هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

هایدی

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله : اصل تشویق و تنبیه در مدیریت علوی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله : اصل تشویق و تنبیه در مدیریت علوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله : اصل تشویق و تنبیه در مدیریت علوی


دانلود مقاله : اصل تشویق و تنبیه در مدیریت علوی

مقدمه: 

مکانیزم ساختاری که هر سازمانی برای برانگیختن یا قدردانی از کارکنانش ایجاد می‌نماید ، سیستم پاداش (Reward System ) نامیده می‌شود . در این سیستم که در اکثر سازمانهای بزرگ امروزی وجود دارد ، عملکرد هر فرد مشخص گردیده و مورد ارزیابی دقیق قرار می‌گیرد و سپس در صورت رشد و پیشرفت مورد تشویق و تقدیر قرار می‌گیرد . پاداشهای عمده در بیشتر سازمانها ، جبران خدمات ، ترفیع ، ارتقاء ، مزایا ، پاداش مالی و یا گرفتن پست و مقام می‌باشد که هر یک از این پاداشها ، می‌تواند بر روی نگرشها ، رفتارها و انگیزه‌های افراد تأثیر بگذارد . اصولاً اگر مدیر بخواهد بر مبنای اصل انصاف و عدالت حرکت کند ، نمی‌تواند به عملکرد همه کارکنان به طور یکسان بنگرد و تلاشها و کوششهای برخی کارکنان مبدع و خلاق و احیاناً سستیها و کم‌کاریهای برخی دیگر را نادیده بگیرد .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله : اصل تشویق و تنبیه در مدیریت علوی

تحقیق اساسی ترین آفات مدیریت از دیدگاه مدیریت علوی

اختصاصی از هایدی تحقیق اساسی ترین آفات مدیریت از دیدگاه مدیریت علوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق اساسی ترین آفات مدیریت از دیدگاه مدیریت علوی


تحقیق اساسی ترین آفات مدیریت از دیدگاه مدیریت علوی

اساسی ترین آفات مدیریت از دیدگاه مدیریت علوی

دستیابی به هدف با هر وسیله :

مدیریت نیز مانند سایر امور فردی و اجتماعی دارای اصول و ضوابطی است که اگر مدیر در چارچوب آن اصول حرکت کند ، می‌تواند کشتی سازمان و تشکیلات را به ساحل نجات و مقصد نهایی رهنمون گردد و اگر از آن اصول و ضوابط خارج شود و به شیوه‌ها و روشهای نامطلوب برای وصول به هدف متوسل گردد ، آفتی مخرب دامنگیر سازمان و تشکیلات خواهد شد و در نتیجه انحطاط و اضمحلال سازمان را در پی‌خواهد داشت .

امام علی (ع) در سخن زیبایی این حقیقت را چنین بیان فرموده است : « سُوءُ التَّدْبیر ، سَبَبُ التَّدْمیر» . مدیریت و رهبری ناصحیح (سوء مدیریت) موجب سقوط و نابودی است.

مدیر آگاه و با کفایت ، همانطور که به هدف می‌اندیشد ، به سلامت وسایل و روشهایی که باید یک مجموعه را به مقصد برساند نیز فکر می‌کند و می‌داند که با شیوه‌های آفت گرفته و ابزار ناصحیح هرگز نمی‌توان قله رفیع هدف را تسخیر کرد .

در اندیشه یک مدیر مسلمان ، هدف هیچگاه وسیله را توجیه نمی‌کند لذا برای دستیابی به هدف نمی‌توان از هر روش و ابزاری استفاده کرد و به هر شیوه‌ای متوسل شد و این مسأله یکی از بارزترین تفاوتهای مدیریت اسلامی با مدیریت غربی است . زیرا در مدیریت غربی آنچه از اصالت و اهمیت برخودار است ، سازمان و اهداف سازمانی است (سازمان گرایی) و انسان ، با تمام ارزشها و کرامات خویش در لابلای چرخهای سازمان، له می‌شود و در پای بت سازمان ، قربانی می‌گردد. پیامد چنین بینشی جز ظلم و تبعیض و بی‌عدالتی ، چیز دیگری نمی‌تواند باشد و این آفت بزرگی است که در عصر فناوری اطلاعات ، گریبانگیر مدیریت بسیاری از سازمانهای بزرگ گردیده است . در بینش علوی ، درست عکس این مطلب دیده می‌شود یعنی بجای اینکه انسان در خدمت سازمان باشد ، سازمان و تشکیلات در خدمت به انسان و رشد و تعالی او نقش دارند . چنانکه امام در مورد ارتش و سپاهیان به مالک اشتر می‌فرماید : «سپاهیان ، دژهای محکم برای رعیت و زینت فرمانروایان و مایه عزت و سربلندی دین و موجب آسایش و امنیت راهها هستند» .

همچنین امام ، هدف از تشکیلات مالیه و گرفتن خراج و مالیات را آبادانی شهرها و رفاه مردم می‌داند و خطاب به مالک می‌فرماید : «ای مالک ، تو باید در آبادانی شهرها بیش از جمع‌آوری خراج تلاش کنی که خراج جز با آبادانی فراهم نمی‌گردد و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی شهرها و مزارع به دست آورد ، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود ساخته است و حکومتش جز اندک مدتی دوام نیاورد».

این فایل شامل : صفحه نخست ، فهرست مطالب و متن اصلی می باشد که با فرمت ( word ) در اختیار شما قرار می گیرد.

(فایل قابل ویرایش است )


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق اساسی ترین آفات مدیریت از دیدگاه مدیریت علوی

دانلود مقاله مبارزه با فساد در حکومت علوی

اختصاصی از هایدی دانلود مقاله مبارزه با فساد در حکومت علوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مبارزه با فساد در حکومت علوی
هدف و انگیزه از پذیرش حکومت
شرایط جامعه اسلامی در دوران خلیفه سوم
انواع مفاسد
شیوه های امام(ع) برای مبارزه با فساد موجود
الف) مبارزه با فساد در بعد نظری:
ب) مبارزه با فساد در بعد عملی:
1ـ موضوعات مربوط به خودکنترلی
2ـ موضوعات مربوط به نظارت و کنترل دقیق بر عملکرد کارگزاران
3ـ اقدامات عملی و برنامه اصلاحات
برکناری و عزل کارگزاران دوره عثمانی
دستگاه قضایی و مبارزه با فساد
مبارزه مستمر و پیگیر با فتنه و فساد
مبارزه با مفاسد اقتصادی
مبارزه با تبعیض و بی عدالتی
مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی
مبارزه با تحریفات و انحرافات
مبارزه با خرافات و تحریف
مبارزه با بدعتها
بازرسی و نظارت عالی
دو نوع بازرسی و رسیدگی
پیگیری گزارش بازرسان و مأموران ویژه
شرایط و صفات بازرسان
حفاظت اطلاعات و حفاظت کارگزاران
نظارت عمومی
دولت کارآمد
مبارزه با فساد، اصلی ثابت برای دولتها
________________________________________
از اهداف بلند انبیا(ع) می توان "برقراری قسط و عدل در جامعه" و "حمایت
از محرومان و مبارزه با ستمگران" و "برقراری نظم و انضباط و حاکمیت قانون
عدل و قانون خدا در جامعه" و "برقراری امنیت فردی و اجتماعی" و "برخورد با
عوامل ناامنی و فتنه و فساد" و "ایجاد محیطی سالم و سازنده و پاک و شایسته
برای رشد استعدادها و فضایل" و "ارتقای سطح بینش مادی و معنوی جامعه
بشری" و "فضاسازی برای عزت و کرامت انسانها و تکامل الهی جامعه" را
شمرد.
البته، محدود کردن کارایی ادیان الهی به بُعد حکومت و برقراری اهداف
یادشده، بدون توجه به اهداف معنوی، همان قدر ناروا و ستم است که محدود
کردن مکتب انبیا(ع) به اهداف معنوی و رهبانیت و گوشه گیری و انزوای سیاسی.
هر دو دیدگاه، انحرافی و ناصحیح و نارواست. دیدگاه حق در باره مکتب انبیا(ع)
جامع نگری میان حیات دنیا و سعادت آخرت و ارتباط دنیا با آخرت و دین با
حکومت و برقراری عدالت آمیخته با تقوا و فضیلت و معنویت است.
باید اهداف بلند حکومت علوی(ع) را نیز در همین موارد، جست.

 


|254|
امام علی(ع) انگیزه خود را از پذیرفتن حکومت، برقراری قسط و عدل و
امنیت و دفاع از مظلومان و ستمدیدگان و مقابله با ظالمان و ستمگران و تقسیم
عادلانه بیت المال در میان مسلمانان و ایجاد زمینه های لازم برای رشد و پویایی
و عزت و سربلندی جامعه اسلامی و ... عنوان کرده و شهادتش نیز برای تحقق
چنین اهداف بلندی بوده است.
در این نوشتار، بیشتر، سعی خواهد شد تا گوشه هایی از اهداف بلند حکومت
علوی(ع) و شرایط و وضعیت و نیازها و شیوه های مبارزه آن حضرت با مفاسد
اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، بازگو شود و راهکارها و سیاستهای آن حضرت
در برخورد با مفاسد گوناگون حکومتی، اداری، اجتماعی، سیاسی، ارائه گردد و
شرایط مطلوب و قابل قبول برای حکومت اسلامی تبیین گردد.

 


هدف و انگیزه از پذیرش حکومت

 

با توجه به شرایطی که در بیست و پنج سال بعد از زمان رحلت رسول اکرم(ص) یعنی از سال
11 هجری تا سال 35 هجری در دنیای اسلام به وجود آمده بود و مجموعه اوضاع سیاسی و
اجتماعی و فرهنگی و انحرافات و تحریفهایی که مخصوصاً در ثلث سوم این دوران پدید آمده
بود و عناصر ناباب و ناسالم بر دنیای اسلام حاکم شده بودند و حکومت به جای شایسته سالاری و
لیاقت پروری به دست افراد ناباب و غیر مسؤول افتاده بود و بیت المال به عنوان تیول قشری
خاص از اربابان زر و زور و قدرت تبدیل شده بود و عدالت و مواسات و مساوات و برادری و
وحدت اسلامی از جامعه رخت بر بسته بود و ضعف و سستی و کسالت و تنبلی و تن پروری
جایگزین شجاعت و شهامت و فتوت و مردانگی شده بود و غیرتها و تعصبهای غلط جاهلی
مجدداً در پی احیا شدن بود و روابط جای ضوابط را گرفته بود، امام(ع) با توجه به شرایط موجود
و پیش بینی آینده در آغاز از پذیرفتن ولایت و حکومت سر باز زده و فرمود:
"دعونی و التمسوا غیری فانّا مستقبلون امراً له وجوه و الوان؛ [1]
من را رها کنید و سراغ دیگری بروید، زیرا ما با امری روبه رو هستیم که دارای
چهره ها و شکلها و رنگهای گوناگون است.">
اما آنگاه که پذیرفت این بار سنگین را بر حسب وظیفه و تکلیف و امانت الهی بر دوش

