هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

خاطرات شهید 27 ص

اختصاصی از هایدی خاطرات شهید 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

* با علی از زنجیر فاصله گرفتیم و رفتیم جلوتر.کاروان اتومبیل های حامل ره بر به سمت استادیوم در حرکت بود.نکته ی با مزه این بود که اول کسانی که به داخل خیابان پریده بودند و دنبال ماشین می دویدند،همان بچه های نیروی انتظامی و سپاه استان بودند!از صبح ساعت شش آنجا ایستاده بودند و به هیچ کسی اجازه ی رد شدن از مسیر را نمی دادند،که مشکل امنیتی ایجاد نشود،حتا به آن جان باز ویلچری.همه ی این سخت گیری ها برای همان لحظه ای بود که قرار بود اتومبیل ره بر رد شود.آن وقت درست در همان لحظه که از صبح برایش تمرین کرده بودند،خودشان زودتر از همه زنجیر انسانی را رها کرده بودند و دنبال ماشین ره بر می دویدند! مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!

 *  ره بر کماکان مشغول صحبت بود که دیدم از میان کسانی که جلو نشسته بودند،یکی بلند شد و جلو آمد.کت و شلواری معمولی و تسبیحی در دست،نمی شناختمش ،اما او طوری تا می کرد که انگار مرا می شناسد. هم سن و سال من بود. سی را پر کرده بود. کرمی معرفی کرد، پسر ره بر،آقا مسعود! روبوسی کردیم به ما خوش آمد گفت و با علی هم آشنا شد.مشغول صحبت بودیم و از نا هم آهنگی گله می کردیم که تسبیحش پاره شد و دانه های تسبیح به زمین ریخت .در احوال پرسی-نمی دانم شاید برای امتحان – خیلی با او گرم نگرفتم و حتا با بدجنسی کمی هم سرد و مغرور تا کردم.دانه های تسبیح که به زمین ریخت،نا خودآگاه روی زمین نشستم و شروع کردم به جمع کردن دانه ها .دست من را گرفت و گفت: راضی نیستم.شما زحمت نکشید..

 * صحبتها تمام شد و  عبد الحسینی پیدا نشد که نشد.. با پسر ره بر خداحافظی کردیم و از استادیوم خارج شدیم و راه افتادیم به سمت هتل.

به علی گفتم،مثل زمانی است که از استادیوم فوتبال بیرون می آییم.خیلی شلوغ است.علی خندید.(( الان هم از استادیوم فوتبال بیرون آمده ایم دیگر...)) من بارها به تماشای مسابقه ی فوتبال رفته ام.بارها مردم را دیده ام که چه گونه هم را هل میدهند و چه هیجانی دارند.بارها مردم را دیده ام که چه گونه از اجتماعات سیاسی بیرون می آیند. اما اینجا فرق می کرد. خود مردم فاصله ی میان زن و مرد را رعایت می کردند. خود مردم کمک می کردند تا مصدومان را به آمبولانس ها برسانند. پسر و دختر  آرام و عادی کنار هم راه می رفتند... خیلی آرام.بدون هیجان .اولین بار بود که از چنین استادیومی بیرون می آمدم...

 *  فقط بخت یارمان است و با این مینی بوس زودتر از ره بر به گل زار شهدا رسیده ایم. با یک نگاه می فهمم که برنامه از قبل مشخص نبوده یکی دارد ریسه ی چراغ می بندد. آن یکی نواری از پرچم های ایران را. لایه خاک روی زمین را – که در زاهدان چیزی عادی است – با جارو می روبد.یکی دیگر با شلنگ آب به جان پله ها افتاده است. معلوم است که آن ها هم مثل ما چند دقیقه ای بیشتر نیست که از آمدن ره بر مطلع شده باشند .همه مشغول اند. مقایسه کنید با جاده آسفالت کردن و کارخانه راه انداختن قبل از ورود بعضی مسوولان رده پائین تر! هر کسی مشغول کاری است .به جز پیر مردی که نشسته است بر سر قبری  وفتحه می خواند.تامحافظ ها سراغش بیایند، کنارش میروم و به سنگ قبر نگاه می کنم . هنوز چیزی نپرسیده ام که خودش شروع می کند :

_ از صبح منتظر بودم.ببین، این کارت بنیاد شهید است، دیدار هم نیامدم.مطمئن بودم آقا می آید گل زار ، سر قبر پسرم. خودش به من گفت...

