هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

شرح حال حضرت شاهچراغ(ع)

اختصاصی از هایدی شرح حال حضرت شاهچراغ(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

شرح حال حضرت شاهچراغ(ع)

حضرت سید امیر احمد علیه السلام مقلب به ((شاه چراغ)) و ((سید السادات الاعاظم)) فرزند بزرگوار حضرت موسی بن جعفر (ع) و برادر امام علی بن موسی الرضا است.

پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی (ع) و محمد بن موسی (ع) از یک مادر که ((ام احد)) خوانده می شد متولد گردیدند.

فضائل مادر حضرت شاهچراغ (ع)

علامه مجلسی در کتاب ((مرآت العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:

((و ام احد من امهات اولاده و کانت اعقلهن و اورعهن،‌ و احظاهن عنده، و کان یسیر الیها الاسرار و یودعها الامانات))

ام احد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین،‌ پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می گذاشت.

در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی می داند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی (ع) امانت سر بمهری به ((ام احد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هرکس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی (ع)، حضرت رضا علیه السلام به نزد ام احد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احد به گریه افتاد و دانست که امام علیه السلام شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آن حضرت به امام رضا (ع) تقدیم نمود و با ایشان به عنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

((وکانت امه من اخواتین المحترمات تدی بام ام احد، و کان الامام موسی شدید التلطف بها و لماتوجه من المدینت الی بغداد اودعها ودایع الامامت و قال لها کل من جائک و طالب منک هذه الامانت فی ای وقت من الاوقات فاعلمی بانی قد استشهد و انه هو الخلیفه من بعدی و الامام المفترض الطاعت علیک و علی سائر الناس و امر ابنه الرضا (ع) بحفظ الدار، و لماسمه الرشید فی بغداد جاء الیها الرضا (ع) و طالبها بالامانت، فقالت له ام احد لقد استشهد و الدک؟ فقال: بلی و الان فرغه من دفنه. فاعطینی الامانت التی سلمها الیک ابی حین خروجه الی بغداد و انا خلیفت و الامام بالحق علی تمام الجن و الانس فشقت ام احد جیبها وردت علیه الامانت و بایعته بلامانت.))

شخصیت حضرت احمدبن موسی (ع)

در میان فرزندان حضرت موسی الکاظم (ع) حضرت احمد به کرم، جلالت و شجاعت از همه امتیاز داشت و شبها تا صبح به عبادت مشغول بود و در عمر خود هزار بنده آزاد کرد. شیخ مفید علیه الرحمه در کتاب خود بنام ((ارشاد)) در شرح حال حضرتش می فرماید:

((و کان احمد بن موسی (ع) کریماً، جلیلاً و رعاً و کان ابوالحسن موسی علیه السلام یحبه، و بقدمه، وهب له ضیعت المعروف بالیسیرت و یقال: ان احمد بن موسی رضا الله عنه اعتق الف مملوک. اخبرنی الشریف، ابو محمد الحسن بن محمد بن یحیی. قال: حدثاً جدی، قال سمعت اسمعیل بن موسی (ع) یقول: خرج ابی بولده الی بعض امواله بالمدینه و کان مع احمد بن موسی عشرون رجلاً من خدم ابی و حشمه ان قام احمد قاموا معه و ان جلس احمد جلسوا معه و ابی بعد ذلک یرعاه ببصه ما یغفل عنه، و ما انقلبنا حتی انشج احمد بن موسی من بیننا))

حضرت احمدبن موسی جلیل القدر، کریم و پرهیزگار بود و حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام او را دوست و مقدم می داشت و مزرعه خود که معروف بود به بسیره به او بخشید و گویند حضرت احمد بن موسی رضا الله عنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. حسن بن محمد بن یحیی برای من حدیث کرد از جدش که


دانلود با لینک مستقیم


شرح حال حضرت شاهچراغ(ع)

تحقیق و بررسی در مورد حضرت امام زین العابدین علیه السلام

اختصاصی از هایدی تحقیق و بررسی در مورد حضرت امام زین العابدین علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

 حضرت امام زین العابدین علیه السلام

امام علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام مشهور به سجاد، چهارمین امام شیعیان بنا به قولی مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری متولد شد مادرش شهربانو، دختر یزدگرد سوم ـ آخرین پادشاه سلسله ساسانی ـ بوده است. امام زین العابدین علیه السلام زمانی دیده به جهان گشود که زمام امور در دست جد بزرگوارش امام علی بن ابیطالب علیه السلام بود. آن حضرت 3 سال از خلافت علوی و حکومت چند ماهه امام حسن علیه السلام را درک کرد. امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود.

کنیه های آن حضرت

امام سجاد دارای القاب و کنیه‌ها ی متعددی است که در کتب روایی و تاریخی ذکر شده است. دوران کودکی امام، در زمان جدّ بزرگوارش، حضرت امیر المومنین، و عموی ارجمندش، امام حسن مجتبی، گذشت. دوره‌ی نوجوانی اش را تا شهادت پدر بزرگوارش، حضرت امام حسین، که حدود ده سال به طول انجامید در خدمت پدر گذراند. امام سجاد دارای چند همسر و فرزند بوده است.

بر اساس دلایل و برهان‌های روشن و قطعی، در امامت علی بن الحسین علیه‌السلام هیچ جای شکی باقی نیست.

