هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله موسیقی درمانی و کاهش هورمون های استرس زا و تاثیر موسیقی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله موسیقی درمانی و کاهش هورمون های استرس زا و تاثیر موسیقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

موسیقی درمانی و کاهش هورمون های استرس زا و تاثیر موسیقی بر کاهش افسردگی دانشجویان رشته باغبانی ورودی 1387 دانشگاه آزاد اسلامی

 

 

 

چکیده :
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر موسیقی بر کاهش افسردگی دانشجویان رشته ی باغبانی ورودی 87 همچنین تاثیر موسیقی درمانی بر کاهش هورمون های استرس زا که در این پژوهش از دو گروه مستقل استفاده شد که جامعه مورد نظر دانشجویان رشته باغبانی ورودی 87 بدون تفکیک جنسیت بودند که طبق نمونه گیری 25 نفر از نمونه افرادی بودند که به موسیقی علاقه داشتند و به آن گوش می دادند و 25 نفر از نمونه به موسیقی علاقه چندانی نداشتند و به آن کمتر گوش می دادند نمونه گیری به صورت تصادفی ساده صورت گرفت. ابزار پژوهش را پرسشنامه افسردگی به تشکیل میداد داده های آماری به دست آمده تجزیه و تحلیل شد از روش آماری T استیودنت محاسبه شد و به این نتیجه رسید که موسیقی تاثیر بسزایی در کاهش افسردگی داشته است. همچنین با توجه به منابع و تحقیقات انجام شده پزشکان و محققان نشان داده شد که موسیقی درمانی تاثیر بسزایی در کاهش هورمونهای استرس زا دارد.

 

 

 

 

 


فصل اول
کلیات تحقیق

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه :
رشته موسیقی درمانی یکی از شاخه های علوم درمانی است که در آن موسیقی درمانگراز موسیقی و فعالیت های گوناگون همراه با موسیقی به عنوان ابزار درمانی استفاده می نماید. در واین رشته موسیقی به عنوان ابزار و موسیقی درمانگر به عنوان فرد متخصص شرایطی را ایجاد می کند که می تواند بیمار را در یک روند مثبت صعودی در جهت کاهش استرس ها و ارتقاء سلامت قرار دهد و این شرایط ممکن است متناسب با جنس و سن بیمار و شدت بیماری در امراض مختلف متفاوت باشد.
پژوهش حاضر درصدد توصیف ماهیت کاربرد و شرایط حرفه ای معیار های تخصصی و مزایای این درمان است.
موسیقی نیاز عاطفی زندگی معاصر انسان است و موسیقی درمانی روش استفاده به هنگام از موسیقی برای پاسخ به تمایلات احساسی ذهنی و اجتماعی همگان به خصوص آنان که از درد و تالم در ستوه اند.
موسیقی درمانی عبارت است از : کاربرد مداخله های ریمیتک یا موسیقیایی ویژه که توسط یک موسیقی درمان گر شده و به منظور نائل شدن به اصلاح ابقاء یا بهبود عملکرد هیجانی اجتماعی پردازش ذهنی و سلامت جسمی یک فرد به کاربرده می شود.
در موسیقی درمانی از فعالیت موسیقیایی هم کلامی و هم اهنگین (توسط ساز) به منظور تسهیل تغییراتی استفاده می کنند که ماهیتا غیر موسیقیایی می باشند.
برنامه های موسیقی درمانی بر اساس ارزیابی فردی طرح درمانی و ارزشابی برنامه اتخاذ شده قرار دارند غالباً موسیقی درمانگران به عنوان عضوی از یک تیم بین رشته ای برنامه های خود را با گروه یا افراد، با تمرکز بر طیف وسیعی از پیامد ها، مشتمل بر کاهش درد و اضطراب، مدیریت استرس، ارتباطات و ابزار هیجانات آغاز می نماید.
موسیقی درمانی نوعی از خدمات بهداشتی نظیر درمان جسمی است. این نوع درمان مشتمل بر استفاده درمانی از موسیقی به منظور تحت تاثیر قرار دادن عملکرد جسمی، روانشناختی، شناختی و اجتماعی بیماران از هر سنی می باشد به دلیل اینکه موسیقی درمانی یک واسطه قوی است، می تواند پیامد های منحصر به فردی به دنبال داشته باشد و علاوه بر کاربرد در ارتباط با بیماران، به گونه ای موفق برای همه افراد در همه سنین و همه توانای ها فوائدی در بر داشته باشد.
اگر موسیقی را محموعه ای از اصوات موزون و دارای تیم تعریف کنیم، می توان ادعا کرد که اصولاً زندگی هر انسانی با موسیقی آغاز می شود چرا که صدای موزون ضربان قلب هر مادی برای فرزندش که به دنیا خواهد آورد، می تواند به عنوان موسیقی آرام بخش تلقی شود.

 

 

 

بیان مساله :
هدف کلی این پژوهش اینست که آیا بین دانشجویانی که موسیقی گوش می دهند و دانشجویانی که موسیقی گوش نمی دهند ازنظر افسردگی اختلاف معنا داری وجود دارد یا نه؟
و دیگر اینکه موسیقی در چه سطحی میتواند بر روی افسردگی افراد تاثیر داشته باشد.
و در کل معرفی موسیقی درمانی و تاثیرات شگرفی که بر تن و روان آدمی دارد.
موسیقی درمانی، درمانی موثر و معتبر برای افرادی است که نیاز های روانی، اجتماعی، شناختی، ارتباطی، تاثیر پذیری و کلامی دارند، تجربیات پزشکان نتایجی نشان داد ه اند که چشمگیر و بی نظیر بوده است.
موسیقی شکلی از تحرک حسی است که پاس ها را به موقعیت های آشنا تبدیل کرده سپس پیش بینی پذیری را بالا برده و احساس امنیت مرتبط با آن را مهیا می سازد.
در پژوهش حاضر سعی بر این بوده که رشته موسیقی درمانی به عنوان یک راه حل مفید و موثر برای بهبود بیماریهای روانی یا بیماریهای حیطه پزشکی بسیار مفید بوده و باعث کاهش هورومونهای استرس زا در بدن تمام افراد می شود، معرفی و شناسانده شود.
اهمیت پژوهش :
بی شک تاریخ هنر ایران سراسر عشق و علاقه و عرفان و دلداگی است اما واقعیت این است که در این چند قرن این شور و عشق با شناخت و فهم علمی ارتقاء پیدا نکرده است، فرهنگ و عادات شنوایی مردم همپای رشد و توسعه دانش موسیقی پیشرفتی نداشته و دواری پیرامون مصرف موسیقی عاطفی، حزین و شیدایی ومجهور مانده است. از این رو ذهن موسیقیائی مردم ایران نیازمند ارتقاء است و لازمه ارتقاء شنوایی و درک موسیقی آشنایی و شناخت و استفاده از موسیقی بخصوص موسیقی ملی به مفهوم واقعی آن است.
(پترز ، 1380، ص 10)
از موسیقی درمانی به خاطر خاصیت موثر آن در تسکین درد های جسمانی درمنزل و بیمارستانها و در کمک به زایمان، در تعادل خلق و خو تعادل روانی به توانبخشی جسمی و کمک به آرامش و خوابیدن و آسان کردن یاد گیری و در کل برای کمک به افراد تقریباً در تمامی زمینه های زندگی استفاده می شود.
در تحقیقات اخیر کاربرد موسیقی درمانی در توانبخشی جسمی و ایمنی شناسی و روان رنجوری موارد دیگر تایید شده است. (اندروز 1380، ص 1170)
موسیقی درمانی یک روش معتبر و شناخته شده در جهان است که از جهاتی شبیه به کار درمانی و ورزش درمانی می باشد، از این شیوه به عنوان راه حل جسمی، روانی، شناختی، رفتاری و یا کار کرد اجتماعی نیز استفاده می گردد، زیرا موسیقی درمانی ابزاری قدرتمند می باشد و می تواند نتایج بی نظیری را بر جا می گذارد.
علاوه بر کار آمدی در سلامت ذهنی، موسیقی درمانی می تواند بر بیماری هایی چون ایدز ، ناتوانی های جسمانی ، ناتوانی های رشدی، آلزایمر ، صدمات مغزی، درد های مزمن و سرطان هم کارایی بسیار مفیدی داشته باشد. (پژوهش نامه استاد ناهید بابایی امیری، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد)
سئوال پژوهش :
- آیا بین درمانی (گوش دادن به موسیقی) و افسردگی دانشجویان رابطه معنا داری وجود دارد یا خیر؟
فرضیه تحقیق :
فرض ما بر این است که :
1 ) رابطه معنا داری بین گوش دادن به موسیقی (موسیقی درمانی) و افسردگی دانشجویان وجود ندارد.
2 ) بین گوش دادن به موسیقی (موسیقی درمانی) و افسردگی دانشجویان رابطه معنا داری وجود دارد.

