هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

گالیله

اختصاصی از هایدی گالیله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

تهیّه کننده: مصطفی زاده اکبر

دبیر مربوطه: جناب آقای روشن ضمیر

موضوع تحقیق: زندگی نامه ی گالیله

منبع و مأخذ:

کتاب گالیله

نویسنده: مایکل وایت

مترجم: عبدالرحیم مرودشتی

سال تحصیلی 87-1386

بسمه تعالی

گالیلئو گالیله آخرین فرزند وینچنزو و جولیاگ لیلی در روز جمعه 15 فوریه 1564 م به دنیا آمد. خانواده ی او در شهر پیزا زندگی می کردند که در منطقه ی توسکانی در شمال غربی ایتالیا قرار داشت. پدر او موسیقیدان پرآوازه ای بود که به موسیقی نظری علاقه ی بسیاری داشت. او در ایتالیا به عنوان شخصی مبتکر و صاحب دیدگاه های کاملاً انقلابی در موسیقی شهرتی به هم رسانده بود و نخستین کسی بود که در پژوهش خود از ریاضیات استفاده کرد. عصری که در حدود یک قرن قبل از تولد این نابغه ی بزرگ آغاز شد و مورخان آن را «رنسانس» نام نهاده اند از ناحیه ی توسکانی آغاز شد. جایی که گالیله رشد کرد و به بلوغ رسید. رنسانس دوران نوزایی و طلوع دوباره ی هنر و علم بود. گالیله تا 11 سالگی در خانه زیر نظر پدرش و چند معلم سرخانه تحصیل کرد. او کودکی با نشاط و سرزنده و اهل گشت و گذار بود او به کاوش و تحقیق در مورد هرچه در پیرامون خود می یافت عشق می ورزید. وقتی از درس فراغت می یافت به راه می افتاد تا در بیرون توسکانی نقبها و تونل های پنهانی و ساختمانی مخروبه را در دشت ها کشف کند. در سال 1575 م خانواده ی گالیله به فلورانس که شهر بزرگی در شرق پاریس بود کوچ کردند. در میان تمام شهرهای ایتالیا فلورانس به عنوان مهمترین مکان آموزش و کانون روشنی فکری مطرح بود. وینچنزو نمی توانست از عهده ی مخارج تحصیل فرزندش برآید. لذا گالیله یازده ساله به مدرسه ای دینی در نزدیکی شهر والومبروسا «vallombrosa» فرستاده شد. اوضاع و احوال آن گونه نبود که پدر گالیله انتظار داشت. پس از سه سال پدر گالیله احساس کرد که باید فرزندش را نزد خود بیاورد. زیرا دریافته بود که او به عنوان راهبی نوآموز داوطلب ادامه ی تحصیل علوم دینی شده است. وینچنزو از این فکر فرزند بر خود لرزید و گالیله را به فلورانس نزد خود آورد تا در همان جا ادامه تحصیل دهد. مخالفت پدر گالیله با راهب شدن او اوّلین نزاع میان این پدر و پسر بود. آن ها در این زمینه که بهترین رشته دانشگاهی برای گالیله چیست هم عقیده نبودند. در سال 1581م یعنی در هفده سالگی گالیله در دانشگاه پیزا ثبت نام کرد. پدرش اصرار داشت که گالیله باید پزشکی بخواند زیرا می پنداشت که انتخاب این رشته برداشتن گام اوّل بر روی پله ی پیشرفت و ثروت برای دانش جوی هفده ساله ی قرن شانزدهم است. گالیله با بی میلی درخواست پدر را پذیرفت امّا در خلال چند ماه شدت مخالفت پدر فروکش کرد.