 


|255|

 

گیرد، فرمود:
"وَ اعلموا اِنّی ان اجبتکُم رکبت بکم ما اَعْلم وَ لَم اضغ الی قول القائل وَ عتَب العاتب؛ [2]
اگر مهار مرکب حکومت در اختیار من قرار گیرد من طبق تشخیص و وظیفه خود
عمل خواهم کرد و گوش به حرف این و آن و یا ملامت کسی نخواهم داد و بر طبق
علم و دانایی و توانایی خود اقدام خواهم نمود.">
و آنگاه که حکومت را پذیرفت اهداف خود و فلسفه حکومت و برنامه ها و سیاستها و اصول
کار خود را در مواقع مختلف اعلام داشت که از آن جمله اینهاست:
1ـ مبارزه با سیری ظالم و گرسنگی مظلوم:
"لولا حُضورَ الحاضِر وَ قیامُ الحُجَّة بِوجود النّاصِر وَ ما اَخَذ اللهُ عَلی العُلَماء ان لا یُقارّوا
عَلی کظة ظالِم وَ لا سَغب مَظلوم لالقیت حَبْلها عَلی غاربها وَ لسقیت آخرها بِکأس
اَوَّلِها؛ [3]
اگر گروهی برای یاری من آماده نبودند و حجت خداوند با وجود یاوران بر من تمام
نمی گشت و پیمان الهی با دانایان در باره عدم تحمل پرخوری ستمکاران و گرسنگی
ستمدیدگان نبود، مهار این زمامداری را به دوش می انداختم و انجام آن را مانند
آغازش با پیاله بی اعتنایی سیراب می کردم و در آن هنگام می فهمیدید که این دنیای
شما در نزد من از اخلاط دماغ یک بز ناچیزتر است.">
2ـ احیای دین و اصلاح طلبی:
"اللهُمَّ اِنّک تَعلم اِنَّه لَم یَکُن الذی کان مِنّا مُنافسة فی سُلطان وَ لا التِماس شیء من
فُضول الحُطام ...؛ [4]
پروردگارا تو می دانی که مطالبه و اقدام ما برای به دست آوردن حکومت نه برای
تلاش و رقابت در میدان سلطه گری بوده و نه برای خواستن زیادتی از مال دنیا، بلکه
همه هدف ما ورود به نشانه های دین تو و اظهار اصلاح در شهرهای تو بوده است،
باشد که بندگان ستمدیده تو امن و امان یابند و آن کیفرها و احکام تو که از اجرا باز
ایستاده است به جریان بیفتد و بر پا گردد.">
3ـ اقامه حق و رفع باطل:
"وَ الله لهی احب الیَّ مِن امرَتِکُم الاّ ان اقیم حقّا او ادْفَع باطِلا؛ [5]

 


|256|
به خدا سوگند این کفش بی ارزش، در نزد من بهتر از زمامداری بر شماست مگر اینکه
حقی را بر پا دارم یا باطلی را از بین ببرم.">
4ـ احیای معالم و ارزشهای عصر نبوی(ص):
"وَ اِنّ مَسیری هذا لَمثلُها فَلانقبنَّ الباطِل حَتّی یخرُج الْحَق مِن جنْبه؛ مالی وَ لقُرَیش؛ [6]
و این مسیری که امروز در پیش گرفته ام مانند مسیری است که از روز اول برای
پیروزی اسلام به پیش گرفته بودم؛ قطعاً باطل را خواهم شکافت و حق را از پهلوی
آن بیرون خواهم آورد؛ قریش از من چه می خواهد ...">
5ـ شایسته سالاری و حکومت انسانهای شایسته:
"فَلیسَت تصْلح الرّعیة الا بِصَلاح الولاة وَ لا تَصْلح الولاة الا بِاستقامة الرَّعیة؛ [7]
پس رعیت صالح نمی شود مگر به اصلاح ولات و زمامداران، و زمامداران صالح
نمی شوند مگر با استقامت مردم.">
"قَد علمتُم اِنَّه لا ینبَغی انْ یکُون الوالی علی الفُروج وَ الدماء وَ المَغانم و الاحْکام وَ
امامة المُسلِمین البخیل ...؛ [8]
شما می دانید که نباید والی و زمامدار بر نوامیس و نفوس و خونهای مسلمانان و اموال
و احکام و پیشوایی و زمامداری امت اسلامی، کسانی باشند که نسبت به اموال آنان
حریص باشند و نه جاهل در احکام و امور و نه جفاکار و نه حیف و میل کننده و نه اهل
رشوه و نه تعطیل کننده سنت.">
"لا یُقیم اَمر الله الاّ من لا یُصانِع وَ لا یُضارِع وَ لا یَتّبِع المَطامع؛ [9]
امر خدا را اقامه نمی کند مگر کسی که اهل ساخت و پاخت و تشابه و سازش با دشمنان نباشد و از طمعها نیز پیروی نکند.">
"فَوَ الله اِنی الی لِقاء الله لمُشتاق وَ حسن ثَوابِه لمُنتَظر راجٍ وَ لکنّی آسی أن یَلی اَمر هذه الاُمة سُفهاؤها وَ فجّارها فیتّخذوا مال الله دولا وَ عباده خولا وَ الصَالِحین حَربا وَ الفاسقین حزبا؛ [10]
به خدا قسم من مشتاق ملاقات خدا هستم و به پاداش نیکوی او امیدوار، اما از آن
خوف دارم که امر امت به دست سفیهان و فاسقان بیفتد، آنگاه مال خدا را دست به
دست بگردانند و بندگان او را به خدمت گمارند و با صالحان در جنگ باشند و فاسقان

 


|257|
را حزب و یار گیرند.">
6ـ احقاق حقوق بیت المال:
"وَ الله لو وَجدته قَد تَزوج بِه النّسآء وَ ملک بِه الاماء لرددته الی بِیت المال فَاِنّ فی
العَدْل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛ [11]
به خدا سوگند اگر بیابم که به مهر زنان در آمده یا بهای کنیزکان شده، آن را به
بیت المال بازمی گردانم، همانا در عدالت گشایشی است و کسی که عدالت بر او تنگ
آید پس ستم بر او تنگ تر است.">
7ـ مساوات در امر تقسیم بیت المال:
"لَو کانَ المال لی لسوّیت بینهُم فکَیف وَ المال مالُ الله، اَلا و انّ اعْطاء المال فی غَیْر حقّه
تبذیر وَ اِسراف؛ [12]
اگر مال از آن من بود در میان آنها مساوات را رعایت می کردم چه رسد که مال، مال
خداست و اینان همگی بندگان خدایند و در بیت المال شریک و سهیم. آگاه باشید که
عطا کردن مال در غیر جای خودش تبذیر است و اسراف.">
8ـ مبارزه با خشونت و استبداد:
"اِستعمل العَدل وَ احْذر العَسف وَ الحَیف؛ [13]
عدالت را به کار گیر و از زورگویی و تضییع حق بپرهیز.">
"فلا تکلّمونی بِما تُکلّم بِه الجبابرة ...؛ [14]
همچون سخن گفتن با جباران با من سخن مگویید ...">

 


شرایط جامعه اسلامی در دوران خلیفه سوم

 

شرایط جامعه اسلامی، در دوران خلافت خلیفه سوم، از نابسامانیهای فراوان سیاسی و
اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی رنج می برد تا جایی که خود این شرایط ِاسفبار، موجب شورش
مردم مصر و حجاز و عراق شد.
لجام گسیختگی و ضعف و سستی و اسراف و تبذیر و تبعیض و بی عدالتی و فساد و هرج و
مرج دخالتهای بیجای دربار ِخلافت و باند فاسد مروانی و اموی در امور کشور پهناور اسلامی و به
کار گماردن افراد فاسد و نالایق و عیّاش بر مسند امور مسلمانان و حیف و میل وسیع بیت المال و

 


|258|

 

تقسیم ناعادلانه امکانات و منابع و ثروتهای عمومی و انفال و زمینهای عمومی و پرخوری
فراوان تعدادی انگشت شمارِ وابسته به دربار خلافت و محرومیت اکثریت جامعه و تسلّط
سفیهان و فاجران و فرومایگان و دهها موضوع خُرد و کلان دیگر، مسایل و موضوعاتی بود که
آن حضرت در آستانه پذیرش خلافت، با آن مواجه بود.
محیطی که در دوره مروان حکم و معاویه و خلیفه سوم و ایادی آنها و حزب اموی و طرفداران
آنها به وجود آمده بود و سوء استفاده های فراوان مالی و اجتماعی و سیاسی و قدرت طلبی و
تملک اموال و املاک عمومی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی و خانواده های هزار فامیل و
باندهای تبهکار که بر اساس تعصبات غلط و تمایلات نابجا و ضعف و همراهی دستگاه حکومت
شکل گرفته بود، تبدیل به یک معضل عظیم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شده بود که جز با یک
انقلاب پایدار و فراگیر و همه جانبه و جهاد و فداکاری عمیق امکان اصلاح آن نبود و ریشه های
فتنه، آن قدر عمیق و فراگیر و فریبکارانه رشد کرده بود که به سادگی امکان تحول و اصلاح در آن
میسر نمی شد. این موضوع را از دو ناحیه می توان پی گرفت:
الف: از ناحیه بررسیهای تاریخی
ب: از ناحیه سخنان و سیره و عملکرد امیرالمؤمنین(ع)
در بخش اول سخنان مورخان و تاریخ نگاران را می توان در محورهای ذیل خلاصه کرد:
1ـ شکل گیری دو طبقه عامه و خاصه
در زمان خلیفه دوم دیوان عطایا، حقوق و بیت المال بر اساس سوابق اسلامی افراد و ترکیب
قبیله ای و مهاجرت و طبقه بندی امت بر پایه قومیت و نژاد و سابقه گرایش به اسلام و مانند آن
شکل گرفت و در نتیجه اختلاف بین طبقات اجتماعی افزایش یافت و یا پدید آمد و توقعات و
مطالبات شدت یافت و جامعه به طبقه خواصّ و عوام تقسیم شد. (عامّه و خاصّه)
این سنت غلط، آثار شوم و ناپسند خود را در جامعه اسلامی گذاشت. امام(ع) برای اجرای
عدالت و مساوات تلاش فراوانی انجام داد، اما سرانجام به جرم عدالتخواهی به شهادت رسید.
2ـ گرایشهای نژادپرستانه و قوم گرایی
با گسترش فتوحات اسلامی اختلاط نژادهای مختلف عرب و عجم از اقوام گوناگون غیر
عرب به وجود آمد و اشخاص فراوانی به عنوان مهاجرت یا به قصد جنگ به نقاط دیگر رفتند.
اسیران جنگی و بردگان بسیاری به قبایل عربی تعلق گرفتند. مفاهیمی مانند عرب و موالی و

 


|259|

 

