دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :94
بخشی از متن مقاله
مهاجرت اعراب به ایران:
مهاجرت اعراب به ایران از راه خشکی و از سمت عراق بوده است. و از روزگاران بس کهن مردم فقیر آن سرزمین که سامی نژاد هستند پی در پی در جستجوی چراگاه و زمینه های بارور به سوی شمال کوچ می کردند از سه هزار سال پیش از میلاد مسیح آبادیهای شمالی این سرزمین که کشورهای عراق، سوریه، فلسطین، لبنان کنونی که هلال خصیت نامیده می شد، یعنی سرزمین هلالی بار آور، مورد توجه عربها بادیه قرار گرفت، و برنشان این کوچهای پیاپی دراز تاریخ ساکنان این سرزمین توانستند با کوچهای پی در پی، دولتهای سامی نژاد قدیم چون اگر، بابل و دولتهای آرامی و کنعاتی فنیقی و بحرانی را در هلال پیدار سازند، اکنون از این رو تیرهای سامی نژاد مزبور ناگریز در جستجوی چرا گاه و آب با حواشی خود از آنجا به سرزمینهای آباد شمالی کوچ نمایند. بنابراین عراق و سوریه و فلسطین که شبه جزیره عربستان در مسان آنها واقع و دریا یا کوهستان یابند میانه آنها نبود از روزگار دیرین کوچگاه عربها بوده است.[1]
از جمله قبایلی که در اواخر سلسله اشکانی و اوایل روزگار ساسانیان به ایران آمدند یکی طوایف بنوالعلم بوده که به داخل ایران مهاجرت کرد، این قبیله در پیش از اسلام در ایالت خوزستانی در هویزه و مناذرکبری در شمال غربی اهواز مسکن داشتند و از بومیان آنجا به شمار می رفتند و در هنگام حمله اعراب به ایران به یاری هم فراوان خود برخاستند با مهمانداران ایرانی خویش جنگیدند و چون عربها بر خوزستان دست یافتند. به بصره که شهری جدید الاحداث بود کوچیدند[2] در زمان ساسانیان در ایان پادشاهی اردشیر اول (41- 266) قابل ازد در کرمان تحت فرمانروایی ایران سکونت اختیار کرده بودند البته در بحرین نیز قبایل بنی تمیم و عبد القیس زیر نفوذ ایران بودند، در حیره نیز تنوفیان بر بخش بزرگی از عربستان حکومت داشتند و عموماً خراجگذار دولت ایران به شمار می رفتند و در واقع رغیب ایران بودند، بنابراین از روزگار دیرین ایران به درجات مختلف با اعراب نزدیکی و مناسبات دوستانه داشته است.[3] ولی با این حال، ایرانیان حتی المقدور از مهاجرت اعراب به ایران جلوگیری می کردند و در این زمان عشایر بسیاری از اعراب صحرانورد دو روی به مهاجرت آورده و به مرزهای ایران نزدیک شده بودند و اگر جلوگیری ساسانیان از ایشان توسط دولت دست نشانده حمیره نبود در اندک زمانی سراسر عراق و خوزستان و پارسی را عشایر عرب فرا می گرفتند، چون این عشایر فقیر در مرزهای ایران خطر بزرگی برای کشور به شمار می رفتند، شخص یاران ساسانی همواره مراتب جلوگیری از ایسان بودند. حتی پادشاهان عرب حیره که تحت حمایت ایران بودند وظیفه مهم ایشان نگاهداری مرزها و دوراندن آن عشایر عرب از خاک ایران بود، چنانکه همین وظیفه را عنانیان پادشاهان دست نشانده روم در مرزهای سوریه انجام می دادند.
ولی با این حال اعراب از ضعف دولت ها استفاده کرده به ایران هجوم می آوردند و دست به قتل و غارت می زدند چنانچه شاهپور دوم ( ذوالاکتاف) اعراب بنوتغلب و بنوبکر را که باعث خراجی ایران شده بودند گوشمالی داد و همچنین در زمان خسرو اول (انوشیروان) دسته ای از قبیله لیزایاد از فرات گذشته در عراق و جزیره به تاخت و تاز و چپاول پرداختند و جنگی با ایرانیان کرد، مردمی انبوه را بکشند این جنگ در تاریخ عرب به نام دیر الجماجم معروف است زیرا آن واقعه در نزدیکی دیری رخ داد که تازیان از کمر کشتگان پشته ای ساختند، خسرو انوشیروان سپاهیان را به دفع ایشان فرستاد و ایشان را هلاک کرد.[4]
حملات عرب پس از اسلام:
قرنها به این سان گذشت و اعراب پیوسته به انبوهی شمار و سختی معیتشان می افزود و ناگزیر بودند موانع ایران ورودی و مصر را از پیش برداشته و برای رسیدن به زندگی بهتر راه مهاجرت را بر روی خود باز کنند. در این هنگام پیغمبر اسلام (ص) لوای دعوت بر افراشت و اعراب را به پذیرش این اسلام دعوت نمود.