گالیله جوانی با استعدادهای گوناگون بود. او موسیقیدانی مستعد، نقاشی چیره دست و نویسنده ای بسیار توانا بود. اما در همان سال های تحصیل در پیزا بود که علاقه ی او به طب کاهش یافت و رشته ی مورد علاقه اش را پیدا کرد. بدین ترتیب تحولی بزرگ در زندگی او آغاز شد. در طول اوّلین نیمسال تحصیلی در دانشگاه پیزا گالیله در اوقات فراغت به مطالعه و فراگیری ریاضیات پرداخت و کم کم شیفته ی این رشته شد. او به ویژه به سخنرانی هایی که در این زمینه می شد سخت دل بسته بود. یکی از این سخنران ها استیلوریچی «Ostillo Ricci» بود که ریاضیدانی برجسته به شمار می آمد. او در این سخنرانی ها در مورد هندسه ی اقلیدسی سخن می گفت. در پایان هر جلسه ی سخنرانی گالیله پرسش های بسیاری را مطرح می کرد. ریاضیدان پیر متوجه شد که این دانش آموز بسیار باهوش و مستعد است؛ از این رو وی را تشویق می کرد که پزشکی را رها کند و به تحصیل ریاضیات بپردازد. با وجود خشم پدر گالیله تصمیم خود را عملی کرد. در پایان نیمسال اول تحصیلی گالیله دانشجوی رشته ی ریاضیات شده بود. در دانشگاه پیزا بودکه علاقه ی گالیله به نگرش های فیلسوفانه در علم فزونی یافت و آرام آرام در عرصه ی مباحثه و استدلال توانا شد. در موارد زیادی او عصبانی می شد و صدایش را بلند می کرد و با داد و فریاد نظریات همکلاس ها و سخنران ها را رد می کرد.

بی تردید گالیله تا حدودی بازیگوش و پرشرّ و شور بود اما اساساً دانشجویی مرتب منظم و منضبط به شمار می رفت. گالیله در بین دانشجویان شهرت و محبوبیتی کسب کرده بود. آن چه گالیله به آن رسیده بود درست نقطه ی مقابل ارسطو بود. او در پیزا اعلام می کرد که علم فقط باید بر پایه ی تجربه و آزمایش استوار باشد. گالیله در سال 1585م در سن 21 سالگی دانشگاه را بی آن که مدرکی به دست آورد ترک کرد. هرچند این کار پس از چهار سال عجیب به نظر می رسد ولی در ایتالیای قرن شانزدهم هم چنین چیزی بسیار رایج بود. زیرا مدرک رسمی داشتن اهمیت و اعتبار کارهای علمی را نداشت. او گاه محبور می شد چند ساعت پیاده راه برود تا به ویلاهای زیبای اشراف برسد زیرا گالیله تعدادی دانشجوی بزرگسال را برای خود دست و پا کرده بود. آن ها اشراف ثروتمندی بودند که می خواستند برخی علوم را بیاموزند. دانشمند جوان ما در اوقات فراغت خود پژوهش های شخصی و خصوصی اش را در زمینه ی فیزیک و ریاضیات ادامه می داد و آرام آرام در میان ریاضیدانان و فیلسوفان فلورانس شهرت و اعتباری کسب می کرد. گالیله هنگامی که به عنوان معلّم خصوصی کار می کرد اوّلین متن فیزیک کامل خود را نوشت. این کتاب درباره ی تعدل اجسام بود.

گالیله گاه اندیشه ها و نظریات در ضمن گفت و گو میان دو شخص بیان می شود و گاه در قالب داستان و نمایش. او معمولاً نظریات خود را از زبان یکی از شخصیت های داستان بیان می کرد. این شیوه بسیار موفق از آب درآمد و پیشنهادها و نظیرات گالیله در کتاب تعادل به رغم نو بود نشان از جانب بیشتر دانشمندان پذیرفته شد. در سال 1589م گالیله به اصرار دوستانش به دانشگاهی بازگشت که پیش از آن بدون اخذ مدرک چهار سال از عمرش را در آن جا گذرانده بود. گالیله که اکنون 25 سال داشت در دانشگاه پیزا هم چنان نظریات ضد ارسطویی خود را مطرح می کرد. امّا این بار این نظریات مایه ی دردسر او شد. او در همان سال اول رساله ای طنزآلود منتشر کرد که قوانین خشک و بی روح دانشگاه را به تمسخر می گرفت و اعمال خودپسندانه ی برخی از همکارانش را استهزا می کرد و فقط در دانشگاه پیزا نبود که برایش دشمنی ایجاد کرد. در سال 1590م او تمام افکار و اندیشه های مترقی خود را در مورد حرکت و اجسام در حال سقوط در کتابی به نام «پیرامون حرکت» جمع کرد.

