توجه به نکات زیر قبل از خواندن جنبه های مختلف اعجازقرآن مفید می باشد.
۱- پیامبر(ص) قبل از رسالتش نیز به خصلتهای والای زیادی همچون: امین و امانتدار بودن. راستگو بودن و متواضع بودن و ... معروف بوده و به علت همین خصلتهاست که خدیجه(سلام الله علیه) به پیامبر پیشنهاد ازدواج می دهند.
۲- پیامبر(ص) شخصی امی و درس نخوانده و مکتب نرفته بوده است.
۳- در زمان پیامبر(ص) تنها ۱۷ نفر در کل شبه جزیره عربستان سواد خواندن و نوشتن داشته اند.
۴- درآن زمان در شبه جزیره عربستان امکاناتی همچون کتابخانه و ... نبوده است. و قرآن از کتابهای تحریف شده تورات و انجین پیروی نکرده و بلکه اشتباهات آنها را اصلاح می کند!
۵- قرآن محدود در حصار زمان و مکان نمی باشد زیرا کلام آفریدگاریست که به گذشته و آینده عالم است. لذا ازهرگونه خطا و اشتبا به دوراست. اما این علم ماست که نسبت به علم آیندگان ناقص است. همانگونه که علم گذشتگان نسبت به ما ناقص بوده است.
۶- موجودات و پدیده هایی همچون ملائکه. فرشتگان. جنیان.وحی و روح و... مربوط به عالم غیب بوده وازحیطه علم خارج هستند و هر چقدر هم که بشر پیشرفت بکند نمی تواند به ماهیت آنها پی ببرد. لازم به ذکر است مابه التفاوت دینداران و کسانی که اعتقادی به دین ندارند همین ایمان به غیب است. غیب یعنی نهان یعنی حقایقی که ظاهر نیستند.
۷- قرآن نکات علمی را صراحتا نگفته بلکه از مثال زدن استفاده می کند تا برای بشر ۱۴۰۰ سال پیش قابل قبول و قابل درک باشد. بدیهی است که بشر آن زمان نمی تواند بپذیرد که بر روی زمینی کروی و متحرک زندگی می کند و گوینده چنین سخنی حتی یازده قرن بعد هم در امان نبوده است.
۸- قرآن آنگاه که از حرکت خورشید سخن می گوید به اشتباه بر اساس علم نجوم آن زمان نمی گوید که خورشید درمداری به دور زمین در حرکت است بلکه می فرماید: خورشید در قرارگاه خود در حرکت است. و این عدم اشتباهات در آنجا که علم ثابت شده است خود دلیلی بر اعجاز است.
اکنون به برسی جنبه های مختلف اعجاز می پردازیم.
الف) اعجاز لفظی قرآن
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر. اما شعر نیست برای اینکه وزن و قافیه ندارد. بعلاوه ، شعر معمولا با نوعی تخیل که تخیل شاعرانه نامیده می شود همراه است. قوام شعر به مبالغه و اغراق است که نوعی کذب است. در قرآن تخیلات شعری و تشبیه های خیالی وجود ندارد. در عین حال نثر معمولی هم نیست، زیرا از نوعی انسجام و آهنگ و موسیقی برخوردار است که در هیچ سخن نثری تاکنون دیده نشده است. مسلمین همواره قرآن را با آهنگ های مخصوص تلاوت کرده و می کنند که مخصوص قرآن است. مسلمین گاهی قرآن را در خانه های خود با آهنگی چنان دلربا می خواندند که مردم کوچه را متوقف می کرد. هیچ سخن نثری مانند قرآن آهنگ پذیر نیست. آنهم آهنگهای مخصوصی که متناسب با عوالم روحانی است نه آهنگی مناسب مجالس لهو. عجیب این است که زیبایی قرآن زمان و مکان را در نوردیده و پشت سر گذاشته است. بسیاری از سخنان زیبا مخصوص یک عصر است و با ذائقه عصر دیگر جور در نمی آید و یا حداقل مخصوص ذوق و ذائقه یک ملت است که از یک فرهنگ مخصوص برخوردار می باشند، ولی زیبایی قرآن نه زمان می شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص.
