هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درمورد فارابی

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد فارابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

فارابی

ابو نصر محمد بن طرخان‌ بن اوزلغ‌ فارابی، در وسیج نزدیک فاراب در ماوراء‌النهر، به سال 259ق/872م ، بنابراین، حدود یک سال پیش از مرگ کندی در بغداد، به دنیا آمد. فارابی، از خانواده‌ای سرشناس بود و پدر او، دربار سامانیان، از فرماندهان لشکر بوده است، اما همچون سلف خود، کندی ـ که فارابی را از سرمشق او تبعیت کرده بود ـ شرح حال او چندان معلوم نیست. فارابی، در جوانی به بغداد رفت و نخستین معلم او، در این شهر، یوحنابن حیلان بود. آنگاه، او منطق، نحو، فلسفه، موسیقی، ریاضیات و علوم را فرا گرفت. از آثار او چنان بر می‌آید که زبانهای ترکی و فارسی را می‌فهمیده است( برابر افسانه‌ها، او، افزون بر عربی، با هفتاد زبان دیگر نیز آشنا بوده است). با گذشت زمان، فارابی، چنان استادی به دست آورد که (پس از ارسطو، معلم اول) معلم ثانی خوانده شد و نخستین فیلسوف بزرگ مسلمانان به شمار آمد. از شواهد چنان بر می‌آید که برابر نظریه رایج در ایران، این فیلسوف بزرگ شیعه بوده است. در واقع فارابی، در سال330ق/941م، بغداد را بسوی حلب ترک گفته و در کنف حمایت سلسله شیعی حمدانیان قرار گرفت و سیف الدوله حمدانی به او ارج بسیار نهاد. این حمایت شیعی ویژه را نباید تصادفی دانست. این حمایت، زمانی معنا پیدا می‌کند که در حکمت نبوی مبتنی بر تعلیمات امامان شیعی مشترک است. او پس از اقامت در حلب، مسافرت‌هایی کرد و تا قاهره رفت و آنگاه، در دمشق، به سال 339ق/ 950م در هشتاد سالگی روی در نقاب خاک کشید.

این فیلسوف بزرگ، اندیشمندی عمیقا دینی و اهل عرفان بود، او، در نهایت سادگی زندگی می‌کرد و لباس صوفیان بر تن داشت. فارابی که طبیعتی اساسا متامل داشت، از امور دنیوی اعراض می‌کرد، اما در عوض، سماع موسیقی را بسیار دوست می‌داشت و خود، نوازنده‌ای چیره دست بود. از او، کتاب الموسیقی الکبیر باقی مانده که شاهدی بر تضلع وی در ریاضیات است و نیز، بدون تردید، مهمترین شرح نظریه موسیقی، در سده‌های میانه به شمار می‌رود. این فیلسوفان موسیقیدان، به سبب خوش‌بینی سطحی، به جمع میان افلاطون و ارسطو (ی اثولوجیا) نمی‌پرداخت، همچنانکه او، به جمع میان فلسفه و دیانت نبوی نیز اعتقاد داشت. به نظر می‌رسد که احساس ژرف معلم ثانی از این اندیشه ناشی بود که حکمت نزد کلدانیان در بین‌النهرین ظاهر شد و از آنجا به مصر و آنگاه به یونان انتقال یافت و در یونان مکتوب شد و وظیفه او این است که این حکمت را به کانون اصلی خود بازگرداند.

آثار پر شمار او که شرحهایی بر اثر ارسطو ـ مانند منطبق، طبیعیات، آثار العلویة، مابعد الطبیعه و اخلاق نیکو ما‌خسی ـ را شامل می‌شده، اینک از میان رفته است. اینجا، می‌توان به ذکر برخی از آثار عمده او بسنده کرد (ر.ک. کتابشناسی): رساله الجمع بین رأیی‌ الحکیمین، کتاب فی اغراض ارسطو طالیس‌، تلحیض برخی محاورات افلاطون، رساله فیما‌ ینبغی‌ ان یقدم‌ قبل تعلم الفلسفة‌، مقدمه‌ای بر فلسفه‌ ارسطو، احصاء العلوم که تاثیری ژرف بر نظریه طبقه‌بندی علوم در فلسفه مدرسی در مغرب زمین داشته است. رساله فی‌العقل و المعقول که ذکر آن خواهد آمد و فصوص الحکم که در مشرق زمین، به تفصیل، مورد مطالعه قرار گرفته است. بالاخره، مجموعه رساله‌هایی که به رساله‌های مربوط به «فلسفه سیاسی» فارابی مشهور‌ند مانند آراء اهل المدنیة‌ الفاضلة‌، السیاسة‌ المدنیة‌، تحصیل السعادة و تلخیص نوامیس افلاطون.