می گویم کی به شما گفت؟آقا؟! سرش را به علامت منفی بالا می اندازد و به سنگ اشاره می کند .

_ خودش گفت. دیشب به خوابم آمده بود...

چیزی نمی گویم.فاتحه می خوانم برای آن هایی که از ما زنده تر هستند.بسیار زنده تر...  حفاظت، برنامه ها را از چه کسی پنهان می کند؟

*  یک جنگ تمام عیار !مردم می خواهند آقا را از دست مردم نجات بدهند انگار، و تیم حفاظت هم آقا را از دست مردم! سر تیم که با آقا از راه رسیده است، رفته است صف اول و سعی می کندبه زور مردم را عقب براند.درهمین حین یک هو می بینیم که سیم خاردارهای بالای دیوار کنده می شوند و یک دسته از مردم از بالای دیوار پایین می پرند. سر تیم بر می گردد به سمت یکی از اتومبیل های کاروان. روابط حسنه ی من با او باعث شده است که فقط رفتار او را ببینم .خدای بزرگ ... چه می بینم. کتش را در می آورد و اسلحه را از غلاف بیرون می کشد...

نه...

اتفاقی نمی افتد، اسلحه را به دست یکی دیگر از بچه های تیم حفاظت که در اتو مبیل نشسته است می دهد و می دود سمت مردم.بعد تر می فهمم که نگران گم شدن اسلحه بوده است، البته او با آن اخلاق حسنه نگران چیزهای دیگر هم


دانلود با لینک مستقیم


خاطرات شهید 27 ص

تحقیق درمورد وصیت نامه شهید رشید اسماعیلی 14 ص

اختصاصی از هایدی تحقیق درمورد وصیت نامه شهید رشید اسماعیلی 14 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

وصیت نامه شهید رشید الماسی

بسم الله الرحمن الرحیم

( والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصو بالصبر )

قسم به عصر که زیانکاری و خسران است مگر کسانیکه ایمان آوردند و عمل صالح و شایسته انجام دادند و توصیه به صبر و شکیبایی کردند .

داشتم به این موضوض می اندیشیدم که ایمان آوردن به خدا و عمل صالح و شایسته انجام دا دن برای رسیدن به کمال و رستگاری کافی است که سوره والعصر به این موضوع صریحاً جواب می دهد که ای انسان به هوش باش که فقط کسانی در این دنیا زیانکار نیستند که ایمان بیاورند و آنرا به مرحله عمل در بیاورند ( عمل صالح ) و حق را سفارش کنند و صبور باشند و دیگران را نیز به صبر و شکیبایی در راه حق و راه ا... وصیت کنند آری راه ا... راهی که هر کس رهرو آن نیست پر از گذشت و ایثار ولی با نشاط و خوش هدف که آخر راه نزدیکی به خداست ( تقرب ) رسیدن به نقطه کمال عشق ( عاشقان دانند ) پیامبران خدا یکی پس از دیگری پیام نوید بخش الهی آوردند و راه خدا را نشان دادند و عده ای پذیرفتند و بر آن راه رفتند و عاشقانه به معشوق رسیدند و عده ای نیمه راه برگشتند به جاه و مال دنیا چشم دوختند ( و هوی و هوس که علی علیه السلام هوی را اسبی سرکش نامیده است که اگر افسارش را از دست دهی چنان گمراهت می کند و بر زمینت می زند که نابود شوی .

