هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد بررسی فروش محصولات چرمی

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد بررسی فروش محصولات چرمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 134

 

تاریخچه استفاده از پوست، چرم و چرمسازی:

انسانهای نخستین به منظور بقاء نسل، اجباراً دست به شکار حیوانات می زدند. پوست نیز جایگاه ویژه ای داشته است. چراکه این فرآورده دامی بهترین وسیله پوشش انسانها برای جلوگیری از خطرات گوناگون بوده است. این نوع استفاده از پوست را می توان منصوب به عصر یخبندان (پانصد هزار سال قبل) دانست. در ابتدا بشراولیه از استخوان و سنگهای تیز به منظور از بین بردن گوشتهای اضافی و ضایعات پوست استفاده می کرد. ولی بزودی به فساد پذیری سریع این نوع پوستها در مقابل انواع میکروبها و باکتری ها پی برد. بعدها مبادرت به خشک کردن پوست در برابر آفتاب یا آتش کرد. که بازهم پوستی شکننده و غیر قابل استفاده بدست می آورد. تا اینکه سرانجام متوجه فوائد عصاره های گیاهی برای جلوگیری از فساد پوست گردید.

مصریان قدیم از حدود 2500 سال قبل از میلاد، از ترکیبات معدنی آرد شده مانند املاح آلومینیوم و دانه های مازو برای ساخت چرم استفاده می کردند. یونانیان و رومیها، از پوست و برگ درختان کاج و صنوبر استفاده می کردند. با توجه به این نکته بسیار مهم که صنعت چرمسازی در طی زمانی بسیار طولانی به تکامل خود رسیده و تجربیات فراوانی را پشت سر گذارده است. از زمانهای قدیم پوست به عنوان یکی از صنایع دستی حاصل از مهارت بشر هم مورد استفاده و هم مورد توجه و ستایش بوده است.

مواد اولیه پوست برای افراد شکارچی آن زمین که هنوز دوره کشاورزی را آغاز نکرده بودند و از نظر شرایط محیطی نیازمند به اسب بودند، به راحتی قابل تهیه بود. احتیاجات شدید آنها باعث گردید تا پوست را به گونه ای نرم نمایند که علاوه بر خشکی، در مقابل فساد نیز پس از بارها خیس شدن از مقاومت کافی برخوردار باشد. اطلاعات باستانشناسان هنوز به درستی نتوانسته اند قدم های ابتدایی را که انسان های اولیه در تبدیل پوست برداشته اند، بجز شواهدی مبنی بر دود دادن همراه با مالیدن روغن و مغز حیوان به داخل پوست و ساخت چرمهای بسیار خام را ارائه دهند. البته عملیات و کارهای مختلفی که روی پوست به صورتهای مختلف انجام می گرفت و باعث اصلاح نرمی و کاربرد بهتر آن می گردید نیز می توانست از جنبه های تکمیلی محسوب شود. مردم غارنشین در رابطه با اعتقادات مذهبی خود برای حیوانات و پوست آنها و همچنین شکل نهایی محصول ساخته شده از پوست اهمیت خاصی قائل بودند.

قرنهای 12-10 میلادی را باید قرون تحولات چرم سازی دانست. زیرا در این دوره صنعت چرمسازی با توجه به پیشرفت تکنیک در کشورهای اروپائی (از جمله انگلستان) توانسته بود منابع تجاری بسیاری را به همراه داشته باشد، در قرون وسطی که بتدریج دستجات صنعتی تشکیل می گردید، جامعه دباغان نیز بوجود آمد و انواع چرم برای مصارف گوناگون طبقه بندی گردید. از قرن هفدهم میلادی بعلت احتیاج شدید مردم به فرآورده های چرمی، این صنعت به شکل نو و پراهمیت و گسترده به مردم شناسانده شد و عملیات فراوانی برای تسریع کار در صنعت چرمسازی پدید آمد و مواد شیمیایی کوناگون و کامل تر، ماشین آلات پیچیده تر و از همه مهمتر افراد باتجربه و مطلع پا به عرصه این صنعت گذاردند و امروزه دانشگاهها با فارغ التحصیلان در رشته صنعت چرم در اقصی نقاط جهان در پیشبرد این صنعت فعالیت دارندو اطلاعات و گزارش های متنوع از طرف سازمانها و مؤسسات مختلف جهت ارائه آخرین اطلاعات تکنیکی، آماری و ... منتشر می شود که خود بیانگر اهمیت و پیشرفت این صنعت در قرون اخیر می باشد.

در ایران نیز از دیرباز استفاده از انواع مختلف پوست و چرم مرسوم بوده و برای مصارف مختلف مورد استفاده قرار می گرفته است. در کشور ما نیز بتدریج روشهای ابتدائی برای تبدیل پوست به ماده ای که مقاومت بیشتری را در برابر عوامل مختلف دارا باشد کشف و از این طریق ماده ای مقاومتر از پوست معمولی بدست آمد. از جمله روشهای ابتدایی در این مورد می توان دود دادن پوست، روغن مالیدن و استفاده از زاج و نظایر اینها را نام برد. پس از اینکه امکان تبدیل پوست به چرم حاصل گردید مورد استفاده آن نیز گسترش یافت و چرم علاوه بر مصارف قبلی نظیر پوشش بدن، زیرانداز، تهیه چادر، حمل و نقل آب و مایعات دیگری نظیر شیر و دو در مشکهایی که از پوست حیوانات تهیه می شد، برای تهیه انواع کتیبه ها، پرچم، لوازم و البسه رزمی مورد استفاده قرار گرفت.