مقاطع زندگی

زندگی پربرکت حضرت سجاد علیه‌السلام را پس از دوران کودکی و نوجوانی می‌توان به چند مقطع تقسیم کرد:

همراهی با امام حسین علیه‌السلام از مدینه به کربلا تا هنگام شهادت پس از شهادت پدر تا ورود به مدینه (رهبری نهضت پس از پدر

-- حضور در مدینه تا وفات

شهادت

امام پس از 35 سال مجاهده در میدان‌های مختلف که تجسم جهادی به مراتب سخت‌تر و جانکاه‌تر از جهاد رویاروی دشمن در میدان نبرد بود، با زمینه‌سازی فعالیت‌های گسترده فرزند و نوه معصوم خود، امام باقر و امام صادق علیهما السلام، و استقلال کامل مکتب حیاتبخش امامت که همان اسلام ناب بود، و انسجام بخشیدن به جامعه‌ی شیعی، به دست ولید بن عبدالملک مسموم شد و روح مطهرش به عالم قدس پر کشید. شهادت امام چهارم، مدینه و سایر جوامع اسلامی و عموم شیعیان را در غمی جانکاه فرو برد. مدفن مقدس حضرت ، بقیع، در جوار عموی بزرگوارش، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، است. و کلام آخر زمزمه صلوات خاص آن امام است: " السلام علیه و یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا.

امام سجاد(ع) ملقب به زین العابدین(ع) در نیمه جمادی الاول سال 38 هجری در مدینه چشم به جهان گشود.

امام سجاد(ع) شبها برای بینوایان و نیازمندان مدینه ناشناخته نان می برد و به آن ها کمک مالی می کرد و صد خانوار از مستمندان مدینه را مداوماً اداره می کرد.

  امام سجاد علیه السلام در عاشورای سال 61 هجری قمری حضور داشت و در آن واقعه به صورتی معجزه آسا نجات یافت و پس از شهادت پدرش امام حسین علیه السلام مسئولیت زمامداری شیعیان از جانب خدا بر عهده او گذاشته شد و از آن روز تا روزی که به شهادت رسید زمامدارانی چون یزید بن معاویه، عبدالله بن زبیر، معاویه بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، معاصر بود.

بسیاری از مردم هنگامی که نام امام چهارم را می برند لقب بیمار را نیز به آن می افزایند و شاید چنین می پندارند که امام هماره رنجور و بیمار بوده اما واقعیت غیر از این است و آن حضرت فقط مدت کوتاهی در ایام شهادت پدرش در کربلا بیمار بودند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد حضرت امام زین العابدین علیه السلام

مقاله در مورد سیاست از دیدگاه على (ع) و روش حکومتى آن حضرت

اختصاصی از هایدی مقاله در مورد سیاست از دیدگاه على (ع) و روش حکومتى آن حضرت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد سیاست از دیدگاه على (ع) و روش حکومتى آن حضرت


مقاله در مورد سیاست از دیدگاه على (ع) و روش حکومتى آن حضرت

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 31

 

دکتر محمد حسین مشایخ فریدنى‏

امیر المؤمنین علیه السلام در مقام رهبرى سیاسى

روى الدّیلمى عن عمّار و أبى ایّوب عن النّبیّ صلّى اللَّه علیه و آله أنّه قال: «یا عمّار إن رایت علیّا قد سلک وادیا و سلک الناس و ادیا غیره، فاسلک مع على ودع النّاس. إنّه لن یدلّک على ردىّ و لن یخرجک من الهدى» دیلمى از عمار بن یاسر و ابى ایوب انصارى روایت کرده است که رسول خداى صلى اله علیه و آله چنین فرمود: «اى عمار اگر دیدى که على از راهى رفت و همه مردم از راه دیگر تو با على برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان على هرگز ترا به راه هلاکت نمى‏برد و از شاهراه رستگارى خارج نمى‏سازد».

کنز العمال، ج 12، حدیث 1212، چاپ حیدر آباد.

این مقاله شامل مطالب ذیل است: سیاست در عرف استعمار تفرقه و نفاق نخستین جمهورى اسلامى خلیفة اللَّه وظایف مقام خلافت‏حکومت عدل و مساوات روش رهبرى اداره جهان اسلام تقسیمات کشور امور مالى پلیس امور دفترى دستگاه دادگسترى ارتش خطبه‏هاى سیاسى تغییر مرکز خلافت آموزش کارمندان دولت فرمان مالک اشتر اصالت این فرمان ختم مقال

مقدمه

شرح آراء سیاسى و برنامه‏هاى ادارى و روش کشوردارى امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام، هدفها و مقاصد او از قبول زمامدارى و روابط سیاسى و بازرگانى و فرهنگى دولت او با سایر دولتها و ملل عالم و نیز بحث و اظهار نظر در علل عصیان ناکثین و مارقین و قاسطین که منجر به جنگهاى داخلى و مهاجرت امام على (ع) از مدینه به عراق و شهادت وى در کوفه و انتقال قدرت به معاویه... گردید در یک کتاب یا یک مقاله نمى‏گنجد و به قول مولوى:

گر بریزى بحر را در کوزه‏اى

چند گنجد قسمت یک روزه‏اى‏

مع ذلک اشارت بنیاد محترم نهج البلاغه را مغتنم شمرده مقاله حاضر را تقدیم مى‏دارد باین امید که فتح بابى شود و رمز آشنایان کلمات امیر مؤمنان نارسایى سخن این ضعیف را جبران فرمایند و در شرح روش کشوردارى و ویژگیهاى سیاست روحانى آن حضرت که محور تقوى و عدالت در جهان و اساس و محرک تداوم سازندگى و انقلاب در اسلامست کتب و مقالاتى بزبان فارسى مرقوم دارند.