یکی از اصول بنیادی مطرح شده در این کتاب به نظریه ی اجسام در حال سقوط مربوط می شود. بالاخره گالیله به دانشگاه پادوا نقل مکان کرد اما با وجود دریافت حقوق زیاد و سرپرستی خانواده اش مشکل بود و او مجبور شد که به تدریس خصوصی روی بیاورد. او با تلاش زیاد موفق شد کسب و کاری برای خود پیدا کند و به مهندسان ارتش و علاقمندان ساکن در آن منطقه مکانیک آموزش دهد. وی در این هنگام با یک زن ونیزی به نام مارینا گامبا آشنا شد. این دو بیش از 10 سال با هم زندگی کردند و پس از این که گالیله در سال 1610م پادوارا را ترک کرد میان این دو جدایی افتاد. حاصل زندگی مشترک گالیله و مارینا دو دختر و یک پسر بود... . گالیله نُه سال پس از حضور در آخرین دادگاه کتاب سفارشی پاپ را به اتمام رساند: «گفتار در باب دو نظام اصلی جهانی.» ولی مشکل دیگری بروز کرد. پاپ گالیله را به اتهام بدعتگزاری به رم فرا خواند. یک بار دیگر گالیله شصت و نه ساله به رم


دانلود با لینک مستقیم


گالیله

دانلود تحقیق کامل درباره زندگینامه محمد بهارلو زاده

اختصاصی از هایدی دانلود تحقیق کامل درباره زندگینامه محمد بهارلو زاده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

زندگینامه محمد بهارلو زاده

________________________________________

محمد بهارلو زاده ۱۳۳۴ در آبادان نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی است. نخستین داستان خود را در سال ۱۳۵۲ با عنوان گاومیش نوشت. او مدتها با نشریاتی نظیر آدینه, دنیای سخن و چیستا همکاری داشت.

کتاب‌شناسی:

رمان ها

سال‌های عقرب (۱۳۶۹) رمان-انتشارات نگاه

بختک بومی (۱۳۶۹) رمان

بانوی لیل(1380) رمان

مجموعه داستان ها

باد در بادبان (۱۳۷۰) مجموعه داستان

حکایت آن که با آب رفت (۱۳۷۹) مجموعه داستان

شهرزاد قصه بگو (1384) مجموعه داستان

سایر آثار

داستان کوتاه ایران (۱۳۷۲) گردآوری

نامه‌های صادق هدایت (۱۳۷۴) با مقدمه و حواشی

عشق‌کشی (۱۳۷۸) برگزیده ده رمان سال ۷۸

خاطراتی از زنده یاد استاد محمد بهارلو

خاطراتی از زنده یاد استاد محمد بهارلو:

فعالیت هنری من و استاد بهارلو تقریباَ همزمان یعنی از سال 1327 خورشیدی شروع شد . من تازه از شهرستان کاشان زادگاه خودم به تهران نقل مکان نموده و پس از دو سال آموزش موسیقی ( تار، نوت خوانی و آواز) در هنرستان موسیقی ( ساختمان قبلی تالار رودکی فعلی ) نزد استادان موسی خان معروفی و دکتر مهدی فروغ ، بعد از اجرای نخستین برنامه موسیقی در رادیو ایران – سال 1328 – که با همراهی ارکستر به رهبری مرحوم علی محمد خادم میثاق و بطور زنده و مستقیم بود ( به این علت که تا سال 1334 هنوز ضبط صوت به ایران نیامده بود ) با آقای بهارلو آشنا شدم و درهمان تاریخ بدرخواست آقای بهارلو در ارکستر خصوصی که ایشان با نوازندگانی چون مرحوم حبیب اله صالحی و مهندس ربیع زاده و دیگران تشکیل داده بودند ، چندین برنامه در رادیو ایران اجراء نمودیم .....

در اینجا باید صادقانه بگویم که من در آن سالها ( 1326 به بعد ) ناظر فعالیت های مداوم و شبانه روزی بهارلو درباره اداره کلاس موسیقی و بموازات آن تحریر و چاپ چندین جلد کتاب آموزش موسیقی با چاپ نفیس بوده و همواره همت و کوششهای نفس گیر و خسته کننده او را ستوده ام .

محمد بهارلو یکی از هنر آموزان موسیقی راستین ایران در کلاس استاد ابوالحسن صبا و نیز یکی از اساتید موسیقی ایران بودند که متجاوز از شصت سال یعنی از سال 1325 تا این زمان کلاس تعلیم موسیقی خود را دائر و شاگردان بی شماری را با موسیقی فاخر ایرانی آشنا و تعلیم دادند و اکنون نیز دختران هنرمند و ارجمند او آموزگاران ویلن و پیانو ، کار شریف پدر رار در کلاس بهارلو ادامه میدهند .