پیدا شدن روشهای تبدیل پوست به چرم در واقع تحولی عظیم بود که از این طریق امکان استفاده از پوست بعنوان ماده ای غیر قابل فساد و تجزیه ناپذیر بوجود آمد و با توجه به مصارف مختلفی که در مورد پوست وجود داشته و روزبروز نیز میزان این مصارف افزایش می یافت پوست بعنوان ماده ای ارزشمند خرید و فروش گردید. و از زمان صفویه صدور پوست به کشورهایی نظیر روسیه و عثمانی در سطح وسیعی شروع شده و همه ساله پوست درصد قابل توجهی از اجناس صادراتی کشورمان را تشکیل می داده است.

چند سال پس از سقوط سلسله قاجاریه شهر تبریز شاهد نمایش پیشرفت تکنولوژی غرب در زمینه چرمسازی بود. اولین کارخانه بصورت ماشینی با روشهای نو و بکارگیری علوم مختلف در سال 1308 هجری شمسی در تبریز بنام «چرمسازی ایران» تاسیس و بعداً «چرم خسروی» بصورت واحدی مدرن در سال 1310 ه.ش در تبریز با 600 نفر کارگر شروع به کار نمود. و با تاسیس چرم سازی «اردشیر یگانگی» در همدان و شرکت سهامی میشن در تهران، سایر کارخانجات صنعتی در تهران و تبریز شروع به کار نمودند.

اولین کارخانه سالامبور سازی ایران در تبریز با نام کارخانه «سالامبور سازی وهاب زاده» در سال 1315 (قبل از جنگ جهانی) توسط آقای «وهاب زاده» و با کارشناسی یک متخصص یونانی با نام «گالیف رولی» تاسیس شد. عدم نیاز به دستگاههای پیچیده و گران قیمت و فراوانی و ارزانی مهمترین ماده اولیه سالامبور سازی یعنی پوست سبک باعث پیدایش کارخانه های سالامبور سازی بیشماری گردید. هرکس قطعه زمینی می یافت و یک چهاردیواری می ساخت، با کندن یک حوضچه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی فروش محصولات چرمی

تحقیق و بررسی در مورد جنبش دانشجویی 21 ص

اختصاصی از هایدی تحقیق و بررسی در مورد جنبش دانشجویی 21 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

تربیت از دیدگاه اسلام

همان طور که می دانید انقلاب شکوهمند اسلامی ما یک هدف اساسی داشت و آن این بود، که اسلام، تعالیم اسلامی، احکام اسلامی، اصول و دستورالعمل های اسلامی، حاکم بر اعمال و رفتار ما باشد و اگر بخواهیم این مطلب را به صورت آموزشی مطرح کنیم، باید بگوییم که هدف، اشاعه تربیت اسلامی در جامعه بود. یعنی از آنچه قبل از انقلاب در جامعه، تا حدی جاری و متداول بود، ما را تحت تاثیر آداب و رسوم خاص و هدفهای تربیتی خاص از دیدگاه خود، سوق می دهند. هدف امام امت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این بود، که به تدریج مسو ولان آموزشی اعم از مراجع محترم تقلید، متکلمان، فیلسوفان اسلامی، مبلغان، آنهایی که در آموزش معارف اسلامی و در مراکز آموزشی هستند اقدام کنند و همچنین تشکیل حکومت اسلامی و تشکیل نهادهای آموزشی و نهادهای تربیتی همه یک هدف اساسی را دنبال می کردند و آن پیاده کردن تعلیم و تربیت اسلامی می باشد. شاید برای بعضی افراد مفهوم تربیت روشن نباشد و تربیت را باآموزش مهارتهای خواندن و نوشتن یکسان تلقی کنند این امر آن طور که باید و شاید مهم تلقی نشود. ولی این مساله درست نیست. آموزش الفبا، حساب، نوشتن و خواندن، حتی آموزش علوم، همه اینها با امر تربیت اختلاف دارند، به عبارت دیگر ممکن است کسی آموزش ببیند و در رشته ای اطلاعات لازم را هم کسب کند و این اطلاعات را حفظ کرده باشد ولی درک درستی از آنها نداشته باشد، یا این که این اطلاعات توام با درک و تا اندازه ای فهم باشد، این اطلاعات خودبه خود همراه با تربیت نیستند، یعنی ممکن است آدمی در یک رشته ای مطلع باشد حتی در سطح عالی علمی مطالبی را درذهن داشته باشد اما از تربیت برخوردار نباشد. بسیاری از دانشمندان و مطلعین، افرادی که در رشته های علمی کار کردند، از لحاظ فکری، اخلاقی و اجتماعی در سطح پایین قرار دارند. و تنها درس خواندن و بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات موجب پرورش قوه استدلال نمی شود و فقط سطح محفوظات را بالا می برند، این محفوظات یا به صورت بهتر معلومات، خود به خود فرد را تربیت نمی کند و امر تربیت جدا از این امر آموزش است و باید توجه بیشتری به امر تربیت کرد. بعضی افراد می پرسند تربیت چیست؟ وقتی به عنوان معلم به شاگرد می گویند: من می خواهم تو را تربیت کنم، اگر شاگرد بپرسد جناب معلم یا جناب استاد چه کار می خواهید در مورد من انجام دهید؟ می ببینید که استاد یا معلم جواب روشنی ندارد، همان طوری که پدر و مادر ناآگاه از تربیت هم، جواب روشنی برای فرزندان خود ندارند. می خواهیم بدانیم تربیت چیست؟ که این همه مورد علاقه ماست. همه ما می خواهیم که هم خودمان تربیت شده باشیم و هم فرزندانمان تربیت شده باشند، هم در جامعه، مسو ولان جامعه علاقه مند هستند که افراد جامعه تربیت شده باشند، اگر فرض کنید اشخاص از کشورهای خارج به ایران آمدند و مدتی در این جا توقف کردند و به ادارات، رستورانها، مجامع عمومی، محافل علمی و حتی درجلسات سخنرانی شرکت کردند، سپس مشاهدات خود را برای دیگران نقل کنند و اگر کسی ازاینها بپرسد، شما تربیت مردم ایران را چگونه دیده اید؟ درمی یابیم، آنچه را اسلام در زمینه های مختلف برای ما مطرح ساخته، متاسفانه بر اعمال و رفتار ما حاکم نیست.