سیاست در عرف استعمار

از قرن پانزدهم میلادى که آسیا و آفریقا میدان تاخت و تاز استعمارگران حادثه‏جوى غربى شد، علاوه بر بدعتها و رسوم نوظهور در شئون مختلف زندگى واژه‏ها و اصطلاحات تازه‏یى نیز در بین مردم این کشورها رواج پیدا کرد که یکى از آنها کلمه «سیاست» است. این کلمه در احادیث و متون قدیم عربى به معنى فرماندهى و اداره و امر و نهى و تربیت به کار مى‏رفت ولى در عصر استعمار و بر اثر رفتار ریاکارانه غربى‏ها با ملل شرق بخصوص عربها و ایرانیها اکنون غالبا در معنى نفاق و دورویى و فریب استعمال مى‏شود.

درست از سال 1498 که دریانورد پرتقالى «واسکودوگاما» دماغه «امیدنیک» را در جنوب آفریقا دور زد و راه دریائى اروپا را به هند کشف کرد و در بندر هوگلى (نزدیک کلکته) فرود آمد پاى استعمار غربى هم به آسیا و آفریقا باز شد.

ابتدا پرتقالیها، اسپانیائیها و هلندیها، سپس انگلیسى‏ها، فرانسوى‏ها، روسها، آلمانى‏ها، ایتالیائیها و بلژیکى‏ها و... و سرانجام امریکائیها با بکار بردن تمام روش‏هاى استعمارى نوین و سرانجام با نیروهاى نظامى به آسیا و آفریقا پا گذاشته و شروع به جذب ثروتهاى طبیعى و معدنى و تأسیس کمپانیهاى یک ملیتى و چند ملیتى و در دست گرفتن بازارهاى محلى و احداث خطوط مخابراتى و استراتژیکى زمینى و دریایى کردند. اما از همه خطرناکتر استعمار فکرى بود. آنها نه تنها دولتمردان و سرداران و زمینداران و رؤساى عشایر و بازرگانان را مرعوب یا مجذوب کرده و دولتهاى شرق را پایگاهى براى سلطه هر چه بیشتر خود در مى‏آوردند بلکه بر مقدسات و فرهنگ اصیل این ملتها نیز هجوم برده و با نیرنگهاى دقیق جوانان را به سوى کشور و ملت خود کشاندند و طبقه تحصیلکرده در مدارس جدید را به فرنگى مآبى سوق دادند تا جائى که این طبقه بر اثر خالى شدن از فرهنگ درونى خود به تحقیر دین و شعائر ملى و اخلاق و فرهنگى کشور خویش برخاسته و رسوم و سنن قدیم را که مانع خود باختگى و خود فراموشى بودند و سد محکمى را در برابر استعمار تشکیل مى‏دادند تخطئه کرده و از اصل و بن بر مى‏انداختند.

برنامه‏هاى استعمار، کهنه و نو، در آسیا و آفریقا، در کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، اگر چه در وسایل و ابزار و مقدمات اختلاف داشتند ولى همه آنها یک‏هدف را دنبال مى‏نمودند: تفرقه و نفاق در بین ملل شرق بخصوص کشورهاى اسلامى و بدنبال آن از بین بردن ریشه‏هاى مذهبى و حاکم کردن فرهنگ غربى و گشودن راه ستم و غارتگرى.

این ماجراى تلخ و این جریان انحرافى از همان سالهاى اول نشر اسلام آغاز شد. به همین جهت مى‏بینیم که امام على (ع) که نمونه عینى یک سیاستمدار بزرگ و درستکار است در خطبه‏ها و نامه‏هاى گرامیشان این جریان را معرّفى و سردمداران آن را با شدیدترین عبارات مورد حمله قرار داده و آنها را منافق و حزب شیطان مى‏خواند، ایشان در خطبه‏اى مى‏فرمایند: اینان هم خود گمراهند و هم دیگران را گمراه میکنند. خود خطا کارند و دیگران را نیز به راه خطا مى‏برند. به رنگهاى مختلف در مى‏آیند و براى فریب شیوه‏هاى بسیار بکار مى‏گیرند. به هر وسیله در پى شما هستند و در هر کمین‏گاه در انتظار شما نشسته‏اند.

دلهایشان بیمار است اما چهره‏هائى شسته و پاکیزه دارند. به آهستگى گام برمى‏دارند اما آرام آرام مثل مرض در تن شما مى‏خزند. وصفشان به دوا و حرفشان به شفا مى‏ماند اما کارشان درد بى‏درمانست. به آسایش دیگران حسد مى‏برند و بند بلا را محکم میکنند و رشته امید را مى‏گسلند. در هر راهى افتاده‏اى و بسوى هر دلى شفیعى و براى هر غصه‏اى اشکى آماده دارند. در میان خود به یکدیگر ثنا و ستایش وام مى‏دهند و انتظار معامله به مثل و پاداش دارند. در سؤال اصرار مى‏ورزند و ملامت کسان را بر سر جمع به رخ ایشان مى‏کشند و در صدور حکم اسراف مى‏ورزند. در برابر هر حقى باطلى و براى هر زنده‏اى کشته‏اى و براى هر درى کلیدى و براى هر شبى چراغى آماده کرده‏اند. نومیدى را به آزمندى پیوند مى‏دهند تا بازارهاى خود را دایر بدارند و کالاهاى پر زرق و برق خود را رواج دهند. باطل را در لباس حق بر زبان مى‏آورند و ناسره را بشکل سره باز مى‏نمایند و راه را آسان مى‏نمایند اما گذرگاههاى تنگ را پر پیچ و خم مى‏سازند. پس ایشان یاران ابلیس و زبانه آتشند. «آنان حزب شیطانند و حزب شیطان بى‏گمان زیانکار خواهند بود»  این بینش زنده حضرت على (ع) است که در آن زمان در مورد سیاستمداران غیر خدایى بیان داشته و اکنون که استعمار با تمام چهره‏هاى نو و پیشرفته علمى به قید آمده، مى‏بینیم بیان حال دولتمردان ظالم ستمگر جهان امروز است.

