
دانلود تحقیق در مورد “ بررسی اجمالی زبان شناختی دو نمونه شعر معاصر ”
تعداد صفحات: 34
فرمت: Word
قیمت: 8000 تومان
دانلود تحقیق در مورد “ بررسی اجمالی زبان شناختی دو نمونه شعر معاصر ”
دانلود تحقیق در مورد “ بررسی اجمالی زبان شناختی دو نمونه شعر معاصر ”
تعداد صفحات: 34
فرمت: Word
قیمت: 8000 تومان
مقدمه و پیشگفتار
از دوران کهن، شخصیت و خلق و خوی زن توجه دانشمندان و فلاسفه هر عصری را همیشه به خود جلب کرده است. در فرهنگ اسلامی و شرقی ما، زن در اجتماع مقامی بس والا دارد. در تاریخ و فرهنگ ما، زنان بسیار ارجمند و عالیمقامی وجود دارند و شخصیت بزرگ آنان اصولاً در قالب فرهنگ غربی نمی گنجد و یکی از آن موارد که زن مسلمان را از زن غربی ممتاز می نماید حجاب و پوشش اسلامی اوست. حجابی که دین او آن را تائید میکند و کتاب آسمانیش بر آن صحه می گذارد.
نوع پوشش در کشور و فرهنگ ما از دیرباز به عنوان یک امر فقهی و تکلیف شرعی بر شمرده می شد و هیچگونه بحث و اظهار نظر خاصی در باب آن نمی شد و البته حدود پوشش مورد بحث فقها بود ولی اصل آن از طرف طوایف مسلمان مورد تائید و قبول بوده است.
ولی بحث از حجاب در کشورما، همزمان با آشنایی ایران و ایرانی با عالم تجدد بوده است. احساس شکست در برابر غرب، روشنفکران ما را که ساده انگارانی بیش نبودند در باب نوع لباس و آرایش و زینت به فکر انداخت که شاید پیروزی غربیها به علت همین تفاوت در ظواهر بوده است و نظریهای بدنبال آن مطرح شد مبنی بر اینکه اگر به غربیها تشبه جوییم می توانیم به پایه و مرتبة آنان برسیم.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:21
فهرست:
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم
شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار میباشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بیثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را با دشوارترین شرایطی مقرون ساخته بود. همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دینی و خیالات تند صوفیانه و درویشانه و گوشهگیری و در نتیجه تصورات باریک و دقیق نیز شده است.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده میشود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد. از این انتقادات سخت در آثار سعدی خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدی و د رغزلهای حافظ و آثار شعرای دیگر بسیار دیده میشود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار «عبید ذاکانی قزوینی» است که آثار او نظماً و نثراً حاوی مسائل انتقادی تندیست که با لهجه ادبی بسیار دلچسب و شیرین بیان کرده و در این باب گوی سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. حقاً هم هیچ دورهیی از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوی که او میخواسته مانند عهد زندگی وی نمیتوانست مضامینی بدان شیرینی و خوبی برای انتقادات اجتماعی او فراهم سازد.
در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروک میشد و به همان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آنرا میگرفت. منظومهای داستانی نو عرفانی زیاد سروده شد و همچنین منظومهایی که حاوی افکار اجتماعی و حکایات و قصص کوتاه باشد(مانند بوستان سعدی) در این دوره معمول گردید. داستانهای منظوم قرن هفتم و هشتم معمولاً به تقلید از نظامی شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته میشد و از بزرگترین مقلدان نظامی در این دوره امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی را میتوان ذکر کرد....
