثى اسیر شدند ، تعداد شهیدان و اسیران آن جلسه در حدى بود که طاقت مرا تاب کرد ، دیدن جاى خالى آنان در آن جلسه براى من بسیار مشکل بود . شرکت کنندگان جدید ، مردمى نبودند که جاى خالى آن عزیزان را پر کنند ، با دلى سوخته و اشکى ریزان آن جلسه را ترک کردم ، و نهایتاً جلسه براى همیشه تعطیل شد و تا امروز که این جملات را مى نویسم در آرزوى دیدن افرادى نظیر آن افرادم ، ولى نمونه ى آن را نمى یابم و گمان ندارم مانند آنان را بیابم .

مطالب متنوعى در آن جلسه بحث شد . توبه ، معرفت ، عشق به حق ، قیامت ، عرفان . خوشبختانه تمام آن مباحث به وسیله ى نوار ضبط شد ، پس از سالها قسمتى از نوارهاى مربوط به بحث توبه توسط مؤسسه ى تحقیقاتى دارالعرفان به دست آمد ، پیشنهاد کردند از نوار پیاده شود و سپس به صورت کتاب در دسترس

همگان قرار گیرد . کتابى که پیش رو دارید یادگار بیش از بیست هفته از آن شب هاى سه شنبه ى باحال است ، شب هایى که یاد آن براى من یادآور خاطره هاى بسیار شیرین و ناگفتنى است . امید است بتوانید به توفیق حق از مباحث این کتاب که در بحث توبه تازه و جدید است بهره ى کافى ببرید .

فقیر : حسین انصاریان

فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَلالا طَیِّباً وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ اِیّاهُ تَعْبُدُونَ نحل ( 16 ) : 114

 

نعمت ها و مسئولیت انسان

خداوند مهربان از راه رحمت و محبت و لطف و عنایت ، انسان را لایق آراسته شدن به نعمت هایى نموده که در پهن دشت هستى ، هیچ یک از موجودات ، حتى فرشتگان مقرب را بدین صورت شایستگى و لیاقت نداده .

نعمت هاى حق بر سر سفره ى حیات انسان به گونه اى است که اگر برابر با دستورات پروردگار به مصرف برسد جسم و جان را رشد مى دهد و سعادت دنیا و آخرت آدمى را تأمین مى نماید .

قرآن مجید در رابطه با نعمت ها ، همگان را به دوازده مسأله ى بسیار مهم توجه مى دهد :

1 ـ فراوانى و گستردگى نعمت .

2 ـ راه تحصیل نعمت .

3 ـ توجه به نعمت .

4 ـ شکر نعمت .

5 ـ پرهیز از ناسپاسى در کنار نعمت .

6 ـ بى شمار بودن نعمت .

7 ـ قدر شناسان نعمت .

8 ـ زشتى اسراف در نعمت .

9 ـ بخل از خرج کردن نعمت .

10 ـ علل از دست رفتن نعمت .

11 ـ اتمام نعمت .

12 ـ پاداش به جا خرج کردن نعمت .

ملاحظه ى آیات کتاب الهى و توجه به مفاهیم بلند ملکوتى آن آیات ، در جهت این دوازده مسأله ضرورى است .

 

1 ـ فراوانى و گستردگى نعمت

آنچه در آسمانها و زمین است هر یک به صورتى در خدمت انسان است . خورشید ، ماه ، تعدادى از ستارگان ثابت و سیار ، موجودات مریى و نامریى فضا ، همه و همه به اراده ى حضرت حق در مسیر سود رساندن به انسان هستند .

کوهها ، صحراها ، دریاها ، جنگل ها ، روییدنى ها ، باغها ، چشمه ها ، رودها ، حیوانات و انواع مخلوقات زمینى هر کدام به شکلى در راه برپا داشتن خیمه ى حیات انسان در فعالیت مى باشند .

نعمت هاى الهى به طور فراوان و گسترده و کامل و جامع ، انسان را عاشقانه در آغوش گرفته و همچون دایه اى مهربان و دلسوز براى رشد این موجود برتر در کوشش و تکاپویند .

از نعمت هاى آشکار و نهان و ظاهر و باطن ، آنچه مورد نیاز و احتیاج انسان است بر سر سفره ى زندگى نهاده شده و چیزى در این خوان گسترده کم نیست .

قرآن کریم در این زمینه مى فرماید :

أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فی الاَْرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً . . . (1)

آیا ندیدى خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است به تسخیر شما آورده ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لقمان ( 31 ) : 20 .

و نعمت هاى آشکار و نهانش را بر شما گسترده و کامل و افزون نموده است . . . ؟

 

2 ـ راه تحصیل نعمت

هر نوع کار و کوشش مثبتى براى تحصیل معاش ، بدون تردید ، عبادت و بندگى خداست ; زیرا خداى مهربان در قرآن مجید در آیات فراوانى بندگان خود را به آباد کردن زمین ، به دست آوردن رزق حلال ، کسب معاش و تجارت و خرید و فروش سالم امر مى نماید ، و اطاعت امر حق ، عبادت و بندگى است و این عبادت و بندگى را در قیامت اجر و ثواب است .

