هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی

اختصاصی از هایدی پایان نامه بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی


پایان نامه بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 55 صفحه می باشد.

 

چکیده :

خانواده یکی از مهم ترنی نهادهای مؤثر در تربیت و رفتار انسان و مهم ترین تکیه گاه و محور زندگی اجتماعی می باشد و نیز محیط خانواده اولین و بادوام ترین عامل در تکوین شخصیت کودکان و نوجوانان در زمینه ساز رشد اجتماعی، اخلاقی و عاطفی آنهاست. کیفیت زندگی خانوادگی دارای رابطه تنگاتنگ با سلامت اعضاء می باشد و تحقیقات گسترده ای برای روابط موجود میان اعضاء خانواده و سلامت اعضاء آن به عمل آمده است. عملکرد خانواده در کانون خانوادگی زیربنای اندیشه و اولین دیدگاه فکری کودکان و نوجوانان را پی ریزی می نماید و میزان پای بندی آنان را به کلیه مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری و مذهبی شکل می دهد .

هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سلامت روانی دختران و کمال گرایی جامعه مورد مطالعه از دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهرستان ابهر هستند که ۷۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. و آزمون سلامت روانی گلانبرگ و آزمون کمال گرایی بر روی آنها اجرا گردید جهت آزمون فرضیه تحقیق از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون استفاده گردیده نتایج مربوطه حاکی از آن است که بین سلامت روان دختران و کمال گرایی مادران رابطه معنی داری وجود دارد.

واژه های کلیدی: کمال گرایی ، سلامت روانی

فهرست مطالب

چکیده    ۵
مقدمه    ۷
بیان مسأله   ۹
اهداف تحقیق    ۱۰
اهمیت و ضرورت تحقیق    ۱۰
فرضیه تحقیق    ۱۱
واژه ها و مفاهیم    ۱۱
تعاریف عملیاتی و نظری واژه ها و مفاهیم    ۱۱
پیشینه تحقیق    ۱۴
تعاریف و مفاهیم کمال گرایی    ۱۴
کارل راجرز    ۱۵
انواع کمال گرایی    ۱۵
ابعاد کمال گرایی    ۱۷
کمال گرایی خودمدار    ۱۷
کمال گرایی دیگر مدار    ۱۷
سلامت روان    ۱۹
تعاریف و مفاهیم سلامت روان    ۱۹
کارل راجرز    ۲۰
ب . اف . اسکینر    ۲۱
مدیریت تنش و استرس    ۲۱
اهمیت نیازها و انگیزه ها در تأمین سلامت روان   ۲۲
جامعه مورد مطالعه    ۲۹
حجم نمونه    ۲۹
روش نمونه گیری    ۲۹
ابزار اندازه گیری    ۲۹
مقیاس کمال گرایی اهواز    ۲۹
پایایی    ۳۰
روایی    ۳۱
پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ)    ۳۱
پایایی    ۳۳
روایی    ۳۳
روش گردآوری اطلاعات    ۳۴
روش تحلیل داده ها    ۳۴
روش تحقیق    ۳۵
یافته ها و تجزیه و تحلیل داده ها   ۳۶
بحث و نتیجه گیری   ۴۰
محدودیت ها    ۴۲
پیشنهادات    ۴۲
ضمائم    ۴۵
منابع و مآخذ    ۴۳

منابع فارسی :

ابوطالبی احمدی، تقی. (۱۳۸۲). روان شناسی خودباوری و ارتباط آن با موفقیت. تهران : وحید.
ابوطالبی احمدی، تقی. (۱۳۸۴). بررسی رابطه شیوه فرزند پروری با عزت نفس و سلامت روانی دانش آموزان سال سوم دبیرستان های شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی.
آزاد، حسین (۱۳۷۹). آسیب شناسی روانی. تهران : بعثت.
اسلامی، عبداله. (۱۳۸۰). رابطه ساختار تعاملات خانواده با سبک های مقابله، با فشارهای روانی و تفاوتهای جنسی دانش آموزان دوره پیش دانشگاهی شهر کاشان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه تربیت معلم.
اسماعیل خانی، فرشته. (۱۳۷۷). ساخت و اعتبار یابی مقیاسی برای سنجش خودشکوفایی و بررسی رابطه آن با سرسختی روان شناختی، کمال گرایی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دختر و پسر. پایان نامه کارشناسی ارشد. چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
برجعلی، احمد. (۱۳۸۰). تحول شخصیت در نوجوانان.
برومند نسب، مسعود. (۱۳۷۳). بررسی رابطه نگرش ها و شیوه های فرزند پروری با جایگاه مهار و رابطه جایگاه مهار با عملکرد تحصیلی. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی : دانشگاه شهید چمران اهواز.
بشارت، محمد علی. (۱۳۸۱). ابعاد کمال گرایی در بیماران افسرده و مضطرب مجله علوم روان شناختی. دوره اول شماره ۳٫
بلانچارد، ادوارد و آندراسیک، فرانک. (۱۳۸۰). سردرد و درمان های روان شناختی آن. ترجمه (یداله زرگر و محمود براتوند). تهران : بهینه.
بنی جمالی، شکوه السارات، احدی، حسن. (۱۳۸۰). بهداشت روانی و عقب ماندگی ذهنی. تهران : نشر نی.
بهار لویی، رویا. (۱۳۷۸). رابطه کمال گرایی، هماهنگی های مؤلفه های خود پنداشت، جایگاه مهار با اضطراب اجتماعی در دانشجویان دختر دانشگاه آزاد. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
بیدلی مامنی، مسعود. (۱۳۸۲). بررسی رابطه بین عملکرد خانواده با سازگاری فردی، اجتماعی و تحصیلی فرزندن. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز.
تشکر، بهرام. (۱۳۷۷). بررسی رابطه بین عملکرد خانواده با سازگاری فردی، اجتماعی و تحصیلی فرزندان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز.
تشکر، بهرام. (۱۳۷۷). بررسی رابطه نگرش های فرزند پروری. الگوی شخصیتی A، کمال گرایی و جزم گرایی والدین با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه شهید چمران اهواز.
تودر، کیت. (۱۳۸۲). ارتقای سلامت روان. ترجمه (مرتضی خواجوی و همکاران). تهران : سازمان بهزیستی کشور، معاونت امور فرهنگی و پیشگیری. تاریخ انتشار به زبان اصلی (۱۹۹۶).
جمشیدی عینی، شیرین. (۱۳۷۵). بررسی رابطه شیوه ها و نگرش های فرزند پروری و خلاقیت. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبایی.
جنانی، کتایون (۱۳۸۰). بررسی رابطه تعاملات درون خانواده و سلامت روان دانش آموزان پایه سوم دوره راهنمایی شهرستان بروجرد. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه تربیت معلم.
حاجی زاده، خلیل. (۱۳۸۲). برسی و مقایسه رابطه بین میزان سلامت روانی و عملکرد تربیتی فرزندان ارشد دختر و پسر خانواده های مناطق جنوبی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات.
حیدری، اکرم. (۱۳۷۴). اختلالات روانی رایج در کودکان. تهران : گستر.
خدا رحیمی، سیامک. (۱۳۷۴). مفهوم سلامت روان شناختی. تهران : جاودان خرد.
خدیوی زند، محمد مهدی. (۱۳۷۳). مباحث روان شناسی تربیتی.
دلاور، علی (۱۳۸۱). احتمالات و آمار کاربردی در روان شناسی و علوم تربیتی. تهران : رشد.
دلاور، علی (۱۳۸۳). مبانی نظری و پژوهشی در علوم انسانی و اجتماعی. تهران : رشد.
زارب، م. ژانت. (۱۳۸۳). روش های ارزیابی و درمان شناختی – رفتاری نوجوانان. مترجمان محمد خدایاری فرد و یاسمین عابدینی. تهران : رشد.
ستیر، ویرجینیا. (۱۳۷۳). آدم سازی در روان شناسی خانواده. ترجمه بهروز بیرشک. تهران : رشد.
سعادتمند، نیره السادات. (۱۳۷۶). بررسی رابطه کارایی خانواده و سلامت عمومی فرزندان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
سورشجانی، لیلا. (۱۳۷۹). بررسی رابطه کمال گرایی با افسردگی و عملکرد تحصیلی و رابطه دو متغیر اخیر با وضعیت اجتماعی اجتماعی – اقتصادی والدین دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی شهر اهواز. پژوهشکده تعلیم و تربیت.
سیاسی، علی اکبر. (۱۳۵۲). نظریه های شخصیت. تهران : دانشگاه.
سیف، علی اکبر. (۱۳۷۳). تغییر رفتار و رفتار درمانی نظریه های و روش ها. تهران : دانا.
شاملو، سعید. (۱۳۸۱). بهداشت روانی. تهران : رشد.
شعاری نژاد، علی اکبر. (۱۳۷۳). روان شناسی رشد. تهران : اطلاعات.
شفیع آبادی، عبداله و ناصری، غلامرضا (۱۳۷۱). نظریه های مشاوره و روان درمانی. تهران : مرکز نشر دانشگاهی.
شکرکن، حسین و حقیقی، جمال. (۱۳۷۵). بررسی رابطه جو عاطفی خانواده با سازگاری فردی – اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر سال سوم راهنمایی شهرستان اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه شهید چمران اهواز.
شولتز، دوان (۱۳۷۵). روان شناسی کمال. تهران : البرز. (تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۷۷).
شولتز، دوان. شولتز، سیدنی الن. (۱۳۸۱). نظریه های شخصیت. ترجمه یحیی سید محمدی. تهران : موسسه نشر وایریش (تاریخ انتشار به زبان اصلی ۱۹۸۸).
صداقت، مهری. (۱۳۸۱). رابطه شیوه های فرزند پروری با هوش و عزت نفس با اضطراب امتحان در دبیرستانهای دخترانه شهرستان ری. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
صیادی، علی. (۱۳۸۱). بررسی تأثیر اثرات متقابل کارایی خانواده در بروز مشکلات روانی نوجوانان. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبایی.
کارور، چارلز. اس و شی پر، مایکل، اف. (۱۳۷۵)، نظریه های شخصیت. ترجمه احمد رضوانی. مشهد : آستان قدس رضوی (تاریخ انتشار به زیان اصلی ۱۹۹۴ ).
گنجی، حمزه. (۱۳۷۶). بهداشت روانی. تهران : ارسباران.
گنجی، لیلا. (۱۳۸۳). بررسی رابطه میزان و ابعاد گرایی با عملکرد تحصیلی، افسردگی و اضطراب دانش آموزان دبیرستانی شهر تهران در سال ۸۴ – ۱۳۸۳ . پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه علامه طباطبایی.
ماسن، پاول هنری و همکاران. (۱۳۸۰). رشد و شخصیت کودک. تهران : نشر مرکز.
محمد خانی، پروانه. (۱۳۷۱). برنامه آموزش مهارت های زندگی. سازمان بهداشت جهانی، واحد بهداشت و روان و پیشگیری از سوء مصرف مواد.
محمد زاده، مریم. (۱۳۸۲). رابطه بین عملکرد خانواده با خلاقیت در دانش آموزان دبیرستانی دختر و پسر ورامین. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.
مظلوم، اشرف. (۱۳۸۲). ارتباط شیوه های فرزند پروری والدین با پایگاه هویت در دانش آموزان پیش دانشگاهی شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه تهران.
مهرابی زاده هنرمند، مهناز. وردی، مبنا. (۱۳۸۲). کمال گرایی مثبت، کمال گرایی منفی. اهواز : رسش.
میرزا کمسفیدی، رضا. (۱۳۸۱). بررسی رابطه ابعاد کمال گرایی و ابعاد شخصیت در دانشجویان دانشگاه تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه تهران.
میلانی فر، بهروز. (۱۳۷۸). بهداشت روانی. تهران : نشر قومس.
نجات، حمید. (۱۳۷۹). مفهوم سلامت روانی در مکاتب روان شناسی. فصل نامه علمی پژوهشی اصول بهداشت روانی، شماره سوم.
نجاتی، حسین. (۱۳۷۶). روان شناسی نوجوانی، چگونگی رفتار با نوجوان. تهران : بیکران.
Ø نجاریان، بهمن، عطاری، یوسفعلی و زرگر، یداله. (۱۳۸۰). ساخت و اعتبار یابی مقیاس کمال گرایی اهواز. مجله علوم تربیتی و روان شناسی. دوره سوم. شماره ۳ و ۴ .     ۵۸ – ۴۳ . دانشگاه شهید چمران اهواز.
نجمی، بدرالدین. (۱۳۷۵). ارتباط بین عملکرد خانواده و محبوبیت اجتماعی نوجوانان در گروه همسال. پایان نامه کارشناسی ارشد. چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
نظیری، سیما. (۱۳۷۳). پی ریزی سازگاری اجتماعی کودکان در خانواده. تهران : انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
نظیری، قاسم، بیرشک، بهروز و محمدیان، مهرداد (۱۳۷۸). شیوه فرزند پروری کمال گرا و ویژگی های کمال گرایانه پدران و مادران. عامل زمینه ساز اختلال وسواسی – اجباری. فصل نامه اندیشه و رفتار. ۳ ، ۳۰ – ۳۶ .
نوابی نژاد، شکوه. (۱۳۷۳). سه گفتار درباره راهنمایی و تربیت فرزندان. تهران : انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
نوروزی، مهدی. (۱۳۷۷). بررسی تأثیر عملکرد خانواده در ابتلاء به اختلالات روانی نوجوانان سنی ۱۵ الی ۱۸ ساله در شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
هومن، عباس. (۱۳۷۶). هنجاریابی پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) بر روی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تربیت معلم. موسسه تحقیقات تربیتی تهران.
وردی، مینا، مهرابی زاده هنرمند، مهناز و نجاریان، بهمن. (۱۳۸۰). رابطه کمال گرایی و سرسختی روان شناختی با سلامت روانی و عملکرد تحصیلی. مجله علوم تربیتی و روان شناسی. دوره سوم، شماره ۱ و ۲ .  ۷۰ – ۵۱ . دانشگاه شهید چمران اهواز.