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:24
فهرست مطالب:
میراث شگرف پرمایه ای که از تعالیم ارسطو، دانای یونان ، درتاریخ اندیشه باقی مانده است در عین آنکه درعصر ما هنوز لامحاله به عنوان یک پدیده تاریخی و انسانی درخور توجه است خود آن نیز، از یک سو در طی تاریخ پابه پای نهضتها و مکتبهای فکری و فلسفی عرضه تغییر و اصلاح شده است و از سوی دیگرسرمایه ای از اندخته فلسفی دنیای قبل از وی را – درتأثیرهایی که تدریجا از آنها پذیرفته است و درنقدهایی که بهمناسبت طرح مسایل از آنها عرضه کرده است – به دنیای بعد از وی انتقال داده است و البته، با چنین حالی، جای شگفتی نیست اگر میراث فلسفی او مثل شبح یک سنت بردوش قرنها سایه افکند و سرگذشت فکر و فلسفه اوتا حدی با سراسرداستان فرکو فلسفه انسانی مشتبه شود. در واقع از همین روست که ارسطو مثل یک قهرمان برگ افسانه ها، در طی قرنها دراز و در بین اقوام گونه گون، از دیرباز موضوع قصه ها و معروض ستایشها و نکوهشها شده است . درواقع درباره احوال او روایات موجود خالی ازگزاف وافسانه بسیار نیست امااز مجموع آنها می توان تصویری از زندگی و اندیشه او طرح کرد. به موجب انی روایات، و تا حدی که از غور در جزئیات آنها بر می آید، ارسطو به احتمال قوی در نخستین سال المپیاد نودو نهم به دنیا آمد – در سال 384ق م . استاگیرا زادگاه او که امروز ظاهراً شهر استاورو[1] در جای انست یک کوچنشین یونانی در ولایت تراکیه ودر مجاورت کوه آتوس [2]بود که چون یونانیان کالسیس [3] آنجا را آباد کرده بودند تمام نواحی اطراف به نام آنها کالسیدیس خوانده می شد. اهالی استاگیرا و سایر نواحی کالسیدیس البته یونانی بودند و فرهنگ وآداب یونانی هم در بین آنها غلبه داشت. معهذا بعضی محققان مثل برنایز[4] و فون هومبولت[5] به سبب همین نکته که نشأت ارسطو در خارج از خطه اصلی یونان باستان بود، پنداشته اند که وی را باید نیمه یونانی خواند اما گروت[6] و برخی پژوهندگان دیگر به درستی خاطرنشان کرده اند که خانواده های یونانی در این کوچ نشینی ها زبان و آداب قومی خود را حفظ می کرده اند و آنها را نمی توان نیمه یونانی خواند . در واقع اگر د ر رفتار و گفتار ارسطو گه گاه نیز چیزی غیر یونانی هست آن را باید به ویژگی های شخصی و تأثیر محیط زندگی خصوصی او مربوط شمرد. باری ، پدرش نیقوماخس [7] طبیب و رفیق آمونتاس [8] پارشاه مقدونیه و جد اسکندر بود، و شاید همین نکته ، و اینکه احتمالا ارسطو در دوره کودکی در دربار امونتاس با شاهزاده فیلیگوس آشنایی یافته بود، از اسبابی شده باشد که بعدها، فیلیپوس وی را جهت تربیت و سرپرستی پسرش اسکندر انتخاب کرده باشد. درانی باره البته سند موثقی در دست نیست اما آنچه ازمجموع مآخذ و قراین بر می آید این احتمال برا ممکن جلوه می دهد. البته بعید به نظر می آید که ارسطو از تعلیم پدر تأثر مهم و بلاواسطه ای یافته باشد چرا که وقتی پدرش وفات یافت وی طفلی خردسال لیکن علاقه ارسطو به طبیعت و شوق به مسایل مربوط به زیست شناسی و نظایر آن در وی ممکن است تأثیر مع الواسطه و ناخود آگاه حرفه پدری باشد. در حقیقت آنگونه که از روایات کهنه بر می آید خانواده نیقوماخس مثل بسیاری از خاندانهای معروف پزشکان یونانی در آن ایام، نسب خودرا به اسقلبیوس می رانیدند و به هرحال حرفه طبابت در خانواده نیقوماخس