یک نگاه اجمالى به رهنمودهاى سیاسى ماکیاولى در کتاب «امیر» یا خاطرات تالیران فرانسوى و مترنیخ اطریشى و پالمرستون و گلادستون و کرزن و دیسرائیلى و چرچیل نخست وزیر انگلستان و سایر سردمداران سیاست غرب در قرون‏اخیر روشن مى‏سازد که همه آنها در لزوم فدا کردن وسیله در راه هدف، و عدم اعتقاد به مبدء ثابت، و بى‏اعتنائى به مشروعیت مبادى و مقدمات اهداف سیاسى متفقند، و سیاست آنها چه در رژیم‏هاى سرمایه‏دارى و چه در رژیمهاى سوسیالیستى، مذهبى و غیر مذهبى (سکولاریسم)، هرگز بر اساس معنویت و اخلاق استوار نبوده است و این همان راه بد فرجامى است که در صدر اسلام بدست منافقان و بانیان مسجد ضرار و نویسندگان صحیفه مشؤومه و عمر و عاص‏ها و معاویه‏ها و زیادها... و ناکثین و مارقین و قاسطین اجراء مى‏شد و متأسفانه تاریخ اسلام بجز دوره‏اى کوتاه دستخوش فتنه‏انگیزى این نابکاران بوده و رژیم‏هاى سلطنتى و موروثى و سرمایه‏دارى همه از دستاوردهاى همین شدادتها و انحرافات بوده است.

بعد از حکومت خلفاى راشدین، بر اثر درخواست شدید و هجوم مردم، حضرت على (ع) خلافت و حکومت مسلمانان را بدست گرفت، نهج البلاغه داستان را چنین شرح مى‏دهد: فمارا عبنى إلّا و النّاس کعرف الضّبع إلىّ، یننالون علىّ من کلّ جانب  مردم براى بیعت بسوى من ازدحام کردند و از انبوهى چون یال کفتار بودند.

فاقبلتم الىّ اقبال العود المطافیل على اولادها تقولون: البیعة البیعة  بسوى من روى آوردید مانند ماده شتران کره‏دار که بسوى بچه‏هاى خود شتاب گیرند و همه مى‏گفتند: بیعت. بیعت.

ثمّ تراککتم علىّ تداکّ الابل الهیم على حیاضها یوم وردها، حتّى انقطعت النّعل و سقط الرّدأ.  مانند شتران تشنه که در کنار آبشخورهاى خود روزى که نوبت آب خوردن آنهاست ازدحام مى‏کنند و یکدیگر را تنه مى‏زنند، دور مرا گرفتند و به قدرى فشار آوردید که بند کفش پاره شد و رداء از دوشم بیفتاد.

على (ع)، علاوه بر آنکه طبق نصوص متواتره از سوى پیامبر به جانشینى برگزیده شده بود رأى قاطبه صحابه را نیز همراه داشت علامه فقیه شیخ محمد اقبال لاهورى درین باره گوید: «على (ع) نمونه کامل مقام ولایت و خلیفة اللّهى و جامع دو نیروى علمى و عملى بود و نفس عاقله او بر ملک ظاهر و باطن هر دو پادشاهى مى‏کرد»


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد سیاست از دیدگاه على (ع) و روش حکومتى آن حضرت

مدیریت در دنیای امروز سازمانها

اختصاصی از هایدی مدیریت در دنیای امروز سازمانها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

تواضع میوه دانش است حضرت علی (ع)

مقدمه :

مدیریت و سرپرستی در همه جا مورد نیاز می باشد از یک خانواده گرفته تا یک کارخانه و سازمان و کشور و کلاً در تمام جوامع به آن احتیاج می باشد و اگر وجود نداشته باشد یا ضعیف عمل نماید آثار آن را خیلی زودتر مشاهده می کنیم . در یک خانواده اگر سرپرست با لیاقت و مدبر نباشد در خانواده همه به بیراهه خواهند رفت اگر چه از لحاظ اقتصادی و مادی چه از نظر معنوی که مسبب آن فقط در ضعف سرپرستی می باشد .

به طور مثال اگر تعدادی با هم به سفر می روند یک نفر باید به عنوان راهنما و ما در خرج و هماهنگ کننده باشد تا با گرد آوری نظرات و پیشنهادات بتواند درست و سنجیده عمل کند تا همه از او پیروی کنند تا با یکدلی سفر به آنها خوش بگذرد ولی اگر نتواند همه را با هم هماهنگ کند امکان به تفرقه رفتن همراهان پیش می آید و برای آنها لذت بخش نمی باشد . به هر شکل در دنیای امروز مدیریت و سرپرستی جایگاه بسیار بالایی را به خود اختصاص داده که اگر در کشورها به این موضوع با دید باز و روشن بنگرند می توانند به آینده خوش بین تر باشند .

خدایا ما به تو ایمان آورده ایم ما را ببخش (قرآن کریم)

مدیریت در دنیای امروز سازمانها :

در دنیای امروز که کامپیوتر حرف اول را می زند هنوز هم پایه های سازمانها به محور و تفکرات انسان می چرخد چون که کامپیوتر یک ماشین و ساخت دست انسان است ممکن است

اطلاعات بسیار زیادی داشته باشد ولی هوشمند نیست و نمی تواند عاطفه داشته باشد انسان انعطاف است و قدرت تصمیم گیری دارد با هم درد دل می کنند افکار را به یکدیگر انتقال می دهند و در ضمن می تواند ماشینهایی بسازد که کارآیی هایی بالاتر از کامپیوتر داشته باشند و آنرا از هر نظر توسعه دهند .