 

 

 

 

 

متغیر ها :
موسیقی = متغیر مستقل
افسردگی = متغیر وابسته
متغیر مستقل : متغیر پیش فرض است و از طریق آن تغییرات متغیر وابسته اندازه گیری و تعیین می شود. در تحقیق آزمایش ، متغیر مستقل به متغیری اطلاق می شود که توسط محقق دستکاری می شود تاثیرات آن بر تغییرات متغیر وابسته مشخص شود.
متغیر وابسته : متغیری است که ارزش یا مقدار آن به متغیر مستقل بستگی دارد.
متغیر وابسته در اختیار محقق نیست و محقق می تواند در آن دخل و تصرف و دستکاری به عمل آورد.
تعاریف عملیاتی اصطلاحات :
پرسشنامه افسردگی بک BDI
پرسشنامه افسردگی بک برای نخستین بار در (1916) توسط بک و همکارانش معرفی شد.
بعد ها در (1971) مورد تجدید نظر قرار گرفت و در سال (1978) انتشار یافت.
این پرسشنامه از مشاهده و خلاصه کردن نگرشها و نشانه های بیماری نوعی، نزد بیماران افسرده ، به دست آمده است. (پاشا شریفی 1376 ، ص 368)

 


افسردگی :
حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر گذاشته و نحوه ادراک او را از خویشتن و از محیطش دگرگون می سازد. (فک 1371 ، ص 8)
افسردگی از نظر پزشکی :
یک نوع آزردگی است که فعالیت و قابلیتهای حیاتی و جسمانی و عضلاتی را پایین می آورد. (اکسفورد)
موسیقی درمانی :
موسیقی درمانی یک روش معتبر و شناخته شده در جهان است که از جهاتی شبیه به کار درمانی و ورزش درمانی می باشد. از این شیوه به عنوان راه حل جسمی، روانی، شناختی، رفتاری یا کار کرد اجتماعی نیز استفاده می گردد. ودر اصل کاربرد صدا، ساز های موسیقی ، آهنگها، قطعات موسیقی، و هر چیز موسیقیایی است که به بهتر زیستن افراد کمک می کند.
(اندروز، 1380 ، ص 169)

 

 

 

 

 


فصل دوم
ادبیات و پیشینه ی پژوهش

 

 

 

 

 

 

 


استفاده از موسیقی در شفای بیماران ریشه ی بسیار قدیمی و تاریخی کهن دارد، در قبال و تمدن های نخستین در اکثر ائین ها و مراسم، اواگری و حرکات موزون وجود داشته است.
آنان این روش را برای ایجاد جذبه و خلسه، از خود بیخودی، تسلط بر ذهن و نفوذ در نا خود گاه مورد استفاده قرار داده اند. در این مراسم با اوراد و القاء از قوای مافوق الطبیعه برای تسکین و شفای بیمار طلب نیرو می کرده و ارواح بیماری زا را از بدن او دور می کرده اند. در واقع ریتم طبل ها، زنگ ها و حرکات وسیله ای برای تمرکز و توجه بیمار به القائات بود. دراثر تلقین، انرژی و باوری که در این مراسم به وجود می آمد تغییراتی در نا خوداگاه و احساس فرد ایجاد شده و شفا صورت می گرفت.
به همین صورت استفاده از موسیقی در معبد به خصوص در عهد پیامبران بنی اسرائیل از جمله حضرت داوود و موسی و پیروان انها بسیار رواج داشت.
در سراسر مصر و بین النهرین موسیقی و شفا با معابد پیوند خورده بود، در واقع موسیقی وسیله ای برای تلقین و تاثیر اوراد و نیایش و آداب و مقررات دینی بود.
درتمام فرهنگ ها تمدن های باستانی نیز، موسیقی به گونه ای برای شفا و تعلیم و تربیت افراد به کار می رفته است.
اما در تمدن یونان و روم باستان با نگرش علمی و پزشکی بیشتری با موسیقی بر خورد می شد. آنان صدا های هارمونیک را برای بیماری های ناشی از نبود هارمونی در بدن به کار می برند. یونانیان معتقد به خدای آپولو بودند. خدایی که هم قدرت موسیقی وهم قدرت طب داشت یعنی خدای طب و موسیقی. نیروی موسیقیایی آپولو بی نظمی ها و نا هماهنگی های امواج بدن را تنظیم می کرد و سلامتی را به بیمار باز می گرداند.
این تفکر که وجود امراض به دلیل نبود هارمونی و موسیقی موجب هارمونی و سلامتی است، نخستین نگرش واقعی به موسیقی بود. از آن پس موسیقی قابل اندازه گیری، پیشرسی و پیشگیری شد، به همین اساس بزرگانی چون فیثاغورث ، پلاتو و ارسیتوتیل از موسیقی تجویز شده برای درمان سخن گفتند.
پلاتو و ارسیتو تیل نگرش استفاده از موسیقی کنترل شده را در بهبود اخلاق و روحیه ی اجتماعی پایه گذاری کردند و احساس تفکر علمی را در کاربرد موسیقی بنیان نهادند.
فیلسوفان ایرانی به تبعیت از یونا نیان نگرش سیستماتیک و علمی را نپذیرفتند و از سوی دیگر مایه موسیقی را در ارتباط با رمز و کیهانی مورد توجه قرار دادند. به همین ترتیب همپای رشد دانش طب، موسیقی درمانی هم توسعه می یافت. در دوران رنسانس تئوری یونیان در مورد طبایع چهار گانه بار دیگر مورد توجه موسیقی دانان قرار گرفت.
پزشکان و موسیقی دانان کوشیدند تا رابطه ی میان مایه ها و مقام های موسیقی را با چهار طبع صفراوی، بلغمی، سودایی و دموی دریابند، تا اینکه در قرن شانزدهم موسیقیدانی به نام زارلینو تاثیر موسیقی را در ریتم نبض و برخی از جنبه های پزشکی دنبال نمود.
در دو قرن هفده و هجده تلاش ها و توصیه های زیادی از سوی نویسندگان و فیلسوفان برای استفاده از موسیقی در درمان ناراحتی های عصبی صورت گرفت.
در قرن هجدهم دانشجویان پزشکی دانشگاه پنسیلوانیا موضوع موسیقی درمانی را در مقاله و رساله های خود مطرح کردند و پس از آن این موضوع محور تحقیقات گوناگونی در آمریکا و اروپا شد.
در قرن نوزدهم برخی آموزشگاهها در توانبخشی ناشنوایان و نا بینایان از موسیقی بهره گرفتند و پس از آن مراکز دیگر نیز این روش را به کار بستند. در قرن بیستم همگام با توسعه فناوری پزشکی و ابزار های صوتی و شنوایی ، روش های کنترل تاثیر موسیقی افزایش یافت و پژوهش های آزمایشگاهی و تجربی نیز برای استفاده از موسیقی در درمان، قوت بیشتری گرفت.
بعد از جنگ جهانی اول و دوم تحقیقات جامعی در پزشکی و روانپزشکی موسیقی انجام گرفت استفاده از موسیقی در بیمارستانهای روانی از جمله بیمارستانهای کشور آمریکا رایج شد. در این زمان چهار شخصیت علاقمند به موسیقی درمانی به نامهای و اسیلیوس (1918) که موسیقی را برای بیماریها و عواطف مختلف طبقه بندی کرد، هاریک ایرسیمور، و ویلهم وان دووال (1936) و ایرام التشولو (1948) ظهور کردند. موسیقی درمانی به بیمارستانها و مراکز علمی راه یافت و در زمینه لازم برای تاسیس مراکز و موسسه های موسیقی درمانی فراهم شد. پس از تشکیل انجمن ها و مراکز علمی موسیقی درمانی، راه عنوان شدن موسیقی درمانی در قالب رشته ای دانشگاهی نیز هموار گردید. این رشته در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس تاسیس و واحد های درسی آن مشخص گردید. در واقع در دهه (1950) موسیقی درمانی به صورت رشته ای مستقل، فارغ التحصیلاتی به نام موسیقی درمانگر (موزیک تراپیست) وارد جامعه بیمارستان ها و مراکز پزشکی وتوانبخشی مشغول به کار شدند.
در حال حاضر آنچه در روانشناسی به عنوان موسیقی درمانی نام برده می شود عبارت است از بهره گیری از روشهایی است که با گوش دادن و توجه به موسیقی به عنوان یک درمان جانبی و اغلب در کنار درمانهای دارویی مورد استفاده قرار می گیرد.
پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که غده تالاموس به عنوان مهمترین غده در مغز انسان محرکهایی صوتی را به وسیله سیستم های عصبی دریافت و در کنار حافظه و تخیل به آنها پاسخ می دهد. غده هیپوفیز نیز که از غده تالاموس فرمان می گیرد به محرکهای صوتی موزون پاسخ می دهد و موجب بروز ترشحاتی می شود که نتیجه آن آزاد سازی ماده آرام بخش به نام آندروفین خواهد بود.

 

 

 

با توجه به اینکه مهمترین اثر ماده مزبور تسکین درد در انسان است به سادگی می توان به ارزش موسیقی درمانی که عملاً موجب آزاد سازی ماده اندروفین ، که علاوه بر تسکین درد موجبات انبساط و شادی را در انسان فراهم می سازد، پی برد.
نکته جالبتر اینکه در هنگام احساس اضطراب و ترس – که غدد فوق کلیوی اقدام به ترشح ماده ای به نام کاتولومین (آدور نالین و نورادر نالین) می کند – و به عبارتی ترشح مواد مزبور موجب ایجاد ترس می شود.
موسیقی باعث می شود که ترشح و آزاد سازی این ماده ی اضطراب زا کاهش یافته و در نتیجه میزان ضربان قلب و فشار خون پائین آمده به حالت عادی بر گردد.
(دکتر علی زاده محمدی، 1381)
تحقیقاتی که توسط کولن در سال 1992 در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان سنت جرج لندن صورت گرفته نشان می دهد که موسیقی به میزان قابل توجهی در تسکین و تقلیل وضعیت بحرانی بیماران که در بخش ای سی یو بستری بوده اند تاثیر داشته است.
زیرا ثابت شده که سیستم اعصاب انسان به محرک های موزیکال پاسخ مثبت می دهد و عملا موسیقی در تغییر حالات بیماران موثر می باشد. پژوهش هایی که روی دو گروه بیمار موردعمل جراحی ، قرار گرفته بودند، انجام شده تاثیر موسیقی را نشان می دهد؛ روی دسته اول بیماران از موسیقی استفاده نشد ولی برای گروه دیگر اقدام به پخش موسیقی گردید. کاهش فشار خون و ضربان قلب برای گروهی که از موسیقی استفاده کرده بودند کاملاً مشهود بود و آزمایش ها نشان داده که موسیقی بیشترین اثر را در ایجاد رابطه مثبت وموثر بین بیمار و پزشک و پرستار و اطرافیان بیمار دارد. (تد اند روزف 1380)
در حال حاضر ممکن است تصورات قدیمی از صدا و موسیقی نزد افراد عادی جای خود را به افکار آگاهانه داده باشد ولی واقعیت این است که قدرت شفا بخشی موسیقی کما کان توسط افراد تجربه می شود. بار ها اتفاق افتاده که با شنیدن آهنگی قدیمی برای چند لحظه به همان زمان که این موسیقی را شنیده بودیم. بر گشته یم، و بار ها ناگهان غمگین یا خوشحال شد ه ایم این ها فقط بازتاب های کوچکی از افسون و قدرت صدا است.
دکتر علی زاده محمدی روانشناس بالینی و متخصص موسیقی درمانی است که بیش از دو دهه به فراگیری ردیف موسیقی ایرانی ونوازندگی ساز اصیل مشغول بوده است و با این آغاز ، به توسعه دانش موسیقی درمانی در ایران پرداخته است. دکترعلی زاده محمدی با نگرشی وحدتی به انسان و جهان، موسیقی را ابزار ی عاطفی برای وحدت و همبستگی احساس بشر به عشق ور زیبا وجود یگانه می داند و فضا های هارمونی موسیقی را مناسب ترین بستر ذهنی و روحی برای تمرین همدلی و دوستی و تفاهم اجتماعی وجهانی می انگارد. (کاربرد های موسیقی درمانی، 1381)

