
دانلود پاورپوینت خلاصه کتاب «درآمدی بر عرفان حقیقی و کاذب» صفحات 13 الی 60
اگرچه تلقی جمعی از عرفان امری دشوار و ظاهرا ناممکن به نظر میرسد، اما تشکل ما (شورای سوسیالیستهای مسلمان) پس از بحث و بررسی های فراوان در این مورد به نکاتی قابل توجه در ارتباط با عرفان و تلقی نحله ما از عرفان و ارتباط آن با آزادی و برابری دست یافته است. بحث پیش روی که در واقع اولین مبحث تشکل ما در این زمینه است با این امید انجام یافته است که بتواند به مثابه مقدمه ای جهت ورود به این امر خطیر یعنی «عرفان، برابری و آزادی» که در واقع از جمله شاخص های اساسی و بنیادین راه سوم در تداوم راه سید جمال، اقبال و شریعتی است، باشد. آنچه بعنوان مقدمه ضرورت طرحش وجود دارد این استکه در نحله فکری و مبارزاتی ما اساسا هیچکدام از مقولات عرفان، برابری و آزادی را نمیتوان بدون ارتباط ارگانیک و متقابل آنها با یکدیگر طرح کرد. وقتی سخن از ارتباط ارگانیک و متقابل مینمائیم بدین معنی استکه طرح هرکدام به تنهائی یا ناقص است و یا امکان پذیر نیست. اعتقاد جمعی ما براین استکه که همواره باید این سه مقوله با هم و در ارتباط با هم طرح شوند و کارکردهای عملی آنها در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر مشخص گردد. اگر ما در مبحث فعلی تنها از عرفان وتلقی ما از عرفان سخن به میان آوردیم، تنها به این دلیل استکه بتوانیم بطور مشخص از این مقوله صحبت کنیم. تشکل ما براین باور استکه عرفان را بدون آزادی و برابری نمیتوان طرح کرد و اساسا چنین عرفانی مورد قبول ما نیست. زیرا انسان یا انسانها ی عارف مسلک در پهنه اجتماع حضور دارند و حیات انسانی شان در جامعه معنا و مفهوم مییابد. هیچ انسانی نمیتواند خود را مجرد از اجتماع و بدون تاثیر و تاثر از جامعه معنی بخشد. و جامعه نیز اساسا با دو مقوله آزادی و برابری بطور دائم سروکار دارد و مادامی که طبقات اجتماعی وجود دارند مقولات آزادی و برابری نیز ضرورتا وجود داشته و نیاز به آنها ملموس است. ما در جامعه به هر انسانی که نگاه کنیم لاجرم در طبقات اجتماعی مشخصی جای گرفته است. آن انسان یا فرد، یا متعلق به طبقات دارا و فوقانی جامعه است یا در طبقه میانی جامعه جای دارد و یا در طبقات تحتانی. از نظر ما مسئله عرفان و متعاقبا آزادی و برابری بدون درک و جایگاه طراحان این مقولات در حوزه اقتصادی و فکری و فرهنگی مشکل است. در گفتمان کلاسیک انقلابیون این مسئله وجود داشته است که پیشگامان آزادی و برابری نه از میان طبقات دارا (سرمایه داران) و نه از میان طبقات ندار
شامل 152 صفحه فایل word قابل ویرایش
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:66
فهرست مطالب
مقدمه.............................
تاریخچه............................
تقسیم بندی عرفان..................
عرفان نظری........................
عرفان عملی........................
هدف عارف..........................
شرایط سالک یا مرید شیخ یا مراد....
توحید عارف........................
مقامات............................
توبه .............................
ورع...............................
زهد...............................
درجات زهد.........................
مراتب زهد.........................
فقه...............................
صبر................................
توکل..............................
رضا...............................
تسلیم.............................
حالات .............................
مراقبه............................
قرب...............................
محبت...............................
خوف...............................
رجاء..............................
شوق...............................
مشاهده............................
یقین...............................
اطمینان...........................
ذکر...............................
فهرست منابع.......................