عناوینى چون تجارت ، بیع و شرا ، اجاره ، وکالت ، مساقات ، مزارعه ، مضاربه ، مشارکت ، صنعت ، آموختن دانش به دیگران ، خطاطى ،خیاطى ، صباغى ، دباغى ، دامدارى همراه باشرایط اسلامى و انسانى ، راههاى مثبت به دست آوردن نعمت هاى مادى است که کوشنده ى در هر یک از این امور مورد محبت حق است ، و جداى از هر کدام از آنها ، و تحصیل رزق و روزى از راههاى خلاف اسلام و اخلاق و انسانیت عامل نفرت خداوند است .

قرآن عظیم در این مسأله مى فرماید :

یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاض مِنْکُمْ . . . (1)

اى کسانى که ایمان آورده اید ! اموال یکدیگر را از راه غیر حق نخورید ، مگر آنکه داد و ستدى باشد که با رضایت خودتان انجام گرفته.

یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُواتِ ال شَّیْطانِ ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء ( 4 ) : 29 .

إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (1) .

اى مردم ! از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و گامهاى شیطان را پیروى ننمایید ، که شیطان دشمن آشکار شماست .

در هر صورت آنچه از جانب حق حلال اعلام شده ، و از طریق کسب مشروع به دست مى آید مصرفش بدون اسراف و تبذیر حلال ، و آنچه از راه نامشروع به دست مى آید ، گرچه ذاتاً حلال باشد ، مانند خوردنیها و پوشیدنیها مصرفش حرام و نگاه داشتنش ممنوع ، و بازگرداندن آن به مالک و صاحب اصلى اش واجب است .

 

3 ـ توجه به نعمت

خوردن و آشامیدن ، پوشیدن و سود بردن ، و بهره گیرى از هر نعمتى بدون توجه به اینکه نعمت به اراده ى چه کسى به وجود آمده ؟ چگونه پدید آمده ؟ براى چه بر سر سفره ى حیات قرار داده شده ؟ چه عواملى در رنگ و مزه و بو و انرژى آن در عرصه گاه هستى دخیل بوده و خلاصه بدون اندیشه در یک لقمه ى نان ، یا یک قطعه پارچه ، یا زمینى آماده براى کشاورزى ، یا چشمه اى جوشان ، یا رودى جارى ، یا جنگلى انبوه از درختان مفید ، و اینکه با کمک چند میلیون یا میلیارد عامل به وجود آمده تا ساختمان حیات انسان برپا شود ؟ کار حیوانات و غافلان و بى خردان است .

اندیشمندان به تمام نعمت هایى که در اختیار دارند با چشم عقل و بینایى قلب مى نگرند تا وجود نعمت دهنده را در کنار نعمت لمس کنند ، و فواید نعمت را بیابند و از نعمت به همان صورت که پدید آورنده ى نعمت خواسته استفاده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره ( 2 ) : 168 .

نمایند .

قرآن که کتاب هدایت است مردم را بدین صورت به نعمت هاى الهى توجه مى دهد :

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خَالِق غَیْرُ اللَّهِ یَرْزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ (1)

اى مردم ! نعمت هاى خدا را بر خود توجه کنید ، آیا آفریننده اى جز خدا هست ؟ خدایى که از آسمان و زمین به شماروزى مى دهد ، جز او معبودى نیست پس به کجا روى مى آورید ؟

آرى تمام نعمت ها با فوایدى که دارند دلیل بر یگانگى حق ، و برهان بر توحید ذات و راهى آسان براى شناخت حضرت حق است .

 

4 ـ شکر نعمت

برخى از مردم تصور مى کنند شکر به این معناست که پس از استفاده از جمیع نعمتهاى حضرت حق بگویند : الهى شکر ، یا اعلام کنند الحمد للّه ، یا نهایتاً جمله ى نورانى الحمد للّه رب العالمین را به زبان جارى کنند ، در صورتى که در برابر این همه نعمت هاى عظیم مادى و معنوى ، معقول نیست با گفتن یک کلمه ى فارسى یا یک جمله ى عربى معناى واقعى شکر تحقق پیدا کند .

شکر باید متناسب با مقام منعم و هماهنگ با نعمت باشد ، و این معنا جز با یک سلسله قول و فعل و حال ظهور نمى کند .

مگر مى توان با گفتن الهى شکر یا الحمد للّه ، در برابر این همه عنایت و لطف خداوند شاکر به حساب آمد ؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاطر ( 35 ) : 3 .