باید دید که این شخص ناظر، توصیه هایی که اسلام کرده، تعلیماتی را که پیامبر اکرم (ص)و دستورالعملهایی که امامان معصوم(س) به ما داده اند، آیا در مناسبات و در موقعیتهای مختلف، این دستورالعملها و پیامها را مردم ما رعایت می کنند؟ متاسفانه باید گفت: اگر افراد به عنوان قاضی بی طرف، اعمال خود را ارزیابی کنند و رفتار خود را در همین محافل و موقعیتهای مختلف تحت نظر قرار دهند، باید اعتراف کرد که خیر، این اعمال تابع عادات و آنچه از گذشته به ما رسیده، تابع رویه هایی می باشد که در طول زندگی اتخاذ شده است و گاهی تابع تلقیناتی است که به ما شده و گاهی به صورت تقلید از دیگران کارهایی انجام می شود; آیا به واقع آنچه که انجام می دهیم با موازین اسلامی سازگار است و وفق دارد، خواهیم دید که متاسفانه این گونه نیست، به دلیل این که :

1- درصدد روشن کردن ماهیت تربیت نبوده ایم،

2- توجه به تربیت اسلامی نکرده ایم

3- در مراکز آموزشی، که باید مراکز رسمی تربیت باشند، کار معلمان و استادان در مراکز آموزشی انتقال چهار مطلب علمی از ذهن خود به ذهن شاگرد است، شاگرد، باید این نکات را حفظ و سپس در امتحان، محفوظات خود را ارائه دهد تا مورد ارزیابی قرا رگیرد و ارتقا پیدا کند.

اگر این مراکز آموزشی رسالت تربیتی بر عهده دارند، با توجه به آنچه که در کلاس درس می گذرد، معلمی از طریق سخنرانی چهار نکته به ذهن شاگرد منتقل می کند، شاگرد هم گاهی خسته می شود و گاهی گوش می کند و گاهی هم ممکن است سو


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد جنبش دانشجویی 21 ص

تحقیق در مورد اسباب ورود به بهشت از نگاه قرآن

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد اسباب ورود به بهشت از نگاه قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

اسباب ورود به بهشت از نگاه قرآن

در آیات فراوانى از قرآن مجید, تقوى به عنوان کلید بهشت شناخته شده , و مى دانیم تقوى به معنى خویشتن دارى , و پرهیز از گناهان , و هرگونه تخلف در برابر فرمان خدا و حق و عدالت است , یا به تعبیردیگر آن حالت خدا ترسى باطنى و کنترل درونى است که انسان را از هرگونه آلودگى باز مى دارد,