یکی از برنامه های پر طرفدار آن سالها ( اطراف سالهای 1330 ) برنامه موسیقی ارتش در رادیو ایران بود که ساعت 7.30 بعد از ظهر هر پنجشنبه در رادیو بطور زنده اجرا میشد و منهم چند سالی در این برنامه " نخست با ارکستر استاد علی تجویدی و بعد هم با ارکستر استاد بهارلو –که در آنزمان افسر وظیفه بودند – شرکت داشتم . در اثنای یکی از همین برنامه در محل ایستگاه فرستنده رادیو ، نزدیک پل سیدخندان ، و در همان ساعت تمرین ، چند سرباز مسلح به تفنگ و سرنیزه بدانجا آمده و خواستند که مرا به اداره نظام وظیفه جلب کنند ( البته بنده مشمول خدمت نظام وظیفه بودم اما نرفته و در حکم غائبین بودم ) آقای بهارلو وساطت کرده و ضمانت کردند و قول دادند که من دو روز دیگر بعد از تحویل ابوالجمعی خود در دفتر ثبت اسناد ، خودم را شخصا َ به اداره نظام وظیفه معرفی کنم ، سربازان هم ضمانت مافوق خود را که آقای بهارلو بودند اطاعت کردند . اتفاقاَ در آنزمان دولت دکتر مصدق چند دوره از مشمولین را که به آنها احتیاجی نبود از خدمت معاف کردند با این شرط که 100 تومان بدهند و معافیت دائم بگیرند ... بنده هم دادم و گرفتم .. البته آن شب اجرای برنامه ، من با آنکه ( اهل کاشانم ) با حضور سربازان مسلح و ناظر و مراقب ، با کمال شجاعت و خونسردی برنامه موسیقی را اجرا نمودم !!

و اما شیرین ترین و جذاب ترین و خاطره انگیزترین همکاری من با استاد بهارلو ، اجرای یک کنسرت و نمایش در سال 1329 شمسی در سینما مایاک شیراز بود که علاقمندان میتوانند شرح مفصل آنرا با تصاویر مربوطه در صفحات 145 تا 156 کتاب خاطره ها و نغمه ها از انتشارات عطائی تهران مطالعه فرمایند .

استاد محمد علی بهارلو

استاد محمد علی بهارلو، متولد 2/1/1307 تهران، مؤسس قدیمی‌ترین و دیرپاترین مؤسسه آموزش موسیقی ایرانی میباشد.از شش دهه عمر فرهنگی استاد بهارلو در موسیقی، دو دهه اول آن، در کوران خلاقیت (نوازندگی و آهنگسازی و سرپرستی ارکستر) و تحقیق (از نت‌نویسی آثار قدما تا نوشتن شش جلد کتاب ممتاز برای آموزش ویولن) گذشته است، و چهار دهه آن برای آموزش موسیقی کلاسیک ایرانی به جوانان هنرجو، و تلاش برای تربیت و تحصیل فرزندانش وقف شده است.

استاد محمد علی بهارلو، متولد 2/1/1307 تهران، مؤسس قدیمی‌ترین و دیرپاترین مؤسسه آموزش موسیقی ایرانی میباشد.از شش دهه عمر فرهنگی استاد بهارلو در موسیقی، دو دهه اول آن، در کوران خلاقیت (نوازندگی و آهنگسازی و سرپرستی ارکستر) و تحقیق (از نت‌نویسی آثار قدما تا نوشتن شش جلد کتاب ممتاز برای آموزش ویولن) گذشته است، و چهار دهه آن برای آموزش موسیقی کلاسیک ایرانی به جوانان هنرجو، و تلاش برای تربیت و تحصیل فرزندانش وقف شده است. ایشان و همسر ارجمندشان‌ـ که از فرهنگیان قدیمی و ممتاز و اکنون بازنشسته هستند ـ در زندگی خانوادگی خود حاصلی درخشان داشته‌اند، سه فرزند: پرسیا (متولد 1347)، کیمیا (1357) و ایلیا (1359) که هر سه نفر، موسیقی را تا سطوح عالی آموخته‌اند و غیر از فرزند دوم، که تخصص در دندانپزشکی گرفته است، دو فرزند دیگر، تحصیل موسیقی در سطح حرفه‌ای را به عنوان شغل خود دنبال کرده‌اند و هر سه نفر در کار خود همیشه از شاگردان ممتاز بوده‌اند.