بله عده ای نیمه راه برگشتند و نتوانستند از وابستگی های مادی ببرند و به معنویت خدایی و با آن فرهنگی که پیامبران تکمیل کننده آنان حضرت محمد (ص) است آوردند وابسته شوند و وابستگی و علایق به امور دنیوی در حدی که تو را از راه خدا و کوشش در مسیر آن بازدارد عاقبتش زیانکاری و خسران است پس دیدم و خواندم و میبینم که در این دنیای پر از فریب چگونه بالانشین ها را و کسانی را که باید حافظ خون شهدا و بوجود آورندگان انقلاب باشند بر سر قدرت یقه پاره می کنند و چقدر دم از من و من می زنند . نمی دانم کدام من ( منظور شهید بزرگوار : بنی صدر می باشد ) امام بزرگوارمان که ادامه دهنده راه ادامه دهندگان رسالت حضرت محمد (ص) است و پیش برنده در مسبر ا... است و چیزی جز سعادت دنیوی و اخروی است اسلام در زمین است و تنها مردی است که در همه ابعاد بعد از انبیاء و ائمه اطهار در بعد تقوی – ایمان – صبر - خود نگهداری و علم – حافظاً الدینه – مطیع الامر مولا – قاطعیت و مردم دوستی و یکتاپرستی و کلاً تجلی یک انسان ساخته شده بر سنت مکتب اسلام و الگوی زمان اسلام که اسلام خود همه جانبه است ایدئولوژی – سیاسی و نظامی است درد قرآن ناطق زمان ماست تا کنون صحبتی نکرده اند که من چه کرده ام با وضعی که می دانم ایشان در اسلام و انقلاب اسلامی ایران روح حیات دوباره دمیده و هر وقت فرمایشی کنند اول توکل به خدا و اراده او را حاکم به تمام امورات می دانند ولی شما ای سیاستمداران که اگر رونقی دارید از همنشینی و با تأیید رهبر است چه خبر شده است که اسلام و امت مسلمانان را به یکباره فراموش می کنید و به خود مشغول می شوید در حالیکه برادران شما که رو در روی دشمن و نزدیکترین فاصله پلیکان حمله اجانب بطور نظامی می ایستند باید از رادیو و غیر سروصدای من و شما رو بشنوند چه می خواهید جواب خدا را بدهید که کسانی که بنای این مشاجرات را می گذارید و ای کسانی که اگر راه را بر تو نشان دهند علمتان را جلو می کشید به خود آیید تا شما را به خود نیاورده اند بلکه رهبر امت بیدار است و موشکاف ولی احساساتی نیست به موقع جلوی انحرافات را می گیرد و الان ار لحاظ جسمانی مریض است کمتر سر و صدا کنید و به این راهنمای پیرو خداوند ضربه وارد نیاورید و اینک پس از چندین مرتبه رودرروی با مرگ در صحنه های جنگ لازم دیدم که اولاً بگویم مرگ هیچ ترسی ندارد و به گفته قرآن مرگ در راه حق خصوصاً آغاز زندگی جاوید است . نوشتم مطالبی را از درون دل برخاسته که اگر سعادتی نصیب ما شد و کاسه عمر سرآمد و لیاقت نزدیکی به خداوند را داشتیم و این تحول صورت پذیرفت یک توصیه ای کرده باشیم و به دور از کینه و نفاق حقی را تذکر داده باشیم و بر مشکلات انجام حق نیز دعوت به صبر و شکیبایی کرده باشیم ولی سخنی با پدر ومادر که عزیزان من از امام حسین (ع) ادامه دهنده راه خدا و وصیت کننده به حق و وصیت کننده به صبر در تئوری و عملی آموخته ایم که زندگی عبارت است از عقیده و جهاد و کوشش در راه آن عقیده ( اسلام ) پس مسئله برای شما باید حل شده باشد و سعی کنید که عقلتان بر احساستان غلبه کند و بیخودی به خود زحمت ندهید که اجر شما نیز با خداست و صبر و شکیبایی پیشه کنید ( الصبر من الایمان بمنزله الرأس الجسم ) صبر در ایمان مانند سر در تن است – پس ایمان خود را حفظ کنید و به وسیله صبرتان و اما دوستان و همرزمان راه حق بپیمایید و در این راه بر مشکلات صبر و پایداری کنید که خداوند صابران را دوست دارد و بدانید که حق پیروز است و فتح اسلام نیز در جهاد است به امید اینکه انقلاب و فرزند برومند ائمه امام خمینی رزمنده و ایثارگر تاریخ معاصر گسترده و گسترده تر و جهانگیر گردد که وعده خدا حق است و نصر و من الله و فتح القریب و بشر المؤمنین.

( یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فلا خلی فی عبادی و ادخلنی جنتی )


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد وصیت نامه شهید رشید اسماعیلی 14 ص

کل دانش آموزان اندازه گیری جامعه و نمونه دبیرستان شهید رجایی در شیفت صبح 23 ص

اختصاصی از هایدی کل دانش آموزان اندازه گیری جامعه و نمونه دبیرستان شهید رجایی در شیفت صبح 23 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

جامعه : کل دانش ‌آموزان اندازه‌گیری جامعه و نمونه دبیرستان شهید رجایی در شیفت صبح

اندازه جامعه: 500 نفر

نمونه:دانش‌آموزان دوم و سوم شیفت صبح :

اندازه نمونه: 50 نفر

ما در ارائه پروژه از روش پرسش نامة کتبی و مشاهده‌ی ثبت وقایع استفاده کردیم.

مقدمه

نوجوانان دلی پاک و روحی پرشور دارند آنان در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین دوران زندگی خود به سر می‌برند و نیازمند هدایت و حمایت و همدلی‌اند نوجوان نهال نورسیده‌ای است که برای رشد و بالندگی به باغبانی دلسوز و روشن‌بین نیاز دارد تا او را از آفتها و حادثه‌ها در امان دارد.

بها دادن به نوجوانان و تربیت و ارشاد آنان کوشیدن بی‌گمان یکی از نشانه‌های آشکار رشد فرهنگی یک جامعه است. برخلاف گمان برخی مردم، تربیت بطور کلی کاری بسیار دشوار است بویژه تربیت و هدایت نوجوانان دارای پیچید‌گی‌ها و نکته‌های ظریف بسیاری است. شاید گفتة حکیمانة کانت، متفکر و فیلسوف نامی آلمانی، حق مطلب را در این زمینه ادا کرده‌باشد آنجا که می‌گوید: دو کار هست که در دشواری هیچ کار دیگری به پای آن نمی‌رسد. مملکت‌داری و تربیت.

تربیت انسان از این جهت که او موجودی پیچیده و عظیم است کاری سخت و دشوار می‌باشد. پیچیدگی‌های روحی انسان به حدی است که نمی‌توان رفتار او را به سادگی تحت ضابطه‌ای مشخص درآورد و از آن آسوده خاطر شد. برتراند راسل، فیلسوف انگلیسی که خود دربارة « تربیت » کتابهایی نگاشته‌است اعتراف می‌کند که گفتار من در این زمینه بهتر از کردارم بود. اینها همه نشان می‌دهد که نباید تربیت را کاری سهل و آسان پنداشت که نیاز به هیچ‌گونه آموزش و تخصصی ندارد.

فرزندان ما در دوران زندگی خود مرحله‌های مختلف را طی می‌کند و در هر مرحله نیاز‌های تربیتی ویژه‌ای دارند. بدون آشنایی با این مراحل تربیتی و برخورداری از مهارتهای لازم چگونه می‌توانیم فرزندان خود را تربیت کنیم؟ شاید برخی از پدران و مادران گمان می‌کنند که اگر شرایط مادی و امکانات تحصیلی را برای فرزندان خود فراهم آورند وظیفة‌ خود را به خوبی انجام داده‌اند حال آنکه وظیفة پدر و مادر بسیار فراتر از اینهاست. خانواده کانون پذیرایی از نسل آینده است. در این کانون نهال ارزشهای انسانی که بذر آن در لحظة آفرینش در ضمیر آدمیان پاشیده شده‌است باید رشد و نمو کرده درخت انسانیت به بار نشیند از این‌رو هیچیک از نهادهای اجتماعی نقشی را که خانواده در ساختار فکری، روحی و اخلاقی انسان دارد نمی‌توانند ایفا کنند. نابسامانی‌های اجتماعی در بسیاری موارد ناشی از نابسامانی در خانواده‌هاست و سعادت یک اجتماع بستگی کامل به


دانلود با لینک مستقیم


کل دانش آموزان اندازه گیری جامعه و نمونه دبیرستان شهید رجایی در شیفت صبح 23 ص

شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360) 21 ص

اختصاصی از هایدی شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360) 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360)

دستغیب ـ سیّد على اصغر

دستغیب ـ سیّد على اصغرولادت و نسبتحصیل و تدریساخلاق و معنویّتبرنامه هاى تبلیغىسوابق مبارزاتىخاطرات پس از پیروزى انقلاب اسلامى

دستغیب ـ سیّد على اصغرنام: سیّد على اصغرشهرت: دستغیبنام پدر: سیّد على اکبرزادگاه: شیرازسال تولد: 1324شمسىمسئولیّت: نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى در دوره اوّل و سوم از استان فارس.