در مقابل نعمت بدن و اعضا و جوارحش چون گوش و چشم و زبان و دست و شکم و شهوت و قدم ، و قلب و رگ و پى و استخوان و عصب ، و نعمت هایى چون خوراکیها و پوشیدنیها و بوییدنیها ، و مناظر زیباى طبیعى همچون کوهها و صحراها و جنگلها ، و نهرها و رودها و چشمه ها و دریاها ، و انواع میوه جات و حبوبات و سبزیجات و میلیون ها نعمت دیگر که ابزار حیات و علل و وسایل و وسایط زندگى انسان هستند آیا با گفتن یک الحمد للّه مسئله ى باعظمت شکر تحقق پیدا مى کند ؟ در برابر نعمت اسلام و ایمان ، هدایت و ولایت ، علم و حکمت ، صحت و سلامت ، تزکیه و طهارت ، قناعت و طاعت ، محبت و عبادت ، با گفتن الهى شکر مى توان بنده ى شاکر خدا شد ؟!

راغب اصفهانى در کتاب با عظمت المفردات مى گوید : اَصْلُ الشُّکْرِ مِنْ عَیْن شَکْرى(1) :

ریشه ى شکر از عَیْن شَکْرى است ; یعنى چشم پر از اشک یا چشمه ى پر آب . بر این اساس معناى شکر ، پر بودن درون انسان از یاد خدا و توجه به نعمت هاى اوست که از کجا به دست آورد و چگونه مصرف کند .

خواجه نصیر الدین طوسى که معروف به استاد بشر و عقل حادى عشر است ، بنا به روایت علامه ى مجلسى در رابطه با حقیقت شکر مى فرماید :

شکر شریف ترین و برترین کارهاست و باید بدانید که شکر روبرو شدن با نعمت بوسیله ى گفتار و عمل و نیت است ، و براى شکر سه پایه و سه رکن است :

اول : شناخت نعمت دهنده و صفاتى که سزاوار اوست ، و شناخت نعمت و این حقیقت که تمام نعمت ها چه آشکار و چه پنهان از جانب اوست ، و منعم واقعى غیر از او کسى نیست ، و تمام واسطه هایى که بین انسان و نعمت هاست سر به فرمان او و در تسخیر حکم آن حضرتند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفردات : 461 ، ماده ى شکر .

دوم : تحقق حال است ، و حال عبارت است از خضوع و تواضع در برابر منعم و خوشحالى به نعمتها ، به این که تمام نعمت ها هدیه ى الهى به عبد است و دلیل بر عنایت منعم به وجود آدمى است ، و نشانه ى حال به این است که نسبت به امور مادى خوشحال نشوى مگر به آنچه که موجب قرب تو نسبت به حضرت حق است .

سوم : عمل است ، و عمل باید در سه مرحله ى قلبى و زبانى و اعضایى ظهور کند .

اما عمل قلب ، توجه اوست به تعظیم و حمد و تمجید حق و اندیشه در ساخته ها و افعال و آثار لطف حضرت او ، و تصمیم بر رساندن خیر و نیکى به تمام بندگان خداوند .

و عمل زبان ، آشکار کردن شکر و سپاس و تسبیح و تهلیل و امر به معروف و نهى از منکر است .

و عمل اعضا ، به کار گرفتن نعمت هاى آشکار و نهان در طاعت و عبادت ، و حفظ و نگهدارى آنها از معصیت و مخالفت با خداوند است .

بر اساس این معنا که معناى واقعى و حقیقى شکر است ، روشن شد که شکر از ریشه هاى صفات کمال است ، و ظهور کامل آن در صاحبان نعمت بسیار کم است ، چنانکه قرآن مى فرماید :

وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِىَ الشَّکُورُ (1) .

شکر به معنایى که ملاحظه کردید در برابر تمام نعمت ها واجب عقلى و شرعى است ، و مصرف کردن هر نعمتى در همان مسیرى که خالق نعمت دستور داده شکر آن نعمت است ، و در حقیقت عبادت و بندگى کامل حق با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سبأ ( 34 ) : 13 .

تحقق شکر واقعى تحقق پیدا مى کند .

فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَیِّباً وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِن کُنتُم إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (1) .

از حلال و پاکیزه اى که خداوند نصیب شما نموده تناول کنید و شکر نعمت هاى خدا را بجا آورید ، اگر به حقیقت ، خدا را بندگى مى کنید .

. . .فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْکُرُوا لَهُ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (2) .

روزى را از پیشگاه خدا بطلبید و او را عبادت کنید و شکرش را بجاى آورید ; بازگشت شما به سوى اوست .

امام صادق (علیه السلام) در معناى شکر فرموده اند :

شُکْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنابُ المَحارِمِ وَتَمامُ الشُّکرِ قَولُ الرَّجُلِ : الحَمْدُ للهِِ رَبِّ العَالَمِینَ(3) .

شکر نعمت ، پرهیز از تمام محرمات و همه ى شکر گفتار مرد است : الحمد للّه رب العالمین .

بنابراین شکر نعمت ، صرف نعمت در عبادت و طاعت و خدمت به خلق ، و احسان و نیکى به مردم و اجتناب از تمام گناهان است .

