لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مدیریت و رهبری در رسانه
حبیب ابراهیم پور*
اداره کل آموزش سازمان با همکاری موسسه AIBD1 کارگاه آموزشی مدیریت و رهبری2 را برای جمعی از مدیران و تهیه کنندگان سازمان برگزار نمود. استاد دوره خانم باربارا اسکراس از شبکه دویچه وله آلمان بودند. نظر به اهمیت و ضرورت مباحث مدیریت و رهبری در دنیای امروز سازمانها، بر آن شدیم تا مباحث کارگاه را بصورت منسجم جهت استفاده دیگر همکاران که امکان حضور و استفاده از کارگاه را نداشتند ارائه کنیم. به همین منظور گزارش - مقاله ذیل تدوین شده است.
مقدمه:
امروز هم از نظر درک مدیریت و رهبری و هم از نظر عمل کردن به آن روزگاری هیجان انگیز است. آنچنان که در گذشته بی سابقه بوده است، اینک شاهد این آگاهی فزاینده هستیم که توفیق سازمانهایمان مستقیماً به استفاده موثر از منابع انسانی متکی به علوم رفتاری کاربردی، بستگی دارد.(هرسی و بلنچارد : کبیری 1371) و صاحبنظران علم مدیریت رمز موفقیت مدیر را در توان هدایت نیروی انسانی تحت سرپرستی وی میدانند (رضائیان 1382)
مباحث مورد بحث در این کارگاه عبارت بود است، تعریف و تفاوت مدیریت و رهبری، مهارتهای رهبری ومدیریت، سبکهای رهبری و ایجاد انگیزه در کارکنان برای تحقق اهداف سازمانی. که در ادامه به این موارد پرداخته میشود.
مدیریت و رهبری
اصطلاح رهبری ابتدا بوسیله هنری فایول تحت عنوان ”جهت دهی یا دستور دهی“3 بعنوان یکی از وظایفپنجگانهمدیریتمطرح شد سپس واژه هدایتبعنوان معادلفارسی این عبارت(Direction) وارد متون مدیریتی شد و بالاخره با تطور معنایی، عبارت فوق، ارتباطات4، انگیزش5 و رهبری6 معنی شد (سیدجوادین 1374، رضاییان 1382) وامروز از واژه رهبری بجای هدایت و جهت دهی استفاده میکنند.
رهبری عبارت است از ”توانایی ترغیب دیگران به کوشش مشتاقانه جهت کسب اهداف معین“ یا فعالیتهایی که مردم را برای تلاش مشتقاقانه در جهت کسب اهداف گروهی تحت تاثیر قرار میدهد. در تعریفی وسیعتر رهبری یعنی ”نفوذ در دیگران جهت کسب هدف میباشد.“
تفاوت آن با مدیریت در این است که مدیریت نفوذ در دیگران جهت کسب اهداف سازمانی است. اما در رهبری اهداف میتواند گوناگون با شد ولی در مدیریت اهداف سازمانی اولویت دارد . برای مثال اگر فردی در رده عملیاتی بر تصمیم مدیرعالی سازمان اثر بگذارد در آن صورت آن فرد در این مورد رهبر است و مدیر عالی پیرو. رهبر ممکن است عضو سازمان نباشد و در رهبری سلسه مراتب مطرح نیست و مضاف بر اینکه هدف رهبر ممکن است با هدف سازمان همگام، یا برخلاف آن باشد. (هرسی و بلنجارد، مورهدگریفین، استیفن رابینز، کبیری 1371، الوانی 1373، رضاییان 1382)
مهارتهای مدیریت و رهبری
اجماع نظریه پردازان مدیریت بر این است که سه نوع مهارت برای اجرای فرایند مدیریت وجود دارد که عبارت اند از: مهارت فنی، مهارت انسانی و مهارت مفهومی یا ادراکی
مهارت فنی: یعنی توانایی به کاربردن دانش، روش و تکنیک و وسایل لازم برای اجرای وظایف خاص که از راه تجربه، آموزش و تعلیم بدست آمده است.
مهارت انسانی: یعنی توانایی داوری در کار با یا بوسیله مردم به انضمام آگاهی از فن تشویق و به کار گرفتن شیوههای رهبری موثر.