تمام اختراعات و اکتشافات برای پیشبرد مقاصد انسانی و گرداندن چرخه حیات انسان می باشد ، بنابراین وقتی کارها بر پایة عملکرد انسان باشد توسعه و گسترش بیشتر می شود البته با الهام گرفتن از اطلاعات کامپیوتر در راهبرد اهداف می توان نتیجه بهتری عایدمان کنیم .

مدیران و سرپرستان کلیدهای اصلی هر سازمان و سیستمی می باشند که با برخورد نزدیک افکار و اعتقادات و خط مشی مشترک می توانند یک مجموعه عالی و خود کفا را تشکیل بدهند .

نیکوکاران کسانی هستند که خشم خود را می خوابانند (قرآن کریم)

یک مدیر خوب و با تجربه می تواند با تصمیم گیریهای به موقع مشکلات پیش آمده را حل نماید و یا بر عکس راه را برای خود ناهموار سازد .

در دنیای امروز برخوردهای منطقی کارسازتر است تا تصمیم گیریهای عجولانه و بدون فکر خنده و روی باز می تواند بازدهی بالاتری داشته باشد تا خشونت و تندی که این دومی در این دوره از زمان عمل افراد غیر منطقی می باشد .

در حال حاضر باید در یک راه گام برداریم و حامی یکدیگر باشیم تا یک سازمان به نحو احسن اداره شود .

مدیریت در قرنی که ما در آن هستیم فراتر از یک شغل و حرفه که برای امرار و معاش می باشد جایگاه بالاتری را به خود اختصاص داده است و می توان گفت که (کار مدیریت هنر است) .

امروزه مدیریت و سرپرستی به عنوان یک هنر روانکاوی شده است و هر روزی که می گذرد بیشتر به حساسیت آن پی می بریم ، از این رو بیشتر سازمانها و شرکتها برای نیل به اهداف خود به این موضوع توجه خاصی نموده و برای آن سرمایه گذاری های کلان نموده اند

سستی و تنبلی کلید شدائد و مصائب است علی (ع)

کلامی از حضرت علی (ع) که در نهج البلاغه می فرماید :

((مؤمن در برنامه زندگی دارای سه ساعت است :

ساعتی که با آن به راز و نیاز با پروردگارش می پردازد .

ساعتی که برنامة زندگی خود را سامان می بخشد .

ساعتی که در آنچه حلال است و زیبا با لذتهای نفس خویش دمساز می شود .

برای انسان خردمند سزاوار نیست که به غیر از این سه چیز رود :

زندگی را سرو سامان دادن ، یا در کار آخرت و معاد گام نهادن ، یا بهره گرفتن در چیزهای غیر حرام .

با الهام گرفتن از گفتار حضرت امیر (ع) می توان زندگی فردی و اجتماعی خود را تقسیم نمود یا برای زندگی برنامه ریزی کرد و یا به عبارتی (زندگی خود را سازماندهی کرد) و از کلمات ایشان دریافت کد مدیریت از همان اجتماع کوچک که خانواده می باشد شروع می شود تا غیره …

چرخه حیات زندگی و هستی روی نظم و ترتیب بنا شده است ، اگر ما فکر کنیم که دنیا بدون برنامه و سازماندهی پیش می رود سخت در اشتباهیم فقط اگر لحظه ای به اطراف بنگریم عظمت این نظم و انضباط را می بینیم .

خدایا تو سزاوارترین ستایش هستی علی (ع)


دانلود با لینک مستقیم


مدیریت در دنیای امروز سازمانها

مقاله در مورد زندگانی حضرت فاطمه (س)

اختصاصی از هایدی مقاله در مورد زندگانی حضرت فاطمه (س) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد زندگانی حضرت فاطمه (س)


مقاله در مورد زندگانی حضرت فاطمه (س)

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 22

 

خدیجه : نسب او

«و این مثل خدیجة.صدقتنى حین کذبنى الناس‏» (1)

(حدیث‏شریف)

چنانکه مى‏دانیم فاطمه (ع) دختر محمد (ص) ،رسول خدا،پیغمبر اسلام،و مادر او خدیجه دختر خویلد است.از زندگانى خدیجه پیش از آنکه بازدواج پیغمبر (ص) در آید،جز اشارت‏هائى کوتاه در دست نداریم.در مصادر دست اول گاه بگاه نام او و پدر و عموزاده او بمناسبت ارتباط آنان با پاره‏اى حادثه‏ها دیده میشود.خویلد بن اسد بن عبد العزى بن-قصى بن کلاب،از تیره‏اى معروف و از محترمان قریش است.خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود.در جنگ فجار (2) دوم،در روزى که بنام شمطه معروف است،و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد،ریاست طائفه اسد را داشت. (3) نوشته‏اند هنگامى که تبع مى‏خواست‏حجر الاسود را به یمن ببرد،خویلد با او به نزاع برخاست (4) این ایستادگى نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است.پسر عموى خدیجه ورقة بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته‏اند از کتابهاى ادیان پیشین اطلاع داشت.چون رسول اکرم بهنگام نزول نخستین دسته‏هاى وحى مضطرب گردید،خدیجه او را نزد ورقه،برد.ورقه پس از آنکه از او پرسش‏هائى کرد به خدیجه مژده داد که او پیغمبر این امت‏خواهد بود (5) خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان بر جسته قریش بشمار مى‏رفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریش مى‏خواندند.پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره (6) و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنى مخزوم گردید (7) وى از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دخترى گردید.اینان برادر و خواهر مادرى فاطمه (ع) اند.

