68 راه اثبات شده برای افزایش قدرت مغز
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:17
خصوصیات سلولهای بنیادی مغز استخوان
مغز استخوان دارای 4 نوع سلول بنیادی میباشد که به شرح هر یک میپردازیم
Hematopoetic stem cell:1
دو نوع سلول بنیادی خونساز در مغز استخوان وجود دارد
در تمام مدت زندگی جاندار تکثیر میابد
این نوع از سلول بنیادی به سلولها و پیشسازهای لنفویید و میلویید تمایز میابد Long-term HSCs دارای مقدار بالایی از فعالیت تلومرازی میباشد.سلولهای بنیادی خونساز دارای مارکرهای c-kit, CD34, sca1 در سطح خود میباشند این سلولها مارکر marker( Lin) را دارا نمیباشند یا انرا به مقدار کمی بیان میکنند((Lin–/low برای مقاصد پزشکی و پیوند این سلولها سلولهای با مشخصات زیر بیشترین شانس را برای پیوند دارند CD34+ Thy1+ Lin– .روش دیگر برای خالص سازی این سلولها رنگ امیزی با رنگهای فلوروسنت بر پایه خاصیت efflux این سلولها با رنگهای Rhodamin 123 Hochest 33342 میباشد .در ترکیب این دو نوع رنگ امیزی سلولهاییکه با ایندو رنگ نمیگیرند یا کم رنگ میگیرند Hoechest low Rho low
غنی از سلولهای بنیادی خونساز میباشند.
Bone marrow mesenchymal stem cell or stromal celL
سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان یا سلولهای بنیادی مزانشیمال
هنگامیکه مغز استخوان کشت داده شود سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان به کف فلاسک چسبیده و سلولهای بنیادی خونساز شناور میمانند.سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان مارکرهای زیادی برای شناخته شدن دارند.که مهمترین انها به شرح زیر میباشد
cytokines (interleukin-1, 3, 4, 6, and 7) receptors for proteins in the extracellular matrix, (ICAM-1 and 2, VCAM-1, the alpha-1, 2, and 3 integrins, and the beta-1, 2, 3 and 4 integrins
در مورد این سلولهای بنیادی بیشتر باهم صحبت خواهیم کرد.من این سلولها را پادشاه سلولهای بنیادی میدانم.تفاوت دیگر سلولهای بنیادی خونساز و مغز استخوان نبودن دو مارکر CD45,CD14 در سطح سلولهای بنیادی استرومال میباشد.
Multiple adult progenirto cell
این سلولهای بنیادی نوعی از سلولهای استرومال میباشند پلاستسسیتی بیشتری نسبت به سلول بنیادی استرومال دارند.اصولا اگر ما سلولهای استرومال مغز استخوان را در دانسیته سلولی پایین در فلاسک کشت دهیم این سلولها به سمت مالتیپل ادولت میروند.این سلولها هستند که قدرت تمایز به سلولهای مشتق شده از هز 3 نوع لایه زایای جنینی را دارا میباشند.این سلولها دارای مارکرهای زیر هستند
CD 34 neg and CD 35 neg CD 133 + VEGFR-2+ CD 44 low CD 117 neg VE cadherin HLA-1 HLA-DR
SP stem cell
استفاده از فلوسیتومتری با طول موج مضاعف بر پایه رنگ امیزی هوخست 33342 نوع دیگری از سلولهای بنیادی را در مغز استخوان به نام side population یا SP مشخص میکند.این سلولها دارای مارکرهای زیر هستند
n CD 45 + c-kit + SCA-1+
مارکرهای سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان انسان
با استفاده از FACS
مارکرهای زیر در انها منفی میباشد.
CD4, CD8, CD11b, CD13,
CD14, CD15, CD29, CD30, CD31, CD34, CD45, CD49e,
CD71, CD73, CD105, CD133 (AC133), CD146, CD166,
Oct-4, VEGF receptor-2 (KDR), HLA-DR, HLA-ABC,
and b2-microglobulin.
اما این مارکرها در انها مثبت میباشد ولی به مقدار کمی بیان میشوند
Oct-4
CD105
CD117
Other adult stem cell endothelial progenitor cell in bone marrow
در طول رشد جنین درست بعد از گاسترولاسیون یک نوع از سلول بنیادی که نامیده میشود و از mesoderm مشتق میشود وجود دارد که احتمالا پیشساز سلولهای خونی ویا اندوتلیال میباشد محققین یافتند که در مغز استخوان سلولهایی وجود دارد که شبیه hemangioblast عمل میکنند و انها را endothelial stem cells نام گذاردند مارکرهای این نوع از سلولها CD34+ (a marker for HSCs و بیان
transcription factor GATA-2 میباشند
چرا سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان توسط سیستم ایمنی پس زده نمیشود.
