هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله شرح ابیات مثنوی

اختصاصی از هایدی مقاله شرح ابیات مثنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

شرح ابیات مثنوی

بیت 1598 تا 1649

1598 ) بامدادان آمدند آن مادران خفته اُستا همچو بیمار گران

نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حالیکه در حالیکه اُستا همچون بیمارگران خفته بود.

معنی : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند یک بیمار وخیم الحال خوابیده بود.

بامدادان : صبح اول وقت / گران :‌وخیم الحال / بیمار گران : بیمار وخیم الحال

1599) هم عرق کرده ز بسیاری لحاف سریسته،‌دو کشیده در سجاف

نثر : غم از بسیاری لحاف عرق کرده است و هم سرخود را بسته و دو را در سجاف کشیده است.

معنی: از بس لحاف روی او انداخته بودند عرق کرده بود و سرش را نیز بسته بود و صورتش را زیر لحاف پنهان کرده بود.

زبسیاری: از زیادی / سربستن: کناه از بیمار بودن/ سجاف : فاصله بین دو پرده ، باریکه ای که در حاشیه جامه می دوزند.

1600) آه آهی می کند آهسته او جملگان گفتند هم لا حول گو

نثر: او آهسته آه آهی می کند و جملگان نیز لا حول گو گفتند.

معنی :‌استاد آهسته آهسته زیر لحاف آه آهی می کرد و همه حضار نیز از تعجب لاحول و لاقوه الا باالله می گفتند.

آه آه : ناله کردن از درد بیماری / جملگان : حاضران – اطرافیان

1601) خیر باشد اوستاد این درویش جان تو ،‌ما را نبودست زین خبر

نثر :‌اوستاد این دردسر خیر باشد به جان تو قسم ما را از این حادثه هیچ خبر نبود

معنی : مادران به استاد گفتند : انشاء الله که خیر است قسم به جان عزیزت که ما از این موضوع بی خبر بودیم

خیر باشد: به نیکی و خیر سپری می شود / دردسر: بیماری ، گرفتاری / جان تو : قسم به جان تو

1602) گفت : من غم بی خبر بودم از این آگهم مادر غران کردند، هین

نثر : استاد گفت : من هم از این بیماری بی خبر بودم هم اکنون کودکان مادر غران مرا آگاهم کردند

معنی :‌استاد گفت : البته من هم از این مسأله خبر نداشتم بلکه آن بچه های مادر فلان مرا آگاه کردند.

این طرز تعبیر که مادران اطفال را در پیش روی خودشان غر و قحبه می خواند هم با طرز بیان معلم مکتب که به سادگی و کودک زبانی معروف است مناسبت دارد و هم ساده خیالی هنرمندانة گویندة مثنوی را رنگ بلاغت عام پسند ؟؟ می دهد *)

* سرنی : ج 1 ص 142.

غران : غر و قحبه شخصی در جلوی درویش

1603) من بدم غافل به شغل قال و قیل بود در باطن چنین مرنجی ثقیل

نثر: من به دلیل مشغول بودن به شغل قال و قیل (تدریس) از وجود چنین بیماری سختی در باطن خودم غافل بودم.

معنی : من مشغول قیل و قال و بحث و درس بودم و در نتیجه از این رنجوری و بیماری غافل بودم و نمی دانستم که باطناً دچار این بیماری سخت شده ام.

[در اینجا «معلم» کنایه از عالمان علوم رسمی است که چنان در قیل و قال و بحث و جدال فرو میروند که از نقایص روحی و اخلاقی خود غافل می شوند.]

غافل بودن : کنایه از عدم آگاهی از وجود چیزی / شغل قال و قیل : شغل معلمی و تدریس

ثقیل : سخت، دشوار

1604 ) چون به جد مشغول باشد آدمی او ز دید رنج خود باشد عمی

نثر : چون آدمی به جد مشغول باشد او زدید رنج خود عـَمی می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله شرح ابیات مثنوی

انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

اختصاصی از هایدی انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می شود. واژه های کلیدی: عقل، عقل کلی، عقل جزئی، عقل ممدوح، عقل مذموم مقدمه: عقل قوه ای است که از دیرباز در شناخت و درک ماهیت آن کوشش شده است.