شهروندی درجه یک و دو مطرح شد و طبعاً بخش عظیمی از جامعه از حقوق کمتری برخوردار
شدند.
در این رابطه تبعیض و بی عدالتی و عدم مساوات در بسیاری از امور موجب نگرانی و دغدغه
خاطر امام(ع) بود.
3ـ بدعتها و تحریفها
اجتهاد در مقابل نصّ، خودرأیی و خودمحوری، مصلحت گرایی و مصلحت اندیشی، عمل به
سلیقه و اجتهاد شخصی، امری رایج بود.
امام(ع) در نامه به مالک اشتر می فرماید:
"فَاِنّ هذا الدّین کان اسیراً فِی اَیدی الاشرار یُعمَل فیه ِبِالهَوی و تُطلَب بِه الدُّنیا؛ [15]
این دین در دست اشرار اسیر بود که در آن به هوس می راندند و به نام دین دنیا را
می خوردند.">
در جای دیگر می فرماید:
"و لکنّا اِنّما اَصبحنا نقاتِل اِخْوانَنا فِی الاسلام عَلی ما دَخل فیه ِمن الزیغ وَ الاعوجاج و
الشُبهة و التأویل؛ [16]
امروز ما از آن روی با برادران مسلمانمان وارد جنگ شده ایم که انحراف، کجی،
شبهه و تأویل در اسلام وارد شده است.">
4ـ فساد اجتماعی
رفاه زدگی، غنایم فراوان به دست آمده در اثر فتوحات، باندبازی و سلطه قبیله اموی و
مروانی، و حاکمیت عناصر نابکار و ناشایست و فرومایه و بیسواد یا کم سواد، تضعیف آرمانهای
دینی و الهی اسلام را در جامعه آن روز به دنبال داشت. رسوبات جاهلی دوباره غالب بود. نظام
حاکم در ایجاد رشد و تعادل اخلاقی و گسترش عدالت اجتماعی در مانده بود. روابط جای ضوابط
را گرفته، فرومایگان سازشکار و سازشکاران بی بند و بار بر سرنوشت امت اسلام چیره شده
بودند.
"وَ اعْلَموا رَحمکم الله اِنَّکُم فی زَمان القائِل فیه بِالحقّ قَلیل وَ اللسان عَن الصّدق کلیل و
اللازم للحقّ ذَلیل، اَهْله مُعْتکِفون عَلی العصیان، مُصطلحون عَلی الادهان، فتاهُم عارم
و شائِبُهُم آثِم و عالمهُم منافِق، و قارئهم مُماذِق، لا یُعظِّم صَغیرُهُم کَبیرَهُم وَ لا یَعول

 


|260|
غَنیُّهُم فَقیرهُم؛ [17]
بدانید، خدایتان رحمت کند، شما در زمانی به سر می برید، که گوینده به حق در آن
اندک است و زبان از گفتن راست ناتوان، آنان که همراه حق اند خوارند و مردم به
نافرمانی گرفتار و در برقراری مداهنه با یکدیگر سازگار، جوانشان بدخو و پیرشان
گنهکار، عالمشان منافق و قاریشان سودجو، نه خردشان سالمند را حرمت نهد و نه
توانگرشان مستمند را کمک کند.">
حاکمیت دار و دسته بنی امیه و ضعف دستگاه خلافت مرکزی و یا همسازی و هم نوایی با
آنان و انحرافات فراوان این قبیله و تحمیل خواستها و تمایلات سفیهانه و مزورانه خود بر اسلام،
بزرگترین بلایی بود که امت اسلامی آن را لمس و تجربه می کرد و بعد نیز در طول دهها سال و
بلکه تا امروز، آثار تلخ آن را در جان و ذائقه خود احساس می کند. آنان که امام علی(ع) در
باره اشان فرمود:
"ما اَسلَموا وَ لکِن اسْتَسْلَموا و أسرّوا الکفر فَلمّا وَجَدوا اعوانا علیه اظْهَروه؛ [18]
اسلام را از روی طوع و رغبت پذیرا نشدند بلکه به ضرب شمشیر تسلیم شدند و کفر
را مخفی کردند و چون بر آن یارانی یافتند آن را آشکار ساختند.">
آری شرایط حاکم در ربع قرن بعد از وفات رسول اکرم(ص) بر دنیای اسلام چنین بود. [19]
و اکنون این امام(ع) است که باید سیر تاریخ اسلام را از نو متحول نموده و بسازد و اصول و
اخلاق اسلامی را حاکم کند و دست نابخردان و فرومایگان را کوتاه سازد و اصول و ضوابط را به
جای روابط و ظاهرسازی و فریب حاکم نماید و دست نابکاران را از سر امت اسلامی کوتاه سازد
و رشته امامت و ولایت و هدایت و عدالت را برقرار نماید و آداب شریعت را زنده کند و بدعتها
را بمیراند و دست نامحرمان را از سر اهل اسلام کوتاه نماید.

 


انواع مفاسد

 

مفاسد عصر علوی(ع) و هر دوره و زمانی را می توان در دو حوزه بیان کرد:
الف) حوزه حکومت و کارگزاران حکومتی؛
ب) حوزه مردم و جامعه.
باید در حوزه نخست، در دو محور بحث کرد: یکی در رابطه با زمامداران و مدیران عالی و

 


|261|

 

ارشد جامعه، و دیگری، در رابطه با کارگزاران و مدیران میانی و پایینی.
البته، میان فساد حکومت و حاکمان و فساد مردم، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. اگر حاکمان،
خود فاسد باشند، بنا بر اصل "الناس علی دین ملوکهم"، مردم نیز به فساد گرایش پیدا می کنند و
اگر مردم فاسد باشند، حاکمان را نیز به سمت و سوی فساد خواهند کشاند و اگر آنان نیز مقاومت
کنند، با شورش و ... حاکمان صالح را از میان برخواهند داشت و رییسانی فاسد را بر سر کار
خواهند نشاند.
این، اصلی است غیر قابل انکار که با اندک تأملی، درستی آن، روشن می شود. در تاریخ،
شواهد فراوانی را برای این اصل می توان یافت.

 


شیوه های امام(ع) برای مبارزه با فساد موجود

 

حضرت علی(ع)، برای مبارزه با فساد موجود، در هر دو جانبش، راه سختی در پیش داشت.
حضرت(ع) لحظه ای برای بازگرداندن جامعه اسلامی به همان جامعه ای که حضرت رسول(ص)
بنیان نهاده بود، کوتاهی نکرد.
مبارزه حضرت(ع) با محو فساد، دو جنبه داشت: نظری و عملی.
ایشان، چه در آغاز حکومتش و در همان هنگامی که مردم با او بیعت کردند، و چه در مدت
خلافتش، با بیان رسا، شیوه صحیح حکومت داری و ویژگیهای یک امت اسلامی را، بارها و
بارها، به مردم گوشزد کرد تا آنان، حق را بدانند و مطابق آن عمل کنند.
حضرت(ع) علاوه بر این روشنگریها و همزمان با آن، اقدامهای عملی اش را نیز آغاز کرد.
اکنون به بررسی شیوه های مبارزه آن حضرت و حکومت علوی(ع) با فساد می پردازیم.

 


الف) مبارزه با فساد در بعد نظری:

 

یکی از بزرگترین اهداف پذیرش حکومت توسط امام(ع) مبارزه با ظلم، فساد و طغیان،
تبعیض، بی عدالتی و احقاق حقوق مردم و حاکمیت اسلام اصیل و ایجاد اصلاحات همه جانبه،
عمیق و گسترده و کارساز و فراگیر در جامعه اسلامی بود.
یک بخش مهم از این اصلاحات به تحولات ساختاری، اداری و مدیریتی، قضایی و اجرایی و
نوع نگرش به بودجه عمومی کشور و بیت المال مسلمانان و نوع بهره برداری و استفاده از آن بوده
است.

 


|262|

 

امام(ع) وعده این تحولات و اصلاحات را در آغاز مسؤولیت و زمامداری خود داد و فرمود:
"به آنچه می گویم متعهد و پای بند هستم و سر حرف خود ایستاده ام و با کسی ملاحظه و رو در بایستی نخواهم داشت."> [20]
سخن حضرت این بود که جامعه اسلامی در آستانه یک تحول جدید قرار گرفته است و بوی
عطر عصر نبوی(ص) می آید، منتظر بسیاری از دگرگونیها باشید، در حکومت جدید
پیش کسوتان اهل تقوا سبقت خواهند گرفت و پیش افتادگان ناشایسته عقب رانده خواهند شد.
در نظام جدید اصل بر شایسته سالاری، عدالتخواهی، و عدالت گرایی، تقوامحوری و
خدامحوری است و با هر گونه اختلال، بی نظمی، فساد، ناهنجاری، سوء استفاده از قدرت، تضییع
حقوق مردم و بیت المال، اتلاف منابع، باندبازی و رابطه بازی، تقدم روابط بر ضوابط با شدت و
قاطعیت برخورد خواهد شد. اجازه سوء استفاده و فرصت طلبی و خودسری به هیچ کس داده
نمی شود.
نوع نگرش آن حضرت به حکومت و حاکمان و کارگزاران و بیت المال و بودجه و اموال
عمومی و قدرت و اقتدار حکومت و قوای حاکم بر امت و رسالت و مسؤولیت امام و رهبر و شیوه
برخورد و رابطه و ارتباط و تعامل با مردم با مسؤولیت پذیری هر چه بیشتر، امانتداری،
وظیفه شناسی، تکلیف الهی، خدمتگزار مردم بودن، امر به معروف و نهی از منکر، احقاق حقوق
مردم، اجرای عدل و قسط و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه و توطئه، ریشه کن کردن فساد در جامعه،
پیشگیری از توسعه فساد، مبارزه با جریان فساد، اصلاح ساختارها و روشها، اصلاح مدیران و
کارگزاران، نظارت و پی گیری همه جانبه امور، اطلاع رسانی و کسب اطلاعات از عملکرد
مسؤولان ذی ربط، شفافیت، مسؤولیت متقابل والی و مردم، اصلاح ساختار قدرت در جامعه
اسلامی، به کارگیری عناصر شایسته و باکفایت برای هر کاری و ایجاد نظامی کارآمد، مؤثر، مفید،
کم هزینه و پرفایده، باکفایت و بالیاقت، منضبط و قانونگرا، ولایت پذیر و باایمان و به دور از
ضعف و جبن و مسامحه و مماشات و سهل انگاری و ضعف نفس و یا به کارگیری افراد متکبر،
متفرعن، خودبزرگ بین و یا خشن و غیر کارآمد و یا متملق و چاپلوس و یا طالب مال و یا
خواهان قدرت را در بیانات نورانی آن حضرت فراوان می توان یافت.
در این راستا بجاست که سنت و سیره و سخنان آن بزرگوار از چند ناحیه مورد توجه و بررسی
قرار گیرد:

 


|263|

 

الف: نقد نسبت به گذشتگان؛
ب: تبیین سیره رسول اکرم(ص)؛
ج: تبیین سیره عملی خود آن بزرگوار؛
د: بر حذر داشتن از صفاتی که حاکمان و امتهای گذشته گرفتار آن بوده اند؛
ه…: بر حذر داشتن از اخلاق رذیله و عوامل سقوط و انحراف و انحطاط که به نوعی تعریض در
آن نهفته است؛
و: بیان مواعظ بالغه و نصایح حکیمانه و دستورات خردمندانه که چراغ محکم راه و
قطب نمای حرکت جامعه است.