بهارلو در سال ۱۳۲۴ بعد از گذراندن آزمونی دشوار، ارکستر کوچکی را به راه انداخت و تکنواز و آهنگساز آن ارکستر نیز شد. ارتباط و دوستی او با دو استاد «ابوالحسن صبا» و «ابراهیم منصوری» از همین زمان آغاز شد. حسین خواجه امیری (ایرج) و امین الله رشیدی، خوانندگانی بودند که بیشتر از دیگران با ارکستر بهارلو همکاری کردند. مطالعه گسترده بهارلو در موسیقی ایرانی نیز در همین سال ها بود و موضوعات آن به حدی متنوع است که حیرت و تأمل را برمی انگیزد: تحقیق میدانی درباره فرم های سازنده موسیقی ایران با استفاده از محضر اساتید بزرگی چون حاج آقا محمد (دوامی)، صبا، حسین یاحقی، مرتضی محجوبی، موسی معروفی و… تحقیق عملی در تکنیک اجرای ردیف های ویولون صبا با حضور و نظارت علاقه مندانه استاد صبا، جمع آوری و نت نویسی تصنیف های قدیمی، نت نویسی ردیف حسین خان اسماعیل زاده با استفاده از آموزه های سیدمحمد بحرینی پور و علیرضاخان چنگی کمانچه نواز ارزنده آن زمان، تصحیح دقت نویسی دوره های چهارگانه ردیف


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره زندگینامه محمد بهارلو زاده

پاورپوینت درباره هنرستان جلیل نصیر زاده

اختصاصی از هایدی پاورپوینت درباره هنرستان جلیل نصیر زاده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت درباره هنرستان جلیل نصیر زاده


پاورپوینت درباره هنرستان جلیل نصیر زاده

فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 25 اسلاید

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن

موقعیت جغرافیایی شهرمشهد :

شهرمشهد دراستان خراسان رضوی درعرض جغرافیایی 36درجه و17دقیقه عرض شمالی - 59درجه و36دقیقه طول شرقی نسبت به مبدا گرینویچ واقع شده است.
مشهد از شمال وشمال غربی به درگز و چناران - از شرق به سرخس وکلات ازجنوب شرقی به تربت جام – ازجنوب و جنوب غربی به فریمان و تربت حیدریه واز غرب به نیشابور محدود می شود.
شهر مشهد از شمال بوسیله رشته کوه هزار مسجد واز جنوب بوسیله ارتفاعات آلاداغ و بینالود محسورگشته است.
شیب ملایم شهر مشهد 2 درصد وجهت آن غرب به جنوب غربی ودرامتداد جنوب به شمال شرقی است.
رود کشف رود از 8 کیلومتری شمال مشهد می گذرد.
نوع اقلیم مشهد سرد وخشک وجهت بادغالب جنوب وجنوب شرقی است.

دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت درباره هنرستان جلیل نصیر زاده

تحقیق و بررسی در مورد زندگی جمال زاده

اختصاصی از هایدی تحقیق و بررسی در مورد زندگی جمال زاده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

زندگی نامه

سید محمد علی جمال زاده در سال 1309 هـ . ق. برابر با سال 1270 هـ . ش. در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدر او سید جمال الدین واعظ همدانی معروف به (اصفهانی) از خاندان بزرگ صدر در لبنان و مادر او مریم فرزند میرزا حسن باقرخان از اعیان شهر اصفهان بود.

پدر جمال زاده روحانی ای مبارز و از خطیبان و بزرگان مشروطه خواه و موسسان آزادی سیاسی در عهد مشروطه به شمار می رفت و چون همیشه در حال سخنرانی علیه شاه بود، از طرف ظل السلطان (پسر ناصرالدین شاه) حاکم وقت اصفهان، مورد آزار و اذیت قرار می گرفت و او مجبور بود در شهرهای دیگری غیر از اصفهان، به سخنرانی و بیداری مردم بپردازد و همین آوارگی ها زندگی را برای خانواده ی او دشوار کرده بود.

خانه ی جمال زاده در آن وقت ها در اصفهان در محله ی بیدآباد و نزدیک به چهار سوی علیقلی آقا بود. جمال زاده در چهار سالگی نزد زن دایی اش (آمنه بیگم) که زن باسواید بود، البا را یاد می گرفت و پس از آن به چند مکتب از جمله مکتب پسر (ملا علی اصغر) که به گفته ی خودش از حیث صورت و سیرت به (ازرق شامی) می مانست، می رود و چون از همام جلسه اول فلکه می شود خیلی زود آن جا را ترک می کند.