موروثی بود. خود او نیز ظاهراً در جراحی مهارت داشت ، جالینوس اختراع وترکیب دارویی را به او نسبت می دهد و خود ارسطو هم در کتاب حیوان اشارتی به یک تألیف او دارد . در هر حال میراث حرفه ای و سابقه احوال خانواده لامحاله انی اندازه در ذهن کودک تأثیر داشته است که اورا به شیوه مشاهده مستقیم در احوال کائنات طبیعت و اسرار زندگی جانوران برانگیخته باشد و ارسطو این علاقه را در تمام کارهای علمی خویش نشان داده است. بدون شک اگر ارسطو، آنگونه که در روایات کهن هست ارث هنگفتی را که در طفلی از پدر دریافت تباه کرده و ناچار یک چند تن به حرفه سربازی و داروفروشی در داده باشد، باز میراث عمده ای را که قبل از ولادت خویش از علایق ذوقی و فکری پدر دریافت توانست به ثمر برساند و ازآن تعلیم بزرگ فلسفی بسازد که حتی با میراث فکری استادش افلاطون معارضه کند و احیانا آن را از حیثیت و اعبتار بیندازد. معهذا روایتی هم که می گوید وی ثروت پدر را برباد داد، و قبل از آنکه در آتن به حوزه افلاطون را ه پیدا کند یک چند به سربازی و دارو فروشی و مشاغل دیگر دست زد ممکن است به کلی بی اساس باشد چرا که از آثار خود او چیزی که تبحر او را در این مسایل و مشاغل نشان دهد برنمی آید . در هر صورت قبل از ورود به حوزه آکادمی افلاطون ، که مقارن 17 سالگی اوبود، از احوال او چیز درستی به طور قطع معلوم نیست. آنگونه که از فحوای پاره ای روایات بر می آید، هنپگام ورود وی به آتن افلاطون در سیسیل بود و ارسطو جوان در آنجا یک چند از محضر استادان دیگر استفاده کرد. وقتی افلاطون به آتن بازگشت (ح 360 ق م) ارسطو به محضر وی راه جست و تا پایان عمر افلاطون (347
چند وقت پیش خواهر دانشجویم از من خواست تا برای درس ادبیاتش یک تحقیق بنویسم. این وقت ها که می شود معمولا دوست ها و غریبه ها یاد من می افتند. یادم است که خیلی وقت پیش یکی از ویژگی های سعید برآبادی این بود که برای همه دخترهای محله انشا می نویسد. بعد که رفتم دانشگاه هم این قضیه به شکل دیگری ادامه پیدا کرد. از متن بیانیه های مختلف بگیرید تا نامه های کوتاه برای عرض تبریک یا تسلیت و حتی نامه های عاشقانه برای دوست دخترهای دوستانم. در این میان دو سه تا پارچه سیاه هم برای فوت مادربزرگ و دایی و پدر بزرگ نوشتم که با بقیه فرق می کنند اما از یک جنسند. از موضوع پرت نشویم. سختی کار تحقیقی که خواهرم به من سپرده بود در این جا بود که استادش نباید می فهمید خودش این را ننوشته و نوشته کار من است. خلاصه دست به کار شدم. جریان دست به نوشتن بردن هم جالب است. ساعت 6 صبح پنج شنبه دو هفته پیش بود که صدای اس ام اس از خواب بیدارم کرد. متن عجیبی بود که خواهرم فرستاده بود: «تحقیقم چی شد؟» ذهنیت من این بود که هنوز دو هفته برای انجام این کار وقت است اما نبود و یادم آمد که یک پنج شنبه ای باید کار را تحویل می دادم و ای داد که این پنجشنبه همان پنجشنبه بود. لخت پای کامپیوتر نشستم و سیگاری آتش زدم... .فاصله این سیگار با زمانی که کار را برای خواهرم ای میل کردم حدودا نه تا سیگار طول کشید. از گشنگی ضعف کرده بودم برای همین گفتم اول خبر ارسال تحقیق را بدهم بعد بروم سر صبحانه. زنگ زدم. معده ام داشت سوراخ می شد. خواهرم بعد از هفت هشت بوق با صدای خواب آلود جواب داد: «بله؟»
شامل 14 صفحه فایل word قابل ویرایش