فلاسفه و عرفا دو گروهی هستند که بیشترین سخنان و تعاریف را از عقل و ماهیت و کارکرد آن ارائه داده اند در این مقاله با ارائه تعاریفی از عقل، به بررسی دیدگاه های مولانا جلال الدین در این باب پرداخته می شود. با توجه به این نکته که برخلاف آنچه عامه می پندارند عرفا به طور مطلق مخالف عقل و عقلانیت نیستند و تنها عقل را در مواردی که قصد شناخت امور ماوراء طبیعت و پی بردن به ذات اقدس الهی را دارد ناقص و نارسا شمرده و آن را نکوهش کرده اند مولوی نیز که یکی از بزرگترین عرفای اسلامی می باشد، به این موضوع یعنی تواناییها و عدم تواناییهای عقل در جای جای مثنوی اشاره کرده است و مرز بین عقل ممدوح و ایمانی و عقل مذموم و دنیوی را مشخص کرده است. معنای لغوی و اصطلاحی عقل واژه عقل معادل انگلیسی کلمات reason , visdom , intellect , mind می باشد و در فرهنگ واژگان فارسی با واژگان خرد، استدلال، علم ... برابر است. "در خلاصه السُّلوک اهل علم گویند: عقل جوهری نورانی است که خداوند آن را در مغز آفریده است و نورش را در قلب قرار داده و اهل لسان گویند: عقل چیزی است که صاحبش را از ملامت دنیا و پشیمانی عقبی نجات دهد." به همین دلیل برخی آن را مشتق از عقال به معنای زانو بند و افسار شتر گرفته اند ، زیرا عاقلان را از کجروی و انحراف باز می دارد. مطابق نظریه حکمای مشاء اولین صادر از خداوند عقل است" اول ما خلق الله العقل" غزالی نیز در احیاء علوم الدین حدیثی را روایت می کند که در ابتدای آن به اولیت خلقت عقل و نیز عجز عقل از شناخت حق تعالی بدون یاری خود او اشاره شده است. " در فلسفه عقل اول و عقل کل جبرئیل علیه السلام را گویند و در فرهنگ است که عرش را نامند و نیز اصل و حقیقت انسان را گویند از آنکه فیض و واسطه ظهور نفس کل است و آنرا به چهار نام نامیده اند: یکی عقل، دوم قلم اول، سوم روح اعظم، چهارم ام الکتاب و از روی حقیقت، آدم صورت عقل کل است و حوا صورت نفس کل. " عقل گرایی در اسلام " یکی از بزرگترین حقوق اسلام بر بشر تعیین حدود عقل است، هیچ دینی به اندازه اسلام مقام عقل را بالا نبرده و از آن تجلیل ننموده است در این آیین، ارزش هیچ عملی به پای تعقل و تفکر نمی رسد، پیغمبر اسلام یک ساعت تفکر را برتر از هفتاد سال عبادت دانسته اند، ولی همین تفکر و تعقل اگر در ذات پرودگار باشد حرام و گناه است، نه تنها در ذات بلکه در صفات و اسماء خداوند نیز کمیت اندیشه لنگ است." " عقل گرایی در اسلام با بحث قضا و قدر آغاز شد. " " تعالیم مکرر و بدون شبهه قرآن درباره دو نوع وحی- قدرت خداوند که در آفرینش دیده می شود و اراده خدا همانطور که به پیامبرانش وحی شده است- مدتها پیش از پیدایش مباحث کلامی، راهی عقلی به حقایق مذهبی گشود. در واقع در مورد بعضی از مسائل خاص که در زمان پیغمبر اسلام، مورد بحث بودند و مخصوصاً تعالیم مربوط به رستاخیز، قرآن خود شیوه استدلال را تعیین کرد. " جایگاه عقل در فلسفه عقل برای توجیه خود به فلسفه و علوم یونانی گذشتگان نیاز داشت. فلسفه نیز برای مورد قبول واقع شدن به عقل و عقلا نیت محتاج بود به همین دلیل در طول تاریخ فلاسفه به تفسیر و توضیح عقل پرداختند و سعی بسیار کردند تا هر حقیقتی را با سلاحی مجهز به عقل و استدلال کشف نمایند. از یونان قدیم که مهد بروز و ظهور فلسفه و کانون عقل گرایی قدیم بود، فیلسوفان بیشماری به پا خواستند و پرچم عقل گرایی را به اهتزاز در آوردند، از جمله آنان افلاطون، فیلسوف بزرگ و نامی بود که پایه گذار مکتب فلسفی صرف شد و هر حقیقتی را حتی حقیقت عالم مثل را با عقل جستجو می کرد، "در نظر افلاطون کلمه "ماورای عقل" وجود نداشت چون عقل با واقعیت نهایی یکی باشد چگونه چیزی می تواند ورای آن باشد؟ ارسطو نیز که شاگرد دبستان عقل افلاطون بود، ایمانی بی برهان عقلی داشت به اینکه عقل بشری می تواند به معرفت دست یابد و معرفت در نظر او جستجو از حقیقت کائن است و اطلاع یافتن از او." " ارسطو در کتاب " اخلاق نیکو ماخس" عقل را جنبه الهی وجود انسانی می شمارد و در کتاب " نفس" عقل را چیزی که جنبه الهی بیشتری دارد می داند و به هر صورت عقل فعال را او عقلی الهی که از هر جهت خارج از وجود فردی انسانی است می شمارد." به عقیده ارسطو" عقل فعال قوای نفس منفعل را از اثر فعالیت خود ظهور و بروز می دهد و به واسطه او انسان مقامی میان حیوانیت و الوهیت دریافته است و او باقی و ابدی است و پس از مرگ دوباره به مبداء اصلی و عقل کل که غایت غایات است باز می گردد." جایگاه عقل در عرفان بر خلاف فلاسفه و حکما که برای عقل و خرد انسانی ارزش فراوان قائل شده اند و زمام همه امور خود را به دست عقل سپرده اند، عرفا و صاحبدلان کمترین ارزشی برای عقل و استدلال قائل نشده اند. البته قابل ذکر است که این عقل و استدلال مذموم و نکوهیدنی به آن جنبه ثانوی عقل اشاره دارد که می توان به نوعی آنرا عقل معاش نامید، زیرا، هر که از این عقل مادی بهره بیشتری داشته باشد، در زندگی مادی و دنیایی موفق تر و بهره مندتر است و به همان میزان خسران دیده آخرت و حیات معنوی است. این عقل