 


ب) مبارزه با فساد در بعد عملی:

 

در این بخش، امام(ع) از روشهای فراوانی استفاده فرموده است که می توان آن را
فهرست وار بدین گونه بیان نمود:

 


1ـ موضوعات مربوط به خودکنترلی

 

از قبیل تأکید بر اصل شایسته سالاری؛ تأکید بر اصل تقوا و معنویت، تأکید بر اصل تعهد و
مسؤولیت پذیری، تأکید بر اصل خداگرایی و خدامحوری در کارها، تأکید بر اصل نظارت الهی،
تأکید بر اصل نظارت مردمی، تأکید بر کرامت انسانها، تأکید بر جمع گرایی، تأکید بر
فرهنگ سازی، تأکید بر فضاسازی مناسب و سالم، تأکید بر اصل مراقبه و محاسبه در کارها، تأکید
بر اصل ایمان به قیامت و آثار و نتایج اعمال، تأکید بر تقویت باورها و انگیزه های الهی، تأکید بر
مبارزه با مفاسد اخلاقی، تربیتی و روحی و تأکید بر ارائه الگوهای کارآمد، مؤثر و ثمربخش.

 


2ـ موضوعات مربوط به نظارت و کنترل دقیق بر عملکرد کارگزاران

 

از طریق بازرسی و کنترل به صورت سازمان یافته، بازرسی و کنترل به صورت موردی و با
بازرسان ویژه و مخصوص، بازرسی و کنترل توسط افراد دیگر (اشخاص متعهد) و گزارشهای
مردمی، بازرسی و کنترل توسط مردم، پذیرش نظارت عمومی مردم، تأکید بر اصل شفافیت و
پاسخگویی، تأکید بر اصل مسؤولیت شناسی و مسؤولیت پذیری، تأکید بر اصل نظارت و اقتدار
قضایی، تأکید بر اصل پیشگیری، تأکید بر برخورد با ریشه فساد و تأکید بر اصل الگوسازی و
ارائه اسوه های کارآمد و نقش رهبری شایسته در جامعه اسلامی.

 


|264|

 


3ـ اقدامات عملی و برنامه اصلاحات

 

مانند برکناری و عزل کارگزاران دوره عثمانی، عزم بر استرداد اموال غارت شده از بیت المال،
قاطعیت در اجرای حدود الهی، برنامه جدی برای اجرای عدالت، برنامه جدی برای مساوات در
اجرای قوانین (مساوات همه در برابر قانون)، برنامه جدی در بهره برداری مساوی از بیت المال
(مساوات برای همه در تقسیم بیت المال)، الغای امتیازات نابجای گذشته، مبارزه با بدعتها و
تحریفها و انحرافها، ایجاد فرصتهای برابر و مناسب برای همه، آموزش و هدایت صحیح منابع و
استعدادهای انسانی جهت خیر و صلاح، زمینه سازی برای رشد و پویایی جامعه، و تدبیر حکیمانه
امت در جهت رشد و بالندگی.

 


برکناری و عزل کارگزاران دوره عثمانی

 

بدون تردید، شرط اساسی برای هر گونه تحول و اصلاح، به کارگیری کارگزاران شایسته و
مدیران لایق و خردمند و باکفایت و مسؤولان دردمند و دلسوز و استفاده از نیروهای توانا و دانا و
باتقوا و زجرکشیده و رنج دیده است.
برای ایجاد تحول در هر جامعه و هر حکومت، باید کار را از دست نااهلان و فرومایگان
خارج کرد و به دست اهلان و پاک باختگان سپرد.
امام(ع) نیز در سخنان فراوانی بر این اصل تأکید کرده اند:
"إنَّ شَرّ وزرائک مَن کانَ لِلأشرار قَبلک وزیراً؛
همانا بدترین وزیران و همکاران تو، آنانی هستند که برای اشرار قبل از تو، وزیر
بوده اند و در آثام و گناهان با آنان همکاری داشته اند."> [21]
"یَستَدلُّ عَلی ادبار ِالدُّول بِأَربَع: تَضییع الأُصول ِوَ التَمسُّک بِالفُروع وَ تَقدیم الأراذِل وَ
تأخیر الاَفاضِل [22]؛
چهار چیز، نشانه انحطاط دولتها است: اصول را ضایع کردن؛ به فروع چسبیدن؛ افراد
فرومایه و پست را مقدم داشتن؛ افراد بافضیلت را کنار زدن.">
"ألا وَ إنَّ بلیَّتَکُم قَد عادت کهیئَتِها یَومَ بَعث الله نَبیّیه(ص) [23] ...؛
امتحان سختی در پیش داریم و جامعه در آستانه یک تحول عظیمی قرار گرفته است:
آنان که بی جهت جلو افتاده بودند، باید به عقب برگردند و آنان که به ناحق کنار زده

 


|265|
شده بودند، باید به صحنه آیند.">
"وَ قَدْ عَلمتم إنَّه لا یَنبَغی أن یَکون الوالی [24] ...؛
و برای شما (از سیره رسول اکرم(ص) و قرآن کریم) روشن است که والی جامعه
اسلامی ـ که مسؤولیت اموال و جانها و احکام و اَعراض و غنایم و امامت امت اسلامی
را عهده دار است ـ نباید افراد بخیل باشند ...">
"لا یُقیم أمرُ الله إلاّ مَن لا یُصانِع [25] ...؛
امر خدا را هرگز نمی تواند اقامه کند جز کسی که اهل سازش و کرنش و تشابه به کفار و
فاسقان و پیرو مطامع نباشد.">
"یُستَدِلُّ عَلَی الادبار بِأربَع: سُوء ِالتَّدبیر وَ قبح التَّبذیر وَ قِلَّة الاعتبار وَ کِثرَة
الاِغترار [26]؛
چهار چیز نشانه پشت کردن و انحطاط است: تدبیر بد و ناروا؛ تبذیر زشت و ناپسند؛
کم عبرت گرفتن از حوادث و روزگار؛ بسیار مغرور شدن.">
مغیره، پیش حضرت آمد و درخواست کرد که کارگزاران دوره عثمانی را در جای خود ابقا
کند و حداقل، معاویه را از کار برکنار نکند، اما امام علی(ع) فرمود: به خدا قسم! اگر ساعتی از روز
باشد، در اجرای وظیفه ام تلاش به خرج می دهم، نه آنان را که گفتی والی می کنم و نه امثال آنان را
به ولایت می گمارم. [27]

 


دستگاه قضایی و مبارزه با فساد

 

نقش و جایگاه دستگاه قضایی ِکارآمد و صالح در مبارزه با فساد و تجاوز، بر هیچ کس
پوشیده نیست. چنانچه قوه قضاییه، از استقلال و اقتدار و اعتبار و شایستگی های لازم برخوردار
باشد، به طور قطع، می تواند به عنوان شمشیر برّنده ای در برابر بی عدالتی و ظلم و قلدری بایستد و
از حقوق مردم و محرومان، دفاع و در برابر زورگویان و متجاسران به حقوق عمومی، مقابله و
مقاومت و امنیت و نظم اجتماعی و عدالت عمومی و حمایت از محرومان را تضمین و تأمین کند.
در فرهنگ و میراث علوی(ع) بحث دستگاه قضایی و اعتبار و استقلال و هویت و کفایت
آن، به عنوان یک اصل روشن و کارساز و مؤثر در پیشگیری از جرم و جنایت و در برخورد با
مجرمان و جنایتکاران به حساب آمده است و از این حیث، همه، در برابر قانون، برابرند و قاضی،

 


|266|

 

موظف به اجرای حق و عدل و احقاق حقوق عامه و مبارزه با فساد در اشکال گوناگون آن شده
است.
امیرالمؤمنین(ع) در دوران خلافت و ولایت خود، بر استفاده از قضات شایسته و بایسته،
تأکید فرمود و بر اهمیت قضاوت ارشاد کرد و در جهت تقویت امور قضایی کوشید و راههای
پیچیده قضاوت را با بیان و قضاوتهای حیرت انگیز خود روشن ساخت و بر کار قضات نظارت
کرد و نقاط ضعف آنان را گوشزد کرد و بر عملکرد آنان اشراف داشت و بر شرافت و تأمین
زندگی و رفاه و معیشت قضات عنایت داشت تا دستگاه قضایی، حقیقت را فدای مصلحت نکند و
تحت تأثیر رشوه و تطمیع و تهدید قرار نگیرد و اهل مداهنه نباشد و نیز بداند که بر مسند
پیامبر(ص) و یا وصی او تکیه زده است و منصب قضا امانت است و نه تجارت.
در فرمان حکیمانه امام(ع) به مالک اشتر، این مسایل، به وضوح قابل ملاحظه و استفاده
است:
"ثم اختر للحُکم بَینَ الناس أفضَل رَعیّتک فی نَفْسک مِمَّن لاتَضیق بِه ِالأُمور، وَ لا
تُمْحِکُهُ الخُصُوم، وَ لا یَتَمادی فِی الزَلَّة، وَ لایَحْصَرُ مِن الفیء الی الحَقّ إذا عَرفَه وَ لا
تُشرِفُ نَفْسه عَلی طمعٍ ...؛
برای داوری میان مردم، برترین افراد خود را برگزین! از کسانی که دارای سعه صدر
باشد و امور گوناگون، او را در تنگنا قرار ندهد و مخاصمه و کینه توزی دو طرف
دعوا، او را به خشم و کج خلقی وا ندارد و در اشتباهاتش پافشاری نکند و چون متوجه
اشتباه خود شود، بازگشت ِبه حق و اعتراف به آن، برایش سخت نیاید و نَفْس او،
تمایل به طمع نداشته باشد و در فهم مطالب به اندک تحقیق اکتفا نکند، بلکه مسایل را
تا پایان دنبال کند، کسی که در شبهات از همه محتاط تر باشد و در یافتن حق و استناد
به ادله، جدی تر باشد و از کثرت مراجعه دو طرف دعوا، کمتر خسته شود و در کشف
امور، از همه صابرتر و شکیباتر باشد و در هنگام روشن شدن حکم و حق، از همه
قاطع تر باشد. از کسانی باشد که ستایش ستایشگران، او را فریب ندهد و تمجیدهای
بسیار، او را از حق متمایل نسازد و عوامل تطمیع و تهدید و تملق و چاپلوسی، او را
نفریبد. و البته این چنین نیروهایی، بسیار کم هستند.">
آن گاه امام(ع) به وظایف حساس زمامدار و حکومت اسلامی در برابر قضات می پردازد و

 


|267|

 