مقدمه :

خانواده نخستین کانون های زندگی جمعی، جلوگاه های عشق آفرینی و نهادهای تربیتی هستند، بنابراین تمدن انسانی از دل «خانواده» به عنوان هسته های اولیه تعلیم و تربیت سربرآورده است. انتقال سنتهای فرهنگی ارزشیابی رشد میزان فرهنگی و حتی گسترش فرهنگی، نخست به وسیله خانواده ها انجام پذیرفته است. خانه و خانواده آسایشگاهی است که کودک در آنی، همه افتخارات و موفقیتهایش را به نمایش می گذارد در آنی در به درمان و مرهمی برای دردها، شکستها و زخمهای وارد برخود می گردد تا دردهای خود را آرامش بخشد به بیان دیگر خانه برای کودک جایگاهی است که از تجربه اجتماعی رندانه خود را با شتاب به درون آن می آورد، تا آن تجربه را ارزیابی کند به خاطر آن ستایش و تحسین و تشویق شود، یا آن را به بوته فراموشی سپارد و به عنوان یک قد به از آن درس بیاموزد (نوابی نژاد ۱۳۷۳).

در واقع خانواده اولین نهاد و کانونی است که محیطی امن و مناسب برای رشد کودک فراهم می کند. خانواده نه تنها در رشد تک تک اعضاء می تواند مؤثر باشد، بلکه می تواند جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و اجتماعی که از جامعه ای را سالم سازد. زیرا خانواده کوچکترین جزء اجتماع است و. اجتماع که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد مسلماً اجتماعی سالم خواهد بودند برای رسیدن به رشد و تکامل و بهبود وضع اجتماعی تلاش برای بهبود وضع خانواده و افراد آن مهم ترین ساله است (سیتر ربرسک نیکلی (۱۹۷۱)). به نقل از بردمنه نسب (۱۳۷۳). اظهار می دارد که جو حاکم بر خانواده و رفتار والدین می تواند در چگونگی احساس فرد از خود توانایی های وی مؤثر باشد. وی معتقد است که حمایت افراطی والدین باعث می شود که کودک احساس بی کفایتی و عدم مقبولیت کند، زیرا که فرصت مستقل بودن و احساس مسئولیت از او گرفته می شود. هم چنین نیکلی معتقد است که سلطه والدین معتقد است که سلطه والدین نیز همین واکنشها را در کودک ایجاد می کند. هرچند در ظاهر، حمایت افراطی و سلطه گری در صنعت متفاوت و متضاد هستند، ولی هر دو صنعت این ویژگی را دارند و در کودک این احساس را به وجود می آورند که دیگران برای او تصمیم گیرنده هستند و خودش مسئولیتی در قبال شکستها و پیروزی هایش ندارد. خانواده اولین پایه گذار شخصیت، ارزشها و معیارهای فکری فرد است و نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط زندگی فرد در آینده دارد. و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حد زیادی به آن وابسته است واکنش کودک نسبت به محیط خود تأثیر نموازین اجتماعی و فرهنگی گروهی که کودک در میان آن بزرگ شده است و همۀ موارد و عملکردهای والدین در کشل گیری شخصیت کودک اثر دارد. در ارزیابی های به دست آمده ار تحقیقی تحت عنوان بررسی رابطه سبکهای فرزند پروری با سلامت روان نوجوانان توسط جوهاکسیار همکاران (۲۰۰۲) به نقل از ابوطالبی احمدی (۱۳۸۲ مشخص می شود و در خانواده هایی که نوجوانان احساس طردشدگی دارند والدین از آنها مراقبت نمی کنند و یا از محبت و گرمای لازم در زندگی خانوادگی و پذیرش والدین خود برخوردار نیستند فرزندان، علائم روان تنی داشته و از رتبه های پایین شاخص سلامت روانی برخوردار هستند. به طور کلی رشد و تکامل شخصیت کودک تحت تأثیر روش های والدین در نگهداری از آنها انضباط و شیوه های زندگی قرار می گیرد. رشد سالم و بهتر شخصیت کودک در سن پیش از مدرسه نیز به دوست داشتن، فهمیدن، تهیه امکانات، تعبیر مربیان افکار و احساسات دارد (شعاری نژاد ۱۳۷۳).

بیان مسأله :

سازه کمال گرایی در ادبیات روان شناختی ۴۰ ساله اخیر افزایش مورد توجه یافته است اگرچه تعریف اصلی کمال گرایه – گرایش به داشتن معیارهای بالای افراطی – در این دوره تغییرات اندکی کرده است. با این حال بیشتر تلاشها جنبه های بیشتر تلاشها جنبه های مضر این سازه را جنبه های مفید آن متمایز کرده اند (ماماچاک به نقل از شعاری نژاد ۱۳۷۳).

فرهنگ و بستر کمال گرایی را عقیده و باوری می دارند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمال گرایی، در حکمت الهی به این معنا است که معصوم بودن در زندگی امکان پذیر است. (ویزمن ۱۹۸۰ به نقل از لطف آبادی ۱۳۸۰) معتقد است کمال گرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقع بنیانه آشکار می شود (لکی اینک ۱۹۹۸ به نقل از مهرابی زاده هنرمند ۱۳۸۲) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند تعریف می نماید و اینطور بیان می دارد که پایه های کمال گرایی، حداقل در قسمتی در تعادل با والدین کمال گرا می باشد در این رابطه، کودک به طور مثبت با عملکردهای عالی تقویت می شود، بنابراین وقتی اودویک کوشش شکست می خورد، والدینش به شکست به عنوان مهاتهای پرورش کودک خودشذان می نگرند به جای اطمینان دهی و آرامش به کودک، آنان بانا امیدی اضطراب یا آشفتگی واکنش می دهند. در نتیجه در کودک ترس از اشتباهات شکل می گیرد. و واکنشهایش توسط رفتار والدین تقویت می شود. یافته های میچل سن و برنز ۱۹۹۸ به نقل انسیاسی ۱۳۸۰) حاکی از این است که اشکال منفی کمال گرایی به طور مستقیم با عیب جویی، فرسودگی شغلی و با درماندگی والدین در خانه همبسته است و نیز کمال گرایی منفی و القاء شده اجتماعی با کاهش رضایت از خود و زندگی هم بسته است.