تاکنون در باره سلولهای بنیادی مغز استخوان زیاد صحبت کردیم و قبلا نیز ذکر کردیم که این سلولهای بنیادی توسط سیستم ایمنی حتی در پیوندهای آلوگراف پس زده نمیشوند.بنابراین از کاندیداهای خوب برای ترانسپلنت وسلول درمانی میباشند.من نیز این سلولهای بنیادی را پادشاه سلولهای بنیادی خوانده بودم البته نوعی از سلولهای بنیادی به نام MAPC لایق این نام میباشند.اخیرا گرایش به سلولهای بنیادی بالغین باعث توجه زیاد محققین به این نوع از سلولهای بنیادی شده است.دو مکانیسم در رد پیوند سلولهای بنیادی وجود دارد.مکانیزم مستقیم و مکانیزم غیر مستقیم مکانیزم مستقیم شامل شناسایی سلولها به وسیله CD8+ or CD4+ T سلولهای میزبان از طریق MHC کلاس 1 و MHC کلاس 2 مولکول روی سلولهای بنیادی میباشد.مکانیسم غیر مستقیم شناسایی این سلولها توسط APC یا سلولهای آنتیژن پرزنتینگ سلولها(antigen presenting cell) و ارایه آن به لنفوسیتها میباشد.سلولهای توموری با آنکه مال خود مریض میباشند سیستم ایمنی را تحریک میکنند ولی مانند سلولهای مزانشیمال قادرند این سیستم را سرکوب کنند. Koc et al, نشان دادن که سلولهای بنیادی مزانشیمال مغز استخوان وقتی به مریضهای:
Hurler's syndrome or metachromatic leukodystrophy
ترانسپلنت شد هیچ نوع واکنش ایمنی دیده نشده است.آزمایشاتیکه برای اثبات رد نشدن سلولهای بنیادی مغز استخوان وجود دارد شامل کشت همرمان این سلولها با لنفوسیتها یا
co-culture mixed lymphocyte reactions (MLR) میباشد.
این آزمایشات نشان داد که این سلولهای بنیادی باعث تحریک لنفوسیتها نشده اند پس دارای خاصیت سرکوب سیستم ایمنی میباشند.شواهد نشان میدهد که این سلولهای بنیادی فاقد MHC کلاس 2 میباشند.
آزمایشات مختلف نشان داد که سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان دارای MHC CLASS 1 و فاقد MHC CLASS 2 میباشند.بیان MHC CLASS 1 این مزایا را برای سلولهای بنیادی استرومال دارا میباشد که توسط NK CELL ها شناسایی نمیشوند زیرا NK CELL سلولهای توموری که فاقد MHC کلاس 1 میباشند شناسایی و میکشد.HLA-G پروتیین شبیه MHC میباشد که که در محافظت جنین از رد شدن توسط NK CELL نقش دارد.این پروتیین به رسپتورهای سطح سلولهای خودی یعنی رسپتورهای KIR 1 و KIR2 موجود در سطح سلولها متصل شده و از کشته شدن و شناسایی این سلولها توسط NK جلوگیری میکند.غیاب MHC CLASS2 در سطح سلولهای بنیادی استرومال مغز استخوان این قدرت را به این سلولها میدهد تا از شناسایی توسط CD4+T CELL در امان باشند.علاوه بر این این سلولهای بنیادی به نظر میرسد که رسپتورهای :
CD40, CD40L, CD80 or CD86 که برای شناسایی سلولها توسط
Effetctor T cell لازم میباشد را دارا نمیباشند.
ارتباط سلولهای بنیادی مزانشیمال در عملکرد و بلوغDentritic cell
Dendritic cells (DC) از کارامدترین سلولهای APC میباشند.این سلولها به خوبی تمایز نیافتند تا پاسخ ایمنی را برانگیزند.سلولهای DC نابالغ که دارای آنتیژن در سطح خود میباشند میتوانند باعث از کار انداختن Tcell شوند. Zhang et al شواهدی ارائه داد که سلولهای بنیادی مزانشیمال در فرایند بلوغ DC نقش دارند.کشت همزمان سلولهای بنیادی مغزاستخوان و DC این نکته را نشان داد که این سلولها از بیان شدن CD1a, CD40, CD80, CD86, and HLA-DR توسط DC در طی فرآیند بلوغ جلوگیری میکنند.پس این سلولهای بنیادی سلولهای DC را در یک مرحله نا بالغ قرار میدهند و APC را تبدبل به یک سلول ناکارامد در فرایند ایمونولوژیکی میکند.