 


پزشکی و موسیقی درمانی :
نخستین حیطه تخصصی کاربرد موسیقی درمانی پزشکی است و بسیاری از مطالعات این رشته ازکاربرد های متنوع موسیقی درمانی در پزشکی منتج می گردد در مجموعه های پزشکی، موسیقی درمانگران با تنوعی از نیاز های بیماران سر وکار دارند و می توانند در بخشهای مختلف بیمارستانی نظیر N I C N , CCU , ICU و بخش های پیش و پس از عمل جراحی ، در مدیریت درد های مزمن ، مراقبت های قلبی، زنان و زایمان، اورژانس، کودکان، توانبخشی جسمی و درمان های سر پایی خدماتی ارائه می دهند.
برخی موسیقی درمانگران نیز به طور خصوصی ومستقل و برخی طبق تعرفه های بیمارستانی کار می کنند. امروزه به علت نگرش علمی و روشمند به موسیقی در درمان امراض مختلف، موسیقی درمانی به عنوان رشته مستقل مورد توجه قرار گرفته و در حکم روشی مکمل برای درمان های رایج پزشکی تعریف شده است که منظور از آن استفاده تجویز شده از تحریکات موسیقیایی یا فعالیت های آن برای کاهش ناتوانی و بیماری و تغییر حالات ناسازگار از طریق توانبخشی، و توقف ودرمان علائم بیماری است که زیر نظر پرسنل آموزش دیده صورت می گیرد.
در مورد کار کرد موسیقی در پزشکی پژوهش های گوناگون و معتبری صورت گرفته است که تعدادی از آنها بر روی علائمی چون ضربان قلب، فشار خون، درد های گوناگون، تنفس، واکنش های پوستی، هورمون های آدرنالین ، پروملاکتین، کور تیزول، امواج مغزی، کتکول امین ها، استروئید ها و عوارض جانبی داروها، مدت استفاده از داروها، مدت بستری بودن و بسیاری موارد دیگر متمرکز بوده است. موسیقی درمانی با فرو نشاندن درد وکاهش استرس اضطراب بیمار به تغییرات فیزیولوژیکی از قبیل موارد زیر منتج می گردد:
نفس بهتر، فشار خون پایین تر ، برون ده قلبی بهتر، کاهش ضربان قلب، آرامش عضلانی.
موسیقی درمانی تاثیر قابل توجهی بر اثر بخشی درمان بیمار، گزارش های شخصی نسبت به کاهش درد، تن آرامی، ریتم تنفسی، سطوح اضطراب مشاهده شده در رفتار و انتخاب بیمار نسبت به بیهوشی و مقدار بی حسی دارد، همچنین جنبه ی مهم دیگر کاربرد این روش در وضع حمل و اتاق زایمان و آموزش افراد برای رسیدن به آرامش و کاهش درد زایمان است.
(پژوهشنامه سال دوم – شماره ی 5 و 6 و 1381)
کاربرد های موسیقی درمانی موسیقی درمانی :
به عنوان یک انتخاب درمانی معتبر وموثر برای بیماران با تشخیص های مختلف خود را نمایانده است و برای نیاز های بیماران با درد های مزمن ، بیماریهای تنفسی، انواع سر درد، بیماری های قلبی، جراحی بیماری های زنان و زایمان و توانبخشی جسمی کاربرد دارد.
نتایج تحقیقات وتجارب بالینی از تاثیرات مثبت موسیقی درمانی حتی زمانی که این بیماران نسبت به سایر انواع درمان ها مقاوم بوده اند، حکایت می کنند. موسیقی شکلی از تحریک حسی است که بسته به میزان آشنایی، قابلیت پیش بینی و احساس امنیتی که به همراه دارد، پاسخ هایی را در افراد بر می انگیزد تحریک حسی است که بسته به میزان آشنایی، قابلیت پیش بینی و احساس امنیتی که به همراه دارد پاسخ هایی را در افراد بر می انگیزد.
اهداف موسیقی درمانی کاملاً اختصاصی بوده و با تشخیص پزشکی در مورد بیمار دوره ی درمان و سایر ویژگی های درمانی متناسب می باشد. مزایای این نوع درمان در اصطلاحات پزشکی و نه موسیقیایی توصیف می شود به طور خلاصه از طریق کاربرد برنامه ریزی شده و نظام دار موسیقی وفعالیت های موسیقیایی، درمانگران فرصت هایی برای اهداف زیر فراهم می نمایند:
- کاهش اضطراب و استرس
- مدیریت درد و ناراحتی به طریق غیر دارویی
- تغییرات مثبت در خلق و وضعیت هیجانی
- شرکت مثبت وفعال بیمار در درمان
کاهش طول دوره ی بیماری :
علاوه بر کاربر های درمانی ، موسیقی درمانی امکان صمیمیت هیجانی با افراد خانواده و مراقبان، آرامش برای کل خانواده وگذراندن مفید وقت به روشی مثبت وخلایق رافراهم می نماید. (پژوهشنامه سال دوم - 1381)
مزایای موسیقی درمانی :
موسیقی واجد قدرت و نیروی قابل توجهی است که بر همه ی جنبه های جسمی، عاطفی ، ذهنی، اجتماعی، اخلاقی تاثیر شگرف و عمیقی بر جای می گذارد. اصوات موسیقی به علت بر خورداری از بار هیجانی و عاطفی تاثیرات عمیقی بر روحیات ، شخصیت و پرورش عواطف انسانی بر جای می نهند.
موسیقی نوعی محرک احساسی قوی وتجربهای چند حسی است. تحریک شنوایی از طریق اصواتی که شنیده می شوند، تحریک لمسی از طریق ارتعاشاتی که قابل احساس هستند و نیز تحریک بینایی توسط اجرای زنده ی آن بعلاوه موسیقی به عنوان انتقال دهنده اطلاعات، انتقال دهنده ی تقویت کننده ها وزمینه ای برای یاد گیری و انعکاس مهارت ها نیز می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
موسیقی می تواند از طریق ایجاد تحریکاتی در قسمت های مختلف سیستم عصبی به طور وسیعی بر بسیاری از اعضاء و اندام های انسان از نظر ادراکات حسی و کار کرد های عملی موثر واقع شود و باعث پویایی جسم و روان انسان در حالت سلامتی وبیماری گردد.
متخصصین این حوزه معتقدند که موسیقی درمانی قابلیت ارتقاء به لحاظ کمی و کیفی را دارا است. موزیک درمانگران ارزیابی کاملی برای هر بیمار به عمل می آورند واطلاعات ارزشمندی را به منظور نوشتن یک تاریخچه کامل و ایجاد یک طرح درمانی مراجع محور، فراهم می نماید، تمام این موارد مربوط به قابلیت ارتقای کیفی موسیقی درمانی می شود.
بطور کلی متخصصین این حوزه مزایای موسیقی درمانی را در محور های عمده زیر خلاصه می کنند:
- امکان همکاری چندین متخصص از حوضه های مختلف در جهت اثر بخشی کیفیت درمان
- کمک به تن آرامی بیمار و افزایش توانائی ذاتی سیستم ایمنی.
- کمک به تجربه کمتر احساس درد.
- استرس کمتر و خلق بهتر وکمک به هر نوع فرایند درمانی به ویژه در معالجات سرطان
- بکارگیری همکاری ذهن و بدن به منظور تقویت سیستم ایمنی.
- تسهیل حرکت، تکلم وخواندن در افراد به ویژه بیماران.
- اثر بخش درمان حتی در واقعی که رویکرد های دیگر درمانی به نتیجه نرسیده اند.
- موسیقی درمانی در افرادی که نواقص عصب شناختی (نورلوژیکی) دارند بیشتر از هر روش دیگری سودمند و توانبخشی ایجاد می کند.(پژوهشنامه ، 1381)

 

