لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه10
ضحاک
ضحاک از پادشاهان اسطورهای ایرانیان است. در شاهنامه پسر مرداس و فرمانروای دشت نیزه وران است. او پس از کشتن پدرش به ایران میتازد و جمشید را میکشد و بر تخت شاهی مینشیند. با بوسهٔ ابلیس، بر دوش ضحاک دو مار میروید. ابلیس به دست یاری او آمده و میگوید که باید در هر روز مغز سر دو جوان را به مارها خوراند تا گزندی به او نرسد.
و بدینسان روزگار فرمانروایی او هزار سال به درازا میکشد تا این که آهنگری به نام کاوه به پا میخیزد، چرم پارهٔ آهنگریاش (درفش کاویانی) را بر میافرازد و مردم را به پشتیبانی فریدون و جنگ با ضحاک میخواند. فریدون ضحاک را در البرز کوه (دماوند) به بند میکشد.
ضحاک در اوستا
در اوستا، (یسنا ۷ -۹ ؛ یشتها ۳۳ - ۳۴:۵ ؛ ۱۴: ۴۰ ؛ ۲۷:۱۹) ؛ ضحاک (در اوستا: اژی دهاک) اژدهایی سه سر است که ثریتونا (= فریدون) با او میجنگد. تنها در نوشتههای پس از اوستا است که او را به شکل یکی از مردمان میبینیم.
در فرهنگ واژههای اوستا (بهرامی، احسان. فرهنگ واژههای اوستا. نشر بلخ.۱۳۶۹) واژهٔ دَهَه کَهَ برابر با ویرانگر، نابود سازنده و واژهٔ دَهاکَه برابر با گزیدن، نیش زدن، اژدها و واژهٔ اژی دهاک برابر با مار نیش زننده، زهاک (ضحاک) آمدهاست. در پی نوشت واژهٔ اژی دهاک در فرهنگ واژههای اوستا میخوانیم:
«در شاهنامه، فردوسی او را یک مردی شناسانده که دو مار به انگیزهٔ بوسهٔ اهریمن از شانههایش درآمده بود و سالیان دراز در ایران به ستم کاری و کشتار جوانان ایران و سود جویی ازمغز آنان برای خورش مارها ی روی شانههایش میپرداخت تا سر انجام با رستاخیز کاوه آهنگر و فریدون پور آبتین، زهاک دستگیر و در دماوند زندانی گردید. واژهٔ اژدها یک واژهٔ اسطورهای است و آن باید کوه آتشفشان ویرانگر و نابود کننده باشد.» (فرهنگ واژههای اوستا،بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. ص ۷۱۰)
در اوستا چگونگی نبردهای ضحاک با سه دشمنش، آتش (آتَر)، جم (یمه)، و فریدون (ثری ایدون) گزارش شدهاست.
در اوستا ضحاک با پاژنام (ضفت) ثری زَفَن برابر با سه پوزه و سه دهن و ثری کَمِرِذ برابر با سه کله یا سر نیز آمدهاست.
در اوستا، یشت ۱۹-۳۷ چنین میخوانیم:
(فریدون) که کشت
(مار) زهاک سه پوزهٔ سه سر را
با شش چشم و هزار گونه دریافت (ادراک)، آن دیو بسیار توانای دروغگو را.
بر پایه گزارش اوستا، ضحاک مردی سه سر، سه پوزه و شش چشم و دارای هزارگونه چالاکی و از مردم بابل است، سرزمینی که ایرانیان طایفهای عرب نژاد از ساکنان آنجا را تازی مینامیدند؛ نامی که بعدها به همه اعراب دادند. در اوستا همچنین آمدهاست که ضحاک درسرزمین بوری بر چکاد (قله) کوهی برای اَرِدویسوَر اَناهیتا، فدیه و پیشکش بسیار کرد و از وی خواست که او را یاری دهد تا هر هفت کشور را از آدمی تهی سازد ولی او خواهش او را برنیاورد. در آبان یشت، کردهٔ ۸ چنین میخوانیم:
۲۹
«اَژیدَهاکِ» سه پوزه در زمین «بَوری» صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...