تاثیر سلولهای بنیادی مزانشیمال بر Tcell CD4+
شواهدی نشان میدهد که این سلولهای بنیادی مستقیما با Tcell واکنش داده و سیستم ایمنی را سرکوب میکنند.شواهد نشان میدهد که این سلولهای بنیادی از ارتباط Tcell با APC جلوگیری میکنند.در فرآیند تمایز Tcell این نکته قابل گفتن است که این سلولها از ترشح IFN-ð توسط Th1 جلوگیری میکنند.سلولهای بنیادی مزانشیمال حتی در سیکل سلولیT cell تاثیر میگذارند بدبن صورت که از بیان شدن cyclin D2 توسط این سلولها جلوگیری کرده و باعث upregulation ژنcyclin dependent kinase inhibitor p27kip1 در لنفوسیتها میشود.بنابراین از تکثیر این سلولها جلوگیری میکند.
تاثیر سلولهای بنیادی مزانشیمال بر CD8+ Tcell و NK cell
CD8+ آنتیژنها را با آزاد کردن :
دسته بندی : پزشکی _ علوم پزشکی،
فرمت فایل: ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
تعداد صفحات : 53 صفحه
ساختار مغز استخوان.متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید
لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله : توجه فرمایید.
دانلود فایل پرداخت آنلاین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
یادگیری مبتنی بر مغز
اشاره: علوم بنیادی اعصاب (عصب شناسی و رفتارشناسی مغز و سلسله اعصاب)، از جمله دانش های پیچیده ای است که به تدریج و آرام- آرام وارد عرصه های زندگی میشود. امروزه کاربردهای عصب شناسی در علوم تربیتی و آموزش و پرورش، گسترده تر از سایر زمینهها نمود یافته است. آن چه در پی میآید مقاله ای است که از مجله معروف و حرفه ای «رهبری آموزشی» ترجمه شده است که به رغم سنگین بودن برخی از بخش های آن، قابل تعمق و خواندنی است. نکته های خارج شده در این مقاله، میتواند فرضیات بسیاری از پژوهش های تربیتی و رفتاری را شکل دهد. در «علوم اعصاب» مطالب زیادی دارد که میتواند به درک ما از تدریس و یادگیری بیفزاید. اما برای آوردن پژوهش به بیرون از آزمایشگاه و به داخل کلاس درس، باید محتاط باشیم. ما مطالب فراوانی در مورد ارتباطات بین مغز و راهکارهای کلاس درس شنیده ایم. اما در این مورد، واقعاً چه میدانیم؟ مربیانی که حلقه اتصال «علوم مغز» را با تدریس و یادگیری مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند، باید در مورد نحوه تفسیر و استفاده از پژوهش، محتاط باشند و سنجیده عمل کنند. کسانی از ما، که در حرفه تعلیم و تربیت، پژوهش های علوم بنیادی اعصاب را مطالعه میکنند، میکوشند آنها را با داده های روان شناسی کاربردی یا «علوم شناختی» سازگار سازند.
هنگامی که به «مطالعات چندگانه» با مثال های خوب و شواهد روشن برمی خوریم، آنها را به دیگر مربیان خاطر نشان میکنیم و هیچ وقت نمی گوییم:«پژوهش های مغزی ثابت میکند که....» زیرا در واقع پژوهش مغزی چیزی در مورد حرفه تعلیم و تربیت ثابت نمی کند؛ بلکه ممکن است فقط مسیر بخصوصی را نشان دهد. نارضایی از یادگیری مبتنی بر مغز دیدگاه های من در مورد نارضایی های اصلی از یادگیری مبتنی بر مغز به این قرار است: برخی افراد، اغلب تصویر غلطی از یافتهها ارائه میدهند. این انتقاد درستی است. بسیاری از مربیان خیرخواه فکر میکنند که یک «مطالعه تک رشته ای»، حتی بدون وجود راهکارها کلاس درس را توجیه میکند. هیچ گونه مدرک و دلیلی که این امر را به اثبات برساند، نیست. مربیانی که از پژوهش استفاده یا آن را نقل میکنند، باید بدانند چه چیزی موجب خوب شدن پژوهش میشود؛ چه کسی بودجه آن را تأمین میکند؛ پژوهشگر تا چه اندازه شهرت دارد؛ پژوهش چگونه طراحی شده است و آثار غیرمستقیم یافتهها و محدودیت های آنها کدامند و امکان دارد داشتن اطلاعات کم خطرناک باشد. بنابراین برای این که مربیان در زمره افراد حرفه ای به شمار آیند، لازم است اطلاعاتشان راجع به یک موضوع معین، بسیار زیاد باشد. امکان ندارد هیچ یک از افراد درگیر در «پژوهش مبتنی بر مغز» همه راهکارهای موجود در تدریس موفقیت آمیز را موجه بدانند.