 

5 ـ پرهیز از ناسپاسى در کنار نعمت

گروهى از مردم بدون توجه به منعم حقیقى ، و منهاى اندیشه و تفکر در نعمت هاى الهى ، مجموعه ى نعمت هایى که در اختیار دارند مفت خود دانسته ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل ( 16 ) : 114 .

2 ـ عنکبوت ( 29 ) : 17 .

3 ـ کافى : 2 / 95 ، باب الشکر ، حدیث 10 ; بحار الأنوار : 68 / 40 ، باب 61 ، حدیث 29 .

و خود را مالک اصلى و حقیقى نعمت به حساب آورده به هر صورتى که هوا و هوس و اراده و میلشان اقتضا کند نعمت را مصرف مى کنند !

اینان که در غفلت و بى خبرى و جهل و بى فکرى به سر مى برند ، نعمت هاى الهى را در مسیر شیطانى و در راه شهوات نامشروع خود خرج مى کنند و زشت تر از این برنامه ، کمک گرفتن از نعمت ها براى گمراه کردن زن و بچه ى خود و اقوام و دوستان و سایر مردم است .

نعمت اعضا و جوارح را با یارى جستن از دیگران در گناه ، و نعمت مال و ثروت را با کمک گرفتن از اطرافیان در معصیت و خطا و نعمت دانش و علم را در راه خدمت به طاغوت و طاغوتیان ، و نعمت بیان را در طریق گمراه کردن عباد خدا به کار مى برند !

اینان تبدیل کنندگان نعمت هاى زیباى حق به زشتى هاى شیطانى هستند و با این برنامه ى ننگین ، خود و قوم خود را رهسپار به عذاب دایم قیامت مى کنند !

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ (1) .

آیا ندیدى کسانى که نعمت هاى خدا را تبدیل به کفر و ناسپاسى کردند و خود و قومشان را به عرصه ى هلاکت رهسپار نمودند ، به جهنم که جاى بسیار بدى است در افتادند ؟

 

6 ـ بى شمار بودن نعمت

ما با توجه به یکى از آیات کریمه ى قرآن به این معنا پى مى بریم که آفریده هاى حق و نعمت هاى حضرت او در مرحله اى است که به شماره و عدد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابراهیم ( 14 ) : 28 ـ 29 .

نیاید و شماره کنندگان هر چند از قدرت و توان شگرفى برخوردار باشند ، از شمارش آنها عاجز و ناتوانند .

وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَة أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر مَّا نَفِذَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیرٌ حَکِیمٌ (1) .

اگر در روى زمین آنچه درخت است قلم گردد و آب دریا به اضافه ى هفت دریاى دیگر مرکب شود ، شمارش آفریده هاى حق پایان نگیرد ، همانا خداوند مقتدر و حکیم است .

در آفرینش خود اندیشه کنید و در ساختمان ظاهر خود با دیده ى عقل بنگرید ، تا این حقیقت بر شما روشن شود که نعمت هاى حضرت محبوب قابل شماره نیست .

قرآن درباره ى خلقت انسان مى فرماید :

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنسَانَ مِن سُلاَلَة مِن طِین (2) .

ما انسان را از مایه ى گل خالص آفریدیم .

ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَار مَّکِین (3) .

سپس او را نطفه اى در محل استوار قرار دادیم .

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (4) .

آن گاه نطفه را خون بسته ، خون بسته را پاره گوشت قرار داده و آن پاره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لقمان ( 31 ) : 27 .

2 ـ مؤمنون ( 23 ) : 12 .

3 ـ مؤمنون ( 23 ) : 13 .

4 ـ مؤمنون ( 23 ) : 14 .

گوشت را استخوان ، و استخوانها را با گوشت پوشاندیم ، سپس خلقى دیگر به وجود آوردیم ، آفرین خداى را که بهترین آفرینندگان است .

نطفه با گذشت از این مراحل و منازل ، تبدیل به انسانى کامل و موجودى جامع شد .

اکنون در موجودیت و ساختمان اسرار آمیز خود و آن چه در این ساختمان از تعداد سلول ها و دستگاه گوارش و گردش خون و کارگاه تنفس و دستگاه مغز و اعصاب و چشم و گوش و بینى و سایر اعضا و جوارح وجود دارد اندیشه کنید تا معلوم گردد که نعمت هاى حضرت او در چهارچوب همین جسم عنصرى به شماره نیاید .

مگر نه این است که دانشمندان بدن شناس مى گویند : اگر انسانى به طور شبانه روزى و بدون تعطیل برنامه ، در هر ثانیه هزار عدد از سلولهاى بدن را شماره کند ، بر شمردن آنها سیصد هزار سال زمان مى خواهد .

مگر نه این است که اهل فن مى گویند : موادى که در معده ، این آزمایشگاه شگرف شیمیایى ، تجزیه و ترکیب و تهیه مى شود بیش از موادى است که آزمایشگاههاى مصنوع دست انسان مى تواند تهیه کند . از مواد و مصالحى که به این آزمایشگاه مى رسد متجاوز از یک میلیون نوع ذرات مختلف تهیه مى شود و غالب این مواد از نوع سموم کشنده است(1) .