حوزه های تخصصی موسیقی درمانی :
موسیقی درمانی یک فعالیت تخصصی بین رشته ای است که کاربرد های متنوعی در زمینه بهبود و باز توانی فرد دارد. موسیقی درمانگران خدمات تخصصی خود را بصورت تیمی در بیمارستانها، تسهیلات فوری، مراکز پیشگیری، مراکز مراقبت روزانه از بزرگسالان مراکز روانپزشکی، آسایشگاهها، مراکز سالمندان، برنامه های مبارزه با اعتیاد و الکل مدارس و دیگر مراکز خدمات عام المنفعه ارائه می نماید.
حوزه های تخصصی موسیقی درمانی بسته به اهداف کاربردی عبارتند از : پزشکی، بهداشت روانی،تعلیم و تربیت، مسائل کودکان، بزرگسالان و حیطه درمان مشکلات خاص همانند اتیسم، ناتوانی های یادگیری و یا دیگر مشکلات مربوط به کودکان استثنایی.
بیشترین کاربرد موسیقی درمانی :
عمومی ترین استفاده از موسیقی درمانی احتمالاً برای کاهش تنشهای روانی می باشد. این نکته بسیار مهمی است چون تنشهای روحی و روانی عمده ترین عامل به وجود آمدن مشکلات و اختلالات بهداشتی می باشند.
بیمارستان ها، موسسات آموزشی، آسایشگاههای و ... از موسیقی درمانی استفاده می کنند. از موسیقی درمانی به خاطر خاصیت موثران در .تسکین دردهای جسمانی در منزل و بیمارستانها، در کمک به زایمان، در تعادل خلق و خو و تعادل روانی به توانبخشی جسمی و کمک به افراد تقریباً در تمامی زمینه های زندگی استفاده می شود.
در تحقیقات اخیر کاربرد موسیقی درمانی در توانبخشی جسمی، ایمنی شناسی، روان رنجوری و موارد دیگر تائید شده است.
موسیقی درمانی می تواند برای هر کسی، صرفنظر از استعداد او از موسیقی مفید باشد. دانش موسیقی فرد چندان نقشی در تاثیرآن در درمان ندارد. روشها، ابزار و انواعی از موسیقی وجود دارد که هر فردی می تواند از آن استفاده کند.
پژوهش هایی که در این زمینه وجود دارد :
در چند دهه، اخیر موسیقی درمانی جزء رشته های دانشگاهی شده است. عامل اصلی این امر رشد مستمر حجم پژوهش در زمینه موسیقی و کاربردش در پزشکی و روان پزشکی است. صرف کمی وقت در کتابخانه عمومی منتج به یافتن حجم عظیمی از اطلاعات ارزشمند خواهد شد.
طی دهه گذشته تعداد فزاینده ای از مقالات پژوهشی درباره موسیقی در مجلات به چاپ رسیده است.
از دهه 1950 چندین موسسه شروع به گردآوری، سازماندهی و معرفی انبوهی از پژوهش ها مربوط به موسیقی درمانی کرده اند. دو موسسه ی انجمن ملی موسیقی درمانی و انجمن آمریکایی موسیقی درمانی از معروف ترین آنها می باشند.
درمانبخش ترین موسیقی :
هیچ نوع موسیقی مفید تر از نوع دیگر آن نیست. تمام انواع موسیقی، ریتم ها و سازها تاثیر خودشان را دارند.
اغلب درمانبخش ترین موسیقی آن است که بیشتر از همه ما را تحت تاثیر قرار دهد، ولی باید به خاطر داشته باشیم همانگونه که به یک رژیم غذایی صحیح نیاز داریم، همانگونه نیز چنانچه از روش متعادل و متنوع موسیقی هم استفاده کنیم، بیشتر استفاده خواهیم برد. مساله اینجاست که هر کدام از ما دارای گام مشخصی از صدا هستیم مثلا ممکن است گام بعضی از ما دو و بعضی دیگر فا باشد.اگر بتوانیم گام خود را مشخص نمائیم.، آنوقت قادر خواهیم بود روی خودمان اثر بیشتر بگذاریم. روش های مختلفی برای تعیین گام شخصی، موجود است.
یکی از این راهها نشان ماه تولد است روش دیگر زبان واره و راه دیگر برد صدایمان می باشد. راههای دیگر هم برای تعیین موسیقی ای که روی ما اثر بگذارد وجود دارد،برای مثال نام و نشان تولد ما می تواند به موسیقی تبدیل شود و از آنجا که نام و نشان تولد به عقیده ی طالبین ها، دو عامل پر قدرت انرژی در انسان هستند، کلید درمان ما از طریق شیوه های ارتعاشی، همچون صدا نیز می باشد. خیلی از جوامع گام ها وتن های خاصی را به سیاره های گوناگون و نشان های مختلف تولد نسبت داده اند.
بعضی اوقات این کار صرفاً از طریق رتبه بندی سیاره ها و نشانه ها بعضی اوقات از طریق ریاضیات انجام گرفته است.
اشخاصی مانند، فیثاغورس، بطلمیوس، یوهان کلپر و دیگران به روش خودشان این انطباق را انجام داده اند. در موسیقی درمانی، این انطباق گام ها می تواند به ساختن گام شخصی ویژه ای که بتوان با آن کار کرد کمک کند.
انطباق های زیر یکی از ساده ترین سازه هاست ولی فقط نقطه شروع برای کار با موسیقی و صدا درمانی است.
نشان دوره تولد گام پایه طحال شبکه خورشیدی قلب گلو پیشانی فرق سر
حمل فروردین دو دو ر می فا سل لا سی
ثور اردبهشت دودیز دودیز ردیز ردیز فادیز سل دیز لاویز سی دیز
جوزا خرداد ر ر می فادیز سل لا سی دودیز
سرطان تیر سی بمل سی بمل فا سل لابمل سی بمل دو ر
اسد مرداد می می فادیز سل دیز لا سی دودیز ردیز
سنبله شهریور فا فا سل لا سی بمل دو ر می
میزان مهر فادیز فادیز سل دیز لادیز سی دودیز ردیز می دیز
عقرب آبان سل سل لا سی دو ر دیز فادیز
قوس آذر لابمل لابمل سی بمل دو ربمل می بمل فادیز سل دیز
جدی دی لا لا سی دودیز ر می فادیز سل دیز
دلو بهمن سی بمل سی بمل دو ر می بمل فا سل لا
حوت اسفند سی سی دودیز ردیز می فادیز سل دیز لادیز

 


معیار های تخصصی برای موسیقی درمانگران :
Music therapists Inter disciplinary
موسیقی درمانی یک فعالیت تخصصی بین رشته ای می باشد و متخصصین این حوزه در یک تیم موسیقی درمانی علاوه بر دانش تخصصی در حوزه مربوط (پزشکی، بهداشت روانی، موسیقی رشد، تعلیم و ترتیب و ...) می باید دارای گواهینامه دال بر گذرانیدن دوره های تخصصی و بالینی موسیقی درمانی باشد.
طبق معیارهای انجمن آمریکایی موسیقی درمانی (AMTA) فارغ التحصیلان بیش از 70 رشته مشروعیت شرکت در آزمون اعتبار ملی موسیقی در مانی را دارا می باشند.
افرادی که موفق به گذاراندن این امتحان بشوند با مدرک (MT- BC) واجد ارائه اولین سطح مهارت های تخصصی این رشته می باشند. طبق فهرست انجمن ملی موسیقی درمانی آمریکا دیگر مدرک حرفه ای معتبر تحت عناوین زیر شناخته می شوند.
موسیقی درمانگران به ثبت رسیده
موسیقی درمانگران معتبر
موسیقی درمانگران معتبر عالی (ACMT)
بدیهی است تنها متخصصین دوره دیده و واجد گواهینامه می توانند خدمات موسیقی درمانی ارائه نمایند.
در بحث موسیقی درمانی دو جنبه، پزشکی و موسیقیای مطرح است داشتن اطلاعاتی جامع برای درک و دریافت موسیقی، روان شناسی موسیقی، تئوری موسیقی، تاریخ، تاریخ موسیقی و همچنین شناخت دقیق جوانب مختلف جسمی و روانی انسان انسان از دیدگاه علوم فیزیولوژیکی (کارکرد صحیح اجزای بدن ) و پالوژی (آسیب شناسی) برای موسیقی درمانگر الزامی است. علاقه و اشتیاق به کار و پذیرش مسئولیت حرفه ای از تعهد نسبت به این رشته و داشتن روحیه تحقیق از ویزگیهای مهم یک موسیقی درمانگر است، چنین منخصصبنی می باید مهارتهای تکنیکی و تفسیر پیشرفته را حداقل در یک وسیله ی اجرای موسیقی بدانند و در توسعه و گسترش روابط بین افراد از طریق فعالیت های موسیقیایی مهارت کامل داشته باشند.
از طرفی چون ریشه و پایه تمام بحث های رواننشناسی به نوعی به مغز و اعصاب مربوط می شود و با توجه به اینک فرایند درک موسیقی در مغز انسان صورت می گیرد ضرورت بحث عصب شناسی موسیقی آشکارتر می شود. (پژوهشنامه،1381)
از موسیقی می توان به عنوان ابزاری برای ایجاد ادراک واقعیت و ارتباط غیر کلامی در بیماران استفاده کرد، فعالیتهای نظیر آواز خواندن و نواختن ساز، انتخاب نوارهای برای شنیدن و حرکت با موسیقی، درک وضعیت زمان و مکان را بوجود می آورد و دقت بیماران و و توجه لحظه به لحظه آن ها را ایجاب می کند. ضمناً می توان از آهنگ هایی خاص برای ایجاد و تقویت خودآگاهی، درک واقعیت و الگوهای رفتاری مناسب اجتماعی در بیمارانی که از روان پرشی رنج می برند استفاده کرد. اشخاصی که بیماریهای روانی یا اختلالات رفتاری خفیفی دارند برای کاهش نگرانی ها و فشارها و افزایش احساس ارزش شخصی احتیاج به یادگیری راه هایی دارند که از طریق آن احساسات خود را بطور مناسب و درست ابراز کنند و پرخاشگری و تحریکات آنی مخرب خود را کنترل کنند و فعالیت هایی چون Relaxartion (آرامیدگی عضلات) همراه با موسیقی می تواند احساس فشار بسیاری از این بیماران را تخفیف دهد.
یکی از راههای تشویق بیماران برای قبول مسئولیت کارهای شان نوشتن با انتخاب اهدافشان به وسیله ی خود آنهاست. موسیقی در استعداد های آلبرت انیشتین نیز تاثیر داشته، او که در کودکی کم هوش و کودن می نمود.، با خریدن ویلون و یادگیری نواختن موسیقی راه پیشرفت را برای خود باز و هموار نمود.
PNI (علم عصب- روان- ایمن شناسی) شاخه جدیدی است از علم درمان بیماری های که از سه جنبه به بیماری های جسمی و روانی نگاه می کند. اطلاعات اخیر نشان داده اند که موسیقی در تقویت سیستم ایمنی بدن مهم است و نقش اساسی در بهبود بیمارهای جسمی از قبیل ایذر و سرطان دارد.
چگونه موسیقی درمانی برای افرادی با نیازهای سلامت ذهنی متمایز می شود؟
موسیقی درمانی، درمانی موثر و معتبر برای افرادی است که نیازهای روانی اجتماعی،شناختی، ارتباط تاثیر پذیری و کلامی دارند.، تجربیات پزشکان نشان داده اند چشمگیر و بی نظیر بوده است. موسیقی شکلی از تحریک حسی است که پالسها را به موقعیت های آشنا تبدیل می کند سپس پیش بینی پذیری را بالا و احساس امنیت مرتبط با آن را مهیا می سازد.
کار موسیقی درمانگران چیست؟
موسیقی درمانگران، فعالیت های موسیقی را هم به صورت وسیله ای «ابزاری» و هم به صورت «کلامی» استفاده می کنند که تسهیلاتی فراهم نمایند تا تغییراتی را که ماهیت غیر موسیقی دارد.، طراحی نمایند. برنامه های موسیقی درمانی براساس ارزیابی فردی «برنامه درمانی «برنامه» ارزشیابی به صورت مداوم انجام می گیرد. اغلب موسیقی درمانگران مانند اعضای تیم روانپزشکی، برنامه هایی را به صورت گروهی یا انفرادی برای کمک به کاهش اضطراب و افزایش درک بهتر به درمان جوها ارائه می دهند.