هیچ دلیل قانع کننده‌ای برای تردید در صحت انتساب رساله فصوص الحکم وجود ندارد. اشتباه مجموعه‌ای که سابق براین در قاهره چاپ شد و بخشی از این رساله را به عنوانی دیگر به نام ابن سینا منتشر کرد، مبتنی بر چاپی انتقادی نیست. پل کراوس، براین بود که فارابی،در واقع، موضعی ضد عرفانی داشت، سبک و مضمون فصوص با دیگر آثار هماهنگ نبود و نظریه نبوت او صرفا «سیاسی» بود. باری، می‌توان ملاحظه کرد که مجموعه‌ اصطلاحات تصوف، به تقریب، در همه‌جای آثار فارابی پراکنده است، که در نوشته‌ای غیر از فصوص، فقره‌ای وجود دارد که پژواکی از گزارش معروف خلسه افلوطین در کتاب اثلوجیا (اغلب به خود می‌آیم ....) در آن دیده می‌شود، که نظریه اشراقی فارابی، عنصر عرفانی مسلمی را شامل می‌شود، البته به شرطی که بپذیریم که عرفان، به ضرورت، مستلزم اتحاد عقل انسانی با عقل فعال نیست، زیرا اتصال نیز تجربه‌ای عرفانی است. ابن‌سینا و سهروردی، با فارابی، در رد اتحاد توافق دارند، زیرا اتحاد، نتایجی پر تضاد به دنبال دارد. همین طور، می‌توان ملاحظه کرد که درک پیوند میان «عرفان» فارابی و مجموعه نظریات وی مشکل نیست: میان آن دو، نه ناهمخوانی وجود دارد و نه فاصله. اگر در فصوص اصطلاحاتی نشات گرفته از مکتب اسماعیلی به چشم می‌خورد (اصطلاحاتی که مشترک میان همه عرفان‌هاست)، این مطلب، بی‌آنکه تردیدی در صحت انتساب آن ایجاد کند، مبین یکی سرچشمه‌های الهام اوست، سرچشمه‌ای که میان حکمت او، درباره نبوت و پیامبر‌شناسی شیعی هماهنگی ایجاد می‌کند. بالاخره، اغراق آمیز خواهد بود


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد فارابی

فارابى

اختصاصی از هایدی فارابى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فارابى: اقتدار در شهر فیلسوف