مگر نه این است که دانشمندان نشان داده اند قلب به اندازه ى یک مشت بسته بیشتر نیست ، ولى از قدرت و نیروى عظیمى برخوردار است که در هر دقیقه 70 بار باز و بسته مى شود و در مدت سى سال ، بیش از یک میلیارد مرتبه این برنامه انجام مى گیرد و با هر یک دقیقه که به وسیله ى مویرگهاى ظریف که از مو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ راز آفرینش انسان : 145 .

نازک ترند دو بار خون را در بدن گردش مى دهد ، بیش از ده میلیون میلیارد سلول بدن را شستشو مى دهد(1) !

به این واقعیت ، تعداد اتم هاى اکسیژن ، هیدروژن ، ازت و اتم هاى تشکیل دهنده ى خاک ، ریشه ، بدنه ، شاخ و برگ درختان ، میوه ها و آنچه در آسمانها و زمین است و به نوعى در خدمت انسان به کار گرفته شده است را بیفزایید ، سپس دقت کنید که آیا نعمت هاى خداوند که در کارگاه هستى ، کارگزاران حیات انسان هستند قابل شماره اند ؟

مشتى خاک را به دقت بنگرید ، خواهید دید خاک خالص و تنها نیست ، بیشتر خاکها از مواد معدنى تشکیل یافته اند که به صورت ذرات کوچک سنگ درآمده اند . این ذرات خرد شده و تراشیده شده از سنگهاى بزرگترى هستند که تحت اثر نیروهاى طبیعى تشکیل یافته اند ، خاک موجودات زنده ى بسیارى دربردارد ، یک مشت خاک ممکن است شامل میلیونها موجود میکروسکوپى به نام باکترى باشد ، علاوه بر باکتریها بسیارى از کپک ها و جلبک ها و انواع مختلف جانوران در خاک یافت مى شوند ، بسیارى از این موجودات زنده ، خاک را متخلخل مى کنند و بدین طریق آن را براى رشد گیاهان آماده تر مى سازند(2) .

استعداد انسان براى جذب خوراکیها و نوشیدنیها از طریق دهان ، دندان ، زبان ، غدد بزاقى ، حلق ، مرى ، معده ، لوزالمعده ، اثنا عشر ، روده ى بزرگ ، روده ى کوچک و فعالیت هر کدام از آنها در هضم و جذب و دفع ، داستانى دیگر از نعمتهاى الهى به انسان است .

مسأله ى بسیار مهم پالایش و گردش خون توسط سرخرگها ، سیاهرگها ، مویرگها ، آئورت ، دهلیز راست قلب ، دهلیز چپ ، بطن راست قلب ، بطن چپ ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ راه خداشناسى : 218 .

2 ـ علم و زندگى : 134 ـ 135 .

گلبولهاى قرمز و سفید خون ، ترکیب خون ، رنگ خون ، روانى خون ، حرارت بدن ، پوست بدن ، گوش و عناصر آن ، چشم و طبقات آن ، قصه اى عجیب و برنامه ى شگرف دیگرى از نعمتهاى الهى است .

فضاى عالم بالا و خدماتى که توسط پخش نور ، و گردشها ، و جذب و انجذاب ، و جزر و مدها در حیات انسان دارد ، و کثرت عناصر آن ، به طورى که اگر بتوانیم در هر دقیقه سیصد ستاره در آسمانى که در محاصره ى دید ماست بشماریم ، 3500 سال عمر لازم است که شب و روز ، این ستاره ها را به شمار آریم ، چرا که تاکنون به وسیله ى دوربین هاى طیف یاب تعداد آنها را بیش از صد هزار میلیون تخمین زده اند ، که زمین ما به منزله ى یک دانه ى ناچیز از آنهاست و بهتر است بگوییم تعداد آنها براى ما انسانها قابل شمارش نیست .

فضایى که ستارگان در آن قرار دارند ، به قدرى پهناور است که از یک طرف آن به طرف دیگرش پانصد هزار سال نورى است .

خورشید و منظومه چون ذره اى در یکى از شاخه هاى خارجى دستگاه آسمانى با سرعت 400 کیلومتر در ثانیه در حرکت است ، و حدود ( 000/000/200 ) دویست میلیون سال طول مى کشد تا یک دور به دور مرکز خود بگردد !

نظام شگفت انگیز عالم بالا و تأثیراتش بر سطح و عمق زمین ، و زمینه سازى آن براى حیات موجودات زنده بخصوص انسان ، به این سادگى قابل درک نیست . هر قطره ى آبى که انسان مى نوشد محتوى هزاران جانور زنده ى مفید است ، و در هر میلى متر مکعب خون ، 7500 گویچه ى سفید و پنج میلیون گویچه ى قرمز است(1) .

اینجاست که به عظمت قرآن مجید ، کتابى که قرنها قبل به قلب نورانى پیامبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ گنجینه هاى دانش : 927 .