 آیة الله مکارم شیرازیولى بحث فعلى ما در این است که اسباب ورود به بهشت در چیست ؟ و چه وسایلى انسان را در راه رسیدن به این کانون موهبت الهى کمک مى کنند. در زیر به پاره اى از این وسایل اشاره مى گردد:1- ایمان و عمل صالحنخستین چیزى که سرمایهء اصلى نجات و خمیرمایه سعادت و کلید درهاى بهشت شمرده شده ایمان وعمل صالح است , قرآن مى گوید: <و الذین آمنو عملوا الصالحات اولئک اصحابه الجنة هم فیها خالدون (بقره 82) کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند یاران بهشتند, و جاودانه در آن خواهند ماند>.این تعبیر یا شبیه آن در آیات بسیارى وارد شده است که تکرار آن بیانگر اهمیت موضوع و توجه خاص قرآن نسبت به آن مى باشد.به این ترتیب قرآن پردههاى اوهام گروهى از اهل کتاب و مقلدین آنها را در میان اقوام و ملل دیگر, که تصور مى کردند مسأله نجات و ورود در بهشت براساس یک سلسله روابط, یا ضوابطى غیر از ایمان و عمل صالح است , پاره مى کند, و انسانها را براى ساختن خویش در دو بعد عقیده و عمل بسیج مى نماید, و اتفاقاًآیهء مورد بحث به دنبال آیاتى درباره قوم یهود است که خود را قوم برگزیده خداوند مى دانستند, و گاهى فرزندان خدا خطاب مى کردند وحى گفتند: <اگر هم نگاه کرده باشیم جز چند روزى آتش دوزخ به ما نخواهدرسید> گوئى عهد و پیمانى با خدا بستد بودند.2- تقوى و خدا ترسىعامل دیگر, تقوى و پرهیزگارى است ; که در آیات فراوانى از قرآن مجید نیز روى آن تکیه شده است , ازجمله در سورهء مریم بعد از اشاره به جنات عدن و باغهاى جاودانهء بهشت , و بخشى , از نعمتهاى آن مى فرماید: <این همان بهشتى است که ما به ارث به بندگان پرهیزگار خود مى بخشیم > (تلک الجنة التى نورث من عبادنا من کان تقیاً) (مریم 63.در آیات فراوانى از قرآن مجید, تقوى به عنوان کلید بهشت شناخته شده , و مى دانیم تقوى به معنى خویشتن دارى , و پرهیز از گناهان , و هرگونه تخلف در برابر فرمان خدا و حق و عدالت است , یا به تعبیردیگر آن حالت خدا ترسى باطنى و کنترل درونى است که انسان را از هرگونه آلودگى باز مى دارد, یعنى چنان مفهوم جامعى دارد که انجام همهء وظائف الهى اخلاقى انسانى را فرا مى گیرد.تعبیر به <تلک > در آغاز آیه که اشاره به دور است در واقع اشاره اى است به عظمت مقام بهشت , گوئى آنچنان والا است که از دسترسى فکر و اندیشهء ما فراتر است .3- احسان و نیکوکارىعامل دیگرى که از اسباب مهم ورود در این کانون بزرگ نعمت الهى است مسأله احسان و نیکو کارى باآن مفهوم وسیع و گسترده است که در آیات متعددى به آن اشاره شده از جمله در آیهء 85سورهء مائده : (فاتابهم الله بما قالوا جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین منها و ذلک جزاء المحسنین ). خدا بدلیل آنچه گفتندبهشتى را که در زیر آن رودهایى جارى است به آنان پاداش داد و این پاداش نیکوکاران است >.4- جهاد و شهادتهرکس مختصر آشنایى با منطق قرآن و اسلام داشته باشد مى داند مقام مجاهدان و شهیدان در اسلام فوق العاده والا است , قرآن با صراحت وعده بهشت را به این گروه ایثارگر داده است . از جمله در آیه 11وبه مى فرماید: <ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون ویقتلون وعداً علیه حقاً فى التوراة والا نجیل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به وذلک هو الفورالعظیم (توبه 111). <خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خریدارى مى کند که (در برابرش )بهشت براى آنان باشد (به این گفته که ) در راه خدا پیکار مى کنند مى کشند و کشته مى شوند, این وعده حقى است بر او که در تورات و انجیل و قرآن آمده , و چه کسى نسبت به عهدش از خدا وفادارتر است , حال که چنین است بشارت باد بر شما به خاطر معامله اى که با خدا کرده اید, و این پیروزى بزرگى است >.از آیه فوق استفاده مى شود که نه تنها شهیدان راه خدا, بلکه پیروز مندان در جهاد نیز مشمول چنین معامله اى با خدا هستند, همین قدر که جان خود را در طبق اخلاص گذارده و به میدان جهاد مى آورندمصداق معامله با خدا است , و اینکه <یقتلون > (دشمن را مى کشند) مقدم بر <یقتلون > (خود آنها شهیدمى شوند) شده است , دلیل بر این است که هدف اصلى در هم کوبیدن دشمن است نه شهادت ! بنابراین شهادت مقام والائى است که در این مسیر عائد گروهى از سعادتمندان مى شود, اما هرگز جهاد به منظور نیل به شهادت انجام نمى شود, یا به تعبیر روشنتر شهادت هدف نیست , بلکه گذر گاهى است در راه هدف .5- ترک هواپرستى دیگر از امورى که به عنوان اسباب ورود به بهشت معرفى شده <ترس از خداوند و مبارزه با هواى نفس >است , در آیه 45و 41نازعات مى فرماید: <و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى فان الجنة هى المأوى > (اما آنکس که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد بهشت جایگاه او است >.بدون شک رابطهء نزدیکى میان <خوف از خدا> و <نهى نفس از هوى پرستى > است که یکى به منزله درخت و دیگرى میوه است , هنگامى که خوف حق در اعماق روح انسان ریشه دار شد, ستیزى از درون دربرابر هوى نفس آغاز مى گردد, و مى دانیم سرچشمه تمام مفاسد و گناهانى که در روى زمین است همان <هوى پرستى است و پس خود خدا سرچشمه همه اصلاحات است .-6- تقدم در کارهاى خیر و ایمانپیدایش هر آئین جدید الهى با سنت شکنیهائى همراه است , مخصوصاً آئینى همچون اسلام که درمحیط بسیار خرافى وآلوده به انواع مفاسد, و مملو از ارزشهاى کاذب و غلط ظاهر گشت . بدیهى است پیشگام شدن در ایمان به چنین پیامبرى کارى بسیار مشکل است و نیاز به شجاعت فراوان دارد, زیرا همیشه پیشگامان در ایمان مورد هجوم جاهلان متعصب قرار دارند و چون در اقلیتند جان و مال وحیثیتشان در خطاست .بعلاوه آنها <اسوه اى > براى دیگران محسوب مى شوند و سببى براى پیشرفت آئین حق در دنیا روى این جهات چهارگانه پیشگامان امتیاز بزرگى دارند و اینجاست که قرآن مجید وعده قطعى بهشت را به آنها داده ودر آیه 10سوره واقعه مى فرماید: <و السابقون السابقون اولئک المقربون فى جنات النعیم > (و پیشگامان پیشگام , آنها مقربانند, و در باغهاى پرنعمت بهشت جاى دارند>.این در صورتى است که <سابقون > را به معنى سابقون در ایمان تفسیر کنیم , ولى بعضى از مفسران آن را به سبقت در طاعة الله (اطاعت فرمان خدا) یا سقبت در نمازهاى پنجگانه , یا جهاد, یا هجرت , یا توبه , تفسیرکرده اند, در این صورت نیز مى تواند شاهدى براى مقصود باشد, چرا که پیشگامان در این اعمال خیر نیزاسوه دیگر انند, و هم مردمانى ایثارگر و با شهامت و متوکل بر خدا, شایسته بهره مند شدن از جنات نعیمند.7- هجرتهجرت به معنى <دورى از کانون کفر و شرکت و ظلم و گناه > در بسیارى از موارد تنها راه حل مشکلات مؤمنان و نیکان است , آنها با دور شدن از چنین محیطى خود را مى سازند, و جمعیت خویش را آماده مى کنند و جذب نیرو مى نمایند, تا براى جهاد و هجوم بر سردمداران شرکت و ظلم آماده تر گردند.این همان کارى بود که مسلمانان دوبار آن را انجام دادند: <هجرت خصوصى > گروهى از مسلمین از مکه به حبشه , و هجرت عمومى مسلمانان از مکه به مدینه سر فصل جدیدى در تاریخ اسلام شد.بدیهى است ترک خانه و کاشانه و بستگان و دوستان , وطن مورد علاقه , کار بسیار مشکلى است , ومشکل دیگر آماده شدن براى جهاد و هجوم بر کانون کفر و فساد, ولذا قرآن مجید مهاجران را با صراحت به نعمتهاى جاودان بهشتى بشارت داده است در آیات 25تا 22توبه مى فرماید: <الذین آمنوا وهاجرو اوجاهدوا فى سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائذون یبشرهم ربهم برحمة منه ورضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم > (آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند, و در راه خدا با اموال و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اسباب ورود به بهشت از نگاه قرآن