 

 

 

چه انتظاراتی می توان از یک موسیقی درمانگر داشت؟
موسیقی درمانگران با تیم روانشناسان برای ارزیابی بهترین احساس، سلامت جسمی، عملکرد اجتماعی، توانایی های برقراری ارتباط به صورت گفتاری و مهارت های شناختی براساس پاسخ هایی که درمان جو به موسیقی می دهد، کار می کنند.
وقتی که تجربیات موسیقی فردی توسط موسیقی درمانگر برای تثبیت توانمندی های کار کردی و نیازها طراحی می شود، ممکن است پاسخ ها بلافاصله و به سرعت ظاهر شوند درمانجوها برای بهره بردن از موسیقی درمانی نیازی به سابقه در موسیقی ندارند.
چه کسی شایسته ی کار به عنوان موسیقی درمانگر می باشد؟
کسانی که دریکی از 70 رشته ی موسیقی درمانی فارغ التحصیل شده اند و مدرک کسب کرده اند، دارای یک اعتبار نامه (m tm_bc) هستند که مجوز ورود آنها به این حوزه می باشد. این اعتبار نامه یا مجوز توسط موسسه نظارت بر موسیقی درمانگران (سازمان مستقل و غیر انتفاعی کاملا معتمد کمیسیون ملی کارگزارن اعتبار نامه ها) صادر می شود.
این اعتبار نامه 5 سال یک بار تائید می شود.
شخصی که در این زمینه تعالیم صحیح ندیده و اعتبار نامه ندارد به هیچ وجه شایسته سرویس دهی موسیقی درمانی نیست.

 


محل ارائه موسیقی درمانی :
موسیقی درمانگران خدمات لازم را در مراکز روان درمانی، کلینیک های بیماران سر پایی، مراکز سلامت ذهنی، مراکز ترک اعتیاد و الکل، خانه های آمادگی، اماکن عمومی، بیمارستان ها مدارس و مراکزی که امکانات دیگر را ارائه می کنند انجام می دهند، (سلامت و شادکامی، سال اول آبان 83).
اصول صدا و موسیقی درمانی :
اصول زیادی در مورد صدا وموسیقی درمانی وجود دارد در اینجا این اصول را در چهار اصل خلاصه یا ادغام کرده تا به کاربرد آسان تر آنها پی برده شود. این چهار اصل ضروری ترین اصول برای شروع کار موسیقی درمانی می باشند.
اصل اول :
ارتعاش : در موسیقی درمانی، ارتعاش عبارت است از قابلیت نوسان یا سبامد صدا که باعث عکس العمل در بدن انسان می شود. هر سلولی که در بدن یک تشدیدگر صداست، سلول هایی که تشکیل اعضای بدن را میدهند،و دستگاهایی که از این اعضاء تشکیل شده است، سبامدهای مخصوص خود را دارند، سبامدهایی که به راحتی در برابر آنها واکنش نشان می دهند . وقتی بیماری پیش می آید عضو یا دستگاه مربوط از حد نوسان طبیعی خود خارج می شود.
این حالت از نوسانات صدا می توان برای اثر گذاشتن روی عضو یا دستگاه نا متوازن استفاده کرد و آن را به حد طبیعی خود بازگرداند. این ارتعاشات عمومی می تواند هماهنگی لازم را به ناحیه یا نواحی بیمار باز گرداند.
اصل دوم :
ریتم : ریتم الگوی ضرب در موسیقی است، ریتم لازمه ی موسیقی است، بدون آن اصلاً موسیقی وجود ندارد.
بدون ریتم که باعث حرکت ملودی است، هرگز نمی توانیم از نت اول به دوم بگذریم تا حرکتی نباشد، ریتمی وجود ندارد و تا ریتمی نباشد موسیقی وجود ندارد. ریتم بازتاب ضربان زندگی است، ریتم های متفاوت روی سیستم هی فیزیولوژیکی و اندام های بدن به طریق مختلف اثر می گذارند.
ریتم های آلات مختلف موسیقی و انواع موسیقی می توان برای اصلاح ریتم های اندام دستگاههای بدن استفاده نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 76   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موسیقی درمانی و کاهش هورمون های استرس زا و تاثیر موسیقی

نت موسیقی Age Ye Rooz-Faramarz Aslani

اختصاصی از هایدی نت موسیقی Age Ye Rooz-Faramarz Aslani دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نت موسیقی Age Ye Rooz-Faramarz Aslani


نت موسیقی Age Ye Rooz-Faramarz Aslani

 

 

 

 

 

 

 

 

با کیفیت بالا و دقیق

 

هماهنگ با تمام سازها

ارزان


دانلود با لینک مستقیم


نت موسیقی Age Ye Rooz-Faramarz Aslani

مطالعه تطبیقی میان دو اثر موسیقی

اختصاصی از هایدی مطالعه تطبیقی میان دو اثر موسیقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مطالعه تطبیقی میان دو اثر موسیقی


مطالعه تطبیقی میان دو اثر موسیقی

چکیده

این پژوهش تلاش دارد تا مطالعه ای تطبیقی با رویکرد شکلی را بین دو اثر موسیقایی ارزشمند از دورة رمانتیک به انجام رساند. Eriking اثر مشهور فرانتز شوبرت و La Traviata از جوسپه وردی در این مطالعه مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت. ابتدا به تاریخچه ای مختصر از زندگی شوبرت و وردی و سپس به شرح ساختار کلی لیدواپرا پرداخته می شود. در نهایت مقایسه تطبیقی و بررسی تفاوت ها و تشابهات دو اثر نامبرده به انجام خواهد رسید به این امید که بتواند گامی در جهت ارتقاء توان تجزیه و تحلیل آثار هنری و گسترش دانش نظری در حوزه موسیقی باشد.

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 6 صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا باز کنید


دانلود با لینک مستقیم


مطالعه تطبیقی میان دو اثر موسیقی

موسیقی نظامی

اختصاصی از هایدی موسیقی نظامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موسیقی نظامی


موسیقی نظامی

پاسادوبل به فرم روندو بسیاری از موومان های کلاسیک فرم روند دارند و ویژگی بارز روندوتناوب یک تم اصلیA) ( با چند تم دیگر است الگوهای معمول در فرم روندو عبارتند از : فرم های ABACA وبا ABACABAتم اصلی روندو به طور معمول تمی سرزنده و دلپذیر و به‌یادماندنی است و شنونده به آسانی می‌تواند نمودهای دوباره آن را تشخیص دهد از آنجا که تم اصلی کم و بیش همواره درتنالیته تونیک عرضه می شود بازگشت های آن بسیار خوشایند هستند.

روندو می تواند به صورت قطعه ای مستقل یا موومانی از یک سنفونی سونات یا کوارتت زهی به کار رود روندو در آثار چند موومانی اغلب در موومانی پایانی ( فینال ) دیده می شود . زیرا سر زندگی ، انتظام وشادابی آن به اثر پایانی شاد می بخشد فرم روندواغلب با عناصری از فرم سونات در آمیخته وفرمی به نام سونات روندو پدید می آورد .

محبوبیت فرم روندو محدود به دوره کلاسیک نیست این فرم توسط آهنگسازانی از سده بیستم مانند ایگوراستراوینگی و آرنولد شوبنرگ نیز به کار گرفته شده است .

  تجزیه وتحلیل پاساد و بل سبلان

پاسادوبل سبلان با هشت میزان مقدمه شروع شده با FF که درتنالتیه سل مینور است وبیشتر از درجات V, I سل مینور استفاده شده است . این قطعه تم آذری دارد که ملودی در دست چوبی ها وکرنت 2 و 1 می باشد و همراهی را بقیه سازها می‌نوازند .

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن  23  صفحه   آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید .


دانلود با لینک مستقیم


موسیقی نظامی

دانلود مقاله موتزارت، نابغه دنیای موسیقی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله موتزارت، نابغه دنیای موسیقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
تولد: 27 ژانویه 1756 (سالزبورگ)
مرگ: 5 دسامبر 1791 (وین)
خانواده و دوران کودکی
یوهان کریزوستوم ولفگانگ آمادئوس موتزارت، روز 27 ژانوزه 1756 میلادی در شهر سالزبورگ به دنیا آمد. پدر وی لئوپولد موتزارت (تولد 14 نوامبر 1719- مرگ 28 مِی 1787) نام داشت و مادر او آنا ماریا (تولد 25 دسامبر 1720- مرگ 3 ژوئیه 1778) بود. از هفت فرزند این خانواده، فقط دو نفر باقی ماندند. یکی ولفگانگ آمادئوس که هفتمین و کوچک ترین فرزند و دیگری دختری به نام نانرل (تولد 30 ژوئیه 1751- مرگ 29 اکتبر 1829) که چهارمین فرزند خانواده بود.
هنگامی که موتزارت به دنیا آمد، شش سال از مرگ یوهان سباستین باخ، موسیقیدان نامدار، گذشته بود و پیش از آنکه چهار سالش تمام شود نیز، هندل رخت از جهان بربست. موسیقیدانان بزرگ معاصر باخ و هندل، همه درگذشته بودند و یا مانند رامو و اسکارلاتی کار مهمی انجام نمی دادند. گلوک، چهل و دومین سال عمر خود را می گذرانید و با کوشش فراوان از شیوه اپراهای ایتالیایی تقلید می نمود. هایدن نیز خط مشی خود را به خوب روشن نساخته بود و شهرتی هم اگر داشت به عنوان یک نوازنده ی پیانو بود.
دوره ی باروک داشت به پایان می رسید و سبک لطیف تر و خیال انگیزتری جای آن را می گرفت. سبک روکوکو در واقع همان شیوه ی باروک بود، با این تفاوت که باید با دید دیگری به آن نگریست. در این سبک تزئینات بیش از حد لزوم به کار رفته است و این سبک تا چندین سال در معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری ناچیز ولی قطعی داشت. البته همین تأثیر کم، تحول عمیقی در هنر به وجود آورده و در حالت و رنگ آمیزی و راه و رسم هنرهای دیگر نیز مؤثر بوده است.
دوره ی کودکی موتزارت همزمان با دوران شکوفایی عصر روکوکو بود.
پدر موتزارت که خود نیز آهنگساز، استاد موسیقی و ویولون نواز ماهری بود (او کتابی درباره ی «روش نوازندگی ویولون» نوشته است) خیلی زود به استعداد وافر فرزندانش پی برد و تعلیم و تربیت آنان را شخصاً به عهده گرفت. این آموزش منحصر به موسیقی نبود بلکه خواندن و نوشتن، ریاضی، ادبیات، زبان شناسی و تعلیمات اخلاقی را نیز در بر می گرفت. پیشرفت ولفگانگ، با توجه به سنش، در موسیقی شگفت انگیز بود. او توانست نخستین اثر دوره ی کودکی خود را در 5 سالگی به پدر عرضه کند. موتزارت از 6 سالگی، سیر و سفر خود را به کشورهای اروپایی شروع کرد و پدر مهربان و جاه طلبش او را به عنوان یک کودک نابغه و خارق العاده (که واقعاً نیز چنین بود) به دیگران معرفی می نمود و پادشاهان و فرمانروایان بزرگ از او استقبال شایانی می کردند. موتزارت وقتی به چهارده سالگی رسید، به تمام کاخ های بین لندن و ناپل، وارد شده و آنها را دیده بود. ذوق و استعداد و تسلط او در تصنیف آهنگ، وی را از عجایب زمان ساخته، آثارش آنقدر ماهرانه بود که عده ای در تصنیف آنها به دست ولفگانگ تردید داشتند و پدرش را خالق آنها گمان می بردند.
وقتی لئوپولد درس پیانو را با دختر هفت ساله ی خود آغاز کرد، ولفگانگ سه ساله بود. وی با شور و علاقه ی بسیار به دست های خواهر خود می نگریست و به تعلیمات پدر گوش فرا می داد و بعد از پایان کار آنها، به زحمت از صندلی بالا می رفت، پشت پیانو می نشست و با دو انگشت کوچک خود، فاصله ی سوم (Tierce) را روی پیانو می گرفت و از شنیدن این صدای گوش نواز که ساده ترین آکورد موسیقی است، لذت می برد.
در چهار سالگی، پدرش سعی کرد به او منوئه و قطعات ساده ای بیاموزد. ولفگانگ یک منوئه را در نیم ساعت و قطعه ای بزرگ تر را در یک ساعت می آموخت و چنانچه اشاره شد او در پنج سالگی شروع به تصنیف آهنگ کرد. اولین منوئه را چنان ماهرانه ساخته بود که توجه پدرش لئوپولد را جلب کرد. این قطعه که در پایان تا حدی بچه گانه تمام می شود، کاملاً با قواعد موسیقی مطابقت می کرد و به این جهت، با آنکه ولفگانگ هنوز به نت نویسی آشنا نبود، پدرش این آهنگ را بدون آنکه چیزی به آن بیفزاید، یادداشت کرد. امروزه این قطعه در موزه ی موتزارت در سالزبورگ نگهداری می شود.
استعداد شایان ولفگانگ باعث شد که پدرش، برای معرفی او به شهرهای دیگر سفر کند. بدین منظور او را در شش سالگی همراه خواهرش به مونیخ، وین، وورتمبرگ، فرانکفورت، آخن و بروکسل برد و در کنسرت هایی که برای آنها ترتیب می داد، موتزارت کوچک ویولون و خواهرش، نانرل، پیانو می نواختند.
در سال 1762 نیز عازم سفر شدند و برای اجرای برنامه ی کنسرتی در حضور فرمانروای «باواریا» به شهر مونیخ عزیمت کردند. شور و شوق زایدالوصفی که در مورد این کودک نابغه ابراز می شد، جاه طلبی لئوپولد را افزون تر ساخت. چندی بعد در همان سال عازم وین شدند و در بین راه هرجا موقعیت مناسبی دست می داد، به اجرای کنسرت می پرداختند. همه جا قریحه ی سرشار این دو کودک، به ویژه هنرمندی ولفگانگ، دوستان و علاقمندان بسیاری برای آنها به همراه می آورد. در وین با استقبال بی نظیری روبرو شدند، چون شهرت آنها قبل از خودشان به آن شهر رسیده بود. چند ساعتی از ورود آنان به شهر نگذشته بود که فرمانی از دربار به ایشان رسید تا قطعاتی در دربار بنوازند.
کاخ شون برون، در وین که در آن بیش از دیگر دربارهای اروپا به موسیقی ابراز می شد موجب پیشرفت نقشه های لئوپولد موتزارت گردید. هر یک از افراد خانواده «ماریاترزا» ملکه ی اتریش، یا آواز می خواند و یا سازی می نواخت و خود ملکه هم درباره ی خود گفته بود تنها موسیقیدان باذوقی است که می توان یافت. در دربار همه، عاشق و دیوانه ی این کودک خردسال شده بودند، بخصوص برای آنکه مدام از همه می پرسید «مرا دوست داری؟ به راستی مرا دوست داری؟» این پرسش های کودکانه، علاقه ی درباریان را به او بیشتر می ساخت و سبب می شد که ولفگانگ خود را به دامن ملکه بیندازد، او را در آغوش گیرد و غرق بوسه سازد.
ماریاترزا علاوه بر پول فراوانی که به این دو کودک تقدیم کرد، دستور داد به هر کدام یک دست لباس درباری نیز هدیه بدهند. ولفگانگ با پوشیدن آن لباس فاخر و گرانبهای ارغوانی رنگ زربفت گلابتون دار آماده شد که تابلویی از او نقاشی کنند.
بزرگان و اعیان شهر وین به روش دربار اقتدا کردند و به زودی خانواده ی موتزارت به خانه های اعیانی و مجلل شهر دعوت شدند. در این هنگام ولفگانگ ناگهان به بیماری مخملک دچار شد و پس از بهبودی اش، خانواده ی موتزارت به زادگاه خود در شهر سالزبورگ بازگشتند. نقشه ی لئوپولد موتزارت برای سفر دوم بسی وسیع تر طرح ریزی شد. وی تصمیم گرفت این بار به پاریس و لندن بروند. در ماه ژوئن 1763 سفر خود را آغاز کردند و از پایتخت های تابستانی شاهزادگان و فرمانروایان گذشتند و به هرجا که قدم می گذاشتند با شگفتی و تحسین از ایشان استقبال می شد. در «اِکس لاشاپل» یکی از خواهران «فردریک بزرگ» سعی کرد آنان را به برلن دعوت کند، ولی لئوپولد راه خود را ادامه داد و رفت. در شهر فرانکفورت «گوته» نویسنده و شاعر آلمانی، که در آن هنگام 14 سال بیش نداشت، کودک نابغه را در حالیکه «کلاه گیس نقره فام به سر و شمشیر به کمر داشت» دید و ساز او را نیز شنید.
آنها اواسط ماه نوامبر به پاریس وارد شدند و پنج ماه در آن شهر اقامت گزیدند. در اینجا نیز همانند وین موفقیت شایانی به دست آوردند و نه تنها درباریان، بلکه همه ی دوستداران ادب و هنر از ایشان تجلیل کردند. در وِرسای، پس از ورود خاناده ی «موتزارت» تمام مقررات سخت لوئی پانزدهم در هم ریخت و مجلس به صورت یک مهمانی خانوادگی درآمد. نخستین اثر برجسته ی موتزارت، چهار سونات برای کلاوسن بود که آنها را در سفر پاریس نوشت و آن را به مادام ویکتور دوفرانس اهدا نمود.