نازل شده ، و حقایق را آنچنان که هست بیان نموده پى مى بریم ، و از جمله ى آن حقایق این است که نعمت هاى حق را غیر قابل شمارش مى داند !

وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (1) .

اگر بخواهید نعمت هاى خدا را شماره کنید ، قدرت شماره کردنش را ندارید ، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است .

 

7 ـ قدرشناسان نعمت

آنان که از طریق اندیشه و تفکر پاک نسبت به جهان هستى ، و از راه دیدن حقایق عرصه گاه آفرینش ، و شنیدن واقعیات از زبان موجودات ، خدا و جهان و انسان و معاد را شناختند ، و در راه تصفیه ى باطن و تزکیه ى نفس و متخلق شدن به اخلاق حق ، و پیمودن راه عبادت و بندگى ، و رساندن برّ و نیکى و احسان به بندگان الهى کوشیدند ، در حقیقت قیام به قدرشناسى از نعمت هاى خدا نمودند .

آرى ، آنان به طور صحیح از تمام نعمت هاى آشکار و نهان خداوند استفاده کردند و از این راه ، هم خود و هم آنان که قدم جاى قدم آنها گذاشتند را به سعادت دنیا و آخرت رساندند . قافله سالار این جمعیت پاک و کاروان سالار این قوم برجسته و ممتاز ، انبیا و امامان معصومند که اهل ایمان در شبانه روز به عنوان اداى فریضه ى الهى از خداوند مهربان مى خواهند آنان را در همان صراطى که آن بزرگواران قرار داشتند قرار دهد و در آن مسیر ثابت قدم بدارد .

اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَ نْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ (2) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل ( 16 ) : 18 .

2 ـ حمد ( 1 ) : 6 ـ 7 .

ما را به راه مستقیم بدار ، راه کسانى که برآنان نعمت عنایت کردى ، و آنان با نعمت هایت به گونه اى برخورد کردند که باعث جلب خشنودى تو شدند ، نه مانند آن گمراهان غضب شده و فرومایگان از راه به در شده .

آرى ، انبیا و امامان تمام نعمتهاى مادى و معنوى حق را به جا مصرف کردند ، و از طریق شکر نعمت ها به مقام قرب و مقاماتى که عقول از درک آن عاجز است رسیدند .

خداوند مهربان در قرآن مجید به آنان که در تمام شئون زندگى مطیع خدا و رسولند وعده داده که در قیامت براى همیشه آنان را در کنار قدرشناسان نعمت قرار دهد .

وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً (1) .

آنان که به اطاعت از خدا و رسول برخیزند با کسانى که خداوند به آنان نعمت هایش را عنایت کرد ، یعنى انبیا و صدیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود ، و اینان براى آنان چه نیکو رفیقانى هستند !

 

8 ـ زشتى اسراف در نعمت

مسرف از نظر قرآن مجید به کسى گفته مى شود که مال و مقام و شهوت و روحیات و حالات خود را در برنامه هاى شیطانى ، و مسایل غیرمنطقى ، و امور خارج از حدود و مقررات قرار دهد .

درباره ى نتایج و ثمرات کشاورزى و این ثروت و مال خدادادى مى فرماید :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء ( 4 ) : 69 .

وَآتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُوا إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ (1) .

روز درو و برداشت و جمع آورى محصول « گندم ، جو ، خرما ، مویز » حق آنان که خداوند براى آنان حق معین نموده « فقیران ، مسکینان ، عاملین زکات ، جهت متمایل کردن غیر مسلمان به اسلام ، بندگان ، قرض داران ، راه خدا ، از راه ماندگان »(2) را بپردازید ، و با بخل از پرداخت یا خرجهاى بى در و پیکر و بیجا اسراف نکنید ، که خداوند اهل اسراف را دوست ندارد .

قرآن درباره ى آنان که منصب و مقام و جاه و قدرت را در مسیر ستم به مردم ، و غارت حقوق آنان ، و ایجاد رعب و وحشت در جامعه ، و به اسارت گرفتن ملت خرج کردند مى فرماید :

وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَال فِی الاَْرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ المُسْرِفِینَ (3) .

و همانا فرعون در زمین سرکش بود ، و او از گروه اسراف کنندگان است .

کتاب حق در رابطه با کسانى که عفت نفس ندارند ، و خود را از شهوات حرام حفظ نمى کنند و جز لذت مادى و جسمى لذتى نمى دانند و به هر نوع تجاوزى دست مى زنند و از آلودگى و رذالت در غریزه ى جنسى پرهیز ندارند ، مى فرماید :

إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ (4) .

لوط آن پیامبر بزرگ به مردم زمانش گفت : شما در مسأله ى شهوت با مردان درآمیختید و زنان را ترک کردید ، آرى شما جامعه اى مسرف هستید !

قرآن درباره ى کسانى که از روحیه ى تواضع و حال انکسار و حالت خاکسارى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انعام ( 6 ) : 141 .