اهداف تحقیق :

هدف از تحقیق حاضر بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران است و اینکه آیا بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران رابطه معنی داری وجود دارد و اینکه آیا کمال گرایی بالایی مادران می تواند در سلامت روانی دختران تأثیر مثبت داشته باشد.

اهمیت و ضرورت تحقیق :

سلامت روانی یک زمینۀ تهنمی در محدودۀ روان پزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان به وسیله پیگشیری از ابتلاء به بیماریهای روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیناری های روانی، تشخیص زودرس بیماری های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر – ۱۳۷۸).

امروزه در سراسر جهان براهمیت سلامت روانی تأکید می شود و روز به روز با انجام تحقیقات سریع و گوناگون اهمیت و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی آشکارتر می گردد و نیز این که سال ۲۰۰۱ میلادی از طرف سازمان بهداشت جهانی، تحت عنوان سال جهانی با سلامت روانی اعلام گردید. سازمان مذکور در این سال شعار غلظت بس است مراقبت کنیم را در جهت آشکار ساختن اهمیت موضوع مطرح نمود. (محمد خانی ۱۳۷۱).

از دیرباز در جهت شناسایی عوامل مؤثر در سلامت و بیماری روانی کوششهای فراوانی به عمل آمده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که آموزش ها، الگوسازی ما و وضعیت عاطفی روانی دوران کودکی نقش تعیین کننده ای در وضعیت روانی دوران نوجوانی و بزرگسالی افراد دارد. (کاپران و سادوک به نقل از حاجی زاده ۱۳۸۲).

مشکلات عاطفی و روانی چربی از زندگی است و باید برای به رو شدن با آنها و یافتن بهترین راه حل غلبه بر این مشکلات به کوش و جدیت فراوانی نمود. سلامت روانی که قوانین مربوط به سلامت عاطفی را دربرمی گیرد. به نحوه رو به شدن با این مشکلات می پردازد. اگر کودک در خانواده نحوه کنترل و پنهان کردن خشم و تنفر را آموخته باشد در نوجوانی و بزرگسالی حفظ این شیوه زندگی برای او آسان خواهد بود (نجاتی ۱۳۷۶).

ارتباط و پیوند افراد خانواده در سلامت روانی کودک تأثیر بسزایی دارد. به طوری که اگلوهای رفتاری او در بزرگسال بنیان نهاده و موجبات امنیت خاطر و سلامت و روان را در وی فراهم می آورد. (فرجاد ۱۳۷۴).


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه بررسی رابطه بین کمال گرایی مادران و سلامت روانی دختران مقطع سوم راهنمایی

پایانامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

اختصاصی از هایدی پایانامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی


پایانامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:115

فهرست و توضیحات:

مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

مقدمه

آن جا که پدیده معلولیت در دهه های اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته است مسائل جانبی آن از جمله نحوه نگرش و برخورد خانواده های دارای چنین فرزندانی نیز محل اعتنا واقع شده است و رابطه  کلی خانواده اعم از رابطه پدر و مادر و ارتباط هر کدام از آنها با سایر فرزندان و نهایتاً رابطه والدین و فرزندان سالم با فرزندان معلول از تحمل بار عاطفی ساکنین رنج می برند. متقضی است که مسائل خانوادگی کودکان معلول ذهنی و جسمی مورد بحث قرار گیرد. و راه حل های احتمالی آن شاید دریچه­ای به سوی پیشگیری و سپس یاری به فعلیت رساندن تواناییهای اینگونه کودکان باشد هر چند تربیت کودک سالم برای والدین لذت بخش است ولی با وجود این نیاز به صبر و تحمل مشکلات و کسب آگاهیها و تواناییهای لازم می باشد بنابراین می توان گفت به سهولت دریافت که تربیت و پرورش کودکان معلول و عقب مانده ذهنی که همراه با حزن و اندوه والدین و رقت به حال کودک است تا چه اندازه نیازمند تأمین شرایط و مقدمات ذهنی و عملی است داشتن کودک معلول می تواند مسائل گوناگونی را برای والدین به همراهاست


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه مقایسه افسردگی مادران کودکان با ناتوان هوشی و مادران کودکان معلول جسمی-حرکتی

دانلود مقاله مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار سنین ابتدائی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار سنین ابتدائی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه و بیان مساله:
فرایند تربیت یک کودک باهوش و سالم برای والدین هم لذت بخش است و هم مشکلات و ناراحتیهای فراوانی همراه دارد. این در حالی است که در مورد خانواده های کودکان عقب مانده ذهنی این فرایند بسی پیچیده تر، مشکل تر و فشارزاتر است.
قبول عقب ماندگی کودک، کندی رشد، نیاز به امکانات ویژه برای مراقبت از او، سرخوردگی آرزوها و امیدها و تعدیلی که والدین باید در انتظارات خود برای آینده کودک ایجاد کنند، تحمل صحبتهای دیگران، احساس خجالت و پنهان کردن موضوع، خدشه دارشدن رابطه کودک و والدین در اثر جدایی از افراد همسال، مشکلات که در ارتباط با خواهران و برادران او ایجاد می گردد، مشکلات آموزشی و گاهی وابستگی درازمدت عاطفی و اقتصادی کودک عقب مانده، مشکلاتی هستند که والدین در نگهداری و تربیت کودک عقب مانده با آنها کم و بیش مواجه اند و همگی موجب واردآمدن فشار و استرس روی والدین و خانواده شده و احتمالاً آرامش خانوادگی را بهم می زنند.
بعلاوه، خانواده، یک نظام اجتماعی است که اختلال در هریک از اعضا و اجزاء آن می تواند کل نظام خانواده را مختل کند و این نظام مختل شده موجب تشدید اختلالات مربوط به اعضا و پیدایش مشکلات جدی شود. و وجود کودک عقب مانده ذهنی و مشکلات گوناگون در مراقبت و تربیت او فشارهای زیادی بر والدین و خانواده بعنوان یک کل واحد وارد سازد. این فشارها به نوبه خود می توانند سلامت روانی والدین را به مخاطره انداخته و مآلاً موجب تشدید عقب ماندگی کودک شده و کودک را از داشتن یک محیط سالم برای رشد بهینه محروم سازند، و در واقع یک چرخه معیوب را ایجاد کنند. در این میان بنظر می رسد مادر بخاطر نقش ویژه اش در مراقبت و تربیت کودک، فشارهای بیشتر و حادتری را تجربه کند.
تا کنون نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که پدران و مادران این کودکان در نگهداری از فرزندان عقب مانده اشان با مشکلات عدیده ای مواجه هستند. برای مثال وایت (1971) می نویسد: «عقب ماندگی ذهنی، اغلب بعنوان یک مشکل خانوادگی در نظر گرفته می شود و بنظر می رسد که خانواده ها سعی دارند عضوی را که توانائی اش کمتر از حد نرمال است، محافظت و پنهان کنند... و به نظر می رسد که یک عضو بدون عملکرد، مشکلات شدیدی را برای خانواده ایجاد کند.»
او به مشکلات فیزیکی و مراقبت پزشکی مناسب از کودک عقب مانده ذهنی فشار شدیدی که این مشکلات روی خانواده دارد، نیز اشاره کرده است. محققین دیگر، از جمله جاستین، اکانرووارن به مشکلات والدین کودکان عقب مانده در زمینه های بهداشتی، رفتاری، نگهداری و ناتوانایی های فیزیکی ؛ و اسمیت و همکارانش به مشکلات والدین در زمینه چگونگی گذراندن اوقات فراغت و کمبود امکانات اشاره کرده اند. (البرزی و بشاش، 1372)
البرزی و بشاش (1372) می نویسند: مطالعات انجام شده در کشورمان حاکی از آن است که مشکلات هوشی، حرکتی، تکلمی، تحصیلی و رفتاری کودکان عقب مانده ذهنی از جمله مسائل عمده ای است که به والدین این کودکان با آنها مواجه هستند.
رابینسون نیز اظهار می کند: «معلولیتهای کودک، کندی رشد و مدیریت ویژه ای که برای مراقبت جسمی، آموزش و همراهی این کودکان لازم است، و سرخوردگی رویاهای بربادرفته؛ جملگی بر والدین فشارهائی وارد می کند که موجب برهم خوردن آرامش و تعادل خانواده می شود. همچنین مشکلات مالی، پیچیدگی روابط والدین- کودک و کناره گیری از گروه همسال و غیره به مسائل فوق اضافه می شود.» (ترجمه ماهر، 1370).
مطالعات اخیر، استرس فزاینده ای را که خانواده های دارای کودکان عقب مانده ذهنی تجربه می کند، نشان داده اند. (بکمن، 1983؛ فردریک 1981؛ هالروید و مک آرتور 1976؛ هافستاترز، به نقل از وایت، 1971). برای مثال بکمن (1983) تأثیر و ویژگیهای خاص کودک را برروی استرس این خانواده ها بررسی کرده و به پنج ویژگی اشاره می کند: میزان پیشرفت کودک، پاسخدهی اجتماعی، خلق و خو، الگوهای تکراری رفتار کودک، و وجود تقاضاهای مراقبت اضافی یا غیرمعمول، همه ویژگیها به استثناء با میزان پیشرفت، با استرس گزارش شده توسط والدین مرتبط بودند. انواع استرس گزارش شده شامل مشکلاتی از قبیل سلامتی یا خلق پائین، تقاضاهای زیاد زمانی، نگرش منفی نسبت به کودک، مراقبت اضافی، فقدان حمایت اجتماعی، تعهد مفرط، بدبینی، و مشکلات خانوادگی شامل فقدان انسجام خانواده، محدودیت فعالیتهای خانواده و مسائل مالی بود.
مطالعات دیگر، نیز نشان داده اند که خانواده های کودک عقب مانده نسبت به خانواده های کودکان عادی از سطوح استرس بیشتری برخوردارند. (برای مثال دیسون 1991؛ انستی و اسپنس 1986). وایت (1971) همچنین اشاره کرده مادر بعنوان یک والد، تجارب فردی حادتری را به دلیل نقشش دربارداری و تولد کودک دارد. مادرممکن است از طریق انکار به احساسات آشفته اش راجع به واقعیت غم انگیز عقب ماندگی بپردازد. او ممکن است با فشار گناه نامعقول ناشی از نگرانی و اضطراب زیاد، و نگرش بیش مراقبتی، که واقعاً مانع رشد کودک می شود، مقابله کند. وقتی که مادر، احساسات اندوهگینش را با ایجاد یک حس گناه دفع کند، ارتباط و پیوستگی او با کودک عقب مانده افت می کند و ممکن است در ارتباط با سایر اعضاء خانواده شکست بخورد، چون احساس می کند که باید زندگی اش را صرف مراقبت از کودک عقب مانده کند. موضوع دیگر، شیوه های مقابله خانواده ها و مادران کودکان عقب مانده ذهنی با استرس است. هرچند تحقیقات کمی در مورد چگونگی مقابله والدین این کودکان با فشارهای روانی ناشی از داشتن یک کودک عقب مانده انجام گرفته است، برخی از آنها به مهارتهای مقابله ای متفاوتی اشاره کرده اند. نتایج یک مطالعه روی والدینی که فرزندانشان در برنامه پیش دبستانی قرارداشتند، نشان داد که بعضی از والدین، خصوصاً آنها که جوانتر بودند و تحصیلات کمتری داشتند از مذهب بعنوان وسیله مقابله بهره می گرفتند. نتایج این بررسی همچنین نشان داد عقیده به این که کسی یا نیروئی کنترل امور را در دست دارد می تواند در تحمل فشار روانی ناشی از داشتن کودک عقب مانده مفید باشد (فردریک و همکاران؛ نقل از ساراسون و ساراسون؛ ترجمه نجاریان و همکاران، 1373).
فولکمن، اسکافرولا زاروس پنج نوع از منابع مقابله را مطرح کرده اند که فرض می کنند اثرات استرس را می توانند میانجیگری کنند (پاتون، پاین، و بیرن اسمیت 1986). کرنیک، فردریک و گرینبرگ (1983) اشاره می کنند که این منابع ممکن است به مقابله خانواده با استرس ناشی از سازگارشدن با یک عضو عقب مانده کمک کند. این منابع شامل:
1- سلامتی فیزیکی و روانی اعضای خانواده
2- مهارتهای حل مسئله
3- شبکه های روابط حمایت کننده اجتماعی
4- منابع مفید (مثل درآمد و طبقه اجتماعی)
5- باورهای شخصیتی فرد هستند.
چنانچه اشاره شد نتایج تحقیقات متعدد، حاکی از آن است که مشکلات ناشی از داشتن یک کودک عقب مانده ذهنی و مراقبت از او، فشارهای روحی و روانی زیادی را برای والدین به همراه دارد و موجب واکنشهای مقابله ای متفاوتی می شود. همچنین، نتایج برخی از مطالعات و تحقیقات (برای مثال مارتین، 1975؛ تو و همکاران، 1977) نشان داده اند که شدت عقب ماندگی کودک هیچ تاثیری بر استرسی که والدین تجربه می کنند، ندارد بنابراین به نظر می رسد مراقبت، اداره و تربیت کودکان عقب مانده ذهنی خفیف (آموزش پذیر) نیز به واسطه سرخوردگی امیدها و آرزوهای والدین، نیازهای ویژه کودک، ترس و نگرانی خانواده نسبت به آینده تحصیلی ، شغلی و زناشویی این کودکان برای والدین و مخصوصاً مادر که در فرهنگ ما نقش ویژه ای در نگهداری و تربیت فرزندان دارد، استرسها و فشارهای روانی زیادی به دنبال داشته باشد و مهارتهای مقابله ای خاصی را ایجاد کند. بدین ترتیب با توجه به این که اکثریت کودکان عقب مانده ذهنی را عقب مانده های خفیف تشکیل می دهند ـ کودکانی که از لحاظ ظاهری تفاوتی با کودکان عادی ندارند و حتی در سازگاری شکل چندانی ندارند و فقط برای چند ساعت و در مدرسه و یادگیری مشکل دارند ـ و اغلب پژوهشها یا برروی والدین کودکان عقب مانده ذهنی متوسط و شدیدبوده و یا شدت عقب ماندگی مطمح نظر نبوده است، و نیز با عنایت به مسائل فرهنگی در تعمیم یافته های تحقیقات و منابع تحقیقی کم پیرامون استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف، هدف از پژوهش حاضر، مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار (غیر عقب مانده) سنین دبستان است. آیا بین استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار تفاوت معناداری وجود دارد؟