تحقیق در مورد از رند حافظ تا کولی سیمینراهنما

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد از رند حافظ تا کولی سیمینراهنما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

از رند حافظ تا کولی سیمین

 از رموز ماندگاری شاهکارهای جهان را باید در این دانست که هنرمند با هنر آفرینشگر خود عرصه ای تازه در صفحه زندگی می گشاید و با تخیل فعال خود و با استمداد از حافظه قومی چهره هایی فراموش نشدنی را نقش می زند که همواره تا انسان هست پایدارند و استوار. مونالیزا داوینچی،داوود میکل آنژ، بئاتریس دانته،ژان والژان هوگو، بابا گوریو بالزاک، عموتم هریت بیچر استو از آن دسته اند. در شعر فارسی تصویر سمبولیک ” رند“ در دیوان  حافظ چنین سرنوشتی دارد. با این تفاوت که رند فرد نیست که تصویرش و نامش به یادگار بماند، رند یک هویت است. هویتی یگانه که تاریخ ایران همواره از او حمایت کرده، او را دوست داشته و رفتار عجیب و غریبش را به جان خریدار بوده است. رند آن بخش وجودی ایرانی است که می خواهد باشد و نیست. شخصیتی متناقض نما با چهره ای بدیع و تازه که زیبایی آن را در زیر هاله ای از رنگ های عجیب پنهان می نماید. زیبارویی زشت نما، راست کرداری گناهکار، جوانی پیر، پرهیزگاری عیاش، پارسایی هرزه گرد که همه برجستگی های هویت خاص خود را مرهون همین تصویر پارادوکسی است که هم برای پارسا خاطره ازلی گنهکاری نخستین را تداعی می کند و هم برای گناهکار یادآور لحظه های خوب راست کاری و راست کرداری است. رند حافظ متداعی راستین لحظه های مستی و راستی است. ایمانی به گناه و عصیان آلوده که شیرینی ایمان را با نمک عصیان در هم می آمیزد تا از فرشته خویی و سکون بپرهیزد و راه نشین و سرگردان باشد.

        واژه رند در فرهنگ ها به معنی « مردم محیل و زیرک و بی باک و منکر و لاابالی و بی قید است و ایشان را از این جهت رند خوانند که منکر قید و صلاح اند، شخصی که ظاهر خود را ملامت دارد و باطنش سلامت باشد. (برهان)...منکری که انکار او از  زیرکی باشد نه از جهل(غیاث اللغات)...آنکه با تیزبینی و ذکاوت خاصی مراییان و سالوسان را چنانکه هستند شناسد نه چون مردم عامی(یادداشت دهخدا) (نقل از خرمشاهی،1368،404)»

      آنچه در این تعاریف قابل توجه است اینکه معنای اولیه این کلمه فاقد هرگونه تلمیح عرفانی و فحوای مثبت است و برابر است با مردم بی سروپا و اوباش. (همان) و این هنر حافظ است که از میان سنگ ها خرمهره ای را می یابد و آنچنان آن را جلا می دهد و توان می بخشد که چون لؤلؤی شاهوار بر صدر می نشیند و قدر می یابد. واژه رند با آن بار معنایی منفی نمایشی کامل از « انسان » می شود. انسان با همه توان و استعداد خود که آن را می توان در تعبیر اراده ی معطوف به آزادی تعریف کرد. تنها موجودی که که می تواند نه بگوید، عصیان و سرکشی کند و نظم معمول جهان را به هم زند تا چرخ برمرادش گردد.آنچه در واژه رند دوست داشتنی و به یاد ماندنی است همین آزادی است که در شعر حافظ تا حدودی او را لاابالی و بی بند و بار نشان می دهد. و این نشانه ای از طلب طرب و وصلت شادی است که جان آزاد وی خواستار آن است. رند حافظ بزرگترین دشمن ریا و تزویر است و مصلحت بین و ملاحظه کار نیست. عاشق است و عشق را از ازل آموخته و تا ابد مشق آن خواهد کرد. « رندی سنتزی است که حافظ برای جمع اضداد یافته است، و از متناقض نما یا پارادکس بودن آن بیمی به خاطر خود راه نمی دهد، چرا که می بیند « بحر توحید و غرقه گنه است » رندی آمیزه و سنتزی است از متعارضان و متناقضانی چون پروای دنیا و آخرت، جاذبه ستیزآمیز عقل و عشق، خردمندی و خردگریزی، طریقت و شریعت،... و سرانجام زهد و زندقه » (خرمشاهی، 1368،یازده)