و این، پیدایش اسلام در جزیره العرب قطعاً مهم ترین رویداد هزاره اول تاریخ مسیحیت بوده این حادثه نه تنها نقشه جغرافیایی شرق را عوض کرد همچنین سرنوشت و میسر زندگی کم تر از نیمی از بشریت را تغییر داد و به تاریخ جهتی نو بخشید، اسلام اعراب را از قید عادت و غرائز بیابانی و نیمه وحشی به ویشان رهایند و آنان را تحت یک برادری جامع جهانی و نظم اجتماعی در آورد و از آنان افراد خوبی ساخت، این سازنده ترین خدمت: این این است، شود و هیجان برخاسته از تبلیغ مذهبی که در تغییر روحیه درنده خویی آنان بکار رفت، اعراب آن را برنامه توسعه طلبی شان دانستند و در نظر آنان اشغال فیزیکی سرزمین را مقدمه ضروری گسترش ایشان بود.[5]
اما در انجام این مقصود مشکات فراوان وجود دانست چون از یک طرف روحیها متصرفات خود را تا شمال غربی و ایرانی ها دامنه نفوذ خویش را تا جنوب غربی و مشرق عربستان توسعه داده بودند و این امر مسلم بود که اگر حضرت رسول و جانشینان وی در صدد بسط نفوذ اسلام بر می آمدند در نواحی مزبور با منابع رولیتن روم و ایران اصطحکاک پیدا می کردند، بالنتیجه بین مسلمین و قواء روم و ایران محارباتی به وقوع پیوست.[6] برخوردهای تا زان با ایرانیان و تاخت و تاز آنها به این سرزمین گر چه به دست آویز دین وزیر لوای اسلام بوده اما انگیزه اصلی آن برای بیشتر ایشان همان بود که همواره ملتهای تازه نفس پر جمعیت و فزاینده و تنگدست و بد خاک را به تجاوز به سرزمینهای آباد بر می انگیز و آن همانا به دست آوردن گشایش و آسایش در زندگی است، ظهور اسلام این امر طبیعی ( مهاجرت مردم تازه نفس و گرسنه از سرزمین خشک و بی حاصل به سرزمینهای حاصلخیز ) را سامان داد.[7] سلطه تازیان باری انحطاط دولت ایران و روم که در این زمان به متنهای خود رسیده بود کار حمله و مهاجرت عربها را به آن کشور آسان کرد.[8]
و این انحطاط در ایران به این شکل بود که ظهور این حنیف اسلام و بعثت پیامبر اکرم (ص) و هجرت آن حضورت از مکه به مدینه ( 622م.) مصادف بود با دوران پادشاهی خسور دوم ( پرویز) و جنگهای وی با هر مل امپراطور روم که از سال 63 تا 627 طول کشید و پس از کامیابی مقدماتی به شکست ایرانیان و خلع خسرو از سلطنت پایان یافت، این جنگهای بیست و چهار ساله دولت نیرومند ساسانی را به ضعفی عظیم دچار کرد و هرج و مرج دربار ساسانی بعد از خلع خسرو پرویز نیز به حدی بود که هر پادشاه سپس از سلطنتی کوتاه بر اثر مرگ با قتل یا خلع به پادشاهی دیگر تبدیل می یافت و هیچکس را برای اطلاح اوضاع فرصتی نبود، مخارج کمر شکن دربارها مایه تحمیل مالیات سنگینی بر مردم شده بود که طبعاً می بایست به وسیله طبقه دوم یعنی کشاورزان و پیشه وارن پرداخته شود. طبقات عالیه و روحانیون از رفتار خود مردم را به ستوه آوردند، اختلاف دینی میان پیروان زردتشت و مزدک و مانی و بود او عیسی در موانع مختلف مملکت به نهایت رسیده بود و با چنین وضع خلاف و دشمنی در میان طبقات ممتاز یعنی طبقه حاکمه کشور نیز به شدت جریان داشت و آثار انقراض و پریشانی دولت کهن ساسانی هویدا بود.[9]
بنابراین یاران در اواخر دوره ساسانی مساعد هر گونه اقدامی بود و این واقعیتی است که کلیه ایران شناسان داخلی و خارجی بر آن اتفاق نظر دارند.