ولادت و نسب

این جانب سیّد على اصغر دستغیب در سال 1324شمسى دیده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آقا سیّد على اکبر آقا نجفى معروف به مدیر، فرزند مرحوم آیة اللّه آقا سیّد على، فرزند مرحوم آیة اللّه سیّد میرزا هدایت اللّه دستغیب رحمه الله مى باشد.مرحوم پدرم چون در نجف اشرف متولد شد، از این رو به او آقا نجفى مى گفتند. وى در آغاز معمّم و در کسوت روحانیّت بود و سپس وارد وزارت فرهنگ گردیده و در سمت مدیریّت مدرسه مشغول خدمت شد و لذا به مدیر شهرت یافت.اغلب افراد خاندان دستغیب و بسیارى از چهره هاى سرشناس شهرمان در آن زمان محصل مدرسه ایشان بودند. اخیراً در دوران بازنشستگى «کتاب خانه حافظیّه» را بازسازى و مدیریّت آن را به عهده گرفت. وى به سال1342شمسى دار فانى را وداع گفته و در یکى از حجرات حرم مطهّر حضرت سیّد میرمحمدعلیه السّلام کنار درِ ورودى سمت چپ به خاک سپرده شد.والده ماجده پدرم مرحومه خجسته خانم دستغیب صبیّه محترمه مرحوم آیة اللّه میرزا ابوالحسن دستغیب (عموزاده مرحوم آیة اللّه سیّد میرزا هدایت اللّه) مى باشند. ایشان از بانوان با فضیلت بوده و والد بزرگوارشان از علماى بزرگ و صاحب تألیفاتى بوده اند از جمله کتابى در شرح کلمات امیرالمؤمنین على علیه السّلام دارد که نسخه خطّى آن به زبان عربى نزد این جانب موجود است و ـ ان شاء اللّه ـ در آینده ترجمه و براى استفاده عموم منتشر خواهد شد.والده محترمه این جانب حاجیه خانم همدم (نصرت الشریعه) صبیّه مرحوم آیة اللّه آقا سیّد محمد تقى دستغیب (از فرزندان مرحوم آیة اللّه سیّد میرزا هدایت اللّه) مى باشد که از علماى متّقى و امام جماعت مسجد باقرخان (پشت بازار حاجى) بوده است.خاندان دستغیب از سلسله جلیله سادات حسینى هستند و طبق شجرنامه موجود این جانب با 32 واسطه به جدّ امجد و بزرگوارم امام سجّاد حضرت على بن الحسین علیه السّلام مى رسم.