مقدمه
اگر تاریخ ادیان را در طول قرون و اعصار گذشته ورق بزنیم، بی شک باید به این حقیقت واقف شویم که آنچه بیش از همه درتکامل و تفکر بشری اثر گذاشته،ازکانال دین ویامذهب بوده است: قطعا با مطالعه دقیق چنین تفکری است که موقعیت وشرایط خاص روحی و یا حیاتی هر ملتی را میتوان تعیین ومشخص کرد. در این باب مستشرقین اروپایی هم بنوبه خود کتابها و رساله ها به رشته تحریر در آورده اند و هر کدام بنحوی اظهارات خود را به خوانندگان منعکس نموده اند:اما در این میان عرفان ویا تصوف جایگاهی بس عظیم واندیشه ای خاص داشته:زیرا اعتقادداشته اند که کرامت به صاحبش اختصاص دارد بنابراین تصوف وعرفان با الهام از مکتب انسان ساز اسلام از مقام و منزلت ویژه ای برخوردار است و عرفان اصلی همیشه سرمایه خود را از اسلام گرفته و با ارائه تعلیمات درست و نشات گرفته از تعالیم اسلامی الهام بخش معارف عمیق گردد.
در مکتب اسلام: تصوف وعرفان با مشخصات بارزی ارائه گردیده و در مراحل اولیه جهت تزیکه نفس وآراستن خود به ملکات الهی باید از تمام هواههای نفانی خود رهایی یابد تا خود را مظهر حق بداند: شخص عارف و یا صوفی بر مبنای کشف و شهود و عشق بسوی توحید مطلق: فنای فی الله و بقای باالله به مقام والای انسانی خود میرسد تا آن حد که نمی توان مفاهیم عالیه آن را در قالب کلام در آورد: موضوع تحقیق اینجانب مباحثی در زمینه های حالات ومقامات است:اما لازم میدانستم جهت تشریح وتوضیح اقدام به پیش نیازهای بحث و موارد مرتبط به آن اشاره بشود: تا بادیدی روشنتر و واضحتر:به موضوع پرداخته شود :این تحقیق که نتیجه مطالعات اینجانب در طول تدرسیم بوده مرهون اهداف پاک توام با حساس مسئولیت دست اندرکاران نهاد نمایندگی و معاونت محترم امور اساتید و دروس معارف اسلامی میدانم: زیرا به منیت رضای حق وبمنظور دانش افزایی در راستای مهارت بیشتر دین خودمان را نسبت به جوان مسلمان دانشجو دعا کنیم انشاء الله
عرفان عملی در اسلام
«مقام و حال»
برای شناخت و آشنایی بیشتر با مقام وحال در عرفان عملی: لازم است ابتدا مبحثی در رابطه با عرفان و تاریخچه آن وسپس عرفان عملی ارائه گردد وآنگاه به چگونگی مقام و حال در عرفان عملی بپردازم.
کلمه عرفان در زبان انگلیسی مترادف ست با واژه Gnosis یعنی دانش رازهای روحانی وتصوف مترادف است با واژه Mystic به معنای رمز پسری پوشیده[1] عرفان معرفت بر حالی روحانی وتوصیف ناپذیر است که در آن حال عارف ارتباط مستقیم و بی واسطه با وجود مطلق پیدا می کند در چنان لحظه ای عارف ذات مطلق دانه وسیله برهان بلکه در ارتباط با ذوق وشوق درون خود احساس میکند: این تجارب را به مدد الفاظ و کنایات خویش بیان می داد. اما فهم وشناخت مقاصد او برای کسی که از آن عالم بیگانه است بدرستی حاصل نمی شود.
بهر حال عرفان دانشی است که در مکتب اسلام متولد شده و با گذشت زمان راه تکاملی خود را پیموده است:
عرفان عملی است که از دو دیدگاه میتوان با آن نگاه کرد.
الف: بعد اجتماعی
ب:بعد فرهنگی
بعد اجتماعی: اگر اهل عرفان به عنوان یک پدیده اجتماعی ملاحظه شودمعمولا با آن متصوفه می گویند اما اگر به بعد فرهنگی آن توجه شود: بان عرفان می گویند: این دو در واقع مانند یک گروه وابسته بهم هستندآنها دارای افکار واندیشه، آداب ورسوم در مجالست و مصاحبت وحتی نوع پوشش وآرایش مخصوص به خود دارند.