در سفر پاریس، نانرل نیز همراه برادرش بود و در کنسرت این دو کودک هنرمند، لوئی پانزدهم و «مارکیز دو پمپادور» نیز حضور داشتند. چون «پمپادور» خودخواه از ابراز شوق و شعف خودداری کرد، ولفگانگ در کمال سادگی و معصومیت او را بر سر جای خود نشاند و گفت «این کیست که میل ندارد مرا ببوسد؟ ملکه هم مرا بوسیده.» پیش از آنکه لئوپولد موتزارت، پاریس را ترک کند، خرسند بود از اینکه کودکان وی قلب فرانسویان هنردوست را کاملاً مسخر ساخته اند.
در لندن با خانواده ی سلطنتی دیگری آشنا شدند که علاقه ی وافری به موسیقی داشتند. ژرژ سوم و ملکه شارلوت که برای موسیقیدان ها ارزش بسیار قائل بودند، ایشان را با مهر و محبت در دربار پذیرفتند. استاد موسیقی ملکه «یوهان کریستیان باخ» جوان ترین پسر «یوهان سباستین باخ» و جانشین «هندل» و حاکم مطلق و بی معارض موسیقی در انگلیس، بی اندازه شیفته و فریفته ی این کودک خارق العاده شد. موتزارت نیز در آینده هرگز محبت وی را فراموش نکرد. از نخستین کنسرت این دو کودک در لندن بی اندازه استقبال شد، چنانچه پدرشان می نویسد «درآمد سرشار این کنسرت مرا دچار حیرت و وحشت کرد» گویی قدرت تحمل هیجان این توفیق بزرگ را نداشت زیرا به زودی بیمار شد و هفت هفته از بیماری گلودرد، در بستر افتاد. در این زمان ولفگانگ به کار تصنیف موسیقی پرداخت و در کنسرت بعدی، آنچه نواخت، از آثار خودش بود. خانواده ی موتزارت بیش از یک سال در لندن به سر بردند و سپس عازم میهن خود شدند، ولی خط سیر آنان به قدری پرپیچ و خم و طولانی و سلامتشان نیز به طوری مختل شده بود که بازگشت ایشان نزدیک به یک سال طول کشید. پس از اجرای کنسرتی در دربار «شاهزاده اورانژ» در لاهه، به وِرسای برگشتند و باز مورد مهر و محبت بی شائبه ی فرانسویان هنرشناس قرار گرفتند. تابستان را به خوشی در سوئیس گذراندند و از ژنو برای ملاقات «وُلتر» به «فِرنی» رفتند ولی آن شیر غرّان، در بستر بیماری افتاده بود و خانواده ی موتزارت را نپذیرفت.
پس از یک سفر موفقیت آمیز و خاطره انگیز، تقریباً پس از سه سال و نیم، خانواده ی موتزارت، سرانجام در نوامبر 1766 به سالزبورگ، بازگشتند.
لئوپولد موتزارت، چون دخترش نانرل به شانزده سالگی رسیده بود و دیگر معقول نبود که به عنوان کودک معرفی شود، از این رو تصمیم گرفت تمام کوشش و سعی خود را در تربیت پسربچه ی 11 ساله، که بسان ستاره ی اقبال خانواده می درخشید، به کار گیرد. برنامه ریز کنسرت های «ولفگانگ» یعنی پدرش لئوپولد، در هر فرصتی چنان درباره ی قریحه ی پسر خود تعریف و تمجید کرده بود که اسقف اعظم را به شک انداخت و جناب اسقف بر آن شد با آزمایش این کودک اعجوبه دهان لئوپولد، ملازم دربار خود را ببندد. وی متن گفتار یک «اوراتوریو» را بین ولفگانگ و رهبر ارکستر دربار و ارگ نواز کلیسای بزرگ تقسیم کرد و کودک خردسال را در اتاقی تنها گذاشت تا سهم خود را تصنیف کند. برنامه با موفقیت اجرا شد، زیرا همان سال به چاپ رسید و تردید اسقف اعظم نیز درباره ی استعداد کودک نابغه برطرف شد و برای اثبات این امر، بر میزان دوستی و محبت خود نسبت به خانواده ی موتزارت، افزود.
چندی بعد، خانواده ی موتزارت جهت شرکت در جشن عروسی امپراتوری، دوباره عازم وین شدند، ولی شیوع بیماری آبله مانع اجرای این تصمیم شد. عروس از پای درآمد و خانواده ی موتزارت به شهر «اولموتز» گریختند. در آنجا هر دو کودک بیمار شدند و ولفگانگ حدود نه روز بر اثر بیماری، نابینا بود. از آنها در خانه ی یکی از اشراف هنردوست پرستاری شد تا اینکه سلامتی خود را بازیافتند و به پایتخت اتریش بازگشتند، در حالی که دربار را ماتم زده و سوگوار دیدند. با وجود این «ماریا ترزا» و پسرش «ژوزف دوم» آنها را با مهر و محبت پذیرا شدند. امپراتور جدید، به ولفگانگ سفارش تصنیف یک اپرا داد و موتزارت اپرای «دختر ساده» را در موعد مقرر نوشت و تقدیم داشت. اگرچه اجرای این اپرا ماه ها به تعویق افتاد، ولی پس از چند ماه به دستور اسقف اعظم این برنامه در سالزبورگ اجرا شد و او به قدری از کار موتزارت خرسند شد که مقامی والا، ولی بدون حقوق، در گروه موسیقی دربار به وی تفویض کرد.
خانواده ی موتزارت، قریب یک سال در سالزبورگ ماندند، زیرا لئوپولد در اندیشه ی کشیدن نقشه ای برای تسخیر دل مردم ایتالیا بود. ولفگانگ در این مدت مدام در کار تصنیف انواع آهنگ های دلنواز بود و تمام وقت خود را به تمرین و باز هم تمرین می پرداخت. ولفگانگ و پدرش پس از یک خداحافظی گرم با مادر و خواهرش، با تجهیزات کامل به ایتالیا رهسپار شدند و پس از عبور از گردنه ی «برنر» به شهر میلان رسیدند و آنجا از حمایت والی شهر برخوردار گردیدند. در آنجا بود که ولفگانگبه دیدار استاد عالیقدر «گلوک» یعنی «سامارتینی» توفیق یافت. شهرهای پارما، بولونیا، فلورانس، رُم و ناپل همه آغوش خود را به روی ولفگانگ گشودند. برای او جای مادر و خواهرش (نانرل) بسیار خالی می نمود و با نوشتن نامه با آنها راز و نیاز می کرد و با کمال صراحت و بیانی پر از اشاره و کنایه راجع به آنچه می شنید و مردان سرشناسی که می دید، همچنین عادات و آداب مردم هر منطقه، قلمفرسایی می کرد. در شهر «بولونی» که از لحاظ اصول و قواعد موسیقی شهرت و مرکزیت داشت، یکی از برجسته ترین استادان موسیقی، یعنی «پادر مارتینی» که در سنین پیری بود موتزارت را آزمایش و امتحان کرد و ولفگانگ از این آزمایش سربلند بیرون آمد. در فلورانس نیز از امتحانی که از وی گرفته شد، سرفرازتر گشت.
خانواده ی موتزارت مقارن با هفته ی مقدس به رم رسیدند و موسیقی ویژه این هفته را شنیدند. از بخش های مهم این تشریفات، برنامه ی کلیسای «سیکستین» بود که در آن قطعه ی معروف «می زرر» اثر «آلگری» اجرا شد و ولفگانگ خردسال پس از یک بار شنیدن این قطعه آن را نوشت. این کار فوق العاده، توجه دوستانه ی پاپ «کلمان چهاردهم» را جلب کرد و سبب شد دعوتنامه های فراوانی همچون باران، از سوی شاهزادگان و اعیان رُم برای موتزارت فرستاده شود.
پاپ، یک نشان «مهمیز زرین» به وی اهدا کرد و ولفگانگ را نیز، همانند گلوک لقب شوالیه داد. لئوپولد که مردی جاه طلب بود از اینکه پسرش به افتخاری نظیر گلوک نائل آمده بود، بر خود می بالید و تا مدت ها به ولفگانگ اصرار می کرد که عنوان «شوالیه» را در امضایش قید کند، ولی وی در این باره علاقه ای نشان نمی داد و زمانی نگذشت که از آوردن این عنوان در نامه ها، صرف نظر کرد.
پس از توقفی کوتاه در شهر رم، چون راه توسط راهزنان ناامن شده بود، با ترس و لرز فراوان به سمت ناپل رهسپار شدند و در آنجا از خرابه های شهر پومپئی و کوه «وزوو» که دود و مه آن هنوز به آسمان بلند بود، دیدن کردند.
در شهر بولونی افتخار دیگری نصیب موتزارت شد چه، در آنجا آکادمی موسیقی (فیلارمونیک) یکی از مقررات مربوط به عضویت اعضای خود، که حد نصاب سن را بیست سال تعیین کرده بود، به کنار نهاد و پس از انجام آزمایشی سخت، او را به عضویت برگزید.
در میلان موتزارت به تکمیل اپرایی پرداخت که حاکم آن دیار در سفر اول وی به آن شهر سفارش داده بود. اجرای این اپرا با موفقیت پرشوری همراه بود و بیست شب در تالار لبریز از شنونده اجرا گشت.
سرانجام پس از دو سال گردش و اجرای برنامه های موسیقی در شبه جزیره ایتالیا، خانواده ی جهانگرد موتزارت خسته و کوفته، در ماه مارس سال 1771 به سالزبورگ بازگشتند. در این هنگام به موتزارت دو کار مهم سفارش شده بود: یکی تصنیف اپرا برای میلان و دیگری یک «اوراتوریو» برای شهر پادوا. به زودی سفارش ساخت یک سرناد از طرف ماریا ترزا برای عروسی یکی دیگر از فرزندانش به او رسید. ولفگانگ پنج ماه را با شور و حرارت به تصنیف آهنگ های موسیقی گذرانید. پس از آن بار دیگر به میلان سفر کرد و در آنجا سرناد موتزارت در مقابل اپرای موسیقیدان کهنسالی چون «هاسه» بیش از حد انتظار مورد توجه قرار گرفت و باز پدر موتزارت همچون همیشه با افاده ی بسیار چنین گفت: «من واقعاً متأسفم ولی سرناد ولفگانگ تأثیر همه ی آثار هاسه را از بین برد» و خود هاسه که آهنگ های دلکشی ساخته بود با کمال گذشت و جوانمردی گفت: «این کودک، همه ی ما را به محاق خاموشی و گمنامی خواهد کشانید.»
