دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
سیمای حکومت دینی در نهجالبلاغه
دکترعلی محامد
چکیده
در این مقاله پس از بررسی اصل ضرورت حکومت برای بشر، شیوه حکومت ولایی بحث شده، سپس با اشاره به دو تفاوت اساسی آن با دیگر حکومتها، بیان کرده است که حکومت ولایی ریشه در ولایت مطلقه الهی دارد، بهگونهایکه ریشه جدایی آن از دیگر حکومتها از این امتیاز بزرگ سرچشمه میگیرد که باید حاکم آن منصوب از سوی خداوند باشد.
تفاوت دیگر آن با دیگر حکومتها، این است که هدف حکومت دینی و ولایی، رساندن مردم به کمال نهایی و سعادت ابدی یا به عبارتی، قرب الی الله است، ولی اهداف اساسی حکومتهای دیگر، برپایه امتیازات مادی بنا نهاده شده است.
بهسبب همین هدف عالی است که در نهجالبلاغه با دو دیدگاه مثبت و منفی به حکومت نگریسته شده و حکومت مطلوب از غیر مطلوب ممتاز گردیده است. در این مقاله، با استناد به کلام امیرمؤمنان، علی( در این باره، سیمای حکومت ولایی که حکومت مطلوب است روشن گردیده و در پایان، رابطه دین و حکومت هم در اصول دین و هم از جهت فقهی و فرعی تبیین شده است.
واژگان کلیدی
حکومت دینی، حکومت ولائی، ولایت مطلقه الهی، هدف نهایی، رابطه، اصول، فروع، نهجالبلاغه.
مقدمه
در این موضوع که بشر در هر زمان نیاز به حکومت و رهبری دارد، هیچگونه تردیدی وجود ندارد، بهگونهایکه در طول تاریخ اجتماعی انسان، همه خردمندان و دانایان به آن اذعان و اعتراف کردهاند. نیاز به حکومت و رهبری نه تنها در زندگی اجتماعی احساس میشود، بلکه میتوان گفت نیاز به آن، ریشه در فطرت انسان دارد و به همین دلیل است که انسانها همواره در جستوجوی پیشوایی شایسته و رهبری عادل بودهاند، بهگونهایکه بخش عمده تلاشهای سیاسی و اجتماعی بشر در علم و عمل، در راه بهدست آوردن این گمشده انجام گرفته است. شاهد آن هم این است که هیچگاه بشر بدون رهبر و رئیس نبوده، اگرچه به صورتهای مختلفی همچون رئیس طائفه، قبیله، شهر و کشور متبلور گشته است.
به یقین باید بگوییم دین اسلام که آیین فطرت است و احکام آن به منظور تأمین نیازهای انسان تشریع شده است، این نیاز و خواسته مهم او را رها نکرده، بهمنظور پاسخ به آن، حکومت و امام و رهبر تعیین کرده است.
علامه طباطبایی( معتقد است با توجه به نقش مهمی که مسئله رهبری و امامت در تأمین سعادت بشر دارد، ناگزیر باید پذیرفت که اسلام نیاز به امامت را بیپاسخ نگذارده و مردم را در حیرت و گمراهی رها نکرده و مسئله جانشینی پس از پیغمبر را مشخص کرده است. (طباطبایی، بیتا: 110)
بر همین اساس است که از دیدگاه شیعیان، هیچگاه زمین از وجود حجت خدا خالی نیست، چنانکه امیرمؤمنان، علی( فرموده است:
بار خدایا! هرگز زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود یا آشکار و مشهور است و یا از نظرها غائب و پنهان تا اینکه حجتها و دلائل الهی تعطیل نگردد. (سید رضی، بیتا: 139)
اگرچه مانند زمان ما، امام و حجت الهی غائب است و مردم از فیض حضور او بیبهرهاند، ولی در این شرایط هم نیاز به رهبری وجود دارد، بهگونهایکه اولیای اسلام از سوی پروردگار، فقیه عادل جامعالشرایط را به منظور ادای نقش امام معصوم( و رهبری دینی و حکومت اسلامی تعیین کردهاند.