تاریخچه
آنچه که مشخص است اینست که در قرن اول هجری. گروهی بنام صوفی و یا عارف وجود نداشته اما این نام براساس شواهد تاریخی از قرن دوم هجری آشکار شده است
اولین فردی که بنام صوفی یا عارف از آن یاد می شود«ابوهاشم صوفی کوفی» است و همین فرد بوده است.
که برای نخستین بار در فلسطین مکانی بنام خانقاه به منظور اجرای عبادت گروه خود بنا نموده است:
«صوفی» وجه تسمیه صوفی یعنی پشمینه پوشی آنهاست: زیرا به جهت اعتقاد به زهد واعراض از این دنیا تمایل به پوشیدن لباسهای نرم نداشته و بهمین خاطر لباسهای زبر و درشت پشم می پوشیدند و باینصورت بانها صوفی می گفتند:
اما از چه زمانی گره فوق خود را عارف می خواندند اطلاع دقیقی در دست نیست. اما از گفته های سری سقطی که در سال 243 هجری وفات نموده چنین بر میاید. که احتمالا از قرن سوم هجری اصطلاح عارف متداول شده است در طول تاریخ تولد عرفان و در هر عرفانی معروف ومشهور ظهور کرده اند که ذکر بعضی از آنها در اینجا ضروری بنظر می رسد
[1] -صحفه 8 سیری در عرفان-دکتر گل باباسعیدی:انتشارات طریق کمال چاپ اول 1377 تهران
در این مقاله بر آن شدهایم تا «عرفان» را از دیدگاه استاد شهید مطهری بررسی کرده، به تبیین نگرشها وگرایشهای عرفانی او بپردازیم؛ چه اینکه استاد، عرفان را از نوع شناخت شهودی و مبتنی بر سیر و سلوک عملی دانسته تا انسانِ عارفِ سالک، از مرحله «فهمیدن» به منزل «رسیدن و دیدن» تکامل یافته، به مقام توحید درمراتب گوناگون نائل شود که عرفان را با توحید ناب و انسان کامل نسبتی تام و تمام خواهد بود و در این جهت برخیازاصول عرفانی از وحدت شخصی وجود، سلوک و شهود، ریاضت و عشق و محبّت بررسی شده و استاد، مقوله«وحدت وجود» را در مقام تصوّر و تصدیق از نوع سهل و ممتنع دانسته، معتقد است: بسیار اندکند کسانی که بهحقیقت معنا و ماهیت آن میپردازند.
به اعتقاد استاد، عرفان با تصوّف فرق دارد و اوّلی را مقولهای فرهنگی و دومی را اجتماعی میداند و بهشدّت برنظریه اصالت، استقلال و غنای عرفان اسلامی و زایش و رشد و بالندگی عرفان اسلامی از دامن فرهنگ و آموزههای قرآنی ـ روایی تأکید دارد و نظریه بیگانه بودن عرفان با آموزههای اسلامی یا التقاطی و تلفیقی بودن عرفان اسلامی با عرفانهای هندویی، مسیحی و... را نقد کرده، نمیپذیرد؛ اگر چه تأثیر و تأثّر فرهنگهای اخلاقی ـ عرفانی را با عرفان اسلامی قبول دارد.
و نیز در این مقاله بر آن شدیم تا به تجلیّات و نماد و نمونهای از گرایشهای عرفانی استاد شهید مطهری و تحوّلتکاملی اندیشه، انگیزه و عمل وی از حکمت به عرفان بهویژه در اواخر عمر گرانبهایش اشاراتی داشته باشیم.
واژگان کلیدی: عرفان، وحدت وجود، ریاضت، عشق و محبّت، اخلاق، حکمت و فلسفه و....