2 ـ توبه ( 9 ) : 60 .

3 ـ یونس ( 10 ) : 83 .

4 ـ اعراف ( 7 ) : 81 .

و تسلیم در برابر انبیا و معجزات آنها ، و در مقابل قرآن و بیّنات و حجج و دلایل و براهین آشکار حق دست برداشتند ، و راه کبر و نخوت و عجب و خودبینى در برابر حق پیمودند مى فرماید :

ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاءُ وَأَهْلَکْنَا المُسْرِفِینَ (1) .

ما به وعده اى که به پیامبران دادیم وفا کردیم ، و آنان را با هر که اراده نمودیم از شر دشمنان رهانیدیم ، و اهل اسراف را به هلاکت ابدى دچار ساختیم .

&

دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد توبه

دانلود کار تحقیقی رشته حقوق با عنوان نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم - word

اختصاصی از هایدی دانلود کار تحقیقی رشته حقوق با عنوان نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم - word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کار تحقیقی رشته حقوق با عنوان نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم - word


دانلود کار تحقیقی رشته حقوق با عنوان نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم - word

موضوع :

نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم

 

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات:90 صفحه

چکیده

از دیدگاه قرآن کریم و حقوق کیفری عرفی مهم ترین هدف اعمال مجازات بر بزهکار، اصلاح و تربیت وی و پیشگیری از تکرار جرم است. در قرآن کریم برای وصول به اصلاح و تربیت بزهکار «توبه» بزهکار با رعایت شرایطی برای تحقق و احراز آن توسط قضات پیش بینی شده است. اصلاح و تربیت بزهکار به عنوان مهم ترین شرط تحقق توبه و سرانجام سقوط مجازات مقرر گردیده است.

در حقوق کیفری عرفی برای احراز اصلاح و تربیت بزهکار و پیشگیری از تکرار جرم او، در راستای اصل فردی کردن مجازات ها، از ابزارهای مناسبی مانند تعلیق اجرای مجازات و تعویق صدور رأی استفاده شده است.
قانون مجازات اسلامی با وجود پیش نهاد «توبه» برای سقوط مجازات در فصل حدود، راهکاری مناسب برای احراز اصلاح و تربیت بزهکار به عنوان شرط اساسی تحقق توبه مقرر نکرده است.

در این تحقیق اولاً به این نکته پرداخته شده است که پیش بینی نهادهای تعویق صدور رأی و تعلیق اجرای مجازات، در مجازات های تعزیری و بازدارنده در حقوق کیفری ایران، در محتوا و ماهیت امر همان ابزار احراز اصلاح و تربیت بزهکار به عنوان شرط اساسی توبه در سقوط مجازات است. ثانیاً امکان استفاده نهادهای مزبور در احراز توبه در حدود وجود دارد و به قانون گذار پیشنهاد شده است که این نهادها را برای تحقق احراز اصلاح و تربیت مجرم به عنوان شرط مهم توبه در اسقاط حدود پیش بینی و مقرر نماید.

واژگان کلیدی : توبه، اصلاح و تربیت، تعلیق اجرای مجازات، تعویق صدور رأی، حدود، تعزیرات و مجازات های بازدارنده.

 

 

 

فهرست

عنوان .....................................................................................................................................................................................صفحه

چکیده............................................................................................................................................................................................5

مقدمه..........................................................................................................................................................................................10

فصل اول : کلیات

گفتار اول : تبیین توبه از دیدگاه قرآن کریم.......................................................................................................................13

1-مفهوم توبه:.............................................................................................................................................................................13

2- اهمیت توبه..........................................................................................................................................................................14

مبحث اول : شرایط تحقق و آثار توبه:..................................................................................................................................16

شرایط توبه:................................................................................................................................................................................16

مبحث دوم :آثار توبه:...............................................................................................................................................................23

بند اول : سقوط عقاب (مجازات):...........................................................................................................................................23

بند دوم :تبدیل گناهان (سیئات) به حسنات:......................................................................................................................24

بند سوم: سعادت و آرامش:......................................................................................................................................................25

مبحث چهارم : نسبت توبه و سقوط مجازات در مراحل دادرسی:...................................................................................26

مبحث پنجم : نقش توبه در سقوط مجازات پیش از محاکمه..........................................................................................27

گفتار دوم : نقش توبه در سقوط مجازات در زمان محاکمه.............................................................................................29

مبحث اول : جرایم مستوجب حد و قصاص:........................................................................................................................31

مبحث دوم : در مجازات های مستوجب تعزیر و بازدارنده:..............................................................................................36

فصل دوم :نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم در قانون جزا و کیفری

گفتار اول : توبه در حقوق جزاى اسلامى.............................................................................................................................41

مبحث اول: مفهوم و ماهیت توبه............................................................................................................................................44

بند اول : مفهوم لغوى و اصطلاحى توبه................................................................................................................................44

بند دوم :حقیقت توبه................................................................................................................................................................46

مبحث دوم : ارکان و شرایط توبه...........................................................................................................................................47