در ضرورت وجود رهبر و حاکم برای بشر، هیچ شخص یا گروهی تشکیک نکرده است، جز گروهی کجاندیش و جاهل به نام خوارج که پس از جنگ صفین به وجود آمدند و با امام حق، علی بن ابیطالب( به مخالفت برخاستند و شعار نفی حکومت را سر دادند و گفتند: «لاحکم الا لله.» (عبده، بیتا: 91) هنگامی که امام علی( این شعار فریبنده را شنید، فرمود: این سخن حقی است که از آن، اراده باطل کردند. آری، حکمی نیست، مگر برای خدا، ولی اینان میگویند: «لا امرة الا لله؛ هیچ حاکمی و فرمانروایی جز خدا نیست، در صورتی که چارهای نیست برای مردم، مگر اینکه امیری یا خوب یا بد داشته باشند و بدون حاکم و امیر نمیتوانند به زندگی خود ادامه دهند؛ زیرا در این حکومت، شخص مؤمن و خداپرست برای سعادت و کمالش کار خود را انجام میدهد و کافر و مخالف هم از دنیایش بهرهمند میشود.
با بودن امیر و فرمانروا است که جامعه از هرج و مرج و بینظمی سروسامان مییابد و هرکسی با مدت زمانی که برای او معین شده است، به زندگی خود میرسد، و گرنه با کشت و کشتار یکدیگر عمر آنان کوتاه میشود. بر اثر وجود این حاکم و امیر، درآمد و مالیات کشور وصول و در وقت خود به مصرف میرسد. به واسطه این حاکم، با دشمن جهاد میشود و راههای کشور امن میشود. همچنین با دزدان و خیانتکاران، مبارزه و حق ضعیفان از زورمندان گرفته میشود و بدین ترتیب، با برقراری عدالت اسلامی، خوبان خوشحال و بدان هم به عدالت تن میدهند. پس نمیشود گفت نیاز به حاکم نیست.
شیوه حکومت در مذهب امامیه
در مکتب تشیع، حکومت بر اساس حکومت ولائی و امامت الهی پایهریزی شده است و در ولایت مطلقه الهی ریشه دارد. ازاینرو، باید گفت اختلاف ما شیعیان با مذاهب اسلامی و نیز شیوههای حکومتی غیر مسلمانان بر سر همین موضوع مهم است.
به نظر ما، امامت یا ریشه در لطف الهی دارد، بهگونهایکه هم برای مردم لطف محصل الهی و هم لطف مقرب الهی اقتضا میکند خداوند متعال پس از درگذشت پیامبر اسلام( برای مردم امام و پیشوای صالحی برگزیند یا ریشه در حکمت الهی (یکی دیگر از صفات الهی است) دارد و برای اینکه نقض غرض میشود، باید برای مردم امام و رهبری از جانب خدا منصوب گردد (علامه حلی، بیتا: 254؛ سید مرتضی، 1411هـ.ق: 416) تا آنان بتوانند افزون بر اداره زندگی فردی و اجتماعی خود، راه کمال و سعادت اخروی را نیز بپیماید. ازآنجاییکه شیوه حکومت بر اساس ولایت استوار شده است و ریشه در لطف و حکمت الهی دارد، تفاوتهای بسیاری با دیگر حکومتهای رایج در دنیا دارد که ما در اینجا به دو تفاوت اساسی آن اشاره میکنیم.
