لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 70
موضوع تحقیق :
بررسی رابطه افسردگی با اسناد درونی و بیرونی
مقدمه
این روزها تقریباً همه از افسرده بودن حرف میزنند. ولی افسرده بودن ((یعنی چه؟)) آیا یک اصلاح پزشکی نظیر ((عفونی شدن)) است. و یا به مفهوم عامیانه ((بی دل و دماغ بودن)) نزدیکتر است؟ (وحید رواندوست –1369 –14)
وقتی میگویید ((افسردگی)) منظورتان دقیقاً چیست؟ آیا میتوانید افسردگی را به طور روشن با کلماتی که قابل درک برای دیگران باشد توصیف کنید؟ به احتمال زیاد در خواهید یافت که روشن و واضح بودن در این مورد کاری بس دشوار است : زیرا کلمه افسردگی به طرق مختلف توسط آدمهای مختلف بکار برده میشود. اکثراً شرایط امروزی در گیر چنین بیماریهایی هستند. غمگینی واکنشی بجاست با محدودیت زمانی که در نتیجه فقدان یا تغییر حاصل میشود. غمگینی احساسی است طبیعی که از تفکر واقع بینانه پدید میآید، ولی افسردگی، بیماری و ناشی از افکار تحریف شده است، شخص افسرده احساس بیارزشی و تحقیر میکند، در حالیکه غمگینی با چنین احساسی توأم نیست. (همان منبع فوق)
افسردگی امروزه به قدری شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی لقب گرفته است. تقریباً هر انسانی گهگاه دچار افسردگی میشود. برای بسیاری از ما زمانهایی وجود دارد که اندوهناک، کرخت (سست و بیحال) هستیم، حتی در مواردی هم به فعالیتهایی نشاط بخش هم علاقه نداریم. (وحید رواندوست-1369-15)
افسردگی در زمانهای بسیار دور در نوشتهها آمده است و توصیفهایی از آنچه ما امروزه اختلالات خلقی میخوانیم در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد. حدود 450 سال قبل از میلاد بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برد و نخستین بار سقراط حدود 350 سال قبل از میلاد افسردگی را تشخیص داد و علت را ازدیاد صفراوی سیاه میدانست. در حدود 100 سال قبل از میلاد، کورفیلوس سلوس در کتاب D emedicine افسردگی را ناشی از صفراوی سیاه معرفی نمود. (وحید رواندوست-1369-16)
این اصطلاح را پزشکان از جمله ارسطو و جالینوس نیز بکار بردند همینطور الکساندر ترالز در قرن هشتم در قرن وسطی طبابت در ممالک اسلامی رونق داشت و رازی و ابن سینا ملانکولی را بیماری مشخصی تلقی مینمودند در سال 686 ابونق نوعی بیماری روانی را توصیف نمود و آن را مانیای نام نهاد. (همان منبع فوق)
مفهوم جایگاه مهار (به عنوان یک ویژگی شخصیتی به شکلهای مختلف در سراسر تاریخ بشر عنوان شده است. در تراژدیهای یونان باستان از درماندگی انسان در مقابل قضا و قدر) بسیار سخن گفتهاند. فلاسفه مفهوم جایگاه مهار را به شکل جبر و اختیار، جامعهشناسان به صورت خود مختاری در مقابل از خود بیگانگی و روان شناسان به صورت رفتار گرایی در برابر خردگرایی مورد بحث قرار دادهاند با این وجود جایگاه مهار بعنوان یک سازه روان شناختی به شکل علمی از دو دهه قبل آغاز شده است. (پایان نامه آزیتا عسکراوی و همکاران-1380-10)
اکنون با چند تعریف از افسردگی و جایگاه مهار بحث را ادامه میدهیم :
افسردگی1 حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تأثیر عمیق دارد و نحوه ادراک او را از خویش و محیطش دگرگون میسازد. (ابوالقاسم اکبری-1381-209)
افسردگی حالت روانی ناخوشایندی است که با دلزدگی، یأس و خستگی مشخص میگردد و غالباً با یک اضطراب، کم و بیش همراه است. (ابوالقاسم اکبری-1381-209)
افسردگی اصطلاحی وسیع و مبهم است برای شخص عادی حالتی مشخص با غمگینی، گرفتگی و بیحوصلگی برای پزشک گروه وسیعی از اختلالات عاطفی بازدید شاخههای متعدد را تداعی میکند. (وحید رواندوست-1369-19)
بطور کلی افسردگی، به نوعی رفتار گفته میشود که صاحب آن با فرو رفتن در خود و بیتوجهی یا کم توجهی به محیط افراد و دیگران مشخص میشود. (همان منبع فوق)
واژه افسردگی به حالاتی از خلق گفته میشود مانند : بیروحیه بودن، بی توان بودن، احساس فقدان، نؤمیدی و بیهوده بودن که از بیرغبتی و بدبینی حکایت میکند و شوق، شادی و خوش بینی به عنوان نمونههای متضاد آن است. (وحید رواندوست-1369-22)
جایگاه مهار عبارت است از فرآیندی که افراد به کار میبرند تا رویدادها (رفتارها) را به عوامل زیربنایی آنها پیوند دهند به این صورت که ما شکستهای خود را به عوامل بیرونی نسبت میدهیم و شکستهای دیگران را به ویژگیهای شخصیتی خود آنان اسناد میدهیم. (دکتر یوسف کریمی-1383-302)
افسردگی زمانی رخ میدهد که قبلاً چیزی برای او لذت بخش بوده است. غذا برای شخص بیطعم، فعالیت
مقاله بررسی رابطه افسردگی با اسناد درونی و بیرونی