درواقع، اکثر راهکارهایی که برای تدریس موفقیت آمیز پذیرفته میشوند، مجموعه ای از روانشناسی بنیادی و خردمندی عمومی هستند که با کوشش و خطا اصلاح شده اند. اما به هر حال یافته های جدید، قادر است همه ما را در جهات سازنده تری هدایت کند. مطالعات ارزشمند جدید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
تاثیر موسیقی بر مغز انسان
آیا تا به حال به تاثیر موسیقی بر حالات خود فکر کردهاید؟ در زمان شادی، هیجان، ناراحتی و حتا در زمان خشم. موسیقی حتا در زمان بیماری میتواند موثر باشد. این جملهای است که بارها در مجلات و مقالات روانشناسی با آن برخورد داشتهایم. موسیقی میتواند هیجان و شور درونی را بهراحتی آزاد کند. میتواند آرامشی را که مدتها به دنبال آن هستیم، برایمان فراهم کند. تاثیر موسیقی بر روان انسان از حقایقی است که نمیتوان آن را انکار کرد. این تاثیر تا جایی است که امروزه روشهای خاصی برای بهبود و درمان بسیاری از بیماریها به وسیله موسیقی در جهان مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از موسیقی بهعنوان مکملی برای درمان بیماریها به زمان ارسطو و افلاطون بازمیگردد. از آن زمان استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بهکار میرفته است. سیر استعمال موسیقی در قرن بیستم بهصورت جدیتر مورد توجه قرار گرفت و تکامل بیشتری یافت و انجمنهای متعددی در این زمینه آغاز بهکار کردند. اولین برنامه آموزش موسیقیدرمانی در جهان در سال 1944 در دانشگاه میشیگان آغاز شد. شروع فعالیت انجمنهای موسیقیدرمانی از سال 1950 بود و بعد از آن در 1971 انجمن موسیقیدرمانی آمریکا یا AAMT آغاز بهکار کرد. در 1985 فدراسیون جهانی موسیقیدرمانی به ثبت رسید. در ایران انجمن موسیقیدرمانی با هدف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرایند موسیقیدرمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این روش کار خود را آغاز کرده است. موسیقیدرمانی بهطور کلی مانند هر گونه روش درمانی، از شیوههای بهخصوصی برخوردار است. این روشها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: روش فعال و روش غیرفعال. در روش غیرفعال، فرد با گوش دادن و شنیدن موسیقی، مورد درمان قرار میگیرد، در حالی که در روش فعال موسیقیدرمانی، همراه با خواندن، نواختن و حتا حرکات موزون فرد مورد درمان قرار میگیرد. طی این روش واکنشهای عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته میشود. استفاده از این روشها متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده میشود. محور اصلی برنامههای موسیقیدرمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرامبخش و نواختن موسیقی در گروههای منظم و یا انفرادی، خواندن آوازها بهصورت فردی یا گروهی میباشد. روشهای موسیقیدرمانی توسط هر فردی نمیتواند انجام گیرد. موسیقیدرمانی مانند هر درمان دیگری توسط افراد متخصص که در زمینههای مختلف موسیقی و شاخههای درمانی آموزش دیدهاند، انجام میگیرد. فرد متخصص با توجه به نوع بیماری و روشهای مختلف درمان و نیز آشنایی با روانشناسی موسیقی، درمان را انجام میدهد. نوع موسیقی مورد نیاز در این درمان میتواند متفاوت باشد. در حقیقت تاثیر موسیقیهای مختلف بر ذهن و سلامت انسان متفاوت است. در درمان به وسیله موسیقی، از موسیقیای استفاده میشود که در ایجاد آرامش و نشاط روحی مناسب است. این نوع موسیقی باعث تجدید قوا شده و کارکرد مغز را بهبود میبخشد. اینگونه موسیقیها با تاثیر در روحیات و روان انسان فرایند بهبود را سرعت میبخشد. موسیقیدرمانی را میتوان در درمان بسیاری از بیماریها بهکار برد، اما بهطور کلی موسیقی در درمان بیماریهایی که با مسایل روانی فرد در ارتباط هستند، میتواند نقش