۳۰
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من هفت کشور را از مردمان تهی کنم.
در اوستا زاده شدن فریدون ارمغانی است که به آبتین، پدر فریدون و در پی ساختن نوشابهٔ هوم برای دومین بار در جهان به دستش، به او داده شدهاست و همان گاه ارمغان پیروزی او بر اژی دهاک نیز داده شدهاست. در یسنا، هات ۹ چنین میخوانیم:
(۶)
ای هَوم ِ !
کدامین کس، دیگر باره در میان مردمان جهان استومند، از تو نوشابه برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟
(۷)
آنگاه هَوم ِ اَشَوَن دور دارنده مرگ، مرا پاسخ گفت:
دومین بار در میان مردمان جهان استومند، «آتبین» از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد:
«فریدون» از خاندان توانا...
(۸)
... آن که «اژی دهاک» را فرو کوفت ؛ [ اژی دهاک ] سه پوزه سه کله شش چشم را، آن دارنده هزار [ گونه ] چالاکی را،
آن دیو بسیار زورمند دروج را، آن دروند آسیب رسان جهان را، آن زورمندترین دروجی را که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید.
همچنین داستان خواستار شدن فریدون از اهورامزدا پیروزی بر ضحاک را، در آبان یشت، کردهٔ ۸ چنین میخوانیم:
(۳۳)
فریدون پسر آتبین از خاندان توانا، در سرزمین چهار گوشهی وَرِنَ، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...
(۳۴)
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «اَژیدهاک» - [ اژیدهاک ِ ] سه پوزهی سه کلهی شش چشم، آن دارندهی هزار [ گونه ] چالاکی، آن دیو بسیار آرزومند ِدروج، آن دُروَند ِ آسیب رسان ِجهان و آن زورمندترین دروجی که اَهریمن برای تباه کردن جهان ِاَشَه، به پتیارگی در جهان اَستومَند بیافرید - پیروز شوم و هر دو همسرش «سَنگهَوک» و «اَرنَوَک» را - که برازندهی نگاهداری خاندان و شایستهی زایش و افزایش دودمانند - از وی بِرُبایم.
(۳۵)
اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و بهایین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.
ولی پس از چیرگی فریدون بر ضحاک، اهورمزدا فریدون را از کشتن ضحاک بازداشت و گفت: «اگر تو ضحاک را بکشی زمین از باشندگان موذی و زیان آور پر خواهد شد.» پس فریدون ضحاک را به بند کشید و در غاری به چکاد دماوند بیاویخت.
درپایان زمان، ضحاک زنجیر خود را خواهد گسست و یک سوم از مردم و ستوران را نابود خواهد کرد. آن گاه اهورامزدا گرشاسب را از زابلستان برمیانگیزد تا آن نابکار را از میان بردارد. گمان میرود که داستان این نجات از خاطره هجوم مردمان سامی که پیش از به پادشاهی رسیدن مادها و هخامنشیان بارها به ایران حمله آوردند سرچشمه گرفته باشد. به گمانی دیگر، ممکن است این افسانه منشاء طبیعی داشته باشد، زیرا در روزگاران گذشته کوه دماوند آتش فشانی فعال بود که هرچند یک بار به خروش درمیآمد و رودهای گدازه از آن بسان مارهایی دهشتناک و آتشین سرازیر میشدند. داستان به بند کشیده شدن ضحاک در دماوند شاید هم زمان با فروکش کردن آتش فشانیهای دماوند پیدا شده باشد. همچنان که هراس همیشگی از بند گسستن دوباره ضحاک نیز نشانی از نگرانی پیرامون فعالیت دوباره این آتش فشان دارد.
سبب آنکه فریدون ضحاک را نمیکشد در سودکار نسک چنین آمدهاست که چون فریدون چند بار کوشش به کشتن او میکند و زهاک از پای در نمیآید، سرانجام اهورامزدا به او پیام میدهد که زهاک نباید کشته شود زیرا با کشته شدن او هزاران جانور موذی مانند مار و عقرب و خزندههای زهر آگین از بدنش در جهان پراکنده خواهند شد. پس بهتر آنکه فریدون او را در کوهی به بند کشد.