مسائلی که ذکر شد تاب و توان مردم ایران را ربوده بود، و همگی ناراضی به نظر می رسیدند و روح آریائی در جستجوی آزادی فکر دو اندیشه و جسم او در طالب عدالت اجتماعی و مساوات بود یعنی دقیقاً همان چیزی که دولت ساسانی با آن شدت بیگانه بود. در آن طرف اعراب که اینک اندیشه سیاسی یافته و با دستاویزی بسیار موثر به نام اسلام به اتحاد نسبی قبیله ای رسیده بودند در همان روزهای اولیه کسب قدرت و تثبیت خلاقیت عربی به تدارک تحقق آمال دیرینه خویش پرداختند[10].
اعراب با سلاح جدید خودسری نام داشت همه مردم روی زمین را به یکتا پرستی و برابری و برادری می خواند و این ندای توحید و مساوات و عدالت طبقه مظلوم و محروم اجتماع را که بیش از دیگر طبقات بودند به خود جلب کرد، آنان که راه نجاتی یافته گروه گروه به این جدیدی در آمدند و طومار رسم کهن را در هم نوردیدند، پیغمبر اسلام همه اعراب جزیره العرب را چه در داخل و چه در خارج از مرزهای عربستان با هم متحد ساخته و به این مبین اسلام درآورد. و وعده ایشان به قوم خود این بود که اگر دین وی را بپذیرند عراق و ایران و سوریه از آن ایشان خواهد شد. بنابراین اعراب مسلمانیکه در تنگی معیشت می سوختند به امید اینکه اگر فاتح شوند سرزمین های سر سبز و خرم عراق و ایران و سوریه و مصر را تصرف خواهند کرد و اگر کشته شوند تهیه شده و به بهشت جاویدان رخت خواهند بست دعوت آن حضرت را لبیک گفته، تا در زمان جانشینان او به کشور گشایی بپردازند.
پس از رحلت آن حضرت جانشینان پیامبر که خلفای راستین بودند شیوه وی را در اتحاد قبایل ادامه داده ولی چون کشور حیره در شمال شرقی جزیره العرب زیر سیطره ایرانیان بود و از میان بردن آن دولت بدون مداخله حامیانشان یعنی ایران عملی نمی گردید بالطبع پای دولت ایران را به میان کشید از بدبختی ایرانیان از بین رفتن دولت حیره که دروازه ایران محسوب می شد به آسانی امکان پذیر نمی گشت.[11]
منابع و مأخذ:
1- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمة عباسی خلیلی، ج 2، تهران : 1350.
2- ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد ، العبر، ترجمة عبدالمحمد آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1363.
3- این طقطقی، محمد بین علی بن حسین طباطبا، تاریخ فخری، ترجمه: وحید گلپایگانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1367.
4- ابواللداء، تقویم البلدان، ترجمة عبد المحمد آیتی، تهران: 1349.
5- ابن اعبی، مختصر تاریخ الدول، ترجمة عبد المحمد آیتی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1377.
6- اعثم کوفی، احمد بن محمد بن علی، کتاب الفتوح، ترجمة: مستوقی هروی، مصحح غلامرضا طباطبائی مجد، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، 1372.
7- امیرعلی، تاریخ عرب و اسلام، ترجمة: فخر داعی گیلانی، تهران: کمیسیون معراف، 1320.
8- اشپولر، بر تولد، جهان اسلام، ترجمة: فخر آریان، تهران ؛ امیر کبیر، 1372.
9- اشپولر، برتولد، ایران در قرون نخستین اسلامی ، تهران: امیرکبیر، 1372.
10- ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمة: ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات جاویدان، 1373.
11- اصفهانی ، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه: جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1346.
12- الهامی، داود، یاران و اسلام، تهران: کانون نشر جدید، 1369.
13- احمدی دستگردی ، فرشاد، علل شکست، تهران: انتشارات نشر فردا، 1382.
14- اقبال، عباس، تاریخ ایران از صدر ا سلام تا انفراض قاجار، تهران: انتشارات خیام، 1371.
15- بلاذری، احمدبن بحی، فتوح البلدان، ترجمه: آذرتاش آذرنوش، تهران: بنیاد فرهنگ، فرهنگ ایران، 1346.
16- بیات، عزیزالله، تاریحج ایران از ظهور اسلام تا دیالمه، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
17- بشارتی، محمدعلی، تاریخ تحلیلی اسلام و ایران، ج1، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1379.
18- پرویز، عباس، از عرب تا دیالمه، تهران: انشارارات اعملی، بیتا.
19- پطروشنسکی، اسلام در ایران، ترجمة: کریم کشاورز، تهران: پیام، 1354.
20- پیکولوسیکایا، تاریخ ایران از دورة باستان تا پایان سدة هجدهم، ترجمه کریم کشاورز، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، بی تا.
21- تقی زاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، به کوشش: عزیزالله علیزاده، تهران: انتشارات فرودسی، 1379.
22- تاریخ اسلام، پژوهش دانشگاه کمبریج، ترجمه: احمد آرام، تهران: امیرکبیر، 1377.