1. در حکومت ولایی باید حاکم آن از سوی خداوند منصوب شود، ولی در حکوتهای دیگر، غیر از حکومت سلطنتی، مانند حکومتهای به اصطلاح دموکراسی، تعیین حاکم با انتخاب و آرای مردم است، اگرچه در این امر هم غالباً دروغ میگویند و مردم را میفریبند. در این میان، اگر ما در نظام جمهوری اسلامی به انتخاب اهمیت میدهیم، نه به این دلیل است که برای آرای مردم مشروعیت قائل باشیم؛ زیرا هرگز آرای مردم به نظام ما مشروعیت نمیدهد، بلکه حکومت و حاکم آن باید مشروعیت خود را از طریق نصب الهی بهدست آورد؛ چرا که بر طبق اصل اولی، هیچکس حق حکومت و ولایت بر دیگری را ندارد، مگر اینکه از جانب خداوند متعال معین شود. (شیخ انصاری، 1423هـ.ق: ج3، 546؛ نراقی، 1417هـ.ق: 29)
بنابراین، باید بدانیم هدف از انتخابات این است که چون همه مردم از جانب خدا وظیفه دارند دین خدا را بپذیرند و به آن پایبند باشند، ازاینرو، حاکم الهی را هم باید قبول کنند. انتخابات تبلور، این مقبولیت عمومی است. بنابراین، آرای مردم بسیار مهم است و نقش آن، مقبولیت حکومت است؛ زیرا اساس دین مقبولیت آرای مردم است که اگر نباشد حکومت دینی شکل نمیگیرد، اما سبب مشروعیت حکومت نیست، بهگونهایکه بدون آرای مردم، حاکم اسلامی چه امام معصوم( وچه فقیه جامعالشرایط در زمان غیبت امام، از نصب خاص یا نصب عام سرچشمه گرفته است.
شاهد این مطلب، برخی آیات قرآن و روایات است که در اینجا به دو آیه قرآن بسنده میکنیم:
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمْ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ (احزاب: 36)
و برای هیچ مرد مؤمن و زن باایمانی هرگاه خدا و رسول بهکاری فرمان دهند، هیچگونه اختیاری نیست.
بر این اساس، بیتردید امامت و ولایت به فرمان رسول خدا( از جانب خدای متعال تعیین شده است و مردم در آن اختیاری ندارند.
وَرَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَیَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمْ الْخِیَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (قصص: 68)
و خدای تو میآفریند آنچه را بخواهد و برمیگزیند آنچه را بخواهد؛ نیست برای آنها هیچ اختیاری و منزه است خدا و برتر از همه از آنچه برای او شریک قرار میدهند.
این دو آیه، از مردم سلب اختیار و انتخاب کرده است، بهگونهایکه نه تنها امر دین و مشروعیت دینی، به مردم واگذار نشده است، بلکه به حکم یک تکلیف الهی باید دین و احکام دین و ولایت حاکم الهی را با کمال رضایت بپذیرند و هیچگونه دلتنگی از خود نشان ندهند. به نقل از حافظ محمد بن مؤمن شیرازی، از علما و مفسرین اهل سنت، انس بن مالک گفت: « از رسول خدا( از تفسیر این آیه پرسیدم، فرمود که حق تعالی از گل آدم را آفرید بهطوریکه خواست و مرا و اهل بیت مرا اختیار کرد و برگزید از جمیع خلق و گردانید مرا نبی و علی را وصی». (بحرینی، بیتا: 2373)
هدف دیگر از پذیرفتن انتخابات در کشور، ممکن است از جهت سیاسی، اجتماعی و بینالمللی باشد؛ زیرا امروزه در دنیا، حکومت مبتنی بر آرای مردم متداول شده است و دشمنان ما با تبلیغ از آن، علیه حکومتهای دیگر به مبارزه برخاستهاند. ازاینرو، اگر ما در عرصه انتخابات حضور نیابیم، ما را متهم میکنند. بنابراین با توجه به دشمنی استکبار جهانی با ما، برای جلوگیری از این اتهام، مردم ما به پای صندوقهای رأی میآیند و آزادانه رئیسجمهور یا نمایندگان خود را هم در مجلس خبرگان رهبری و هم مجلس شورای اسلامی بر میگزینند تا بتوانیم بگوییم ما هم حکومت را بر اساس آرای مردم پایهریزی میکنیم. واقعیت این است که همه ارکان حکومت در کشور ما بر اساس آرای مردم است، حتی رهبری که بر اساس بینش ما منصوب از جانب ولی عصر، امام زمان (ارواحنا فداه) است، باز هم به صورت غیرمستقیم با انتخاب مردم تعیین میشود. در حقیقت، حکومت جمهوری اسلامی به تمام معنا با همه موازین، یک حکومت دموکراسی و مبتنی بر آرای مردم است.