مهارت ادراکی: توانایی درک مشکلات کلی سازمان و اینکه هر کاری، مناسب چه بخشی از سازمان است. چنین دانشی به شخص اجازه میدهد که براساس هدفهای سازمان عمل کند نه بر پایه هدفها و احتیاجات گروه مربوط به خویش.
به موازات پیشرفت فرد از سطح سرپرستی به مقامهای بالای مدیریت، نوع ترکیب مهارتها فرق خواهد کرد. به عبارت دیگر در سه سطح مدیریت مهارتهای خاصی مورد نیاز است. (جدول شماره 1)
مهارتهای مدیریتی در سطوح مختلف
مدیریت سطح بالا
مدیریت میانی
مدیریت عملیاتی
بالا
پایین متوسط
پایین
مهارتهای ذهنی
بالا
بالا
بالا
مهارتهای انسانی
پایین
پایین- متوسط
بالا
مهارتهای فنی
جدول شماره 1
هرچه فرد از سطوح پایین مدیریتی به سطوح بالا ارتقاء مییابد. به مهارت فنی کمتری نیاز دارد. همچنین در سطوح پایین مدیریت که سرپرستان قرار دارند. مهارت فنی زیادی نیاز است. زیرا از آنها انتظار میرود تکنسین ها و کارکنان تحت سرپرستی خود را آموزش دهند.
با وجود اینکه مقدار مهارتهای فنی و ادراکی در سطوح مختلف مدیریت تفاوت میکند ولی مهارتهای انسانی شاخص مشترکی است که از اهمیت ویژهای در تمام سطوح مدیریت برخوردار است . بعبارت دیگر مهمترین توانایی یک مدیر، توانایی او در رفتار با مردم است.(شکل شماره 1)
شکل 1 نشان میدهد که سازمانها معمولاً از چهار سطح تشکیل شده اند.
( کارکنان (غیرمدیران)، مدیران علمیاتی، مدیران میانی و مدیران عالی
هر کدام از این سطوح نیازمند مجموعه ای از مهارتهاست.
1- کارکنان اجرایی: تاکید بر مهارتهای فنی
کارکنان، کارهای اجرائی را انجام میدهند و مستقیماً درگیر برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل کار دیگران نمیباشند. آنها باید از نظر دانش ومهارتهای فنی مستعد باشند تا بتوانند وظایف خود را انجام دهند. کارکنان تنها زمانی به مهارت انسانی نیاز دارند که بخواهند کار گروهی انجام دهند و مهارتهای ادراکی در این سطح ضروری نمیباشد. زیرا کارکنان معمولاً نیاز به تصاویر ذهنی فراتر از کار خود ندارند.
2- مدیران عملیاتی: تاکید بر مهارت فنی و انسانی
مدیران عملیاتی یک مرحله فراتر از انجام وظایف اجرایی هستند. مستقیماً درگیر طرح ریزی ، واگذار کار به دیگران، فراهم نمودن محیط کاری مناسب(سازماندهی) و انتقال انتظارات به دیگران هستند. مدیران عملیاتی باید از نظر فنی، تخصص لازم را داشته باشند ولی این میزان کمتر از خود کارکنان است. در عوض نیاز بیشتری به مهارتهای نسانی دارند. زیرا مدیران عملیاتی به برقراری ارتباط مناسب و ایجاد انگیزه در دیگران برای انجام کار توجه دارند.
3- مدیران میانی: تاکید بر مهارتهای روابط انسانی
مدیران میانی مدیر مدیران عملیاتی هستند. آنها مسئول کار مدیرانی هستند که بر کارکنان نظارت میکنند. مدیریت میانی دومرحله فراتر از آنهایی است که در واقع کارهای اجرایی را انجام میدهند. مدیران میانی نیاز کمتری به مهارتهای فنی دارند. زیرا نظارت بر مسائل فنی وظیفه مدیران عملیاتی است. نیاز آنها به مهارتهای روابط انسانی تقریباً برابر با نیازمدیران عملیاتی است . هرچند مدیران میانی به طور فزاینده ای برای ایده دادن و پیش بینی آینده سازمان استفاده میشوند.
4- مدیریت عالی : تاکید بر مهارتهای ادراکی
مدیران عالی مستقیماً مسئول درک، هدایت و موفقیت سازمانی هستند. این بدان معناست که سطح بسیار بالایی از مهارتهای ادراکی برای مدیران عالی، نیاز است. مدیران عالی اکثر اوقات
دانلود مدیریت و رهبری در رسانه 15 ص