اهمیت تحقیق :
در سالهای اخیر به چهار جنبه از محیط زندگی کودک توجه بیشتری شده است که عبارتند از: شرایط محروم ساز پرمایه سازی، تحریک کلامی و تعامل والدین کودک. بنظر می رسد که هریک از این جنبه ها در رشد و تحول هوشی فرد اثرات معنی دار و مهمی داشته باشد. محیط خانواده یا بعبارت بهتر تاثیر متعامل والدین کودک چنان تاثیر پر قدرتی بر کودک دارد که در برابر آن تمام تاثیرات محیطی دیگر ناچیز بنظر می رسد. برای مثال، ورنر، بیرمن و فرنچ دریافتند که با گذشت زمان، رابطه بین فشار قبل از تولد و شایستگی کودک کاهش می یابد. اما تاثیرات خانواده بطور تصاعدی بارز می شود (رابینسون و رابینسون؛ ترجمه ماهر، 1370)
از آنجا که خانواده هایی که از کودکان عقب مانده اشان در خانه مراقبت می کنند با مسائل متنوعی از قبیل زمان مورد نیاز برای سرپرستی آنها ، مشکلات مالی، محدودیت برای فعالیت و خستگی مادر مواجه هستند (هولت؛ نقل از رابینسون و رابینسون؛ ترجمه ماهر؛ 1370).
این مشکلات می تواند استرسها و فشارهائی را برای مادران که مسئولیت عمده ای را در خانواده برعهده دارد و وقت بیشتری را با کودک می گذراند به همراه داشته باشد و این فشارهای روحی نیز به نوبه خود می توانند تعاملات مادر- کودک را خدشه دار ساخته و کودک عقب مانده را از داشتن یک محیط سالم محروم نموده، موجبات تشدید اختلال او را فراهم آورند. حتی ممکن است آرامش و تعادل خانوادگی را بهم زده و عامل بسیاری از اختلالات عاطفی والدین و سازگاری ضعیف تر سایر کودکان غیرعقب مانده خانواده شوند.
بنابراین با توجه به مسائل فوق می توان گفت اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر بطور کلی در پیشگیری از تشدید اختلال کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و کمک به بهداشت روانی خانواده های این کودکان است.
در راستای این موضوع، ابتدا لازم است به بررسی و مقایسه میزان استرس و شیوه های مقابله مادران کودکان عقب مانده ذهنی پرداخت، و سپس با آموزش مهارتهای مقابله ای مفید و مهارتهای لازم جهت مراقبت و اداره این کودکان، و انجام مشاوره های لازم روانشناختی و تربیتی و اقدامات درمانی مناسب، مادران را در سازگاری با کودکانشان و در فراهم نمودن محیطی مناسب و موثر برای رشد و پیشرفت آنها راهنمائی و یاری کرده و از تشدید اختلال کودک، اختلالات عاطفی مادر و سایر اعضای خانواده پیشگیری به عمل آید.

 


اهداف تحقیق:
با توجه به اهمیت موضوع، اهدافی که در این پژوهش دنبال شد، عبارت بودند از:
- مقایسه استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار.
- مقایسه شیوه های مقابله مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار.
- مقایسه استرس مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف و مادران پسران عقب مانده ذهنی.
- مقایسه شیوه های مقابله مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف با مادران پسران عقب مانده ذهنی.
سؤالات تحقیق:
همانطور که قبلاً اشاره شد با توجه به این که اکثر کودکان عقب مانده ذهنی ، عقب مانده های خفیف هستند و منابع تحقیقی معدود پیرامون استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف در کشورمان و با توجه به مسائل فرهنگی در تصمیم یافته های تحقیقات سوالهای این پژوهش به قرار زیر بودند:
1- آیا بین استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستانی تفاوت وجود دارد؟
2- آیا بین شیوه مقابله متمرکز بر عاطفه مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستان تفاوت وجود دارد؟
3- آیا بین استرس مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف با مادران پسران عقب مانده ذهنی خفیف تفاوت وجود دارد؟
4- آیا بین شیوه های مقابله مادران دختران عقب مانده با مادران پسران عقب مانده تفاوت وجود دارد؟

 

فرضیه های تحقیق:
1- استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی بیشتر از مادران کودکان بهنجار است.
2- مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف در مقایسه با مادران کودکان بهنجار بیشتر از شیوه مقابله متمرکز بر عاطفه استفاده می کنند.
3- بین استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستان تفاوت وجود دارد.
4- بین شیوه مقابله متمرکز بر عاطفه مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف با مادران کودکان بهنجار سنین دبستان تفاوت وجود دارد.
5- بین استرس مادران دختران عقب مانده ذهنی خفیف با مادران پسران عقب مانده ذهنی خفیف تفاوت وجود دارد.
6- بین شیوه های مقابله مادران عقب مانده با مادران پسران عقب مانده تفاوت وجود دارد.

