NEUROSTRATEGY
استراتژی عصبی
تحقیقات بر روی مغز به اقتصاد، بازاریابی، حقوق و سایر رشته ها کمک کرده است. آیا مدیریت استراتژیک به علم عصب شناسی نیاز دارد؟ این مقاله، کمک بالقوه تحقیقات مغزی را بر روی پژوهش و عمل مدیریت استراتژیک مورد بررسی قرار می دهد. این مقاله در مورد اهداف و روش های علم اعصاب، نقاط قوت و محدودیت های آن در پژوهش های اقتصادی و اجتماعی و کمک های بالقوه اش در استراتژی را بررسی قرار میکند. این مقاله پرسش های تحقیقاتی ویژه در فصل مشترک استراتژی و علم اعصاب را شناسایی می کند و چشم انداز همکاری های اساسی را میان دانشمندان علوم اعصاب و محققان رشته مدیریت استراتژیک ارزیابی می کند.
مقدمه
بدون شک، تحقیقات بر روی مغز به علوم اجتماعی وارد شده است. تحقیقات مغزی در اقتصاد (کامرر، لئوونستین و پرلک، 2005)، علوم سیاسی (آمودیو و همکاران 2007)، روانشناسی اجتماعی (ویلینگهام و دان 2003)، قانون (چوروات و مک کبه 2004)، انسان شناسی (ادنزاتو و گاربارینی 2006)، باستان شناسی (بن آری 2008)و جامعه شناسی (فرانکس 2003) برقرار است. در دهه اخیر، خروجی اقتصاد عصبی بدون نشانه ای از کاهش یافتن، به طور فزاینده ای افزایش یافته است (گلایم چر و همکاران 2009). دانشگاه های کسب و کاری با محققانی به منظور اعمال تحقیقات مغزی در بازاریابی (مک کلور و همکاران 2004)، رهبری (راک و شوارتز 2007)، امور مالی (کوهن و ناتسون 2005) و مدیریت منابع انسانی (لین و اسکات 2007) وجود دارد.
این مقاله را به تمامی دوستداران علم استراتژیک هدیه می کنم.
ترجمه آماده مقاله نرو استراتژی یا استراتژی عصبی