تحصیل و تدریس

دوره ابتدایى را در دبستان فرصت گذراندم که به لحاظ داشتن مدیر و مربّیان متدیّن و دل سوز، محیط تربیتى بسیار خوبى محسوب مى شد.دوره متوسّطه را در دبیرستان شاهپور (ابوذر فعلى) سپرى کردم که آن زمان از مدارس متوسّطه نمونه به شمار مى آمد. از نظر علمى دبیرهاى خوبى داشت و از لحاظ دینى و تربیتى هم مربّیان فعّالى در آن جا بودند که با مساعدت و همراهى آنان و بعضى دانش آموزان دیگر، انجمن اسلامى را تشکیل داده و براى جلسات آن برنامه ریزى مى نمودیم. انتشار جزوه اى در اهمّیّت نماز و احکام آن، از کارهاى انجمن بود.در آن زمان، سه رشته دبیرستانى وجود داشت (ریاضى، طبیعى و ادبى) و براى این جانب با توجّه به این که از همان زمان علاقه مند به تحصیلات حوزوى بودم انتخاب رشته ادبى مناسب تر مى نمود، امّا رشته ریاضى را صرفاً به لحاظ جنبه فکرى آن اختیار کردم که البته در آن ایّام از ارزش بالاترى نسبت به دو رشته دیگر برخوردار بود.علاقه ام به روحانیّت موجب بود، کتاب هایى را که در احوالات مشاهیر علماى روحانیّت نوشته شده بود، با اشتیاق مطالعه نموده و از گفتار و رفتار علماى مبرّز شهرمان الگو مى گرفتم به ویژه این که بیش از همه تحت تأثیر شخصیّت دایى معظّم خود، یعنى حضرت آیة اللّه شهید دستغیب قدّس سرّه بودم. بدین ترتیب، هیچ گاه ادامه تحصیل در رشته هایى غیر حوزوى به فکرم خطور نمى کرد. از این رو، پس از اخذ دیپلم به تحصیلات حوزوى مشغول شدم و ضمن فراگیرى دروس مقدّمات و سطح، معمولاً کتب قبلى را تدریس مى نمودم. علاوه بر آن، خداوند منّان توفیق انجام وظیفه تبلیغ را به ویژه براى نسل جوان عنایت فرموده بود. پس از پایان دوره سطح براى تکمیل دروس حوزوى به قم عزیمت نموده و عمدتاً از خارج اصول مرحوم آیة اللّه العظمى میرزا هاشم آملى قدّس سرّه و خارج فقه مرحوم آیة اللّه العظمى گلپایگانى قدّس سرّه استفاده کردم. یکى از تفضّلات و الطاف الهى به وساطت حضرت معصومه علیها السّلام فراهم شدن منزل به سرعت و سهولت بود؛ چون از قبل منزل مهیّا ننموده بلکه به همراه خانواده و مقدارى اسباب و وسایل با توکّل به خداوند حرکت کردیم. پس از مراجعت به شیراز مجدّداً برنامه تدریس و تبلیغ را آغاز نمودم.در همان اوقات انقلاب اسلامى وارد مرحله جدیدى شده و مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبرى حضرت امام خمینى قدّس سرّه تشدید گردید.حوادث و رویدادهایى به وقوع پیوست که متعاقب آن براى بسیارى از عزیزان اسلام مشکلاتى ایجاد کردند و این جانب به عنوان قطره اى از دریا دستگیر و راهى زندان و سپس به تبعیدگاه فرستاده شدم که در بخش خاطرات سیاسى و سوابق مبارزاتى به آن وقایع اشاراتى نموده ام.پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تأکید حضرت امام راحل قدّس سرّه مبنى بر توجّه و اهتمام نسبت به حوزه هاى علمیّه، این جانب به تأسیس حوزه علمیّه رضویّه شیراز اقدام نموده و تعدادى از داوطلبان را ثبت نام و از بین آن ها افراد مستعد و ذى صلاح را انتخاب و به تدریس پرداختم. براى دوره اوّل از مقدّمات تا پایان سطح (جلدین کفایه) را شخصاً تدریس نمودم و در حال حاضر بحث خارج فقه را هم براى طلّابى که سطح را به اتمام رسانده اند مشغول مى باشم. هم زمان با تحوّلات جدید و نظم نوین حوزه علمیّه قم ضمن اعلام همکارى و هم آهنگى با مرکز مدیریّت قم اقدام به گزینش دوره هاى دیگرى نموده که هم اکنون در پایه هاى مختلف به تحصیل اشتغال دارند.


دانلود با لینک مستقیم


شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360) 21 ص

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید زین الدین 10ص

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید زین الدین 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

زندگینامه شهید زین الدین

مقدمه

به سال 1338 ه.ش در کانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود. مادرش که بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش کوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردادن فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم می‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد که او دراوان کودکی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیکاری به پدرش که کتابفروشی داشت، کمک می‌کرد و به عنوان یک فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری می‌داد.

 ● ویژگیهای اخلاقی

 از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شکنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترین پاتکها به خاطر این روحیه بود. روحیه‌ای که اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود.

مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمی‌شد.