یک روز بعد از آنکه خانواده ی موتزارت از سفر میلان به شهر خود بازگشتند، اسقف اعظم که بسی پیر و شکسته شده بود، دیده از جهان فروبست. این واقعه بیش از آنچه تصور می کردند برایشان غم انگیز بود چون جانشین او «هیرونیموس فون کولورِدو» مردی بود که همواره نامش به زشتی یاد می شد و به قدری بدنام بود که وقتی خبر انتخابش به مقام اسقف اعظمی به شهر سالزبورگ رسید، تمام مردم ماتم گرفتند.
موتزارت پس از مدتی که به تصنیف موسیقی پرداخت، عازم شهر میلان شد و در آن شهر شش ماه اقامت گزید. در آنجا اپرای جدید او به نام «لوچیو سیلا» با موفقیت فراوان به روی صحنه آمد و همین امر والی شهر را بر آن داشت تا در دربار فلورانس برای او شغلی به دست آورد، ولی پیشنهاد وی بیهوده ماند و پدر و فرزند با دلی شکسته برای مبارزه و مقابله با دشواری هایی که در شهر سالزبورگ، بنا به فرمان اسقف اعظم جدید، پیش بینی می کردند، خود را آماده ساختند. در ماه مارس سال 1773 برای بازگشت به سالزبورگ دوباره از گردنه ی «برنر» عبور کردند و موتزارت برای آخرین بار با خاک ایتالیا، وداع گفت و در این هنگام عمرش به نیمه رسیده بود. چندی نگذشت که خانواده ی موتزارت با آنچه از آن می ترسیدند، روبرو شدند. اوضاع شهر سالزبورگ در حکومت «فون کولورِدو» تحمل ناپذیر شده بود. ولفگانگ به فکر افتاد با پدرش به جای دیگری نقل مکان کند و چون مهر و محبت ماریا ترزا را هنوز به یاد داشت، تصمیم گرفت نخست به وین برود. ملکه همچون گذشته آنها را با کمال محبت، پذیرفت ولی این حد تجاوز نکرد و ایشان دست خالی بازگشتند. با همه ی این ناامیدی ها، قلم ولفگانگ از کار باز نمی ایستاد و هم در وین و هم پس از بازگشت به سالزبورگ، برای ناشران آینده ی خود، آهنگ می ساخت. اواخر سال 1774، موتزارت، در این اندیشه بود که اگر بتواند نقش خود را خوب بازی کند، شاید بتواند خود را از قید انضباط خشک و دشوار دربار سالزبورگ رهایی بخشد. خوشبختانه در آن هنگام از طرف فرمانروای باواریا سفارشی برای ساخت یک اپرا دریافت کرد. نتیجه مانند همیشه بود و این اپرا نیز، شنوندگان را مسرور و شاد ساخت. موتزارت، اما بیهوده وقت خود را در مونیخ تلف می کرد، چون کار دیگری نداشت و به ناچار با دلی غمگین به سالزبورگ برگشت تا باز هم آهنگ بسازد و بسازد.
از این به بعد، به تصنیف آثاری پرداخت که نه تنها مورد علاقه ی دوستداران موسیقی بود، بلکه موسیقیدانان نیز از آن لذت فراوان می بردند. موتزارت به افتخار ورود دوک بزرگ به سالزبورگ یک اپرا ساخت و پس از آن پنج کنسرتو، یکی از دیگری بهتر، برای ویولون و ارکستر تصنیف کرد. این پنج کنسرتو که بسیار دلپسند و پرنشاطند، امروزه نیز مانند روزهایی که ساخته شدند، نغز و زیبا هستند و به قلب آدمیان شادی و نیرو می بخشند و آنها را باید جزء آثار برجسته ی موتزارت قلمداد کرد.
در سال 1777 موتزارت 21 ساله به مرحله ای از زندگی رسیده بود که دیگر برایش مقدور نبود در شهر سالزبورگ بدون فعالیت سر کند. علاقه ی قلبی او این بود که اپرا و سمفونی بسازد ولی «فون کولوردو» هیچ یک را مجاز نمی دانست. از این رو لئوپولد موتزارت تقاضای مرخصی کرد و چون اسقف اعظم با این تقاضا مخالفت ورزید، لئوپولد رسماً دادخواهی نمود. پاسخ اسقف، این بار اخراج هر دو (پدر و پسر) از خدمت بود. اگرچه پس از آن خدمات پدر را منظور داشت و به وی اجازه داد در خدمت باقی بماند. در این هنگام ولفگانگ امید داشت بتواند به تنهایی سفر کند، ولی امیدش به یأس انجامید چرا که پدر این اجازه را نداد که او بدون یک همراه از افراد خانواده، سفر کند، از این رو تصمیم گرفت بانو موتزارت، مادر ولفگانگ، در این سفر، پسر خود را همراهی کند. در سپتامبر سال 1777 مادر و فرزند به عزم مونیخ از سالزبورگ خارج شدند.
پنج هفته بعد ارابه ی موتزارت به شهر کوچک «مانهایم» رسید. در این شهر مادر و پسر بیش از چهار ماه اقامت گزیدند: زیرا مانهایم به دسته ارکستر خود بسیار می بالید و آن را بهترین ارکستر اروپا می دانست. این ارکستر با راهنمایی و مدیریت «یوهان اشتامیتز» و جانشینانش در شیوه ی نواختن آهنگ دسته جمعی، چنان انقلابی برپا کردند که امروزه او را پدر ارکستر جدید می دانند. موتزارت که در این دوره ی ترقی نوازندگی به آن شهر وارد شده بود از فرصت، بیشترین استفاده را برد و تا می توانست در کنسرت های این نوازندگان معروف، حضور می یافت و آثار آنها را می شنید. اجرای اپراهای آلمانی، توجه او را بیش از همه جلب کرد و به این ترتیب دست تقدیر که هرگز از روی مهر بر سر موتزارت کشیده نشده بود، او را با «فریدولین وبر» آشنا ساخت. این مرد کوچک اندام عموی موسیقدیدان نامدار «کارل ماریا فون وبر» بود که بعدها نیز پدرزن موتزارت شد.
نامه های موتزارت نشان می دهد که وی دلباخته ی «آلوئیزیا وبر» چهارمین دختر خانواده ی «فریدولین» بوده و در نوشته های خود، این دختر را ناهید ساحل رود رِن لقب داده و صدای او را آسمانی، توصیف کرده است. ولی آلوئیزیا دختر سبک سری بود و نمی توانست منش والای موتزارت را درک کند. موتزارت آماده بود که از همه چیز بگذرد و با دلداده ی خود به ایتالیا سفر کند و در هر گذر و فرصتی کنسرتی ترتیب دهد، ولی پدرش اجازه نداد و با لحنی خشک و ترسناک از سالزبورگ پیغام فرستاد: «به سوی پاریس برو، یک دقیقه هم درنگ نکن و جای خود را در ردیف کسانی که واقعاً بزرگ هستند، باز کن» موتزارت که بارها گفته بود «پدرش، بعد از خداوند، بزرگ ترین کسی است که می شناسد» ناگزیر اطاعت امر کرد و به پاریس سفر کرد، ولی این بار بر خلاف سفر اول موفقیت شایانی به دست نیاورد. یک سمفونی که امروزه به نام سمفونی «پاریس» (297 K در رِماژور و سی و یکمین سمفونی) مشهور است و یک بالت کوچک برای مردم این شهر تصنیف کرد. همچنین آشنایی او با دوک دوگین و دخترش که فلوت و چنگ می نواختند، سبب شد کنسرت فلوت و چنگ (هارپ) را برای آنها بسازد که یکی از آثار شنیدنی و دلکش موتزارت به شمار می رود. ولی هنرمند جوان از نظر مادی در مضیقه بود و بیماری مرموز مادر نیز بر رنج درونی او می افزود.
بیماری و مرگ مادر موتزارت
آناماریا بیمار و بستری شده بود. سرماخوردگی او که در طول سفر از مانهایم تا پاریس بر جانش نشسته بود، هنوز بهبود نیافته بود. ولفگانگ از مادر پرسید: «مامای عزیز، چه شده، حالت خوب نیست؟»
آناماریا نمی دانست چه پاسخی بدهد. او نمی خواست با شکایت از بیماری و درد و رنج خود بار بیشتری بر دوش فرزندش بیفکند. به زحمت تبسمی بر لبانش نقش بست و گفت: «نگران نباش، چیز مهمی نیست. فقط حس می کنیم خسته ام.» مادر هنوز حاضر نبود پزشکی برای بیاورند و با آنکه هوا در ماه ژوئن گرم شده بود، حس می کرد حالش بدتر شده است. وقتی چند روز گذشت و حال وی رو به وخامت رفت، حاضر شد حجامتش کنند. با این کار اندکی بهبودی حاصل شد و توان آن را یافت که از بستر برخیزد، ولی نتوانست روزهای بعد در کنسرتی که ولفگانگ، سمفونی پاریس را اجرا می کرد، حضور یابد. پس از پایان کنسرت، وقتی موتزارت به خانه رسید متوجه شد که حال مادر وخیم تر شده است. این بار از مشاهده ی وضع جسمی او به وحشت افتاد. به مادر گفت سمفونی او مورد تحسین شنوندگان قرار گرفت ولی چنان به نظر می رسید که مادرش چیزی نشنیده است. مادر به شکم خود اشاره ای کرد و نجواکنان گفت: «ولفگانگ، خیلی درد می کند. بیچاره شده ام»
ولفگانگ با شتاب به داروخانه رفت و دارویی را که موردنظر پدر بود و معمولاً در سالزبورگ برای تسکین دردهای معده به کار می بردند، خرید. مادر از آن دارو خورد، ولی حالش بدتر شد. به حدی رنجور و تکیده شده بود که ولفگانگ را دچار اضطراب کرد. مادر به دارویی که وی از داروخانه خریده بود، اشاره کرد و گفت: «در آن شیشه چیزی نیست که بتواند مرا زنده نگهدارد.»

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  48  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موتزارت، نابغه دنیای موسیقی