فرمت فایل: ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
قسمتی از محتوای متن
تعداد صفحات : 116 صفحه
به نام خدا گل مریم وفا کنیم وملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن (حافظ) این یک داستان نیست ، یک خواب هم نیست ، یک زندگی است آن هم واقعی واقعی .
.
.
در سال1340درخانواده ایی متوسّط و مهربان به دنیا آمدم .
پدرم کارمند ساده دریک ادارة دولتی بود .
من فرزند سوّم خانواده بودم و آخرین فرزند ، آنها اسمم را ، ارمغان نهادند زیرا من را هدیه ای از طرف خدا می دانستند .
برادربزرگم نامش علی بود و خواهرم ارغوان نام داشت .
مرور زمان و کودکی را چون ابر و باد که درگذرند ، درک نکردم ، تا به سن هفت سالگی رسیدم .
پدرو مادرم سعی فراوان در تربیت صحیح ما فرزندانشان می نمودند ومن را دریکی از بهترین و نزدیکترین مدارس آن زمان ، نام نویسی کردند .
روز اوّل مدرسه گویی طوفانی در دلم به پا شده بود .
صبح موقعی که با مادرم برای مدرسه رفتن آماده شده بودیم ، خانم همسایة دیوار به دیوار ما نیز از خانه اشان بیرون آمد .
آنها شروع به صحبت و احوال پرسی با هم کردند و من یک پسربچّة ، تقریباْ هم سن و سال خودم را دیدم ، که خودش را پشت مادرش پنهان می کرد .
دانلود داستان گل مریم 124 ص