      کولی در شعر سیمین بهبهانی هویتی مشابه رند حافظ دارد. در شعر امروز ایران بانوی غزل سیمین بهبهانی هم در مجموعه دشت ارژن و کولی واره ها سمبولی تازه می آفریند و واژه ای کهنه را بار معنایی نو می دهد و چون رند حافظ تصویری متناقض نما و پارادکسی از او به دست می دهد. کولی واره ها مجموعه شانزده غزل است که به ترتیب کولی واره (1) تا (16) نام گرفته اند.  این غزل ها فرمی تازه در عرصه غزل معاصر به حساب می آیند. اوزان و افاعیلی تازه که خود ساخته و پرداخته نیمای غزل ایران است.کولی دانای اسرار است. اسرار مستی و عاشقی. واژه کولی هم همچون واژه رند سربرآورده از فضای متون کهن با بار منفی است. معنی رند را اراذل و اوباش نوشته اند و در تاریخ بیهقی و مناقب العارفین افلاکی منظور از رندان دسته های اوباش است که فتنه گری و خونریزی می کرده اند.  کولی هم در لغت نامه دهخدا اینگونه تعریف شده است :

«کولی، نام گروهی صحرانشین و د رایران کارشان فروختن سبد و فالگیری و احیاناً دزدی است. مجازاً زن بی شرم بسیار فریاد، سلیطه. کولی گری در تداول عامه یعنی داد و بیداد راه انداختن، پررویی کردن و فحش دادن. »

      آنچه در ریشه هر دو واژه مشترک است خارج بودن از حدود ترسیم شده و سرکش و عاصی بودن است. همین ویژگی دو شاعر را بر آن می دارد که شخصیت محبوب خود را که تصویری از خویشتن در آیینه است رند و کولی بنامند که سر به هر چیزی فرو نمی آورد و فرشته خو نیست بلکه در این عالم زمینی آدم است و از آدمیت هم عصیان و سرکشی و آزادی را پیشه خود کرده است.

   « رندی یعنی پای بند نبودن به ارزش ها و عرف رفتار اجتماعی، سرکشی نسبت به راه و رسم همگانی، شکستن حدود شرع و عرف، خراباتی گری و می خوارگی و بی بند و باری.»  

کولی سیمین هم نمی خواهد به قواعد و الگوهای  پیش ساخته گردن نهد و از اسارت پذیری دوری می کند.کولی در این عالم غریب است.

      مطالعه تطبیقی  رند حافظ و کولی سیمین نشان از مشابهت هایی بین این دو سمبل دارد. در زیر  بعضی  نمونه های شباهت در تصویر پردازی این دو واژه ذکر می شود:

 1 -   اگر رند نمونه ازلی مرد و آدم است. کولی هم نمونه ازلی زن و حوّاست. حافظ رند را همان آدم می داند که در روز ازل مهر گناهکاری بر پیشانی او زده شد.

              روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق                           شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم             

           

آدم پس از دست زدن به گناه و چیدن سیب، دیوانه وار دل به کشش عشق می سپارد و بار سفر می بندد و خود را آواره ی جهان می کند.جرم کولی هم چیدن سیب است. به همین خاطر عقل و شرع به مقابله او برخاسته اند و او را بر زمین افکنده اند :

تا حصار امن باغی     کولی از سفر رسیده/ کوله بار برگرفته      خسته وار آرمیده /  از شکاف در به حسرت      باغ را نگاه کرده/   بر بلور شاخسارش      میوه های نور دیده / خسته خسته خسته ی راه        دست را فراز کرده / تشنه تشنه تشنه ی نور       سیب را ز شاخه چیده / شرع برگشاده طومار       حکم این گناه خوانده / عقل برکشیده ساطور     دست و سیب را بریده / کولی افتاده مدهوش       میوه های نور خاموش: / هر یکی بریده دستی        خون ازو فرو چکید  (بهبهانی،1384، 647)

 

2 – حافظ خود رند است و بارها به این مطلب اشاره کرده است :

 حافظ و رند و نظربازم و می گویم فاش

  تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

حافظ چه شد ار عاشق و رندست و نظرباز

  بس طور عجب لازم ایام شباب است

    

 سیمین هم خودکولی است.کولی ضمیر پنهان شاعر است. آن زن آزاد درون است..سیمین نقش خود را در آیینه اینگونه می بیند : 

       کولی منم، آه! آری اینجا به جز من کسی نیست          تصویر کولی ست پیدا، رویم در آیینه تا هست

                                                                          (بهبهانی، 1384،  640)

 

3 – رند کیمیا گری می داند، در عین اینکه چهره ای گداصفتانه دارد :

                          غلام همت آن رند عافیت سوزم                         که درگداصفتی کیمیاگری داند

 

کولی سیمین هم طلسم و تعویذ  مشکل گشا دارد.