او دوباره به چند مکتب دیگر جهت تحصیل مراجعت می کند، اما هیچد کدام با طبع لطیف و مذاق وی خوش نمی آید. تا این که مادرش او را در (راستا بازار) بیدآباد نزد میرزاحسن صحاف می گذارد تا هم شاگردی کند و هم از او درس بیاموزد. جمال زاده بعدها در خاطرات خود می گوید: «تازه آن جا معنی خواندن و نوشتن را فهمیدم و کم و بیش دستگیرم شد که منظور از یاد گرفتن این علامت های مج معوج که به نام حروف و حرکات چون کرم های زیان کاری از اولین دوره ی کودکی به مغز و ریشه ی عمر اطفال معصوم می افتد و تا دم مرگ شیره ی جان شان را می مکند، چیست.»

دهنه ی همان بازار بیدآباد در کنتار نهر معروف به (ماری بابا حسن) واقع بود، رفتم. عمامه به سرم گذاشتند و با همه ی صغر سن به صورت طلاب علوم دینیه درآمدم. در آن زمان بیش تر از ده سال نداشتم و با وجود این اسمم را (رُجیل) که مُصَغّر رَجُل (مرد کوچک) است، گذاشته بودند.»

داستان نویسی تا قبل از جمال زاده انسجام خاصی نداشت و نویسندگان از سبک خاصی پیروی نمی کردند، به همین دلیل گاهی اوقات میان سبک های نگارشی آن ها تداخل به وجود می آمد و باید کسی پیدا می شد تا به این نا به سامانی سامان بخشیده و برایش به طور غیرمستقیم قوانینی ایجاد نموده و سکوت چندهزارساله را می شکست. البته این کار قدری جسارت می خواست، چرا که هرگونه تغییری ممکن بود خشم سنت گرایان ناآگاه و یا مغرضان آگاه را برانگیزاند.

بالاخره جمال زاده که در غرب تحصیل کرده بود و با ادبیات آن جا به خوبی آشنایی داشت، پا به میدان گذاشت. او با انتشار مجموعه داستان «یکی بود، یکی نبود» گام به عرصه ی جدیدی گذاشت.

آری، انتشار این کتب در سال 1300 هـ . ش در برلن ع8لی رغم شور و شرش، توانست نام محمدعلی جمال زاده را به عنوان پیشوای نوول یا پدر داستان نویسی برای همیشه در تاریخ ثبت نماید.

تا قبل از آن «داستان کوتاه یا به اصطلاح فرانسه (nouvelle) بسیار دیتر از رمان در ایران به وجود آمد، زیرا ترجمه ی نمونه های اروپایی این گونه آثار نیز دیرتر از رمان در ایران منتشر شده بود. شاید نخستین بار در «مجله ی بهار» بود که بعضی از نوول های اروپایی ترجمه و نشر یافت. بعد در «مجله ی دانشکده» آثار نوول نویسان فرانسوی مانند: الفونس دوده، موپاسان، توسط سعید نفیسی و رضا هنری و دیگران ترجمه شد و سپس ترجمه ی انواع آن انتشار یافت.»

«چایگین»، خاورشناس روس، در مورد جمال زاده و اثر معروف او «یکی بود، یکی نبود» چنین اورده است: «تنها با یکی بود، یکی نبود است که مکتب و سبک رئالیستی در ایران آغاز یافت و همین سبک و مکتب است که در واقع شالوده ی جدید ادبیات داستانی در ایران گردید و فقط از آن روز به بعد می توان از پیدایش نوول و قصه و رمان در ادبیات هزارساله ی ایران سخن راند...»

جمال زاده، به خصوص به عنوان نویسنده دی «یکی بود، یکی نبود» نه تنها از لحاظ تقدم تاریخی، بلکه از حیث وضوح و وزن و معنی مقام اول را دارد... باید گفت که جمال زاده نویسنده ای است که با بهترین نوول نویس های اروپا در یک ردیف است».

یکی از عواملی که سبب شد تا سبک نگارشی جمال زاده در ایران به عنوان طلیعه ای در ادب فارسی مطرح شود، توجه به ساده نویسی به شیوه ی غرب بود. این در حالی بود که در کشور ما تا آن زمان غامض نویسی حسن محسوب می شد و آن را نشانه ی فضل و فضل فروش می دانستند.

«مجموعه داستان یکی بود، یکی نبود را که عنوان خود را از فاتحه ی کلام قصه سرایان ایرانی گرفته و اولین کتابی بود که بر خلاف عادت به زبان محاوره یا معمولی نوشته شده بود، ولوله و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد زندگی جمال زاده