عجیب این است که کلام خود پیغمبر که قرآن بر زبان او جاری شده است، با قرآن متفاوت است. از رسول اکرم سخنان بسیار زیادی به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقی مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوی قرآن ندارد. این خود می رساند که قران و سخنان فکری پیغمبر از دو منبع جداگانه است. علی (علیه السلام) از حدود ده سالگی با قرآن آشناست، یعنی سن علی در این حدود بود که اولین آیات قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شد و علی مانند تشنه ای که به آب زلال برسد آنها را فرا می گرفت و تا آخر عمر پیغمبر در راس کاتبان وحی قرار داشت. علی حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت می کرد، شبها که به عبادت می ایستاد با آیات قرآن خوش بود. با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید می بود، علی با آن استعداد بی نظیر در سخنوری و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیری برای سخنش نمی توان یافت ، می بایست تحت تاثیر سبک قرآن از سبک قرآن پیروی کند و خود به خود خطبه هایش به شکل آیات قرآن باشد، اما می بینیم سبک قرآن با سبک علی کاملا متفاوت است. آنگاه که علی در ضمن خطبه های غرا و فصیح و بلیغش آیه ای از قرآن می آورد کاملا متمایز است و ستاره ای را ماند که در مقابل ستارگان دیگر درخشش فوق العاده ای دارد.
قرآن موضوعاتی را که معمولا زمینه هنر نمایی بشر در سخن سرایی است و افراد بشر اگر بخواهند هنر سخنوری خویش را بنمایانند آن زمینه ها را انتخاب می کنند و سخن خویش را با پیش کشیدن آنها زیبا می سازند، از فخر، مدح، هجو، مرثیه، غزل و توصیف زیباییهای طبیعت، مطرح نکرده و درباره آنها داد سخن نداده است، موضوعاتی که قرآن طرح کرده همه معنوی است، توحید است، معاد است، نبوت است، اخلاق است، احکام است، موعظه است، قصص است، و در عین حال در حد اعلای زیبایی است. هندسه کلمات در قرآن بی نظیر است، نه کسی توانسته یک کلمه قرآن را پس و پیش کند بدون آنکه به زیبایی های آن لطمه وارد سازد و نه کسی توانسته است مانند آن بسازد. قرآن از این جهت مانند یک ساختمان زیباست که نه کسی بتواند با جابجا کردن و تغییر دادن، آن را زیبا کند و نه بتواند بهتر از آن و یا مانند آن را بسازد. سبک و اسلوب قرآن نه سابقه دارد و نه لاحقه، یعنی نه قبلا کسی با این سبک سخن گفته است و نه بعدا کسی- با همه دعوتها و مبارزه طلبی های قرآن- توانسته است که با آن رقابت کند و یا از آن تقلید نماید. تحدی قرآن و مبارزه طلبی او هنوز هم همچنان مانند کوه پابرجاست و برای همیشه باقی خواهد بود. امروز هم همه مسلمانان با ایمان مردم جهان را دعوت می کنند که در این مسابقه شرکت کنند و اگر مثل و مانندی برای قرآن پیدا شد آنها از دعوی و ایمان خود صرف نظر می کنند و اطمینان دارند که چنین چیزی میسر نیست.
ب) اعجاز قرآن در گستردگی و محتوای عمیق آن
مقدمتا باید بدانیم قرآن چه نوع کتابی است؟ آیا کتاب فلسفی است؟ آیا کتاب علمی است؟ آیا کتاب ادبی است؟ آیا کتاب تاریخی است؟ آیا کتاب حقوقی است؟ و آیا کتاب هنری است؟ پاسخ این است که قرآن هیچکدام از اینها نیست. همچنانکه پیامبر اکرم، بلکه عموم پیغمبران، نه فیلسوفاند، نه عالم، نه ادیب، نه مورخ، نه حوق دان، و نه هنرمند و یا صنعتگر و در عین حال مزایای همه آنها را - با چیزهایی اضافه - دارند، قرآن نیز که کتاب آسمانی است، نه فلسفه است و نه علم و نه تاریخ و نه ادبیات و اثر هنری، در عین حال مزایای همه آنها را دارد بعلاوه یک سلسله مزایای دیگر.