پس از این دو ازدواج،با آنکه زنى زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت،شوى نپذیرفت و با مالى که داشت‏به بازرگانى پرداخت.تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد،و از سوى او به تجارت شام رود و چنین شد.پس از این سفر تجارتى بود که به زناشوئى با محمد (ص) مایل گردید،و چنانکه میدانیم او را به شوهرى پذیرفت.چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند،خدیجه بهنگام ازدواج با محمد (ص) چهل سال داشت.ولى با توجه به تعداد فرزندانى که از این ازدواج نصیب او گشت،مى‏توان گفت،تاریخ نویسان رقم چهل را از آنجهت که عدد کاملى است انتخاب کرده‏اند.در مقابل این شهرت،ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت مى‏کند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد (ص) بیست و هشت‏سال بوده است. (8)

جز ابراهیم که از کنیزکى آزاد شده بنام ماریه قبطیه متولد شد،دیگر فرزندان پیغمبر:زینب. رقیه.ام کلثوم.فاطمه (ع) قاسم و عبد الله (9) همگى از خدیجه‏اند.قاسم در سن دو سالگى پیش از بعثت و عبد الله در مکه پیش از هجرت مرد.اما دختران به مدینه هجرت کردند و همگى پیش از فاطمه (ع) زندگانى را بدرود گفتند.خدیجه نخستین زنى است که به پیغمبر ایمان آورد.هنگامى که پیغمبر دعوت خود را آشکار کرد و ثروتمندان مکه رودرروى او ایستادند،و بآزار پیروان او و خود وى نیز برخاستند،ابو طالب برادر زاده خود را از گزند این دشمنان سرسخت‏حفظ مى‏کرد،اما خدیجه نیز براى او پشتیبانى بود که درون خانه بدو آرامش‏و دلگرمى مى‏بخشید.براى همین خوى انسانى و خصلت مسلمانى است که رسول خدا پیوسته یاد او را گرامى مى‏داشت. (10)

فاطمه اطهر بانوى بزرگ اسلام،از چنان پدر و چنین مادرى زائیده شد.کى و در چه تاریخ؟، روز و بلکه سال آن بدرستى روشن نیست.یعنى تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند.روشن کردن زاد روز و یا سال مرگ شخصیت‏هاى بزرگ (زن یا مرد) هر چند از نظر تاریخى با ارزش و قابل بحث است،و ما نیز در این باره به جستجو خواهیم پرداخت،اما از نظر تحلیل شخصیت‏ها چندان مهم بنظر نمى‏رسد.آنچه از زندگانى مردمان برجسته و استثنائى براى نسل‏هاى بعد اهمیت دارد،اینستکه بدانند آنان که بودند؟چگونه تربیت‏شدند؟چگونه زیسته‏اند.؟چه کرده‏اند؟چرا کردند؟چه اثرى در محیط خود،و پس از خود نهادند.اما کى زادند؟و کى مردند؟اینان مى‏پرسند چرا در این زمینه باید جستجو کرد؟معلومست روزى بدنیا آمده‏اند،و در روزى در گذشته‏اند.شاید هم حق بطرف اینان باشد.چنین شخصیت‏ها هرگز نمى‏میرند و همیشه با تاریخ زنده‏اند.اما تاریخ نویس تعیین سال زادن و مردان چنین کسان را جزء پیشه خود میداند.هم بخاطر پیروى از سنتى که مورخان و یا نویسندگان سیره و شرح حال،خود را موظف به پیروى آن مى‏بینند.و هم بدان جهت که این تاریخ‏ها با همه حوادثى که در زندگانى قهرمان تاریخ پدید شده بنوعى مربوط مى‏شود.

در این کتاب،اگر چنین ضرورتى در کار باشد،باید بگویم با همه کوششى که بکار رفته است متاسفانه درباره سال تولد دختر پیغمبر (ص) اطلاع درست و دقیقى نمى‏توان داد.تنها زاد روز دخترپیغمبر نیست که تاریخ نویسان در آن همداستان نیستند،تاریخ پیشوایان دین و ائمه معصومین و نیز تاریخ تولد و مرگ رسول اکرم،هیچیک مورد اتفاق مورخان نیست.اینهمه اختلاف براى چه پدید آمده است؟در فصل نخستین،پاسخى کوتاه داده شد.

در آن دوره‏ها ضبط وقایع و نوشتن آن معمول نبود.راویان آنچه مى‏شنیدند بخاطر مى‏سپردند،و مردم آنچه سالخوردگان قوم مى‏گفتند مى‏پذیرفتند.گاهى رویدادهاى مهم و یا حادثه‏هائى که تازگى داشت مبدا تاریخى مى‏شد و آنرا زاد روز یا سال مرگ شخصیت‏هاى بزرگ به حساب مى‏گرفتند.چنانکه ما،در زندگانى خود از بزرگتران شنیده‏ایم:سالى که فلان سیل آمد.سال خرابى فلان شهر.سال گرانى.سال وبائى و همچنین...معلوم است که مردم معاصر با این حادثه و نیز تا سالیانى چند پس از آن،این تاریخ را بخاطر داشته و حساب خود را بر پایه آن مى‏نهاده‏اند اما پس از گذشت مدتى دراز،خود آن حادثه نیز در شمار مجهولات قرار میگیرد.