 

تعاریف واژه ها:
استرس :
کاربرد واژه استرس سابقه طولانی دارد. این واژه که از ریشه لاتین Stringere-strictus گرفته شده، به معنی سخت کشیدن، یا بستن است و می توان آن را در نوشته های تا سده چهارده به معنی مشقت و سختی یا فلاکت پیدا کرد. (لوم سدن؛ نقل از نصر اصفهانی، 1376).
بنظر می رسد این واژه اهمیت تکنیکی خود را در قرن هفدهم در کارهای پزشک و زیست شناس سرشناس «روبرت هوک» بدست آورده است. تحت تاثیر تحلیل هوک بتدریج این واژه در علوم فیزیولوژی و روانشناسی نیز کاربرد یافت (لازاروس، نقل از نصر اصفهانی، 1376). ذوالفقاری (1376) اشاره می کند، واژه استرس به معنای نیرو، فشار و اجبار، واژه ای است انگلیسی و در زبانهای مختلف با همین لفظ بکار برده می شود. در حقیقت تحول اساسی در مفهوم استرس و نقش تعیین کننده آن در بیماریها مدیون پژوهشهای هانس سلیه است. سلیه، میان استرس و عامل بوجودآورنده آن تفاوت قائل شد، و سندرم سازگاری عمومی را مطرح کرد.
مقابله :
تعریفها و تقسیم بندیهای چندی نیز از مفهوم مقابله توسط نظریه پردازان ارائه شده است. از آن جمله، تعریفها و تقسیم بندیهای لازاروس، هامبورک و آدامز؛ فریدمن و همکارانش، پرلین و اسکولر می باشد (ذوالفقاری، 1376). همه این طبقه بندیها و توصیفها براین اساس است که واکنش به استرس در افراد مختلف، بسیار متفاوت است و همیشه این واکنشها به کاهش استرس و فشار منتهی نمی شوند. نکته دیگر، اینکه افراد در رویاروئی با استرس، فرایندی را طی می کنند که دارای مراحلی چند و متاثر از متغیرهای گوناگون است. برای نمونه، لازاروس معتقد است که در رویارویی با استرس، نخست فرد تهدیدی را نسبت به خود دریافت می کند.
در دومین مرحله، فرد توانائی خود را برای رویاروشدن با فشار روانی ارزیابی می کند. مطابق دیدگاه تعاملی مقابله لازاروس و لانیر مقابله می تواند بعنوان کوششهای رفتاری و شناختی منظور شود که جهت کاهش یا تسلط بر الزامات خارجی و داخلی بکارگرفته می شود (فالمن و همکاران؛ نقل از ذوالفقاری، 1376).
عقب ماندگی ذهنی :
هانگرفورد از کودک عقب مانده ذهنی تصویر کلیشه ای که زمانی معمول بود ، و این قبیل افراد را به صورت اشخاص بی دست و پا و بی پناه معرفی می نمود، ارائه داده است. اما امروزه چنین چیزی بنا به دلایلی صادق نیست. زیرا اولاً اغلب کودکانی که بعنوان عقب مانده ذهنی طبقه بندی می شوند از نوع خفیف هستند که می توانند شبیه کودکی باشند که در همسایگی آنها زندگی می کند و دارای هوش متوسط است. ثانیاً این گمراه کننده است که ما کودکان عقب مانده راحتی کسانی که عقب ماندگیشان در سطح شدید است، بی دست و پا و ناتوان معرفی کنیم. به علت پیشرفتهائی که در نحوه روشهای آموزشی و شغلی حاصل شده است، تعداد زیادی از افراد عقب مانده در حال حاضر قادرند زندگی مستقلی را بگذرانند. همچنین تحقیقات بسیاری نشان داده اند که عقب ماندگی ذهنی بیش از آن که یک مسئله کیفی باشد، یک مسأله کمی است. در بسیاری از موارد، کودک عقب مانده، رفتاری همچون یک کودک عادی دارد. با این تفاوت که کودک عادی از سن زمانی کمتر و او از سن زمانی بیشتری برخوردار است. حتی تفاوتهائی که در کودکان عقب مانده ذهنی وجود دارد نباید مایه نومیدی والدین در سراسر عمر باشد. این افراد هم می توانند مایه افسردگی، عذاب، تنفر و ناکامی باشند و هم مورد عشق والدین قرارگیرند.
در یک زمان به گروهی از کودکان متعلق به گروههای اقلیت بودند و پایه درسی اشان در مدرسه پائین تر از دیگران بود، بطور اتوماتیک برچسب عقب مانده ذهنی زده می شد. این طرز عمل امروزه تغییر کرده و حالا سعی می شود که از برچسب زدن به این کودکان خودداری شود. تمام تغییرات مثبتی که در این زمینه وجود آمده، کلا به خاطر تغییراتی است که در تعاریف ارائه شده از مفهوم عقب ماندگی ارائه گردیده است (هالاهان و کافمن، ترجمه مجتبی جوادیان، 1371).

فصل دوم: مروری بر تحقیقات پیشین
نظریه ها و تعاریف
- استرس
- مقابله
- عقب ماندگی ذهنی
تحقیقات انجام شده
- مشکلات والدین کودکان عقب مانده
- استرس والدین کودکان عقب مانده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استرس:
استرس، اصطلاحی است که در طب و زیست شناسی بصورت گوناگون بکارگرفته شده است. و به معنی تنش روانشناختی ناشی از این رویدادها و موقعیتها، به مفهوم دقیق تر هر چیزی که در تمامیت زیست شناختی ارگانیسم اختلال بوجود آورد و شرایطی ایجاد کند که ارگانیسم طبیعتاً از آن پرهیز کند، استرس شمرده می شود. استرس، ممکن است بصورت محرکهای فیزیکی، عفونتها و واکنشهای آلرژیک و نظایر آن باشد و یا بصورت تغییر کلی در جو اجتماعی-روانی، فرق آنها این است که اولی یک عامل استرس زای فیزیولوژیکی است که از طریق هیپوتالاموس، غده فوق کلیوی و سلسله اعصاب سمپاتیک و با ترشح هورمونهای مختلف تاثیر می گذارد، و دومی، نه تنها با قدرت تهدیدی که اصولاً در عامل استرس زا نهفته است، بلکه با کیفیت درک شخص از آن عامل ارتباط دارد.
جاسمیت و کانتین استرس را چنین تعریف می کنند: استرس، عبارت است از بهم خوردن تعادل درونی بصورت تغییرات هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی است که در اثر عامل بیرونی (مانند رویدادهای زندگی، سرما، گرما و رطوبت) و یا تحریکات درونی (مانند ارضاء غرایز، امیال و تکانه ها) بوجود می آید و درجه تهدیدآمیز بودن آن در یک ارزیابی شناختی تعیین می گردد. (ذوالفقاری، 1376).
همچنین، استرس را می توان فشار در وضعیت یا شرایطی دانست که فرد را از حالت آرامش خارج ساخته و به واکنش در ابعاد گوناگون بدنی، روانی و رفتاری وادارد.
بطور کلی در بیان مفهوم استرس گروهی گرایش به تاکید بر تعیین یک پاسخ خاص یا الگوی پاسخی که موقعیتی را منعکس می سازد، دارند. برای مثال نشانگان انطباق عمومی که توسط سلیه در سال 1974 مطرح شد، نمونه ای است از مفهوم استرس مبتنی بر پاسخ از سوی دیگر، گروهی در تعریف استرس، تاکید بر محرک دارند. در مدل استرس مبتنی بر محرک، چنین گفته می شود که استرس از محیط فرد ناشی می شود و واکنش به منابع استرس خارجی، فشار نامیده می شود. معهذا، مدلهای تعاملی هم مطرح شده اند. در این مدلها هر دو جنبه محرک و پاسخ، استرس درنظر گرفته می شوند و اینکه استرس، طی یک رابطه خاص بین شخص و محیطش اتفاق می افتد. در این مدل به فرد بعنوان عنصری فعال در مقابل جریان استرس نگریسته می شود که خود نظم دهی شناختی- رفتاری و عاطفی و راهبردهای مقابله اش بر شیوه برخورد با منبع استرس تاثیر می گذارد. (ذوالفقاری، 1376).
مقابله:
همانطور که گفته شد تقسیم بندیهای چندی نیز از مفهوم مقابله توسط نظریه پردازان ارائه شده است. از آن جمله: تعریفها و تقسیم بندیهای لازاروس، هامبورک و آدامز؛ فریدمن و همکارانش؛ پرلین و اسکولر می باشد. همه این طبقه بندیها و توصیفها براین اساس است که واکنش به استرس در افراد مختلف، بسیار متفاوت است و همیشه این واکنشها به کاهش استرس و فشار منتهی نمی شود. (ذوالفقاری، 1376).
لازاروس میان دو نوع مقابله عمومی تفاوت گذاشته است:
1- مقابله متمرکز بر مساله که در راستای حل مشکل یا انجام عملی است که منبع استرس را تغییر می دهد.
2- مقابله متمرکز بر عاطفه، که کاهش دهنده یا اداره کننده آشفتگی عاطفی همراه یک موقعیت است.
گرچه بیشتر منابع فشار، نیاز به کاربرد هر دو نوع مقابله را ایجاب می کنند، لیکن مقابله متمرکز بر مسأله گرایش به تسلط بر موقعیت دارد. و هنگامی کاربرد دارد که فرد احساس می کند کارهای بنیادی و سودمندی می تواند انجام دهد. مقابله عاطفی، از سوی دیگر، هنگامی بکار می رود که افراد احساس می کنند ناگزیر از تحمل منبع فشار روانی هستند. (کارور، شیر، و وینتروپ، 1989).
تعاریف عقب ماندگی :
طی این قرن، تغییرات مهمی در تعاریف عقب ماندگیهای ذهنی رخ داده است. تعریفهای نخستینی که از این اصطلاح به عمل آمد عموماً مختصر و روشن بودند، بطوری که نسبتاً جائی برای بجث در آنان باقی نبود. اما بعدها هرچه می خواستند مطالب بیشتری در رابطه با عقب ماندگیها فراگیرند، مجادلات بیشتری بر سر چگونگی تعاریف بوجود می آمد. تعاریفی که اخیرا ارائه شده اند منعکس کننده نتایج منفی است که از نام گذاریها و برچسب زدنهای نادرست روی افراد ناشی شده اند.
سالهای زیاد، تعاریف مورد قبول و استاندارد در مورد عقب ماندگیهای ذهنی متعلق به ادگاردال بوده است. به نظر او: برای ارائه یک تعریف و مفهوم درست، بطور کلی رعایت پنج معیار ضرورت دارد که عبارتند از:
1- عدم قابلیتهای اجتماعی که از عقب ماندگی ذهنی ناشی می شود.
2- عقب ماندگیهایی که جریان رشد را متوقف می سازند.
3- عقب ماندگیهایی که مانع بلوغ و پیشرفتند.
4- عقب ماندگیهایی که ریشه های سرشتی دارند.
5- عقب ماندگی هائی که لزوما غیرقابل درمان هستند.
تعریفی که اخیراً مورد قبول اغلب متخصصان قرارگرفته، تعریفی است که بوسیله انجمن آمریکائی عقب ماندگی ذهنی، که تخصصی ترین سازمان در زمینه عقب ماندگی ذهنی است، بکار می رود.
عقب ماندگی ذهنی، سطحی از عملکرد هوش عمومی است که میزان آن به مقدار زیاد، از حد متوسط کمتر بوده، بطوری که منجر به نقایصی در رفتار سازشی فرد گردیده، و در جریان رشد خود را نشان می دهد. دو نکته مهم در این تعریف حائز اهمیت است و آن این است که برای این که بتوان فردی را جزء عقب ماندگی ذهنی بحساب آورد، او باید هم از نظر هوشی، هم از نظر رفتارهای سازشی کمتر از متوسط باشد. در این تعریف ذکری از غیرقابل معالجه بودن این افراد به میان نیامده است. امروزه این طور فکر می کنند که عقب ماندگی ذهنی به معنای آن نیست که در تمام طول زندگی دامن گیر فرد باشد.
برعکس، یک فرد ممکن است در طول دوره ای از زندگی خود عقب مانده بوده و زمانی دیگر چنین نباشد. (هالاهان و کافمن؛ ترجمه جوادیان، 1371).