موضوعاتی که در قرآن طرح شده زیاد است و نمیتوان به طور جزئی بر شمرد، ولی در یک نگاه اجمالی این مسائل به چشم میخورد: 1.خدا (صفات و یگانگی او و آنچه باید خدا را از آنها منزه بدانیم ). 2- معاد(مراحل مرگ تا قیامت، توصیف بهشت و جهنم) 3- ملائکه (نیروهای آگاه به خود و آفریدگار و اجرا کننده اوامر الهی و ثبت کننده اعمال و افکار انسان) 4- پیامبران (از حضرت آدم و پیامبران اولالعزم و سایر پیامبران) 5- دعوت به تفکر کردن و اندیشدن در خلقت انسان، آسمانها، زمین، کوهها، دریاه ها، گیاهان، حیوانات، حشرات، ابر، باد، باران، تگرگ و شهابها و غیره 6- دعوت به پرستش خدای یگانه و اخلاص ورزیدن در پرستش، کسی و چیزی را در عبادت شریک خدا قرار ندادن، منع شدید از پرستش غیر خدا، اعم از انسان یا فرشته یا خورشید یا ستاره یا بت.و داشتن اخلاص در عبادت و دوری از ریا 7- یادآوری نعمتهای خدا 8- بیان تاریخ و قصص 9- پیروی نکردن از وسوسه های نفسانی و شیطان 10- بیان اخلاق های خوب فردی همچون: صداقت، فروتنی، شجاعت، صبر، محبت به پدر و مادر و همسر ، نیکوتر سخن گفتن، ترس از خدا، توکل به خدا، تعقل، تفکر، علم، راضی بودن به رضای خدا و تسلیم فرمان خدا بودن و غیره 11- دوری از اخلاق های بد فردی همچون: غرور، غیبت، کینه توزی، تمسخر دیگران، بدگویی، بخل، حسد، نیرنگ، گمان بد و تجسس و غیره 12- بیان اخلاقهای خوب اجتماعی همچون: عدالت، امر به معروف و نهی از منکر، اتحاد و وحدت داشتن، رعایت حقوق همسایگان، جهاد به مال و جان در راه خدا، انفاق و صدقه دادن و غیره 13- بیان احکام از قبیل: نماز، روزه، زکات، خمس، حج،حقوق زوجین،حقوق والدین و فرزندان، ازدواج، طلاق،ارٍث و قصاص و غیره 14- اوصاف مومنان و منافقین و کفار 15- تایید کتب آسمانی پیشین خصوصا تورات و انجیل و تصحیخ اغلاط و تحریفهای آنها
اگر تنها همین موضوعات متنوع را درباره انسان و خدا و جهان، و وظایف انسان در نظر بگیریم و آن را با هر کتاب بشری درباره انسان بسنجیم، میبینیم هیچ کتابی قابل مقایسه باقرآن نیست، خصوصا با توجه به اینکه قرآن به وسیله فردی نازل شده که «امی» و درس ناخوانده بوده و با افکار هیچ دانشمندی آشنا نبوده است، و بالاخص اگر در نظر بگیریم که محیط ظهور چنین فردی از بدویترین و جاهلیترین محیطهای بشری بوده است و مردم آن محیط عموما با تمدن و فرهنگ بیگانه بودهاند. قرآن مطالب و معانی گستردهای آورد و به طوری طرح کرد که بعدها منبع الهام شد، هم برای فلاسفه و هم برای علمای حقوق و فقه و اخلاق و تاریخ و غیرهم. محال و ممتنع است که یک فرد بشر هر اندازه نابغه باشد بتواند از پیش خود اینهمه معانی در سطحی که افکار اندیشمندان بزرگ جهان را جلب کند، بیاورد. این در صورتی است که آنچه را قرآن آورده است همسطح با آوردههای علمای بشر فرض کنیم، ولی عمده این است که قرآن در اغلب این مسائل افقهای جدیدی گشوده است.