از رستنی بهر رستن، با کولیان بس دوا هست / کولی ! دعایی نداری؟ شاید گشاید طلسمی / با کولیان (دایه می گفت) تعویذ مشکل گشا هست. (بهبهانی، 1384،639)

 

4 – صدای رند بلند است و آشکارا سخن می گوید. پرده پوشی و پنهان کاری کار رند نیست. او فاش می گوید و از سخن و گفته خود دلشاد است :

حافظ و رند و نظربازم و می گویم فاش  

تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند 

وین همه منصب از آن حور پری وش دارم

          

کولی هم اهل ترانه خوانی است و سرود کولی طلسم دیوان را می شکند :

  کولی! به حرمت بودن    باید ترانه بخوانی / شاید پیام حضوری       تا گوش ها برسانی / دود تنوره ی دیوان   سوزانده چشم و گلو را / برکش ز وحشت این شب       فریاد اگر بتوانی. 

  (بهبهانی، 1384،662)

 

5 -  رند در ظاهر گدا و راه نشین است و اهل جاه نیست :

            چون من گدای بی نشان  مشکل بود یاری چنان        سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

کولی هم غریب و آواره است و زندگی را با فروش سبد و حصیر می گذراند.

کولی آواره تنهاست      با مه و زنگار، بی تو / خسته ز ابهام و اندوه       مانده به ناچار، بی تو

  (بهبهانی، 1384، 645)

سال و ماهی شکیبا    ترکه در ترکه می بافت / گاه گاهی، به سودا          سوی بازار می شد

  (بهبهانی، 1384،641)

 

6 – غزلسرای بزرگ شعر کلاسیک ایران حافظ شیرازی نغمه سرای سخن عشق و عاشقی بوده است. عشق برای حافظ معادل همه ی زندگی ست، و زنده ی عشق زنده ی حقیقی است.

               هر که در این حلقه نیست زنده به عشق             بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

 

عشق مهم ترین دستاورد سیمین در طول سال های دراز شاعری ست. شاعری بی عشق نمی توان کرد و سیمین همیشه عاشق و ستایشگر عشق بوده است :

میان هر رگم از عشق جوی می جاری ست 

       چنین که  مست  تو هستم،چه جای هشیاریست

چو برق جستن و خندان به مرگ پیوستن       

جنون عشق چه زیباست، گرچه بیماری ست  

      

                                                                     (بهبهانی،1384، 419)

رند و کولی هر دو نمونه عاشقی اند. عشق جزء لایتجزای وجود رند و کولی است :

 

حافظ چه شد ار عاشق و رندست و نظرباز 

بس طور عجب لازم ایام شباب است

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست

 عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد

            

کولی آواره تنهاست        با مه و زنگار بی تو / خسته ز ابهام و اندوه       مانده به ناچار بی تو /...کولی اندوهگینت     تیره تر از سایه و قهر / ساقه ی گیسوی نرمش      بافته از پیچک عشق / مهرگیاهش ندارد هیچ خریدار، بی تو

(بهبهانی،1384، 645)

 

7 – رند اهل خوشدلی و خوشباشی است. او می خواهد داد زندگی را بدهد و تا می تواند سهم خود را از او بستاند:

        نیست در بازار عالم خوشدلی ور زانکه هست     شیوه ی رندی و خوشباشی عیاران خوش است

 

کولی هم سرشار از زندگی است. با قدم های او دشت بیدار می شود و با زلال نگاهش شاهد سرشاری برکه هستیم. در هر رگ او شادی و هیجان و شور جاری است. کولی می رقصد و ترانه خوان لحظه های زیستن است :

با قدم های کولی       دشت بیدار می شد / با زلال نگاهش     برکه سرشار می شد / لب ز هم باز می کرد     کهکشان می درخشید / موی بر چهره می ریخت    آسمان تار می شد / هر رگش جویباری      گرم و پر جوش و جاری / جان بدان چهره می بود     گر پدیدار می شد.(بهبهانی،1384، 641)  

 

8 – اگر زاهد درمقابل رند است و مایه ی رنجش رند، قاضی و شحنه ومحتسب هم کولی را آزار می رسانند:

نوبت زهدفروشان گرانجان بگذشت

   وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

        

کولی ! خزان جانت را        عشقی شکفته می دارد / معنای این شگفتی را         توجیه کن به تفسیری / زین شوخی و هوسناکی      گر شحنه باخبر گردد / شمعی به هر سر انگشتت       آتش زند به تعزیری / قاضی تو را سوی زندان       گیسو بریده خواهد برد / پیچیده گرد هر ساقت           هر بافه ای چو زنجیری

  (بهبهانی،1384، 655)

     و در شعری دیگر چون حلاج به حکم عاشقی سنگسار می شود. نماز عاشقی اشاره ای به شعر شفیعی و ماجرای حلاج دارد:

 تو درنماز عشق چه خواندی که سالهاست   بالای دار رفتی و این شحنه های پیر      از مرده ات هنوز پرهیز می کنند  (شفیعی کدکنی،1376،276)    

سحر که حکم قاضی      رود به سنگسارت /  نماز عاشقی را       ب


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد از رند حافظ تا کولی سیمینراهنما

تحقیق در مورد اسامی ایرانی

اختصاصی از هایدی تحقیق در مورد اسامی ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

آبـتین یکی از شخـصیت‌های شاهـنامه، پدر فریدون انسان کامل ونیکوکار

آتبین یکی از شخـصیت‌های شاهـنامه، پدر فریدون، آبتین هم گفته اند

آتـش آتـش

آذین نام فرمانده لشگر بابک خـرمدین، تـزیـین و آرایش

آراد فرشته ۲۵ هر ماه نگهبان جان و مال

آرام ساکت

آرتان نام پدر زن داریوش بزرگ

آرسین پسر آریایی

آرش نام آرش کمانگیر یکی از پهـلوانان سنـتی ایران، هاله باریک درخشان اطراف خورشید

آرشام بسیار نیرومند، پدر بزرگ داریوش بزرگ

آرمان هـدف، آرزوی بزرگ

آرمین یکی از شخـصیت‌های شاهنامه

آریا نژاد و قوم‌های هندواروپایی

آریامنش دارای خلق و خوی آریایی، نام پسر داریوش

آریان

آریانا منسوب به نژاد و قوم آریایی

آرین شکل اروپایی واژهٔ آریایی

آزاد آزاد

آویژه خاص و خالص، پاک و پاکیزه

ا

ارشک پسر کوروش

 

اخـگر پاره آتش

اردشیر یکی از شخـصیتهای شاهـنامه

اردلان موبد، پرهیزگار (اردلانی : جایگاه موبدان )

اردوان یکی از شخـصیت‌های شاهـنامه

ارژنگ یکی از شخـصیت‌های شاهـنامه

ارشیا تخت پادشاهی

اسپوتا نام دریاچهٔ ارومیه

اسفندیار یکی از شخصیتهای شاهنامه

اشکان بنیانگذار سلسله اشکانیان

افشین نام سردار ایرانی

امید آرزو

انوش جاودان

انوشیروان نام یکی از پادشاهان ایرانی در زمان ساسانیان

اورنگ تخت حکومت

ایرج نام یکی از شخصیتهای شاهنامه، آروکو ( عموی کوروش بزرگ و پسر کوروش اول )

ب

 

بابک پدر کوچک، صادق راستگو

باربد نام نوازنده نامی دربار خسرو پرویز

بامداد آغاز صبح

بامشاد نام نوازنده نامی دوران ساسانیان

بختیار خوشبخت، خوش اقبال - استاد رودکی در موسیقی -نام یکی ازاقوام ایرانی

بردیا نام یک شاهزاده (برادر کمبودجیه پسر کوروش)

برسام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی

برنا جوان

برزو بلند بالا، نام پسر سهراب

برزن نام پهلوان ایرانی، نام پسر گرشاسب

بزرگمهر یکی از شخصیتهای شاهنامه

به‌آئین بهترین دیندار یا بهترین ره رو

بهبد نگهبان، بهترین نگهبان

بهتا بهترین نمونه

بهراد بهترین جوانمرد

بهرام مریخ، یکی از شخصیتهای شاهنامه

بهرنگ رنگ نیک، بهترین رنگ

بهروز روز خوب و نیک

بهزاد کسی که به نیکی زاده شده / کسی که ذات و فطرت پاکی دارد / نیک فطرت

بهمن یازدهمین ماه ایرانی، نام یکی از شخصیت‌های شاهنامه

بهمنش دارای اندیشه نیک

بهنام مشهور

بهنود نام شاهان هند / عافیت، سلامتی

بیژن یکی از شخصیتهای شاهنامه

پ

 

پارسا از نژاد پارسی، پرهیزگار

پدرام خوشی و خرمی، خورشید، آفتاب

پرشان رزمجو

پرویز یکی از شخصیت‌های شاهنامه

پرهام یکی از قدیمی ترین نامهای پارسی به معنی فرشته خوبی است. در اصل بصورت پیر همه (پدر همه) بوده است که بصورت مخفف پرهام درآمده است. گفت ابلیس نمرود را من یکی مردم پیر همی بخواهی سوختن (پرهام)ابراهیم راو او را بدین آتش همی نتوانند انداختن بیامدم تا تو را سامان بیاموزانم . (ترجمه تاریخ طبری بلعمی ص 35). و از آنجا که حرف "پ" در عربی "ب" تلفظ میگردد، در زبان عربی بصورت برهام و بعدها به لحاظ زیبایی تلفظ و آهنگ در زبان عربی، بصورت ابراهیم در آمده است. همانگونه که در زبان آذری نیز بصورت ایبراهیم تلفظ میگردد. و در زبان عبری و انگلیسی بصورت آبراهام تلفظ میگردد.

پژمان

پوریا نام یک پهلوان و ترکیبی از دو واژه پور+بای که به معنی پسر مرد بزرگ (رئیس) میباشد و پوربای به شکل امروزی پوریا درآمده‌است.

پویا جستجوگر، جویا

پوژمان آرزو

پولاد نام یکی از پهلوانان ایرانی در زمان کیقباد

پهلبد آهنگساز دوران خسرو پرویز ساسانی

پیام پیغام، خبر

پیروز یکی از شخصیتهای شاهنامه

پیروزان سردار ایرانی در زمان یزگرد سوم، نام برادر شاپور اول

پیمان عهد

ت

تاراز نام یکی از قلل زاگرس(نامی بختیاری)

تورج یکی از شخصیت‌های شاهنامه

تهماسب یکی از شخصیت‌های شاهنامه

تهمورث نام یکی از شاهان ایرانی

تیام در گویش بختیاری به معنی چشمام و استعاره از بسیار عزیز و دوست داشتنی

تیرداد

ج

 

جاوید ابدی

جمشید نام شاهی باستانی، یکی از شخصیت‌های شاهنامه

جهاندار دارنده جهان

جهانشاه شاه جهان

جهانگیر فاتح جهان

جهانبخش

چ

خ

خداداد هدیهٔ از طرف خدا

خسرو یکی از شخصیتهای شاهنامه

خشایار نام یکی از شاهان هخامنشی، خدایار

خدایار

د

دادیه

دارا ثروتمند، یکی از شخصیتهای شاهنامه

داراب یکی از شخصیتهای شاهنامه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اسامی ایرانی