 

تعریف عقب ماندگی ذهنی از نظر جامعه شناسی:
جامعه شناسی بنام جین مرسر معتقد : تصمیم بر این که چه کودکی را عقب مانده ذهنی تلقی کنیم، بستگی به آن جامعه ای دارد که کودک در آن زندگی می کند. بعنوان مثال اغلب کودکان عقب مانده ذهنی، بخصوص آنان که درجه عقب ماندگی اشان خفیف است، مادام که وارد مدرسه نشده اند، رسما عقب مانده قلمداد نمی شوند.
تعریف رفتاری:
برخی از متخصصان از تعریفی استفاده می کنند که منعکس کننده یکی از تئوریهای مربوط به یادگیری است. مثلا سیدنی بی جو معتقد است که فرد معمول کسی است که دارای مجموعه ای از رفتارهاست که براساس وقایعی که در طول زندگی او رخ می دهند، شکل می گیرند. او همچنین می گوید: بنظر ما رفتار عقب مانده، نتیجه یک سری شرایط اجتماعی، جسمانی، بیولوژیکی و قابل مشاهده ای است که تمام آنها دارای وضعیتی با متغیرهای انفرادی می باشند. در نظریه سنتی، رفتارهائی عقب مانده تلقی می شود که معلول عوامل روانی نظیر کمبود هوش بود، و یا معلول عوامل بیولوژیکی نظیر معایب جسمی. دو طبقه بندی رایج وجود دارد که کودکان عقب مانده را براساس بهره هوش و شدت مشکلاتی که با آن مواجه هستند، طبقه بندی می کنند که عبارتند از: طبقه بندی سیستم AAMD و طبقه بندی آموزشی (هالاهان و کافمن، ترجمه جوادیان، 1371)
طبقه بندی سیستم AAMD:
اصطلاحات میزان IQ
عقب ماندگی ذهنی خفیف 50-55تا 70
عقب ماندگی ذهنی متوسط 35-40 تا 50-55
عقب ماندگی ذهنی شدید 20-25 تا 35-40
عقب ماندگی ذهنی عمیق از 20 تا 25 به پائین
طبقه بندی آموزشی :
عقب ماندگی ذهنی آموزش پذیر (FMR) یا خفیف
عقب ماندگی ذهنی تربیت پذیر (TMR) یا متوسط
عقب مانده های شدید و عمیق (SPH)
بیشتر افرادی که به عنوان عقب ماندگی ذهنی شناخته می شوند، جزء طبقه ای بحساب می آیند که به آنها عقب ماندگان ذهنی خفیف می گویند. آنها از نظر وضع ظاهر با کودکان غیرعقب مانده (بهنجار) تفاوتی ندارند و تا زمانی که به مدرسه نرفته اند، معمولا به عنوان عقب مانده شناخته نمی شوند و در اکثر موارد علت دقیق عقب ماندگی آنها روشن نیست.
افراد عقب مانده ذهنی خفیف را گاه عقب ماندگان فرهنگی و خانوادگی گفته اند. در برهه ای از زمان این اصطلاح در مورد مردمی بکار برده می شد که:
1- علائمی از ضربه مغزی در او دیده نشود.
2- حداقل یکی از والدین او عقب مانده باشند.
3- حداقل یکی از خواهران و برادرانش نیز عقب مانده باشند. البته اگر خواهر یا برادری می داشت.
فرض براین بود که عقب ماندگی را معلول عوامل ژنتیکی و یا عوامل محیطی- اجتماعی بدانند. هالاهان و کافمن اظهار می کنند که اخیرا این اصطلاح را موقعی بکار می برند که بجای عامل وراثت، شرایط نامناسب محیطی- اجتماعی احتمالا باعث به وجودآمدن عقب ماندگی شده باشد. بنابراین اغلب متخصصان معتقدند که یک شخص عقب مانده فرهنگی- خانوادگی کسی است که :
1-دارای عقب ماندگی خفیف باشد و
2-نشانه ای از ضربه مغزی در او دیده نشود.
3- درجایی تربیت شده یا می شود که شرایط اجتماعی- محیطی آن نامناسب باشد. چنین تصور می شود که این شرایط بدان سبب باعث عقب ماندگی می شود که نتوانسته اند فرصتهای یادگیری و انگیزه کافی برای فرد فراهم آورند. از آنجا که نمی توان این عوامل را دقیقاً علت اصلی دانست، بنابراین طبقه بندی عقب ماندگیها براساس عوامل فرهنگی- خانوادگی ظاهرا یک طبقه بندی مهم و در واقع کاذب است. وقتی متخصصان نمی توانند علت تعداد زیادی از عقب ماندگیها را تعریف کنند، هنگام صحبت از عقب مانده ها از آنها بعنوان کسانی نام می برند که دارای عقب ماندگیهای فرهنگی- خانوادگی هستند (هبر؛ نقل از هالاهان و کافمن، ترجمه جوادیان، 1371).
مشکلات والدین کودکان عقب مانده ذهنی :
یافته های تحقیق جاستیس، اکانرووارن نشان داده اند که والدین این کودکان در زمینه های بهداشتی، رفتاری، نگهداری و ناتوانیهای فیزیکی کودکان عقب مانده خود با مشکلاتی مواجه هستند. بریستول و شوپلر نیز به مواردی از قبیل اداره کودک، مهارتهای خودیاری، و وابستگی بعنوان مشکلات والدین اشاره کرده اند. روزنبرگ و رابینسون هم در تحقیقات خود بدین نتیجه رسیدند که کمبود سواد، فشارهای مالی و ساعات طولانی کار برروی توانائیهای مادران در نگهداری از فرزندان عقب مانده اشان تاثیر منفی می گذارد. (البرزی و بشاش، 1372). پژوهش البرزی و بشاش (1372) در کشورمان نیز نشان داد که والدین کودکان عقب مانده در باب مسائل مربوط به پیشگیری، آموزشی و امکانات موجود در جامعه آگاهی کافی نداشتند. آنها نگران آینده فرزندان خود بودند و وجود مراکز گذران اوقات فراغت و ذیربط با حرفه فرزندانشان مهمترین نیازهای آنها را تشکیل می داد. همچنین نتایج تحقیق البرزی و بشاش (1375) در مطالعه ای دیگر نشان داد، والدین این کودکان اعتقاد داشتند که عمده ترین تاثیری که کودک عقب مانده ذهنی بر خانواده گذاشته است، احساس خجالت است که به شدت عقب ماندگی فرزند بستگی داشت. یافته های این محققین نشان داد که بیشترین اثری که کودک عقب مانده ذهنی بر سایر فرزندان گذاشته است، ایجاد جلب همکاری و ابراز محبت است و بارزترین واکنش دیگران نسبت به خانواده کودک ابراز عطوفت و دلسوزی است.
کامینگز، برادشوولاتون، و بردن نیز در مطالعات خود دریافتند که خانواده های کودکان معلول، هنگام پی بردن به معلولیت فرزندانشان دچار بحران گشته و در نتیجه واکنش هایی نشان می دهند، که از آن جمله باید به مشکلات زناشویی، طلاق و افسردگی پدر و مادر اشاره کرد. (البرزی و بشاش، 1375). ترن بل در این مورد به گستره ای از احساسات قوی از جمله خشم، ناامیدی و احساس گناه اشاره کرده اند. گالاگر (1983) هم دریافت پنج مشکلی که به نظر می رسد قوام خانواده های کودکان عقب مانده را تضعیف می کند و مستلزم توجه محققین و ارائه دهندگان سرویسهای ذیربط است عبارتند از:
1- کودک در شکل دادن تبادلهای تقویت کننده دوسویه و چندگانه با والدین توانائی کمتری دارد.
2- نیازهای وابستگی بیشتر کودک معلول، که مراقبین را مجبور به صرف زمان بیشتر و تلاش برای کنارآمدن و سازگاری با نیازهای کودک می کند.
3- خطر کاهش تعاملات اجتماعی تقویت کننده چندگانه با بزرگسالان و کودکان دیگر خانواده، دوستان و همسایه ها وجود دارد.
4- خانواده ها باید با مرگ سمبولیک آرزوها و امیدهایشان کنار بیایند.
5- ساختارهای متنوع خانواده باید با این مشکلات کنار بیایند.
بنابراین با توجه به نتایج تحقیقات تردیدی نیست که والدین کودکان عقب مانده ذهنی در امر مراقبت و اداره کودکانشان و بطور کلی در سازگاری با آنها با مشکلات عدیده ای مواجه هستند و واکنشهای متفاوتی را نشان می دهند.
استرس والدین کودکان عقب مانده :
نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که مشکلات ناشی از داشتن یک کودک عقب مانده ذهنی و نگهداری و مراقبت از او می تواند استرسهای فزاینده ای را برای والدین بدنبال داشته باشد. (بکمن 1983؛ فردریک، 1981 ؛ هالروید و مک آرتور، 1976؛ هافستاترز) و در واقع شاید همین استرسها هستند که باعث می شوند والدین واکنشهایی را نشان دهند.
فاربر (1959) یکی از اولین محققینی بود که افراد مختلف استرسی را که بواسطه یک کودک معلول در خانواده ایجاد می شود، جدا و مجزا کرد. یک الگوی رایج بنظر می رسد واکنش سوگی باشد که از مرگ سمبولیک کودک نرمالی که مورد انتظار والدین بوده، ریشه می گیرد. فاربر (1975) همچنین خاطرنشان می سازد، حضور یک کودک عقب مانده، رشد خانواده را به تاخیر می اندازد. او ویژگی بحرانی را که خانواده های دارای کودکان عقب مانده ذهنی به عنوان یک بازدارنده در سیکل زندگی خانوادگی با آن مواجه می شوند، مشخص کرده است که به موجب آن (الف) رشد خانواده کند می شود و (ب) نقشهای خانواده از حالت همزمانی خارج و منحرف می شوند و توالی رشد خانوادگی مختل می شود. فاربر اشاره می کند این فقدان همزمانی ممکن است در طول عمر خانواده تاثیر بگذارد.
بکمن (1983) دریافت که تقاضای مراقبتهای نامعلول است که بنظر می رسد منبع برجسته مشکلات یا استرس در خانواده های کودکان معلول باشد. مطالعات لوباتو همچنین نشان داد وجود کودک عقب مانده، فشار روانی زیاد بر خانواده وارد می کند. والدین احساس از دست دادن امید، درماندگی، کاهش عزت نفس و افزایش شرم ، گناه و کشمکش زناشویی را گزارش می کنند. (ساراسون و ساراسون؛ ترجمه نجاریان و همکاران، 1370). در پژوهشهای متعدد دیگری، استرس پدران و مادران کودکان عقب مانده ذهنی بطور مشخص تری بررسی شده است. برای مثال، دیسون در بررسی استرس والدین و عملکرد خانواده های کودکان عقب مانده دریافت گرچه خانواده های کودکان عقب مانده، سطوح استرس بالاتری را نسبت به خانواده های کودکان غیر عقب مانده نشان دادند. لیکن آنها در عملکرد خانوادگی اشان تفاوتهای خیلی کمی نسبت به گروه کنترل (والدین کودکان عادی) نشان دادند که این درجه بالای انعطاف پذیری آنها را نشان می دهد. انستی و اسپنس (1986) در بررسی عوامل مرتبط به استرس در مادران کودکان ناتوان هوش دریافتند 42 درصد از مادران دارای کودکان عقب مانده ذهنی، سطح بالائی از استرس را تجربه می کردند. یافته های این محققین نیز نشان داد فشارهای زندگی بیشتر به استرس مرتبط بودند تا وقایع زندگی، و عزت نفس مادران، بهتر از میزان حمایت بیرونی، استرس را پیش بینی می کند.
دونوان (1988) در مطالعه اش برروی ادراکات مادران کودکان عقب مانده ذهنی و اوتیستیک از استرس خانواده و روشهای مقابله، دریافت مادران اوتیستیک استرس خانوادگی بیشتری از مادران عقب مانده ذهنی داشتند. لیکن در سازگاری زناشویی دو گروه تفاوتی وجود نداشت. هاورز و سلیگمن (1991) در تحقیقشان که برروی دو گروه از پدران نوجوان عقب مانده ذهنی و پدران نوجوانان عادی انجام دادند، دریافتند دو گروه از استراتژیهای مقابله متفاوتی استفاده می کردند. لیکن هیچ تفاوت معنی داری در سطح استرس بین گروهها وجود نداشت و جنسیت نوجوانان هیچ تاثیری روی سطوح استرس پدران نداشت. کراوس نیز در بررسی والدین 121 نوجوان دچار عقب ماندگی در می یابد پدران، استرس بیشتری را در ارتباط با خلق و خوی کودکانشان و رابطه کودک-پدری گزارش می دادند در حالی که مادران، استرس بیشتری را از پیامدهای شخصی والدینی گزارش می کردند. پدران نسبت به اثرات محیط خانوادگی حساس تر بودند. در حالی که مادران از شبکه های حمایتی شخصی متاثرتر بودند.