فرمان می دهد که نسبت به قضات یادشده، چگونه باید مراقبت صورت گیرد و احسان و سخاوت
به خرج داده شود و اعتبار و منزلت و اقتدار و موقعیت داده شود تا از هر گونه سخن چینی و
بداندیشی و طمع دیگران در امان باشند و دیگران نیز در آنان طمع نکنند و دشمنان، نسبت به
آنان، مکر نکنند و بداندیشان، مجال تفتین و توطئه و سخن چینی نسبت به آنان را نیابند و ... .
شرایط و ویژگیهای قضات، آن چنان که از بیان نورانی امام(ع) استفاده می شود، به قرار زیر
است:
1ـ از بهترین و برترین افراد باشند؛
2ـ با حوصله و دارای شرح صدر باشند؛
3ـ اطلاعات لازم را برای یک قضاوت عادلانه، از زوایای مختلف به دست آورند؛
4ـ با شهامت اخلاقی، اشتباهات خود را بپذیرند و آن را جبران کنند؛
5ـ زود به خشم نیایند و در مقابل پافشاری دو طرف دعوا، برای احقاق حق، کنترل خود را از دست ندهند؛
6ـ روح قدرتمند داشته باشند و از قدرتمندان نترسند؛
7ـ عزت نفس و همت عالی داشته باشند و اسیر آز و طمع نگردند؛
8ـ ثروتمندان و زورمداران، نتوانند آنان را تطمیع و یا تهدید کنند؛
9ـ اهل تحقیق باشند و با سهل انگاری و آسان گیری، از مسایل نگذرند و بدون کسب اطلاعات کافی، به قضا نپردازند و با برخورد سطحی و بر اساس نخستین شنیده ها، حکم صادر نکنند؛
10ـ در مواجهه با امور مشتبه و مسایل گنگ و پیچیده، احتیاط و تأمل را از دست ندهند و در کشف واقعیات بر اساس دلایل و براهین قطعی، کنجکاو و مصرّ باشند؛
11ـ با دو طرف دعوا، گشاده رو باشند و بدون ِابراز خستگی و ناراحتی، به هر کدام از آنان، فرصت سخن گفتن بدهند؛
12ـ گرفتار حیله و مکر فریبکاران نشوند و در مقابل تملق و چاپلوسی، اراده خود را از دست ندهند؛
13ـ از قاطعیت تمام، برخوردار باشند و چون حقیقت بر آنان مکشوف شد، اجازه ندهند که هیچ عاملی، مانع از صدور حکم قطعی و عادلانه ایشان گردد.

 


|268|

 


مبارزه مستمر و پیگیر با فتنه و فساد

 

دوران حکومت چهار سال و نه ماه ِامیرالمؤمنین(ع) و حساسیتها و شرایط و نگرانیهایی که
برای آن حضرت پدید آمد، خود، از حساسترین دوره های تاریخ اسلام است. امام(ع) برای
برقراری عدالت و امنیت و حاکمیت اسلام و استقلال جامعه اسلامی و حمایت از محرومان و
مبارزه بی امان با ظالمان، فتنه گران و توطئه گران، به جهاد عمیق و مستمر با ناکثین و قاسطین و
مارقین مبادرت ورزید.
جهاد مستمر امیرالمؤمنین(ع) در طول قریب پنج سال حکومت آن بزرگوار با ناکثین و
قاسطین و مارقین در ابعاد گوناگون نظامی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و اعتقادی و
تربیتی و اقتصادی، جزء درخشان ترین و آموزنده ترین ابعاد زندگانی و سیره و سنت آن حضرت
است، هر چند تبعات تلخ و دردناکی نیز برای جامعه اسلامی به همراه داشت.
بیان امام(ع) در نهج البلاغه و تاریخ جنگها و مجاهدتهای آن حضرت برای تحقق عدالت
علوی و نفی سلطه طاغوتیان و یاغیان و ناکثان و قاسطان و مارقان و مفسدان و ابعاد این رسالت
بزرگ، از حوصله این نوشته بیرون است و در جای دیگر باید آن را پیگیری کرد.

 


مبارزه با مفاسد اقتصادی

 

یکی از رسالتها و مسؤولیتهای مهم هر حکومت صالحی، جمع آوری بیت المال و بودجه
عمومی و تقسیم آن، و مدیریت منابع مالی و هدایت امکانات در راه خیر و صلاح و بهره برداری
صحیح از امکانات و برنامه ریزی دقیق برای توزیع و تقسیم آن، و جلوگیری از اسراف و تبذیر و
سوء استفاده و غارت و اختلاس، و تأمین نیازهای عمومی و عدالت اجتماعی و رفاه مردم و
حمایت از حقوق محرومان و مستضعفان و ... است.
تداوم و پایداری و اقتدار هر دولت و حکومتی، وابسته به سیاستهای مالیاتی و بودجه ای و
اقتصادی و کارایی و کفایت لازم در امور اقتصادی و هدایت و مدیریت بهینه منابع و امکانات و
ساماندهی حیات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بر اساس آن است.
امیرالمؤمنین(ع) یکی از اهداف اساسی حکومت خود را موضوع بیت المال و مسایل حیاتی
مربوط به آن می داند، تا جایی که در نامه به مالک اشتر می فرماید:

 


|269|
"الناس کُلَّهُم عَیال علی الخَراج وَ أهلُه [28]؛
مردم همه وظیفه خور و تحت کفایت بیت المال و اهل آنند.">
و در همان فرمان نورانی اهداف کلان حکومت اسلامی را بدین قرار بیان می کند:
"جِبایَة ِخَراجِها و جِهاد ِعَدوّها و اِسْتصلاح ِأهلِها وَ عِمارَة بِلادِها [29]؛
جمع آوری خراج و مالیات و جهاد با دشمنان و اصلاح مردم جامعه و آباد کردن
سرزمینها و شهرها، از اهداف کلان حکومت اسلامی است.">
به نظر نویسنده، این ترتیب، بدون دلیل نبوده و تأییدی است بر همان جمله قبلی که مردم،
همه، عیال بر خراج و اهل آن هستند و برای تحقق اهداف یادشده، راهی جز جبایه و جمع آوری
خراج و مالیات و جهاد با دشمنان و اصلاح امور مردم و جامعه و آباد کردن کشور و شهرها
نیست.
امام(ع) یکی از اهداف اصلی خود را، مبارزه با اسراف و تبذیر و تکاثر و اتراف و غلول و
غشّ در امر بیت المال قرار داد و در بیان سیره و سنت انبیا(ع) و سیره رسول اکرم(ص) و در ارائه
الگویی الهی و رفتاری بزرگوارانه و کریمانه، اعلام کرد و بر آن پای فشرد.
خطبه صد و شصت در بیان و توضیح زندگی انبیای سلف(ع) و زندگی نبیّ اکرم(ص) و
زندگی آن حضرت، نقش و رسالت امام(ع) را بهتر آشکار می کند.
در جای جای نهج البلاغه، مبارزه حضرت(ع) با فساد اقتصادی، رخ نمایانده است. این
مبارزه، گاهی با توبیخ کارگزاری است که دعوت ثروتمندان را پذیرفته، و گاهی با توبیخ
کارگزاری است که از بیت المال سوء استفاده کرده و گاهی با اعتراض به فردی است که از
بیت المال بیشتر طلب کرده و گاهی ... و گاهی ... .
امام(ع) با تمام وجود، در این صحنه و میدان قدم برداشت و گرچه توطئه های فراوانی در این
رابطه علیه آن حضرت شکل گرفت، اما بدون ملاحظه روشهای معمول، با قاطعیت و صراحت،
جلوی تمام آن توطئه ها ایستاد و عدالت را تحقق بخشید. از باب نمونه، قطایع و اقطاعات و ...
عثمان را، آن حضرت، لغو فرمود و کلیه زمینهایی که به ناحق، به صورت اقطاع، به افراد و
مخصوصاً افراد وابسته به بنی امیه واگذار شده بود، همه را به بیت المال بازگرداند.
موضوع مفاسد اقتصادی در سیستم اداری و در جوامع گوناگون، در طول تاریخ، همواره
مسأله ای اسفبار و دردناک و عامل بسیاری از نابسامانیها و دردها و رنجها و اختلافهای فاحش

 


|270|

 

طبقاتی و بی عدالتیها و تبعیضها و شورشها و چالشها و گسترش فساد و انحراف در جوامع بوده
است.
شرایط لازم رشد و توسعه و امنیت اقتصادی و امنیت سرمایه گذاری و اعتماد متقابل دولت و
ملت و بالعکس و اعتماد کارفرما و کارگر و کلیه اقشار جامعه نسبت به هم، با سلامت ِجریان
اقتصادی کشور و پرهیز از فرصت طلبی و احتکار و انحصار و تمرکز ثروت و تکاثر و کنز و
رشوه خواری و اختلاس و پورسانت و غارت و غصب بیت المال و ربا و فساد و تخریب اموال
عمومی و ... فراهم می آید.
رشد و توسعه و سرمایه گذاری و اشتغال کامل و سالم و مولّد، نیاز به ثبات و امنیت و آرامش
اجتماعی و عدالت و اطمینان عمومی دارد و در صورتی که جامعه، از روند حرکتهای اجتماعی و
سیاسی، مطمئن باشد و احساس آرامش کند و به نتیجه دسترنج و زحمات خود امیدوار باشد،
قطعاً، فعالتر و بانشاط تر عمل خواهد کرد.

 


مبارزه با تبعیض و بی عدالتی

 

اساس و هدف متعالی حکومت امیرالمؤمنین(ع) را برقراری قسط و عدالت در جامعه
تشکیل می داد. آن حضرت عدالت را به عنوان هدف بزرگ و الهی و انسانی و اسلامی خود
می دانست و در راه تحقق آن از هر نوع کوششی دریغ نمی داشت. تاریخ بشریت سراغ ندارد
رهبری این همه نسبت به تحقق و اجرای عدالت پافشاری و سخت گیری نموده باشد. حضرت
برای برقراری آن رنجهای فراوان برد و جنگهای قدرت طلبانه و خودسرانه ای بر وی تحمیل شد
و سرانجام نیز در همین مسیر به شهادت رسید.
سخنان حکیمانه آن بزرگوار، در زمینه عدل و قسط، کتابی گویا و مکتبی نورانی برای همه
عدالتخواهان و آزادیخواهان عالم تا قیامت است. از آن میان اینهاست که بازگو می شود:
"اَلْعَدلُ افضل سجیّة؛ [30]
عدالت برترین خصلت است.">
"اَلعَدلُ حَیاة الاحکام؛ [31]
عدالت موجب حیات احکام الهی است.">
"یومُ العدل ِعَلی الظّالِم ِاَشَدُّ مِنْ یوم ِالْجَور ِعَلی الْمَظلوم؛ [32]