دانلود با لینک مستقیم


انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

شرح مثنوی 41 ص

اختصاصی از هایدی شرح مثنوی 41 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 69

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است

شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.» (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.

وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.

نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا

از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .

تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،

خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر

می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم

بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر

چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که «أعرفوا اللهَ بالله.» لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:« اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک» است.

کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1

چشم او من باشم:

رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی

در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند

دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.

نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.

«اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین.» ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: «إنّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم.» (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : «إنّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَإنَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم.» (الدرالمنثور،جلد1،ص156)

زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است

رنج و شکست انبیاء: « أشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ.» (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : « ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل.» (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)

ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار

رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:«إذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل إبتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه.» (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: « انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه....: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد.» (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)

سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:

گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر

گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که «سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب.» ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: « قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس.» (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)

قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت

آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا

مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: « مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر.» (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)

گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج

لاتری فیها عوج: «لاتری فِیها عِوَجا ولا أمتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی.»(طه،107)

معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،

که انّ کید کنّ عظیم:

انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)

غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را

کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام

کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : «انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه


دانلود با لینک مستقیم


شرح مثنوی 41 ص

مقاله بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

اختصاصی از هایدی مقاله بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی


مقاله بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات 46

پیش در آمد :

دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر    گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست

طبق روایت های مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر )‌ است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه اعمالی را انجام نمی‌دهد تا به لذت های آنی خود برسد. همانطوریکه هابیل برای حس برتری جویی و خود خواهی و هوا و هوس خود برادرش هابیل را می کشد و این اولین خونی است که بر روی زمین ریخته می شود . اما پیامبران و ائمه و اولیا آمده اند . تا انسان را که (‌ اشرف مخلوقات )‌ است به مکارم اخلاقی برسانند وبه همین دلیل بیشتر روی تهذیب نفس انسانها کار کرده اند اما باید توجه داشت که در درون انسان دو نیروی متضاد اهریمنی وخدایی به طور فطری قرار داده شده است که همیشه این دو نیرو با هم در جدال و کشمکش هستند و این انسان است که باید به تقویت نیروی درونی خود بپردازد تانیروی اهریمنی را وادار به عقب نشینی کند بدین گونه میدان دید و وسعت عملیاتی نیروی خدایی بیشتر میگردد وچنانچه این پیشرفت و روند ادامه داشته باشد ، نیروی اهریمنی بصورت زندانی‌ای در می آید که در غل و زنجیر نیروی خدایی اسیر میگردد ولی به محض اینکه انسان از جاده راستی و درستی منحرف گردد ، نیروی اهریمنی قوی گشته و غل و زنجیر را از هم گسسته و به مرکز فرماندهی  نیروی خدایی یعنی عقل نزدیک می گردد و آن را مورد حمله و تهاجم قرار می دهد و آنقدر این حمله را ادامه می دهد تا انسان را مسخر خود کند تا از اینجا به بعد است که دیگر انسان هر روز و هر روز به گمراهی و کجروی بیشتر تمایل پیدا می کند و از نیروی خدایی خود فاصله گرفته و خویشتن خود را گم می کند و سرانجام بدی بر تمام وجود او حاکم گشته و او را درکام خود فرو می برد . تا به ورطه هلاکت و نیستی سوق دهد و به همین دلیل است که پیامبران و ائمه و اولیا را می فرستد که دراین راههای پرخوف وخطر ، دست گیر رهروان راه حقیقت و یا دیگر سالکان وادی طریقت باشند تا انسانها را با چراغ هدایت و روشنگر و بیدار کننده خود به راه درست و مستقیم بکشانند .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

دانلود مثنوی 12 ص

اختصاصی از هایدی دانلود مثنوی 12 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فرمت فایل:  Image result for word doc 

 

 

 

 

 قسمتی از محتوای متن Word 

 

تعداد صفحات : 16 صفحه

مثنوی انسان کامل هم حبیب خداست و هم محبوب او هرچه محبوبم کند منی کرده ام او منم، من او، چه گر در پرده ام چون انسان کامل محبوب و حبیب الله است قول و حال و فعل و ذات او تجلی حب محبت است و او آینه است اما همین آینه خود همه چیز است که فرمود : هر که مرا ببیند خدا را دیده است (من رأنی فقط أری الله ) هفت دریا اندر و یک قطره ای جمله هستی ز موجش چکره ای چکره : چکه، قطره آب ، حباب اصل خوبی و کمال، خود آنانند که خداوند آنها را اسوه حسنه و نمونه قرار داده است تا همه خود را با آن میزان کنند، نه اینکه با وهم و عقل ناقص خود ، (از اینرو علی (ع) فرمود : من میزان و فرقان و صراط و کتاب و .
.
.
هستم) داستانها و پیامهای مثنوی – ص 352 علی در مثنوی ولی حقی است که با ذوالفقار عشق گردن هوای نفس را می برد و امارت دنیا را به چیزی نمی شمرد و چون محرمی نمی یابد سر به چاه فرو می برد.
(دلیل آفتاب) 395 به عقیده مولانا، مولا کسی است که انسانها را از یوغ بندگی هوای نفس برهانه و علی این گونه بود زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و آن علی مولا نهاد دلیل افتاب ، ص 395، معصومه شعبانی، تهران، نشر ثالث سیر تکاملی انسان سیر تکاملی انسان از عالم حسن شروع می شود و به دنیای ماورای محسوس یا غیب راه می یابد عالم حس از یک طرف مانع کمال انسان است، یعنی اگر در آن توقف کند مانع کمال می شود و از طرف دیگر این عامل غرق در عالم ماورای حس است.
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست این حقیقت در انسان شور و شوق را پدید می آورد و در او ناله ای ایجاد می کند.
ناله ای شبیه به نواسانی است.
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدائی ها شکایت می کند از نیستان تا مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش شروع حرکت تکاملی انسان از عالم حس ، با نیروی ادراکی اوست و از قوه خیال شروع می شود، بسان عالم مثلا در هستی یعنی عالمی که نمی توان آن را مشاهده کرد و هر چه در ماورای نور شود، ابعاد عالم غیب بیشتر نمایان می گردد هم چنان به سمت بی حد و نهایت در این عالم پیش می رود.
میزان ادراک انسان نسبت به عالم غیب و درک حد و حدود آن، درجه ایمان انسان را تعیین می کند، چنان که قرآن در صفات متقین می فرماید: الذین یومنون بالغیب .
.
.
علت اینکه ایمان به غیب نشانه تقوا و ایمان است غیر محسوس بودن آنست، یعنی انسان به چیزی اعتقاد پیدا کرده است.

(توضیحات کامل در داخل فایل)

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده به صورت نمونه

ولی در فایل دانلودی بعد پرداخت، آنی فایل را دانلود نمایید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مثنوی 12 ص