محققین دیگر، به یک سری متغیرهای دیگری که می توانند در استرس و شیوه های مقابله خانواده های کودکان عقب مانده موثر باشند، و یا به نحوی با استرس در ارتباط باشند، اشاره کرده اند. برای نمونه روسی و همکاران (1992) در بررسی ادراکات مادران و پدران دارای کودکان با ناتوانائیهای شدید از استرس و مقابله، دریافتند جنسیت والدین بنظر می رسد اثر کمی روی ادراکات آنها از استرس و مقابله دارد. پدران و مادران در زیر مقیاس بدبینی پرسشنامه با همدیگر متفاوت بودند. در واقع مادران نسبت به پدران در خصوص آینده کودکانشان بدبین تر بودند. معهذا در نمره کلی استرس، هیچ تفاوت معنی دار بین پدران و مادران وجود نداشت. این محققین همچنین اشاره می کنند اعتبار پرسشنامه منابع و استرس برای مادران وپدران مورد تایید قرارگرفت.
وود و فلینت (1990) در مطالعه اشان در مورد حمایت اجتماعی و استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی دریافتند بین رضایت از حمایت صمیمی و توانائی مقابله مادر همبستگی معنی داری وجود نداشت، در حالی که بین رضایت از حمایت دوستانه و توانائی مقابله مادر همبستگی ضعیفی نشان داده شد. همچنین بین رضایت از حمایت اجتماعی و توانائی مقابله مادر هیچ همبستگی معنی داری وجود نداشت. مادرانی که رضایت بیشتری از حمایت صمیمی و دوستانه ابراز می کردند، بیشتر احتمال داشت با استرس، مقابله موفقیت آمیزی داشته باشند. بنابراین چنین برداشت شد که ادراکات رضایت یا عدم رضایت از منابع خانوادگی ممکن است تاثیر چشمگیری روی ابراز استرس خانوادگی بگذارد. فلینت و وود (1989) در مطالعه ای دیگر برروی مادران کودکان عقب مانده ذهنی سه گروه سنی (کودک، نوجوان و جوان) دریافتند استرس و رفتارهای مقابله مادران سه گروه سنی تفاوت معنی داری نداشت. نژاد و سن مادر در میزان استرس تاثیر داشت و در رفتارهای مقابله ای، نژاد، وضعیت زناشویی و وضعیت اقتصادی- اجتماعی تاثیر داشت.
مینس (1988) نیز به ویژگی های کودک و منابع بحران زای خانواده، بعنوان پیش بینی کننده های مهمی از شکلهای مختلف استرس اشاره کرده است. کرنیک و همکارانش هم دریافتند که دامنه سازگاریهای ممکن خانواده های کودک عقب مانده ذهنی و منابع مقابله آنها و محیطهای بوم شناختی به عنوان سیستمهای تعاملی هستند که میانجی پاسخ خانواده به استرس می باشند.
بنابراین چنانچه ملاحظه می شود تحقیقات، نه تنها به استرس والدین کودکان عقب مانده اشاره کرده اند، بلکه به تعیین عوامل و متغیرهای موثر و پیش بینی کننده های استرس در خانواده های این کودکان نیز پرداخته اند. مطالعات دیگر نیز حاکی از آن است که در تجربه استرس بواسطه مسائل خانوادگی عواملی چند روی هم اثر می گذارند که عبارتند از: تجربه خانواده در مورد استرس، رفتار آنها، واقعیت حوادثی که سبب استرس می شوند، برداشت خانواده از آنچه رخ داده است و منابع موجود برای خانواده جهت تطبیق با آن رخداد. الگوهای خانوادگی یکی دیگر از عواملی است که در تجربه استرس می توانند موثر باشند. مینوچین معتقد است خانواده ها براساس یک سیستم اجتماعی بوجود آمده اند و دارای الگوهائی هستند که این الگوها شامل روشهایی است که برطبق آنها خانواده، جریان عادی یک زندگی روزمره و مشکلات آنرا اداره می کند. لیکن رویدادهایی رخ می دهند که با الگوهای بنیادین خانواده در تضاد قراردارند. رویدادهائی مثل تولد یک نوزاد جدید، بازنشسته شدن و مرگ افراد خانواده موضوعات عادی هستند که تمام خانواده های آنها باید در جستجوی راههائی باشند که با واقعیتهای موجود تطبیق داشته باشد. (مینوچین و مینوچین؛ نقل از برنستین و همکاران، 1987).
برخی از محققین و مولفین عواملی در کودک از قبیل شدت عقب ماندگی، سن، جنسیت و رفتارهای خاص کودک توجه کرده و تاثیر و نقش آنها را در استرسی که والدین کودکان عقب مانده تجربه می کنند، مورد تفحص و بررسی قرارداده اند که ذیلا به چند نمونه از آنها اشاره می شود.
شدت عقب ماندگی کودک: نتایج مطالعات در رابطه با شدت عقب ماندگی، متفاوت است. دریافته های برخی از محققین، شدت عقب ماندگی هیچ تاثیری برروی استرس والدین ندارد. (مارتین 1975؛ تو و همکاران 1977) و برخی از آنها به تاثیری مشخص اشاره کرده اند (بریستول و شوپلر، 1984).
سن کودک: یکی دیگر از ویژگیهای کودک مربوط به سازگاری بهتر والدین، سن کودک عقب مانده است. برای مثال بریستول (1979) ، بریستول و شوپلر (1984)، دونوان (1985) و فاربر (1959) دریافتند که والدین کودکان کوچکتر ، استرس کمتری را نسبت به والدین کودکان بزرگتر نشان می دهند. در مورد ترتیب تولد تاثیری یافته نشده است. (بریستول و شوپلر، 1984)
دلایلی که برای استرس کمتر والدین کودکان کوچکتر ذکر شده است عبارتند از: (الف) اندازه کوچکتر و پذیرش اجتماعی و قابلیت کنترل کودک. (ب) فقدان دانش یا انکار ثبات معلولیت کودک (ج) خوش بینی بیشتر والدین برای آینده این کودکان و (د) در اغلب موارد این واقعیت که سرویسها برای کودکان معلول کوچکتر، نسبت به کودکان بزرگتر و نوجوانان ممکن است بهتر و در دسترس تر باشد. (بریستول و شوپلر، 1983 و دونوان 1985)
این موضوع جالب است که متخصصین ممکن است گرایش داشته باشند استرس مربوط به تولد و تشخیص کودک را بیش از اندازه برآورد کنند و استرس والدین را در رشد کودک معلول کمتر از حد برآورد نمایند (وانگ، رینولدز و والبرگ، 1989).
سوئلز و کینان نیز دریافتند بیشتر والدین کودکان عقب مانده تا وقتی کودک، خردسال است تا حدی راجع به پیشرفت آینده کودک خود خوشبین هستند. مثلا ممکن است توان یادگیری کودک را زیاد برآورد کنند و مشکلات یادگیری را کم، پذیرش والدین بطور واقعی در مراحل خاصی از رشد کودک به شدت به چشم می خورد. خانواده های کودکان عقب مانده به موازات اینکه کودک به مراحل رشد گوناگونی می رسد وارد سلسله بحرانهائی می شوند. (ساراسون و ساراسون؛ ترجمه نجاریان و همکاران، 1370)
جنسیت کودک:
همانند مطالعه انجام شده روی کودکان بهنجار (هترینگتون 1981) در مطالعات انجام شده روی کودکان عقب مانده شدید (فاربر 195) کودکان دارای اختلالات رفتاری (پاترسون 1980) و کودکان اوتیستیک (بریستول 1979؛ بریستول و شوپلر 1984) دختران نسبت به پسران، کمتر از استرس زا بوده اند. اثر نامطلوب تر برای پسران ممکن است مربوط به تفاوتهای ذاتی پسران از قبیل اندازه فیزیکی بزرگتر، تحریک پذیری بیشتر، پاسخدهی اجتماعی کمتر و مراقبت سخت تر باشد، چنانچه بل (1986) برای کودکان غیرمعلول اشاره می کند.
فاربر (1959) انتظارات فرهنگی مختلف را برای کودکان عقب مانده مطرح کرده است. او اشاره می کند که حداقل در خانواده های طبقه اجتماعی- اقتصادی پائین تر، انتظارات بالاتری برای پسران نسبت به دختران وجود دارد. مادران دختران در مطالعه برستول (1979) و بریستول و شوپلر (1984) اشاره کرده اند که دختران را می توان آشپز و خانه دار درنظر گرفت و پریشانی کمتری در مورد شغل و استخدام آنها داشت. بنابراین نقشهای جنسیتی و انتظارات والدین از دختران و پسران خود، در استرسی که تجربه می کنند، تاثیر دارد و به نظر می رسد این موضوع در فرهنگهای مختلف تاثیر متفاوتی داشته باشد.
رفتارهای خاص کودک:
تقریبا واریانس استرس خانواده را که با پرسشنامه منابع و استرس هالروید اندازه گیری می شود، می توان براساس ویژگیهای کودکان و محیطهای آنها پیش بینی کرد. این ویژگیها شامل ویژگیهای شخص کودکان از قبیل مشکلات کنترل کردن آنها، مزاحمت اجتماعی آنها، درجه وابستگی اشان و نیاز برای مهارتهای خودیاری، و کفایت فعالیتهای کودکان، سرویسها و احتمال مستقل زندگی کردنشان هستند. (بریستول و شوپلر، 1984).
بکمن (1983) یافته های مشابهی بدست داده است. او دریافت که سطوح استرس بالاتر والدین، مربوط به خلق و خوی سخت کودک، پاسخدهی اجتماعی کمتر، الگوهای رفتار کلیشه ای تر، میزان پیشرفت کمتر و تقاضاهای اضافی و مراقبت نامعمول است. همین که معلولیت تشخیص داده شده، بنظر می رسد خانواده های دارای کودکان کمتر وابسته و با سرویسهای بسنده تر قادرند سازگاری موفقیت آمیزتری داشته باشند. خوشبختانه اکثر ویژگیهای خاص کودک که مربوط به استرس هستند (استرس زا هستند) را می توان از طریق مداخله بهبود بخشید. تلاقی استرسهای دیگر یا گرفتاریها نیز بطور معنی داری سازگاری در خانواده های کودکان معلول را هم برحسب اهمیت استرسهای دیگر (بریستول، 1984) و هم گرفتاریها از قبیل از دست رفتن فرصتهای شغلی مادر بخاطر کودک معلول، پیش بینی می کند. (بریستول و شوپلر، 1984)
سازگاری و شیوه های مقابله والدین کودکان عقب مانده ذهنی :
تحقیقات بسیاری در مورد سازگاری و شیوه های مقابله والدین کودکان عقب مانده با استرس انجام شده است که برخی از آنها به سازگاری و منابع روانشناختی و اجتماعی سازگاری این خانواده ها پرداخته اند و برخی دیگر، مشخصاً شیوه های مقابله والدین کودکان عقب مانده را با استرس ناشی از داشتن یک کودک عقب مانده مورد بررسی قرارداده اند.
تقریبا اکثر تحقیقات روی خانواده های کودکان معلول اثرات منفی این کودکان را روی خانواده هایشان مورد بررسی قرارداده اند. نتایج مطالعات به مشکلات در سازگاری و بحرانهای خانوادگی از قبیل طلاق، مشکلات زناشوئی، افسردگی (برادشاو ولاتن، 1978. بردن، 1980) و نگهداری موسسه ای (دمیرو گلدبرگ، 1983؛ لوتر، 1978) اشاره کرده اند از طرف دیگر، تحقیقات و مدارک بالینی نیز وجود دارند و برخلاف تقاضاهای زیاد آنان عملکرد خوبی دارند. (اکرلی، 1975؛ بریستول، 1984، دارلینگ 1979؛ گالاکز و همکاارن 1981).
معهذا، پژوهشهای متعددی، رابطه منابع سازگاری روانشناختی- اجتماعی و ویژگیهای دموگرافیک را با استرس والدین کودکان عقب مانده ذهنی مورد بررسی قرارداده و به معرفی منابعی که می توانند در افزایش یا کاهش استرس این والدین تاثیر داشته باشند، پرداخته اند. برای مثال مک کوبین و پاترسون (1982) منابعی را برای سازگاری خانواده های کودکان عقب مانده مشخص کرده اند که عبارتند از: ویژگیهای روانشناختی، اجتماعی بین فردی و مادی اعضای خانواده، واحد خانواده، و ارتباطی که ممکن است در کاهش تن