مورخان نوشته‏اند پیغمبر (ص) در عام الفیل متولد شد،سالى که ابرهه با پیلان خود براى ویران کردن خانه کعبه به مکه آمد.عام الفیل تا سالیانى براى مردم مکه معلوم بوده است،اما براى ما که مى‏خواهیم بدانیم این حادثه در چه سالى رخ داده خود مساله‏اى است.تازه اگر پیش آمدها را که مبدا تاریخ مى‏شود درست‏بدانیم و فراموش شدن تاریخ دقیق آنها را براى شاهدان عینى نادیده بگیریم،این پرسش پیش مى‏آید:مگر حافظه راویان هر چند هم نیرومند باشد براى همیشه از اشتباه مصون مى‏ماند؟بر فرض که دسته نخست راویان اشتباه نکنند،در طول یکصد سال تقریبا سه نسل جاى خود را بدیگرى مى‏دهد،چه کسى ضمانت مى‏کند که همه راویان این سلسله‏ها از قوت حافظه به درجه کمال برخوردار باشند؟اینکه دو پا چند گواه مورد اعتماد،کسى را به قوت حفظ بستایند،شاید از نظر علم روایت و یا درایت و یا از جنبه کارفقیه و یا اصولى دلیلى بحساب آید،ولى در رویدادها که اثر عملى ندارد،چنین ضابطه‏ها کافى نیست.این دو سبب که نوشتیم براى پیدا شدن اختلاف در ضبط حادثه‏هاى تاریخى کافى است،چه رسد که سبب‏هاى دیگر نیز بدان افزوده شود.و اتفاقا چنانکه خواهیم دید در مورد شخصیت مورد بحث ما چنین است.

در حالى که عموم نویسندگان سیره و مورخان اهل سنت و جماعت،تولد فاطمه (ع) را نج‏سال پیش از بعثت نوشته‏اند،تذکره نویسان و علماى بزرگ شیعه معتقدند وى سال پنجم بعثت متولد شده است.

ابن سعد در طبقات (11) و طبرى در تاریخ (12) و بلاذرى در انساب الاشراف (13) و ابن اثیر در کامل (14) و ابو الفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین (15) و محمد بن اسحاق (16) و ابن عبد البر در استیعاب (17) و جمعى دیگر تاریخ نخست را پذیرفته‏اند و عموما نوشته‏اند:آن سالى بود که قریش خانه کعبه را مى‏ساختند.بلاذرى چنین روایت کند:

روزى عباس بن عبد المطلب نزد على رفت،على (ع) و فاطمه در گفتگو بودند که کدام یک از دیگرى بسال بزرگتر است.عباس گفت تو على!سالیانى چند پیش از ساختن کعبه متولد شدى.اما دخترم (زهرا) سالى بدنیا آمد که قریش خانه کعبه را مى‏ساختند (18) و نیز طبرى و دیگران تصریح کرده‏اند که سن زهرا (ع) بهنگام وفات در حدود بیست و نه سال بوده (19) لیکن یعقوبى که در بیشتر روایت‏هاى خود متفرد است‏سن زهرا (ع) را بهنگام مرگ بیست و سه سال نوشته است (20) و بنا بر نوشته وى تولد فاطمه (ع) سال بعثت پیغمبر بوده است.

در مقابل این شهرت دانشمندان و محدثان شیعه چون کلینى در کافى (21) و ابن شهر آشوب در مناقب (22) و على بن عیسى اربلى در کشف الغمه (23) و مجلسى در بحار از دلائل الامامه و کتب دیگر (24) ،نوشته‏اند که زهرا (ع) پنجسال پس از آنکه محمد (ص) به پیغمبرى مبعوث گردید متولد شده است.تنها نوشته شیخ طوسى در مصباح المتهجد (25) با این شهرت مخالف است.چه او سن فاطمه (ع) را هنگام ازدواج با امیر المؤمنین سیزده سال نوشته است.و اگر ازدواج او را پنج ماه پس از هجرت بدانیم تولد وى سال اول بعثت‏خواهد بود.و این راى با آنچه یعقوبى نوشته مطابقت دارد.با چنین اختلاف در نقل روایات،پذیرفتن سندى و رها کردن سند دیگر،بسیار دشوار مى‏نماید.این جاست که چنانکه در مقدمه اشارت شد،باید قرینه‏هاى خارجى را نیز از نظر دور نداشت،شاید بتوان با استفاده از آن قرینه‏ها کفه اختیار یکى از دو دسته را سنگین‏تر کرد و در نتیجه آنرا مرجح دانست.

قرینه‏اى قابل توجه و قوى در عموم روایت‏هاى علما و محدثان شیعه وجود دارد و نشان دهنده اینست که ولادت دختر پیغمبر پس از بعثت‏بوده است.این قرینه ارتباط زادن زهرا (ع) ،با معراج رسول اکرم است.ضمن روایت‏هاى معراج،رسول خدا فرموده است در شب معراج سیب بهشتى بمن دادند و نطفه دخترم زهرا از آن میوه تکوین یافت. (26)

اگر مورخان،تاریخ معراج را بطور دقیق معین کرده بودند که مثلا سال چندم بعثت‏بوده است،مشکلى نداشتیم،اما باز این پرسش پیش مى‏آید که معراج رسول اکرم در چه سالى بوده است؟پاسخ این پرسش نیز بدرستى روشن نیست.ابن سعد بروایتى آنرا هجده ماه پیش از هجرت به مدینه،و بروایتى یکسال پیش از هجرت (27) و ابن اثیر سه سال و بروایتى یک سال پیش از هجرت دانسته است. (28)

در حالیکه علماى شیعه معراج را از دو سال بعد از بعثت تا شش ماه پیش از هجرت نوشته‏اند و چون با اختلاف روایات مواجه شده‏اند،گفته‏اند این اختلاف بخاطر این است که پیغمبر چند بار بآسمان رفته است (29) اما قرینه‏اى که گفته مورخان و محدثان سنت و جماعت را تایید مى‏کند این است که آنان نوشته‏اند فاطمه (ع) سالى متولد شد که قریش خانه کعبه را مى‏ساختند.