در اینجا فقط به یک موضوع از موضوعات بالا اشاره میکنیم و آن موضوع خدا و رابطه او با جهان و با انسان است.ما اگر تنها کیفیت طرح همین یک مساله را در نظر بگیریم و آن را با اندیشههای بشری مقایسه کنیم، فوق العادگی و معجزه بودن قرآن روشن میشود. قرآن ، خدا را توصیف کرده است و در توصیف خود از طرفی او را تنزیه کرده است، یعنی صفاتی را که شایسته او نیست از او سلب کرده و او را منزه از آن صفات دانسته، و از طرف دیگر صفات کمال و اسماء حسنی را برای ذات حق اثبات کرده است.در حدود پانزده آیه در تنزیه خداوند آمده است و در حدود بیش از پنجاه آیه در توصیف خداوند به صفات علیا و اسماء حسنی آمده است. قرآن در این توصیفات خود آنچنان دقیق است که ژرف اندیشترین علمای الهی را به حیرت انداخته است، و این خود روشنترین معجزه از یک فرد «امی» درس نخوانده است. قرآن در ارائه راههای خداشناسی از همه راههای موجود استفاده کرده است: راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی، راه تزکیه و تصفیه نفس، راه تعمق و تفکر در هستی و وجود به طور کلی.زبدهترین فیلسوفان اسلامی محکمترین برهانهای خویش را به اقرار و اعتراف خود از قرآن مجید الهام گرفتهاند. قرآن رابطه خدا را با جهان و مخلوقات، بر توحید صرف قرار داده است، یعنی خداوند در فاعلیت و نفوذ مشیت و ارادهاش رقیب و معارض ندارد، همه فاعلیتها و همه ارادهها و اختیارها به حکم خدا و قضا و قدر خداست.
قرآن در پیوند انسان با خدا زیباترین بیانها را آورده است.خدای قرآن بر خلاف خدای فلاسفه یک موجود خشک و بیروح و بیگانه با بشر نیست.خدای قرآن از رگ گردن انسان به انسان نزدیکتر است، با انسان در داد و ستد است، با او خشنودی متقابل دارد، او را به خود جذب میکند و مایه آرامش دل اوست: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» .بشر با او انس و الفت دارد، بلکه همه اشیاء او را میخواهند و او را میخوانند.تمام موجودات از عمق و ژرفای وجود خود با او سر و سر دارند، او را ثنا میگویند و تسبیح میکنندخدای فلاسفه که او را صرفا به نام محرک اول یا واجب الوجود میشناسند و بس، موجودی است بیگانه با بشر و فقط او را آفریده است و به این جهان آورده است، اما خدای قرآن یک مطلوب است، مایه دلبستگی بشر است، بشر را مشتعل و آماده فداکاری میکند، احیانا خواب شب و آرامش روز او را میگیرد زیرا به صورت یک «ایده» فوق العاده مقدس در میآید .فلاسفه اسلامی در اثر آشنایی باقرآن و وارد کردن مفاهیم قرآنی، الهیات را به اوج عالی خود رساندند.
آیا ممکن استیک فرد «امی» درس ناخوانده، معلم نادیده، مکتب نارفته، از پیش خود تا این حد در الهیات پیش برود که هزارها سال از افکار فلاسفهای مانند افلاطون و ارسطو پیشتر باشد؟!
ج) اعجاز علمی قرآن
در ابعاد اعجاز علمی قرآن، می توان به آن دسته از مسائل علمی اشاره کرد که هیچ یک از تمدن های بشری، در عصر نزول از آن آگاهی نداشتند و قرآن، از مسائل و اسرار علمی آنها پرده برداشت، بصورتی که تنها پس از گذشت قرن ها و در سایه علوم تجربی، مورد تصدیق دانشمندان قرار گرفت، به گونه ای که نه قابل انکار است، نه معلول و نه نتیجه اطلاعات زمان نزول قرآن و این خود بهترین دلیل بر الهی و معجزه بودن قرآن است.
1- قرآن و جاذبه عمومی:
نیوتن که با کشف قانون جاذبه عمومی ثابت نمود که برخلاف پندار بطلیموس که تصور می کرد ستارگان مانند میخ بر پیکر جسمی بی رنگ (فلک) کوبیده شده اند، میلیون ها منظومه شمسی و کهکشان ها و سحاب ها در فضا معلق، و در پرتو قانون جاذبه و قانون نیروی گریز از مرکز که در سراسر جهان آفرینش، در تمام کرات، سیارات و کواکب و کهکشان ها و حتی میان دو ذرۀ بسیار کوچک و ناچیز حکم فرماست، از سقوط مصون و محفوظ مانده¬اند. ولی قرآن مجید متجاوز از ده قرن قبل از نیوتن به این حقیقت علمی در قرآن تصریح می فرماید:
«خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِی أَنْ تَمیدَ بِکُمْ...»
«او آسمانها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوههایی افکند تا شما را نلرزاند (و جایگاه شما آرام باشد)»
شامل 25 صفحه word
دانلود تحقیق جنبه های مختلف اعجاز قرآن