باز هم تأکید میکنیم که نباید معنای انتخاب این باشد که بدون آرای مردم، امام معصوم( مانند حضرت علی( امام نیست؛ یعنی امامت ایشان به آرای مردم وابسته باشد یا ولی فقیه به جای منصوب شدن از سوی امام عصر(ارواحنا فداه)، از طرف مردم انتخاب شود، بلکه ما میگوییم اگر هیچکس با امام معصوم( بیعت نکند، باز هم امام است و ولایت مطلقه الهی دارد. ازاینرو، هیچ کس نمیتواند بدون اجازه وی، به انجام کارهای اجتماعی مبادرت ورزد. نصب فقها نیز این گونهاست؛ بدین معنا که اگر فقهای جامعالشرایط موفق به تشکیل حکومت هم نشوند و حکام غاصب بر مردم حکومت کنند، باز هم دارای ولایت و زعامت شرعیه هستند و هیچ کاری از کارهای اجتماعی بدون اذن آنان مشروعیت ندارد، اگرچه زمان حکومت جور باشد.
هدف حکومت ولایی
تفاوت دیگری که حکومت ولایی دینی با حکومتهای دیگر دارد، این است که در این حکومت، هدف اصلی، رساندن مردم به کمال و سعادت ابدی است.
اهل لغت، ریشه اصلی واژه ولایت را قرب میدانند و برای آن معانی مختلفی بیان کردهاند؛ گاهی به معنای ولایت امر و تدبیر در کار و اداره کردن، گاهی به معنای محبت و دوستی و گاهی نیز به معنای نصرت و یاری کردن آمده است.
امینالاسلام طبرسی( در تعریف این واژه آورده است:
الولی هو الذی یلی النصرة و المعونه. و الولی هو الذی یلی تدبیر الامور یقال فلان ولی المرأة اذا کان یملک تدبیر نکاحها و ولی الدم من کان الیه المطالبة بالقود و السلطان ولی امر الرعیة و یقال لمن یرشحه لخلافته علیهم بعده ولی عهد المسلمین. (طبرسی، بیتا: ج3، 323)
ترجمه آزاد عبارت طبری این است: ولی کسی است که یاری و کمک میرساند و تدبیر امر میکند. ازاینرو، دلیل آنکه گفته میشود فلان شخص ولی آن زن است، بدین خاطر است که مالک امر ازدواج اوست و گاهی ولی خون گفته میشود؛ چون حق مطالبه قصاص دارد و نیز دلیل آنکه گفته میشود سلطان، ولی امر رعیت است، چون صاحب تدبیر و اداره کردن امر آنهاست.
در المنجد آمده است: «ولی یلی فلانا دنا منه و قرب.» (معلوف، 1376: 918) صاحب المنجد، معانی دیگری را نیز که در کلام طبرسی آمد، بیان کرده است، ولی معنای اصلی واژه ولایت را به معنای قرب و نزدیکی میداند، بهگونهایکه در این عبارت گفته است: «یلی فلانا؛ نزدیک شدن با او».
حاکم و رهبر حکومت ولایی، در اثر علم و تقوا و عدالتی که دارد، به خدا و مردم جامعه خویش نزدیک است. ازاینرو، در مقام نصرت و یاری مردم برمیآید و میکوشد تا آنان را بهخدا نزدیک سازد. همچنین، زعامت و ریاست او سبب نمیشود که از مردم فاصله بگیرد. او مانند یک پدر مهربان، برای مردم دلسوزی میکند. پیامبر اکرم( فرمود: «یا علی انا و انت ابوا هذه الامة؛ ای علی! من و تو، دو پدر این امت هستیم.» (محدث قمی، 1338: ج1، 179)