 


|271|
روز عدالت بر ستمگر سخت تر است از روز ستم بر مظلوم.">
"کُونا لِلظّالِم ِخَصما و لِلمَظْلُوم ِعَوْناً؛ [33]
دشمن ظالم باشید و یاور مظلوم.">
"بئسَ الزّاد الی الْمَعاد ِالْعُدْوانُ عَلَی الْعِبادِ؛ [34]
بد زاد و توشه ای برای قیامت تجاوز و دشمنی نسبت به حقوق بندگان خداست.">
"اَلعدلُ فَضیلَةُ السُلطانِ؛ [35]
عدالت فضیلت زمامدار است.">
"اَلعدلُ فَوزٌ وَ کِرامَةِ؛ [36]
عدالت پیروزی و کرامت است.">
"اَلعدلُ قَوام الرَّعیَةِ؛ [37]
عدالت مایه قوام جامعه است.">
"اَلعدلُ اَقْوَی اساسٍ؛ [38]
عدالت قویترین پایه و اساس است.">
"اَلعدلُ رَأسُ الایمان ِوَ جِماعُ الاِحْسان ِو اعلی مراتب الایمان؛ [39]
عدالت سر ایمان و جامع احسان و نیکی و بالاترین مراتب ایمان است.">
"أ تأْمرونی أَنْ اَطلُبَ النَّصرَ بِالجَور ِفیمَنْ ولّیتُ عَلیه ِ...؛ [40]
آیا شما من را امر می کنید که در قلمرو زمامداری خود با ستمکاری پیروز شوم.
سوگند به خدا هرگز چنین کاری نمی کنم، مادامی که شب و روز پشت سر هم می آیند
و می روند و مادامی که ستاره ای به دنبال ستاره ای حرکت می کند. اگر مال از آن من
بود همه مردم را در تقسیم آن مساوی می گرفتم چه رسد به اینکه مال قطعاً مال
خداست. آری اعطای مال در غیر موردش و نابجا تبذیر و اسراف است و صاحبش را
در دنیا بالا می برد و در آخرت زمین می زند و در نزد مردم او را عزیز می کند و در نزد
خداوند پست و خوارش می سازد.">
"و اَیمُ الله لَاُنصِفَنَّ الْمَظلومَ مِنْ ظالم و لأقودَنَّ الظّالمَ بِخُزامته حتی اوردَهُ منهل الحَقّ و
ان کانَ کارِها؛ [41]
سوگند به خدا، داد مظلوم رااز ظالمش می ستانم وافسار ستمکارش رامی گیرم واورا

 


|272|
تا چشمه سار حق می کشانم اگر چه او نخواهد.">
"وَ اِیّاکَ وَ الاسْتِئثارَ بِما النّاسُ فیه ِاُسْوَة؛ [42]
و بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص گردانی در حالی که همه مردم در آن
یکسان و سهیم و شریک باشند.">
"وَ آس ِبَیْنَهُم فِی الَّلحظَة ِو النَّظْرَة ِ...؛ [43]
و در میان آنان در همه حال به مساوات رفتار کن و با یک چشم بنگر تا بزرگان در تو
طمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نشوند.">
همان طور که اشاره شد سخن در این زمینه فراوان است و نمی توان علی(ع) را بدون عدالت و
عدالت را بدون علی(ع) شناخت و یا معرفی کرد. گرچه علی(ع) جامع همه کمالات است لیکن
برجستگی عدل در مکتب آن حضرت و نیاز به عدالت در جامعه بشریت و در عصر آن بزرگوار
و همه عصرها به این موضوع جلوه خاصی داده است.
با توجه به اهمیت و حساسیت این موضوع، سیره و شیوه ها و سیاستهای آن بزرگوار را در راه
تحقق عدالت و مبارزه با بی عدالتی، تبعیض، پرخوری، ظلم، تجاوز، خودسری، خیانت، رشوه،
زورگویی و دهها عمل خلاف دیگر، پی می گیریم و راههای روشن آن حضرت را

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مبارزه با فساد در حکومت علوی

دانلودمقاله انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی

اختصاصی از هایدی دانلودمقاله انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی
سیدمهدی موسوی کاشمری
مقدمه
مفهوم انتقاد
عیب جویی و انتقاد
نهی از منکر و انتقاد
فلسفه انتقاد
ارزش و جایگاه انتقادگری
نقد حاکمان
تفاوتهای اساسی نقد حاکمان و مردم
نقدپذیری حاکمان
انتقاد از حاکمان و امنیّت ملّی
مرز انتقاد و توطئه در حکومت علوی
علل فراخوانی علی(ع) به نقد حکومت خود
________________________________________

 


مقدمه

 

امروزه، یکی از جدّی ترین مسایل فلسفه سیاسی، نقش مردم در تعیین نوع و
هدایت سمت و سوی حکومت است. حضور مردم در صحنه سیاسی، نمادهای
گوناگون دارد که از مهمترین آنها، حضور نقادانه و جست و جوگرانه مردم در نوع
رفتار و منش مسؤولان حکومتی است. بشر ِجایزالخطاء اگر به حال خود واگذارده
شود، آن چنان در تهاجم ِانواع ِعوامل ِفساد، خودباخته می شود که گاهی بی آن که خود
بفهمد، در کمند شیطان گرفتار آمده و در عین حال، در پندار خود، خویشتن را راه
یافته می یابد.
خطر این گونه مردمان، اگر در پستهای حکومتی قرار گیرند، صد چندان است. به
گفته امیر مؤمنان علیه السلام: "فلیست تصلح الرعیّة الّا بصلاح الولاة"؛ [1] صلاح و
فساد امت، به صلاح و فساد حاکمان منوط است. هر چه دستگاههای کنترل کننده
فساد قدرت، زیادتر باشد، ضریب امنیت معنوی و صلاح والیان بیشتر خواهد بود و
شاید بر پایه همین فلسفه است که خداوند، با این که خود، برای ثبت اعمال بندگان،
کافی است و نیازی به مراقبی دیگر نیست، فرشتگان و جوارح را نیز مراقب رفتار
آنها قرار داده است. در دعای کمیل آمده است: "و کُلُّ سیّئةٍ أمرْتَ بإثباتها الکرام
الکاتبین الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منّی و جعلتهم شهوداً علیّ مع جوارحی و کنتَ
أنْتَ الرّقیب علیّ من ورائهم ...؛ [2] پروردگارا! ببخش از من، هر گناهی را که به
فرشتگان نویسنده خودت، دستور ثبت آن را دادی؛ همانها که به حفاظت از اعمال

 


|294|
من گمارده ای و آنان را شاهدان بر من، همراه با جوارحم قرار دادی و خود، از ورای
آنان، بر من مراقبی."
حضور مستمر مؤمنان در صحنه و نقد و ارزیابی دایمی نسبت به هم، بویژه از
ارکان و عاملان حکومت، نیک فطرتان و پاک نهادان ِپندپذیر را، همواره، در حال
صلاح نگه داشته و سست نهادان فرعونْ منش را، یا ساقط و یا کنترل و یا بی اعتبار
خواهد ساخت و بر عکس، بی تفاوتی آنان، میدان را برای عناصر بدخواه دین و
دنیای مردم و پیروان خط شیطان، خالی نگاه خواهد داشت.
با توجه به مطلب بالا، شایسته است که موضوع "نقد و انتقاد از دولتمردان" از
دیدگاه امام علی علیه السلام بررسی شود.
از آن جا که دامنه بررسی همه جانبه این موضوع، نوشته ای مبسوط را می طلبد، در
این جا، تنها، به برخی از عنوانهای اساسی این موضوع می پردازیم.

 


مفهوم انتقاد

 

جوهری، در صحاح می گوید: انتقد الدراهم: "أخرج منها الزیف ... ناقَدَهُ: ناقَشَهُ فی الأمر؛
درهمهای ناخالص را از مجموعه آن جدا کردن، انتقاد ِدرهمهاست و نقد کسی، به معنای مناقشه
کردن با او در باره چیزی است. [3]
فیروزآبادی می گوید: "ناقده: ناقشه"> [4] و طریحی می نویسد: "انتقدت الدّراهم: إذا أخرجت
منها الزّیف"> [5]. این، همان سخن جوهری است.
در "منجد" آمده است:
"نقد نقداً و تنقاداً الدّراهم و غیرها: میّزها و نظرها لِیعرفَ جیّدها من ردیئها. و [نَقَدَ] الکلامَ: أظهر ما به من العیوب و المحاسن ... و ناقده مناقدةً: ناقشه فی الأمر ...،
نقد درهم، به این است که آنها را از هم جدا کرده و به دقت نگریسته تا خوب و پست آن از هم
شناخته شوند. و نقد سخن، اظهار کردن عیبها و محاسن آن است ... . [6]
از مجموع کلمات لغویان، استفاده می شود که انتقاد، حرکتی است اصلاح گرانه، با قصد
پالایش و زنگارزدایی و نجات حقیقت چیزی از نفوذ باطل در حریم آن و برگرداندن طبیعت
شخص و یا امری از آمیختگی به ناخالصی و غش، به سوی خلوص و فطرت ناب آن.

 


|295|

 


عیب جویی و انتقاد

 

در روایات بسیاری، از عیب جویی و سرزنش مؤمن، به شدت نهی شده است. [7]
امیر مؤمنان علیه السلام می گوید:
... و مَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بغیر نَفْسِهِ، تَحَیَّر فی الظلمات و ارْتبکَ فی الهلکات، و مدّت به
شیاطینُه فی طغیانه و زَیَّنَتْ له سیّ ءَ اعماله؛
هر کس، خود را به غیر خویش، مشغول کند، خود را در تاریکیها، سرگردان، و در
مهلکه ها، گرفتار کرده و شیاطین، او را به تجاوز کشیده و زشتیهایش را، در نظرش،
نیکو می نمایند [8].
عیب جویی و انتقاد، هر دو، در ردّیابی عیوب و ابراز آن به صاحب عیب، مشابه و یکسانند، و
تفاوت، تنها، در دو امر است:
1ـ منشأ عیب جویی، حسادت و انتقام جویی و خودخواهی و خباثت نفس است، ولی
خاستگاه انتقاد، نوع دوستی و عواطف انسانی و تعهّد ایمانی است. (انگیزه فاعلی)
2ـ هدفی که عیب جو از این کار خود تعقیب می کند، آزاردهی و تخریب شخصیت و در هم
شکستن طرف مقابل خویش است، در حالی که غرض ِانتقادگر، اصلاح و زدودن عیوب و رو به
کمال بردن شخص مورد انتقاد است. (انگیزه غایی)

 


نهی از منکر و انتقاد

 

از اموری که تشابه و تجانس بسیار زیادی با انتقاد دارد، نهی از منکر است که از اهمّ واجبات
اسلام شمرده می شود، ولی در عین حال، فرقهایی با هم دارند. از مهم ترین آن فرقها، این است که
هر نهی از منکری، خود، نوعی انتقاد هم هست، ولی ممکن است در جایی، انتقاد صورت پذیرد،
ولی نهی از منکر بر آن منطبق نباشد. برای مثال، چنانچه از کسی، کاری صادر شود که این عمل،
او را، در دید مردم، کوچک و خوار جلوه دهد و از موقعیت اجتماعی او بکاهد و یا کسی، دارای
صفتی باشد که با وجود آن، در موفقیت او، خللی وارد سازد، تذکّر از روی اصلاح و دلسوزی، و
نقد عملکرد شخصی، در هر زمینه ای که مایه رشد او شود، در عنوان "انتقاد"، داخل است، ولی
عنوان نهی از منکر ندارد. بر این اساس، نقد و ارزیابی ِعملکرد مسؤولان و حاکمان، گرچه نهی از