مقدّمه
تفسیری که از شاکله و شخصیت استاد شهید مطهری در اذهان خاص و عام وجود دارد، این است که او راشخصیت فلسفی و حکمی میدانند و همین بُعد وجودی استاد، ظهور بیشتری دارد و اکثر نوشتهها و گفتههای آن متفکّر بزرگ نیز از خردورزی و عقلگرایی او در تبیین اندیشه و بینش و حتّی گرایشهای دینی حکایت میکند که حکمت اندیشی و فلسفهورزی او بر هیچ اهل معرفتی پوشیده نیست؛ امّا به این معنا نیست که در عرصهها و ساحتهای دیگر از مطالعات، اظهارنظر و تضلّع ویژه بهرهمند نبوده است؛ بلکه شخصیت جامعالاطراف شهید مطهری جواز ابراز اندیشه و اظهار رأی صائب و ثاقب وی را در ابعاد گوناگون تفکّر دینی نیز منطقی و معقول مینماید؛ بهویژه اینکه گرایشهای علمی و عملی استاد شهید به مقوله عرفان پژوهی در اواخر عمر شریفش، موارد معیار سنجش، و ارزیابی، استخراج و تبیین دیدگاههای عرفانی او را نیز مطلوب، بلکه ضرور میکند؛ افزون بر اینکه از صاحب نظری و کارشناسی ژرفاندیش، با گستره علمی و مطالعاتی فراوان، نیازشناسی، زمانشناسی و درک و درد دینیکه استاد داشت، انگیزش بیشتری را فراروی ما مینهد تا نگرشها و گرایشهای عرفانی ـ سلوکی وی را بیش از پیش مورد کاوش معرفتی قرار دهیم و این ساحت معرفتی شهید مطهری نیز به اصحاب معرفت و ارباب فضیلت و دانشپژوهان و حقیقت جویان معرّفی شود؛ چه اینکه در آثار و اثمار گونهگون گفتاری و نوشتاری یا بیانی و بَنانی آن متفکّر اسلامشناس، مواضع گوناگونی یافت میشود که زمینهها و بسترهای کافی را در حصول و تبیین این وجه شخصیتی وی در اختیار ما مینهد. بدیهی است ذهن و زبان و قلم استاد به تفکیک قلمرو و گستره هر کدام از فلسفه و عرفان و حکمت عقلی وشهودی بهطور کامل آشنا بود و التزام عملی استاد در رهاوردهای علمیاش در امتیاز مقولههای حکمی ـ عرفانی کاملاً مشهود است؛ امّا چه توان کرد که اشتراکات فراوان در حوزههای نظری هر کدام از معرفت فلسفی و عرفانی و اینکه زبان عرفان «فلسفه» و «فلسفی» است (مطهری، 1362: ص 190)، زمینههای لازم را در نوع نگرشها وگرایشهای استاد بهصورت جامع فراهم ساخت؛ به ویژه آنکه راه برهان و عرفان و معرفت استدلالی و ذوقی را مانعةالاجتماع ندانسته، هر دو را دارای ارزش معرفتی قلمداد میکرد و حتّی معتقد بود که ترجیح یکی بر دیگری، از نظر علمی و معرفتی بیهوده است:
... به نظر ما، سخن از ترجیح آن راه بر این راه بیهوده است. هر یک از این دو راه، مکمّل دیگری است و به هر حال، عارف، منکر ارزش راه استدلال نیست (مطهری, 1360: ص 146 ـ 154).
چیستی عرفان و اقسام آن از دیدگاه استاد شهید مطهری
اشتراک و افتراق عرفان و فلسفه
اشتراکها و افتراقهای عرفان عملی و اخلاق
نسبت عرفان با اسلام
منابع و مأخذ
شامل 23 صفحه فایل word
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:64
یکى از علومى که در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد، علم عرفان است.
درباره عرفان از دو جنبه مىتوان بحث و تحقیق کرد:یکى از جنبه اجتماعى و دیگر از جنبه فرهنگى.
عرفا با سایر طبقات فرهنگى اسلامى از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا. . . یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگى هستند و علمى به نام عرفان به وجود آوردند و دانشمندان بزرگى در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمى تالیف کردند، یک فرقه اجتماعى در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتى مخصوص به خود، بر خلاف سایر طبقات فرهنگى از قبیل فقها و حکما و غیرهم که صرفا طبقه فرهنگى هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به
قرن ششم
قرن هفتم
قرن هشتم
قرن نهم
پىنوشتها