هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)

اختصاصی از هایدی مقاله درباره تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)


مقاله درباره تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:15

خدا که قدرت دارد همه انسانها را خوب بیافریند،پس چرا خوب نیافریده است؟اگر مى‏خواست مردم هدایت بشوند او که مى‏توانست‏بدون اینکه نیازى به این اسباب و مسببات و به این مقدمات واسباب‏چینى‏ها باشد از اول مردم را صالح و خوب و مهتدى و کامل خلق‏کند و بعد هم آنها را به بهشت ببرد.اینها توجه نکرده‏اند و نمى‏دانند که‏خداوند همین‏طور که قادر على الاطلاق است،حکیم على الاطلاق‏است و این نظام عالم هستى به اصطلاح نظام احسن و نظام اکمل است‏و معنى حکمت این است که هر چیزى بر نظام خودش وجود پیدا کند وبلکه محال است که بر غیر نظام خودش وجود پیدا کند.گفتیم این مثل‏این است که کسى بگوید چرا خداى متعال مثلا دندانها را اینچنین خلق‏کرده،بعضى دندانها را قاطع و برنده خلق کرده و بعضى را طاحن وآسیا؟بعد کسى بگوید براى این است که انسان-و همین‏طور حیوانات‏در جذب کردن غذا اولا نیاز دارد به اینکه ماکولات را ببرد،و ثانیااحتیاج دارد به این که اینها را با وسیله دیگرى نرم کند براى اینکه درمعده و بعد در روده قابل جذب باشد;[و بعد آن شخص اول بگوید]خدا که قادر است،خدا که قدرت على الاطلاق دارد،خدا مى‏توانست‏بدون این اسباب و وسایل هم این کار را انجام بدهد;انسان غذاها راهمین‏طور دربسته بفرستد در معده،بعد خدا اینها را همین‏طور بدون این‏اسباب به هضم برساند;مگر خدا قدرت ندارد؟!خدا که قادر است همه‏ماکولات را از اول به صورت جویده شده و کامل شده خلق کند که انسان‏وقتى به دهانش گذاشت دیگر نیازى به جویدن و حتى فرو بردن نداشته‏باشد.

معناى این حرف این است که اصلا در عالم نظامى وجود نداشته‏باشد،هیچ چیزى در عالم شرط هیچ چیزى نباشد.گذشته از اینکه‏چنین چیزى خیال انسان است و از نظر عقل محال است،ضد حکمت بارى تعالى است.این که در آخر آیه اشاره مى‏فرماید: «ان الله قوى عزیز»

یعنى بعد از آنکه اشاره مى‏کند که ما پیغمبران را با دلایل،با معجزات،بابینات فرستادیم، کتاب و میزان با آنها فرستادیم و هدف اصلاح مردم‏بود و هست و بعد اشاره مى‏کند به مسؤولیتى که-غیر از انبیاء-خودمردم هم دارند و آن مسؤولیت مجاهده در راه حق است: «و انزلنا الحدیدفیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب‏» که از مردم‏استنصار کرده و خواسته است که به کمک این هدایت و این دین‏برخیزند،بعد از اشاره به اینها مى‏خواهد بگوید شما اینها را به حساب‏عجز و ناتوانى نگذارید;خداوند در عین اینکه فاعل بالاسباب است(ابى‏الله ان یجرى الامور الا باسبابها)در عین حال فاعل به آلت یست‏یعنى نیازبه این امور ندارد،منشا اینها عجز و ضعف و ذلت و ناتوانى نیست;لهذامى‏فرماید: «ان الله قوى عزیز» در عین قدرت و عزت و در کمال قدرت وعزت،این امور هست;یعنى اینها را به حساب کمبودى در قدرت وعزت نگذارید.

و اما آن جهتش که به انسان بستگى دارد،عرض کردیم که کمال هرموجودى متناسب با خود آن موجود است.کمال انسان با کمال یک فلزدوگونه است;یعنى فلز آن کمالى که مى‏تواند داشته باشد اگر تمامش هم‏وابسته به عوامل بیرون از وجود آن باشد باز این کمال،کمال است. اگرما مثلا یک برلیان را در نظر بگیریم و آن را بهترین برلیانهاى دنیا بدانیم درعین حال توجیه همه صفات خوب و انواع خوبیهایش[در ارتباط باخارج خودش است].به چه دلیل این صفت را دارد؟به دلیل فلان عامل‏که مثلا عامل محیطى است.به چه دلیل آن صفت دیگر را دارد؟به دلیل‏اینکه مثلا صنعتگران روى آن خوب کار کرده‏اند.و لو اینکه همه این‏خصوصیات را از بیرون خودش کسب کرده است در عین حال این‏خوبیها را دارد;یعنى شرط خوبى یک برلیان این نیست که خود براى‏خود کسب کرده باشد.ولى انسان در میان موجودات، رسیده به مرحله‏آزادى و اختیار و خلیفة اللهى و انتخاب و به مرحله‏اى که خود باید براى‏خود نیکى را انتخاب کند و آن نیکى که خود براى خود انتخاب نکرده واز خارج به او تحمیل شده است اصلا آن برایش نیکى نیست.مثلاصداقت،امانت،راستى،آزادیخواهى،آزاد منشى،تقوا همه اینها آن‏وقت براى انسان فضیلت است که این انسانى که در سر دو راهى انتخاب‏قرار مى‏گیرد طرف خوب را براى خود انتخاب کند.همین قدر که ازخارج به او تحمیل شد یعنى طبیعى و ذاتى شد،آن کمال دیگر کمال‏انسانى و آن فضیلت دیگر فضیلت انسانى نیست.شرط فضیلت انسانى‏این است که خود انسان قیام به آن فضیلت بکند.

بعد ما مى‏آییم سراغ بهشت و مقابل آن،جهنم.طبیعت بهشت‏یعنى تجسم اعمال اختیارى انسان.اگر عملى اختیارى نباشد اصلابهشتى وجود ندارد.بهشت‏یعنى مخلوق خود انسان، یعنى تجسم‏اعمال اختیارى خود انسان.اگر انسانى نباشد و اگر اختیارى و عمل‏اختیارى وجود نداشته باشد اصلا بهشتى نمى‏تواند وجود داشته باشد.

پس این،حرف مهمل است که خدا انسان را خلق کند بعد هم ببرد به‏بهشت.خیال کرده‏اند بهشت مثل باغى است در شمیرانات،انسان هم‏مثل یک فلز یا گیاه است،این را ببرند آنجا بگذارند،قضیه حل مى‏شود.

آیه کریمه با این تعبیر بیان مى‏کند: «لیقوم الناس بالقسط‏» براى اینکه خود مردم قیام به قسط و عدالت بکنند،خودمردم خوبى را براى خود کسب کنند. «انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج‏نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا».


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره تفسیر سورۀ حدید آیات (25 تا 27)