 


|296|

 

منکر نباشد، تحت عنوان انتقاد خواهد بود.
از دیگر موارد جدایی نهی از منکر و انتقاد، یکی این است که نهی از منکر، با پشتوانه حجت
شرعی عمل می کند و کسی که از کاری، بر اساس آن، نهی شده است، در قبال تکلیف و وظیفه
شرعی خود قرار می گیرد. ولی در مورد انتقاد ِبه معنای خاص، کار به این صورت نیست؛ چون، در
این موارد، منتقد، نه بر اساس حکم شرعی روشن، بلکه بر پایه تشخیص و فهم خود، در
موضوعاتی که چه بسا هیچ دستوری از شرع، در آن باره نباشد، اعلام نظر می کند، لذا، بحث از
پشتوانه ارزشی انتقاد و این که نظر منتقد، تا چه میزان، تعهدآور است، اهمیتی ویژه دارد.
به نظر می رسد پشتوانه اصلی انتقاد، حکم عقل است؛ چون،محصول خِرد ناب انسانی، در
مواردی که حجت شرعی ِظاهری نیست، خود یکی از منابع دستورهای شرع است.
ولی در بسیاری از موارد، حکم آن، بویژه در امور مهم، در اثر برخی عوامل غفلت زا، پوشیده
می ماند و تشخیص آن، بسیار دشوار می شود. در این دست مسایل، از تک روی و خودرأیی و
اتکّای زیاد به یافته های فکری خود، به شدت نهی شده و بهره مندی از عقل جمعی، سفارش شده
است. [9]
در این باره، در روایات، از دو مقوله سخن رفته است: نخست، از مشورت [10] که اقدامی است
از سوی عامل، پیش از شروع به کاری خاص، برای کسب آرای خردورزان خیراندیش، و
دیگری، از انتقاد [11] که این، باز حرکتی است از سوی ناظران. اهل اطّلاع و هوشمندان دلسوز و
مصلحت نگر، در جهت تصحیح ِکار ارائه شده و پیرایش آن از نقصها و عیوب.
در هر دو مقام، هر چه اظهارنظرکنندگان، از عقل و بینش و دلسوزی و خیرخواهی بیشتری
برخوردار باشند، آن موضوع را، به حکم خرد، نزدیک تر کرده و تعهدآفرینی آن، فزونی خواهد
یافت. پس معیار در نقدگری و نقدپذیری، تبعیت از حکم عقل است که از این طریق به دست
می آید و خود، موضوعیّت ندارد و لذا اگر برای کسی، قطعی شد که منتقد یا مشاور خود، به خطا
می روند، پیروی از آن، الزامی نداشته و تعهدی در این جهت پدید نمی آید.

 


فلسفه انتقاد

 

حبّ ذات، امری است که خداوند متعال، آن را برای صیانت نفس، در هر موجود زنده ای قرار
داده است، ولی در مورد انسان، این صفت، گاهی، منشأ انحراف در نگرش او نسبت به زشتیهای

 


|297|

 

اخلاقی و رفتاری است، به گونه ای که ممکن است در کسی، عیبی باشد، ولی بدان توجّه نکند و از
آن غافل باشد، در حالی که همان عیب را، در دیگری، دیده و روی آن داوری کند.
بر این اساس است که در روایات، از یک سو، به مؤمنان، توصیه شده است تا عیوبی که از هم
سراغ دارند، تنها، به صاحب آن بازگو کنند و گرنه به او، خیانت ورزیده اند، و از سوی دیگر به
پندپذیری و گوش دادن به انتقادها، سفارش شده است.
حضرت صادق علیه السلام گفته اند:
مَنْ رأی أخاه علی أمر یکرهُهُ، فلم یردّه عنه و هو یقدر علیه، فقد خانه؛
هر کس برادر مؤمن خود را، بر حالی که ناخوشایند ِاوست، ببیند و او را با این که
می تواند، از آن باز ندارد، به او خیانت کرده است [12].
امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود، گفت:
یا صالح! اتّبعْ مَن یُبْکیک و هو لک ناصحٌ و لا تتّبعْ مَنْ یُضْحککَ و هو لک غاشٍ و
ستردّون علی الله جمیعا، فتعلمون؛
از کسی که از روی خیرخواهی، با یادآوری عیبهایت، تو را به گریه در آورد، پیروی
کن! و از کسی که از روی ناخالصی، تو را به خنده وا می دارد، متابعت مکن! شما،
همگی به زودی، بر خدا وارد خواهید شد، آن گاه است که حقیقت می یابید. [13]
از اموری که در نقد و ارزیابی درست و واقع بینانه، بایسته و ضروری است، خالص کردن نگاه
از حجاب دوستی و علاقه مفرط است.
سعدی شیرازی، می گوید:
حسن میمندی را گفتند، سلطان محمود، چندین بنده صاحب جمال دارد که هر یکی،
بدیع ِجهانی اند! چگونه افتاده است که با هیچ یک از ایشان، میل و محبتی ندارد، چنان
که با ایاز که حسن زیادتی ندارد؟ گفت: هر چه به دل فرو آید، در دیده، نکو نماید.
هر که سلطان، مرید او باشد
گر همه، بد کند، نکو باشد
اگر به چشم ارادت، نظر کنی در دیو
فرشته ایت نماید به چشم کرّوبی [14]
این محبوب، گاهی شخص و گاهی گروهی خاصّ است که او، بدان تعلق دارد و زمانی هم

 


|298|

 

رشته تحصیلی و یا شغلی و یا محیط و یا شیء معینی است که به او مربوط می شود.
در قرآن کریم است که "کلّ حزبٍ بما لدیهم فرحون" هر گروهی، بدان چه نزد آنان است،
خشنودند. [15]
نیز نگاه، نباید از روی دشمنی و عناد باشد. نگاه از روی دشمنی، به نوبه خود، مانع دیدن واقع
و ارزیابی منصفانه شده، و مسیر فکر را به انحراف می کشاند. و به قول سعدی:
کسی به دیده انکار، اگر نگاه کند
نشان صورت یوسف، دهد به ناخوبی

 


ارزش و جایگاه انتقادگری

 

در روایات معصومان علیهم السلام از انتقادگری و انتقادپذیری، با اهتمامی ویژه سخن رفته
است که ما، در این نوشتار، ابتدا، به چند سخن از امیر مؤمنان علیه السلام در این خصوص اشاره
می کنیم و آن گاه، به بیان نکاتی از سخن معروف امام صادق علیه السلام در این باره می پردازیم.
امیر مؤمنان گفته است:
شرُّ إخوانک مَنْ داهنک فی نفسک و ساترک عیبک؛
بدترین برادران (دینی) تو، آنانی اند که با چرب زبانی و دورویی، با تو رفتار می کنند
و عیب تو را از خودت، پوشیده می دارند. [16]
مَنْ ساترک عیبک فهو عدوّک؛
کسی که زشتی ات را از تو پوشیده دارد، دشمن توست. [17]
و
مَنْ ساتَرَک عیبک و عابک فی غیبک فهو العدوّ، فاحذره؛
هر کس عیب تو را، از چشم تو، پنهان کند و در پشت سر، به بدگویی ات بپردازد،
دشمن توست، پس از او پروا کن [18].
در این سخنان، علی علیه السلام بر خلاف برداشتهای معمولی، انسان ثناگو و چاپلوس را
دشمن معرفی کرده است.
حضرت، در یک سخن روانشناختانه دیگر، این گونه می گوید:
مَنْ داهنک فی عیبک، عالک فی غیبک؛

 


|299|
کسی که با چرب زبانی، با تو روبه رو شود، در پشت سر، از تو، بدگویی کرده، و عیبت
را بازگو خواهد کرد. [19]
مَنْ کاشَفَک فی عیبک، حفظک فی غیبک؛
هر کس عیب تو را روبه رو بگوید، در غیابت، از تو بدگویی نمی کند. [20]
البته ممکن است مقصود از این دو حدیث، این باشد که کسی که زشتیهایت را به تو یادآوری
نمی کند، وقتی از نزدت می رود، آن عیب، در وجود تو، به جا مانده و موجب رسوایی ات خواهد
شد.
و نیز آن حضرت، در یکی از خطبه های خود گفته است:
و إنّما أنتم إخوانٌ علی دین الله، ما فَرَّقَ بینکم إلّا خُبْثُ السرائر و سوءُ الضمائرِ، فلا
توازَرُونَ و لا تناصَحُونَ و لا تَباذَلُونَ و لا تَوادُّونَ ... و ما یمنع أحدکم أنْ یستقبِلَ أخاه
بما یَخافُ من عیبه إلاّ مخافَةُ أنْ یستقبَلُه بمِثلِه. قد تصافَیْتُم علی رَفْض ِالآجِل ِو حُبّ ِ
العاجِل و صار دینُ أحدکم لُعقَةً علی لسانه، صنیعَ مَن قد فَرَغَ من عمله و أحْرَزَ رضی
سیِّدِهِ؛
شما بر پایه دین خدا، با هم برادرید و تنها، آلودگیهای باطن و خباثت طینتها، شما را
از هم جدا ساخته است. از این روست که به کمک هم نمی شتابید و خیرخواهی هم
نمی کنید و از بخشش و دوستی میان خود امتناع می ورزید ... و احدی از شما را، از
روبه رو شدن با برادر ِدینی خود و بازگو کردن ِعیبی که از شنیدن آن، واهمه دارد، باز
نمی دارد مگر ترس از اینکه او نیز این گونه عمل کرده و عیب او را به او گوشزد کند.
شما بر سر کنار گذاشتن آخرت و دوستی دنیا، هم پیمان و یکدل هستید و هر یک از
شما، دین را، تنها، بر سر زبان دارد ـ و برای آن عمل نمی کند ـ مانند کسی که کار خود
را انجام شده و پایان یافته می بیند و خشنودی پروردگار خویش را کسب کرده
است. [21]
بنا به حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام، آن حضرت، در مقام معرفی بهترین دوستان،
چنین گفته است:
أحَبُّ اخوانی إلیَّ مَنْ أهْدی إلیَّ عیوبی؛
محبوب ترین برادران ِـ دینی ـ ام، نزد من، کسی است که عیب مرا ـ با بازگو کردن آن ـ