شهید زین‌الدین در کنار تلاش بی‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت که جبهه‌های نبرد، مکانی مقدس است و انسان دراین مکان، به خدا تقرب پیدا می‌کند. همیشه به رزمندگان سفارش می‌کرد که به تزکیه نفس و جهاد اکبر بپردازند.

او همواره سعی می‌کرد که با وضو باشد. به دیگران نیز تاکید می‌نمود که همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مانوس بود و به حفظ آیات آن می‌پرداخت.

به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قایل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا می‌داشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.

با علاقه خاصی به بسیجی‌ها توجه می‌کرد. محبت این عناصر مخلص در دل او جایگاه ویژه‌ای داشت. برای رسیدگی به وضعیت نیروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، یگانها و مقرهای لشکر سرکشی می‌نمود و مشکلات آنان را رسیدگی و پیگیری می‌کرد. همواره به برادران سفارش می‌کرد که نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و همیشه خودشان را نسبت به آنها بدهکار بدانند و یقین داشته باشند که آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

شیفتگی و محبت ویژه‌ای به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی که از ولایت فقیه داشت از صمیم قلب به امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید. با قبلی مملو از اخلاص، ایمان و علاقه از دستورات و فرامین آن حضرت تبعیت می‌نمود. به دقت پیامها و سخنرانیهای ایشان را گوش می‌داد و سعی می‌کرد که همان را ملاک عمل خود قرار دهد و از حدود تعیین شده به هیچ وجه تجاوز نکند. می‌گفت:

ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببینیم از آن کانون و مرکز فرماندهی چه دستوری می‌رسد، یک جان که سهل است، ای کاش صدها جان می‌داشتیم و در راه امام فدا می‌کردیم.

او در سخت‌ترین مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمینی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها کرد.

حفظ اموال بیت‌المال برای شهید زین‌الدین از اهمیت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئولیت و جایگاهی که قرار داشت نهایت دقت خود را به کار می‌برد تا اسراف و تبذیر نشود. بارها می‌گفت:

در مقابل بیت‌المال مسئول هستیم.

در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره میانه‌روی می‌کرد.

او خود را آماده رفتن کرده بود و همواره برای کم کردن تعلقات مادی تلاش می‌کرد. ایثار و فداکاری او در تمام زمینه‌ها، بیانگر این ویژگی و خصوصیتش بود.

برای اخلاص و تعهد آن شهید کمتر مشابهی می‌توان یافت.

او جز به اسلام و انجام تکلیف الهی خود نمی‌اندیشید. در مناجات و راز و نیازهایش این جمله را بارها تکرار می‌کرد:

ای خدا! این جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پیروز کن.

از آنجا که برادران، ایشان را به عنوان الگویی برای خود قرار داده بودند، سعی می‌کردند اخلاق و رفتارشان مثل ایشان باشد.

او شخصیتی چند بعدی داشت: شخصیتی پرورش یافته در مکتب انسان ساز اسلام. خیلی‌ها شیفته اخلاق، رفتار، مدیریت و فرماندهی او بودند و او را یک برادر بزرگتر و معلم اخلاق می‌دانستند. زیرا او قبل از آنکه لشکر را بسازد، خود را ساخته بود.

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئولیتهای نظامی‌اش که دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی که با بسیجیان مواجه می‌شد برادری صمیمی و دلسوز برای آنها بود.

شهید مهدی زین‌الدین در زمینه تربیت کادرهای پرتوان برای مسئولیتهای مختلف لشکر به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بود که در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جریان کارها باشند. می‌گفت:

من خیالم از لشکر راحت است. اگر چند ماه هم در لشکر نباشم مطمئنم که هیچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.

در کنار این بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زیرا رفتار و صحبتهایش در عمق جان نیروهای رزمنده می‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خویش می‌کشیدند و بر بالای دستهایشان بلند می‌کردند.

او یکی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار می‌آمد. فرماندهی که نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و این نورانیت به اطرافیان نیز سرایت کرده بود. چنانچه گفته می‌شود: 70% نیروهای پاسدار و بسیجی آن لشکر، نماز شب می‌خواندند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه شهید زین الدین 10ص