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه استرس و شیوه های مقابله با استرس مادران کودکان عقب مانده ذهنی خفیف و مادران کودکان بهنجار سنین ابتدائی

تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده

اختصاصی از هایدی تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده


تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده

مقدمه

 وجود یک جامعه سالم از نظربهداشت روان،وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند اجتماع ها،گروههاوخانواده های موجوددرآن جامعه است .وجود خانواده های سالم ودارای سلامت روان می تواند تاثیر بسزایی درسلامت روانی موجودوایجاد بهداشت روانی درآن جامعه داشته باشد،زیرا نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است وهر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن،در جامعه بزرگ انسانها تاثیرمستقیم وموثر دارد وثبات وبی ثباتی خانواده بطور مستقیم بر ثبات یابی ثباتی جامعه تاثیر دارد.

   کودک عامل گسترش نسل است و تولد هرکودک می تواند برپویایی خانواده اثر بگذارد،والدین و دیگراعضای خانواده باید تغییرات متعددی راجهت سازگاری با عضو جدید تحمل کنند. تولد یک کودک ناتوان[1] بر خانواده می تواند اثرات عمیقی داشته باشد،زیرا خصوصیات کودکان ونوزادان معلول[2] حدود انتهایی رفتار است واز آنجایی که معلولیت ورفتارهای ناشی از آن امری ثابت وپایدار می باشد،این امر برتعاملاتی که کودک باوالدین وخواهران وبرادران خوددارد،تاثیر می گذارد(هالاهان وکافمن[3]، 1998).

مراقبت های اضافی که برخی از کودکان معلول به والدین تحمیل می کنند.برنحوه تعامل والدین تاثیر
می گذارد. بروز معلولیت در فرزندان اختلالات عاطفی ومشکلات اقتصادی زیادی رادر خانواده ایجاد
می کند،بنحوی که
یکایک افراد خانواده دچاربحرانهایی ناشی ازوجودفردمعلول می شوند.

   روابط دچار سردی وتیرگی می شودوروابط اجتماعی خانواده نیزمحدود می گردد.سایر فرزندان دچار مشکلات عاطفی واجتماعی میگردند وبطور کلی بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان وسرمایه های فردی_اجتماعی است به شدت به مخاطره می افتد(حسین نژاد،1375).


  1. Disabled child

2.Handicapped children

 

[3]...Hallahan & Kafman


دانلود با لینک مستقیم


تأثیرات منفی سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک عقب‌مانده

دانلود ترجمه مقاله رابطه ی دلبستگی بین کودکان و مادران زندانی *

اختصاصی از هایدی دانلود ترجمه مقاله رابطه ی دلبستگی بین کودکان و مادران زندانی * دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود ترجمه مقاله رابطه ی دلبستگی بین کودکان و مادران زندانی *


دانلود ترجمه مقاله رابطه ی دلبستگی بین کودکان و مادران زندانی *

دانلود ترجمه مقاله رابطه ی دلبستگی بین کودکان و مادران زندانی ؛ مقاله ای برای رشته روان شناسی در آن است که در 29 صفحه برای دانلود شما ترجمه شده است.

 

در این مقاله ، رابطه ی دلبستگی ۵۴ نفر از کودکان و مادران زندانی مورد بررسی قرار گرفته است . بیش از ۶۳ درصد از کودکان در وضعیت پرخطر ، در رابطه با محیط نا ایمن با مادران و مراقبان آنها رو به رو هستند . روابط ایمن ، به احتمال زیاد زمانی برای کودکان اتفاق می افتد که کودکان در یک وضعیت پایدار ، با مادران خود زندگی می کردند .

هنگامیکه جدایی بین مادران و کودکان همراه با غم و اندوه صورت می پذیرد ، این جدایی ، در آینده به صورت خشم در کودکان بروز می کند . واکنش مشترک در چنین کودکانی اغلب ، غم و اندوه ، نگرانی ، سردرگمی ، خشم ، تنهایی و مشکلات در خواب و اختلال در رشد می باشد .

نتایج بر جسته در این زمینه ، اهمیت حمایت از خانواده هایی را که مادران آنها در زندان به سر می برند را نشان داده و بر آن تاکید دارد .

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود ترجمه مقاله رابطه ی دلبستگی بین کودکان و مادران زندانی *