23- توسیرکانی، قاسم، تاریخی از زبان تازی در میان ایرانیان، تهران: انشارات دانشگاه تهران، 1350.
24- ثالث، دکتر. ر. اسلام در ایران، ترجمة: محمود رصا افتخار زاده، تهران: 1371.
25- جعیط، هشام، کوفه پیدایش شهر اسلامی، ترجمه: ابوالحسن سر و قد مقدم، مشهد: آستان قدس رضوی، 1372.
26- جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکال العالم، ترجمة: عبد السلام کاتب، تهران: 1368
27- جعفریان، رسول، تاریخ خلفا، تهران: انشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
28- حقیقت، بعدالرفیع، تاریخ نهضتهای ملی ایران، تهران: انتشارات کتب ایران، 1348.
29- حتی، فلیپ خوری، ترایخ عرب، ترجمة ابوالقاسم پایندی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی 1380.
30- حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، تهران: دفتر نشر و فرهنگی اسلامی، 1373.
31- حقیقت، عبدالرفیع، خدمات ایرانیان به اسلام، تهران: انتشارات کومش، 1380.
32- خسوری، محمد رضا، سیر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران:انتشارات آن، 1380.
33- خلیلی مدیر اقدم، عباس، ایران بعد از اسلام، تهران انتشارات: دانشگاه تهران، 1335.
34- خویی زاده، نگاهی به تاریخ اسلام، تهران: انتشارات آذین، 1380.
35- خواندمیر، حبیب السیر، ج2 تهران : 1333.
36- دیاکونف، م. م، تاریخ ایران باستان، ترجمه: روحی ارباب، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380.
37- دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطول، ترجمه محمو مهدی دامغانی، تهران: نشر نی، 1366.
38- رازی، عبدالله، تاریخ مفصل ایران، تهران: انتشارات اقبال، 1355.
39- رضایی، عبدالعظیم، گنجینه های تاریخ ایران، تهران: انتشارات اطلس، 1378.
40- رضایی، عبدالعظیم، انگیزه شکست و پیروزی ایرانیان، تهران، انتشارات در، 1381.
41- زرین کوب، عبدالحسین، بامداد اسلام، تهران : امیرکبیر، 1382.
42- زرین کوب، عبدالحسین، روزگاران، تهران: انتشارات سخن، 1380.
43- زرین کوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1380.
44- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، تهران: امیرکبیر،1380.
45- زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمة : علی جواهر کلام، تهران: امیرکبیر، 1361.
46- ساکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمة : فخر راعی گیلانی، تهران : 1362.
47- سیدان، شمس الدین، فتح الفتوح (آخرین نبدر ایران و عرب) ، تهران: انتشارات افشار، 1361.
48- صفا، ذبیح الله ، دلیران جانبارز، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1369.
49- طبری، محمدبن جریر، الرسل و الملوک، تصحیح : محمد روشن، تهران: انتشارات روشن، 1380.
50- عسکری، مرتضی، صد و پنجاه صحابی دروغین، ترجمه سردارنیا، تهران: دفتر شرکوکب، 1361.
51- کاسی، نصره الله، فره ایزدی (راز پیروزی ایرانیان) ، تهران: بنیاد نیکوکاری نوریانی، بی تا.
52- کریستنسن ، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: دنیای کتاب، 1374.
53- گریشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمه محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی ، 1380.
54- مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ ، ترجمه ؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، ج 6 تهران : 1352.
55- مسعودی، محمدبن حسین، مروج الذهب.
56- مهرآبادی، میترا، تاریخ کامل ایران،تهران: انتشارات افراسیاب، 1380.
57- مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: 1339.
58- مفتخری، حسن، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران: سمت، 1381.
59- مشکور، محمدجواد، تاریخ سیاسی ساسانیان، تهران: انتشارات اشرافی، 1358.
60- مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، تهران: انتشارات اشراقی، 1363.
61- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسن ،التنبه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349.
62- میرخواند، روضه الصفا، ترجمه جمشید کیان فر، تهران: انتشارات اساطیر، 1380.
63- مجمل التواریخ
64- نخجوانی، هندوشاه،تجارب السلف، به اهتمام: عباس اقبال، تهران، 1313.
65- نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی ایران، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1343.
66- نولدکه ، تئودور، تاریخ ایران و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه عباس زریاب، تهران: 1358.
67- نوذری، عزت الله ،تاریخ اجتماعی ایران، تهران: انتشارات خجسته، 1380.
68- هرن، پاول، تاریخ مختصر ایران، تجرمه : رضازادة شفق، تهران: کمیسیون معارف ، 1314.
69- یعقوبی (ابن واضح) ، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی، ج 2، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***