موثری داشته باشد و همچنین بیماریهای جسمیای که منشا روانی دارند، با این روش قابل درمان هستند. موسیقی کاملاً مانند اخبار میتواند بر فعالیتهای مغز تاثیر گذارد. موسیقی حاوی انرژی است که علاوه بر تحریک مغز میتواند بر تمام اعضای بدن تاثیر گذارد. اما برخی از انواع موسیقی در ایجاد تحریکات مغزی کمتر تاثیر دارند یا به کلی بیاثرند. دلیل این امر را میتوان به ساختار پیچیده مغز و تنوع علایق و رفتارهای انسان نسبت داد. در موسیقی ساختار مغزی انسان مشخص میکند که کدام نوع موسیقی میتواند فعالیتهای مضر بیولوژیکی انسان را کاهش دهد، به دلیل ساختار پیچیده مغز انسان، یک نوع خاص از موسیقی نمیتواند در تمام افراد تاثیر مشابهی داشته باشد. در بسیاری از انسانها موسیقی آرام میتواند در ایجاد آرامش موثر باشد اما در بسیاری دیگر موسیقی تند موثرتر است. موسیقی بر مغز و سیستم عصبی و عضلانی فرد اثر میگذارد که نتیجه این تاثیر بهوجود آمدن حرکات موزون یا رقص است. در بسیاری از مردم این پدیده رخ نمیدهد؛ چراکه بین سیستم بدنی آنها و موسیقی در حال پخش ارتباط بهوجود نمیآید. موسیقی علاوه بر تاثیر در تسریع درمان بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی، انجام بسیاری از فعالیتهای روزمره را تسهیل میکند. موسیقی در رشد عاطفی و تعادل روحی کودکان تاثیر بهسزایی دارد. بررسیها نشان میدهد، گوش دادن به موسیقیهای شاد و بدون کلام به تعادل روحی و عاطفی کودکان کمک میکند. با لذت بردن کودک از موسیقی، روحیه مثبت و شادی در او بهوجود میآید و باعث افزایش تواناییهای او میشود. موسیقیدرمانی در کودکان میتواند باعث گسترش ارتباطات کودک، افزایش احساسات اجتماعی و افزایش هوش او شود. موسیقیدرمانی کیفیت زندگی کودک را در عرصههای مختلف بالا میبرد، مانند ارتباط کودک با کودک دیگر، کودک و خانواده و... این تاثیر زمانی بیشتر میشود که خود فرد لذت اجرای موسیقی را تجربه کند. موسیقی علاوه بر ایجاد شور و هیجان میتواند تحمل انسان را در برخورد با شرایط دشوار بالا برد و میزان تحمل درد در کودکان را در هنگام بیماری و یا استرس افزایش دهد. علاوه بر این، موسیقی باعث اجتماعیتر شدن کودکان میشود و توانایی آنها را در ابراز نظرات و احساسات و نیز برقراری ارتباط با دیگران افزایش میدهد. موسیقی در ایجاد هماهنگی بین فعالیتهای دو نیمکره مغز موثر است، همچنین با ایجاد این هماهنگی میتواند در درمان لکنت زبان بهکار رود. اثرات موسیقی در زندگی انسان بسیار بیشتر از مواردی است که بتوان به سادگی از آنها یاد کرد. در حقیقت موسیقی لذت زیستن را ملموس میکند، عشق را میآفریند، شور زندگی را در انسان بیدار میکند و امید به فردایی متفاوت را پدید میآورد. چگونه میتوان ترنم زیبای زندگی را ناشنیده گرفت، در حالی که هر لحظه و همه جا همراه انسان است.
تاثیر موسیقی بر سلامت انسان:
دکتر آلفرد توماتیس از سال ۱۹۵۰ شروع به تحقیق راجع به تاثیرات موسیقی روی انسان کرد.
او معتقد بود که موسیقی با قدرت نفوذی که در احساسات آدمی دارد میتواند روی سلامتی انسان تاثیرات مثبت داشته باشد. این متخصص گوش فرانسوی به تجربه ثابت کرد که موسیقی تاثیرات عمیقی در رفع استرس، اضطراب و حالتهای depression از یک طرف و همچنین کمک به ایجاد آرامش، سرحال آوردن بدن و تقویت حافظه دارد.
او تحقیقات خود را ابتدا روی کودکانی که نارساییهای گفتاری و شنیداری داشتند شروع کرد و ثابت کرد که موسیقی موتزارت بهخصوص سمفونیها و کنسرتوهای ویلنهای او نقش بسیاری در درمان این نارساییها دارد. به عقیده خیلی از محققین گوش دادن به موسیقی موتزارت باعث تقویت حافظه و باهوشتر شدن آدم میشود.
امروزه جای هیچ شک و تردیدی باقی نمانده که موسیقی تواناییهای زیر را داراست: