هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله دیه

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله دیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .


1-1 مقدمه:
حمد و سپاس خدائی را می نمائیم که از هرعیب و نقص پاک و به تمام صفات کمال و جلال متصف می باشد و درود بی حد و حصر بر سرور کائنات و سید انبیاء عظام حضرت ختمی مرتبت محمد (ص) و خاندان پاکش.
الحمد الله الذر شرع الدیات و القصاص و الحدود الرفع الفساد من بین العباد و نظام عالم الوجود و الصلوه علی خیر من ضرع شرعه الحدود محمد و اهل بیت خلفاء المعبود و شفاء یوم الورود.
1- ضرع: یعنی نزدیک نمود و تعیین کرد.
افراد از طریق اجتماعی شدن خود را با احتیاجات و خصوصیات جامعه تطبیق میدهند اما اجتماعی شدن در گروههای مختلف اجتماعی صورت میگیرد و میدانیم که احتیاجات خواستها و ارزشهای گروهها یکسان نیست. به این ترتیب ممکن است دو نفر در دو گروه مختلف اجتماعی کاملاً « اجتماعی » شده باشد ولی ارزشها، خواستها و بطور کلی رفتار اجتماعی آنها با یکدیگر متفاوت باشد. بعلاوه در گروههای که اعضا خود را در جهت ارزشهای مطلوب اجتماعی تربیت می کنند اجتماعی شدن همیشه به طور کامل صورت نمی گیرد.
از طرف دیگر ممکن است به علت وجود گروههای ضد اجتماعی در جحوار گروههای اجتماعی، اعضاء گروههای اخیر معیارها و ضوابط رفتارهای خود را از گروههای ضد اجتماعی کسب کنند و رفتارهای ضد اجتماعی داشته باشند. اگر اکثر اعضاء یک جامعه در شرایط عادی ازای تکاب جرم و تعدی و تجاوز نیست به حقوق یکدیگر خود داری می کنند این بدان جهت است که از آغاز کودکی رفتارهای مورد قبول را فرا گرفته در گروههای جامعه « اجتماعی » شده اند پس به همان اندازه که « اجتماعی شدن » در شرایط بهتر جامعه صورت می گیرد از نیاز به اجرای مقررات جرائی و مجازاتهای سخت کاسته می شود. با توجه به مراتب فوق به نظر می رسد که احتمالاً با پیشرفت جوامع و تقویت احساس اعتماد و اطمینان در اعضاء جامعه از شدت و سختی مجازاتها و مقررات جزائی کاسته شده و نیز جامعه از مجازات کردن متهم که تا حد زیادی میراث دوران انتقام جوئی فردی است متوجه اصلاح حال مجرم می گردد. و مخصوصاً سهم خود جامعه و محیطهای خاص آن در تربیت برهکاران شناخته می شود و کوشش جدی تر در اصلاح آن دسته از شرایط اجتماعی که افراد به ارتکاب جرم و ادار می کنند بعمل می آید.
تدوین و تفسیر اصول و قوانین حاکم بر جرایم و مجازات ها در حقوق اسلام امروزه بیش از هر زمان دیگر ضروری به نظر می رسد این اصول و قواعد از آغاز پیدایش دین اسلام در منابع اصلی حقوق اسلامی یعنی کتاب و سنت وجود داشته و حاکمان باید با توجه به رعایت عدالت قضائی و بهره گیری از این کتاب و سنت و همچنین رعایت قوانین جمهوری اسلامی ایران با مجرمین و بزهکاران رفتار کند و برای اصلاح مجرمین و بزهکاران مجازات های مقرر شده را اعمال کند تا بتوانیم با یاری خداوند جامعه ای پاک و سالم داشته باشیم دیه یکی از این مجازات های مالی است که به منظور اعمال بر مجرمین تعیین شده که این جانب به عنوان موضوع کار تحقیق خود انتخاب نموده ام که امیدوارم با راهنمایی استاد گرامی جناب آقای دکتر شیخ الاسلام که از زحمات ایشان و راهنمایی مفیدشان کمال تشکر را دارم بتوانم کار مفیدی را ارائه دهم.
2-1 تاریخچه دیه:
پیش از اسلام قبایل مختلف عرب تابع نظام واحدی نبودند، آنان از عاداتی کهن پیروی می کردند که به طور عمیق در افکار و جانهایشان نفوذ کرده بود. اعمال زور در زندگیشان نقش عمده داشت و انتقام جویی از اصول بسیار مقبول آنان به شمار می آمد. قدرتی غالب که بتواند اراده خود را بر افراد همه سرزمینهای عرب نشین اعمال و تجاوز گر را تنبیه کند وجود نداشت. اما هر قبیله برای خود رئیسی مورد احترام داشت که همه افراد قبیله سخن و فرمانش را می پذیرفتند. لیکن نفوذ این رئیس در خارج به ثروت آنها و تعداد جنگاوران و نه امت آنان بستگی داشت.
هر فرد عرب به قبیله خود دلبنگی عمیق داشت اگر فردی خارج از آن شخص از افراد قبیله را مورد تعدی و تجاوز و آزار قرار می داد. همه به کین خواهی بر می خواستند افراد قبیله شخص متجاوز هم به دفاع از وی می پرداختند و اوئ را مورد حمایت قرار می دادند.
بنابراین پیش از اسلام آنچه مورد توجه اعراب بود انتقام جویی و کین خواهی بود و این کار به حق یا ناحق انجام می گرفت که درد استانهای ادبی کهن این قوم و نیز اشعار جاهلیت با نمونه هایی از آن روبه رو می شویم.
می گویند مردی شخص از افراد عرب را کشت، خویشاوندان قاتل، نزد پدر مقتول آمدند و به او گفتند چه کنیم تا از ما خرسند شوی گفت یکی از سه کار: یا پسرم را زنده کنید، یا خانه ام را از ستارگان آسمان پر کنید و یا خودتان قاتل را به من بسپارید تا او را بکشیم و یا وجود همه اینها فکر نمی کنم موجبات نسلی خاطرم را فراهم کنید و احساس رضایت کنم، مطلب قابل توجه دیگر این بود که انتقام جوئی مسئله ی خصوصی به شمار نمی آید و تنها اولیای مقتول نبودند که به خون خواهی بر می خواستند بلکه این موضوع به همه ی افراد قبیله مربوط می شود و همه به حمایت از مبنی علیه و یا اولیایی اقدام می کردند. و حتی این حمایت افرادی را که از آن قبیله نبوده اند لیکن در پناه ایشان می زیستند فرا می گرفت و این یک اصل کلی بود که هر فرد قبیله کمر به خون خواهی و می بست و اگر موفق می شد خودش قاتل را هلاک می کرد. زنان در این موارد نقشی مهم ایفا و مردان را به انتقام حیانی تحریک می کردند زنی به نام حوله از بنی رئام که سی مرد از افراد قبیله اش به قتل رسیده بودند از انگشتان کوچک دستهای مسئولان گردیندی فراهم ساخت و برگردنش آویخت و ضمن قرائت اشعاری مردان را به انتقام جوئی بر می انگیخت.
مع هذا از این روایت چنین استنباط می شود که عبدالمطلب در جاهلیت برای قتل 100 شتر به عنوان دیه سنت گذاشت که اسلام آن را امضاء و اجرا کرد.
1-3 پیدایش دیه اختیاری:
صلح و گذشت از انتقام در برابر دریافت عوض و مال، در میان اعراب پیش از اسلام امری نا خوشایند به شمار می آمد، لیکن بعدها مردم بدان اقبال کردند. این اقبال متعاقب جنگهایی پدید آمد که به هلاکت نفوس بسیار انجامیده بود و آنها عاقبت از این همه خصومت و کشتار به ستوه آمده بودند و از راه ترافی بر اخذدیه می کوشیدند که به آرامش و امنیت دست یابید. از اینجا این نتیجه به دست می آِد که صلح در ازای اخذ مال و دیه نزد تا زیان قبل از اسلام شناخته شده بود و علت این کار احساس نیاز مبرم به امنیت بود همین نیاز به استقرار صلح موجب شد که کسانی میان قبایل متخاصم به وساطت بپردازند به طوری که هیچ کدام از طرفین به جبر و ضعف و مال طلبی متهم یا متصف نشوند.
1-4 فلسفه دیه:
و ما کان لمومن ان یقتل مومنا الاخطا و من قتل مومنا خطا قتحریر رقته مومنه و دیه مسلمه الی اهله الما ان یصد قوافان کان من قوم عدو لکم و هو مومن فتحریر رقیه مومنه و ان کان من قوم بیکم و بینم میثاق فدیه مسلمه الی اهله و تحریر رقمه مومنه فمن لم یجد فصیام شهرین متتا بعین ثوبه من الله و کان الله علیما حکیما.
یعنی هیچ مومنی را نرسد که مومنی را به قتل رساند مگر به خطاء مرتکب آن شود، در صورتی که به خطاء هم مومنی را به قتل رساند باید به کفاره این خطاء بنده مومنی را آزاد کند و خونبها مقتول، به صاحب خون بپردازد مگر آنکه ورثه دیه را به قاتل ببخشد و این مقتول اگر یا آنکه مومن است از قومی باشد که با شما دشمن و محار بند در این صورت قاتل (دیه ندهد) لکن بر او است که بنده مومن را آزاد کند و اگر مقتول از قومی است که میان شما و آن قوم عهد و پیمان بر قرار بوده پس خونبها را به صاحب خون پرداخته و بنده مومنی نیز به کفاره آزاد کند و اگر بنده ای نباید بایستی دو ماه متوالی روزه بدارد. این توبه از طرف خدا پذیرفته است و خدا ( به اعمال خلق و جزار آن) آگاه و بصیر و به همه امور دانا و حکم است.
مقصود از دیه و خونبها قیمت گذاری کردن انسان نیست زیرا انسان گران بهاء ترین و ارزشمند ترین موجود نظام خلقت است. ارزش و بهاء انسان معنوی است. و منزلت و فضیلت انسان بر اساس ارتباطی است که یا خداوند متعال دارد و الماترین مرتبه انسان خلاقت الهی است. زمین و آسمان برای انسان آفریده شده که با بهره مندی از آن به سعادت و رستگاری نائل شود.
با توجه به ارزش معنوی انسان و مرتبه و الایی که اسلام برای انسان قائل شده است، قیمت گذاری مادی انسان غلط است. زیرا هر قیمت مادی و اقتصادی برای انسان تعیین گردد و ارزش انسان بی برتر و والاتر از آن است. لذا امکان تعیین ارزش مادی و اقتصادی برای انسان منتفی است علاوه اینکه اگر به ویژگیها و تواناییهای افراد و آحاد انسانها توجه شود بی تفاوتها میان آنها مشاهده می گردد.
اثری که دیه در جامعه دارد همانند اثر قصاص است یعنی به گونه ای مانع از جرات نمودن بر خونریزی می شود، همچنانکه قصاص، مانع خونریزی و آدمکشی است جز اینکه اثر دیه در ممانعت و جلوگیری از آدمکشی، برابر و مساوی با قصاص نیست. مرتبه ضعیف تر قصاص محسوب می شود. چون که دیه سبب جلوگیری از خونریزی و آدمکش می شود. آن را « عقل » هم نامنیدند، به جهت آنکه یکی از معناهای « عقل » منع کردن است، دیه مانع و باز دارنده از آدمکش است، آن را عقل می گویند.
علاوه بر اینکه دیه از هدر بودن و هدر رفتن خون افرادی که شرعاً ریختن خون آنها ممنوع است. ممانعت می نماید. زیرا افرادی که به علت کیفر شرعی یا قصاص، خونشان ریخته می شود، خونشان هدر است و خودشان مهدور الدم هستند. قصاص و دیه ندارند، اما افرادی که شرعاً ریختن خون آنها حرام و ممنوع است، در صورتی که به قتل برسند، قصاص یا دیه دارند، عفو از قصاص و دیه نیز دلیل مهدور الدم نبودن مقتول است.
در حقیقت پرداخت دیه، نوعی احترام به انسان و گرامی داشت خون انسان است اگر دیه نباشد و نسبت به ریخته شدن خون انسان، احساس مسئولیت نشود در نظام اجتماعی و زندگی جمعی با کمترین اختلاف و تعارض اقدام به ریختن خون یکدیگر می نمایند و زندگی در جامعه نا امن می شود. دیه یا قصاص نوعی احساس مسوولیت و ایجاد امنیت در زندگی اجتماعی می گردد.

1-5 تعاریف دیه:
دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به مبنی علیه یا به ولی یا اولیاء دم او داده می شود. در اصطلاح فقهی دیه مقدار مالی است که از طرف قائل به اولیاء دم پرداخت می شود. در قتل عمدی با وجود در خواست ولی دم و امکان قصاص محلی برای پرداخت و مطالبه نیست، اما در صورتیکه ولی دم، دیه قتل طلب کند و قاتل نیز راضی باشد. دیه جار قصاص را خواهد گرفت.
البته در قتل عمدر طرفین می توانند به کمترین یا به بیشتر از آن توافق نماید بطور کلیدر قتل عمدی، واجب اصل قصاص است نه یکی از دو چیز قصاص یا دیه اما در صورتیکه قاتل فرار کند یا اصلاً هلاک شود تکلیف چیست؟ اگر قاتل قتل عمدی فرار کرد و اجرای قصاص بر او ممکن نشد یا اینکه مرد. دیه از مال قاتل اخذ می شود و اگر مال نداشت و یا اگر داشت اما اخذ دیه از آن ممکن نشد از مال الاقرب فالاقرب نیست به وی گرفته می شود!
قانون جمهوری اسلامی در ماده 297 قانون مجازات اسلامی نیز می گوید: دیه قتل عمد در مواردی که که قصاص ممکن نباشد و یا ولی مقتول به دیه راضی شود یکی از امور ششگانه خواهد بود لیکن فقط در مورد شتر لازم است که سن آنها از 5 سال گذشته و داخل در سال 6 شده باشد. به نظر می رسد که تعلق دیه در 18 صورت عدم امکان اجرای قصاص نیست به قاتل به شرطی که سبب آن خود ولی دم نباشد منصفانه است زیرا که اگر مرگ قاتل موجب سقوط دیه مقتول گردد قاتل ممکن است پس از ارتکاب جنایت با خودکشی خون مجنی علیه را باطل سازد و این امر بر خلاف عقل و منطق و مصالح جامعه است. بنابراین لازم است عواقب و خیم جنایت دامنگیر جانی در هر حال باشد و هیچ امری از امور حتی مرگ وی نباید حق ثابت و مسلم اولیاء دم را متزازل نماید. علیمزا در صورتیکه ولی دم خود قصاص جانی را به تاخیر نیانداخته و موجبات بطلان دم مجنی علیه را فراهم کرده باشد قاتل بمیرد یا فرار کند بطوری که دسترسی بر وی ممکن نباشد یا خودکشی کند و امثال آن دیه از مال قاتل و الما از محل دیگر پرداخت گردد.
1-6 اسباب و جوب دیه:
اسباب و جوب دیه، جنایت خطایی یا مشابه خطاء می باشد، یعنی گاهی جنایت عمور است که در صورت عمدی بودن جنایت، حکم شرعی قصاص است، اگر به عوض قصاص مصالحه به دیه نماتیند، دیه واجب می شوئد، ولی جوب این دیه از ناحیه شرع نیست و با مصالحه میان جنایتکار و صاحبان خون واجب می گردد اما اگر جنایت خطایی یا مشابه خطا باشد در شرع حکم به وجوب دیه گردید که جنایتکار باید آن را بپردازد.
جنایت خطایی همانند آنکه انسان تیری به طرف حیوانی پر تاب می کند آن تیر به انسانی اصابت می کند یا اینکه تیر را به طرف شخص معینی پر تاب می کند آن تیر به شخص دیگری بر خورد می نماید که در حقیقت یا اصلاً قصد انسانی را نداشته یا اینکه شخص مصدوم را مقصود نداشته است.
جنایت مشابه عمد یا مشابه خطا این است که قصد به فعل دارد، یعنی می خواهد بزند، اما یا چیزی می زند که غالباً کشنده نسبت و فعل را از روی دشمن انجام نمی دهد. یعنی از روی دشمنی نمی زند مثل اینکه بابت تربیت و ادب کردن می زند و به گونه ای که غالباً کشنده نسبت ولی با این زدن شخص کتک خورده می میرد.
قاعده کلی در تشخیص جنایت عمدی از جنایت خطایی و مشابه خطا این است که در خیانت عمدی، تعتهد نسبت به فعل و قصد دارد، مثل این که کشتن شخص معینی را قصد می کند.
جنایت خطایی شبیه به عمد این است که تعتهد به فعل داشته یعنی اراده زدن شخص معین را داشته، اما در قصد مرتکب خطا شده است، قصد کشتن را نداشته و اراده فعلی که غالباً کشنده نبود را نموده خطا قتل اتفاق افتاده که آن را خطا شبیه عمد می نامند.
1-7 دیه غرامت است یا کیفر:
آیا دیه اصولاً غرامتی است که حق مجنی علیه یا اولیاء او بوده و به سبب جنایتی که بر آنان وارد شده است به آنان پرداخت می شود، یا اینکه دیه اصولاً مجازات است.
در رابطه یا ماهیت دیه از حیث مربی و یا جزائی بودن نظرات متعددی ابزار شده است.
نظریه اول: عده ای دیه را اصطلاحاً به عنوان مجازات دانسته و در مقابل جرمی که شخص مرئکب شده اعمال می شود و هر گونه نظری در مقابل اینکه دیه به عنوان جبران خسارت است مردود است چرا که اجتهاد در مقابل نص جایز نیست.
خصوصاً در قوانین کیفری که تفسیر آن به صورت مضیق است.
نظریه دوم: عده ای عقیده بر این دارند که دیه بیشتر جنبه رمرئی دارد، گروه اخیر چنین استدلال می کنند که خساراتی که مجنی علیه همراه داد خواست به دادگاه کیفری ارائه می دهند به منظور جبران ضرر و زیان وارده است و نه مجازات و در جرائم خطا محض پرداخت آن یه عهده عاقله است و نه خود مرتکب جرم و به لحاظ رعایت « اصل شخص بودن مجازات » دیه را می توان امری حقوق دانست و نه کیفری، دلیل این امر این است که:
اولاً: صدور حکم دیه ناشی از جنایت متوسط است به مطالبه ذی نفع و موید این امر مقررات ماده 154 قانون تعزیرات است که می گوید « دادگاه در مورد مواد قبل بنا به تقاضای مدعی خصوصی نیست به جبران خسارت مادی ضمان آور وارده بر متضرر از جرم رسیدگی نموده و حکم می دهد. این ویژگی وابستگی صدور حکم به مطالبه متضرر از جرم، اختصاص به خسارات ناشی از جرم دارد و نه مجازات مقرر پس دیه بطور مطلق از جمله موارد جنایت شیه عمد، نمی تواند از نوع مجازات مال باشد.
ثانیاً در ماده 139 قانون تعزیرات مقرر شده که « در کلیه مواردی که محکوم علیه علاوه بر محکومیت کیفری محکوم به رد عین مال یا قیمت یا مثل آن شده باشد ملزم به رد عین یا مثل یا قیمت محکوم به به محکوم له خواهد بود. و در صورت امتناع محکوم علیه از اجرای حکم دادگاه می تواند با فروش اموال محکوم علیه حکم را اجرا یا تا استیفای حقوق محکوم علیه را در حسین نگهدارد .
نظریه سوم: گروه سومی معتقد به نظر بینایین بوده و معنقد هستند که دیه در جرائم عمد و شیه عمد از این جهت که مسئول پرداخت دیه در قتل عمد و شیه عمد خود قاتل است جنبه ی کیفری داشته و در جرائم خطای محض چون عاقله عهده دار پرداخت دیه می باشد جنبه ی حقوقی داشته و قانونگذار نیز به تناسب جرم واقع شده ماهیت آن را تعیین کرده است.
مولف شخصاً با توجه به دلائل زیر معتقد به تبعیت از نظریه اول بوده و دیات را نوعی از مجازات می شناسد.
اولاً: قانونگذار صراحتاً در ماده 12 ق. م. ا. دیات را در زمره مجازات منظور کرده و مقرر می دارد که مجازاتهای مقرر در این قانون پنج قسم است. حدود، قصاص، دیات، تعزیرات، و مجازاتهای باز دارند. منظور از دیه مالی است که از طرف شارع برای جنایت تعیین شده است.
ثانیاً : در ماده یک قانون تشکیل دادگاههای کیفری یک و دو و ثعب دیوان عالی کشور مصوب 31/3/1368 مقر ر شده است که در دادگاههای کیفری به ترتیب مقرر در این قانون تشکیل و به جرائمی که مطابق قانون دارای مجازات زیر بوده و در صلاحیت دادگاههای دیگر نباشد رسیدگیو حکم مقتضی صادر می نمایید. 1- حدود 2- قصاص 3- دیات 4- تعزیرات 5- مجازاتهای باز دارنده
ثالثاً: دیه حق الناس است و طبق مقررات ماده 159 قانون تعزیرات است، در حقوق الناس تعقیب و مجازات جرم متوقف بر مطالبه صاحب حق یا قائم مقام قانونی اوست، بنابراین صرف وابستگی حکم به پرداخت دیه در جرائم ناشی از تخلفات رانندگی به مطالبه ذینفع آن را از مجازات بودن خارج نمی کند.
رابعاً در جنایت شبهع عمد که فاعل قصد فعل داشته ولی قصد تلف حاصل از آن را ندارد فعل مقضود گاهی مشروع است و زمانی نا مشروع و آن زمانی است که فاقد اجازه شرع یا اذن معتبر مجنی علیه باشد. در هر دو صورت فاعل، ضامن دیه ناشی از تلف است و ئمشروع و نا مشروع بودن عمل تاثیری در اصل ضمان دیه ندارد، و از همین جاست که قانونگذار در م 304 مقرر داشته است که در قتل عمد و شبه عمد مسئول پرداخت دیه خود قاتل است خاصاً: در گذشته طبق ماده 10 قانون دیات اگر قاتل در شبه عمد حتی یا مصلحت طولمانی قادر به پرداخت دیه نبوده کسان او به ترتیب الاقرب مالاقرب پرداخت می کردند و اگر قاتل دارای بستگان نبوده و یا اگر بستگان او تمکن مالی نداشته باشد دیه از بیت المال پرداخت می شود. در صورتیکه بر طبق مقررات ماده 303 قانون مجازات اسلامی این تعهد از عهده بستگان و اقربا و بالمال دولت برداشته شده و شخص قاتل موظف به پرداخت دیه است: اگر قاتل در شبه عمد در مدت معین قادر به پرداخت نباشد به او مهلت مناسب داده می شود.
سادساً : سابقاً اگر قتلی در نتیجه خطا واقع می شد. مسئول پرداخت دیه آن مطلقاً بر عهده عاقله قاتل بوده که می بایستی راساً بپردازد و حق رجوع به قاتل را نداشت در حالیکه امروزه پرداخت دیه گاهی بر عهده خود قاتل قرار گرفته و هیچگونه مسئولیت متوجه عاقله نیست. چنانکه ماده 305 ق. م. ا. می گوید. در قتل خطار محض در صورتیکه قتل با بینه یا قسامه یا علم قاضی ثابت شود. پرداخت دیه بر عهده عاقله اوست و اگر با اقرار قائل یا نکولی او از سوگند یا قسامه ثابت به عهده خود اوست.
ثابعاً : هیات عمومی دیوانعال کشور رای وحدت رو به شماره 104 مورخ 4/9/1386 مقرر داشته.
« .............. و دادگاه در حکم خود مقدار دیه را بر طبق قانون دیات معین نموده است. بنابراین دعوی ضرر و زیان وارده به شخص مزبور بر اثر همین جرم تحت عنوان دیگری غیر از دیه فاقد مجوز می باشد و اگر تجدید نظر خواه در مورد کمیت دیه اعتراض داشته باشد باید از طریق مراجع کیفری اقدام نماید. بدین ترتیب دیوان عالی کشور پذیرفته که پس از صدور حکم دیه مطالبه ضرر و زیان ناشی از جرم وجهه شرعی و قانونی ندارد.
ثامناً: قتل عمد موجب قصاص است و اگر قاتل عمدی فوت شود قصاص ساقط می شود آیا به دنبال قصاص دیه نیز ساقوا می شود یا خیر؟ بدیهی است اگر دیه را نوعی مجازات بدانیم با فوت قاتل دیه از بین می رود ولی اگر دیه را نوعی خسارت بدانیم با فوت قاتل از بین نمی رود و از مال قاتل در صورت بودن مال و یا از عاقله و یا از بیت المال باید پرداخت شود در صورتیکه قانونگذار به صراحت دیه را نوعی مجازات دانسته و در ماده 259 ق. م. ا. مقرر داشته هر گاه کسی که مرتکب قتل موجب قصاص شده است. بمیرد قصاص و دیه ساقط می شود.
با توجه به دلائل فوق الذکر بالصراحه مشخص می شود که دیه به عنوان یک نوع مجازات در مقابل جرمی که شخص مرتکب آن شده است. اعمال و دیگر بحثی در غیر مجازات بودن آن باقی نمی ماند.
در این مورد نظریه اداره حقوق در رای شماره و تاریخ نظریه چنین اعلام می کند. شماره و تاریخ نظریه 7293/7 – 4/11/73
سوال: آیا دیه مذکور در قانون مجازات اسلامی، در تمامی موارد مجازات محسوب می شود.
نظریه ی اداره حقوق:
دیه مطابق ماده 294 ق. م. ا. مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به مجنی علیه پا به ولی یا اولیاء دم او داده می شود.
بنابراین مطابق تعریف فوق و ماده 12 از همان قانون دیه یکی از انواع مجازات های مقرر در این قانون است و هر جا که مقنن آن را مجازات جانی معین کرده باشد. مورد جنبه کیفر دارد. در مواردی من جمله ماده 306 قانون یاد شده که پرداخت مربوط به عائله که در این مورد فاقد جنبه ی کیفری است و علت ذکر آنها در باب دیات صرفاً از آن جهت است که صدور حکم به پرداخت دیه از وظایف دادگاههای کیفری است نه حقوقی به عبارت دیگر این است که هر جا مقنن بر عمل ارتکابی دیه معین کرده باشد آن عمل جرم است مگر متشنیات که تطبیق آنها با مواد قانونی امری است موضوعی و رسیدگی به آن یا قاضی رسیدگی کننده به پرونده است.(1) م.(2) 295ق، م.ا . و (3) م 296 ق.م.ا
در موارد زیر دیه پرداخت می شود:
الف) قتل یا جرح یا نقص عضو که به طور خطا محض واقع می شود .
ب) قتل یا جرح یا نقص عضو که به طور خطا شیه عمل واقع می شود.
ج) موارد را از جنایت عمدی که قصامی در آنها جایز نیست
تبصره 1: ... جنایت ها عمدی و شیه عمدی دیوانه و نابالغ به متزله خطا محض است.
تبصره 2: .... در صورتی که شخص کسی را به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدورالدم بودن بکشد.
در مواردی هم که کسی قصد تیر اندازی به کسی یا شئی یا حیوانی را داشته باشد و تیر او به انسان بی گناه دیگری اصابت کند. عمل او خطای محض محسوب می شود.
1-8 تفاوت دیه یا مجازات مالی:
مجازات مالی شامل جزای نقدی و ضبط یا مصادره اموال است. دیه را که بنا به تعریف مال تلقی شده (مواد 15 و 294 ق.م.ا. و در ردیف کیفرهای 5 گانه (ماده 12 ق.م.ا.) به حساب آمده است به دلیلهایی چند نمی توان با جزای نقدی و ضبط و مصادره اموال از یک گوهر دانست اهم این تفاوت ها عبارتند از:
1- اقامه دعوئی مطالبه دیه هم در محاکم کیفری و هم در محاکم حقوئقی امکان پذیر است در حالیکه برای مطالبه مجازات مالی این داد سرا است که باید از دادگاه در خواست محکومیت متهم به پرداخت جزای نقدی را بنماید و در این وضعیت تنها مجرم است که مجازات علیه او اعمال می شود و نمی توان اشخاص دیگر را بجای او مجازات نمود.
2- در مورد مجازاتهای مالی، محکوم می بایستی جزای نقدی را بپردازد و در صورت عدم پرداخت یا عجزاز پرداخت به مدت مشخص زندانی می شود. چنانچه در ماده 31 قانون مبارزه با مواد مخدر مصوب 3/7/1368 مقدر شده. محکومانی که قادر به پرداخت همه یا بخش از جریمه نقدی مورد حکم نباشد باید به ازای هر هزار تومان ده روز در زندانهای نیمه باز یا باز و یا اکثر اشتغال و حرفه آموزی اقامت نمایند در صورتیکه طرز کار و رفتار محکومان در مدت اقامت مذکور شایسته باشد بنا به تشخیص مسئولان اداره مراکز، این مدت تا سه روز به ازای هر هزار تومان قابل تقلیل است.
محکوم به پرداخت جزای نقدی در صورتی که قدرت پرداخت آن را نداشته باشد پس از گذارندن نصف مدت باز داشت بدل از جریمه می تواند تقاضای اعسار کند. حکم اعسار محکومین به جزای نقدی را نباید یا مقررات ماده 139 قانون تعزیرات یکسان دانست چرا که در ماده 139 گفته شده در کلیه مواردی که محکوم علیه علاوه بر محکومیت کیفری، محکوم به رد عین مال یا قیمت یا مثل آن شده باشد. ملزم به رد عین یا مثل یا قیمت محکوم به به محکوم علیه خواهد بود و در صورت امتناع محکوم علیه از اجرای حکم دادگاه می تواند یا فروش اموال محکوم علیه حکم را اجرا یا تا استیفای حقوق محکوم له، محکوم علیه را در حبس نگهدارد و چنانچه محکوم علیه نسبت به محکومیت مالی مدعی اعسار شود به در خواست محکوم له تا احزار اعسار در حبس باقی خواهد ماند.
اما در مورد دیه در صورتی که محکوم به پرداخت دیه دارائی داشته ولی از پرداخت و تادیه آن امتناع ورزد مجنی علیه و یا اولیا دم می توانند در خواست زندانی کردن او را از دادگاه صادر کنند حکم بنمایند و در این صورت شخص محکوم به دستور حاکم دادگاه زندانی می شود و اگر محکوم تقاضای اعسار کند تا ثبوت اعسار در زندان باقی خواهد ماند. چون با توجه به عنوان کیفری دیه قانوناً در ردیف محکومیت های غیر جزائی محسوب نمی شود. باز داشت محکوم به پرداخت آن تا زمان پرداخت یا ثبوت اعسار آن منع قانونی ندارد. بنابراین در صورتیکه جانی فرار نکرده و در دسترسی باشد و از پرداخت دیه امتناع نماید باز داشت او بلا اشکال است و در صورت ادعای اعسار و ثبوت آن در دادگاه آزاد خواهد شد.
3- مجازات مالی میزان شخص داشته اعم از اینکه جزای نقدی ثابت یا نسبی باشد و پس از تعیین میزان آن از طرف دادگاه دیگر نمی توان مبلغ آن را تغییر و یا تقلیل داد و فقط دادستان است که می تواند با موافقت محکوم علیه به اقساط دریافت کند ولی دیه با اینکه میزان آن در قانون مجازات اسلامی مشخص شده معهذا تغییر مقدار و صرف نظر کردن از آن یا تغییر نوع آن به تراضی طرفین و دستور دادگاه امکان پذیر است در این خصوص اداره حقوق وزارت دادگستری اظهار نموده انتخاب نوع دیه با مسئول پرداخت آن است و پس از انتخاب نوع آن مادام که شروع به پرداخت نکرده است می تواند از آن عدول کند و نوع دیگر از دیه را انتخاب و پرداخت نماید زیرا اختیار در تادیه است. ولی پس از پرداخت تمام یا قسمتی از آن مجوز برای عدول از آن و انتخاب نوع دیگر نیست. النهایه باید توجه داشت در مواردی که محکوم به نوع معین از دیات باشد تغییر آن بهر علت که باشد محتاج به کسب تکلیف از دادگاه است و دادسرا نمی تواند محکوم به را تغییر دهد بلکه باید مراتب را به دادگاه اعلام و طبق نظر دادگاه صادر کننده حکم دیه عمل نماید.
4- جزای نقدی به طرف دیگر دعوی پرداخت نشده و همچنین است مصادره بعض یا کل اشیاء حاصله از جرم، بلکه وجود حاصله به صندوق دولت و اریز و اموال به تفع دولت مصادره می شود. و در حالیکه مبلغ دیه مستقیماً به شخص مجنی علیه و یا اولیا دم پرداخت می گردد.
5- مجازات های مالی مشمول عفو قرار می گیرند ولی سقوط دیه به لحاظ عفو امکان پذیر نیست.
6- در برخی جرائم با مرور زمان امکان تعقیب و محکومیت از بین خواهد رفت مثل مهلت شش ماهه پس از تسلیم گواهی عدم پرداخت در قانون چک بلا محل در حالیکه سقوط دیه به لحاظ مرور زمان پذیرفته نیست.
7- مجازات جنبه ی شخص داشته و فقط در مورد شخص محکوم به مورد اجراء گذاشته خواهد شد حال آنکه در مورد دیه در پاره ای از مواقع شخص دیه را پرداخت نکرده و عاقله مسئول پرداخت آن میشود این امر با اصل منتفی بودن مسئولیت بدون تفصیر است.1
1- حقوق جزای عمومی- دکترهوشنگ شامییاتی. چاپ رودکی1371جلد دوم ص 361
1-9 تفاوت دیه با ارش و جبران خسارت:
مالی را که به عوض جنایت بر عضو کی پردارند و مقدار آن در شرع معین نشده است ارش یا حکومت می گویند ( م 367 قانون مجازات اسلامی ). ارش ریشه کلمه فارسی ارزیدن است و به اعتبار منابع معتبر فقهی به این صورت به دست می آید فرض می کنند محض علیه برده ایست در این حال، ما به التفاوت قیمت صحیح و معیوب او را محاسبه می کنند بر قیمت صحیح تقسیم و آنگاه در دیه نفس ضرب می نمایند، دیه را کیفر بدلی به جار کیفر اصل که قصاص باشد تعریف کرده اند و همچنین دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به مجنی علیه یا به ولی یا اولیاء دم او داده می شود مقدار دیه در شرع مخض است ولی مقدار ارش مشخص نیست.
پرداخت ارش از نظر شرعی مهلت ندارد و پرداخت آن باید فوراً به موقع اجرا گذاشته شود مگر آنکه مجنی علیه با تاخیر آ« موافقت داشته باشد.(ز) ولی پرداخت دیه با توجه به ماده م 302 ق.م.ا. مهلت دارد.
با توجه به اینکه ارش ماهیناً دیه است و طبق بند ماده 232 ق.آ.د.ک. دیه بیش از خمس دیه کامل قابل تجدید نظر خواهی و کمتر از آن قطعی است. این سوال مطرح می شود که آیا این مساله در مورد ارش هم عیناً صادق است:
اداره حقوق به این سوال چنین پاسخ داده است (نظریه 506/7 – 24/1/73 ) در مواردی که قانون برای جرامات اعضا دیه خاص تعیین نکرده است برای جبران ضرر و زیان و تعیین مجازات جانی دادگاه حکم به پرداخت ارش صادر می کند، در این صورت حکم صادره مانند سایر احکام جزایی با رعایت شرایط مقرر در قانون تجدید نظر آراء دادگاهها ( ماده 232 ق.آ.د.ک. 78) قابل اعتراض و پس از قطعیت مانند سایر احکام به موقع اجرا گذاشته می شو. نظر فوق یا تغییر به نفع متهم سازگاری دارد اما پاسخ دیگری هم که ممکن است داده شود این است که با توجه به صدر ماده 232 ق.آ.د.ک. مقرر می دارد. آراء دادگاههای عمومی و انقلاب قطعی است مگر در موارد ذیل ... و ارش جز موارد ذیل نیست لذا حکم به پرداخت ارش به هر میزان قطعی است مگر اینکه همان طور که ابتدا گفته شد ارش را ماهیت دیه تلقی کنیم.

 

1-10 موارد قانونی پرداخت دیه:
از دیدگاه حقوق جزای اختصاصی بویژه از نظر موضوع جرم و هدف مستقیم قانونگذارد بر قراری این نماد حقوق و با توجه به نظریات مشاهیر فقها به احکام عاقله در قانون جزای اسلامی ایران موارد قانونی پرداخت دیه از ناحیه عاقله را به شرح زیر دسته بندی می کنیم:
از نظر نوع جرم: لازم است که جرم انجام یافته از نظر نوع از جرایم علیه اشخاص بوده و ناظر به تمامیت جسمی مجنی علیه باشد. مانند قتل و ضرب و جرمهای خطای محض بنابراین ارتکاب جرایم علیه شخصیت معنوی افراد مانند توقیف و حبس غیر قانونی، افترا، نشر اکاذیب، اهانت علیه اشخاص و امثال آن و همچنین ارتکاب جرایم علیه اموال و مالکیت از قبیل سرقت، کلاهبرداری، چگ بلامحل خیانت در امانت و امثال آنها و به همین ترتیب ارتکاب جرایم علیه آسیاش عمومی مردم مانند ضرب سکه قلب، جعل و تزویر اسناد اعم از دولتی و عادی و رسمی و تجاری و امثال آنها و بالاخره ارتکاب، جرایم علیه امنیت اعم از امنیت داخلی یا خارجی کشور مانند جاسوسی و خیانت به کشور از ناحیه مرتکب جرم موجب ایجاد مسئولیت کیفری عامله مرتکب جرم نخواهد شد، بلکه در این قبیل جرایم شخص مرتکب از نظر کیفری مسوول و پاسخگویی آثار و نتایج اعمال مجرمانه خویش خواهد بود. به علاوه از بین جرایم علیه تمامیت جسمی نیز تنها در قتل خطای محض و پا در حکم خطای محض و همچنین در ایراد جرمهای وارده به مجنی علیه به شرط اینکه از نظر و خامت و آثار جراحت نیست به مجنی علیه در حد موخه و یا اینکه شدید تر و یا عمیق تر از آن باشد عاقله مسوول پرداخت دیه خواهد شد در نتیجه سایر ایراد ضربها و جرمهای کمتر از موخه به عهده خود مرتکب جرم است و عاقله او مسئوولیتی در این قبیل موارد ندارد.
از نظر راههای ثبوت جرم: هرگاه قتل خطای محض و یا ایراد جرحهای وارده به مجنی علیه در حد موخحه و با عمیقتر از آن باشد و جرم با استفاده از شهادت شهود اثبات شود، عاقله مسئوول پرداخت دیه خواهد شد، ولی بر عکس در مواردی که قتل خطای محض یا سایر جرحهاییی که قانوناً به عهده عاقله می باشد از طریق اقرار مرتکب جرم ثابت می شود، دیگری عاقله او مسئوولیتی در قبال جرم انجام یافته به وسیله دیگری را ندارد. بلکه خود مرتکب جرم پاسخگویی آثار و نتایج اعمال مجرمانه خویش می باشد.
در مواردی که قانونگذار آگاه نص خاص را برای مواردی که جرم قتل خطای محض با استفاده از علم قاضی ثابت می شود. پیش بینی نکرده است، اصل عدم مسئوولیت عاقله است و این برداشت با نظریه شورای عالی قضایی مطابقت دارد.
از نظر نحوه اجرای حکم:
بنابر آنچه در جلد هجدهم « وسائل الشیعه » باب یازدهم از ابواب کیفیت حکم آمده است امیر المومنین علی (ع) درباره ی مردی که متمکن بود و از پرداخت بدهی طلبکاران خود امتناع می کرد داوری و قضاوت می کرد و دستور داد تا او را زندانی کنند، سپس دستور دادند تا خودش اموال خود را میان طلبکاران به نسبت طلب آنها تقسیم کند و اگر از این کار امتناع کرد آن حضرت به عنوان حاکم اسلامی، اقدام به فروش اموال و تقسیم آن بین طلبکاران می کرد.
در این زمینه امام خمینی (ره) نیز در « تحریر الوسیله » چنین اظهار نظر کرده اند:
پرداخت دیه اعم از اینکه از ناحیه عاقله یا مرتکب جرم باشد، چون در سر رسید آن عندالمطالبه واجب الاءاء است در صورتی که عاقله یا مرتکب جرم با وجود استطاعت مالی از پرداخت خودداری کند، دادگاه مسئوول ممتنع را وادار به پرداخت می کند و در صورت خودداری از طریق فروش اموال شخص ممتنع بجز متسیات دیه را به طرق مقتضی وصول کند. در غیر این صورت تا استیفار حقوق محکوم له ممتنع را در حبس نگهداری می کنند.
1-11 مسئوولیت دولت در پرداخت دیه و خسارت
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در فعل مربوط به « وظایف قوه قضایه » در اصل 171 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مسئوولیت دولت را تنها در قبال تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در تطبیق حکم بر مورد خاص برای جبران خسارت مادی و معنوی افراد پذیرفته و پیش بینی کرده اند و به دنبال آن در اسل 1370 کمییون حقوق و قضایی مجلس شورای اسلامی در ماده 58 ق.م.ا. در بیان قواعد عمومی حقوق جزا، ضمانت اجرای اصل 171 را رسماً پیش بینی کرده است که به موجب آن هرگاه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا در تطبیق حکم در مورد خاص ضرر مادی یا در معنوی متوجه کسی شود در مورد ضرر مادی در صورت تقصیر مفصر طبقموازیش اسلامی ضامن است و در غیر این صورت خسارت به وسیله دولت جبران می شود. در موارد ضرر معنوی چنانچه تقصیر یا اشتباه قاضی موجب هتک حیثیت از کسی گردد، باید نسبت به اعداه حیثیت او اقدام شود.
1-12 بررسی ماهیت حقوقی دیه عاقله:
دیه عاقله یکی از احکام امضایی است که در صدر اسلام قانون گذار به منظور تنظیم روابط اجتماعی و برقراری امنیت و آسایش در بین قبایل عرب، این قاعده را که منبع آن عرف قبیله ای است تقریر و امضا کرده است. حکم دیه عاقله گرچه از احکام تاسیسی نیست. ولی با تایید و امضای آن از طرف قانون گذار اسلامی مشروعیت قانونی یافته است. بنابراین حاکمیت آن در مواردی که شرایط لازم برای تحقق موضوع حکم دیه عاقله موجود و ثابت باشد امری حتمی و ضروری و تامین کننده اهداف مورد نظر قانون گذار خواهد بود. مثلاً در مورد جرایم عمده و شیه عمد کودکان و افراد دیوانه چون معمولاً این افراد با پدر و سایر افراد خانواده در یک محل سکونت دارند و ارتباط واقعی در بین آنها موجود است و عقلاً و عرفاً سرپرست خانواده پدر یا جد پدری ولی قمری است که مکلف به مراقبت و مواظبت و کنترل اعمال و رفتار آنهاست پس مسئوول شناختن پدر و محکوم کردن او به پرداخت دیه قتل خطار محض فرزندش قابل توجه می باشد.
1-13 عاقله و مسئوولیت پرداخت دیه:
آیا پرداخت دیه قتل محض از ناحیه عاقله حاکمی است تکلیفی یا وضعی:
اگر مسئوولیت پرداخت دیه عاقله را حکم تکلیفی بدانیم در آن صورت بدهکار و مسئوول پرداخت دیه خود مرتکب قتل خطای محض است و این برداشت نه تنها اصل شخص بودن مجازات را تقویت می کند بلکه با منطق قرآن کریم و احکام تاسیس اسلام بویژه مقاد آیات قرآنی سازگارتر است از طرف دیگر چون حکم را تکلیفی بدانیم گر چه عاقله مسئوول پرداخت دیه نیست بلکه ضمان به عهده شخص قاتل خطای محض است نه دیگری، با وجود این پرداخت آن از ناحیه عاقله به عنوان یک تکلیف قانونی و شرعی است که آنها از جانب قاتل می پردازند، در نتیجه چنانچه عاقله ای وجود نداشت و یا اینکه عاقله معسر بوده و از پرداخت دیه عاجز باشد و یا از پرداخت آن خود دارای کند از مال و داارئی قاتل خطای محض دیه اخذ می شود. بر عکس اگر دیه عاقله را بر اساس بعضی از نظریات حکم وضعی بدانیم در این صورت ماهیت حقوقی حکم وضعی موجب خواهد شد که عاقله را ضامن و مسئوول پرداخت دیه جرائم خطای محض که از ناحیه دیگری واقع شده به ترتیب طبقات ارش با رعایت قاعده « الاقرب فالاقرب » مسئوول پرداخت دیه بدانیم و هرگاه قاتل خطای محض عاقله ای نداشته باشد و یا اینکه عاقله او از پرداخت دیه در مدت سه سال عاجز باشند در این صورت دیه از بیت المال پرداخت خواهد شد.
در همین مورد در سوال که شده اسشت از نظریه اداره حقوق، پاسخ اینگونه داده شده است.
سوال: در صورت عدم تمکن عاقله از پرداخت دیه آیا دیه از بیت المال پرداخت می شود یا نه؟
پاسخ: نظریه اداره حقوق: شماره و تاریخ نظریه: 6474/ 7 – 2/10/76
مسئولیت عاقله نیست به پرداخت دیه و محکومیت به آن جنبه ی کیفری دارد و لذا چناچه عاقله تمکن. داشته باشد باید دیه از مال وی پرداخت شود و در صورت عدم تمکن باید از بیت المال پرداخت شود. (1) م 313 و م 304 و 315 در این مورد می باشد.
مهمترین موارد پرداخت دیه از بیت المال عبارت است از:
1- تقصیر یا اشتباه قاضی : (م 58 ق.م.ا.)
2- فرار مرتکب قتا عمد و مردن او و نداشتن مال و نزدیکان یا عدم تمکن آنها (م 260 ق.م.ا)
3- نداشتن عاقله یا عدم تمکن او (م 312 ق.م.ا.)
4- تیر اندازی مامور نظامی یا انتظامی (م 332 ق.م.ا)
5- کشته شدن شخصی در ازدحام یا یافتن حبس مقتول در شارع عام (م 255 ق.م.ا)
6- م 236 ق.م.ا. موضوع اقرار به قتل عمدی و برگشت از آن پس از اقرار دیگری به قتل عمدی همان قتول تبصره ذیل ماده 244 ق.م.ا. مصوب 23/10/80 که در موارد قسامه چنانکه برداشت مدعی علیه ثابت شود و قاتل مشخص نباشد دیه مقتول از بیت المال پرداخت می شود.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   86 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله دیه

مقاله دیه

اختصاصی از هایدی مقاله دیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله دیه


مقاله دیه

شخصی از حضرت امام حسن عسگری پرسید: ما بال المراه المسکینه الضعیفه تاخذ سهما و احداً و یأخذا الرجل القوی سهمین؟

قال ... لان المراه علیها جهاد و لا نفقه و لا علیها معقله انما ذالک علی الرجال.

چرا زن بیچاره ضعیف باید یک سهم داشته باشد و مرد توانا دو برابر بگیرد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: هزینه ی سنگین حضور در جبهه های جهاد و نفقه های خانواده و تاوان مالی اقوام – مثل پرداخت دیه مقتولی که توسط یکی از اقوام به قتل رسیده صورت می گیرد.

معیار ارزش همان است که در قرآن بدان تصریح شده است که (آن اکرمکم عندالله اتقاکم) و معیار ارزش انسان دیه ای نیست که برای وی در نظر گرفته شده است.

خلاصه کلام اینکه: تن ابزاری بیش نیست و این ابزار خواه در پیکر یک فقیه یا طبیب یا مهندس یا مبتکر باشد و خواه یک کارگر ساده دیه ی تن مشترک است و ارزیابی متعلق به جان آدمی است و جان انسان نه از بین می رود و نه مقتول واقعی قرار می گیرد تا در نتیجه مورد دیه واقع شود بلکه آنچه آسیب می بیند بدن است و بدن هم با ابزار مادی تقویم می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 79صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله دیه

دانلودمقاله ایا غیر از دیه سایر ضررهای ناشی از جرم باید پرداخت شود

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله ایا غیر از دیه سایر ضررهای ناشی از جرم باید پرداخت شود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


وضوع بالا یکی از موضوعاتی است که در فقه شیعه مورد بحث واقع شده و در نتیجه مشکلات فراوانی را در آراء دادگاهها بوجود آورده و آراء متضاد و متناقضی در شعب مختلف دیوان عالی کشور صادر گردیده است .
بنابراین لازم دیدم این مساله را از نظر فقهی مورد بحث قرار دهم تا شاید مورد استفاده قضات محترم و حقوقدانان ارجمند واقع شود هرچند این حقیر خود را لایق اینگونه مسائل با بضاعت مزجاه نمیدانم قبل از شروع در بحث لازم دانستم که بحث دیگری را که خود احتیاج به مقاله مستقلی دارد مطرح سازم و بطور خلاصه و اختصار بررسی کنم و آن عبارت است از بررسی انواع ششگانه دیات که آیا همه این انواع فی نفیها اصالت دارند یا بعضی از آنها اصالت دارند و یا هیچکدام اصالت ندارد و بر فرض آنکه هیچکدام اصالت نداشته باشد ملاک قیمت کدامیک از آنهاست با بررسیهای دقیقی که از روایات و کلمات اهل بیت اطهار سلام الله علیهم اجمعین بدست میآید این است که غیر از شتر ، انواع پنجگانه دیگر به عنوان قیمت شتر تعیین شده است پس لازم است اگر یکی از انواع تعیین می گردد با قیمت شتر در ارزش برابر باشند و اینکه دویست گاو یا هزار گوسفند و هزار دینار تعیین شده ، به این لحاظ بوده است که از نظر ارزش در آن زمان مساوی با یکصد شتر بوده اند و اگر این برابری وجود نداشته باشد نباید کمیتی را که برای آنها درز نظر گرفته میشود کافی دانست و نظر ما درباره شتر این است که خود شتر نیز موضوعیت ندارد و آنچه موضوعیت دارد قیمت آنست در صورتیکه بتواند خسارت ناشی از جرم را جبران نماید درز این مقاله دو مطلب مورد بحث قرار میگیرد :

 

1ـ انواع ششگانه دیات دآلانچه موضوعیت دارد قیمت شتر است ، و سایر انواع دیات بعنوان قیمت تعیین میشوند . بنابراین قیمت خود آنها درز صورت برابر نبودن آن با شنتر وجهه شرعی ندارد .
2 ـ قیمت شتر اگر کافی برای جبران خسارتهای ناشی از جرم نباشد باید دادگاه ، اضافه بر آن ، به پرداخت سایر خسارتها حکم مقتضی صادر نماید . مطلب اول از روایات وارد شده استفاده میشود اولین چیزی که بعنوان دیه مطرح گردید بوسیله جناب عبدالمطلب یکصد شتر بوده است در کتاب وسائل شیعه ج 19 صفحه 145 آمده که پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) فرمود :
یا علی آن عبدالمطلب سن فی الجاهلیه خمس سنن اجراها الله له فی اسلام الی ان قال و سن فی القتل ماه من الابل فاجری الله ذلک فی الاسلام .
یعنی عبدالمطلب در جاهلیت پنج سنت را بوجود آورد ـ تا اینکه فرمود :در قتل ، یکصد شتر قرار داد و خدا در اسلام آنرا امضاء فرمود .
و در روایتی دیگر وسائل شیعه ج 19 صفحه 143 آمده است که امام علی فرمود :
هی (الدیه) مائه من الابل و لیس فیها دنانیر و لا دراهم و لا غیر ذلک .
یعنی ، دیه یکصد شتر است و دراهم و دنانیر و غیر آنها در شتران اعتبار نمیشود (یعنی نفس شتران دیه محسوب میشوند)نه قیمت انها و برای قیمت احتیاج به تراضی دارد ).
و از این روایت استفاده میشود که تعیین درهم ودینار احتیاج به توافق دارد و خود درهم و دینار اصل در دیه نیستند .

 

و در روایت دیگری آمده است ان الدیه مائه من الابل و قیمه کل بعیر من الورق مائه و عشرون رهمااو عشره دنانیر و من الغنم قیمه کل ناب من الابل عشرون شاه .
یعنی دیه یکصد شتر است و ارزس هر شتری یکصدو بیست درهم و یا ده دینار است و ارزش هر شتریکه دندان ناب (نیش) در آورده باشد بیست گوسفند است و از این روایت نیز استفاده میشود که دارهم و دینار و گوسف6ند به عنوان قیمت شتر تعیین شده اند و در روایت دیگری است که دیه در جاهلیت یکصد شتر بوده است و رسول خدا آنرا نیز مقرر فرمود سپس در این روایت آمده انه فرض علی اهل البقر مائتی بقره و فرض علی اهل الشاه الف شاه تنیه و علی اهل الذهب الف دینار ، و علی اهل الورق عشره الف درهم و علی اهل الیمین الحلل مائتی حله .(وسائل شیعه ج 19 صفحه 142 ).
یعنی رسول خدا بر صاحب گاو ، دویست گاو ، و بر صاحب گوسفند ، هزار گوسفند ، و بر صاحب طلا ، هزار دینار ، و بر صاحب نقره ، ده هزار درهم و بر اهل یمن دویست حله تعیین نمود .
و کلیه روایات وارده در باب دیات دلالت دارند که تعیین مقدار درهم ، دینار ، گاو ، گوسفند ، بر اساس محاسبه با قیمت شتر بوده است و برای تسهیل امر برجانی اجازه داده اند که جانی ، مالی را در اختیار دارد با در نظر گرفتن ارزش آن با شتر بپردازد و چجون در زمان ما بهترین راه برای پرداخت دیه پرداخت همان پولی است که مردم هر کشوری در اختیار دارند باید با تعیین قیمت یکصد شتر ، دیه لازم را پرداخت نماید و به عبارت دیگر تعیین انواع دیات برای تسهیل امر بوده و همین امر اقتضاء می کند که جانی پولب رایج کشور خود را پرداخت کند (نه درهم و دینار و حله ، یا گوسفند و گاو ) زیرا پرداخت خود آنها موجب عسروحرج است حتی خود شتر نیز لازم نیست پرداخت شود و جانی را نباید به پرداخت آن الزام کرد ، زیرا پرداخت آن موجب عسروحرج میگردد و شریعت مقدسه اسلام شریعتی است سهل و آسان و در احکام خود ، مردم را به انجام کاری که موجب عسرو حرج باشد مکلف نمینماید همانطوری که در ابتدای امر مردمی را که صاحب درهم و دینار بودند برای تسهیل به دادن درهم و دینار با حفظ تقویم آنها با قیمت شتر مکلف گردانید در عصر کنونی ما که مردم کمتر گاو .وگوسفند و شتر و درهم ودینار در اختیار داغرند تیز باید مکلف به همان مالی باشند که در اختیارشان میباشد بنابراین دادگاهها دیه که تعیین میفرمایند با پول رایج ایران که اسکناس است باید دیه را تعیین فرمایند و همان تسهیلی را که در صدر اسلام ، شارع مقدس در نظر گرفته بود ، در نظر گیرند و نباید جانی را که درهم و دیناری در اختیار ندارد و هرگز نمیتواند آنرا پرداخت نماید محکوم سازد و همچنین نسبت به شترو گاو و گوسفند ، بلکه قیمت شتر را که طبق روایات ، اصل در دیات بوده است در نظر میگیرند و با پول رایج ، جانی را به آن محکوم میسازند و آنچه گفته شد از جمع بین روایات و دقت و تأمل در آنها بخوبی بدست می آید و من از کلیه حقوقدانان و قضات محترم می خواهم که تأمل بیشتری در خصوص روایات وارده در انواع دیات و کمیت آنها بنمایند و اگر با نظر ما موافق بودند فلله الحمد و اگر موافق نبودند مارا ارشاد فرمایند حاصل کلام آنکه :
اولاً ـ ملاک تعیین دیه از انواع ششگانه دیات ، آنست که بر اساس قیمت شتر ، تعیین میشوود .
ثانیاً ـ جانی که مخیر بین تعیین یکی از انواع دیات می باشد در صورتیکه قیمت آنها با قیمت شتر برابر باشد و چون در عصر ما این بابری وجود ندارد مقدار تعیین شده در انواع پنجگانه وجهه شرعی نخواهد داشت .
ثالثاً ـ چون تعیین انواع ششگانه در زمان شارع مقدس برای تسهیل امر بوده و خود آنها موضوعیت نداشته اند و ملاک در تعیین ما ، همان چیزی است که در صدر اسلام ملاک برای سایر انواع دیه غیر از شتر بوده است و آن عبارت است از مقایسه آن با ارزش شتر و نیازی به موافقت جانی در تعیین قیمت نیست .
و با این ترتیب چون قیمت شتر از قیمت درهم که معمولاً دادگاهها رأی می دهند بیشتر است تا اندازه ای خسارات وارده بر مجنی علیه جبران می گردد .
ما برای اثبا ت مطلب دوم (لزوم جبران خسارات زائد بر قیمت شتر ) می توانیم به ادله زیر استناد نمائیم
1 – بنای عقل
2 ـ قاعده لا ضرر
3 ـ قاعده لا حرج
4 ـ قاعده تسبیت
1 ـ بنای عقلاء
مقصود از بناء عقللاء این است که هرگاه امری مورد پذیرش همه عقلاء ‹‹بماهم عقلاء›› قرار گیرد شارع مقدس اسلام نیز خود یکی از عقلاء است بلکه رئیس آنهاست باید آنرا بپذی رد مثلاً عقلاء چون حسن عدل و قبح ضلم را ‹‹به ماهم عقلاء›› می پذیرند شارع مقدس اسلام نیز باید آنرا بپذیرد .
بنابراین اگر عقلاء اتلاف مال غیر را موجب ضمان و آن را عدل و عدم آن را موجب ظلم می دانند شارع نیز باید آن را بپذیرد و اگر شارع مقدس آن را نپذیرد یا باید بگوئیم که حکم مذکور ، حکم عقلائی نیست و این خلاف فرض است و یا آنکه شارع از حکم عقلاء خارج گردیده و ظلم را مجاز دانسته است و این بر خلاف نظر عدلیه است که ظلم را از طرف خداونهد قبیح و محال می دانند و در ما نحن فیه عیناً مساله به همین شکل مطرح می گردد زیرا :

 

عقلاء عدم پرداخت خسارتهای ناشی از جرم را ظلم می دانند و ظلم از طرف خداوند قبیح است پس نتیجه می گیریم که : حکم به عدم پرداخت خسارت از طرف خداوند قبیح است .
آری اگر ما ، در صغرای قضیه و یا کبرای آن تشکیک نموده و عدم پرداخت خسارتها را از مصادیق ظلم ندانسته و از طرف خداوند قبیح ندانسته باشیم .
بنابراین می توان با بنای عقلاء حکم مذکور را اثبات کرد و شارع نمی تواند از بنای عقلا ردع کند و آنچه را می تواند مورد ردع قرار دهد سیره عرف می باشد که گاهی از آن به سیره تعبیر میشود.
2 ـ قاعده لاضرر
قاعده لا ضرر یکی از قواعد فقهی است که باید جداگانه آن را مورد بحث قرار داد و فعلاً مجال آن نیست اما قبل از بیان استدلال به آن برما نحن فیه ، لازم است درباره ماهیت حقوقی دیه بطور خلاصه و اختصار بحث نمائیم :
بعضی از حقوقدانان معتقدند که دیه مجازات است و در قانون دیات نیز به عنوان مجازات مطرح گردیده و ماده 7و 10 قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب 62 نیز آن را مجازات دانسته اما هیچگونه دلیلی برای اثبات این مطلب ارائه نشده است و در روایتهای وارده در دیات نیز ذکری از دیه به عنوان مجازات مطرح نگردیده بلکه از آنها استفاده میشود که دیه برای جبران ضرر وزیانهای بدنی تعیین شده است زیرا اولاً دیه در مقابل ارش قرار گرفته است و از روایات استفاده میشود که ارش برای جبران ضررها و زیانهای وارده بر بدن در جائیکه دیه تعیین نشده است در نظر گرفته شده است فلذا نظر کارشناس برای تعیین مقدار آن لازم می باشد و امام صادق (ع) در روایتی در این باره می فرماید :و ما کان جروحاً دون الاصطلام فیحکم به ذواعدل منکم . (وسائل شیعه ج 19 صفحه 299).
یعنی جراحتهایی گه کمتر از بریدگی باشد با نظر دو نفر عادل تعیین میشود پس همانطوری که ارش یک نوع جبران خسارت و ضرر بدنی محسوب میشود دیه در برابر آن قرار گرفته است نیز باید مانند وی (به قرینه مقابله) یک نوع جبران خسارت بوده باشد و ثانیاً مجازاتهای اسلامی همیشه در مقابل معصیت و گناه می باشند ، و دیه در غالب موارد در مقابل فعلهای خطایی و یا شبه عمد می باشد و ثالثاً عاقله که گاهی مسئول پرداخت دیه است خواه خویشاوندان جانی باشند و یا امام (دولت) معنی ندارد که مجازات شوند و اگر دیه مجازات باشد باید گفت که افراد بی گناه از نظر فقه اسلامی قابلیت تعقیب کیفری را دارند و این بر خلاف عدالت و منطق عقل سلیم و فکر سلیم می باشد مضافاً به اینکه در بسیاری از روایات به ضمان دیه تعبیر شده است و ضمان، ظهور در مسئولیت مالی دارد نه مجازات .
و اینک که معلوم گردید دیه مجازات نیست بلکه برای جبران ضررهای وارد بر بدن می باشد معلوم می گردد که شارع آن را که اعتبار کرده است بخاطر آن بوده که ضررهای ناشی از جرم را مرتفع سازد زیرا اگر چنین حکمی وضع نمی کرد ضررهای وارده بر مجنی علیه به حال خود باقی می ماند با این ترتیب روشن می شود که دیه از مصادیق لاضرر می باشد .
و در بعضی از روایات به این مطلب اشاره شده است مانند روایت ابن عمیر از حماد از حلبی از ابی عبدالله (ع) قال سالته عن الشیء یوضع علی الطریق فتمر الدابه فتنفر بصاحبها فتعقره فقال (ع) کل شی ء یضر بطریق المسلمین فصاحبه ضامن لما یصیبه (وسائل ج 19 ابواب موجبات ضمان باب 9 ح 1) و در حدیث ابی الصباح کنانی از ابی عبدالله (ع)نقل شده که آن حضرت فرمود کل من اضربشی من طریق المسلمین فهو له ضامن (وسائل همان باب ج 2 ) و بدیهی است که مراد امام از ضمان د راین دو حدیث همان دیه است که ناشی از اضرار گردیده است و اینک که معلوم گردید ضمان دیه ناشی از اضرار به غیر است می توان گفت حدیث نفی ضرر می تواند دلیلی کافی برای کلیه خسارات ناشی از جرم باشد خواه آن خسارت با دیه جبران گردد و یا با غیر دیه و قبل از شروع در فقه حدیث نظر خواننده محترم رابه اصل حدیث نفی ضرر جلب نموده و سپس درباره مفاد ومحتوای آن بحث خواهیم نمود .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ایا غیر از دیه سایر ضررهای ناشی از جرم باید پرداخت شود

مقاله ای در مورد برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد در قالب ورد در 55 صفحه ( قابل ویرایش)

اختصاصی از هایدی مقاله ای در مورد برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد در قالب ورد در 55 صفحه ( قابل ویرایش) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ای در مورد برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد در قالب ورد در 55 صفحه ( قابل ویرایش)


مقاله ای در مورد برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد در قالب ورد در 55 صفحه ( قابل ویرایش)

مقدمه:

بر اساس قانون مجازات اسلامى ایران و مطابق فتاواى بسیارى از فقیهان شیعه و سنى، دیه زن نصف دیه مرد است. این راى در میان فقهای شیعه و سنی مخالفانى نیز دارد. دلیل عمده گروه اول آیه ۱۷۸ از سوره بقره یعنى (وَ الاُْنثَى بِالاُْنثَى) ، تصریح برخى از روایات بر نصف بودن دیه زن نسبت ‏به مرد ، اجماع و استحسان است. گروه دوم نیز با تمسک به اطلاق آیه ۹۲ سوره نسا و آبی از تخصیص بودن آیه ۱۷۸ سوره بقره و اطلاق برخى از روایات و نیز با تردید در روایات دال بر نصف‏ بودن دیه زن به جهت ایراد در سند، ایراد در راوی حدیث، ایراد در مدلول، و شخصیه بودن بعضی روایت ها، اصل برابری را پذیرفته اند.

کلید واژگان:

خونبها، دیه، دیه جزایی، دیه حقوقی

خونبها شامل مواردی میشده است که پیش از اسلام افراد خانواده ها یا قبایل در قبال کشته شدن یکی از اعضای خود از قاتل طلب میکردند وهدف خونبها مطالبه ارزشهای شخصی ،اجتماعی و خانوادگی مکتسبه یا موروثی مقتول بود که از قاتل گرفته میشد که با توجه به شرایط مقتول از حیث طبقه اجتماعی، ثروت و... متفاوت بود مثلا بردگان خونبها نداشتند که این امر نشان دهنده نوعی تبعیض در ارزش گذاری مقام انسانی است و برخلاف کرامت انسانی است.

و اگر به شان نزول (یَـاَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الاُْنثَى بِالاُْنثَى) در تفسیر مجمع البیان توجه کنیم:

« این آیه درباره دو قبیله از عرب نازل شد که یکى را بر دیگرى برترى بود. این قبیله سوگند یاد کردند که اگر برده اى از ما کشته شود، در برابرش آزادى از آنان را مى کشیم; در برابر زنى از قبیله ما مردى از آنان را میکشیم و در برابر مردى از قبیله ما دو مرد از آنان را میکشیم، و جراحت هاى قبیله خود را دو برابر جراحت هاى آنان به حساب مى آوردند و خداوند این آیه را نازل کرد.» در مذمت شیوه خونبها و عدم برابری اشاره دارد.

...


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ای در مورد برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد در قالب ورد در 55 صفحه ( قابل ویرایش)

مقاله : برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد

اختصاصی از هایدی مقاله : برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله : برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد


مقاله : برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد

عنوان مقاله : برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد

قالب بندی : Word

 

شرح مختصر : بر اساس قانون مجازات اسلامى ایران و مطابق فتاواى بسیارى از فقیهان شیعه و سنى، دیه زن نصف دیه مرد است. این راى در میان فقهای شیعه و سنی مخالفانى نیز دارد. دلیل عمده گروه اول آیه ۱۷۸ از سوره بقره ، تصریح برخى از روایات بر نصف بودن دیه زن نسبت ‏به مرد ، اجماع و استحسان است. گروه دوم نیز با تمسک به اطلاق آیه ۹۲ سوره نسا و آبی از تخصیص بودن آیه ۱۷۸ سوره بقره و اطلاق برخى از روایات و نیز با تردید در روایات دال بر نصف‏ بودن دیه زن به جهت ایراد در سند، ایراد در راوی حدیث، ایراد در مدلول، و شخصیه بودن بعضی روایت ها، اصل برابری را پذیرفته اند.

فهرست :

مقدمه

زمان مسئولیت کیفرى

اعتبار شهادت زن در اثبات دعوى و جرم

قصاص

دیه

مبانى حکم دیه ‏و مقررات متفاوت آن‏در مورد زن و مرد در قانون‏ مجازات

روایات تشریع دیه

اصول و قواعد کلى اسلامى

نقد و بررسى دیدگاه نابرابرى دیه زن و مرد

روایات نابرابرى دیه زن و مرد با دلالت التزامى

شگفتى فقیهان فریقین از این حکم

تحلیل و نظر مقدس اردبیلى

نظر صاحب فتح‏ القدیر

نقد و بررسى کلى

وجوه استحسانى

پایین‏تر بودن نقش زن در وضعیت اقتصادى

نتیجه

منابع


دانلود با لینک مستقیم


مقاله : برابری یا عدم برابری دیه زن و مرد