ضحاک در نوشتههای پهلوی
در نوشتههای پهلوی چون بُن دهش ۶ -۳۱ او را گاه دهاک و گاه اژی دهاک میخوانند و تا آن جا پیش میرود که تا چهارده پشت او را بر میشمارد و سرانجام او را به اهریمن میرساند.
در نوشتههای پهلوی، ضحاک با پاژنام (صفت) بیور اسب برابر با دارندهٔ هزار اسب (اسبان بسیار) نیز آمدهاست.
چگونگی برخاستن ضحاک در پایان زمان و نبرد او با گرشاسپ در اوستا نیامدهاست. برای آگاهی از چگونگی این نبرد و سرنوشت ضحاک باید به زند وهومن یسن نگاه کنیم. در آن جا چنین میخوانیم:
در هزارهٔ هوشیدر ماه (دومین هزاره از سه هزارهٔ نجات بخشی جهان در جهان بینی زرتشتی) مردم در پزشکی چنان ماهر باشند و دارو و درمان چنان به کار آورند و برند که جز به مرگ دادستانی (مرگ مقدّر) نمیرند، اگر چه به شمشیر و کارد بزنند و کشند..... پس بی دینی، از روی کین برخیزد و به بالای آن کوه دماوند به سوی بیور اسب (ضحاک) رود و گوید: اکنون نُه هزار سال است، فریدون زنده نیست، چرا تو این بند نگسلی و بر نخیزی که این جهان پر از مردم است....... اژدها از بیم فریدون نخست آن بند را نگسلد تا آن که آن بد کار آن بند را وچوب را از بُن بگسلد. پس زور ِ دهاک افزوده شود، بند را از بُن بگسلد، به تازش ایستد (یورش آغاز کند)، همان جا آن بد کار را ببلعد و گناه را کردن را در جهان رواج دهد و بی شمار گناهِ گران کند. یک سوم از مردم و گاو و گوسپند و آفریدگان دیگر اهورامزدا را ببلعد و آب و اتش و گیاه را تباه کند.
پس آب و آتش و گیاه پیش اورمزد خدای به گِله ایستند و بنالند که فریدون را باز زنده کن تا اژدها را بکشد، چه اگر تو ای اورمزد این نکنی ما در جهان نتوانیم بود. آتش گوید روشنی ندهم، و آب گوید که روان نشوم، و پس من دادار اورمزد به سروش و ایزد نریو سنگ گویم که: تن گرشاسپ سام را بجنبانند تا برخیزد. پس سروش و ایزد نریو سنگ به سوی گرشاسپ روند، سه بار بانگ کنند، بار چهارم سام با پیروزگری برخیزد، به نبرد اژدها رودو او (اژدها) سخن گرشاسپ نشنود، و گرشاسپ گُرز پیروزگر بر سر اژدها بکوبد و او را بزند و بکشد. پس رنج و پتیاره از این جهان برود تا هزاره را به پایان رسانم. پس سوشیانس آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تن ِ پسین باشد.
بر پایهٔ روایات کُهن پهلوی، پهلوانی که میتواند ضحاک را یکسره از بین ببرد، گرشاسب، پهلوان افسانهای ایران است که در هزارهٔ چهارم، ضحاک را که بند گسسته و جهان را برآشفتهاست از پای در خواهد انداخت:
«در آن هزاره، ضحاک از بند برهد؛ و فرمانروایی بر دیوان و مردمان را فراز گیرد. چنین گوید که: «هر که آب و آتش و گیاه را نیازارد، پس بیاورید؛ تا او را بجویم.» و آتش و آب و گیاه از بدی که مردمان بر آنان کنند، پیش هرمزد شکوه کنند؛ و گویند که: «فریدون را برخیزان تا ضحاک را بکشد؛ چه اگر جز این باشد، به زمین نباشیم.» پس هرمزد با امشاسپندان به نزدیک روان فریدون رود. بدو گوید که: «برخیز و ضحاک را بکش!» روان فریدون گوید که: «من کشتن نتوانم. نزد روان سامان گرشاسب روید.» پس هرمزد با امشاسپندان به
تحقیق در مورد ضحاک