 


|300|
به من هدیه می کند. [22]
در این حدیث شریف، نکاتی به نظر می رسد که بدان اشاره می کنیم:
1ـ امام علیه السلام با اینکه خود، معصوم و از عیوب اخلاقی بر کنار است، در عین حال، با
گفتن این جمله، در اصحاب خود، القا می کند که آنان، فکر نکنند امام آنان، دوست دارد از او
تعریف و تمجید شود و هر کس، چاپلوسی و تملق بیشتر داشته باشد، نزد او مقرب تر
است.
نیز با این سخن، به تعلیم و تربیت اصحاب خود می پردازد که آنان نیز باید این گونه باشند و از
ستایش دیگران، دلشاد و از انتقادهای خیرخواهانه آنان، دلمرده و غمگین نگردند.
این، از شیوه های تعلیم و تربیت آن معصومان علیهم السلام است که برای تأثیر بیشتر،
راهنماییهای اخلاقی در جان پیروان خود و تعمیق بیشتر آن، از خود شروع
می کردند.
بالاتر اینکه ممکن است، مقصود حضرت از این سخن، تنها، ناظر به حال انتقادگر باشد نه به
خود؛ یعنی، با اینکه امام علیه السلام نیازی به نقد دیگران ندارد، کسی که به پندار خود، عیبی در
آن حضرت می بیند و آن را به او تذکّر می دهد، مراتب دوستی و صداقت خود را نشان داده است.
2ـ گزینش عنوان "برادر"، خود، گویای این حقیقت است که با انتقادگر، نباید برخوردی
خصمانه داشت و او را دشمن خود انگاشت، بلکه باید به او، به چشم یک دوست، بلکه به دیده
عزیزترین برادر نگریست و از نقد خیرخواهانه او، با تمام وجود، استقبال کرد.
3ـ انتخاب کلمه "أهدی" ـ که به معنای هدیه دادن است ـ بسیار زیبا و جالب توجه است؛
زیرا، اولاً ، نشانه این حقیقت است که بازگو کردن عیب دیگری به او، خود، بهترین خدمت به او
شمرده می شود.
ثانیاً ، دادن چیزی به دیگری، وقتی این عنوان را دارد که این کار، از روی لطف و محبت به او
باشد، لذا، بازگو کردن یک عیب، در صورتی به "هدیه بودن" موصوف می شود که تذکّردهنده
آن، قصد سازنده داشته باشد و با دوستی توأم باشد، ولی اگر گوینده، با قصد تخریب و سرزنش، به
این کار مبادرت ورزد و یا در صورت داشتن نیت اصلاحی، گفتن آن، به صورتی باشد که حیثیت
شخص را در هم بشکند، آن، این عنوان را نخواهد داشت.
ثالثاً ، هر انسانی، همان گونه که در قبال ِاعطای هدیه، از دهنده آن، سپاسگزاری می کند، از نظر

 


|301|

 

اخلاقی، باید از انتقادکنندگان خود نیز، تشکر و قدردانی کند.

 


نقد حاکمان

 

جلوگیری از فساد قدرت و راهکارهای کنترل آن، از مباحث بسیار اساسی فلسفه سیاست به
شمار می رود. توزیع قدرت و تفکیک قوا و نیز وضع دستگاهها و نهادهای نظارتی، از مهمترین
عوامل بازداره آن محسوب می شود.
البته، هر یک از این راهکارها، تأثیر بایسته خود را داراست، ولی تجربه نشان می دهد که هیچ
یک از این راهها و ابزارها، خود، ایمن از فساد و انحراف نبوده و در بسیاری از موارد، کارآیی
خود را در ایفای این نقش، از دست داده و می دهند.
مطمئن ترین و سالم ترین و مؤثرترین عامل برای کنترل قدرت حاکمان، حضور پویا و
آگاهانه همراه با احساس مسؤولیت و دلسوزانه مردم در صحنه و مراقبت دایمی آنان از جریان
حاکمیت و مدیریت جامعه و نقد و ارزیابی همیشگی و پیگیرانه آنان از اعمال و رفتار مدیران و
مسؤولان حکومت است.
عامه مردم، به خاطر اینکه در چهارچوب و محدوده خاصی قرار نمی گیرند، معمولاً، از تأثیر
عوامل فساد، دورترند، بر خلاف گروهها و جمعیتهای ویژه که چه بسا، در بند منافع و تثبیت
موقعیت خود گرفتار آمده و برای پاسداری از آن و تأمین سودجوییهای خود، دچار انحراف و
فساد می شوند و نقش اصلی خود را در نظارت بر حاکمیت از دست داده و یا به نوبه خود، به
دستگاهی فاسد و ستم پیشه برای تحکیم پایه های قدرت و حکومت جائران تبدیل می گردند.
حضرت رضا علیه السلام گفته است:
و لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر، أو لیستعملنّ علیکم شرارُکم فیدعو خیارکم
فلا یستجاب لکم؛
باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر نه، فاسقان، بر شما سلطه خواهند یافت و
آن گاه، هر چند نیکوکردارتان دعا کند، به اجابت نخواهد رسید. [23]
ممکن است مقصود این حدیث شریف، این باشد که مردم، باید هم را امر به معروف و نهی از
منکر کنند، در غیر این صورت، فساد و تباهی، در جامعه رواج یافته و در نتیجه، زمینه برای سلطه
جائران و ستمگران فراهم خواهد شد.

 


|302|

 

و نیز ممکن است، تنها، نقد حاکمان از سوی مردم، سفارش شده باشد.
چنان که محتمل است، مراد، معنایی عام و شامل هر دو صورت باشد. این احتمال، احتمالی
قوی تر است.
از حقوق قطعی فرد مسلمان در حکومت علوی و از دید آن حضرت، حق پرسش و استفسار
از حاکم و مسؤولان حکومتی است.
روزی، یکی از اصحاب آن حضرت، پرسید: "چگونه آن کسان، شما را، با اینکه به خلافت
سزاوارتر بودید، از آن باز داشتند؟". حضرت در پاسخ گفت:
"یا أخا بنی أسد: إنّک لَقَلِقُ الوَضینِ، تُرْسِلُ فی غیر سَدَدٍ، و لک بَعْدُ ذِمامةُ الصهر ِو حقُّ
المسألة ..."؛
ای برادر اسدی، تو، مانند شتری هستی که تنگ کجاوه آن، سست و مضطرب است و آن، بی هیچ ثباتی، به هر سوی، متمایل می شود! تو [سخن] خود را بی جا رها می کنی! در عین حال، به جهت خویشاوندیت با پیامبر صلی الله علیه و آله (زینب دختر جحش از بنی اسد بوده) احترام داشته ـ و به جهت شهروندیت ـ حق سؤال داری ... . [24]
و حضرت در قسمتی از خطبه ای دیگر گفته است:
"و إنَّ مِنْ أسْخَف ِحالات ِالولاة عند صالح النّاس، أنْ یُظنَّ بهم حبُّ الفخر و یوُضَعُ
أمرُهم علی الکبرِ، و قد کرِهْتُ أنْ یکونَ جال فی ظَنِّکم أنّی أحبّ الإطْراءَ و استماعَ
الثناء ِو لستُ ـ بحمدالله ـ کذلک و لو کنتُ أُحِبُّ أنْ یُقالَ ذلک لَتَرَکْتُهُ انْحِطاطاً لله سبحانَهُ
عن تناول ما هو أحقُّ به منَ العظمة ِو الکبریاء ِ... فلا تکلّمونی بما تکلّم به الجبابرةُ و لا
تَتَحَفَّظُوا مِنّی بما یُتَحفَّظُ به عند أهل البادرة و لا تُخالِطوُنی بالمصانَعَة ِو لا تَظُنُّوا بی
استثقالاً فی حَقٍّ قیللی،ولا التماسَ إعظامٍ لنفسی،فإنّه مَن ِاسْتَثْقَلَ الحقَّ أنْ یقالَ له أوِالعدل أنْ یُعْرَضَ علیه، کان العملُ بهما أثقل علیه، فلا تَکُفُّوا عن مقالةٍ بحقٍّ أوْ مَشُورَةٍ
بعدلٍ؛ فإنّی لستُ فی نفسی بفوق ِأنْ أُخْطیءَ و لا آمَنُ ذلک من فعلی، إلاّ أنْ یکفی الله
من نفسی ما هو أملک به منّی ...؛
از پست ترین حالات حاکمان، نزد مردم صالح، این است که به آنان، حبّ فخر و
ستایش گمان رود و امورشان، به تکبر و خودبزرگ بینی حمل شود. من، خوش ندارم
خیال کنید که من، ثناگویی و ستایش شما را دوست دارم و ـ با سپاس الهی ـ این گونه

 


|303|
نیستم و اگر هم ـ به حسب نفس انسانی ـ به آن تمایل داشتم، به جهت فروتنی برای
خداوند متعال، آن را رها کردم، تا در دایره چیزی که برای او سزاوارتر است، قرار
نگیرم ... پس با من، آن چنان که با جباران سخن می گویید، گفت و گو مکنید و آن
گونه که نزد ستمگران ِتندخو، از خود مراقبت می کنید ـ تا خشم آنان، متوجه شما
نشود ـ با من رفتار نکنید و از برخورد همراه با ظاهرسازی و مدارات بپرهیزید و
خیال نکنید اگر سخن حقی به من گفته شود، قبول آن، بر من، سنگینی خواهد کرد و یا
اینکه خودبزرگ بین باشم؛ یقیناً، کسی که شنیدن حق و یا عرضه عدالت، بر او دشوار
باشد، عمل به آن دو، بر او سنگین تر خواهد بود. پس، از گفتن سخن حق یا ارائه
مشورتی بر پایه عدل، خودداری نکنید. من، در خودم، این گونه نیستم که خطا نکنم و
کار خود را از آن ایمن نمی دانم، مگر خداوند، مرا کفایت کند. [25]

 


تفاوتهای اساسی نقد حاکمان و مردم

 

نقد و ارزیابی حاکمان از سوی مردم، با نقد مؤمنان نسبت به هم، تفاوتهایی دارد که به
دو مورد اشاره می کنیم:
1ـ نقد مردم نسبت به هم، باید به صورت پنهانی باشد، ولی در مورد حکمرانان، اگر تذکر
پنهانی سودی نبخشید، باید اعتراض علنی کرد.
امام عسکری علیه السلام گفته است:
مَنْ وَعظ أخاه سِرّاً فقد زانه، و مَنْ وعظه علانیةً فقد شانَهُ؛
هر کس، برادر ـ دینی ـ اش را به طور سرّی، پند دهد، او را آراسته است و کسی که
علناً، به این کار مبادرت ورزد، او را خوار و کوچک ساخته است. [26]
پس از این یادآوری، در صورت عدم تأثیر، فاش کردن آن، مصداقی از اشاعه فحشا است،
ولی در مورد حاکمان، به جز آن چه مربوط به زندگی شخصی و خانوادگی آنان است، در باره
آنچه به سرنوشت جامعه و مردم بازمی گردد، چون احتمال اشتباه می رود، باید معایب آنان،
نخست، مخفیانه و سرّی به آنان رسانده شود و اگر این شیوه، کارساز نیفتاد، برای پاسداری از
مصالح مادی و معنوی جامعه، لازم است که افشاگری شود.
البته در همه این موارد، بویژه در علنی کردن انتقاد، استناد و قطعیت، امری بایسته است، تا از

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  23  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله انتقادگری و انتقاد پذیری در حکومت علوی