داستان تجدید بناى خانه کعبه در همه تاریخ‏ها آمده است.و همه آشنایان بتاریخ زندگانى پیغمبر (ص) آنرا مى‏دانند،خلاصه آنکه سالى خانه کعبه بر اثر سیل ویران گردید،و بنیاد آنرا از نو نهادند.همینکه کار بنا بجائى رسید که باید حجر الاسود را نصب کنند،بزرگان قریش بر سر گذاشتن سنگ در جاى آن،با یکدیگر به رقابت‏برخاستند.مهتر هر دسته مى‏خواست این افتخار نصیب او گردد و نزدیک شد کار به درگیرى برسد.سرانجام پذیرفتند که هر کس از در داخل شود داور آنان باشد،و نخستین کسى که در آمد محمد (ص) بود.همه گفتند او امین است و ما وى را بداورى مى‏پذیریم.چون ما جرا را بدو گفتند محمد (ص) فرمود:ردائى یا پارچه‏اى بگسترانند،سپس حجر الاسود را میان آن پارچه گذاشت و چهار مهتر قبیله را گفت تا هر یک گوشه‏اى از ردا را بگیرد و از زمین بردارد.و چون آنان چنین کردند خود سنگ را از میان ردا برداشت و بر جاى آن گذاشت.و با چنین ابتکار از خونریزى بزرگ و دامنه‏دارى جلوگیرى کرد.داستان داورى کردن محمد (ص) و نصب حجر الاسود،اگر با چنین مقدمات باشد مسلما پیش از بعثت‏بوده است،زیرا سال پنجم بعثت،قریش با پیغمبر (ص) الت‏خصمانه داشتند و چنین داورى را بدو نمى‏دادند.

قرینه‏هاى خارجى دیگر نیز بطور خلاصه چنین است:

1:روزى بدستور ابو جهل فضولات شتر را بر دوش پیغمبر (ص) ریختند.چون فاطمه (ع) آگاه شد به مسجد رفت و آن فضولات را از جامه پدر پاک کرد (30) این گونه بى‏احترامى‏ها سبت‏به پیغمبر ظاهرا پیش از سال دهم بعثت و پیش از هجرت رسول خدا به طائف و نیز پیش از محاصره در شعب ابو طالب بوده است.و اگر تولد فاطمه (ع) را سال پنجم عثت‏بدانیم،سن وى در این وقت از سه تا پنجسال افزون نبوده و بعید است دخترى خردسال به مسجد رود و چنین وظیفه‏اى را تعهد کند.

2:در روز احد چون فاطمه (ع) شنید چهره پدرش آسیب دیده است‏با گروهى از زنان نزد او رفت و چون پدر را دید دست در گردن او انداخت و گریست،سپس آن خون را شست (31) اگر معراج را پیش از سال پنجم بعثت‏بدانیم هیچگونه استبعادى در انجام این تعهد دیده نمى‏شود،ولى اگر روایت هجده ماه و یا شش ماه پیش از هجرت درست‏باشد،باید پذیرفت که فاطمه بهنگام جنگ احد پنج‏سال و یا کمتر از پنج‏سال داشته است،در صورتیکه خواهیم دید عروسى زهرا در ذو الحجه سال دوم و پیش از جنگ احد است.یعنى نه سال و یا بیشتر داشته است.

3:در روایت‏هاى شیعى چنانکه خواهیم نوشت،آمده است که فاطمه (ع) پنجسال پس از بعثت متولد شد و آن سالى بود که قریش خانه کعبه را مى‏ساخت.داورى پیغمبر در کار مهتران قریش مسلما پیش از بعثت‏بوده است زیرا سال پنجم بعثت و سال‏هائى پیش او پس از آن قریش به رسول خدا روى خوش نشان نمى‏دادند،چه رسد بدانکه او را امین بداند و به داورى او،آنهم در چنان کار بزرگى گردن نهد.

4:مى‏دانیم که سن خدیجه را هنگام ازدواج با پیغمبر چهل سال نوشته‏اند،اگر بگوئیم فاطمه (ع) در سال پنجم بعثت متولد شده باشد گفت‏خدیجه در این تاریخ شصت‏ساله بوده است و این موضوع هر چند محال نمى‏نماید اما بعید بنظر مى‏رسد.از طرفى مجلسى از امالى صدوق روایتى بدین مضمون آورده است:

«چون خدیجه به رسول خدا شوهر کرد،زنان مکه از وى دورى کردند.نه بدیدن او مى‏رفتند و نه بر وى سلام مى‏کردند و نه مى‏گذاشتند زنى از او دیدن کند.چون ولادت فاطمه (ع) نزدیک شد،خدیجه از زنان قریش و بنى هاشم یارى خواست.لیکن آنان نپذیرفتند و گفتند تو نصیحت ما را نشنیدى و به یتیم ابو طالب شوهر کردى (32) » اگر این روایت را بهمین صورتیکه هست‏بپذیریم،و تولد دختر پیغمبر را سال پنجم بعثت‏بدانیم فاصله ازدواج خدیجه با پیغمبر (ص) و ولادت زهرا (ع) بیست‏سال خواهد بود.در این بیست‏سال گروهى از آن زنان ملامت گو مرده و زنان جوان پیر شده و دخترکان به جوانى رسیده‏اند و داستان رنگ دیگرى بخود گرفته است.محمد (ص) در این تاریخ دیگر یتیم ابو طالب نیست.پیغمبرى است که گروهى از جان و دل پیرو او هستند.مردان قریش آرزو مى‏کنند وى دست مساعدت به سوى آنان دراز کند و چنین استمداد را مغتنم مى‏شمارند،تا بگمان خود آنرا مقدمه‏اى براى سازش به حساب آورن


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد زندگانی حضرت فاطمه (س)