مبحث سوم : توبه در حقوق جزا و فقه پویاى اسلام..........................................................................................................49

بند اول : جایگاه توبه، در حقوق جزاى اسلامى...................................................................................................................49

بند دوم :توبه در فقه پویاى اسلام.........................................................................................................................................50

گفتار دوم : چگونگى توبه در حقوق الله................................................................................................................................52

الف) آشکار نشدن جرم.............................................................................................................................................................52

ب) آشکار شدن جرم................................................................................................................................................................53

مبحث اول :چگونگى توبه در حقوق‏ الناس...........................................................................................................................54

الف) حق مالى.............................................................................................................................................................................54

ب) حق بر بدن...........................................................................................................................................................................54

ج) حق معنوى............................................................................................................................................................................55

مبحث دوم :توبه حکمى...........................................................................................................................................................55

بند اول : جرم، ارتکاب افعال باشد.........................................................................................................................................55

بند دوم : جرم، گفتار باشد......................................................................................................................................................56

اول: ارتداد...................................................................................................................................................................................56

توبه مرتد.....................................................................................................................................................................................56

مبحث سوم: زمان پذیرش توبه در قانون مجازات اسلامى................................................................................................60

مبحث چهارم : زمان پذیرش توبه از دیدگاه فقهاى اسلام................................................................................................62

الف) نظر فقهاى امامیه.............................................................................................................................................................62

1ـ توبه قبل از دستگیرى و اثبات جرم.................................................................................................................................62

2ـ توبه بعد از اقرار به جرم......................................................................................................................................................63

3ـ توبه، بعد از اثبات جرم با قیام بینه .................................................................................................................................65

نتیجه گیرى:...............................................................................................................................................................................68

پیشنهادات...................................................................................................................................................................................71

منابع.............................................................................................................................................................................................72

  1. Abstract..................................................................................................................................................................................74

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

در حقوق اسلام و حقوق کیفری عرفی، اعمال مجازات بر مجرم به منظور هدف های متعدد مقرر شده است. اهم هدف هایی که تحت عنوان هدف های مجازات مطرح شده است؛ سزادهی (مکافات)، ارعاب و تهدید و اصلاح و تربیت می باشد. (صانعی، 1354، صفحات 173- 159 و قیاسی، دهقان و خسرو شاهی، 1380، صفحات 380- 349)
در میان هدف های یاد شده، هدف اصلاح و تربیت از اهمیت خاصی برخوردار است و اساساً برخی از مکاتب حقوق کیفری، هدف مزبور را به عنوان هدف اصلی مجازات ها قلمداد می کنند و بر این عقیده هستند که هدف های سزادهی و ارعاب و تهدید نباید خدشه ای به هدف اصلاح و تربیت وارد کند. (صانعی، 1354، صص 168- 167).
از دیدگاه قرآن کریم به عنوان منبع اول حقوق اسلام، هدف اصلاح و تربیت والاتر از هدف سزادهی مقرر شده است. خداوند متعال در آیه 40 سوره شوری می فرماید: «و جزاء سیئه سیئه مثلها فمن عفا و اصلح فاجره علی الله انّه لا یحب الظالمین» در این آیه ضمن این که حضرت باری تعالی به هدف سزادهی در صدر آیه اشاره می فرماید، و اعمال آن را بر مرتکب حق فرد یا جامعه تلقی می کند، اما در بخش بعدی به اصلاح و تربیت و ارجحیت آن بر سزا دادن تأکید فرموده و پاداش روش اصلاح و تربیت مجرمان را به عهده خود قرار داده است.
در حقوق کیفری، به منظور احراز اصلاح و تربیت مجرم و بازسازگاری اجتماعی او، به عنوان هدف اصلی اجرای مجازات در راستای اصل فردی کردن؛ (در حقوق کیفری عرفی اصل فردی کردن مجازات ها به این معنی است که قاضی باید در تعیین مجازات و یا اسقاط آن در چارچوب مقررات، وضعیت خاص مرتکب را از حیث جسمی، روحی، اجتماعی و اوضاع و احوال ارتکاب جرم مورد توجه قرار داده و به گونه ای اتخاذ تصمیم نماید که منتهی به اصلاح و تربیت مجرم شود (صانعی، 1354، صفحات 141- 136) از ابزارهای مختلفی مانند تعلیق اجرای مجازات، تعویق صدور رأی و... استفاده می شود. (اردبیلی، 1377، ص 239) در صورتی که قاضی از طریق ابزارهای مزبور به هدف اصلاح و تربیت مجرم نائل آید. مجازات مقرر در قانون ساقط خواهد شد.

از دیدگاه قرآن کریم، «توبه» به عنوان عاملی برای سقوط مجازات معرفی شده است، اما شرط مهم تحقق توبه و احراز آن توسط قاضی، اصلاح و تربیت مجرم است.

 

 و.......


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کار تحقیقی رشته حقوق با عنوان نقش توبه و پیشگیری از ارتکاب جرم - word