ابونصر فارابى، بزرگترین فیلسوف دوره میانه است که اندیشه‏هاى او ازدیدگاه «فلسفه مدنى‏»، نخستین، مهمترین و واپسین تلاشها در جهت‏تاسیس و تدوین نظامى از اندیشه عقلى، در سیاست دوره اسلامى است. درباره اندیشه فارابى و تبعا ، فلسفه سیاسى اسلامى، آثار زیادى وجوددارد; اما آنچه در پژوهش حاضر اهمیت دارد، ارزیابى نسبت این‏اندیشه با ساخت قدرت دوره میانه و بنابراین، بازتاب و باز تولیداقتدارگرایى آن در اندیشه سیاسى فیلسوفان این دوره است. فارابى(259339 ه)، چنان که تذکره نویسان گزارش نموده‏اند، اندیشمندى غیرسیاسى و به دور از شور و شر دربارهاى سیاست‏بود. بدین سان، فیلسوفى‏که براى نخستین بار در تاریخ فلسفه اسلامى از شهرى آرمانى و خصایص‏اجتماع مدنى سخن، مى‏گفت ، خود از غوغاى شهر و همهمه اجتماع مى‏گریخت‏و به تامل در عزلت‏باغها و کناره جویبارها پناه مى‏برد. در این‏صورت، معناى سخن او از «مدینه فاضله‏» چیست؟ به سادگى نمى‏توان‏داورى کرد که «مدینه فاضله‏» صرفا جهانى است که فیلسوف به یارى‏خیال بنا نموده است، تا از زندگى واقعى بدان پناه جوید. هرگزنمى‏توان شهر فیلسوف را ساختمانى معلق در فضاى مجرد اندیشه، وبى‏ارتباط با زندگى و زمانه دید. چنین شهرى، هر چند انتزاعى است اماانتزاع ساخت و روابط قدرت در دوره میانه است. فارابى نیز، هماننددیگر اندیشمندان و انسانهاى دوره میانه، «در رودخانه زمان‏» قراردارد، و از آن روى که محصور در شرایط تاریخى است، فقط مى‏تواند شرایط‏امکان و محدودیتهاى خود را در هیاءت فلسفه‏اش نمایش دهد. فیلسوف‏مسلمان آنگاه که پرسش از ماهیت «مدینه فاضله‏» مى‏کند، در واقع، این‏مساله را طرح مى‏کند که ما خود، به اعتبار ساخت قدرت در دوره‏میانه، چه وضعیتى داریم و چیستیم. به همین دلیل است که فلسفه فارابى‏و تمام فلسفه اسلامى، سراسر سیاسى و یکسره تاریخى است. فلسفه دوره‏میانه، سیاست‏حال و حاضر در تاریخ اسلام، و در عین حال، تاریخ ضرورى‏و اجتناب‏ناپذیر براى سیاست و قدرت در جامعه اسلامى است و از این حیث،به رغم فاصله‏اى که با زندگى سیاسى دارد، خالى از وجه ایدئولوژیک‏نیست. در این سطور، مجال آن نیست که تمام ابعاد ایدئولوژیک و اقتدارگراى‏فلسفه فارابى طرح و بررسى شود و تنها به ملاحظاتى اکتفاء مى‏شود که هرخواننده آثار فارابى، ناگزیر، به مدلول اقتدارى فلسفه سیاسى دردوره میانه پى مى‏برد; اما به این لحاظ که سیاست مدنى، در تفکرمعلم ثانى، جزئى از نظام عام فلسفه او است، هرگونه اشاره درباره‏«مدینه فاضله‏»، لاجرم، بر تمام ارکان فلسفه فارابى‏نیز سرایت‏مى‏کند. فارابى سیاست مدنى را در افق فلسفه وجود طرح مى‏کند و باتوجه به دریافتى که از مراتب هرمى موجودات و کیفیت صدور و ارتباط‏آنها با سبب اول دارد، به استنتاج هستى مدنى انسان و مرتبه وجودى‏مدینه او مى‏پردازد. معلم ثانى بر این اساس، ملاحظات ذیل را واردفلسفه سیاسى مى‏کند: 1 الهیات و سیاست را در منظومه واحد فلسفى در آمیخته، و با تکیه‏بر وحدت و شیوه استدلال، نتایج آن دو را به یکدیگر تعمیم مى‏دهد. فارابى در «آراء اهل المدینه الفاضله‏» مى‏نویسد: «فان السبب الاول‏نسبته الى سائر الموجودات کنسبه ملک المدینه الفاضله الى سائراجزائها; نسبت‏سبب اول به سایر موجودات مانند نسبت پادشاه مدینه‏فاضله به سایر اجزاى آن است.» همچنان که در آفرینش، کلیه‏موجودات از وجود اول حادث شده و به وسیله آن نظام مى‏یابند، وجودمدینه نیز وابسته به وجود رئیس اول بوده و سامان خود را مدیون اواست و مدینه، نظمى مطابق نظم عالم دارد: «پس، مدینه در این صورت به‏گونه‏اى است که اجزاى آن با یکدیگر ارتباط و ائتلاف داشته و در یک‏نظام مراتبى، بعضى تقدم و برخى تاخیر دارند. مدینه شبیه به‏موجودات طبیعى مى‏شود و مراتب [اجزاء] آن نیز شبیه به مراتب موجودات‏طبیعى است که از موجود اول شروع شده و به ماده اولى و عناصر نازل‏منتهى مى‏شود، و ارتباط و ائتلاف اجزاى مدینه، شبیه به ارتباط موجودات‏مختلف و ائتلاف آنها است. و مدبر چنین مدینه‏اى، شبیه به سبب اول‏است که وجود دیگر موجودات به توسط او و قائم به اوست; «و مدبر تلک‏المدینه شبیه بالسبب الاول الذى به وجود سایر الموجودات‏». 2-فارابى، با توجه به اندماج الهیات و سیاست، که رئیس مدینه را تشبه‏به خدا نموده و اجزاى مدینه را نسبت‏به رئیس، در حکم اجزاء و مراتب‏عالم نسبت‏به مبدا اول معرفى مى‏کند، گام مهم دیگرى برمى‏دارد; وى،اولا ، نوعى سلسله مراتب ه رمى در موجودات طبیعى «لحاظ‏» مى‏کند وآنگاه همین نظم سلسله مراتبى مفروض در عالم الوهیت و طبیعت را به‏عالم انسان و سیاست نیز تعمیم مى‏دهد. فارابى در فصل هشتم «آراء»،اشاره مى‏کند که موجودات عالم وجود بسیارند و با وجود بسیارى، متفاضل‏هستند; یعنى، برخى بر تراز بعضى دیگر و پائینتر از بعضى دیگرمى‏باشند. وى موجودات الهیه را به تفضیل، از عالیترین به پائینترین وبرعکس، موجودات طبیعى را از ناقصترین به کاملترین، رتبه و رده‏بندى‏مى‏کند. درباره نظام وجود از افضل به ادنى مى‏نویسد: «و بنابراین،نظام خلقت از کاملترین مرتبت وجود آغاز مى‏شود و در رتبه بعد و به‏دنبال آن موجودى که کمى ناقصتر از او است، حاصل شده و قرار مى‏گیرد وهمچنین پس از این مرتبه، همواره مراتب دیگر به ترتیب الانقص فالانقص‏قرار مى‏گیرند تا به موجودى پایان یابد که هرگاه به یک مرتبه به‏مادون رود، به مرتبه‏اى رسد که مرتبه «لا امکان وجودى‏» است. و بدین‏ترتیب، سلسله موجودات در آن‏جا منقطع مى‏شود». فارابى، سپس به نظم‏موجودات طبیعى و «تحت قمر» اشاره مى‏کند و مى‏گوید: «و ترتیب وجودى‏این موجودات، بدین وضع بود که نخست از لحاظ وجودى اخس موجودات‏مقدم بود و سپس به ترتیب «الافضل فالاءفضل‏» تا به موجود افضلى‏پایان


دانلود با لینک مستقیم


فارابى